Capitan Totti
14th August 2013, 05:30 PM
روایت برادر خاتمی از ماجرای رای دماوند (http://aftabnews.ir/fa/news/205697/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D9%85%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF)
برادر و رئیس دفتر سید محمد خاتمی در دوران ریاست جمهوری، اخیرا درباره ماجرای رای دادن برادرش در حوزه انتخابیه دماوند در انتخابات مجلس نهم در اسفندماه 90 روایتی خواندنی و جالب را تعریف کرده است.
آفتاب: ایسنا به نقل از انصافنیوز نوشت: سیدعلی خاتمی گفت: سیدمحمد هر وقت خیلی در تصمیمگیری تردید دارد، به اتاقش میرود و دو رکعت نماز میخواند و وقتی برمیگردد، دیگر مشکلی وجود ندارد. روز انتخابات مجلس، ساعت 6 صبح از تهران خارج شد تا او را پیدا نکنند و از او نخواهند که برود و رای بدهد اما چند ساعت بعد خانمش تماس گرفت که سید حالش خیلی بد است و فشارش رفته بالای 18 اما آرام نمیگیرد. من سریعا خودم را رساندم و دیدم مدام با استرس دارد راه میرود و با خود میگوید که چه کار کنم؟
برادر خاتمی افزود: به او گفتم داداش مثل همیشه که با دو رکعت نماز تکلیفت را روشن میکنی، این بار هم برو و ببین به چه نتیجهای میرسی. قبول کرد و رفت به اتاق کناری و تا چند ساعت بیرون نیامد. بعد که از اتاق خارج شد، چهرهاش آرام بود و با آرامش گفت برویم رای بدهیم.
سیدعلی خاتمی گفت: خدا میداند اگر آن روز سیدمحمد آن کار را نمیکرد، بساط اصلاحات برای همیشه جمع میشد. خاتمی چنین روزی را میدید.
برادر و رئیس دفتر سید محمد خاتمی در دوران ریاست جمهوری، اخیرا درباره ماجرای رای دادن برادرش در حوزه انتخابیه دماوند در انتخابات مجلس نهم در اسفندماه 90 روایتی خواندنی و جالب را تعریف کرده است.
آفتاب: ایسنا به نقل از انصافنیوز نوشت: سیدعلی خاتمی گفت: سیدمحمد هر وقت خیلی در تصمیمگیری تردید دارد، به اتاقش میرود و دو رکعت نماز میخواند و وقتی برمیگردد، دیگر مشکلی وجود ندارد. روز انتخابات مجلس، ساعت 6 صبح از تهران خارج شد تا او را پیدا نکنند و از او نخواهند که برود و رای بدهد اما چند ساعت بعد خانمش تماس گرفت که سید حالش خیلی بد است و فشارش رفته بالای 18 اما آرام نمیگیرد. من سریعا خودم را رساندم و دیدم مدام با استرس دارد راه میرود و با خود میگوید که چه کار کنم؟
برادر خاتمی افزود: به او گفتم داداش مثل همیشه که با دو رکعت نماز تکلیفت را روشن میکنی، این بار هم برو و ببین به چه نتیجهای میرسی. قبول کرد و رفت به اتاق کناری و تا چند ساعت بیرون نیامد. بعد که از اتاق خارج شد، چهرهاش آرام بود و با آرامش گفت برویم رای بدهیم.
سیدعلی خاتمی گفت: خدا میداند اگر آن روز سیدمحمد آن کار را نمیکرد، بساط اصلاحات برای همیشه جمع میشد. خاتمی چنین روزی را میدید.