PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستان های خارجی همراه با ترجمه



فرنوش2
21st August 2013, 02:49 PM
گفتگوی خدا با انسان

dreamed I had an interview with God

در رویا دیدم که با خدا حرف میزنم



So you would like to interview me? God asked

او از من پرسید:آیا مایلی از من چیزی بپرسی؟



If you have the time? I said

گفتم....اگر وقت داشته باشید



God smiled. My time is eternity

لبخندی زد و گفت: زمان برای من تا بی نهایت ادامه دارد



What questions do you have in mind for me ?

چه پرسشی در ذهن تو برای من هست؟



What surprises you most about humankind

پرسیدم: چه چیزی در رفتار انسان ها هست که شما را شگفت زده می کند

God answered


پاسخ داد:


That they get bored with childhood

آدم ها از بچه بودن خسته می شوند



They rush to grow up, and then

عجله دارند بزرگ شوند و سپس



Long to be children again

آرزو دارند دوباره به دوران کودکی باز گردند



That they lose their health to make money

سلامتی خود را در راه کسب ثروت از دست می دهند



And then lose their money to restore their health

و سپس ثروت خود را در راه کسب سلامتی دوباره از دست می دهند



That by thinking anxiously about the future

جنان با هیجان به آینده فکر می کنند



They forget the present

که از حال غافل می شوند

Such that they live in neither the present nor the future
به طوری که نه در حال زندگی می کنند نه در آینده




That they live as if they will never die

آن ها طوری زندگی می کنند؛ انگارهیچ وقت نمی میرند



Die as though they had never lived and

و جوری می میرند... انگار هیچ وقت زنده نبودند

We were silent for a while

ما برای لحظاتی سکوت کردیم



And then I asked

سپس من پرسیدم



As a parent, what are some of life's lessons you want your

Children to learn?

مانند یک پدر کدام درس زندگی را مایل هستی که فرزندانت بیاموزند؟



To learn they cannot make anyone love them

پاسخ داد: یاد بگیرند که نمی توانند دیگران را مجبور کنند که دوستشان داشته باشند



All they can do

ولی می توانند



Is let themselves be loved

طوری رفتار کنند که مورد عشق و علاقه دیگران باشند



To learn that it is not good to compare themselves to others

یاد بگیرند که خود را با دیگران مقایسه نکنند



To learn to forgive by practicing forgiveness

یاد بگیرند...دیگران را ببخشند با عادت کردن به بخشندگی



To learn that it only takes a few seconds to open profound

Wounds in those they love

یاد بگیرند تنها چند ثانیه طول می کشد تا زخمی در قلب کسی که دوستش دارید

ایجاد کنید



And it can take many years to heal them

ولی سال ها طول می کشد تا آن جراحت را التیام بخشد



To learn that a rich person

یاد بگیرند یک انسان ثروتمند



Is not one who has the most, but is one who needs the least

کسی نیست که دارایی زیادی دارد بلکه کسی هست که کمترین نیاز و خواسته را

دارد



To learn that there are people who love them dearly

یاد بگیرند کسانی هستند که آن ها را از صمیم قلب دوست دارند



But simply have not yet learned how to express or show their

Feelings

ولی نمیدانند چگونه احساس خود را بروز دهند



To learn that two people can

یاد بگیرند و بدانند دو نفر می توانند به یک چیز نگاه کنند



Look at the same thing and see it differently

ولی برداشت آن ها متفاوت باشد



To learn that it is not enough that they

یاد بگیرند کافی نیست که تنها دیگران را ببخشند



Forgive one another, but they must also forgive themselves

بلکه انسان ها باید قادر به بخشش و عفو خود نیز باشند

اواتار کورا
20th January 2014, 06:56 PM
A man with a gun goes into a bank and demands their money.
مردي با اسلحه وارد يك بانك شد و تقاضاي پول كرد.
Once he is given the money, he turns to a customer and asks, 'Did you see me rob this bank?'
وقتي پول ها را دريافت كرد رو به يكي از مشتريان بانك كرد و پرسيد : آيا شما ديديد كه من از اين بانك دزدي كنم؟
The man replied, 'Yes sir, I did.'
مرد پاسخ داد : بله قربان من ديدم.
The robber then shot him in the temple , killing him instantly.
.سپس دزد اسلحه را به سمت شقيقه مرد گرفت و او را در جا كشت
He then turned to a couple standing next to him and asked the man, 'Did you see me rob this bank?'
او مجددا رو به زوجي كرد كه نزديك او ايستاده بودند و از آن ها پرسيد آيا شما ديديد كه من از اين بانك دزدي كنم؟
The man replied, 'No sir, I didn't, but my wife did!'
مرد پاسخ داد : نه قربان. من نديدم اما همسرم ديد.
Moral - When Opportunity knocks.... MAKE USE OF IT!
نكته اخلاقي: وقتي شانس در خونه شما را ميزند. از آن استفاده كنيد

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد