PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث حقوق فرزندان بر پدر و مادر و بالعکس (از لحاظ مذهبی و روانشناسی)



جوان ایرانی
29th August 2013, 09:06 PM
با سلام خدمت همه دوستان گل و کاربران گرامی

همه دخترخانم ها و آقاپسرا
و پدر و مادرهای عزیز

همونطور که همه می دونید توی هر خونه ای بحث و گفتگو بین فرزندان و والدین همیشه هست و گاهی این بحث و گفتگو به نتیجه دلخواه نمی رسه و گاهی هم به مشاجره یا ناراحتی کشیده میشه.

ما در اینجا قرار بر این شده که در یک کار گروهی و با همکاری دو بخش مذهبی و روانشناسی به شور و مشورت بنشینیم و از تجربیات همدیگر در این مورد استفاده کنیم.
و از همه شما کاربران عزیز (پدران.. مادران..دختران ...پسران) خواهش می کنیم که در بحث شرکت کنند و ما رو برای رسیدن به یک رابطه خوب و موفق بین فرزندان و والدین کمک کنند.

از دونگاه روان شناختی و مذهبی می تونید چالش هایی که ممکنه پیش بیاد یا اومده یا ... و همچنین نظرات و راه کارهاتون رو در مورد موضوع بحث بگید
منتظر نظرات همه دوستان هستیم.
مدیریت بحث های روانشناسی توسط مدیر تالار روانشناسی و دوستان روانشناس سایت من جمله خانوم ها نارون 1 و zoh_reh انجام میشه
منتظر نظرات و شاید درددل های خوب شما دوستان هستیم

طلیعه طلا
30th August 2013, 09:18 AM
سلام بر شما

خب یکی از مهم ترین حقوقی که من به گردن پدر و مادرم دارم انتخاب نام شایسته و نیکوست ...
انتخاب اسم مناسب، میتونه بار معرفتی خوبی از خودش به جا بذاره و یه چیزیه که تا آخر عمر باهاته
و من ِ بچه ! [nishkhand] میتونم درباره علت نامگذاریش فکر کنم و چه بسا ممکنه همین اسم موجب بشه یه شخصیت خوب و عالی از خودم بسازم ...


متاسفانه تو دوره ی ما عده ای هستند كه دنبال اسم های خاص با معانی خاص میگردن ( تلفظ و مغنای غریب ) و فكر می كن این کار براشون ارزش و اعتبار میاره و انتخاب اسم های اسلامی و شرقی یه نوع پس رفتگی و ارتجاع محسوب میشه و میگن اگه اسمهای غربی و نا آشنا رو فرزنـداشون بذارن، اون ها پیشرفته و متمدن معرفی میشن و موجبات اعتبار و ارزش رو
براشون فراهم میکنه ... من یه دوست دام اسم خودش آنیشام و برادرش آرشامه ... معنی این اسم ها چیه رو باهاش کاری ندارم . ولی هر وقت از دور می بینمش ، اول چیزی که تو ذهنم تداعی میشه کلمه ی خون آشامه .

یه وقت هایی هم هست پدر و مادرا اسم خوب رو بچه شون میذارن ... ولی با نخوه صدا زدنشون عزت نفس بچه رو میارن پایین و یه جوری صداش میکنن که توش تمسخر و
سرزنش بیداد میکنه یااین که بد صداش میزنن . مثلا اسم بچه اش رو میذاره خاطره ولی ؛ صداش میکنه خاطی

گاهی هم این مامان و بابا ها اسم رو بچه شون میذارن ... قشنگ هم هست ولی یه نظر میاد فقط به یه دوره سنی میخوره و اصلا سنخیت با ویژگی های دوره ی بعدی زندگیش
نداره و وقتی فرد وارد مرحله جدیدی میشه ،دیگران خجالت میکشن اسمش رو صدا بزنن و وقتی باهاش کار دارن سعی میکنن از به کار بردن اسم اون فرد خود داری کنن و روش
لقب بذارن یا ...

خلاصه کلام این که :
من دلم میخواد نام خوبی داشته باشم و از شنیدنش لذت ببرم تا این که باعث خجالتیم بشه یا متحمل فشار بشم ...

نارون1
30th August 2013, 10:34 AM
سلام

از خانم جوان ایرانی و گروه مذهبی سایت تشکر میکنم[golrooz]

والدین در جهت رشد فکری و اخلاقی کودکان و فرزندان خود باید کوشا باشند ، همه والدین دوست دارن فرزندشان بهترین باشد . ولی متاسفانه گاهی از مسیر تربیت درست منحرف

میشوند ، در کنار خانواده جامعه ای که کودک کم کم واردش میشه هم دخیل هست ، مثل : مدرسه و گروه همسالان ، ولی وقتی ارزش ها در خانواده به صورت بنیادی آموزش

داده شود ، تاثیر منفی که ممکن است جامعه داشته باشد کاهش پیدا میکند و تاثیرات مثبت آن جذب می شود ( چون خوب و بد به نوعی درک شده است ) .

آموزش ارزش ها به فرزندان یکی از مقوله هایی است که در امر تربیت فرزندان باید گنجانده بشه ، حالا همین ارزش ها خیلی گسترده هستن

ارزش هایی مثل : مسئولیت پذیری ، قابل اعتماد بودن ، محبت به دیگران ، احترام به بزرگترها و سایرین ، رعایت قوانین و ...

این ارزش ها از همان دوران خردسالی به شیوه ای مرتبط با سن کودک به کودک آموزش داده می شود

والدین الگوی فرزندانشان هستن ، آنها می توانند با رعایت این ارزش ها در کنار آموزش آن ، راه یادگیری و درونی کردن آن را تسریع بخشند .

در خانواده ای که والدین نماز می خوانند و به طور مثال از کودک می خواهند جانماز برای آنها بیاورد ، کودک به مرور خودش با این زمینه ها پرورش پیدا می کند و دیدیم احتمال خود کودک

به صورت نمایشی شروع به نماز خواندن میکنه که در اینجا تشویق والدین همراه با ابراز محبت ، وی را مشتاق تر می کند .


در ادامه توضیحات بیشتری در این خصوص داده خواهد شد :


منتظر نظرات دوستان عزیز هستیم ، در مورد شیوه آموزش این ارزش های اخلاقی به فرزندان هم اگه در کنار موضوع اصلی توضیح بدین و مثالهایی بیارین(میتونه مثالهایی که دیدین و

باهاش برخورد کردین باشه) ، عالی میشه [cheshmak]




ممنون[golrooz]

mamadshumakher
31st August 2013, 01:01 AM
یک موضوعی که به نظرم خیلی مهم میاد اینه که والدین ما هر کسی به شیوه ی خاص خودش فرزندشو تربیت میکنه....

هر کسی استدلالی شخصی از فکر خودش برای نوع تربیت فزندش داره...وقتی هم که به مشکل بر میخورن با فرزندشون میگن :ما که همه کار کردیم نمیدونیم چرا با ما خوب تا نمیکنی...

باید الگویی باشه و که پدرمادر ها با توجه به اون الگو خاص فرزندشونو تربیت کنند.این الگو باید در دسترس پدرو مادر باشه...

قطعا تنها چیزی که اینده ی یک کشور رو میسازه کودکان امروز هستند که نیاز به تربیت والدین امروز دارن.تربیتی که هم از لحاظ فرهنگ هم عقل هم سواد هم دین کودکان رو غنی کنه.قطعا خانواده ای که همچین مسائلی رو مد نظر داشته باشه فرزند بهتر و بی دردسر و قطعا مفیدی خواهد داشت....و افزایش تعداد اینجور والدین یعنی فردای بهتر کشور.
هر اتفاق بدی که امروز برای جوانان کشور از هر نظر رخ میده مقدار زیادیش نتیجه علم نداشتن والدین به چگونگی اصول درست تربیت هست.

اگر اشتباهی دارم راهنماییم کنید.این طرز فکر منه.

zoh_reh
31st August 2013, 01:05 AM
سلام

با تشکر از جوان ایرانی و گروه مذهبی [golrooz]

همونطوریکه نارون عزیز گفتن پدر و مادرها دوست دارن فرزندانشان بهترین باشن و به نظر من هم خوشبختی والدین در اینه که دارای فرزندانی باشن همانطوریکه که خودشون دوست داشتند و میخواستند.

صلاحیت یک فرزند زمانی تایید و یا تکذیب میشه که وارد اجتماع میشه و اجتماع او را بطور مثبت می پذیره.
آدمی در فرایند زندگی فردی و اجتماعی خودش از عوامل موثر پیرامون خودش تاثیر میگیره.

عواملی که باعث شکل گیری نگرش انسان به هنجارها و ارزشها میشه و اولین عامل والدین هستند.

والدین در بوجود آوردن مواضع ذهنی و رفتاری فرزند بعنوان اولین دهنده های حسی عمل می کنن و در تنظیم اهداف و روش زندگی نقش اساسی دارن.

از آنجائیکه دوران کودکی اوج برداشت حسی است، یعنی بخش قابل ملاحظه ای از رفتار انسان معطوف به برداشت های حسی (خوشایند و یا ناخوشایند) دوران کودکی است.احساس خوشایند باعث تعادل رفتاری همسو با فطرت و ناخوشایند موجب شکست روانی و ناهنجار خواهد شد.

از مثال نارون عزیز استفاده میکنم : نماز که ستون دین ماست باید بصورت هنجار فطری در انسان بزرگسال تجلی داشته باشد. اولین دهنده این حس والدین هستند که با رفتار و عملکرد خودشون موجب نهادینه کردن خواهند بود. زمانیکه کودک خردسال بصورت نمایشی و تقلید نماز را میخواند بهترین زمان پرورش روانی این کودک در قبال نماز است.

زمانی که والدین با ظاهری آراسته دست از هر کاری کشیده و بدون هیچ استرسی وارد سجاده میشوند و در سلام انتهای نماز یکی از عباد الصالحین را فرزند خود بدانند یقینا اثر مثبت را انتقال داده و این مقوله را بصورت یک هنجار در دراز مدت شاهد خواهند بود.

نو آور
31st August 2013, 11:21 AM
ممنون از اظهار نظرهای دقیق و متین دوستان، فکر می کنم بهترین راه برای برقرار شدن روابط اصولی در خانواده و قواعد صحیح تربیت فرزند در جامعه، آوردن برنامه های آموزشی مرتبط در سطح مدارس و دبیرستانها و دانشگاههاست. اساسا به طور سنتی، در نظام آموزش و پرورش ما، به گزاره های درسی محض مثل تدریس موضوعاتی از قبیل آرک کتانژانت، کوچکترین مخرج مشترک، فرمول نوسان پاندول، آغاز و پایان سلسله آل بویه، مکانیسم پمپ سدیم - پتاسیم در رشته های عصبی و ... ؛ بیشتر از تدریس مهارتهای ضروری زندگی اهمیت داده شده که اشتباه است. انگار دروس ارائه شده در مدرسه، فقط به درد مدرسه و نهایتا دانشگاه می خورد و برای زندگی روزمره خارج از مدرسه، که بخش اعظم زندگی افراد جامعه را تشکیل می دهد، چیزی ارائه نمی دهد. این یک معضل بزرگ است که بایستی حل شود و ارتباط منطقی و کاربردی، بین مباحث مدرسه و اصول بنیانی لازم برای زندگی برقرار شود.[golrooz]

mahmoodmah
31st August 2013, 01:23 PM
سلام دوستان


تربیت فرزند به این آسونی ها نیست که بگیم 4 تا کتاب دست والدین میدیم اون ها مطالعه کنند بعد همه بچه هامون بااخلاق میشند
متاسفانه در حال حاضر عده ی قابل توجه والدین جوان ما حتی نمی تونند از پس بچه 4 یا 5 ساله خودشون بر بیان فکر می کنید چه اتفاقی افتاده که بچه کم سن اون ها حریفشون میشه؟!
حالا فکر می کنید چطور قرار اون ها فرزندشون رو تو سن نوجوانی و جوانی تربیت کنند؟!!
به نظر میاد در مورد زوج های جوان باید قبل از فرزند دار شدنشون یه آموزشی بهشون بدیم که یه خورده عجیبه
والدین یه خورده قدیمی تر تو تربیت فرزندشون در دوران کودکی به مشکلی بر نخوردن ولی متاسفانه بعضی از خانواده ها در دوران نوجوانی کنترل فرزند رو از دست دادن
همین طور اگه به عقب برگردیم متوجه میشیم که والدین ظاهرا بی سواد گذشته از والدین سواد دار فعلی تو تربیت فرزند موفق تر بودن .
فکر می کنید واقعا چه اتفاقی افتاده که با توجه به افزایش بار علمی و سواد عمومی والدین و حالا کتاب های روانشناسی و کتاب های دیگه که یقینا باید با مطالعه اون ها ما دارای فرزندی با اخلاق میشدیم ولی نتیجه گاهی غیر از این میشه!!

zoh_reh
31st August 2013, 01:52 PM
فرآیند تربیت از خانواده شروع میشه همونجا نهادینه میشه و در محیط تثبیت یا تغییر خواهد کرد.

محیطهایی که فرزند با آنها در ارتباط هست از مهد کودک شروع میشه که موازی با خانواده تربیت فرزند رو بعهده داره،بعد مدرسه که شامل مقاطع مختلف میشه.

محمودمه گرامی هم به نقطه بسیار خوبی که آموزش قبل از فرزند دار شدن هست اشاره داشتند که باز هم این آموزش بصورت علمی رو باید در مدارس و دانشگاهها دنبال کرد.

بنابراین والدین باید خود را موظف به شناسایی شخص سومی که قراره وارد زندگیشون بشه بکنن و حداقل اطلاعات رو راجع به فرزند از بدو تولد تا سنین مختلف دیگه بدونن.

البته در دین ما این آموزش و تربیت به قبل از انعقاد نطفه برمیگرده.

mahmoodmah
31st August 2013, 02:25 PM
نوشته قبلی من بیشتر سوال بود
در واقع می خواستم یک نکته ی رو بگم
برای تعامل بین والدین و فرزند اولین چیزی که لازمه احترام متقابله
تا زمانی که فرزند احترام گذاشتن به والدین رو یاد نگیره و برای اون ها ارزش و احترام قائل نشه هیچ راهی نه برای با اخلاق کردنش و نه راهی برای تغییر دادنش وجود نداره
درحقیقت اولین چیزی که لازمه به کودک آموخته بشه احترام گذاشتن به بزگترهاست

انسان‏ ها از نظر روانی به احترام نیاز دارند و غالبا به افراد و پدیده‏ هایی توجه می ‏کنند که نیاز آنها را تأمین می کنه پس یکی از اصول اساسی در تربیت توجه به «اصل احترام» هست
حالا در مورد والدین هم این نکته وجود داره و اون ها هم باید شخصیت کودکشون رو محترم بدونند و بهش احترام بزارند
بدون احترام و گرامی داشتن شخصیت کودک توفیق چندانی در تربیت دینی نخواهد بود

zoh_reh
31st August 2013, 02:49 PM
نوشته قبلی من بیشتر سوال بود
در واقع می خواستم یک نکته ی رو بگم
برای تعامل بین والدین و فرزند اولین چیزی که لازمه احترام متقابله
تا زمانی که فرزند احترام گذاشتن به والدین رو یاد نگیره و برای اون ها ارزش و احترام قائل نشه هیچ راهی نه برای با اخلاق کردنش و نه راهی برای تغییر دادنش وجود نداره
درحقیقت اولین چیزی که لازمه به کودک آموخته بشه احترام گذاشتن به بزگترهاست

انسان‏ ها از نظر روانی به احترام نیاز دارند و غالبا به افراد و پدیده‏ هایی توجه می ‏کنند که نیاز آنها را تأمین می کنه پس یکی از اصول اساسی در تربیت توجه به «اصل احترام» هست
حالا در مورد والدین هم این نکته وجود داره و اون ها هم باید شخصیت کودکشون رو محترم بدونند و بهش احترام بزارند
بدون احترام و گرامی داشتن شخصیت کودک توفیق چندانی در تربیت دینی نخواهد بود


به درست ترین اصل اشاره کردین.

در مشاوره مراکز ترک اعتیاد، نخستین اصلی که به والدین افراد معتاد گفته میشه احترام به این فرده، فردی که گاها والدین حاضرن این بچه اصلا نباشه.ولی این یه شاهراه برای نجات.

توی جنگ وقتی اسیری گرفته میشه اگه اسیرت افسره با اسیری که سرباز صفره هر دوتا باید احترام بشن ولی در جایگاههای متفاوتی در نظر گرفته بشه.البته دوستان موضوعات مذهبی راجع به این مسئله میتونن واضحتر توضیح بدن.

اصل احترام اغلب مترادف با محبته. که ادبیات ماهم در این زمینه کم مطلب نداره.
خلاصه در هر مقوله ای وارد بشیم احترام و محبت حرف اول رو میزنن.

نارون1
31st August 2013, 02:53 PM
به درست ترین اصل اشاره کردین.

در مشاوره مراکز ترک اعتیاد، نخستین اصلی که به والدین افراد معتاد گفته میشه احترام به این فرده، فردی که گاها والدین حاضرن این بچه اصلا نباشه.ولی این یه شاهراه برای نجات.

توی جنگ وقتی اسیری گرفته میشه اگه اسیرت افسره با اسیری که سرباز صفره هر دوتا باید احترام بشن ولی در جایگاههای متفاوتی در نظر گرفته بشه.البته دوستان موضوعات مذهبی راجع به این مسئله میتونن واضحتر توضیح بدن.

اصل احترام اغلب مترادف با محبته. که ادبیات ماهم در این زمینه کم مطلب نداره.
خلاصه در هر مقوله ای وارد بشیم احترام و محبت حرف اول رو میزنن.


نوشته قبلی من بیشتر سوال بود
در واقع می خواستم یک نکته ی رو بگم
برای تعامل بین والدین و فرزند اولین چیزی که لازمه احترام متقابله
تا زمانی که فرزند احترام گذاشتن به والدین رو یاد نگیره و برای اون ها ارزش و احترام قائل نشه هیچ راهی نه برای با اخلاق کردنش و نه راهی برای تغییر دادنش وجود نداره
درحقیقت اولین چیزی که لازمه به کودک آموخته بشه احترام گذاشتن به بزگترهاست

انسان‏ ها از نظر روانی به احترام نیاز دارند و غالبا به افراد و پدیده‏ هایی توجه می ‏کنند که نیاز آنها را تأمین می کنه پس یکی از اصول اساسی در تربیت توجه به «اصل احترام» هست
حالا در مورد والدین هم این نکته وجود داره و اون ها هم باید شخصیت کودکشون رو محترم بدونند و بهش احترام بزارند
بدون احترام و گرامی داشتن شخصیت کودک توفیق چندانی در تربیت دینی نخواهد بود



ممنون از نظرات خوب و اشاراتی که داشتین

در تکمیل حرفتون باید بگم که در خانواده وقتی والدین به همدیگه بااحترام رفتار کنن و محترمانه برخورد کنن و از الفاظ نامربوط استفاده نکنن و کشمکش نداشته باشن ،

کودک این احترام رو جذب میکنه

کودکان از والدین خود الگوبرداری میکنن

mahmoodmah
31st August 2013, 03:04 PM
ممنون از نظرات خوب و اشاراتی که داشتین

در تکمیل حرفتون باید بگم که در خانواده وقتی والدین به همدیگه بااحترام رفتار کنن و محترمانه برخورد کنن و از الفاظ نامربوط استفاده نکنن و کشمکش نداشته باشن ،

کودک این احترام رو جذب میکنه

کودکان از والدین خود الگوبرداری میکنن


سلام دوست من

اگه 10 سال قبل بود می گفتم گفته شما کاملا درسته
ولی در حال حاضر کودک از جاهای مختلف و از افراد متفاوت الگو میگیره با این که نقش اساسی خانواده رو در شکل گیری شخصیت فرزند زیر سوال نمیبره ولی تاثیر خیلی زیادی روی اون میزاره در واقع مشکلات زیادی رو برای والدین ایجاد میکنه که قابل چشم پوشی نیست

نارون1
31st August 2013, 03:11 PM
سلام دوست من

اکه 10 سال قبل بود می گفتم گفته شما کاملا درسته
ولی در حال حاضر کودک از جاهای مختلف و از افراد متفاوت الگو میگیره با این که نقش اساسی خانواده رو در شکل گیری شخصیت فرزند زیر سوال نمیبره ولی تاثیر خیلی زیادی روی اون میزاره در واقع مشکلات زیادی رو برای والدین ایجاد میکنه که قابل چشم پوشی نیست

سلام

موافقم ، تاثیر محیط رو نمیشه نادیده گرفت

ولی والدین باید روی محیط انتخابی هم کنترل داشته باشه ، مادر نباشه ، جانشین مادر باید به درستی انتخاب باشه و با اصول تربیتی والدین هماهنگ

شاید نشه صددرصد کنترل کرد ولی نباید اینطور باشه که این رو بپذیریم که محیط غیرقابل کنترله و ما نمیتونیم کاری کنیم

هرچند این موضوع رو نباید فراموش کنیم که کودک بیشترین وقتش رو در خانه میگذرونه ، حداقل اون 5-6 سال اول که شخصیت کودک داره شکل میگیره ، این سالها جزو حیاتی ترین و حساس ترین

دوره هاست . وقتی در خانواده والدین به هم احترام بذارن و همچنین این احترام رو به شخصیت کودک داشته باشن و وی را تشویق کنن، کودک این رو به عنوان یک ارزش اخلاقی میپذیره و رعایت میکنه

mahmoodmah
31st August 2013, 06:21 PM
سلام

موافقم ، تاثیر محیط رو نمیشه نادیده گرفت

ولی والدین باید روی محیط انتخابی هم کنترل داشته باشه ، مادر نباشه ، جانشین مادر باید به درستی انتخاب باشه و با اصول تربیتی والدین هماهنگ

شاید نشه صددرصد کنترل کرد ولی نباید اینطور باشه که این رو بپذیریم که محیط غیرقابل کنترله و ما نمیتونیم کاری کنیم

هرچند این موضوع رو نباید فراموش کنیم که کودک بیشترین وقتش رو در خانه میگذرونه ، حداقل اون 5-6 سال اول که شخصیت کودک داره شکل میگیره ، این سالها جزو حیاتی ترین و حساس ترین

دوره هاست . وقتی در خانواده والدین به هم احترام بذارن و همچنین این احترام رو به شخصیت کودک داشته باشن و وی را تشویق کنن، کودک این رو به عنوان یک ارزش اخلاقی میپذیره و رعایت میکنه

سلام
باهات موافقم
به نظر میاد در این مورد تفکرات مشابهی داریم
-
-
-
اینکه زوجین به همدیگه احترام بزارند در درجه اول لازمه تداوم زندگیشونه
-
-
آیا راهی برای کنترل بچه های این دوره زمونه به نظرت میرسه؟
چون بچه های جدید یه خورده عجیبند در گذشته بچه ها کاملا حرف شنویی داشتن

نارون1
31st August 2013, 06:45 PM
سلام
باهات موافقم
به نظر میاد در این مورد تفکرات مشابهی داریم
-
-
-
اینکه زوجین به همدیگه احترام بزارند در درجه اول لازمه تداوم زندگیشونه
-
-
آیا راهی برای کنترل بچه های این دوره زمونه به نظرت میرسه؟
چون بچه های جدید یه خورده عجیبند در گذشته بچه ها کاملا حرف شنویی داشتن




سلام

اولش اینو بگم همه بچه ها تو یک دوره زمانی فکر میکنم 2-3 سال هست ، بچه ها به سمت استقلال طلبی میرن و دوست دارن کارهاشون رو خودشون انجام بدن و محیط رو کاوش کنن

و در اینجا والدینی که آگاهی ندارن ، بچه رو تحت فشار میذارن و .... ، نهایتا بچه لجبازی میکنه .


- چون خانمها در گذشته بیشتر خانه دار بودن ، حضور کاملا پررنگی در خانه داشت و میتونست بچه و امور مربوط بهش رو تحت کنترلش بگیره

ولی امروزه اکثر خانمها هم سرکار میرن و وقتی میان خونه ، خسته هستن و حوضله سروصدای بچه هارو ندارن ، مثال میزنم : ممکنه مادر از سرکار اومده داره غذا هم درست میکنه ،

بچه میاد میگه فلان چیز رو میخوام ( که در اون لحظه مناسب نیست ) ، مادر میگه باشه بعد ، بچه جیغ و فریاد میزنه ، مادر به خاطر اینکه حوصله نداره و میخاد کمی آرامش داشته

باشه بلافاصله اون وسیله رو بهش میده


توجه کنیم اینجا مادر فکر بعد رو نمیکنه ، ولی کسانی که با این اصول آشنا هستن میدونن که این بچه تقویت دریافت کرده ، برای خواسته های بعدی هم تا به خواستش نرسه راه داد و

فریاد و سرپیچی رو پیش میگیره .


مورد دیگه اینکه هماهنگی تربیتی بین والدین وجود نداره ، مادر یه راه میره و پدر یه راه دیگه ... مثلا : مادر جهت تربیت کودک رو از خواسته نامعقولش منع کرده و بهش نداده و وقتی

پدری که از صبح نبوده و میخواد به نوعی دل بچه رو به دست بیاره ، میاد خواسته بچه رو اجابت میکنه ، اینجا رشته ها پنبه میشه


دیگه اینکه بچه ها متوجه حرفها و خواسته های ما میشن ، جای تعجب داره که بعضی والدین میگن بچه هست متوجه نیست که هرچی هم که باهاش صحبت کنیم حالیش نمیشه

ولی وقتی اولی با بچه صحبت بشه ، خیلی راحت حرف رو قبول میکنه

به طور مثال : روی تخت داره بالاو پایین میپره ، مادرش همش میگه نکن ، اینکارو نکن و ...

بچه حرف گوش نمیده

به نظر شما کار مادر اشتباهه یا این بچه مشکل داره ؟؟ راهکار شما چیه تا بچه حرف شنوی داشته باشه ؟

mahmoodmah
31st August 2013, 07:09 PM
سلام
.........
مورد دیگه اینکه هماهنگی تربیتی بین والدین وجود نداره ، مادر یه راه میره و پدر یه راه دیگه ... مثلا : مادر جهت تربیت کودک رو از خواسته نامعقولش منع کرده و بهش نداده و وقتی

پدری که از صبح نبوده و میخواد به نوعی دل بچه رو به دست بیاره ، میاد خواسته بچه رو اجابت میکنه ، اینجا رشته ها پنبه میشه


دیگه اینکه بچه ها متوجه حرفها و خواسته های ما میشن ، جای تعجب داره که بعضی والدین میگن بچه هست متوجه نیست که هرچی هم که باهاش صحبت کنیم حالیش نمیشه

ولی وقتی اولی با بچه صحبت بشه ، خیلی راحت حرف رو قبول میکنه

به طور مثال : روی تخت داره بالاو پایین میپره ، مادرش همش میگه نکن ، اینکارو نکن و ...

بچه حرف گوش نمیده

به نظر شما کار مادر اشتباهه یا این بچه مشکل داره ؟؟ راهکار شما چیه تا بچه حرف شنوی داشته باشه ؟

بنظرم درست نیست که بگیم اشتباهی صورت گرفته یا بچه مشکل داره
نباید همیشه دنبال گناهکار گشت بلکه باید سعی کرد راه حلی پیدا کنیم
-
-
منع بچه از انجام کار معمولا تاثیر معکوس داره و احتمالا بچه از این که باش تند برخورد شده پرخاشگریش بیشتر میشه

ولی میشه از سلاح محبت استفاده کرد
مادر به جای این که امر نهی کنه بچه رو در آغوش بگیره نوازش کنه و مثلا بهش بگه اگه این کار کنی ممکنه بخوری زمین و آسیب ببینی
-
-
والدین بیشتر مواقع زد هم عمل می کنند البته می تونه خوب باشه اگه حساب شده باشه اینکه یکی بچه رو سرزنش کنه و دومی در کنار دلجوی از اون . باش حرف بزنه و سعی کنه بچه رو متوجه اشتباهش کنه

نارون1
31st August 2013, 07:18 PM
بنظرم درست نیست که بگیم اشتباهی صورت گرفته یا بچه مشکل داره
نباید همیشه دنبال گناهکار گشت بلکه باید سعی کرد راه حلی پیدا کنیم
-
-
منع بچه از انجام کار معمولا تاثیر معکوس داره و احتمالا بچه از این که باش تند برخورد شده پرخاشگریش بیشتر میشه

ولی میشه از سلاح محبت استفاده کرد
مادر به جای این که امر نهی کنه بچه رو در آغوش بگیره نوازش کنه و مثلا بهش بگه اگه این کار کنی ممکنه بخوری زمین و آسیب ببینی
-
-
والدین بیشتر مواقع زد هم عمل می کنند البته می تونه خوب باشه اگه حساب شده باشه اینکه یکی بچه رو سرزنش کنه و دومی در کنار دلجوی از اون . باش حرف بزنه و سعی کنه بچه رو متوجه اشتباهش کنه


ممنون

باید توجه داشت که همیشه باید وقتی والدین بچه رو از کاری منع می کنند ، پیشنهادی برای او داشته باشند

در اینجا ، مادر باید بعداز اینکه کودک به حرف مادر گوش نداد ، بیاد و با بچه صحبت کنه که محل بازی مثلا تو پارکینگه و باید بری اونجا بازی کنی اینجا ممکنه بیفتی و آسیب ببینی ، من هم بعد

میام پیشت و تا وقتی بچه این عمل رو انجام نداده ، مادر کوتاه نمیاد .

همانطور که متوجه شدیم : هم برای بچه توضیح داده که این عمل اشتباهه - بهش راه درست رو پیشنهاد داده - با اقتدار ولی همراه با محبت روی حرفش ثابت هست .

mahmoodmah
31st August 2013, 07:40 PM
ممنون

باید توجه داشت که همیشه باید وقتی والدین بچه رو از کاری منع می کنند ، پیشنهادی برای او داشته باشند

در اینجا ، مادر باید بعداز اینکه کودک به حرف مادر گوش نداد ، بیاد و با بچه صحبت کنه که محل بازی مثلا تو پارکینگه و باید بری اونجا بازی کنی اینجا ممکنه بیفتی و آسیب ببینی ، من هم بعد

میام پیشت و تا وقتی بچه این عمل رو انجام نداده ، مادر کوتاه نمیاد .

همانطور که متوجه شدیم : هم برای بچه توضیح داده که این عمل اشتباهه - بهش راه درست رو پیشنهاد داده - با اقتدار ولی همراه با محبت روی حرفش ثابت هست .

ممنون دوست من
نوشته شما کامل بود
-
-
پیشنهاد دادن خوبه ولی نتیجه معلوم نیست
-
-
گفتی اصرار کنیم تا بچه حرف ما رو قبول کنه ولی چقدر پافشاری؟ شاید بچه زیر بار پیشنهاد ما نره
راستش از یچه های این زمونه هیچی بعید نیست

نارون1
31st August 2013, 08:06 PM
ممنون دوست من
نوشته شما کامل بود
-
-
پیشنهاد دادن خوبه ولی نتیجه معلوم نیست
-
-
گفتی اصرار کنیم تا بچه حرف ما رو قبول کنه ولی چقدر پافشاری؟ شاید بچه زیر بار پیشنهاد ما نره
راستش از یچه های این زمونه هیچی بعید نیست


باید سر حرفی که زدین بمونین ، مثلا : تا موقعی که نرفته پارکینگ بازهم اجازه نداره رو تخت بالا و پایین بپره

وقتی بچه رو مستقیم خودتون قرار بدین و چشم تو چشم خواسته تون رو بهش بگین ، مطمئنا نتیجه داره

ممکنه مخالفت کنه ، شما دلیل مخالفتش رو ازش بخواین بگه و ......


یه مثال تکمیلی دیگه :

بچه اسباب بازیاش رو پخش زمین کرده ، مادر بهش میگه تا جمعشون نکردی نمیتونی برنامه مورد علاقت رو ببینی

ولی بچه زیر بار نمیره و دادوفریاد میکنه ، مادر کوتاه میاد و برنامه رو بهش نشون میده

اینجا همونجاست که باید با حرکت درست نتیجه طلایی گرفته بشه ...

شما نباید زیربار حرکت نادرست بچه و ددامش برین [cheshmak]

البته نقططه مقابلشم هست اگر برای تشویقی چیزی به کودک قول داده میشه ، ترجیحا خیلی مادی نباشه بهتره برای کودکان ، باید بهش عمل بشه

این همان وفای به عهد است که در اسلام بهش توصیه شده و احادیث بسیاری از ائمه وجود داره که به وفای به عهد والدین نسبت به کودکان سفارش کرده اند .

طلیعه طلا
1st September 2013, 08:12 AM
حقوق فرزندان بر پدر و مادر







سلام بر شما
خب یکی از مهم ترین حقوقی که من ( فرزند ) به گردن پدر و مادرم دارم انتخاب نام شایسته و نیکوست ...
انتخاب اسم مناسب، میتونه بار معرفتی خوبی از خودش به جا بذاره و یه چیزیه که تا آخر عمر باهاته



سلام
دومین حقی که یه فرزند به گردن پدر و مادرش داره آموزش ادب و رفتار نیکوست.. یعنی او رو مورد تربیت صحیح روحی و فکری و ... قرار بدن
من ، هدیه خداوند هستم برای پدر و مادرم ... پس انتظار دارم اون ها در قبال من احساس مسئولیت کنن و به بهترین شیوه مناسب منو پرورش بدن
این تربیت و پرورش شامل آموزش احکام و اخلاق میشه تا مسایل خداشناسی و اعتقادی و ...

من فکر میکنم تربیت کردن معطوف به یه دوره خاص نمیشه و میشه براش یه فرآیند در نظر گرفت ولی در دوره کودکی و نوجوانی میتونه بهترین اثر رو از خودش به جا بذاره
و ظاهرا هم خیلی سخت به نظر میاد .به دو دلیل :
یکی : چون من ِنوعی، به جهت الگوی رفتاری و عملی ای که تو خانواده دارم ، میشم نسخه دوم مربی هام که همون پدر و مادرم هستند ... پس نیاز هست آموزشهایی که می بینم فقط صوری و کلامی نباشه
دوم این که : این تربیت شایسته ،میتونه موجبات ِعمده موفقیت منو در آینده برام تضمین کنه و از انحطاط و سرگردانی نجاتم بده
پس نیاز هست با برنامه و هدفمند ، توام بشه ...

خلاصه مطلب این که :
خوب بار اومدن ِ من ، میتونه راهی به سوی سعادت و کمالم باشه ... خواهشا منو خوب تربیت کنید

zoh_reh
1st September 2013, 09:05 AM
پدر و مادر خوبم وقتي شما يه وسيله براي خونه ميخري مي بينم كه چقدر برات مهمه ، چقدر پرس و جو ميكني كه چيزي رو ميخواي به خونه ات اضافه كني بدرد چه كاري ميخوره ، نحوه مصرفش چيه؟، چكار كني عمرش طولاني تر بشه،چيزايي كه باعث صدمه زدن به اين وسيله ميشه رو خوب شناسايي ميكني و مراقبت ميكني.

پدر و مادر خوبم ممنونم كه براي من بيشتر از يه وسيله مايه گذاشتي و قبل از اينكه منو وارد خونه كنين بروشور منو كاملا مطالعه كردين و كليه اطلاعات راجع به منو جمع كردين ، چيزايي كه باعث ضربه خوردن من ميشه رو ازم دور ميكنين، و همين تلاشهاي بموقع باعث ميشه يه فرد مورد تاييد شما و جامعه ام بشم.

خلاصه مطلب اينه كه : والدين قبل از بچه دار شدن بايد كاملا خود را از لحاظ روحي و رواني با اين موجودي كه با خواسته آنها به دنيا ميايد ، آماده كنند ، تا بتوانند با اين تازه رسيده با امادگي كامل روبرو بشوند.

mahmoodmah
1st September 2013, 01:38 PM
باید سر حرفی که زدین بمونین ، ........
..........
...........
.

ممنون
تقریبا نکاتی که قبل از 4 سالگی لازم بود گفته شه رو گفتیم اگه والدین این مرحله رو درست بگذرونند احتمالا تا سن 10 سالگی تقریبا راحت خواهند بود
ولی من از گفتن جمله بچه های این زمونه منظوری داشتم که وقتی داشتیم گفتگو می کردیم حیفم اومد منظورمو بگم چون واقعا گفتگو جالبی بود و در عین حال نکات با ارزشی درش وجود داشت
حالا برگردیم سر این موضوع که منظور من از بچه های این زمونه چی بود
من منظورم فقط گروه خاصی از بچه ها بود نه همشون
اولیشون گروه که در اثر تربیت اشتباه لجباز و یکدنده شدن و برای رسیدن به خواستشون از سرصدا و گریه استفاده میکنند چون خوب میدونند از این طریق به هدفشون میرسند و در حال حاضر بیشتر از 5 سال سن دارند
و
دومین گروه که ظاهرا راهی برای آروم کردنشون جز استفاده از دارو البته با تشخیص پزشک وجود نداره منظورم کودکان پیش فعاله

جوان ایرانی
1st September 2013, 01:50 PM
خب بحث ها تا اینجا مشخص شد که بیشترین و اولین حق احترام به همدیگر هست
احترام هم ابتدا با مشخص کردن نام نیکو برای فرزند و در ادامه تربیت اون به شکل درست صورت میگیره
اما من دیدم که با توجه به حرف جناب mohammdshumakher بعضی خانواده ها میگن ما تمام سعیمون رو کردیم اما نشد
این برمیگرده به خود خانواده بعنی دارای آرمان های زیاد ولی در عمل هیچ کدوم رو انجام نمیدن
مثلا پدر و مادری که با صدای اذان همه وضو میگرین نماز میخونند بچه به ناخودآگاه در خانواده این حرکت عادی و معمولی میبینه و به سمت نماز میره اما این تا زمان بلوغ فکری و استقلال طلبی اون باید ادله درست برای ادامه کارش آورد
حالا حقی که بچه داره هم باتوجه به رفتار خود پدر و مادر با مادران و پدران خود و همسران هم شکل گرفته میشه
یعنی دنیا انعکاس رفتار خودته
همونطور که خدا در قرآن می فرمایند : حتی اف بر والدین خود نگوید
این یعنی همون نتیجه رفتاری است که نسل های آینده با شما و فرزندان شما خواهند داشت

نارون1
1st September 2013, 04:19 PM
ممنون
تقریبا نکاتی که قبل از 4 سالگی لازم بود گفته شه رو گفتیم اگه والدین این مرحله رو درست بگذرونند احتمالا تا سن 10 سالگی تقریبا راحت خواهند بود
ولی من از گفتن جمله بچه های این زمونه منظوری داشتم که وقتی داشتیم گفتگو می کردیم حیفم اومد منظورمو بگم چون واقعا گفتگو جالبی بود و در عین حال نکات با ارزشی درش وجود داشت
حالا برگردیم سر این موضوع که منظور من از بچه های این زمونه چی بود
من منظورم فقط گروه خاصی از بچه ها بود نه همشون
اولیشون گروه که در اثر تربیت اشتباه لجباز و یکدنده شدن و برای رسیدن به خواستشون از سرصدا و گریه استفاده میکنند چون خوب میدونند از این طریق به هدفشون میرسند و در حال حاضر بیشتر از 5 سال سن دارند
و
دومین گروه که ظاهرا راهی برای آروم کردنشون جز استفاده از دارو البته با تشخیص پزشک وجود نداره منظورم کودکان پیش فعاله


ممنون

برای این هر کدوم از این نوع بچه های گروه اول که گفتین ، چون رفتارها تقویت شده ، پس برای خاموشیشون روش های رفتاردرمانی وجود داره ، از قبیل : محروم سازی ، تقویت منفی و

... کهباعث خاموشی این رفتارها میشه

دومین گروه که استفاده از دارو + رفتاردرمانی با تشخصی روانپزشک روش درمان هست .... چون این کودکان بیش فعال دامنه توجه محدود دارن ، و باید کنترل بشن ، دارو برای افزایش

توجه و کنترل رفتار آنهاست

البته مختص بچه های امروز نیست ، چه بسا ازین دست بچه ها در زمان گذشته هم داشتیم ولی خب بچه های امروز از نظر هوشی و شناختی در سطح بالاتری از دیروزی ها هستن و

همت و پشتکار والدین رو هم حسابی میطلبه [cheshmak]

kamanabroo
1st September 2013, 04:52 PM
ممنونم از خانم نارون1 (http://www.njavan.com/forum/member.php?u=146707), و zoh_reh (http://www.njavan.com/forum/member.php?u=302464), که از بخش روانشناسی ما رو در این بحث هدایت می کنند

و همچنین از همکاران بخش مذهبی که در ایجاد و ادامه و تقویت بحث همکاری دارند

و همچنین از همه صحبت های خوب و مفیدی که ارائه شد.

------------



برای اینکه بحث تکراری نشه سعی می کنم به مباحث جدیدتر بپردازم والبته مقداری ریشه ای تر



شناخت جایگاه فرزند

پدر و مادر قبل از اینکه دارای فرزند بشوند باید به این نکته توجه کنند که جایگاه فرزندی که می خواهند داشته باشند چیه؟
چه نقشی در خانواده داره؟
چه نقشی در اجتماع خواهد داشت؟
و چه نیازهای مادی دارد؟
و چه نیازهای روحی دارد؟

نگاه والدین به فرزند خیلی مهمه. که موجب میشه درجه اهمیت تربیت فرزند در نزد والدین زیاد یا کم بشه.

فرزندان (همانطور که خداوند هم بیان فرموده ) زینت زندگی هستند و والدین باید برای این مایه های زینت و افتخار ، سنگ تمام بگذارند که زینت و افتخار بمانند!


شروع تربیت فرزند قبل از تولد!

ما وقتی میخواهیم منزلی خریداری کنیم یا یک وسیله ای که می دانیم نیاز به پول و .. دارد از مدت ها قبل سرمایه گذاری می کنیم و سعی می کنیم بهترین رو در آنچیزی که می خواهیم خریداری کنیم.

خوب مسلما جایگاه فرزند قابل قیاس با امور مادی نیست و خیلی بالاتر هست. لذا والدین هم باید خیلی بیشتر نسبت به سرمایه گذاری کردن در این زمینه همت داشته باشند.

یکی از حقوقی که فرزند بر والدین دارد تربیت مناسب است.

این تربیت را می توان قبل از تولد شروع کرد. در ایام بارداری.. و حتی قبل از بارداری..

پیامبر اکرم (ص) برای اینکه بتواند حامل عظمت وحی باشد 40 روز در غار حراء عبادت کرد.

فرزند هم یک موهبت عظیم الهی است که اگر با این نگاه توجه داشته باشیم می توانیم قبل از بارداری هم نسبت به تربیت فرزند تاثیر مثبت داشته باشیم.

البته صحبت درباره تربیت قبل از تولد ( که شامل تربیت قبل از انعقاد نطفه و تربیت از انعقاد نطفه تا تولد می باشد ) جایگاه خاص خودش رو می طلبد که به همین مقدار اکتفا می کنم.



دوران های تربیتی بعد از تولد

یکی از هدایای تربیتی اهل بیت ع به ما بیان کردن دوران های تربیتی فرزند و نوع برخورد در هر زمان با فرزند می باشد:

هفت سال اول
هفت سال دوم
هفت سال سوم

که در پست های بعدی بیشتر توضیح خواهم داد انشاالله.

kamanabroo
5th September 2013, 08:57 PM
دوران های تربیتی بعد از تولد

یکی از هدایای تربیتی اهل بیت ع به ما بیان کردن دوران های تربیتی فرزند و نوع برخورد در هر زمان با فرزند می باشد:

هفت سال اول
هفت سال دوم
هفت سال سوم

که در پست های بعدی بیشتر توضیح خواهم داد انشاالله.


از دیدگاه دین، کودک تا هفت سال اول زندگی سید و سرور است و تعبیر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هم از این مرحله تربیتی «سیادت کودک» است.
هفت سال دوم، سن تعلیم پذیری، اطاعت و فرمان برداری است
و هفت سال سوم، سن نظرخواهی و مشورت.

تقسیم مراحل تربیت از نگاه روان شناسان با نظر پیامبر متفاوت است.

معمولا دوره های تربیت را شامل دوره کودکی اول، یعنی از تولد تا شش سالگی، دوره دوم کودکی را از 6 تا 12 سالگی و دوره نوجوانی را از 12 تا 18 سالگی می دانند.

اما نگاه تربیتی دین اسلام به سه دوره مذکور می پردازد.

kamanabroo
5th September 2013, 09:04 PM
دوره اول تربیت: از تولد تا هفت سالگی؛ دوران سیادت

هفت سال اول زندگی، دوران شکل گیری شخصیت کودک است.

این دوره که سن خوشی و بازی کودک است، از زمان تولد شروع می شود. فرزند در اوان کودکی هنوز دنیای خود را نمی شناسد و به طور کامل با آن در ارتباط نیست. او نمی تواند کارهای شخصی خود را انجام دهد و از این جهت به سن رفع نیازها هم تعبیر می شود.

روان شناسان به دوره (تولد تا 2 سالگی)، سن حسی ـ حرکتی می گویند. از دو سالگی جست وخیز کودک اوج می گیرد و تمایل او به بازی ها بیشتر می شود. او در این سن، از تمرکز طولانی در مسائل گریزان است و فوق العاده به دنبال تنوع طلبی و آزادی خواهی است. از دو تا سه سالگی، ارتباط کامل تری با محیط پیرامون خود پیدا می کند و کم کم قدرت تشخیص در او نمایان می شود، ولی همچنان از تصمیم گیری عاجز و به والدین متکی است.


اهمیت تربیت در سن سیادت، به این علت است که شخصیت فرد در 5 سال اول زندگی شکل می گیرد. گزل روان شناس مشهور می گوید: «کودک در 5 و 6 سالگی، نسخه کوچکی از جوانی است که بعدها خواهد شد».

به عقیده آلپورت روان شناسان معروف:
در حدود چهار ماهگی رشد و تقویت یادگیری کودک به حدی رسیده است که می تواند عادت سازشی و صفات اکتسابی داشته باشد. ارتباطش با محیط بیشتر می شود، تفاوت های کم و بیش تدریجی در الگوی شخصیت او پدید می آید و صفات تازه ای کسب می کند. هر چه سن کمتر باشد، اثر عوامل محیطی در ذهن پا برجاتر و استوارتر است.

ناگفته نماند، آزادی کودک در هفت سال اول زندگی به معنی رها کردن او، دادن اجازه انجام اعمال مخاطره آمیز یا خلاف ادب و بی تفاوتی نسبت به رفتارهای نادرست نسیت، بلکه یعنی نباید او را تحت فشار قرار داد یا کاری را که از توانش خارج است، به او سپرد. باید با ساماندهی اموری که می تواند انجام دهد، آزادی او را با کنترل منطقی همراه ساخت.

کودک و رفع نیازهای تغذیه ای (در هفت ساله اول)

نیاز به تغذیه سالم و پاک، از اساسی ترین نیازهای کودک برای رسیدن به مراحل بالاتر رشد است.


یکی از مهم ترین نیازها در سنین کودکی، دریافت تغذیه مناسب، سالم و پاک است. تأکید دین بر تهیه غذای سالم و حلال به عنوان عامل زمینه ساز رشد و پرورش درست کودک، واجب شمرده شده است.

حضرت رسول صلی الله علیه و آله می فرماید: «طلب رزق حلال بر هر مرد و زنی واجب است.» «و رزقی که از غل و غش پاک نباشد، خوشبختی نمی آورد.» ناتوانی کودک در به دست آوردن غذای سالم و مناسب که لازمه رشد و تعالی جسمی و روحی اوست، وظیفه والدین را در این امر نمایان تر می کند.

درباره تأکید بر تأمین غذای پاک و حلال برای فرزند، به لحاظ پی آمدهای مثبت آن در شکل گیری شخصیت فرد، در اشعار مولوی بدین مضمون آمده است:


لقمه ای کان نور افروزد، کمال
آن بود آورده از کسب حلال


علم و حکمت زاید از لقمه حلال
عشق و رقت زاید از لقمه حلال


چون ز لقمه تو حسد بینی و دام
جهل و غفلت زاید آن را دان حرام



افرادی که از مال حرام پرهیز نمی کنند و از راه های نامشروع تأمین معاش می کنند، نسلی نابهنجار و بی بند و بار به اجتماع تحویل می دهند که باعث وبال و ناراحتی برای خود و دیگران می شوند.

kamanabroo
5th September 2013, 09:06 PM
بازی و کودکی (در هفت سال اول)


تأثیر عمیق بازی کودک، در رشد و تعالی شخصیت او.


از دو سالگی به بعد حرکت های کودک کم کم بیشتر می شود و میل به بازی همراه با کنج کاوی در او شدت می گیرد. بازی به عنوان عاملی مهم جهت رشد کودک مطرح است. در حقیقت، بازی تفکر و زندگی اوست. امام صادق علیه السلام می فرماید: «طفل تا هفت سال باید بازی کند».


بچه ها از بازی لذت می برند و آن لحظه ها، فرصت خوبی برای اظهار احساسات، کنترل عواطف و تخلیه انرژی خود پیدا می کنند. بازی بر رشد عاطفی، اجتماعی و عقلانی کودک تأثیر فراوانی دارد.


هنگامی که کودک با برخی مشکلات در بازی روبه رو می شود و برای حل شدنش تلاش می کند، قدرت او برای رویارویی با مسائل گوناگون آینده افزایش می یابد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به کسانی که بچه زیر هفت سال دارند، سفارش می کند که خود را هماهنگ با آنها کنند و کارهایی که مطابق میل آنها بازی محسوب می شود، انجام دهند.




چون سر و کار تو با کودک فتاد
پس زبان کودکی باید گشاد


مولوی



شرکت دادن کودکان در بازی های دسته جمعی، سبب می شود از انزوا بیرون آیند و روحیه همکاری و دوستی میان آنها تقویت شود. بیشتر تجربه هایی که در زمینه های مختلف در این دوره از عمر کسب می شود، از طریق بازی است. همچنین، کودک به وسیله بازی به آسان ترین شکل به شناخت جهان پیرامون خود می رسد. پس، بازی در زندگی بچه ها، نه تنها تفریح نیست که باید در حقیقت جدی ترین کار آنها دانست.
بهترین لحظات زندگی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام ، زمان بازی ایشان با جد گرامی شان، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و پدر بزرگوارشان، حضرت علی علیه السلام در قالب ارتباطی صمیمانه شکل می گرفت. بارها حضرت پیامبر سجده نماز خود را طولانی می کرد تا حسنین علیهماالسلام که کودکانی پر جست وخیز بودند و به زحمت بر پشت پیامبر سوار می شدند، از بازی سیر شوند.
در حدیثی از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نقل است:
تَسْتَحِبُّ عِرامةُ الغُلام فی صِغَرهِ لِیَکوُنَ حَکیما فی کِبَرِه.
خوب است فرزند در سنین خردسالی بازیگوش باشد تا در سنین بزرگسالی بردبار و صبور باشد.



تربیت کودک در بعد مذهبی (در هفت سال اول)

از وظایف والدین، آشناسازی کودک با مفاهیم دینی، یاددهی انجام عبادات، به همراه تشویق بیان محبت و الطاف خدا به شیوه ای ساده و ایجاد احساس خوشایند در او نسبت به خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام است.

خانواده مناسب ترین بستر برای پیدایش رفتارهای مذهبی است.

از آن جا که تربیت مذهبی کودک دارای سیر منطقی و منظمی است، به رعایت تناسب بین مفاهیم آموختنی به کودک و سن او، در اسلام توجه خاصی شده است.

آنچه به کودک درباره آموزه های دینی ارائه می شود و او یاد می گیرد، فقط از طریق تکرار، تقلید و آشنایی است.

توصیه شده است در سه سالگی به کودک کلمه: «لا اله الا الله» را یاد دهید،

در چهار سالگی «محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله » و

در پنج سالگی روی او را به قبله متوجه کنید تا با مقدمات نماز آشنا شود.


البته اجبار کودک به یادگیری مفاهیم و اعمال مذهبی بسیار اشتباه است؛ چرا که با خوشی و سروری او در تعارض است و گاه منجر به سرخوردگی، لج بازی و بی رغبتی نسبت به مسائل مذهبی می شود، بلکه باید نسبت به این امر، کاملا ظریفانه برخورد کرد.


در این سنین، کودک به نوع رفتارها و عملکرد والدین در موقعیت های گوناگون توجه ویژه دارد و به صورت غیرمستقیم آنها را می آموزد. بنابراین، واکنش افراد خانواده نسبت به مسائل مذهبی بر او تأثیر عمیقی می گذارد و زمینه گرایش یا طرد مذهبی در او فراهم می آید. انجام عبادت ها در حضور فرزند، او را تشنه هم رنگی با آنان می کند.



درباره روش مناسب یاددهی مفاهیمی چون خدا، قیامت و غیره این نکته مهم است که شناخت و ادراک کودک در این سنین، بیشتر حسی است و بنا به اقتضای سن و سالش، نمی تواند مسائل را به صورت عقلانی درک کند. از این رو، بهتر است او را با نشانه ها و زیبایی های محسوس خلقت آشنا کرد و این گونه او را متوجه آفریننده ساخت. چنین شناختی احساسی خوشایند نسبت به خدا در او پدید می آورد که در پایداری رابطه وی با خداوند و پیدایش رفتارهای مثبت دینی مؤثر است.


در مقابل باید از بیان شدت عذاب جهنم و مسائلی این چنین و ارائه چهره ای خشمگین و غضبناک از خداوند که در فاصله گرفتن کودک از خدا تأثیر دارد پرهیز کرد.

kamanabroo
5th September 2013, 09:20 PM
دوره دوم تربیت: از 7 تا 14 سالگی؛ دوران تأدیب و آموزش

هفت سال دوم زندگی فرزند، دوران فراگیری تربیت است که هر چه بهتر هفت سال اول را طی کرده باشد، در این دوره موفق تر است.


در این دوره تغییرات محسوسی در تن و روان کودک پدید می آید. جسم او نسبتا قوی تر، ذهنش رشد یافته تر و فهمش بیشتر می شود.

رابطه اجتماعی وی با مادر کمتر می شود و شور و علاقه خاصی برای ارتباط با دیگر کودکان نشان می دهد، تا جایی که پس از پذیرش از سوی هم سالان و افراد گروه به آرامش می رسد.

کودکان در این سن و سال تا حدودی خوبی ها و بدی ها را درک می کنند، ولی از آن جا که هنوز به رشد کافی عقلانی برای تشخیص مصلحت خود نرسیده اند، نیازمند آگاهی و تربیت مستقیم هستند.


حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله هفت سال دوم را سن پیروی و فرمان برداری می داند و امام جعفر صادق علیه السلام سفارش می کند:

«فرزند خود را در هفت سال دوم با آداب و روش های مفید و لازم تربیت کنید».


در این دوران نباید به کودک آزادی کامل داد و از اشتباهات و خلاف هایش چشم پوشید،

شایسته است او را از بی ادبی های احتمالی نیز باز داشت،

به نظم و انضباط عادت داد،

با برنامه ریزی درست او را از بی توجهی به لحظه ها و بیهوده گذرانی دور کرد.

به یقین، اگر کودک دوران سیادت را به طور طبیعی و در محیطی مناسب و اطمینان بخش سپری کرده باشد، در دوران تأدیب دارای نوعی تعادل روانی خواهد بود و برای اطاعت پذیری و حرف شنوی از والدین مقاومت به خرج نمی دهد.


تعلیم و آموزش نوباوگان (هفت سال دوم) (توجه به آموزش کودک در زمینه های هنری، ورزشی و مهارت های اجتماعی.)

از آن جا که رشد مغز کودک در هفت سال دوم بیشتر شده و آمادگی لازم برای یادگیری را پیدا کرده است، مهم ترین وظیفه والدین و مربیان [در این سال ها]، آموزش و تعلیم ذکر شده است. یادگیری در سنین کودکی عمیق تر و ریشه دارتر است؛ چرا که ذهن کودک آسوده و بی مشغله از مسائل زندگی است و قدرت گیرندگی او قوی تر است.


آموزش رسمی از شش سالگی شروع می شود و یادگیری او به تدریج همراه با تعلیمات مدرسه ای، از محیط و مسائل و افراد گوناگون پیرامونش ادامه می یابد.


حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مورد آموزش مسائل دینی می فرماید:
وقتی فرزند شما به شش سالگی رسید، رکوع و سجود را به او یاد دهید. در هفت سالگی برای وضو ساختن آماده اش کنید و به نماز خواندن ترغیبش کنید. بدانید که با یاد دادن نام خدا به کودک، عذاب الهی از معلم و پدر و مادر برداشته می شود.


نکته بعدی، توجه به آموزش و پرورش کودکان در زمینه های هنری، ورزشی و مهارت های اجتماعی است.
صرفا نباید به آموزش های نظری بسنده کرد، بلکه لازم است با پرورش صحیح کودکان، به کشف استعدادهای پنهان جسمی و ذهنی شان پرداخت.

در آموزه های دینی آمده است که به فرزندان خود اسب سواری، شنا و تیراندازی آموزش دهید.

حضرت علی علیه السلام با تأکید بر آشنا سازی کودکان با آداب و روش های مفیدی که در زندگی به کار می آید، یادآور می شود که فرزندان شما برای دوره ای غیر از زمان شما باید آماده و مهیای فعالیت شوند.

لازمه زندگی اجتماعی سالم و پربار، شخصیتی پرورش یافته با آمادگی روانی، برخوردار از مهارت های اجتماعی و با اعتماد به نفس بالاست که در صورت توجه دقیق به تمام ابعاد شخصیت کودک می توان به چنین هدفی دست یافت. زمانی که نیازهای زیستی و عاطفی کودک به طور کامل تأمین شود، زمینه کنج کاوی و فعالیت های ذهنی و عملی بیشتر، برای او فراهم می آید.


اهمیت دادن به پرسش های جست وجوگرانه کودکان و پرورش قدرت تخیل آنان، امری بسیار ضروری در جهت رشد ذهنی و پایه ریزی متعادل شخصیت آنان است. بیان پاسخ های ساده و روشن به ابهامات ذهنی کودکان، قصه گویی یا خواندن داستان های ساده و آموزنده یا مشارکت دادن آنها به حل مسائل خانواده، از جمله روش هایی است که در پرورش ذهنی کودک مؤثر است.





توصیه های عملی به منظور تقویت ایمان مذهبی در کودکان (هفت سال دوم)

1. برای تثبیت ایمان در دل فرزندتان بینش های او را درباره خدا صحیح و عمیق کنید. و به پرسش های او در مورد خداوند جواب های درست و در حد فهم او بدهید.
2. برای تقویت ایمان فرزند به خدا و پذیرش توانایی های خودش، جمله های مثبت را بر روی کاغذی بنویسید و بر در و دیوار و محل دید او قرار دهید، برای مثال:


ـ برای سلامتی، توانگری، زیبایی و قدرتم از خداوند سپاس گزارم.
ـ خدا همه جا با من است و همه چیز نیکوست.
ـ قدرت و بزرگی خدا برتر و پایدارتر از دیگران است.
ـ من با ایمان به خدا، در کارهایم موفق می شوم.


3. مفهوم مرگ را برای او به صورت مثبت بیان کنید. به او بگویید مرگ یک میهمانی بزرگ و با شکوه نزد خداست. بدین وسیله، آگاهی و شناخت او را از مرگ بالا می برید و ترس از این مسئله را در او کاهش می دهید.
4. به او یاد دهید با خدا درد دل کند، صحبت کند، تشکر کند و کمک بخواهد، به ویژه در مواقع حساس مثل: امتحان دادن.
5. برای تقویت ایمان دینی، محبت به ائمه اطهار علیهم السلام را در سرلوحه برنامه های تربیتی کودک خویش قرار دهید؛ چرا که محبت به آنان، انسان را به ارادت و هم رنگی با آنچه خدا می خواهد، توفیق می دهد. بدین منظور، بیان داستان های دوران کودکی امامان معصوم علیهم السلام بسیار سودمند است.
6. با بالا بردن قدرت ایمان در فرزندتان، او را در برابر تحمل مشکلات مقاوم تر و برای پذیرش مسئولیت های بزرگ تر آماده سازید.

kamanabroo
5th September 2013, 09:22 PM
تربیت جنسی کودک (هفت سال دوم)مسئله مهمی که باید در دوره نوباوگی به آن توجه شود، نوع رفتار و تربیت جنسی کودک است. او هم زمان با رشد عقلی و ذهنی، غرایزش بیدار می شود. غریزه جنسی از 8 تا 11 سالگی نمایان و به تدریج قوی تر و آگاه تر می شود تا به بلوغ برسد. برای جلوگیری از انحرافات احتمالی و تربیت صحیح جنسی، باید والدین نسبت به روش های صحیح رفتار جنسی و راه های پیشگیری از گرفتاری ها آگاه باشند.


دختران از لحاظ جسمانی، سریع تر از پسران رشد می کنند و علاقه خود را نسبت به جنس مخالف درک می کنند. حضرت علی علیه السلام نامحرم را از بوسیدن دختر شش ساله نهی می کند. و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به جداسازی بستر فرزندان، به ویژه پسر از دختر تأکید می فرماید.


رعایت حریم در روابط زناشویی پدر و مادر و کنترل رفتارهای جنسی، از نکته های مهمی است که باید به آن توجه داشت. در روایت های متعدد، از هم بستری در جایی که کودک ممیز یا حتی نوزاد بیدار حضور دارد، نهی شده و حتی احتمال انحراف برای چنین کودکی پیش بینی شده است.


در تربیت صحیح جنسی کودک، درک دقیق والدین از شرایط کودک بسیار مهم است. خط مشی فکری و عقیده متضاد والدین درباره مسائل جنسی، مشکل ساز است. از طرفی نباید به طور کلی به اولین بیداری جنسی کودک بی اعتنایی کرد و از سویی نباید به سرعت در برابر آن واکنش نشان داد و با نصیحت و پند افراطی او را ترساند. گرچه بلوغ جنسی در سنین بالاتر از دبستان اتفاق می افتد، تمایلات جنسی تنها مختص به دوره بلوغ نیست، بلکه مدت ها پیش از آن به صورت احساس ویژه در تحریکات وجود داشته است. بسیاری از عادت های کودکان در این مورد، ممکن است از نگاه پدر و مادر مخفی بماند که باید با آگاهی از آنها، برخورد مناسب با او کرد. برای مثال: پسر بچه ممکن است در هنگام تحریک جنسی خود را بیشتر به مادر نزدیک کند و به اصطلاح لوس شود یا اصرار کند نزد مادر بخوابد. در این باره امام محمدباقر علیه السلام هشدار می دهد: «بایستی رختخواب پسر ده ساله از بستر زنان جدا باشد».
در جریان تربیت جنسی، باید خردسالان را با مسائل بهداشتی ویژه آشنا ساخت و به صورت غیرمستقیم از پی آمدهای منفی عادت های غلط جنسی و بیماری هایی که به دنبال دارد، آگاه کرد تا در روند رشد خود، افزون بر پذیرش نقش جنسیتی خاص خود، دچار مشکل نشوند.

توصیه های عملی پیرامون تربیت جنسی1. موقع ورود به اتاق کودک در بزنید و او را از حضور خود آگاه کنید.


2. از کنترل شدید و ایجاد ترس در او نسبت به احساس جنسی بپرهیزید.


3. محل خواب فرزندان تان را جدا کنید (بهتر است بعد از هفت سالگی باشد).


4. اگر بچه ها در اتاق با یکدیگر بودند، به بهانه های مختلف باید به اتاق آنها رفت و آمد کرد تا بدانند هیچ کجا کاملا امن و خالی از مراقب نیست.


5. از بدو تولد نوزاد، دختران را به شیوه دخترانه و پسران را به شیوه پسرانه بزرگ کنید. برای مثال: نوع لباس، اسباب بازی و غیره با توجه به جنسیت آنان انتخاب شود.


6. در حضور فرزندان با رعایت حیا و عفاف، از ابراز احساس شدید پرهیز کنید.


7. در این سنین کودکان به مقایسه اندام خود با والدین می پردازند، بنابراین با اندام پوشیده آنها را به حمام ببرید و مسائل بهداشتی مخصوص به هر جنس را به آنان یاد دهید.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد