تاپ ... توپ ...

["VICTOR"]

تاپ توپ ... تاپ توپ
قلب جهان ... خدا

سلام ، این متنیه که خودم نوشتم ، لطفاً نظراتتون رو بګید ، ممنون .

[دبستان]

سلام ابجی خوبه

فقط تاپ توپ
ومصراع بعد چه مفهومی باهم دارن

["VICTOR"]

به نام قلب جهان خدا

خیلی وقت ها شنیدم که می ګن خدا تو قلب آدمهاست ، از کودکان و بزرګسالان و هر فرد دیګه ای .

["VICTOR"]

می خوام به تفسیر این جمله از روی تصوراتم از تخیلاتم بپردازم .
در این تفسیر فرض می کنیم خدا تو قلب آدمهاست .
بنابر این می بینیم که قلب ما داره به طور دائم و مستمر می تپه و خوب ګوش کن ، می ګه : تاپ توپ ... تاپ توپ ...
باید خیلی دقت کنی تا این صدا رو بشنوی ، پس خیلی آروم می تپه. همیشګیه اما آرومه ...

["VICTOR"]

پس طبق فرض ، خدا داره به طور دائم و مستمر به ما تلنګر می زنه .
اما به ګونه ای که هیچ کس به جز خودمون متوجه اون نمی شه ، یه تلنګر خصوصیه فقط برای ما ...
به نظر من تپش قلب هر انسان با دیګری متفاوته و خدا به هر کس با زبون خودش تلنګر می زنه تا بهتر متوجه بشه و کاملاً خصوصی باشه تا دیګری متوجه اون نشه .
به اندازه ای این تلنګرها آرومه که باید خیلی دقت کنیم تا متوجه اونا بشیم ، خوب ګوش کن ، می ګه : تاپ توپ ... تاپ توپ ...
خدا با این تلنګر ها به ما می ګه که ما هم به طور دائم و مستمر به یادش باشیم و فراموشش نکنیم .

["VICTOR"]

بعضی وقت ها ما به ندای قلبمون خوب ګوش می کنیم ولی اکثر وقت ها به اون بی محلی می کنیم .
هر وقت که به ندای قلبمون ګوش می کنیم ، داریم به تلنګرهای خدا احترام میذاریم و به اونا پاسخ می دیم .
پس ګوش کن ، می ګه : تاپ توپ ... تاپ توپ ...
ببین دنیا چه می کنه ، خدا آروم بهمون تلنګر می زنه اما بزرګترها سعی دارند اینو تو ګوشمون فریاد بزنند . آخه خدا بهتر می دونه یا اونا ؟
فکر می کنم اونا به آوای قلبشون که تلنګرهای خداست ګوش ندادن ، چرا ؟؟؟

["VICTOR"]

چرا دیګران دقت ندارن که اګه ما راهی رو اشتباه بریم خدا خودش بلندتر بهمون تلنګر می زنه ؟!
همون وقت هایی که قلبمون تیر می کشه ، آره همون موقع است که خدا بهمون هشدار می ده ، پس چه نیازی به هشدار دیګرانه ؟
ببین خدا خودش هوامونو داره ، ما محلش نمی دیم ... چرا ؟؟؟
بیشتر دقت کنیم ...
تاپ توپ ... تاپ توپ ...

["VICTOR"]

تازه خیلی ها هستند که بیماری های قلبی دارند ، چرا با عینکی نو به این بیماری ها نګاه نمی کنیم ؟
من با یه عینک جدید این طوری می بینم :
کسی که بیماری شل شدګی دریچه قلب داره ، یعنی کسی که دریچه های قلبش از کار افتاده و در نتیجه قلب این فرد کم کم بزرګتر میشه ؛ انګار خدا از بس بهش تلنګر زده و اون حتی نیم نګاهی هم بهش نکرده خسته شده ، انګار حنجره اش ګرفته از بس فریاد زده : آی دوستم ، کجایی ؟ منو فراموش کردی ؟ ولی من هنوز به یادتم ، فراموشت نکردم ، ببین هنوز برات می تپم ... کجایی ؟

["VICTOR"]

من دوست دارم خدا رو قلب جهان صدا بزنم و اونو این طوری معرفی کنم .
مګر این جهان رو خدا حیات نبخشید ، مګر به خاطر خدا نیست که جهان همچنان استوار و پا برجاست ، مګر قلب به آدمی حیات نبخشید ، مګر به خاطر قلب نیست که آدمی استوار و پا برجاست و اګر نباشه آدمی به حیاتش ادامه نمی ده و می میره ؛ پس من خدا رو قلب جهان می خونم ...
تاپ توپ ... تاپ توپ ...

["VICTOR"]

اولین عضوی که در جنین آدمی شکل می ګیر ، مغزه و دومین عضو قلب .
اول مغز شکل می ګیره چون قشر مخ مسئول درک و ادراکه و اونه که باعث میشه آدمی آوا و نوای قلب رو درک کنه و پاسخ به اون رو به اعضای دیګه فرمان بده.
قلب آدمی از همان ابتدا بهش تلنګر می زنه و حتی به مغز تلنګر می زنه تا به درستی بدن آدمی رو شکل بده .
اون از ابتدای هستی تا انتهای هستی ما همراهمونه و از همان ابتدا به ما تلنګر می زنه . اون یه دوست واقعیه ، باید به اون توجه کرد .
تاپ توپ ... تاپ توپ ...

["VICTOR"]

تاپ توپ ... تاپ توپ



با عرض معذرت ولی فعلاً همین اندازه نوشتم !!![khejalat]

["VICTOR"]

نوشته ی جناب تروریست :

تصویر ما از خدا مات بود
چون آیینه ی دلها مات بود


خیلی قشنګ بود جناب ، متشکرم .[golrooz]

[hermion granger]

از قسمت دومش خوشم اومد واقعا راست گفتی قلب جهان خداست[tashvigh]

[hermion granger]

اخه مگه میشه ازش ایراد گرفت. همین طور ادامه بده [shaad]
راستی بخاطر گرفتن امتیاز بیشتر که نظر ندادم[khejalat]

[چکامه91]

پس طبق فرض ، خدا داره به طور دائم و مستمر به ما تلنګر می زنه .
اما به ګونه ای که هیچ کس به جز خودمون متوجه اون نمی شه ، یه تلنګر خصوصیه فقط برای ما ...
به نظر من تپش قلب هر انسان با دیګری متفاوت است و خدا به هر کس با زبون خودش تلنګر می زنه تا بهتر متوجه بشه و کاملاً خصوصی باشد تا دیګری متوجه اون نشه .
به اندازه ای این تلنګرها آرومه که باید خیلی دقت کنیم تا متوجه اونا بشیم ، خوب ګوش کن ، می ګه : تاپ توپ ... تاپ توپ ...
خدا با این تلنګر ها به ما می ګه که ما هم به طور دائم و مستمر به یادش باشیم و فراموشش نکنیم .



سلام

خوشحالم که خیلی از دوستان از جمله شما شروع به نوشتن کردن

همشهری عزیز[nishkhand] تبریک میگم به جراتی که دارین ..امیدوارم موفق باشین [golrooz]

اگه قابل بدونین نظرات شخصیمو بدونین ...شخصا دوست دارم اگه زمانی نوشته ای داشتم همه نظراتشونو بگن امیدوارم در این مورد هم عقیده باشیم.

اگه دنبال اشکال ویرایشی و فنی متنتونین به نظر من هیچ وقت نذارین نوشتتون با غلط املایی رو بشه شاید در نظر خیلی از افراد این موضوع اهمیت چندانی نداشته باشه اما به نظر من

یکی از راه های حفظ هویت ایرانی بودن ، محافظت از فرهنگشه که این کار نیاز شدید به حفظ خط و زبانو از هر اسیبی داره.همین طور درست نوشتن خودش امتیازه .

موضوع بعد اینکه یک متن میتونه نوع زبانش از نوشتار به گفتار یا عکس، تغییر کنه مثلا تو متنای نمایشنامه اما اینجوری قشنگ نیس:


«به نظر من تپش قلب هر انسان با دیګری متفاوتاستو خدا بههر کس با زبون خودش....» ...متفاوته و خدا.... یا به عکسش : متفاوت است و خدا به هر فردی (یا هر شخصی و...) با زبان خودش (یا زبان او ، زبان وی و...)

در اخرم یه پیشنهاد البته اگه دوست داشته باشین، میتونین یه کم از عناصر خیال برای خیال انگیز شدن و اراستگی استفاده کنین البته اگه دوست داشته باشین .

بازم تاکید میکنم اینا کاملا شخصی بود و ممکنه خیلی تخصصی نباشه.

راستی من 1717 امتیاز نمیخوام!حد قدرت امتیاز دهیتون لطفا![nishkhand]

شوخی بود [shaad]

بازم بهتون تبریک میگم و امیدوارم موفق باشین

[ghalbeyakhi]

تاپ توپ صدای قلب ،تیک تاک صدای ساعت ،چک چک صدای اشک... همه در سکوت صدای خود را نمایان می کنند و سکوت را می شکنند ......
سکوت را می شکنند برای من ...برای تو ......،. درست گوش کن !!!!!!! می شنوی؟؟؟؟ حرف ها دارد برای من...... .برای تو....... چه می گویند؟؟؟؟؟؟ گاهی ابراز همدردی می کنند و گاهی هم اخطار می دهند ...چرا تعجب می کنی؟ اری اخطار میدهد ......سرزنشت می کند !!!!! بازخواستت می کند:به کجا چنین شتابان؟؟؟!!!! جوابی داری؟ جوابی دارم؟؟؟؟ نه!!!!!!! گاهی در قبال این سرزنش ها فقط می توان سکوت کرد و در درون خود فریاد کشید که نه جوابی ندارم !!!!!!!
می بینی ؟جالب است زمانی که همه جا را سکوت فرا گرفته است زمانی که این تاپ و توپ و این تیک تاک ها سوال می کنند تو فقط نگاه می کنی ....من فقط نگاه می کنم .....با همه ی شلوغ بودن هایمان حرفی برای گفتن نداریم ،در قبال این تاپ و توپ ها حتی نمی توانیم نقش طبل تو خالی را بازی کنیم که حداقل سر و صدا ایجاد کنیم و این سکوت را بشکنیم ...

با این همه ادعا فقط سکوت می کنیم !!!!!! حرف حساب جواب ندارد........
تاپ توپ....
تیک تاک.......

[AaZaAdeh]

تا حالا به این تاپ...توپ...قلبم دقت نکرده بودم...
میزنه...
اما...
خیلی وقت میشه که کند شده...یعنی.....[ghahr]
واقعا تلنگره....[golrooz]
من غافل و او ناظر به من است؟ من گمشده ام ؟؟؟ نه !! باز هم رسم دوستی رفت از خاطرم....

[ghalbeyakhi]

تا حالا به این تاپ...توپ...قلبم دقت نکرده بودم...
میزنه...
اما...
خیلی وقت میشه که کند شده...یعنی.....[ghahr]
واقعا تلنگره....[golrooz]
من غافل و او ناظر به من است؟ من گمشده ام ؟؟؟ نه !! باز هم رسم دوستی رفت از خاطرم....

رسم دوستی می رود از خاطر من از خاطر تو.....
چه اتفاقی افتاده است ؟ ایا رسم رفاقت این است؟ بی وفایی؟ بی توجهی؟ باز هم دم او گرم که لحظه به لحظه گوشزد می کند ...
اما من چی؟ تو چی؟ ایا به این گوشزد ها گوش می کنیم ایا می شنویم؟؟؟؟
می بینی صدایت می کند ...صدایم می کند ...اما.....
همیشه برای نشنیدن هایمان اما و اگر های زیادی داریم،همیشه دلیل های زیادی برای نشنیدن داریم هیچ کدامشان موجه نیستند
این تاپ و توپ ها پیغام می دهند .....
به اسمان بنگر اسمان تو را صدا می کند ...مرا صدا می کند ....
می شنوی؟؟؟

[Capitan Totti]

[khodahafezi]
من هنوز نگرفتم

[zoh_reh]

تاپ .....توپ.....

خدا چه وقت بر خود آفرین گفت :

آن‏گاه نطفه را لخته خونى كرديم،
و لخته خون را به پاره گوشتى مبدل نموديم
پس آن را استخوان‏ها كرديم، آن‏گاه به استخوان‏ها گوشتى پوشانديم،
سپس آن را آفرينشى ديگر داديم [و در آن روح دميديم‏]. پس پرخير و پاينده است خدايى كه بهترين آفرينندگان است(سوره مومنون)

یعنی تو ای زیبای هستی،

تو این جانشین من ،

تویی که مرا به وجد اوردی بعد از خلقت ،

و (فتبارک الله احسن الخالقین) را نازل کردم،

تاپ...توپ....

به یادم باش.....

[0220]

جالبه اگه سجع داشته باشن بهتر می شه ولی خیلی قشنگه آرومم کرد[golrooz][tashvigh][golrooz][tashvigh]

["VICTOR"]

خب یه کوچولو به این مطلب اضافه می کنم :


ببینید خدا خودش در قرآن به انسان ها فرموده : یاد او باعث آرامش دل ها و قلب هاست . اکنون اگه کمی بیشتر دقت کنیم ، متوجه خواهیم شد که مثلاً هنګامی که نوزادی رو در آغوش می ګیریم اګر به ګونه ای باشه که او صدای قلب ما رو بشنوه ، آرامش پیدا می کنه و آروم میشه ، حتی شاید به خواب بره !

خب چرا ؟ اون داره به صدای خدا قلب جهان ګوش می ده ...

تاپ توپ ... تاپ توپ ...


الا بذکر الله تطمئن القلوب ...

["VICTOR"]

بیماری دیګه ای که شاید بتونه قابل تأمل باشه ، سنکپ کردنه !!

از اون جایی که سنکپ به معنای تغییر ریتمه ، وقتی کسی سنکپ می کنه ، ریتم ضربان قلب اون تغییر می کنه ، چرا ؟؟؟

چرا خدا باید لحنش رو برای اون تغییر بده ؟ فکر نمی کنم نیازی به ګفتن باشه ، همه تا انتهاش رو می دونیم !!

خدا به بیانی لحن ، به بیانی دیګر زبان و به بیانی دیګر می توان ګفت ګویش این تلنګر ها را برای بعضی افراد تغییر می ده تا شاید بسی متوجه اون بشن و در ما بقی عمر از اون تلنګرها بهره جویند .

تاپ توپ ... تاپ توپ ...

["VICTOR"]

این شعر مال کتاب فارسی چهارم ابتداییه ، بی مضمون نبود ، اینجا نوشتمش ، از خانم پروین دولت آبادی .



به مادر ګفتم آخر این خدا کیست ؟

که هم در خانه ی ما هست و هم نیست

تو ګفتی مهربان تر از خدا نیست

دمی از بندګان خود جدا نیست

چرا هرګز نمی آید به خوابم؟

چرا هرګز نمی ګوید جوابم ؟

نماز صبحګاهت را شنیدم

تو را دیدم ، خدایت را ندیدم

به من آهسته ګفت مادر ، فرزند!

خدا را در دل خود جوی یک چند

خدا در رنګ و بوی ګل نهان است

بهار و باغ و ګل از اون فشان است

خدا در پاکی و نیکی است ، فرزند

بوَد در روشنایی ها خداوند

["VICTOR"]

http://Remembrance.mp3 - (http://Remembrance.mp3 - )

["VICTOR"]

http://www.beytoote.com/images/stories/religious/re857.jpg (http://www.beytoote.com/religious/solace/beautiful1-poem-about-god.html)

پيش از اينها فکر مي کردم که خدا
خانه اي دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتي از الماس خشتي از طلا

پايه هاي برجش از عاج و بلور
بر سر تختي نشسته با غرور

ماه، برف کوچکي از تاج او
هر ستاره، پولکي از تاج او

اطلس پيراهن او، آسمان
نقش روي دامن او، کهکشان

رعدو برق شب، طنين خنده اش
سيل و طوفان، نعره کوبنده اش

دکمه ي پيراهن او، آفتاب
برق تيغ خنجر او مهتاب

هيچ کس از جاي او آگاه نيست
هيچ کس را در حضورش راه نيست

بيش از اينها خاطرم دلگير بود
از خدا در ذهنم اين تصوير بود

آن خدا بي رحم بود و خشمگين
خانه اش در آسمان، دور از زمين

بود، اما در ميان ما نبود
مهربان و ساده و زيبا نبود

در دل او دوست جايي نداشت
مهرباني هيچ معنايي نداشت

هر چه مي پرسيدم، از خود، از خدا
از زمين، از آسمان، از ابرها

زود مي گفتند: اين کار خداست
پرس وجو از کار او کاري جداست

http://www.beytoote.com/images/stories/fun/ff12.gif

هرچه مي پرسي، جوابش آتش است
آب اگر خوردي، عذابش آتش است

تا ببندي چشم، کورت مي کند
تا شدي نزديک، دورت مي کند

کج گشودي دست، سنگت مي کند
کج نهادي پاي، لنگت مي کند

با همين قصه، دلم مشغول بود
خواب هايم خواب ديو و غول بود

خواب مي ديدم که غرق آتشم
در دهان اژدهاي سرکشم

در دهان اژدهاي خشمگين
بر سرم باران گرز آتشين

محو مي شد نعره هايم، بي صدا
در طنين خنده اي خشم خدا

نيت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه مي کردم، همه از ترس بود
مثل از بر کردن يک درس بود

مثل تمرين حساب و هندسه
مثل تنبيه مدير مدرسه

تلخ، مثل خنده اي بي حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تکليف رياضي سخت بود
مثل صرف فعل ماضي سخت بود

http://www.beytoote.com/images/stories/fun/ff12.gif

تا که يک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد يک سفر

در ميان راه، در يک روستا
خانه اي ديدم، خوب و آشنا

زود پرسيدم: پدر، اينجا کجاست؟
گفت اينجا خانه ي خوب خداست

گفت: اينجا مي شود يک لحظه ماند
گوشه اي خلوت، نماز ساده خواند

با وضويي، دست و رويي تازه کرد
با دل خود، گفتگويي تازه کرد

گفتمش، پس آن خداي خشمگين
خانه اش اينجاست؟ اينجا، در زمين؟

گفت: آري، خانه اي او بي رياست
فرش هايش از گليم و بورياست

مهربان و ساده و بي کينه است
مثل نوري در دل آيينه است

عادت او نيست خشم و دشمني
نام او نور و نشانش روشني

خشم نامي از نشاني هاي اوست
حالتي از مهرباني هاي اوست

قهر او از آشتي، شيرين تر است
مثل قهر مادر مهربان پرور است

دوستي را دوست، معني مي دهد
قهر هم با دوست معني مي دهد

هيچکس با دشمن خود، قهر نيست
قهر او هم نشان دوستي ست

تازه فهميدم خدايم، اين خداست
اين خداي مهربان و آشناست

دوستي، از من به من نزديکتر


آن خداي پيش از اين را باد برد
نام او را هم دلم از ياد برد

آن خدا مثل خواب و خيال بود
چون حبابي، نقش روي آب بود

http://www.beytoote.com/images/stories/fun/ff12.gif

مي توانم بعد از اين، با اين خدا
دوست باشم، دوست، پاک و بي ريا

سفره ي دل را برايش باز کنم

مي توان درباره ي گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد

چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت

مي توان با او صميمي حرف زد
مثل باران قديمي حرف زد

مي توان تصنيفي از پرواز خواند
با الفباي سکوت آواز خواند

مي توان مثل علف ها حرف زد
با زباني بي الفبا حرف زد

مي توان درباره ي هر چيز گفت
مي توان شعري خيال انگيز گفت

مثل اين شعر روان و آشنا:
پيش از اينها فکر مي کردم خدا…

["VICTOR"]

http://s5.picofile.com/file/8109812484/989369nkhwxrd6yq.gif

من از جهانی دگرم

ساقی از این عالم واهی رهایم کن

نمیخواهم در این عالم بمانم

بیا از این تن آلوده و غمگین جدایم کن

تو را اینجا به صدها رنگ میجویند

تو رو با حیله و نیرنگ میجویند

تورا با نیزه ها در جنگ میجویند

تورا اینجا به گرد سنگ میجویند

تو جان میبخشی و اینجا

به فتوای تو میگیرند جان از ما

نمیدانم کیم من

آدمم روحم خدایم یا که شیطانم

تو با خود آشنایم کن

اگر روح خداوندی دمیده در روان آدم حواست

پس ای مردم خدا اینجاست

خدا در قلب انسان هاست

به خود آ تا که در یابی

خدا در خویشتن پیداست

همای از دست این عالم

پر پرواز خود بگشود و در خورشید و آتش سوخت

خداوندا بسوزانم همایم کن

همایم کن

["VICTOR"]

My flesh and my heart
may fail but God is the
stength of my heart
and my portion forever

شاید جسم و قلبم از کار بیفتد ولی
خداوند تا ابد قوت قلب و سهمی از
وجود من است.




http://www.facepage.ir/images/coverpage/13698467905532-heart_hands-wallpaper-1440x900.jpg