PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله سیر تاریخی عقاید اقتصادی و نظام های اقتصادی



Almas Parsi
6th September 2013, 08:30 PM
سیر تاریخی عقاید اقتصادی و نظام های اقتصادی


1ـ یونان باستاناگر اقتصاد را به عنوان علم بررسی چگونگی تخصیص منابع محدود به نیاز های نا محدود بشر در نظر بگیریم می توانیم در میان عقاید فیلسوفان یونان باستان هم مطالبی در زمینه اقتصاد بیابیم که بعضا تا زمان حاضر نیز ادامه یافته اند.

الف) افلاطون:

افلاطون معتقد به اصالت جمع بود و به همین خاطر حالت اشتراکی در منابع تولید را می پسندید.

او عدالت اجتماعی را در مرکز عقاید خود قرار می داد.

به نظر می آید این نظریه افلاطون شباهتی با نظر سوسیالیست های قرن 19 و 20 دارد اما اعتقادات او دو تفاوت اساسی با سوسیالیسم قرن 19 و 20 دارد:

تفاوت اول:

افلاطون معتقد به جامعه طبقاتی بود در حالی که سوسیالیست های قرن بیستم معتقد به جامعه بدون طبقه بودند.
افلاطون جامعه را به سه طبقه اشراف زمین دار،پیشه ور ها و برده ها تقسیم می کرد و حکومت را از آن طبقه ی اشراف (آریستوکراسی) می دانست.


تفاوت دوم:

افلاطون یک ایده آلیست و به عبارت دیگر معنا گرا بود در حالی که سوسیالیست های قرن بیستم همه ماتریالیست یا مادی گرا بودند.

ب)ارسطو:

ارسطو معتقد به اصالت فرد بود. او اصل مالکیت و اقتصاد مبتنی بر سرمایه را تا حدودی به رسمیت می شناخت به همین علت می توان نظرات او را شبیه به لیبرال ها و معتقدین به اقتصاد آزاد در دوران معاصر دانست.

ارسطو یکی دیگر از مفاهیم بنیادین اقتصاد را بیان کرد. او ارزش را به دو نوع ارزش مصرفی و ارزش مبادله ای تقسیم کرد.

ارزش مصرفی از نظر وی ارزش واقعی کالا بود که عملا حاصل جمع قیمت عوامل تولید بود، اما دقیقا مساوی با قیمت واقعی کالا نبود.

ارزش مبادله ای ارزشی بود که در اثر مبادلات و عرضه و تقاضا به وجود می آید و در واقع قیمت واقعی و قیمت بازار است.



اقتصاد نوین

Almas Parsi
6th September 2013, 08:32 PM
2ـمرکانتیلیست ها:

نظریه اقتصادی مرکانتیلیست ها که عملا در قرن 16 مطرح شد بیشتر از اینکه شکل نظریه داشته باشد حالت یک سیاست عملی را داشت.

آنها در زمانی نظریات خود را مطرح کردند که تکنولوژی هنوز پیشرفت چندانی نکرده بود.

بنیان نظریات اقتصادی:

آنها اقتصاد را در عرصه ی ملی بررسی می کردند.

انها همچنین عامل اصلی تولید ثروت را تجارت می دانستند. در نتیجه طلا و سکه را مبنای اصلی ارزش می دانستند.

هدف اقتصاد:

هدف اقتصاد از نظر مرکانتیلیست ها رساندن کشور به پول و شهرت بود. بنا بر این از نظر آنها هر مقرراتی که در اقتصاد یک کشور وضع می شود باید ناظر به مثبت کردن تراز تجاری کشور باشد.
یعنی میزان طلای ورودی به کشور باید از طلای خروجی کشور باید بیشتر باشد.

پیشنهادات:

با توجه به این نظریات آنها این ممنوعیت ها را پیشنهاد می کردند:ممنوعیت ورود کالاهای ساخته شدهممنوعیت خروج مواد خامممنوعیت خروج متخصص و افراد فنیآنها سه پیشنهاد هم داشتند:

وارد کردن مواد خامصادر کردن کالای ساخته شدهوارد کردن نیرو های متخصص از سایر کشور ها

نتایج این نظریه:

همانطور که از پیشنهادات این گروه واضح است نتیجه این امر ظهور پدیده استعمار و استثمار کشور های ضعیف بود.

اما نتیجه دوم این نظریات جنگ بین استعمار گران بود که مثال آن جنگ های بین اسپانیا و پرتغال بود.
همه ی این عوامل منجر به وفور سرمایه در اقتصاد اروپا شد.


اقتصاد نوین

Almas Parsi
6th September 2013, 08:34 PM
3ـ فیزیوکراتیسم یا طبیعت گرایی:


فیزیو کراتیسم در در قرن 17 و 18 به وجود آمد که در آن زمان اثارپیشرفت تازه به وجود می آمد.

یکی از مهمترین پیشرفت های این دوره اختراع ماشین چاپ بود اما بیشتر از پیشرفت تکنولوژی و صنعت می شود گفت که علم در حال پیشرفت بود.

بنیان نظریات:

آنها به اصالت طبیعت اعتقاد داشتند و پایه نظریه آنها مسیحیت و دئیسم بود.


اقتصاد نوین

Almas Parsi
6th September 2013, 08:37 PM
4- دئیسم:

خدا منشأ هستی است و هستی را به وجود آورده است اما پروردگار نیست یعنی دنیا را به وجود آورد و دنیا را به حال خود سپرده و فقط قوانین را به وجود و خودش دخالتی ندارد.
نظریات اقتصادی:
فیزیوکراتیسم:

مکانیزم تعادل خود به خودی را قبول دارند و اقتصاد را بخشی از طبیعت می دانند که طبیعت خود به خود به تعادل می رسد.اقتصاد را مانند یک موجود می دانند .

در اینجا عدم دخالت دولت را پیش کشیدند آن ها منشأ ثروت را زمین می دانند و طبقه مولد کشاورزها هستند.

دولت فقط حق از بین بردن موانع ساختگی را دارد و باید آژادی و مالکیت را حفظ کند و متجاوزان را مجازات کند (دولت پاسبان)دکتر کنه، پزشک فرانسوی، منشأ ثروت را زمین می داند، طبقه ی مولد کشاورزنظریه ی دکتر کنه، نظریه ی دکتر کنه در مورد طبقه ی مولد یا کشاورز است.

فرض کنیم کشاورزی 5 میلیون واحد تولید کند.

از این 5میلیون، 2 میلیون به کسی که زمین را از آن می گیرد (طبقه ی کشاورز)، 2 میلیون خرج وسایل زندگی خودش می کند(کود، بذر و ...)، 1 میلیون برای خودش باقی مانده، 2 میلیون خارج شده برنگشته، طبقه ی مالک 1 میلیون را خرج خرید مواد خوراکی می کند که از کشاورز 1 میلیون برگشت، 1 میلیون خرج ابزار و وسایل می کند و به طبقه ی پیشه ور (طبقه عقیم) خرجی نمی دهد.

با این نظریه براساس قانون طبیعت، طبیعت به تعادل می رسد و اگر دولت دخالت کند این تعادل بهم می خورد.


انتقادات وارد بر فیزیوکرات ها:

انتقاد از نظریه ی دکتر کنه:

1- تنها زمین را منشا ثروت می داند،در حالی که وقتی در قرن 18-19 انقلاب صنعتی شکل گرفت، با بزرگ شدن طبقه پیشه ور دیگر زمین منشأ ثروت نبود.
2- مبادلات مالی مستقیم بین طبقه ی صنعت گر و کشاورز را ندیده گرفته است.
3- این نظریه در عمل جواب ندارد.



اقتصاد نوین

Almas Parsi
6th September 2013, 08:40 PM
4- نظریه ی کلاسیک (سنتی):

اولین نظریه در علم اقتصاد و به عنوان مبنای علم اقتصاد و بنیان گذار این نظریه آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد، که اقتصاد را باب بندی کرده است، این نظریه را به دنبال انقلات صنعتی در اروپا به وجود آورد.
عامل اصلی ثروت کار انسان (نیروی کار) بنیان های نظریه ی کلاسیک:

1- عصر علایق شخصی، انسان اقتصادی یا خود خواهی2 - اصل تعادل،3- دست نامرئی یا تعادل خود به خودی در اقتصاد4- اصل ارزش کار5 اصل آزادی اقتصادیتوضیح

1- انسان در عالم اقتصاد بر مبنای اصول عقلانی رفتار می کند و این منطق و حس خودخواهی و بیشتر خواهی او این ویژگی را به او داد.

رفتار انسان قابل پیش بینی و محاسبه می شود.توضیح

2- وقتی تولید کننده و مصرف کننده معقول رفتار می کنند، بین تولید کننده و مصرف کننده کار، تعادل به وجود می آید.توضیح

3- اقتصاد خود به خود به تعادل می رسد، آنها می گویند که اگر اقتصاد را آزاد بگذارید منافع افراد و تعادل بازار اقتصاد را به تعادل می رساند بدین ترتیب دولت بازرگان بدی است که فقط موانع آزادی اقتصادی را برمی دارد و متجاوزین به اصل حاکمیت را مجازات می کند.آدام اسمیت مهمترین اقتصاد دان کلاسیک و پدر علم اقتصاد:

تفاوتی بین ارزش مصرفی و ارزش مبادله ای گذاشت. ارزش:

1- مصرفی؛این ارزش وابسته است به مفید بودن کالا برای مصرف کننده؛
2- مبادله ای؛ مقبولیت کلی کالا به واسطه ی عرضه ی کالا و تقاضا.(فرد + بهره + کرایه (اجاره)) انتقاد:

اگر این نظریه درست باشد صرف اینکه ارزش مصرفی بالا است، ارزش مبادله ای هم بالا می رود.تعادل:

ارزش مصرفی آب بسیار بالا= ارزش مبادله ای پائینالماس ارزش مصرفی پائین = ارزش مبادله ای بالا نظریه ی دولت نامرئی آدام اسمیت:بر اساس این نظریه، نفع شخصی افراد محرک فعالیت اقتصادی است. انسان، انسان اقتصادی است و رفتارش معقول و قابل پیش بینی است، بنابراین اگر افراد آزاد باشند منافع اجتماع هم تامین می شود.

چرا؟ چون اجتماع مجموعه ای از تک تک افراد است.

پس اگر افراد آزاد باشند برخورد نیروها و منافع افراد در یک بازار رقابتی (اصل رقابت) وارد اقتصاد می شود باعث ایجاد هماهنگی و تعادل می شود.

به این شکل ایجاد تعادل می گوییم و وجود دست نامرئی بازار که اقتصاد را به سمت تعادل می برد. انتقادات وارد:1- اشتغال ناقص (آدام اسمیت):

کارگرها کار می کردند تا تولید کننده، تولیدش بیشتر شود و اشتغال کامل صورت می گرفت، اما تولیدکننده به جای مصرف سرمایه های زیاد، در صنایع صرفه جویی کرد و این باعث اشتغال ناقص شد.
2- بحران اقتصادی ابتدای سده بیستم که منجر به جنگ جهانی اول و دوم شد .




اقتصاد نوین

Almas Parsi
6th September 2013, 08:43 PM
5- نظریه ی کینزین ها:


1- علی رغم نظریه لیبرال ها در اثر تعادل طبیعی اشتغال کامل به وجود نمی آمد و داوطلبان شغل، بیکار می مانند.

و برخلاف نظر کلاسیک ها اشتغال ناقص خود به خود به اشتغال کامل تبدیل نمی شود.

کارفرمایان و تولید کنندگان هیچ سود (منفعت) شخصی در رسیدن به سمت اشتغال کامل نمی بینند.

این ایراد اصلی کینز به نظریه تعادل خودبه خود کلاسیک ها بود.
راه حل:

لزوماً باید اشتغال کاملوجود داشته باشد، تعادل را هم با اشتغال ناقص هم می شود به وجود آورد.

بنا بر این او معتقد به اینترونشنیزم (interventionism) دخالت دولت، است تا اینکه اشتغال کامل را بوجود آورد.

اقتصاد آزاد نمی تواند این مشکل را حل کند.
2- مشکل کلاسیک ها به این دلیل است که کلاسیک ها فردگرا هستند و اقتصاد را خرد بررسی می کنند

(رفتار تولید کننده و مصرف کننده) و دید کلان به اقتصاد ندارند.

با صرف نظر از رفتار تولید کننده و مصرف کننده نمی شود اقتصاد را بررسی کرد.

(راه کار= نگاه کلان به اقتصاد)
3- فرد گرایی (افراطی) مطلق لیبرال ها که هیچ توجهی به اجتماع نمی کنند

راه حل:

برای حفظ منافع فرد باید به اجتماع توجه کرد. (دخالت دولت در اقتصاد)
دولت باید برای مردم حداقلی از رفاه را تعیین کند یعنی حداکثر ساعت کاری، بیمه، بازنشستگی، بهداشت عمومی، آموزش عمومی (دولت مالک نیست بلکه دخالت می کند).

اقتصاد نوین

Almas Parsi
6th September 2013, 08:44 PM
6- نئولیبرال ها (لیبرال های جدید):

این نظریه مبتنی بر این است که دولت به طور کامل در اقتصاد خالت نکند بلکه فقط نظارت کند بر اینکه انحصار بوجود نیاید و رقابت پایدار بماند.

آن ها معتقد بودند که نظریه ی لیبرال ها یک نظریه رویایی بود.اما آنها در مقابل آندخالت بدون قید و شرط دولت را تجویز نمی کنند.
بلکه دولت باید جلوی انحصار را بگیرد .

نئولیبرال ها ضمن انتقاد از نظریه ی کینز، سیاست های خصوصی سازی را پیشنهاد کردند و ضمن انتقاد از نظریه های کلاسیک دخالت دولت برای حفظ رقابت و منع انحصار را پیشنهاد کردند.



اقتصاد نوین

Almas Parsi
6th September 2013, 09:22 PM
7- نظریه ی سوسیالیست ها (جامعه گرایی):

این نظریه اصالت را به جمع (جامعه) می دهد.

می گویند این نظریه واکنشی بود علیه بیکاری عمومی و فقر عمومی در قرن 19.
راه کارهای سوسیالیست ها:1- عمومی کردن حاکمیت و سپردن آن به دست حکومت.

آنها می گفتند ریشه ی نابرابری های اقتصادی در درآمد بدون ارتباط با کار می دانند یعنی بهره- اجاره ابزار تولیدپس می بایست (زمین و سرمایه) را دولتی کنیم.
2- دولت یک برنامه اقتصادی گسترده را باید تنظیم کند ولو با توسل به زور و قوه ی قاهره، علت بحران این است که تولیدکنندگان از برنامه های هم اطلاعی ندارند بنابراین نمی توانند کل اقتصاد را بگردانند.

به عبارت دیگر راه حل انها این بود:

برنامه ریزی متمرکز اقتصادی، یک برنامه برای اقتصاد که آن را هم دولت تعیین می کند.یکی از مهم ترین نظریه پردازان سوسیالیسم کارل مارکس است.
نظریه ی او:

ماده اساس و جوهر همه ی واقعیات است. بنابراین فرهنگ- مذهب- حقوق- علم- هنر- همه بنا هستند و اصالت ندارند، اقتصاد زیربنا است. نظریه ی فلسفی ماتریالیسم:

انسان ها محصول و تابع شرایط حاکم بر اجتماع هستند و خودش در به وجود آمدن آن نقشی ندارد. و امور غیر مادی و ماورایی در آن نقشی ندارند.

از نظر مارکس ارزش صرفاَ و مطلقاَ در نظریه ی ارزش کار دیده می شود. یعنی ارزش کالا برابر زمان کاری که روی آن کالا انجام شده است.

(زمان کار متوسط اجتماعا لازم) متوسط زمان کاری که جامعه برای تولید کالا تعیین می کند. نظریه ی تضاد طبقاتی :

بر اساس این نظریه انسانها در طببقه خود محدودند و این مبارزه طبقاتی است که سرنوشت انها را مشخص می کند. مثل شکست زمینداران در مقابل برده داران و از نظر آنها بالاخره روزی طبقه ی کارگر از بورژوا ناراضی می شود و شورش می کند و دیکتاتوری پرولتاریا به وجود می اورند، سرمایه داری را از بین می برد و به سوسیالیست برسد. انتقادهای وارد بر سوسیالیسم:

1- عقاید سوسیالست ها به خصوص در مورد رسیدن به برابری همگانی صرفا آرمانی باشد.

2- این عقاید عوامل معنوی را در نظر نمی گرفت.

3- این عقاید، مذهب را روبنا می دانست و به عقاید مذهبی بی اعتنا بود.
تجربه عملی سوسیالیست در قرن 20 به سود فرد و به سود اجتماع نیست، کره شمالی و کوبا شکست کامل این نظریه هستند.


اقتصاد نوین

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد