PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آموزشی روشهای رایج رفتاردرمانی شناختی برای بیماریهای شدید روانی ( اسکیزوفرنی ، دوقطبی ، افسردگی )



نارون1
10th September 2013, 11:31 AM
روشهای رایج رفتاردرمانی شناختی برای بیماریهای شدید روانی ( اسکیزوفرنی ، دوقطبی ، افسردگی )




- بهینه سازی رابطه درمانی

- عادی سازی و انگ زدایی

- ارائه آموزش بهداشت روانی

- اصلاح افکار خودآیند

- بکارگیری راهکارهای رفتاری

- تغییر باورهای بنیادی

- رسیدگی به مشکلات تمرکز و یا اختلال تفکر

- افزایش تبعیت درمانی

- درمان استفاده نابجا و یا سوءمصرف مواد مخدر

- مهارت آموزی جهت پیشگیری از عود







- بهینه سازی رابطه درمانی


بیماران دچار بیماریهای شدید اغلب تلاشهای قبلی برای درمان داشته و به سطوح مختلفی از موفقیت رسیده اند . ممکن است آنها از شروع مجدد درمان واهمه داشته و

به سطوح مختلفی از موفقیت رسیده اند .

ممکن است آنها از شروع مجدد درمان واهمه داشته و یا از ورود به درمان بیزاری آشکاری داشته باشند .

برای مثال : یک بیمار مبتلا به مانیای بارز را در نظر بگیرید که کارها بر وفق مرادش می باشند یعنی با عقاید ، نقشه ها و تجارب اخیر از ادراکات خلقی بالای خود سرخوش

است ، او اعتقاد دارد که سایرین در تلاشند تا او را عقب نگه دارند . او نمی خواهد این عقیده را بپذیرد که دچار اختلال روانپزشکی است و نیازمند درمان می باشد .

در موردی دیگر ، بیمار دچار اختلال افسردگی شدید ممکن است از زمان بیماری و شکست های درمانی قبلی خود دلسرد شده و به اینکه رفتار درمانی شناختی می

تواند کمک کننده باشد ، امید اندکی داشته و یا کاملا ناامید باشد .

موقعیت حتی مشکل تر از جلب همکاری درمانی بیمار که ممکن است درمانگر با آن مواجه شود ، بیمار سایکوتیکی است که درباره نیات درمانگر ، عقاید هذیانی دارد . در

تمام این چالشهای درمانی مهارت درمانگر در ارتقای یک ارتباط کاری مطلوب برای پیشرفت درمانی مرحله ای ، سرعت گیر محسوب می شود .

در درمان بیماری شدید روانی ، لازم باشد تا درمانگر زمان زیادتتری را به ایجاد ارتباط اختصاص دهد ، و در بخش عمده ای از جلسات اولیه درمان ، از سوالات با فاصله و غیر

تهدید کننده ، استفاده نماید . سبک تجربی مشارکت جویانه ارتباط که برای کلیه کاربردهای رفتاردرمانی شناختی ، توصیه می گردد ، مورد تاکید است اما برای بسیاری از افراد دچار

مشکلات وخیم همچون اسکیزوفرنیا و یا افسردگی مقاوم به درمان ، کمی همراهی نیز لازم است . این راهکار دربرگیرنده ارتباط با بیمار به حالتی بسیار شفقت آمیز و حمایت گرانه است

، به نحوی که نان دهنده علاقه حقیقی درمانگر به جزییات درگیری های روزانه بیمار است . ماهیت ارتباط حرفه ای ، برقراری دوستی نیست و حفظ حدود مناسب الزامی است ، اگرچه

ممکن است درمانگر ، تلاش خاصی به خرج دهد ، تا به جلسات درمانی ، حالت دوستانه ببخشد و پیش از تلاش برای تصحیح عقاید هذیانی و یا مبارزه با سایر علایم سخت درمان ،

ارتباط کاری توام با همیاری به وجود آورد .





ادامه دارد ....

نارون1
10th September 2013, 11:58 AM
عادی سازی و انگ زدایی :


یکی از عذاب آورترین جنبه های بیماری شدید روانی ، انگ و احساس دیوانگی است که بسیاری از این بیماران تجربه می کنند . فرد مبتلا به توهمات شنوایی فکر کند که

فقط او از صداها رنج می برد و این یک علامت تسخیر شدن از سوی ارواح خبیثه است . زنی با افسردگی راجعه و اشکال در کارکرد ممکن است بیندیشد که او در زندگیش یک بازنده

است و افسردگیش محصول ضعف اراده وی می باشد ، مرد دچار اختلال دوقطبی ممکن است به این نتیجه برسد که ناتوان از نگهداری هرگونه رابطه و یا شغلی است . چرا که

همسرش او را ترک کرده است ، پس از دو حمله مانیا ، کارش را نیز ازدست داده است ، راهکار عادی سازی در رفتار درمانی شناختی ، مشتمل بر تلاش برای کمک به بیمار جههت

فهم این مسئله است که در انواع تجاربی که پشت سر گذاشته با افراد زیادی در سراسر جهان مشترک است . برای مثال : صداها و افکار پارانوییدی ، حتی در میان افراد فاقد اختلالات

روانی نیز شایع است و یا اینکه اختلالات خلقی در بیش از 20 درصد جمعیت یافت می شود و عوامل تنش زا برای مثال : ( محرومیت از خواب ، لطمات روحی و فقدان ها ) ماشه چکان (

آغازگر ) علایم شناخته شده اند . با پیشرفت فرآیند عادی سازی و انگ زدایی ، درمانگر درک و پذیرش خود از مشکلات بیمار را به نمایش می گذارد .


اهداف این مداخله ، کمک به بیمار جهت :

1 - کسب انتصاب مفید ( یعنی معانی مرتبط با بیماری ) درباره بیماری

2 - به حداقل رسانی خود انتقادی

3 - اتخاذ نگرش حل مسئله

4 - پذیرش مفهوم استرس - تحریک پذیری

5 - تلقی درمانگر همچون متحدی در جنگ علیه علایم




ادامه دارد ....

نارون1
10th September 2013, 12:11 PM
ارائه آموزش بهداشت روان :


به طور معمول ، آموزش بهداشت روان ( psychoedeucation ) هر زمانی که در جلسات درمانی فرصت مناسبی برای توضیح و تبیین مفاهیم دست دهد ، به طور شفاهی

( در لابلای مکالمات ) انجام می شود . بدین ترتیب ، آموزش به روشی نسبتا بهم پیوسته و آسان فهم در جلسات گنجانده می شوند . از شیوه بیان آشکارا ، خودداری

می شود و در عوض از بیانات و مباحثات کوتاه

استفاده می شود . بنا به ظرفیت شناختی و سطح واقعیت سنجی بیمار ، ممکن است از مطالب خواندنی ، جستجوهای اینترنتی و یا برنامه های کامپیوتری ، جهت

آموزش بهداشت روان بهره گرفته شود . بیمار دچار اختلال دوقطبی که هم اکنون دچار علایم خلق پایین می باشد ، می تواند از مطالعه کتابهایی مثل " ذهن ناآرام " سود

ببرد . اگرچه بیمار دچار بدبینی شدید انگیزه پایین و اختلال فکر چشمگیر ، احتمالا نمی تواند از چنین تکالیف خانگی آموزش بهداشت روان بهره مند گردد . در عوض ممکن

است جزوه ای ساده را نگاه کند و یا موافقت کند که در فاصله بین جلسات به صحبتهای گفته شده بیندیشد .




ادامه دارد ...

نارون1
10th September 2013, 12:45 PM
اصلاح افکار خودآیند :


می توان بسیاری از شناختهای ناسازگارانه مبتلایان به اختلالات شدید روانی را به صورت افکار خود آیند مفهوم سازی کرد - شناختهایی که خیلی سریع در موقعیتها یا در

پاسخ به خاطرات و یا سایر ادراکات به وجود می آیند و به طور معمول موردد تجزیه و تحلیل منطقی قرار نمی گیرند . از آنجا که افکار خودآیند اغلب به طور منفی تحریف

شده و یا سسایر خطاها را دارند ، می توانند اهداف خوبی برای مداخلات رفتاردرمانی شناختی باشند .


روشهایی مثل : ثبت افکار ، بررسی شواهد و انتساب مجدد به طور گسترده ای در درمان افسردگی و اختلالات اضطرابی به کار می روند . این فنون همچنین می توانند

نقش مهمی در کار با مبتلایان به اسکیزوفرنیا و اختلال دوقطبی ایفا نمایند . برای مثال : می توان یک درک هذیانی را همچون یک فکر خودآیند مجددا نام گذاری نمود (

برای مثال : یک نفر از آپارتمان آن سوی خیابان دزدکی من رو زیرنظر گرفته است . ) و سپسس می توان یکسری توضیحات جایگزین را جستجو نمود ( برای مثال : ممکنه

زن طبقه چهارم همیشه بیرون رو نگاه کنه چون خسته و بی حوصله شده و یا بیماره و نمیتونه آپارتمانش رو ترک کنه )


دیگر روشی که بطور شایع جهت اصلاح افکار خودآیند بکار رفته است ، کشف تحریفات شناختی می باشد مثل نادیده گرفتن شواهد ، شخصی سازی ، بزرگنمایی و

کوچک نمایی ، تعمیم افراطی و تفکر همه یا هیچ .


بیماران مبتلا به هیپومانیا و مانیا مستعد چنین خطاهای فکری هستند . شناسایی چنین خطاهای شناختی می توانند به فرد کمک کنند تا کنترل بهتری بر نوسانات

خلقیش پیدا کند .






ادامه دارد ...

نارون1
10th September 2013, 02:18 PM
بکار گیری راهکارهای رفتاری :


روشهای رفتاری می توانند به ویژه برای بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی مفید فایده باشند . شیوه سودمند توصیه شده از سوی باسکو و راش " کاربرگ خلاصه علامت "

است . این شیوه شامل ایجاد فهرستی از علایم و نشانه های هشداردهنده درباره آغاز احتمالی یفت به سمت شیدایی و یا افسردگی می باشد . بنابراین یک طرح

رفتاری خاص به منظور تلاش برای جلوگیری از تشدید علائم تهیه می شود . می توان از سایر مداخلات رفتاری نیز جهت بهبود بهداشت خواب ، تمرکز توجه ، بر اجام

وظیفه ( جهت مقابله با حواس پرتی و بیش فعالی ) ، کاهش تکانشگری و رسیدگی به سایر مشکلات رایج در اختلال دوقطبی سود جست .

افسردگی مزمن و عمیقا ریشه دار اغلب با برنامه ریزی فعالیت و تکالیف مرحله بندی شده درمان می شوند .





ادامه دارد ....

نارون1
10th September 2013, 02:40 PM
تغییر باورهای بنیادین :


در بیماران مختلف مبتلا به بیماریهای شدید روانی ، اصلاح طرحواره ها و باورهای بنیادین ، می تواند اهمیت بسیار متغیری داشته باشد . در مبتلایان به افسردگی مزمن ،

عزت نفس بسیار پایین و الگوهای دیرپای خودکارائی ضعیف ، مداخلات طرحواره مدار می تواند برخی از بهترین راههای رفع علایم باشند . همچنین بعضی از بیماران دچار

سایکوز و یا اختلال دوقطبی که شکل گیری باورهای ناسازگارانه شان به دلیل مشکلات تکاملی و یا لطمات روحی می باشد ، می توانند نامزدهای مناسبی برای شیوه

های تغییر طرحواره باشند . اگرچه ، تلاش برای اصلاح طرحواره ها در بیماران خاص که به شدت هذیانی هستند، یک اختلال فکر برجسته دارند ، و یا دچار مشکلات شددید

در تمرکز هستند ، می تواند بسیار مخرب باشد .آنان ممکن است فاقد مهارتهای شناختی ، درک فرایند رفتاردرمانی شناختی و یا ظرفیت لازم برای همکاری باشد که

لازمه بهره مندی از چنین نوع کاری است . همچنین ممکن است ، در مواردی که عوامل مداخله گر بسیار نیرومند زیست شناختی و یا محیطی برای بیماران وجود دارد و در

ضمن ، شواهد محکمی از باورهای ناسازگارانه زیربنایی در دسترس نیست ، تمرکز ژرف بر طرحواره درمانی کمتر ضروری به نظر برسد . اما حتی در چنین موقعیتهایی،

امکان پرسش و برانگیختگی عقاید درباره بیماری و یا درباره فرد به عنوان قربانی بیماری نیز وجود دارد .

روشهای طرحواره درمانی در افسردگی مقاوم به درمان ، همان شیوه های استانداردی ااست که بک و همکاران برای اولین بار از آنها بهره جستند . اما تاکید خاصی بر

شناسایی باورهای بنیادینی وجود دارد که ممکن است در احساس ناامیدی و رکود درمانی دخیل باشند .

در طی درمان اسکیزوفرنیا ممکن است طرحواره هایی درباره اعتماد پایه ، زیان یا خطرناک بودن ، پذیرش و خودکارایی استخراج شوند . باورهای بنیادین درباره خودپنداره

نیز می تواند در اختلال دوقطبی حائز اهمیت باشد . در کلیه این بیماریها ، درمانگران می توانند از میان طیف وسیع فنون تغییر طرحواره مشتمل بر بررسی شواهد ،

فهرست بندی فواید و مضرات ، و بکارگیری تکالیف خانگی دست به انتخاب بزنند تا طرحواره های اصلاح شده در موقعیتهای واقعی جهان خارج بکار گرفته شوند .





ادامه دارد ....

نارون1
10th September 2013, 03:01 PM
رسیدگی به مشکلات تمرکز و یا اختلال تفکـــر


در موارد خفیف تا متوسط افسردگی و یا اختلالات اضطرابی ، ممشکلات مربوط به ظرفیت شناختی و یا فرآیندهای فکری مختل شده و به ندرت با درمان تداخل پیدا می کند

. اگرچه ، برای بسیاری از مبتلایان به بیماریهای شدید لازم است تا درمانگران روشهی دررمانی را با مدنظر قرار دادن مشکلات پردازش شناختی تعدیل نمایند . اختلالات

شدید فکری ، یک معل بویژه چالش برانگیز درمانی هستند .

روشهای قدیمی رفتاردرمانی شناختی مثل تعیین هدف و یا دستور جلسه می توانند از این نظر کمک کننده باشند . امام ممکن است دستور جلسات سفت و سخت

همواره از سوی مبتلایان به اسکیزوفرنیا و یا شیدایی که شید نسبت به نیت درمانگر هم دچار سوءتعبیر باشند به خوبی مورد استقبال قرار نگیرد .اگر چنین بیمارانی به

این باور برسند که درمانگر سعی می کند تا با تحمیل دستور جلسه یر آنان را شیره بمالد و یا آنان را کنترل نماید ، ممکن است کیفیت رابطه و همکاری درمانی لطمه ببیند

. بنابراین ، در بهترین حالت به جای تلاش برای پیروزی از دستور جلسه ای دقیقا برنامه ریزی شده ، می توان با ارائه بازخوردهای حساب شده و با فاصله مناسب ،

استمرار جلسه و ارتباط را حفظ نمود .


راهکاری دیگر که می توان برای بیماران مبتلا به اختلال تفکر بکار برد ، تلاش برای شناسایی مشکلات و یا نگرانی هایی است که اضطراب آنان را افزایش داده و تفکرشان را

از مسیر ( طبیعی ) خود منحرف می سازد .. اگر چنین عوامل موثری را بتوان تعدیل نمود ، ممکن است بیمار قادر شود تا تمرکز بر سایر مووعات را بهبود بخشد . همچنین

، می توان از وسایل کمکی برای تمرکز بهره جست ، مل فهرستها و کارتهای مدارای ساده ساخت . در نهایت ، طرحهای رفتاری به منظور محدود سازی تعداد پروژه ها

جاری و یا کاهش درگیری در فعالیتهای مختلف می تواند به بیماران مبتلا به شیدایی و نیز دیگرانی که مشکلاتی در زمینه حواس پرتی و اختلال تمرکز دارند ، کمک نماید .





ادامه دارد .....

نارون1
10th September 2013, 06:55 PM
افزایش تبعیت درمانـــی :


اقدامات توضیح داده شده قبلی درباره تشکیل یک ارتباط مشارکت جویانه ، عادی سازی و انگ زدایی و بکارگیری بهداشت روان همگی اجزاء بسیار مهم راهبرد

رفتاردرمانی شناختی در بهبود تبعیت درمانی می باشند . چنانچه ارتباط بسیار مشارکت جویانه باشد و بیماران اختلالات و درمانهایشان را درک کنند ، احتمال بیشتری

وجود دارد که توصیه های بالینگر را بپذیرند و بکار ببندند . همچنین ، اگر به بیماران اجازه داده شود تا در تصمیم گیری درباره درمانها مشارکت نمایند ، ممکن است آزادانه تر

درباره افکار منفی درباره دارودرمانی بحث کرده و یا سرپیچی از روال پیشنهادی را گزارش کنند .برخی مداخلات خاص بکار گرفته شده برای افزایش تبعیت از دارودرمانی ،

روشهای رفتاری مثل سیستم های یادآور ، جعبه های دارو و ارزیابی موانع هستند . اگر بتوان موانع را شناسایی نمود ، آنگاه درمانگران و بیماران می توانند با یکدیگر بر

سر طراحی راهکارهای غلبه بر موانع مصرف دارو کار کنند . موانع رایج تبعیت از دارو درمانی ممکن است محدودیت های مالی ، فراموشکاری ، نگرشهای منفی یا فقدان

حمایت از سوی اعای خانواده و عوارض دارویی باششند . طرحهای رفتاری جهت حذف یا مقابله با موانع می توانند در مساعدت بیماران جهت پیروی از تکالیف خانگی نیز

بسیار کمک کننده باشند .هنگامی که افکار خودآیند و یا باورهای بنیادین بیماران یا تبعیت از دارودرمانی تداخل می نمایند ، چنین شاختهایی می توانند هدف تغییر قرار

بگیرند .

مثالها می توانند شامل : " افرادی که داروی ضد افسردگی مصرف می کنند ضعیف النفس می باشند " ، " می بایستی بتونم این کار را خودم انجام بدهم " ، و " من

همیشه دچار عوار دارویی می شوم " باشند . . بیماران سایکوتیک ممکن است افکار بدبینانه و یا هذیانی راجع به دارودرمانی داشته باشند ، مثل " دارو فاسد شده است

" ، " دکتر حقیقت را به من نمی گوید " ، و " آنان سعی م یکنند مرا مسموم کنند " . یا برقراری ارتباط درمانی موثر ، ارائه آموزش بهداشت روان ، اکتشاف محتاطانه

شناختهای ناکارآمد ، بررسی شواهد و بکارگیری سایر فنون اصلی رفتاردرمانی شناختی ، درمانگران می توانند به بیماران کمک کنند تا نسبت به مصرف داروهادر درمان

بیماری شدید روانی دیدگاهی منطقی پیدا کنند .





ادامه دارد ....

نارون1
10th September 2013, 07:15 PM
درمان استفاده نابجا و یا سوءمصرف موادمخدر :


مشکلات مرتبط با سوءمصرف مواد مخدر در مبتلایان به بیماریهای شدید روانی بسیار شایع هستند . برای مثال ، در حدود 47 درصد مبتلایان به اسکیزوفرنیا و 56 درصد

مبتلایان به اختلال دوقطبی به به طور همزمان دچار سوءمصرف الکل و یا موادمخدر هستند . بنابراین ، درمان همبودی سوءمصرف موادمخدر ، بخش مهمی از طرح جامع

درمانی در رفتاردرمانی شناختی بیماریهای شدید روانی می باشد . باروکلاف و همکاران ،روشهای ارزشمندی برای بکارگیری ددر درمان استفاده نابجا و سوءمصرف مواد

مخدر ارائه داده اند ، برای مثال : برای درمان سوءمصرف مواد در اسکیزوفرنیا روشی مشتمل بر ترکیب رفتاردرمانی شناختی ، مصاحبه انگیزشی و کار با خانواده را شرح

داده اند . گروههای متعدد دیگری از محققان از اتخاذ راهبرد " وسیع اللطیف " رفتاردرمانی شناختی برای اختلالات سوءمصرف مواد مخدر نتایج مثبتی گزارش کرده اند .






ادامه دارد ....

نارون1
10th September 2013, 07:42 PM
مهارت آموزی جهت پیشگیری از عود


یکی از اهداف رفتاردرمانی شناختی ، کمک به بیمران جهت کسب مهارتهایی است که می تواند به نوبه خود ، از آنها برای حفظظ دستاوردهای درمانی و کاهش خطر عود

بهره مند شوند .

علاوه بر آموزش روشهای پایه ( برای مثال : شناسایی افکار خودآیند ، کشف خطاهای شناختی ، بکارگیری گزارشات تغییر فکر ، برنامه ریزی فعالیتها ، بهره مندی از

تکالیف مرحله بندی شده و یا دستورالعمل های حساسیت زددایی ) ، ممکن است درمانگران با بکارگیری تمرین های شناختی و رفتاری ماشه چکان های احتمالی وخامت و یا عود

علائم را شناسایی کنند و سپس روشهایی را به بیماران تعلیم دهند که چنین عوامل تنش زایی را به طور موثری کنترل می کنند . بعضی مثالهای چنین راهکارهایی

عبارتنداز :


1 - ایجاد یک برنامه ضد خودکشی که چنانچه شرایط نامطلوب آتی تفکر ناامیدانه را به تدریج برانگیخته نماید ، بکار برده شود .

2 - فراهم سازی فهرستی از نشانه های اولیه تغییر وضعیت به سوی شیدایی و یا افسردگی و ارائه برنامه عملکردی برای توقف پیشرفت علائم و

3 - معرفی پیشاپیش راهکاری جهت کنترل افزایش احتمالی شدت و یا تواتر توهمات .





پایان





منبع کتاب :

رفتاردرمانی شناختی برای بیماریهای شدید روانی


نویسنده : دکتر جسی رایت و همکاران // ترجمه : دکتر آتوسا فرمند


تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

سمانه رجبی
16th December 2015, 11:31 PM
با سلام.میخواستم اگه میشه متن کامل عادی سازی و انگ زدایی رو ارایه بدید خیلی بهش احتیاج دارم ممنون میشم اگه اینکار رو انجام بدید

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد