PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مرگ برندهای ایرانی . چرا و چگونه ؟



اسپوتنیک
30th August 2013, 02:45 PM
مرگ برندهای ایرانی .چرا و چگونه ؟




«برندکشی» در ایران جان گرفت. برندهای ایرانی در حالیکه می توانستند هر کدام سفیر ایرانیان در اقصی نقاط دنیا باشند، به نوبتدر صف «مرگ» قرار گرفته اند تا دیگر به جز نام و نشان و خاطره یی در آلبومصنعت کشور و حتی دنیا چیز دیگری به یادگار نگذارند. ده ها نام به جا ماندهاز انقلاب صنعتی ایران همچون «ارج»، «آزمایش»، «نساجی مازندران»، «پارسالکتریک»، «هپکو»، «کفش ملی» و…هر کدام حکایت از مردانی دارد که آجر به آجر ساختمان های جاده مخصوص کرجرا روی هم گذاشتند و بزرگ ترین اتوبان صنعتی کشور را ساختند. اینک این اتوبان به جای آنکه به میراث فرهنگی صنعت کشور تبدیل شود،یک به یک توسط سازمان های مختلف خریداری می شود تا شاید به صورت پارکینگیبرای خودروسازان درآید یا اینکه با تغییر کاربری به مجتمع های مسکونیتبدیل شود. سید جعفر امینی، مدیرعامل سابق پارس الکتریک، دلیل مرگ برندها در ایرانرا فقدان سازمان میراث فرهنگی صنعت کشور می داند و می گوید اگر می دانستیمبرندها چه هویتی برای ما رقم می زنند، چنین ساده نظاره گر مرگ آنها نبودیم.تابوتبرندهای ایرانی در حالی یک به یک از جلوی چشم دولتمردان به گورستان بردهمی شود که کشورهای دیگر برندسازی را در دستور کار خود قرار داده اند. دراین گزارش چند برند بزرگ را برگزیده ایم تا با بازخوانی تاریخ آنها شایدبتوانیم تلنگری ایجاد کنیم و برندهایی را که هنوز نمرده اند از مرگ نجاتدهیم.
کفش ملی
"سرور بزرگوارم، جناب آقای علی سعیدلو، با تقدیم مراتبارادت و اخلاص، بنده رحیم ایروانی موسس گروه صنعتی کفش ملی در اسماعیلآباد جاده قدیم کرج که در آنجا بیش از 34 کارخانه و در ایران 430 فروشگاهکفش ملی تاسیس کردم که حتماً جنابعالی مسبوق هستید، اینک آواره در انگلیسهستم. اکنون که برنامه مهم جناب آقای رئیس جمهور ایجاد کار است، پیشنهادمی کنم که طی تصویبنامه یی کارخانجات بنده را مرجوع دارند، در این صورتحداقل ظرف سه سال ده هزار کارگر و کارمند استخدام خواهم کرد. از حضورجنابعالی که همیشه اهل حساب و کتاب بوده و هستید، استدعا دارم در این موردبا جناب آقای وزیر صنایع مذاکره فرمایید و اطلاع دهید که فوراً برای ادایتوضیحات بیشتر به حضورتان شرفیاب شوم. بنده فعلاً در لندن انگلیس هستم وچنانچه اوامری باشد با کمال افتخار در اختیار جنابعالی خواهم بود. به حضورمبارک پیشنهاد می کنم که اگر شغل دولتی میل ندارید، ریاست گروه صنعتی ملیرا قبول بفرمایید، خود بنده معاون سرکار خواهم شد."
او هرگز جوابیدریافت نکرد و در 12 اسفند ماه 1384 بعد از طی روز کامل کاری از اتاق کارشدر ضلع غربی ساختمان محل سکونتش در یکی از خیابان های شهر لندن به خانهبرگشت و درگذشت. ایروانی پیش از انقلاب دو برادر را که در جریان زلزله بویین زهراخانواده خود را از دست داده بودند، به فرزندخواندگی پذیرفت و بعدها برایادامه تحصیل به اروپا فرستاد. همین دو برادر در روزهای انقلاب در کارخانهرا به روی ایروانی بستند و او را از ملک خویش بیرون کردند. ایروانی از پیشتازان و بنیانگذاران صنعت مدرن کفش در ایران است که ازسال 1336 تا 1357 بیش از 52 شرکت در صنعت کفش و چرم و بیش از 400 فروشگاهزنجیره یی کفش ملی در سطح ایران تاسیس کرد. شاید کمتر ایرانی باشد که نشان فیلی که در بیضی زردرنگ منحصر شده رانشناسد. در هر شهرستان شعبه یی از کفش ملی هنوز هم فعال است که کارمنداندولتی آن هنگام فروش این کفش به مشتریان اعلام می کنند قیمت را شرکت تعیینکرده و نمی توانیم تخفیف بدهیم، کفش ملی یکی از برندهای معروف ایرانیاناست که بخش خصوصی آن را بنیان گذاشت و پس از انقلاب در اختیار دولت قرارگرفت. این برند با ارزش در حالی که می توانست بازار کفش چرم دنیا را دراختیار خود بگیرد، اکنون به شرکتی تبدیل شده که چون فردی سرطانی روز بهروز قوایش تحلیل رفته و انتظار مرگ خود را می کشد. کفش ملی که پس از مصادره، زیرمجموعه سازمان صنایع ملی ایران شد اماچندی بعد بابت رفع دیون (بدهی دولت) به سازمان بازنشستگی کشوری واگذار شد. مدیریت دولتی هرگز نتوانست بر ارزش این برند که روزگاری تغذیه کننده کفشارتش سرخ اتحاد جماهیر سوسیالیستی و مردان و زنان مجاری، لهستانی ورومانیایی بود چیزی بیفزاید. نه تنها چیزی افزوده نشد بلکه این برند طیسال های گذشته با درجا زدن روز به روز مرگ خود را به نظاره نشسته است. داود میرخانی رشتی (مدیرعامل ایران خودرو در دهه 60) در کتاب خاطراتخود آورده است؛ «قبل از انقلاب در شرکت آی بی ام کار می کردم، یکی ازدوستانم به انگلیس رفته بود. وقتی که برگشت برای فرزندانش از اروپا کفشهدیه آورده بود. اما وقتی که ایران آمد فهمید کفش ملی خودمان را از انگلیسخریده و به ایران آورده و خیلی دمغ شده بود.» کفش ملی که روزگاری بین 9 تا 11 هزار کارگر داشت، در حال حاضر بین 400تا 500 کارمند آن هم در فروشگاه های خود در سطح کشور دارد. ماشین آلات اینکارخانه تماماً فروخته شد تا غول بزرگ کفش ملی امروز به انباری تبدیل شودکه بخشی از آن در اختیار شرکت سایپا است و بخش دیگر آن تبدیل به انبار کفششده است. سوله های این شرکت که روزگاری صادرکننده و تامین کننده بزرگ کفشدر دنیا بود، اینک به مکانی تبدیل شده که چشم طمع برخی از کارخانه هایاطراف برای تصرف آن به انتظار نشسته است.
از کفش ملی امروز تنها یکبیضی زردرنگ که فیلی سیاه رنگ و سر به زیر در آن است، مانده. به عبارتدیگر از آن کارخانجات بزرگ تنها نام و نشانی به جامانده تا سایرتولیدکنندگان کفش در سراسر کشور محصولاتی را به تولید برسانند، نشان کفشملی را روی آن بزنند و از طریق فروشگاه های کفش ملی به فروش برسانند. در روزگاری که این کارخانه فعال بود، صنعت چرم کشور نیز رونق گرفت تاجایی که چرم ایران زبانزد خاص و عام شد. اما امروز با توقف تولید و درجازدن صنعت کفش در کشور صنعت چرم ایران نیز به این ورطه کشیده شد تا پاکستانجای ایران را در صنعت چرم دنیا بقاپد. در صنعت کفش به غیر از کفش ملی دو برند «بلا» و «وین» نیز متولد شدندکه پس از انقلاب به دلیل وابستگی مدیران و بنیانگذاران آنها به خاندانپهلوی و نظام شاهنشاهی مشمول بند «پ» شدند. تا پس از متواری شدن آنها این دو کارخانه نیز به مصادره شورای انقلابدرآمده و زیرمجموعه یی از سازمان صنایع ملی کشور شد و از کفش بلا نیزهمچون کفش ملی تنها نام و نشانی باقی مانده است. خط تولید این کارخانه قطعه قطعه شد و به بخش خصوصی واگذار شده است. مدیریت این برند اکنون در دست بانک ملی ایران است به طوری که تنها بااستفاده از فروشگاه های بلا در سطح کشور کفش هایی را از سایر تولیدکنندگاندر فروشگاه های بلا عرضه می کند.
کفش وین
کفش وین نیز به عنوان سومین برند بزرگ صنعت کشور که پیش از انقلاب توسطمرحوم مصطفی حسین زاده وارد چرخه تولید شد، از 800 کارگر و کارمند خودتنها 70 نفر را حفظ کرده تا در 24 فروشگاه و نمایندگی این برند به فعالیتبپردازند. کارخانه وین که در کیلومتر 13 جاده مخصوص کرج قرار داشت، بهگروه خودروسازی بهمن واگذار شد تا این شرکت سازمان خدمات پس از فروش خودرا در بخشی از آنجا بنیان نهد و بخش دیگر را به خط تولید خودرو "موسو"تبدیل کند. محمود بوذری مدیرعامل وین در رابطه با آخرین وضعیت این برند می گوید:" در حال حاضر عمده فعالیت وین به بازرگانی و فروش کفشمعطوف شده است. این شرکت با کارخانه های داخلی صنعت کفش قرارداد امضا میکند و محصولات آنها را تحت نام وین در 24 فروشگاه خود در سراسر کشور بهفروش می رساند. به عبارت دیگر وین نیز مانند کفش ملی و بلا دیگر تولیدی درکشور ندارد و تنها نام و نشانی از خود به جا گذاشته است."
نساجی مازندران
در کنار فروشگاه های کفش ملی، فروشگاه های نساجیمازندران حتی در دور افتاده ترین شهرستان های کشور نمایندگی داشت. اگرچههنوز فروشگاه های کفش ملی و بلا در شهرستان ها زنده مانده اند امانمایندگی های فروش نساجی مازندران و حتی تابلوی سردر آن مغازه ها کاملاًاز بین رفته اند. نساجی مازندران به غیر از فروشگاهی زیر 100 متری در خیابان ساری (امیرمازندرانی) قائمشهر دیگر در کشور شعبه یی ندارد. این کارخانه در سال 1336در زمینی به مساحت تقریبی 30 هکتار در شرق قائمشهر (شاهی سابق) ایجاد شدتا منسوجات پرده یی، ملحفه یی، پیراهنی، فاستونی و... را به تولید برساند. هزینه این واحد تولیدی بزرگ صنعتی از محل اعتبارات دولتی تامین شد. نساجیمازندران از سه کارخانه شماره یک، دو و سه تشکیل شده بود. در شماره یکواحد چیت سازی بود. در شماره دو منسوجات پرده یی، ملحفه یی، پیراهنی،فاستونی و... به تولید می رسید و کارخانه شماره سه که در سال 1356 از محلسرمایه شرکت و با مشارکت بانک صنعت و معدن به بهره برداری رسید، برایتولید نخ و منسوجات نخی و مصنوعی به کار گرفته شد.نساجی مازندرانکه روزگاری شمال کشور را به قطب نساجی کشور تبدیل کرده بود، در حال حاضربخشی از آن به انبار شرکت سایپا تبدیل شده تا همواره خودروسازان مشتری پرو پا قرص برندهای شکست خورده ایران شوند و در کمین بمانند تا از سوله هایآن که برای صدها نفر شغل ایجاد می کرد، به عنوان انبار خودرو با چند نفرنگهبان استفاده کنند. نساجی مازندران قائمشهر را که روستایی بیش نبود، تبدیل به شهری بزرگکرد تا به غیر از مازندرانی ها کارگرانی از سراسر کشور به این شهرستانهجوم آورده و در آنجا سکنی گزینند تا به برکت وجود این کارخانه روزی خود وخانواده شان را دشت کنند.روند حرکت تولیدی در نساجی مازندران بهگونه یی بوده که با فرسودگی ماشین آلات بخش های مختلف این سه کارخانهتعطیل شده و همواره قائمشهر را به محل اعتراض کارگران کارخانه نساجی تبدیلکرده است. شاید کمتر خانواده یی را در این شهرستان بتوان پیدا کرد که عضویاز آن در کارخانه نساجی فعالیت نداشته است. این کارخانه هم اکنون تنهاگونی و کفن به تولید می رساند تا عملاً برند نساجی مازندران همچون دیگربرندهای به جا مانده از اوایل انقلاب به چشم خویش ببیند که جانش می رود. نساجی مازندران که می توانست در بین تولیدکنندگان این صنعت در دنیاجایگاهی کسب کند اینک به شرکتی تبدیل شده که مدیرعامل آن باید هر روز بهاعتراضات کارگری رسیدگی کند، ماشین آلات قدیمی را از خط تولید خارج کند وبرای جایگزینی آن کاسه چه کنم چه کنم در دست گیرد و همچنین از دامی کهشرکت های خودروساز و سایر سرمایه داران برای زمین های وسیع این کارخانهچیده اند راهی برای فرار بجوید. براساس اعلام وزارت صنایع و معادن قراراست سرمایه گذاران ترک برای احیای این برند راهی یک از عالی ترین استانهای کشور شوند. که این موضوع نیز با اما و اگرهایی مواجه شده است. بخشخصوصی داخلی مدعی است سرمایه گذاران ترک برای احیای این واحد تولیدی دلاریرا به ایران نمی آورند اما دولت می گوید ترک ها قرار است 100 میلیون دلارپول نقد با خود به کشورمان بیاورند تا برند نساجی مازندران را دوباره زندهکنند. نساجان داخلی مدعی اند که بخش خصوصی داخلی به راحتی می تواند اینکارخانه را به روزگار خوش تولید بازگرداند. حال اینکه دولت چنین فرصتی رااز آنها گرفته است. مرگ برند در صنعت نساجی تنها به نساجی مازندران ختمنشده است، کارخانه چیت ری (بافکار) نیز که یکی از قدیمی ترین واحدهاینساجی کشور به شمار می آید، دو سال پیش کاملاً تعطیل شد تا بنیاد جانبازانو مستضعفان که این کارخانه را به تصرف خود در آورده بود، اینک نه از محلتولید بلکه از محل فروش زمین های وسیع این کارخانه در حوالی بزرگراه بعثتدرآمدی را کسب کند.
ارج
علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد ایران (1348 - 1341) در کتابخاطراتش می گوید:" در آخرین سفری که به شوروی کردم به آقای نوویکو نایبنخست وزیر شوروی که قائم مقام کاسیگن نخست وزیر وقت شوروی بود، یک یخچالایرانی (ارج) هدیه دادم. او فوق العاده خوشحال شد و به من تاکید کردراننده خودش می آید تا یخچال را ببرد و تاکید کرد مبادا یخچال را به دفترشبفرستم." یخچال ایرانی در آن زمان به قدری شهرت یافته بود که یکی ازبالاترین مقام های اجرایی آن کشور بزرگ از تصاحب آن ذوق زده شده و درخواستمی کند محصولی را که ساخت ایران بر رویش درج شده، برای استفاده خانواده اشبه منزل ببرد. روزی که سیروس ارجمند در سال 1316 اولین و بزرگ ترین کارخانه تولیدکننده لوازم خانگی ایران را وارد عرصه صنعت و اقتصاد کشور کرد، شاید نمیدانست 70 سال بعد مدیران وقت کشور تصمیم می گیرند زمین های این کارخانه رادر جاده مخصوص کرج برای فعالیتی دیگر (؟،) در نظر بگیرند و این کارخانه رابه شهرکی صنعتی در گرمسار استان تهران منتقل کنند. ارج که یکی از برندهایخوشنام ایران طی هفت دهه گذشته بوده، در سال 1316 با ساخت ابزار صنعتی بهچرخه تولید گام نهاد و با تولید کولر آبی و یخچال به سوی ساخت لوازم خانگیپیش رفت. میرخانی رشتی درباره این شرکت می نویسد: "مدیرعامل ارج ایدهمهندسی- صنعتی داشت و با روش های مهندسی کار می کرد. "
شاید به همین سبب بود که محصولات ارج نسبت به سایر رقبایش در بازاراقبال بیشتری به دست آورد. ارج پس از آنکه مصادره شد، به مانند سایر شرکتهای مصادره یی زیرمجموعه سازمان صنایع ملی شد. در دهه 70 مدیران دولتی اینشرکت با اختلاس 20 میلیارد تومانی پرونده مالی این شرکت را به فساد کشیدندتا برای مدتی ارج با حاشیه هایی روبه رو شود. پس از آن اختلاس ارج هرگز ارج نشد تا اینکه امروز به وضعیتی رسیده کهقصد انتقال کارخانه آن را به سمنان دارند. ارج که بزرگ ترین برند لوازمخانگی کشور است، در حالی که می توانست بازارهای اروپایی را نیز به تسخیرخود درآورد، امروز به شرکتی تبدیل شده که حتی در داخل کشور جایگاه خود رارفته رفته از دست می دهد تا این برند در کنار سایر برندهای مرده به مجروحیبیمارستانی تبدیل شود که اگر پرستاران به او نرسند، این شرکت نیز بهسرنوشت کفش های ملی، بلا و وین و نساجی مازندران و چیت ری تبدیل خواهد شد. ارج که روزگاری در بالاترین سطح فناوری محصول تولید می کرد امروز به شرکتیتبدیل شده که همان محصولات قدیمی خود را با تغییراتی به تولید رسانده وروانه بازار می کند.
آزمایش
در کنار ارج کارخانه آزمایش نیز که یکی از برندهای قدیمی کشور به شمارمی آید، دچار چنین وضعیتی شده است. انگار فلسفه یی است تا شرکت های مصادرهیی هرگز روز خوش نبینند. شاید پیشنهاد مدیرعامل یکی از این شرکت هایمصادره یی مبنی بر سپردن برندها به وارثان بتواند پایانی بر این فلسفه شومباشد.
پارس الکتریک
حاج محمدهاشم برخوردار سومین فرزند حاج محمدحسین درخانواده یی که چند نسل آن در یزد به تجارت مشغول بودند، در سال 1308 بهدنیا آمد. خانواده برخوردار فوق العاده سنتی و مذهبی بودند. حاج محمدهاشمبا توجه به سرمایه یی که سال ها از محل تجارت به دست آورد، از سال 41 تا 56 به همراه برادرش به سرمایه گذاری های صنعتی روی آوردند. کارخانه هایپارس توشیبا، پارس شهاب، پارس الکتریک، باتری پارس، لوازم خانگی پارس وچندین واحد صنعتی را بنیانگذاری کردند تا هشت هزار نفر در این کارخانه هامشغول کار شوند. پارس الکتریک نیز مصادره شد تا از طریق سازمان صنایع ملیبه شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی (شستا) واگذار شود. از بین شرکایتجاری این شرکت تنها گروندیگ آلمان که در بین برندهای صوتی و تصویری برنددرجه سوم اروپا به شمار می آمد، با این شرکت همکاری اش را ادامه داد. گروندیگ چند سال پیش برای همیشه مرد و پارس الکتریک نتوانست مرده اینبرند را خریداری و به نام خود ثبت کند. از این رو برای تولید تلویزیون دستنیاز خود را به سمت کارخانه های کره یی (به غیر از برندهای معروف) درازکرد که با یکی از قدیمی ترین برندهای صوتی و تصویری آسیا همکاری کند. پارسالکتریک در حالی که می رفت علاوه بر تولید تلویزیون های ال سی دی، لپ تاپایرانی را نیز وارد بازار کند، با تغییر ناگهانی مدیرعاملش مواجه شد تامثل سایر برندها با آینده یی نامعلوم روبه رو شود. مدیرعامل این شرکت طی سال های گذشته چندینبار تغییر یافته که این عدمثبات باعث شده 300 نفری که از خانواده هشت هزار نفری پارس باقی ماندههمچنان برای آینده این شرکت نگران باشند. برندهایی که نام برده شد تنهاچند نمونه از برندهای معروف کشور هستند که مرگ آنها نزدیک شده است. درکنار این برندها چندین نام بزرگ دیگر که می توانستند نام ایران را در صدرصنعت دنیا قرار دهند، امروز قرار است تغییر کاربری دهند یا احتمالاً برایکارکنان کارخانه یی دیگر به آپارتمان تبدیل شوند. هپکو اراک نمونه بارز این برند است که توسط برادران رضایی در دهه 50پایه گذاری شد تا ماشین آلات معدنی مورد نیاز را برای استخراج معادن مسسرچشمه و کرومیت اسفندقه تامین کند. پس از انقلاب هپکو با بهره گیری ازشرکایی همچون ولوو سوئد، کوماتسو ژاپن و لیبهر و... به همکاری خود ادامهداد تا به سبب تحریم ها تنها از همکاری با کاترپیلار باز بماند. برادران رضایی که از ایران رفتند، هپکو مانند سایر خودروسازانزیرمجموعه سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران شد. این شرکت که یکی ازشاهرگ های حیاتی صنعت در استان مرکزی است با اجرای اصل 44 به بخش خصوصیواگذار شد تا بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت دولت اصلاحات بر صدر این شرکتمدیریت کند.

حساسیت انتصاب این مدیر اصلاح طلب تا آنجا بالا بود کهیکی از بزرگ ترین پیمانکاران قراردادهای خرید خود را از هپکو لغو کرد تامورد غضب دولت نهم قرار نگیرد. هپکو با از دست دادن این مشتری انحصاری وبزرگ روزبه روز با مشکلات مالی عدیده یی مواجه شد و هرگز نتوانست کشتی بهگل نشسته خود را به ساحل نجات برساند. هپکو که چهار برابر ولوو سوئد مساحتدارد پس از واگذاری به بخش خصوصی عملاً به برندی در حال احتضار تبدیل شدکه این روزها نه می تواند محصولی به فروش برساند و نه اینکه آینده ییامیدوارکننده پیش روی خود ببیند.این شرکت در حالی می تواند رشد وتوسعه خود را جشن بگیرد که معادن و راه سازی در کشور توسعه یابد. رکود آنفعالیت ها باعث شد بزرگ ترین و تنها سازنده ماشین آلات سنگین خاورمیانهروزگار خوشی نداشته باشد و بیم آن می رود با کاهش تولید، شمارگان تولیدشبه چیزی در حد صفر کاهش یابد. در کنار هپکو، تراکتورسازی تبریز نیز از دیگر برندهایی است که تولید آندر حال حاضر به یک چهارم سال قبل کاهش یافته و با پنج هزار محصول به فروشنرفته همراه شده است. بیسکویت گرجی، کاشی ایران، کاشی سعدی، بینالود وشرکت پارس مینو از دیگر برندهای نامی کشور هستند که همچون سایر برندهایمعتبر دیگر آینده نامعلوم خود را به نظاره نشسته اند.


منبع :روزنامه اعتماد

mamadshumakher
30th August 2013, 02:52 PM
«برندکشی» در ایران جان گرفت. برندهای ایرانی در حالیکه می توانستند ....

سلام.این موضوع تکراریست.

http://www.njavan.com/forum/showthread.php?175023-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%AF-%DA%A9%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد