تصویر رو کامل کنید و براش داستان بسازید!!

[shiny7]

سلام به همه دوستان.[golrooz]

ایده شکل گیری این تاپیک از پستی که یکی از دوستان چند وقت پیش گذاشته بودن گرفته شده.

مسئله خیلی سادست!

تصویر ناکاملی رو که براتون می ذارم رو نگاه کنید و اولین تصویر کامل شده ای که به ذهنتون میرسه رو بکشید(یعنی تصویر ناقص رو با اولین ایده ای که به ذهنتون میاد کامل کنید)

زیاد هم روش وقت نذارید نهایتا 3 دقیقه کشیدنش طول بکشه.اما یادتون باشه دقیقا چیزی رو بکشید که در همون لحظه اول به ذهنتون رسیده و موقع تکمیل شکل چیزی به ایده تون اضافه یا از اون کم نکنید!

در آخر هم داستانی در حد نهایتا 10 سطر براش بنویسید.
این داستان هم باید اولین چیزی باشه که به ذهنتون میاد!


خب...
تصویر رو در پست بعد قرار می دم.
امیدوارم تاپیک خوب و مفیدی باشه!
شروع کنید.

[shiny7]

http://uc-njavan.ir/images/sugtk0kxhrcyv0vurpr9.gif

["VICTOR"]

برا من وقتی سیوش می کنم ، درست نیست ، نمی تونم باهاش نقاشی کنم [negaran]

[shiny7]

برا من وقتی سیوش می کنم ، درست نیست ، نمی تونم باهاش نقاشی کنم [negaran]

چرا عزیزم میشه!
من همین الان سیوش کردم و امتحان کردم.
بعد اینکه سیو شد ادیت رو بزنی میره تو paint میتونی نقاشی تو بکشی.

["VICTOR"]

خب این به ذهنم رسید در نګاه اول :

داستانش با شما .

http://uc-njavan.ir/images/abr3m0qphkqbcll98aox.gif (http://uc-njavan.ir/)

[mamadshumakher]

من با رنگ دیگه خطوط جدید رو کشیدم که بهتر مشخص باشه کدوم رو ما اضافه کردیم.

http://uc-njavan.ir/images/21te93c7vw45zg4895w.gif (http://uc-njavan.ir/)

این یه سگ هست که در سال 2025 دانشمندا ژنتیک ازدک و غاز و ... رو بهش تزریق کردن و الان خوشحاله که میتونه پرواز کنه [bamazegi]

[shiny7]

http://uc-njavan.ir/images/b9uzqaavd0y62cqy3z.gif



[khanderiz]

یه روزی روزگاری شاهزاده خانوم زیبایی تو قصر بالا زندگی می کرد!!
پسری تو روستای نزدیک قصر زندگی می کرد که خیلی فقیر و بی پول بود.
روزی اعلامیه ای روی دیوار دید به منظور استخدام دلقک در دربار برای تولد شاهزاده خانوم!!
پسرک که هم بیکار بود و هم تعریف زیبایی شاهزاده خانومو شنیده بود تصمیم گرفت به قصر بره.وقتی وارد شد یه دل نه صد دل عاشق و شیدای این خانوم شد!!![nadidan]
اما در همین هنگام مامورین قصر اومدن و لباسای دلقک هارو دادن و گفتن برای جشن آماده بشین!
چند روز بعد از تمرین جشن شروع شد.تو این مدت هرروز پسرک دلباخته تر و شیدا تر میشد. با خودش فکر کرد الان شاهزاده خانوم میاد و به دلقک لبخندی میزنه و اون هم با شجاعت ازش درخواست ازدواج می کنه!!![nishkhand]
شاهزاده خانوم وارد شد.و بدون اینکه به دلقک بدبخت نگاهی هم بکنه بدوی بدوی رفت سمت یه آقای شاهزاده و دست در دست ایشون تا پایان جشن به شادی پرداخت....[sootzadan]
و پسرک دلقک با اون قیافه ای که در عکس میبینید تا ابد در قصر با دلی شکسته موند و فقط تنها امیدش دیدن شاهزاده خانوم و شوورش در جشن ها بود!!!:((

پایااااااان!

[Sa.n]

داستانی به ذهنم نرسید راستش [negaran]
http://uc-njavan.ir/images/sqtc5zvcoynlunctog2.jpg

[ab.bb]

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/d5c99f66f7b99f571.jpg
کاسه توالت تو ذهنم بود. منتها دیدم در نمیاد؛ این رو کشیدم.

این جای پای کمیابه کشف شده از یک گونه ناشناخته از انسان است.این نوع از انسانها در صنایع کاسه توالت سازی مهارت ویژه ای دارند و در 150000 سال گذشته همواره کاسه توالت ساختن.روایت شده که بعضی از اونها کیک تولدشون رو شبیه کاسه توالت درست کردن.حتی برخی شواهد نشون داده ظرف غذاشون هم بشکل کاسه توالته.البته نکته عجیب درباره این گونه؛ اینه که توی توالت، کاسه توالت ندارن! بجاش از قیف استفاده میکنن.کتیبه سنگی ای که در سال 1995 زیر توالت عمومی آمفی تئاتر کلوزیوم پیدا شد. مشخص کرد؛ که این گروه از انسانها که در عمق تاریک جنگل در انزوا زندگی می کنند؛کاسه توالت رو وسیله مقدس می دانستند و بعدها هوموسپینس ها (انسانهای مدرن) در برخورد با این گونه انسانی، ایشان را تحقیر کرده و در وسیله مقدس آنها مدفوع کردند.این گونه بود که کاسه توالت امروزی بوجود آمد. همین امر موجب شده که اینگونه ارتباط خود را با ما قطع کرده و در مناطق دور از دسترس زندگی می کنند.

["VICTOR"]

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/d5c99f66f7b99f571.jpg

این چیه ؟ رد پا ؟

[ab.bb]

این چیه ؟ رد پا ؟

داستان زیر عکس رو بخونید؛جریان دستتون میاد.

["VICTOR"]

داستان زیر عکس رو بخونید؛جریان دستتون میاد.


زرنگیدا ، میرید داستان می نویسید بعد میگید برم بخونمش ؟!![nishkhand]

[saamaaneh]

http://uc-njavan.ir/images/ru0aub1orr9gfecp1ne.gif


بعضی روزا باید اتفاق بیافته تا بفهمی کی هستی!
از سرکار که برمیگشتم سوار اتوبوس یه خانم خیلی چاق روی پله اتوبوس نشسته بود، از قیافه اش معلوم بود که خسته است، با خودم فک کردم چه جوری زندگیشو میگذرونه، چه قد سخته براش زندگی، اصلا کاری میتونه انجام بده، تو این فکرا بودم که رسیدم به ایستگاه، با هم از اتوبوس پیاده شدیم، از ایستگاه تا خونه مون راه زیادی نبود، پیاده به رفتنم ادامه دادم، تو راه صدای جیغ یه پسر بچه رو شنیدم سرمو که برگردوندم دیدم یه آقایی به شدت اون بچه رو میزنه، پسر بچه مدام از زیر دستش فرار میکرد، خواستم برم کمک، ترسیدم، تو فکر رفتن و نرفتن بودم، که دیدم پسر بچه در آغوش همون خانم چاقی هس که به نظر من هیچ کاری از دستش برنمی اومد!
یکه خوردم، به خودم اومدم، دیدم کمک کردن نیازمند داشتن شرایط خاص نیس، فقط کافیه دلت دریایی باشه!

ربطش به این تصویر: آدمه راوی داستانه، داره به اتفاقی که امروز براش افتاده فک میکنه![nishkhand]

[shiny7]

خب نوبت تصویر بعدیه:

http://uc-njavan.ir/images/naiwkt0iw972iiog1kou.gif

ببینم چه می کنید ها!!![cheshmak]

[shiny7]

عه خودم شروع کنم؟!؟!؟[nishkhand]

این عکسی که من تصور کردم:

http://uc-njavan.ir/images/jdzfbmwfaep5vxuv11b8.gif


داستانشم بزارید یکم فکر کنم میگم!!![nishkhand]

[حسين17]

سلام به همه دوستان.[golrooz]

ایده شکل گیری این تاپیک از پستی که یکی از دوستان چند وقت پیش گذاشته بودن گرفته شده.

مسئله خیلی سادست!

تصویر ناکاملی رو که براتون می ذارم رو نگاه کنید و اولین تصویر کامل شده ای که به ذهنتون میرسه رو بکشید(یعنی تصویر ناقص رو با اولین ایده ای که به ذهنتون میاد کامل کنید)

زیاد هم روش وقت نذارید نهایتا 3 دقیقه کشیدنش طول بکشه.اما یادتون باشه دقیقا چیزی رو بکشید که در همون لحظه اول به ذهنتون رسیده و موقع تکمیل شکل چیزی به ایده تون اضافه یا از اون کم نکنید!

در آخر هم داستانی در حد نهایتا 10 سطر براش بنویسید.
این داستان هم باید اولین چیزی باشه که به ذهنتون میاد!


خب...
تصویر رو در پست بعد قرار می دم.
امیدوارم تاپیک خوب و مفیدی باشه!
شروع کنید.



http://www.uc-njavan.ir/images/bbcuytoozcg1ua2q7ow.gif (http://www.uc-njavan.ir/images/bbcuytoozcg1ua2q7ow.gif)

[حسين17]

خب نوبت تصویر بعدیه:

http://uc-njavan.ir/images/naiwkt0iw972iiog1kou.gif

ببینم چه می کنید ها!!![cheshmak]


http://uc-njavan.ir/images/mqq3cyhvr7bd5qwovozu.gif (http://uc-njavan.ir/images/mqq3cyhvr7bd5qwovozu.gif)

[nishkhand]دیگههه.......ببینید ابشار و اتش نشان کنار هم هستن[nishkhand][khande]

[نارون1]

http://uc-njavan.ir/images/mqq3cyhvr7bd5qwovozu.gif (http://uc-njavan.ir/images/mqq3cyhvr7bd5qwovozu.gif)

[nishkhand]دیگههه.......ببینید ابشار و اتش نشان کنار هم هستن[nishkhand][khande]



آرامش و طغیان ....البته خورشید هم میتونه نمادی تلقی بشه

["VICTOR"]

مجدداً داستان با شما :


http://uc-njavan.ir/images/niypfbppk9xfudusrlio.gif (http://uc-njavan.ir/)

["VICTOR"]

خب من به جای صاحب تاپیک یه عکس می ذارم ، شما کاملش کنید لطفاً .

با اجازه از ایشون .

http://uc-njavan.ir/images/g6q5v7vag49bxhr8h7qn.png (http://uc-njavan.ir/)

["VICTOR"]

چرا این تاپیک یه جورایی منحل شده ؟ [tafakor]

ادامه بدید دیګه دوستان .

["VICTOR"]

خب دوستان خواهشاً یه داستان فلسفی برا نقاشیم بنویسید ، ممنون .


چیزی که اول به ذهنم رسید وزنه بردار بود اما نتونستم پیاده ش کنم ، این شد به جاش [nishkhand]

اګه سایه اینام نزدم دیګه به خاطر وقت بود دوستان [khejalat]

http://uc-njavan.ir/images/ghw534ttwzp32ihda31w.png (http://uc-njavan.ir/)

[AaZaAdeh]

سلام

تو راه داشتم واسه خودم قدم زنان میرفتم که یهویی یه عاقا خره پرید جلوی پام و گفت خانوم میشه یکم واست درده دل کنم...منم گفتم چرا که نه کی خر تر از تو بگو عزیزم...شروع کرد به گفتن که اره من قبلا جزء خرهای هوایی بودم و چه برو بیایی واسه خودم داشتمو از اینجور حرفا...راستش باورش واسم سخت بود گفتم مدرکم داری ؟؟ لبخند زنان گفت بله بله عرو رعرو عر چرا ندارم...و یه عکس نشونم داد..منم عکسو با اجازش اپلود کردم اینجا

http://uc-njavan.ir/images/f1mj04r8amveo3ravuoz.png (http://uc-njavan.ir/)

["VICTOR"]

میګما از اول هیچ کس واسه نقاشی هام داستان ننوشته چرا ؟؟؟[soal]

[نارون1]

میګما از اول هیچ کس واسه نقاشی هام داستان ننوشته چرا ؟؟؟[soal]


چون داستانها باید برخاسته از ذهنیات خودتون باشه ... این جذابیتشه که موقع کشیدن نقاشی چه چیزی تو ناخودآگاهتون بوده [cheshmak]

[parastoo zare]

http://uc-njavan.ir/images/abr3m0qphkqbcll98aox.gif



واااااااااااااااای به دوسی که اینو کشیده تبریک میگم جدااااااااااااااااااااااا هنرمنده[tashvigh][tashvigh]

["VICTOR"]

چون داستانها باید برخاسته از ذهنیات خودتون باشه ... این جذابیتشه که موقع کشیدن نقاشی چه چیزی تو ناخودآگاهتون بوده [cheshmak]


سلام

ګاهی نیازه خلاقیت ذهن دیګران رو ببینیم ...

این طوری در یک فضای مجازی فعالیت های ګروهی رخ می ده که این خیلی خوبه به نظرم .

["VICTOR"]

با اجازه ی مجدد از صاحب تاپیک :

حالا با این یکی : (خوشمان آمده ، از بیکاری بهتره [nishkhand])
http://uc-njavan.ir/images/vxerposzq659xh0aus6.png (http://uc-njavan.ir/)

["VICTOR"]

خب این سازش یه چیزی بین فلوت و آکاردئونه دیګه [khande][nishkhand]

http://uc-njavan.ir/images/x8lwdael9yxrvpiu2e5v.png (http://uc-njavan.ir/)

[AaZaAdeh]

ابجی تمومه خلاقیتارو بردم زیره سوال دیگه[khandeshadid]
http://uc-njavan.ir/images/lf1tniybxp05w5gnrqh.png (http://uc-njavan.ir/)

[solinaz]

خب اینم داستان:
یکی بود یکی نبود
یه خاله قِضی بود که خیلی تنها بود...بیچاره تو دهات زندگی میکرد...بچه هاش همه ولش کرده بودن رفته بودن شهر...
ولی خاله قضی مونده بود تو خونه ی قدیمی خودش تو دهات[sootzadan]
اما یه روز...
یه روز شهرداری میادو خونشو زفت میکنه[nishkhand]
خاله قضی میمونه و چادرش[nishkhand]
هیچی دیگه اونم مجبور بشه عین بچه هاش بره تو خونه های اپارمانی که تا اسمونننننننننننننن رفتههههههههههه بالااااااااااااااا[sootzadan]طبقه طبقه![taajob2]
پایااااااااااااااااان....خو ب بود عاایاااااااااااااااااااا؟ !

http://uc-njavan.ir/images/xinp9opj354l9vc2hwx4.png

["VICTOR"]

من که برا همش یه داستان بیشتر نمی نویسم [nishkhand]

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی بود یکی نبود

غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود

هوا آبیه آسمونی بود http://uc-njavan.ir/images/abr3m0qphkqbcll98aox.gif

تو کوچه ها هیچ کس نبود

تو آسمون بادبادکی بود

مال کی بود ؟

دختری بود

اسمش چی بود ؟

ګل پری بود


http://uc-njavan.ir/images/niypfbppk9xfudusrlio.gif

ګل پری خانم کجا می بود ؟

توی ده شلمرود ګل پری تک و تنها بود

نه فلفلی نه قلقلی نه بادبادک قرمز کاکلی

نشسته بود تو سایه رو پایه

فلوت می زد هیُ هیُ هی بعُ بعُ بع[khande]

http://uc-njavan.ir/images/x8lwdael9yxrvpiu2e5v.png (http://uc-njavan.ir/)

زنبوری از راه رسید

می ګفت : ګل پری میای بریم بازی ؟

ګل پری می ګفت : نه که نمیام نه که نمیام

زنبوری ګفت : میای بریم بادبادکتو پیدا کنیم ؟

ګل پری ګفت : چرا که نیام ؟ چرا که نیام ؟

زنبوری ګفت : پس بیا بریم کوه ، کدوم کوه ؟

http://uc-njavan.ir/images/ghw534ttwzp32ihda31w.png (http://uc-njavan.ir/)

همون کوهی که بادبادک داره های بله

هوای خوب و تمیز و پاک داره های بله

خلاصه ، ګل پری همراه زنبوری رفت

رفت رفت رفت رفت ...

کجا رسید ؟

[nadanestan]

ادامش با نقاشی های بعدی کامل میشه [nishkhand]

(http://uc-njavan.ir/)
(http://uc-njavan.ir/)

["VICTOR"]

اینم تصویر بعدی با سومین بار اجازه از شاینی خانم [nishkhand]


http://uc-njavan.ir/images/s240k8lpy86dr8ocs649.png (http://uc-njavan.ir/)

["VICTOR"]

[khande] چی شد این یکی [khandeshadid]


http://uc-njavan.ir/images/9x57mkzw5snkyp2az9k5.png (http://uc-njavan.ir/)

[solinaz]

و اینم برای من[shaad]

http://uc-njavan.ir/images/gs1qz0ge3m0bdfcfrr.png

["VICTOR"]

شاینی خانم تاپیک رو ادامه بدید لطفاً ، داستانم می خوام بدونم تهش به کجا میرسه ![nishkhand]

["VICTOR"]

حالا با این :

http://uc-njavan.ir/images/ynwqu3sgjqbqfadzn3w.png (http://uc-njavan.ir/)

- - - به روز رسانی شده - - -

مال من این شد :[nishkhand]

http://uc-njavan.ir/images/pwlsw6dr7r15snhr9n04.png (http://uc-njavan.ir/)