توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آی خدا دلگیرم ازت....
M@hdi42
10th September 2013, 01:42 AM
آی خدا دلگیرم ازت.....
آی زندگی سیرم ازت......
آی زندگی میمیرمو عمرمو میگیرم ازت......
این غصه های لعنتی از خنده دورم میکنن.این نفس های بی هدف زنده به گورم میکنن...
چه لحظه های خوبیه. ثانیه های اخره.فرشته ی مردن من منو از اینجا می بره....
شبی که زجه های من ...بگو که گوشت با منه.... ببین که زخمای تنم شاهد حرفای منه.... ای خدا دلگیرم ولی احساس غم نمیکنم....چون با توام پیش کسی سرمو خم نمیکنم....
http://www.njavan.com/forum/images/smilies/smilee_new1%20%2811%29.gif
M@hdi42
10th September 2013, 01:48 AM
http://www.uc-njavan.ir/images/dgiugiu6ki743iaqyrdv.gif (http://www.uc-njavan.ir/)
kahrupay
10th September 2013, 02:07 AM
دوست دارم آن سوی دیوار ها بشکنم
با صدایی مهیب و بلند
همه برگردندو بگویند : چه بود؟!؟!
فردی آرام بگوید :
چیزی نیست، شکست.....
M@hdi42
10th September 2013, 01:23 PM
پرنده نیستم
ماهی هم نیستم
عابری متعجبم
روی خاک
برای شادها می خندم
و به یک سمفونی غمگین
اشک می ریزم
عاقبت فلسفه این روز و شب ها را براستی در نیافتم
در خواب
هنگام خداحافظی
با دشمنانم
حتی
دست می دهم
از واقعیت که دور میشوم
در رویا و خواب به تمام هدفم دست می یابم...
این است یک زندگی ساده و بی چشمداشت و برای من نمیدانم آیا همین کافیست یا نه....
Capitan Totti
10th September 2013, 01:38 PM
این همه آشفته حالی . این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو . از تو دارم . از تو دارم
این غرور و عشق و مستی . خنده بر غوغای هستی
ای سیه چشم و سیه مو . ازتو دارم . از تو دارم
این تو بودی کز ازل . خواندی به من درس وفا را
این تو بودی کآشنا کردی به عشق . این مبتلا را
من که این حاشا نکردم . از غمت پروا نکردم
دین من . دنیای من . از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من . سودای من . از نور بی پایان تو رونق گرفته
این همه آشفته حالی . این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو . از تو دارم . از تو دارم
من . خود . آتشی که مرا داده رنگ فنا میشناسم
من . خود . شیوه نگه چشم مست تو را میشناسم
دیگر ای برگشته مژگان . از نگاهم رو نگردان
دین من . دنیای من . از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من . سودای من . از نور بی پایان تو رونق گرفته
این همه آشفته حالی . این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو . از تو دارم . از تو دارم
"golbarg"
10th September 2013, 01:44 PM
پيش از اينها فکر مي کردم که خدا
خانه اي دارد کنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتي از الماس خشتي از طلا
پايه هاي برجش از عاج و بلور
بر سر تختي نشسته با غرور
ماه برف کوچمي از تاج او
هر ستاره، پولکي از تاج او
اطلس پيراهن او، آسمان
نقش روي دامن او، کهکشان
رعدو برق شب، طنين خنده اش
سيل و طوقان، نعره توفنده اش
دکمه ي پيراهن او، آفتاب
برق تيغ خنجر او مهتاب
هيچ کس از جاي او آگاه نيست
هيچ کس را در حضورش راه نيست
بيش از اينها خاطرم دلگير بود
از خدا در ذهنم اين تصوير بود
آن خدا بي رحم بود و خشمگين
خانه اش در آسمان، دور از زمين
بود، اما در ميان ما نبود
مهربان و ساده و زيبا نبود
در دل او دوست جايي نداشت
مهرباني هيچ معنايي نداشت
هر چه مي پرسيدم، از خود، از خدا
از زمين، از آسمان، از ابرها
زود مي گفتند: اين کار خداست
پرس وجو از کار او کاري خداست
هرچه مي پرسي، جوابش آتش است
آب اگر خوردي، عذايش آتش است
تا ببندي چشم، کورت مي کند
تا شدي نزديک، دورت مي کند
کج گشودي دست، سنگت مي کند
کج نهادي پاي، لنگت مي کند
با همين قصه، دلم مشغول بود
خواب هايم خواب ديو و غول بود
خواب مي ديدم که غرق آتشم
در دهان اژدهاي سرکشم
در دهان اژدهاي خشمگين
بر سرم باران گرز آتشين
محو مي شد نعرهايم، بي صدا
در طنين خنده اي خشم خدا
نيت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه مي کردم، همه از ترس بود
مثل از بر کردن يک درس بود
مثل تمرين حساب و هندسه
مثل تنبيه مدير مدرسه
تلخ، مثل خنده اي بي حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله
مثل تکليف رياضي سخت بود
مثل صرف فعل ماضي سخت بود http://img1.tebyan.net/big/1388/02/2021071825616513245396102241461731631013.jpg
تا که يک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد يک سفر
در ميان راه، در يک روستا
خانه اي ديدم، خوب و آشنا
زود پرسيدم: پدر، اينجا کجاست؟
گفت اينجا خانه ي خوب خداست
گفت: اينجا مي شود يک لحظه ماند
گوشه اي خلوت، نماز ساده خواند
با وضويي، دست و رويي تازه کرد
با دل خود، گفتگويي تازه کرد
گفتمش، پس آن خداي خشمگين
خانه اش اينجاست؟ اينجا، در زمين؟
گفت: آري، خانه اي او بي رياست
فرش هايش از گليم و بورياست
مهربان و ساده و بي کينه است
مثل نوري در دل آيينه است
عادت او نيست خشم و دشمني
نام او نور و نشانش روشني
خشم نامي از نشاني هاي اوست
m@some
10th September 2013, 02:05 PM
http://up.clip2ni.com/i/images/it2sn3bvpigk62qz71nq.jpg (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&frm=1&source=images&cd=&cad=rja&docid=YhXSWFQTEoD33M&tbnid=JCmgtwPgv3E5DM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fdelina13.blogfa.com%2F&ei=i-AuUrThKI-Lswao3IGgCg&psig=AFQjCNEbwjDkODB8oGfghs0AoKYgyIg2Rg&ust=1378889702220090)
- - - به روز رسانی شده - - -
https://encrypted-tbn2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRne-gCF4usHmwVARdhvmyj_QLeqepE7xreI7cOU0wm5r6ofGW4KA (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&frm=1&source=images&cd=&cad=rja&docid=j8C29lKxekoQzM&tbnid=6fxq92CcDK7uOM:&ved=&url=http%3A%2F%2Faloneboy.com%2Ftag%2F%25D8%25A7%2 5DB%258C-%25D8%25AE%25D8%25AF%25D8%25A7-%25D8%25A8%25D8%25A8%25DB%258C%25D9%2586-%25D8%25AF%25D9%2584%25D9%2585-%25DA%25AF%25D8%25B1%25D9%2581%25D8%25AA%25D9%2587 %2F&ei=Zd4uUtuaNMTLsgben4CABg&psig=AFQjCNEbwjDkODB8oGfghs0AoKYgyIg2Rg&ust=1378889702220090)
m@some
10th September 2013, 02:07 PM
جز برای یکی حتی
اگر
تمام وجودت
چون تکه های ابر
ذره ذره آب شود
و چون کوه فرو ریزد
خود را
به اندازه ی سر سوزنی
برای کسی حقیر مکن..........................
m@some
10th September 2013, 02:09 PM
غمگینم...
مانند پرنده ای که به دانه های روی تله خیره شده...
و به این فکر می کند که چگونه بمیرد؟؟
آزاد و گرسنه؟؟؟
یا...
سیر و اسیر؟؟؟
m@some
10th September 2013, 02:11 PM
http://s2.picofile.com/file/7889308381/06762778685432598nhh.jpg
چقد سخته...
تو هق هق گريه هات نفس كم بياري
ولي...
عشقت به يكي ديگه بگه نفــــس !!!
m@some
10th September 2013, 02:12 PM
انـقـضای خــاص بــودنـت بـه پـایـان رسـیـد...
دیـگـه بـه تــو فکـر نـمـیـکـنـم
گـنـاه اســت !!
چـشم داشتـن بـه مال غـریـبـه ها ...
M@hdi42
10th September 2013, 04:48 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/rcck29ubjffl05aw76u.jpg (http://www.uc-njavan.ir/)
M@hdi42
10th September 2013, 04:53 PM
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود ...
گاهی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ می شود ...
گاهی دلم برای پاکیهای کودکانه ی قلبم میگیرد ...
گاهی دلم از آنهایی که در این مسیر بی انتها آمدند
و رفتند خسته می شود ...
گاهی دلم از کسانی که ناغافل دلم را میشکنند میگیرد ...
گاهی آرزو میکنم ای کاش ...
دلی نبود تا تنگ شود ...
تا خسته شود ...
تا بشکند ...
M@hdi42
10th September 2013, 05:01 PM
گاهی جلوی آینه می ایستم ...
خودم را در آن می بینم! ...
دست روی شانه هایش می گذارم ....
و میگویم:
چه تحملی دارد دلت ...
M@hdi42
10th September 2013, 05:08 PM
سهراب گفت:" زیرباران باید رفت...
چشمها را باید شست... جور دیگر باید دید "
چشمها راشستم باز همان را دیدم
جز دو رنگی و دروغ
جز غم و غصه و تلخی هیچ به چشمم نرسید.
پس چه شد آن همه توصیف قشنگت سهراب.
دورهء تلخ فریب
دورهء رنگ سیاهی ایست سهراب.
دورهء این همه نامردی هاست.
تو اگرمیدانستی!
دل آسمان هم از دست بشر می گرید؟
باز سر می دادی زیر باران باید رفت؟
فرشته یگانه
11th September 2013, 12:57 AM
بیخودی پرسه زدیم، صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم،سهممان کم نشود
ما خدا را با خود، سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم
ما به هم بد کردیم، ما به هم بد گفتیم
ما حقیقت هارا، زیر پا له کردیم
...و چقدرحظ بردیم، که زرنگی کردیم
روی هرحادثه ای، حرفی از مهر زدیم
از تو من میپرسم ، ما که راگول زدیم؟؟؟
شريعتي...
فرشته یگانه
11th September 2013, 12:58 AM
دعا می کنم زیر این سقف بلند
روی دامان زمین
هر کجا خسته شدی
یا که پر غصه شدی
دستی از غیب به دادت برسد
و چه زیباست که آن دست
خدا باشد و بس[golrooz][golrooz][golrooz]
fahimeh.gh
11th September 2013, 01:24 AM
خدايا !
دستانم خاليست و دلم غرق در آرزو
يا با قدرت بيكرانت دستانم را تواناساز يا دلم را از آرزوهاي دست نيافتني خالي كن...
pegah*_
17th September 2013, 10:02 PM
غمگینم......... همانند دلقکی که روی صحنه چشمش به عشقش افتاد
که با معشوقش به او می خندیدند!!!!
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.