ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بهشت چگونه جایی است؟



nedasoltani
11th August 2013, 02:00 PM
در بهشت داخل نمى ‏شود، جز كسى كه امامان را بشناسد و امامان نیز او را بشناسند .

بهشت، جایگاهی است که همه انسان ها رسیدن به آن را آرزو می کنند. همه افراد در نهاد خویش، چنین خواسته ای را دارند و اهل ایمان هم سودای دستیابی به آن عالم جاویدانِ بدونِ رنج و ناراحتی را در سر می پرورانند. آنان هم که با بصیرت و عرفان به جهان هستی می‌ نگرند و خود را پاک و صالح احساس می کنند، برای نجات از سختی ها و تلخی ها و پرگشودن به جهان نعمت ها و لذّت ها، با خوشحالی خواستار کنار رفتن «پرده و حجاب تن» هستند. اما اینکه بهشت چگونه جایگاهی است، عوامل ورود به بهشت چیست و درجات بهشتیان چگونه است، از مجهولاتی است که دست یافتن به آن ها برای آدمی بسیار خوشایند است. امام علی علیه السلام در نهج البلاغه به این مسائل پرداخته است. بهشت چگونه مكانى است؟ امام علیه السلام در توصیف جایگاه بهشت می فرماید: «وَ یُخَلِّدْهُ فِیَما اشْتَهَتْ نَفْسُهُ، وَ یُنْزِلْهُ مَنْزِلَ الْكَرَامَةِ عِنْدَهُ، فِی دَار اصْطَنَعَهَا لِنَفْسِهِ، ظِلُّهَا عَرْشُهُ، وَ نُورُهَا بَهْجَتَهُ، وَ زُوَّارُهَا مَلاَئِكَتُهُ، وَ رُفَقَاؤُهَا رُسُلُهُ؛ خداوند آن انسان پارسا و با تقوا را در آنجا كه خود مى ‏خواهد، زندگى جاوید مى‏ دهد و در نزد خود در جایگاه گرامى و با ارزش منزل مى ‏دهد؛ در سرایى كه خداوند آنان را براى دوستان خود برپا ساخته است، سایبان آن عرش او و روشنایى آن، خوشنودى او و دیدار كنندگان آن، فرشتگان و دوستان آن، پیامبران مى ‏باشند.»(1)

عوامل ورود به بهشت
اینکه داشتن چه ویژگی ها و چه عواملی زمینه ساز ورود آدمی به بهشت هستند، از مسائل مهم در این زمینه است که هر کسی مشتاق دانستن آن می باشد.

معرفت خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم ‏السلام
«فَإِنّهُ مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَى مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ عَزَّوَجَلّ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَأَهْلِ بَیْتِهِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ مَاتَ شَهِیداً، وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللهِ، واسْتَوْجَبَ ثَوَابَ مَا نَوَى مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ، وَ قَامَتِ النِّیَّةُ مَقَامَ إِصْلاَتِهِ لِسَیْفِهِ؛ پس راستى چنین است كه اگر یكى از شما در بستر خود در حالتى بمیرد كه به حق پروردگار و حق پیامبر و اهل بیت پیامبر آشنا باشد، او شهید از دنیا رفته پاداش شهیدان را دارد و پاداش او در روز قیامت بر عهده خداوند متعال است، و ثواب آن كار نیک كه انجام آن را در دل داشته و قصد آن را نموده بود، خواهد برد و آن قصد او براى جنگیدن در راه خدا و انجام كار نیك جایگزین و جانشین از نیام بر كشیدن شمشیرش مى ‏شود.»(2) ورود به بهشت با مشروط شدن بر اینكه عارف به مقام خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم ‏السلام بودن، نشانگر اهمیت این مسئله است و کسی که عارف به این مسئله نباشد، هر چقدر هم که کار نیکی انجام داده باشد، نمی تواند به بهشت وارد شود: «لاَ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَهُمْ وَعَرَفُوهُ؛ در بهشت داخل نمى ‏شود، جز كسى كه امامان را بشناسد و امامان نیز او را بشناسند.»(3)

یارى و دوستى اهل بیت علیهم‏ السلام
«نَاصِرُنا وَمُحِبُّنَا یَنْتَظِرُ الرَّحْمَةَ؛ آن كه ما را یارى رساند و ما را دوست داشته باشد، رحمت خداوند در انتظار اوست.»(4) صرف دوست داشتن پیامیر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام، جوازی برای ورود به بهشت نمی شود؛ بلکه این دوست داشتن باید با یاری و کمک کردن آنان در همه موارد همراه باشد.

مطابقت عمل با عقیده
کسی که مشتاق ورود به بهشت است، باید شایستگى خود را به اندازه ‏اى برساند كه امامان اهل بیت علیهم ‏السلام او را به عنوان شیعه و پیرو بپذیرند؛ یعنی اعمال او مطابق سیره و روش آنان باشد: «إنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ أَنْزَلَ كِتَاباً هَادِیاً بَیَّنَ فِیهِ الْخَیْرَ وَالْشَّرَّ؛ فَخُذُوا نَهْجَ الْخَیْرِ تَهْتَدُوا، وَاصْدِفُوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدُوا الْفَرَائِضَ الْفَرائِضَ! أَدُّوهَا إلَى اللهِ تُؤَدِّكُمْ إِلَى الْجَنَّةِ؛ خداوند، كتاب راهنمایى را فرستاده است كه نیك و بد در آن بیان گردیده است. پس روش نیك را برگزینید تا هدایت گردید و از بدى دورى نمایید تا راه مستقیم و درست را بپیماید. واجبات را رعایت كنید! واجبات را رعایت كنید ـ آن ها را به گونه ‏اى پسندیده انجام بدهید ـ حق خداوند را در مورد آن ها بپردازید كه رعایت واجبات و رعایت حق خداوند در آن ها شما را به بهشت مى‏ كشاند.»(5) به عبارتی مطابقت اعتقادات و باورها با اعمال انسان، از ویژگى ‏هاى انسان‏ هایى است كه در روز قیامت جایگاه آنان بهشت جاوید خواهد بود: «وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِى الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ وَ الْعَمَلِ بِالْأَیْدِى وَ الْأَقْدَامِ؛ و همانا پاداش انسان در گفتار به وسیله زبان و در كردار به وسیله كار و تلاش با دستان و پاهاست.»(6)

امام علیه السلام این مسئله در پندی به مردی که از حضرت درخواست پندی کرده بود، این گونه بیان می دارد: «از كسانى مباش كه بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخیر مى اندازد، در دنیا چونان زاهدان سخن مى گوید، اما در رفتار همانند دنیاپرستان است. اگر نعمت ها به او برسد، سیر نمى شود و در محرومیت قناعت ندارد. از آنچه به او رسید، شكرگزار نیست و از آنچه مانده، زیاده طلب است.

دیگران را پرهیز مى دهد، اما خود پروا ندارد. به فرمانبردارى امر مى كند، اما خود فرمان نمى برد. نیكوكاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد. گناهكاران را دشمن دارد، اما خود یكى از گناهكاران است و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمى دارد، اما در آنچه كه مرگ را ناخوشایند ساخت، پافشارى دارد. اگر بیمار شود، پشیمان مى شود و اگر مصیبتى به او رسد، به زارى خدا را مى خواند؛ اگر به گشایش دست یافت، مغرورانه از خدا روى بر مى گرداند. نفس به نیروى گُمان ناروا بر او چیرگى دارد و او با قدرت یقین بر نفس چیره نمى گردد. براى دیگران كه گناهى كمتر از او دارند، نگران و بیش از آنچه كه عمل كرده، امیدوار است. اگر بى نیاز گردد، مست و مغرور شود و اگر تهى دست گردد، مأیوس و سْست شود؛ چون كار كند، در آن كوتاهى ورزد و چون چیزى خواهد، زیاده روى نماید؛ چون در برابر شهوت قرار گیرد، گناه را برگزیده، توبه را به تأخیر اندازد و چون رنجى به او رسد، از راه ملت اسلام دورى گزیند؛ عبرت آموزى را طرح مى كند، اما خود عبرت نمى گیرد. در پند دادن مبالغه مى كند، اما خود پند پذیر نمى باشد.
سخن بسیار مى گوید، اما كردار خوب او اندك است. براى دنیاى زودگذر تلاش و رقابت دارد، اما براى آخرت جاویدان آسان مى گذرد؛ سود را زیان و زیان را سود مى پندارد. از مرگ هراسناك است، اما فرصت را از دست مى دهد؛ گناه دیگران را بزرگ مى شمارد، اما گناهان بزرگ خود را كوچك مى پندارد. طاعت خود را ریاكارانه برخورد مى كند، خوشگذرانى با سرمایه داران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان دوست دارد، به نفع خود بر زیان دیگران حكم مى كند، اما هرگز به نفع دیگران بر زیان خود حكم نخواهد كرد.»(7)

چنین فردی هرگز جایگاهی در بهشت نخواهد داشت؛ زیرا کردارش با عقیده اش یکسان نیست.
نیت خالص
وقتی اعمال انسان درست باشد و همه كارهایش مطابق فرمان خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله و اولیاى دین انجام باشد و از انجام آنچه كه مورد نهى آنان است، خوددارى ورزد؛ شایسته بهشت است، چرا که دارای نیتی خالص و پاک است: «وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّیَّةِ وَ السَّرِیرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ؛ و خداى سبحان به خاطر نیت راست و درون پاک، هر كس از بندگانش را كه بخواهد وارد بهشت خواهد كرد.»(8)

جهاد در راه خدا
جهاد و پیکار در راه خدا و پایداری دین، یکی از اصلی ترین عوامل ورود به بهشت است: «فَإِنَّ الجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِهِ؛ پس راستى چنین است كه جهاد دروازه ‏اى از دروازه ‏هاى بهشت است كه خداوند این دروازه را براى دوستان مخصوص خود گشوده است.»(9)

تقوا و پارسایى
تقوا و پارسایی نیز یکی دیگر از عواملی است که آدمی را به بهشت می رساند: «أُوصِیكُمْ عِبَادَ اللهِ، بِتَقْوَى اللهِ وَ طَاعَتِهِ، فَإنَّهَا النَّجَاةُ غَداً، وَ الْمَنْجَاةُ أَبَدا؛ اى بندگان خدا! شما را به پارسایى تقواى الهى و پیروى از او ـ خداوند - سفارش مى‏كنم، به راستى كه آن پارسایى سبب رستگارى فردای قیامت و رهایى از عذاب و كیفر همیشگى است.»(10)

پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، خطبه 183.
2. همان، خطبه 190.
3. همان، خطبه 152.
4. همان، خطبه 109.
5. همان، خطبه 167.
6. همان، حکمت 42.
7. همان، حکمت 150.
8. همان، حکمت 42.
9. همان، خطبه 27.
10. همان، خطبه 161.

Capitan Totti
11th August 2013, 03:33 PM
درود
میگم احیانا ما شیعه ایم
اونایی که شیعه نیستن و امامان ما رو نمیشناسن تکلیفشون چیه

nedasoltani
11th August 2013, 04:17 PM
درود
میگم احیانا ما شیعه ایم
اونایی که شیعه نیستن و امامان ما رو نمیشناسن تکلیفشون چیه



خوب به ما چه؟؟ میتونن بیان شیعه بشن. دین اسلام بهترین دینه. یا اینکه الا این مطلبو نخونن. نظرت؟؟

Capitan Totti
11th August 2013, 04:25 PM
خوب به ما چه؟؟ میتونن بیان شیعه بشن. دین اسلام بهترین دینه. یا اینکه الا این مطلبو نخونن. نظرت؟؟
یعنی چی به ما چه
همین حرفا رو میزنیم که همه ادیان و کشورها رم با خودمون دشمن کردیم!!
ما شیعیان از هر 100 نفرمون شاید یکی امون گناه کار نباشیم
بعد اون غیر شیعه ها هم که بهشت بیا نیستن!! خب پس بهشت جای کیه این وسط!!!
باید به تمامی ادیان یکتایی احترام گذاشت
همین تعصبات دینی بود که یهودیان رو علیه مسیحیان و مسیحیان رو علیه مسلمانان ....

nedasoltani
11th August 2013, 04:38 PM
یعنی چی به ما چه
همین حرفا رو میزنیم که همه ادیان و کشورها رم با خودمون دشمن کردیم!!
ما شیعیان از هر 100 نفرمون شاید یکی امون گناه کار نباشیم
بعد اون غیر شیعه ها هم که بهشت بیا نیستن!! خب پس بهشت جای کیه این وسط!!!
باید به تمامی ادیان یکتایی احترام گذاشت
همین تعصبات دینی بود که یهودیان رو علیه مسیحیان و مسیحیان رو علیه مسلمانان ....




تیمسار من فقط شوخی کردم. آدما بر اساس کارهای درستی که انجام میدن سزاوار بهشت یا جهنمن. دین اسلام کامل .و جامع ترین دین در بین ادیان هست. تمامی ادیان آسمانی برای ما محترم اند و خدایی نکرده قصد اهانت به هیچکدوم رو نداریم.

Capitan Totti
11th August 2013, 04:46 PM
تیمسار من فقط شوخی کردم. آدما بر اساس کارهای درستی که انجام میدن سزاوار بهشت یا جهنمن. دین اسلام کامل .و جامع ترین دین در بین ادیان هست. تمامی ادیان آسمانی برای ما محترم اند و خدایی نکرده قصد اهانت به هیچکدوم رو نداریم.
همین منو متعجب کرد <):):-o

آخه شما که انسانی با سواد هستید چه و افراد خشک "م" چه؟ <):):-o
برام عجیب و غیر قابل درک بود خداروشکر جواب قاطع دادید

عبدالله91
11th August 2013, 06:27 PM
دین از اول تا آخر یک اسم روش گذاشته میشه اونم دین اسلام. این ادیان قابل تفکیک نیستن.در ظاهر به مرور و مرحله به مرحله اومده اند مثه دوران تحصیل که به مرور که آدم بزرگ میشه یکی پس از دیگری رو پشت سر میذاره اگه یکی که مدرک کارشناسی رو گرفت نمیگن برمیگردی دیپلم؟

ادیان تفکیک پذیر نیستن. به مرور کامل شده اند ینی با توسعۀ نیازها و پیشرفت علوم و ... و با توجه به پاسخگویی به مسائل روز اومدن. آخرین مرتبه کامل ترین دین عرضه شد تا جوابگوی همه باشه برا همین هم ختم نبوت شد اما چون هم دین لازم بود از دست تحریف در امان باشه و هم کسی باشه که بتونه احکام جدید رو از منابعی که در اختیار امت گذاشته بود استخراج کنه و... برا همین امامت اومد. پس کسی که امامت رو رد کنه از مسائل و احکام و ... زمان خود غافل می ماند و در داخل مسائلی گرفتار می شود که به مرور خیلی چیزارو از دست میده یا همون در تاریکی راه گم می کند و بیراهه رو راه حساب میکنه و...

جایی که میگن اگه کسی امام رو رد کنه به بهشت نمیره مفهومش به این معنی نیست که رو افراد زووم میکنین مفهوم راه و هادی و گم شدن راه به صورت قطعی است. اگه کسی امام عصر خودشو نشناسه حتما گم خواهد شد و کسی که بجای راه بهشت راه دیگه ای رو بره معلومه به جایی بجز بهشت خواهد رسید. از این بُعد میگن البته اکثرا

عبدالله91
11th August 2013, 07:22 PM
لاَ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَهُمْ وَعَرَفُوهُ؛

کسی که راه بهشت رو نمیره معلومه که از جای دیگه سردرمیاره. حرف هم همینه که هر مقصدی برا خودش راهی داره و هر راهی برا خودش هادی داره

عبدالله91
12th August 2013, 06:39 AM
در ارتباط با بقیه ادیان و پیروانشان که در همون دین باقی مانده اند لازم است به چندین نکته توجه کنیم

پیامبران برای هدایت و سعادت بشر مبعوث شده اند و هر پیامبری که مبعوث میشد در پایان کار خودش امتش را نمی شد که بلاتکلیف بگذارد و به دیدار حق برود و این با صفات خدا در تناقض است که کار ناقص انجام دهد و مردمانی را به سعادت نرسیده رها کند پس پیامبران قبل از رفتنشون وظیفه داشتند تا راه درست و رستگاری را روشن کنند

برای این کار هر پیامبری امت خود را در پایان وظیفه اش با پیامبر بعدی آشنا میکرد و هر پیامبری هم که می آمد پیامبر قبلی را تصدیق وتایید می کرد و در آخر به پیامبر بعدی بشارت میداد و پیروانشان را بلا تکلیف رها نمیکردن.قرآن به اشکال گوناگون به این موضوع اشاره داشته است.

این شیوه ادامه داشت تا رسید به آخرین پیامبر. آخرین پیامبر هم وظیفه داشت که فرد بعد از خودش را برا بلاتکلیف نماندن امتش{که اولا بنا گفه قرآن و بنا به زنجیروار بودن معرفی ها رسالتش جهانی می بود ینی همه وظیفه داشتند برا گمراه نشدن ازش اطاعت بکنند چون پیامبر هر قومی زنجیروار بهش اشاره داشته اند} معرفی کند. که این وظیفه، حادثه غدیر خم را رقم می زند و آیۀ ختم نبوت و تکمیل دین نازل می شود.

پس مسألۀ امامت جدا از مسأله تکمیل دین نیست.امامت تکمیل دینی است که خدا همه اش رو از آدم تا خاتم به یک اسم می نامد و آن هم اسلام است.

...

عبدالله91
12th August 2013, 06:59 AM
مسألۀ امامت و تاثیر اطاعت از آن مسألۀ پیچیده ای نیست که نتوان درکش کرد.یک مسألۀ بسیار ساده ای است که هممون تو زندگیمون اثراتش را میبینیم و از این شیوه برا زندگی استفاده میکنیم.

کدام یک از ما موقع رفتن از دنیا فرزندانمان را بلا تکلیف میگذاریم؟ به زندگی شخصی و اجتماعی یه نگاه کوچیک بندازیم تمام مسائل روشن می شود. اگه یه گروه کوچیک 5 نفری برای یه منظوری هم اگه تشکیل بدیم باز براش مجبوریم یک کسی رو انتخاب کنیم که اولا راه را بشناسد و ثانیا از خطرات راه آشنایی داشته باشد و ثالثا نترس باشد و از جانش نترسد و... حالا خدا بیاید این همه مردم رو بلاتکلیف گذاشته باشد؟ یا ادیان را تکه تکه کند و به یکی امام بدهد و یکی رو بلاتکلیف گذاشته باشد؟ ما انسانهای ناقص چنین کاری رو رد میکنیم چه برسد به خدا.انسان هرچقد هم که عقل داشته باشد باز هر راهی را نمی شناسد و لازم است برا رفتن یکی راه رو نشون بده و توشه برداره تا تلف نشه در مسیر بیراهه ها رو بتونه تشخیص بده و...

انسان در هر راهی که قدم برمیدارد به یک راهنما نیاز دارد. علم با این همه پیشرفتش که نشان از قدرت عقل بشری است باز وجود راهنما را نمی تواند انکار کند و فرقی ندارد که این فرد اسمش مسیحی باشد یا یهودی باشد یا مسلمان و... همه نیازمندند و این نیاز تا پایان دوران وجود خواهد داشت .عقل اینو میگه کافیست به زندگی اجتماعی و شخصی خودمون یه نگاه بندازیم.

برگ درختان سبز در نظر هوشیار ------- هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

عبدالله91
12th August 2013, 07:19 AM
اثبات اطاعت از امام برای تمامی افراد، خیلی راحت است. متاسفانه وقتی چنین مسائلی پیش می آید انسانها دنبال قیاس و برتری می روند که نمونه بارزش یهودیان بوده اند که خودشان را برتر میدونند طوری که حتی تحقیق در دینشان را اجازه نمیدن.پیروانشان باید اطاعت کنند چون اعتقاد دارند برتر هستند.

وقتی حرف از برتری قومی می شود خدا می فرماید برتری به عمل است نه قوم. خدا راضی به تفکیک ادیان نیست. برا همین کلمۀ دین در قرآن به کار رفته نه ادیان. پس چون هم کلمۀ دین به صورت مفرد به کار رفته و هم فرموده به عمل است نه قوم پس باید تمامی قیاس ها و برتری ها کنار گذاشته شود و مسأله ای چون راهنمایی مردم برای عموم باشد.

ما مثه یهود و... نمیگیم چون مسلمان و شیعه هستیم پس امام داریم و برتر هستیم.بلکه چون پیرو این راه شده ایم بهمون میگن مسلمان.پس برتری به ذاتمون نیس به همان عملی است که موظف به انجامشیم. میگیم هر فردی وظیفه دارد راه درست را برود و عمل درستی انجام دهد و نیاز به راهنمایی دارد تا از نفس سرکش خودش پیروی نکند و ابزار دست استعمار و طاغوت نباشد.

مثلا حضرت عیسی (ع) به پیامبر ما اشاره داشته است و کتابشان تاییدگر کتاب قرآن بوده است و پیروانشان موظف بودند به توصیۀ پیامبرشان عمل کنند تا به دین کامل برسند. چرا عمل نکردند؟ چون پیروی از هوا و هوس را بر پیروی به توصیه های پیامبرشان ترجیح دادند. پیروی از هوا و هوس در بین تمامی امت ها رایج هست طوری که خدا در قرآن از این راه بشر را ترسانده و به پیامبر خاتمش می فرماید که اگه بعد از اینکه علم را به تو دادم از هوا و هوس پیروی کنی دیگر یار و یاورت نخواهم بود.

عبدالله91
12th August 2013, 07:44 AM
پس در مجموع وقتی گفته می شود اگر کسی امام را رد کند بهشت نمی رود معنیش این نیست که گروهی برتر آفریده شده اند. مفهومش این است که عده ای به توصیۀ پیامبرانشان عمل نکرده اند و راه پیروی از هوا و هوس را بجای توصیه های پیامبران انتخاب کرده اند و چنین کسی به طور حتم نمی تواند راه بهشت را در پیش رو داشته باشد.

الان غربی ها پول و امکانات و.... رو از کجا آورده اند؟ پول امکاناتشان از کجا می آید؟ اینان ملتهای مظلوم رو به خاک و خون میکشند؛منابعشان را غارت میکنند و... میبرند برای کشور و جماعت خودشان. حال اگه کسی که پول غذا و... از راه دزدی و غارت و به قیمت کشته شدن بچه های مظلوم و... بدست آمده باشد آیا چنین فردی به سمت بهشت حرکت می کند؟

اگه اینان به توصیۀ پیامبرانشان عمل میکردند باید به سمت تکامل حرکت می کردند و پیامبری را که پیامبرانشان تایید میکردند رو تایید می کردند و دنباله رو حقیقت می شدند. اگر امام را قبول میکردند امکاناتشان آلوده به خون بچه های بی گناه نمیشد. اینان راضی به این کار هستند. اونی که امام را قبول میکند باید جلوی ظلم بایستد نه اینکه بندۀ شکم باشد و براش مهم این باشد که استیکش برسد کاری ندارد که به قیمت خون بچه های بی گناه هست یانه. اینجاست که مسألۀ امام و قبول کردنش راه بهشت را از راه جهنم سوا و جدا می کند. این امام مختص یک قوم نیست برای تمامی اقوام آمده.

بچه ها و خانواده ها را به خاک و خون میکشند تا برا خودشون زندگی کنند.این راه به سمت بهشت حرکت نمی کند.مقصد این راه ناکجاآباد است.

عربی ها دولتشان را انتخاب میکنند تا خون مظلومان را بریزند و برای خودشان بریز و بپاش کنند. قبول نکردن امام آخرش به اینجاها ختم می شود. کشورهای عربی به ظاهر مسلمان را ببینید.

قبول امامت ینی قبول صلح و صفا. قبول امامت ینی قبول اینکه همه برابر هستند و کسی برتر نیست. قبول امامت ینی همه باهم سیر میخوابیم. قبول امامت یعنی امکانات من به قیمت کشته شدن زن و بچه های بیگناه نباشه قبول امامت ینی افتادن در راهی که برابری و برادری توش هست و این امامت مختص یک قوم نیست همۀ ادیان موظف به اطاعت از این امامت هستند. و کسی که اطاعت نکند در راهی نیست که به سمت حقیقت حرکت میکند. راه بهشت یکی است و اون راه هم اطاعت از خدا و پیامبر و توصیه هایشان و درنتیجه اطاعت از امام است و باز این مختص یک قوم نیست و برای همۀ ادیان است و بس.

عبدالله91
12th August 2013, 07:54 AM
تیمسار من فقط شوخی کردم.

نه شوخی نیس. جدی هم هست. تنها یک راه برای سعادت هست اون هم راهی که همه باید ازش اطاعت کنند و راهی که همۀ انبیا بهش به مرور اشاره کرده اند و راهی است که نشون از صلح و آرامش میده نه دزدی و غارت از مظلومان و به خاک و خون کشیدنشان .ینی اطاعت از امام.

چون ریشۀ مطلب را در تفکیک ادیان و قیاسشان دیده ایم مطلب گم می شود. غذای هیچ فردی نباید آلوده به خون فرد دیگری باشد چه برسد به خون بچه های بیگناه و معصوم. به قول دوستمان شما تحصیل کرده هستین و بهتر از بنده این مسائل رو میتونین تجزیه تحلیل کنین و اثباتش خیلی ساده است. اگر غذای بنده از راه قتل و کشت و کشتار باشد و آخر هم به بهشت بروم چرا به خودم رنج بدهم؟ مگر دیوانه ام. بنا به فرمودۀ خدا، دین خدا با نفس انسان سازگار نیست اما با فطرتش سازگار است.

nedasoltani
12th August 2013, 01:39 PM
چه کسانی وارد بهشت مى‏شوند؟
پاسخ اجمالی


از بررسی آیات متعدد قرآن کریم فهمیده می شود که بهشت، وعده حتمی خداست و نصیب کسانی می شود که "متقی"، "مؤمن " و مطیع کامل همه فرامین خدا و رسول (ص) باشند. چنین کسی سعید و خوشبخت واقعی است و در زمره رستگاران خواهد بود.

با بررسی دستورات خدا و حضرت رسول اکرم (ص) در می یابیم که از جمله فرامین ایشان، لزوم اطاعت از ولی امر، شناخت امام و ادای حق اهل بیت (ع) است. بی تردید آنانی که اعتقاد قلبی، زبانی و اطاعت عملی از خدا، رسول (ص)، قرآن و اهل البیت (ع) ندارند، مؤمن واقعی نیستند و این لطف و وعده خدا شامل آنان نمی شود؛ زیرا قرآن می فرماید:

"ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم جنات تجری من تحتها الانهار. در واقع بهشت یا جهنم، انعکاس همان عقیده و عملی است که با آن در دنیا زیست نموده ایم. به تعبیر قرآن:

"ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان أساتم فلها"؛ اگر خوبی کنید به خود خوبی کرده اید و اگر بدی نمایید، باز به خود بدی کرده اید.

لزوم تبعیت کامل از امام و اهل بیت (ع) فراتر از ادعای محبت آنان است و چیزی نیست که فقط شیعه آن را بیان کرده باشد. راز این که ورود به بهشت در گرو معرفت امام است، ریشه در شناخت مفاهیمی کلیدی از قبیل: معنای امام، وجوب اطاعت از امام، ضرورت وجود امام، نیاز به امام در شناخت سعادت و ... دارد.

به طور خلاصه هر کسى که حقیقت به او نرسیده باشد و او نیز در جست و جوی حقیقت کوتاهی نکرده و مقصر نباشد، مستحق دوزخ نیست؛ زیرا دوزخ جایگاه گنه کاران است، نه کسانى که حق و حقیقت را نشناخته و به آن نرسیده اند.






پاسخ تفصیلی

بهشت، وعده حتمی خداست، اما در این که این وعده شامل چه کسانی می شود؟ از بررسی مجموع آیاتی که درباره بهشتیان آمده به دست می آید:

"وعدالله المؤمنین و المؤمنات جنات تجری من ت حتها الانهار"، بهشت رفتن یک شرط دارد و آن "مؤمن" بودن است، همین!. مؤمن کیست؟ آیا اظهار زبانی شهادتین در تحقق ایمان و ورود به جمع مؤمنان کافی است؟

"و من یطع الله و رسوله یدخله جنات تجری من تحتها الانهار".مؤمنان ره یافته به بهشت آنانی اند که از خدا و رسولش اطاعت کامل نموده اند. اطاعت از خدا و رسول چگونه است؟ از آیات گوناگونی که در این زمینه است، فهمیده می شود که این اطاعت دو حوزه و دو بخش را در بر می گیرد: اعتقادی و عملی.

"ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم جنات تجری من تحتها الانهار"هر آن که ایمان (و اعتقاد) داشته باشد و اهل عمل صالح باشد، بهشتی است.

پس:

- تا اهل اطاعت از رسول نباشیم، مطیع نیستیم.

- و اطاعت نیز قلبی و اعتقادی در کنار عملی و بکار بستنی است.

- اگر فقط به یک دستور یا عمل رسول خدا (ص) اعتقاد یا عمل نداشته باشیم، اهل اطاعت کامل نخواهیم بود!
ثمره ایمان و عمل صالح چیست؟
از نگاه قرآن ترکیب دلنشین و حکیمانه و دقیق این دو، میوه "تقوا" را نتیجه می دهد و تقوا داران نیز اهل بهشت اند:

"للذین اتقوا عند ربهم جنات تجری من تحتها الانهار".

از آنچه گذشت نتیجه می گیریم:

گوهر سعادت همان تقواست و تقوا اطاعت کامل از تمامی فرامین خدا و رسول (ص) است.

هرچند تقوا مراتب و درجاتی دارد، اما حداقل مرتبه آن این است که واجبات انجام شده و از گناهان اجتناب گردد. از این رو باید اولاً در حیطه واجبات و دستورات اطاعت کامل و دقیق داشته باشیم.

از جمله دستورات آن حضرت نیز لزوم شناخت و اطاعت از جانشینان و امامان واقعی پس از ایشان است. و بی تردید آنان که اعتقاد زبانی، قلبی و اطاعت عملی از مقام امامت را ندارند، اهل ایمان و عمل صالح نبوده و رتبه تقوا را دارا نمی باشند.

نکته: طبق آیه 59 نساء ، اطاعت از "ولی امر" لازم است آن هم در حدی که اطاعت از او، به مثابه اطاعت از خدا می باشد. اما تذکر این مطلب ضروری است که این ولی امر باید معصوم باشد و هر که به حاکمیت رسید، همان ولی امر نیست؛ زیرا اگر ولی امر معصوم نباشد امکان و احتمال دارد که چه بسا فرمان او بر خلاف فرمان خدا و رسول باشد و در این صورت امر به اطاعت خدا و اطاعت از ولی امر، به اجتماع دو چیز مخالف و ضد هم می انجامد که قطعاً محال است.



اینک که از سعادت و نقش اعتقاد به امامت در ایجاد سعادت یاد نمودیم به شرح چگونگی کارکرد و تأثیر امام در سعادت فرد و جامعه و بهشتی یا جهنمی شدن مردم می پردازیم.

رستگاری و نقش اعتقاد به امام

اینک با تأکید بر آنچه در بخش های قبل بیان کردیم به بررسی مفهوم رستگاری، سعادت و موفقیت در عرصه دنیا و آخرت و نیز شناخت نقش اعتقاد به امام و امامت در پیدایش سعادت و رستگاری می پردازیم.

الف. مفهوم رستگاری

هر کس از موفقیت و خوشبختی تفسیری جداگانه دارد، اما به نظر می رسد که این چندگانگی به نفع آنانی که جویای حقیقت اند نباشد. چه:



حرم در پیش و حرامی در پس؛
اگر خفتی مردی و اگر رفتی، بردی!

پس بهتر آن است که تفسیر واقعی آن را از خدایی که می خواهد دو گروه "رستگاران" و "زیان کاران" را از هم متمایز کند، جویا شویم.

وقتی خداوند می خواهد به توصیف یکی از انسان های موفق؛ یعنی حضرت ابراهیم (ع) بپردازد، او را با این وصف، معرفی می کند:

"و ان من شیعته لأبراهیم. اذ جاء ربه بقلب سلیم".تردیدی نیست که ابراهیم به راستی از شیعیان و پیروان او (حضرت نوح) بود. (به این نشانه که) وقتی به پیشگاه پروردگارش آمد با قلبی سلیم و سراسر صفا و آغشته به سلامت بود.

و نیز دعای حضرت ابراهیم (ع) آن بود که

"(پروردگارا!) مرا در روزی که همه (از قبرها) برانگیخته می شوند خوارم مکن. روزی که مال و فرزندان سودی نمی دهد. مگر کسی که با «قلب سلیم» به سوی خدا بیاید".

از این تأکیدی که بر قلب سلیم شده می یابیم: موفق، رستگار و خوشبخت کسی است که در دین آن چنان زیست کند که موقع رفتن جهت ملاقات با خدا، قلبی سلیم با خود همراه داشته باشد.

و جالب آن است که در آیه فوق (شعراء، 89) این نکته در پی می آید که: "و ازلفت الجنة للمتقین؛ (و در روز قیامت) بهشت در حالی که برای متقین زینت شده، خود را به آنها نزدیک و عرضه می دارد". پیام آیه این است که پی آمد داشتن قلب سلیم، حصول تقواست و پاداش متقین نیز بهشت است.

در نتیجه: سعادت، رستگاری و خوشبختی در تلاش، جهتِ داشتن قلب سلیم معنا می یابد! و خوشبخت واقعی، صاحب قلب سلیم است. و سعادت پیوند با سلامت قلب دارد.

ب- نقش اعتقاد به امامت در سعادت

راویان و نویسندگان متعددی از اهل تسنن، این روایت مهم را نقل کرده اند که قسمتی از آن چنین است:

رسول خدا (ص) به علی (ع) فرمودند:

"امت موسی به هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند که تنها یک فرقه آنها نجات یابنده بود و بقیه جهنمی شدند؛ و امت عیسی به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند که تنها یک فرقه نجات یافت و بقیه جهنمی گردیدند؛ و امت من هم هفتاد و سه فرقه خواهد شد که تنها یک دسته آن نجات می یابد و بقیه در آتش خواهند بود. علی (ع) پرسید: ای رسول خدا، فرقه نجات یابنده کدام است؟ فرمودند: آنهایی که روش تو و یاران تو را دارند و به آن تمسک می جویند".

بریده اسلمی (که نزد اهل سنت به عنوان صحابی رسول اکرم (ص) شناخته شده) از آن حضرت نقل می کند که مقصود از صراط مستقیم در آیه "اهدنا الصراط المستقیم"، همان محمد و آل محمد (ع) است.

رسول خدا (ص) فرمودند: "ر که می خواهد همانند تندباد، شتابان از (پل) صراط بگذرد و بی حساب در بهشت داخل شود، پس به یقین باید: فلیتول ولیی و وصیی و صاحبی و خلیفتی علی اهلی علی بن ابیطالب؛ ولایت ولی من، و وصی من و خلیفه من بر خاندانم (یعنی ولایت) علی ابن ابی طالب را بپذیرد".

و هر که می خواهد به آتش جهنم برود:

"فلیترک ولایته، فو عزت ربی و جلاله انه لباب الله الذی لایوتی الا منه، و انه الصراط المستقیم و انه الذی یسال الله عن ولایته یوم القیامة" [
پس ولایت او را ترک کند. به عزت و جلال پروردگارم سوگند که او همان باب خداست (ورودی و دربی که با ورود به آن به خدا راه می یابید). بابی که جز از سوی آن نمی توان سوی خدا رفت. بی تردید او، صراط مستقیم است، و اوست که خدا در روز قیامت از بندگان در مورد ولایتش پرسش می کند.

اعمال چه کسانی مورد قبول است؟

ولایت، شرط قبول عبادت!

طبق روایات متعددی که اهل تسنن نقل کرده، مبنا و شرط خداوند جهت پذیرش اعمال مردم، کرنش و پذیرش آنان در برابر ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب (ع) است!

حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: "نگاه کردن به چهره امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب عبادت، یاد او عبادت است و ایمان کسی جز با دوستی او و بیزاری جستن از دشمنان او پذیرفته نمی شود".

آنچه از این روایت برداشت می شود آن است که اصلاً، شرط پذیرش ایمان (چه رسد به اعمال عبادی!) داشتن ولایت و برائت است.

نیز علمای اهل سنت نقل کرده اند که:

«پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "یا علی! اگر کسی به اندازه عمر (حضرت) نوح خدا را عبادت کند، و به اندازه کوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق نماید و به اندازه ای عمرش طولانی باشد که بتواند هزار بار پیاده به حج برود، آن گاه در (مکه) بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود، ولی ولایت تو را – ای علی! – نداشته باشد، بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید و هرگز وارد بهشت نخواهد شد".

اما این که غیر شیعه وارد جهنم می شوند یا نه، بحثی است که در ادامه اجمالا بدان اشاره خواهیم کرد:

مردمى که به دین اسلام ایمان نیاورده‏اند، دو گروه‏اند:

1. گروهى که اصطلاحاً به جاهل مقصر و کافر معروف اند؛ یعنى اسلام به آنها رسیده و به حقانیت آن پى برده‏اند، اما با لجاجت و سرکشى حاضر به پذیرش حق نیستند، که این گروه مستحق عذاب و خلود در آتش‏اند.

2. گروهى که اصطلاحاً به جاهل قاصر معروف اند؛ یعنى یا اسلام و پیام آن به آنها نرسیده و یا بسیار ناقص و غیر واقعى به آنها عرضه شده است، به قسمى که اسلام را در ردیف ادیان هند و چین و حداکثر یهودیت و مسیحیت مى‏پندارند، چنین افرادى به خاطر صداقت در دین و آیین خود اهل نجات هستند.

بنابر نظر اسلام چنین افرادى اگر در دین و آیین خود - آنچه مبتنى بر فطرت است - صادق باشند؛ مثلاً از دروغ بپرهیزند و به کارهاى خلاف انسانیت تن در ندهند، اهل نجات اند و به رحمت الاهى امیدوارند.

این بحث درباره دانشمندان موحد و خداشناس که اسلام به آنان درست معرفى نشده و اهل سنت که حقیقت تشییع براى آنها تبیین نشده است، نیز صادق است.

به طور خلاصه هر کسى که حقیقت به او نرسیده باشد و او نیز در جست و جوی حقیقت کوتاهی نکرده و مقصر نباشد، مستحق دوزخ نیست؛ زیرا دوزخ جایگاه گنه کاران است، نه کسانى که حق و حقیقت را نشناخته و به آن نرسیده اند.




[1] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa2153#) " مثل الجنة التی وعد المتقون"، محمد، 47.
[2] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa2153#) توبه، 72.
[3] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa2153#) نساء، 13.
[4] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa2153#) بروج، 11 .
[5] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa2153#) آل عمران، 15.
[6] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa2153#) " اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم"، نساء، 59؛ "قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی". شوری،23، "من کنت مولاه فهذا علی مولاه". المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص109.
[7] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa2153#) البته مقوله راز نیاز مردم به امام، بحث فراتری را می طلبد، و چنین مقاله ای گنجایش آن را ندارد، لذا تفصیل آن را به وقت دیگر موکول می کنیم.
[8] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa2153#) صافات، 84 – 83.
[9] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa2153#) شعراء، 89 – 87.
[10] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa2153#) الأصابة فی تمییز الصحابة، عسقلانی، ج 2، ص 174.
[11] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa2153#) رشفة الصادی، سید شهاب الدین شافعی، ص 25؛ ینابیع المودة، شیخ سلمان حنفی، ص 114.
[12] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa2153#) شواهد التنزیل؛ حسکانی، ج 1، ص 59و90.
[13] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa2153#) مناقب خوارزمی،ص 19 و 212؛ کفایة الطالب، گنجی شافعی، ص 214.
[14] (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa2153#) " … ثم لم یوالیک یا علی لم یشم رائحة الجنة ولم یدخلها" مناقب، خطیب خوارزمی، مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، ج 1، ص 37.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد