PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی اشک ها و لبخندهای فرزاد فرهادیان در روزهای دیدار از وطن



معمار حانیه
26th July 2013, 11:19 PM
ندیشه اسلام آباد غرب: فرزاد فرهادیان را همه می شناسند؛ او پیشگام نخبگان ورزشی و نمادی از استعدادهای گوهرگونه اسلام آباد غرب است که به راستی، علیرغم تمام شایستگی هایش، به آنچه لایقش بود دست نیافت. او به تیم ملی والیبال کشور راه یافت اما در روزگار او، نه در شهرش امکاناتی بود(که هنوز هم نیست) و نه والیبال کشورش به جایگاه امروز رسیده، تا که حقش را از ان مطالبه کند. فرهادیان امروز جلای وطن کرده و در آنسوی آبها، به آموزش جوانان علاقمند به والیبال مشغول است. امیدواریم روزی فرا رسد که فرزادمان را در دیارمان نگه داریم. اما او در ایام اخیر، چندروزی را به دیدار مردم و بستگانش آمده است و خاطراتی از این روزها را با قلم شیوایش به نگارش درآورده که به نقل از اسلام آبادنیوز، در ادامه می بینید.http://www.world-volleyball.com/uploadsDir/imagefiles/farzad_.jpg (http://andisheheslamabad.blogfa.com/post/862)http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTwysr7QlxqZrd3TGQuwTYcWjjQc4iYg 1Jti4sHJlqBHvcPpZk5 (http://andisheheslamabad.blogfa.com/post/862)اسلام آباد غرب نیوز: فرزاد فرهادیان بی شک از نوابغ والیبال اایران است. مردی که 12 سال در تیم ملی والیبال ایران بود و آن را کاپیتانی میکرد.فرزاد فرهادیان 17 سال است جلای وطن خویش نموده و رحل اقامت در دیار قربت گزیده.پس از سالها بازی در تیم ملی و لیگ ایران وی برای ادامه تحصیل و بازی در لیگ هلند به این کشور مهاجرت نمود.وی در حال حاضر مدرس فدراسیون جهانی و تحلیلگر ورزشی صدای امریکا و بی بی سی فارسی است.جالب این است که همسر فرهادیان نیز والیبالیست و هلندی میباشد. وی پس از چندین سال به ایران آمده است و از آنجا که هیچگاه هویت خود را فراموش نکرده به یاد ایام جوانی به اسلام آباد آمد و آنگونه که در ادامه میخوانید لحظاتی همراه با اشک و لبخند را تجربه نمود.متن زیر دلنوشته از روزهای اقامت در اسلام آباد غرب و ایران است که از وبلاگ وی به آدرسhttp://shahabademan.blogfa.com/ گرفته شده است.در آینده از وی بیشتر خواهیم گفتگریستم از ته دل برای مظلومیت شهرم(اسلام آباد)http://kermanshahpost.ir/wp-content/uploads/2012/07/25336_1253252212750_2997624_n.jpg (http://andisheheslamabad.blogfa.com/post/862)فرزاد فرهادیان:روزهای بودن در ایران همراه بود با دیدن دوستان و عزیزانی که برایم خاطراتی تلخ و شیرین رقم زدند.با آنها مرور کردم همه آن سالها را. با هم خندیدیم به گذشته .
گریستم با آنها و گفتیم از کسانی که حالا جز سنگ یادبودی و عکسی، از آنها در قبرستان قدیمی زادگاهم، به جا نمانده.گریستم از ته دل برای همه مظلومیتهای شهری که با همه سختی ها و هشت سال جنگ خانمانسوز، هنوز هم رنج میبرد از نداریها.چهره های سوخته و خسته و غمزده مردم شهرم دلم را به درد میآورد.
امروز مادری را ملاقات کردم که بوسه مهربانانه اش بر سر و صورتم، بهانه ای بود برای گریستن. مادری که در کمتر از یک سال همسر و پسرش را از دست داده بود. زمان وداع با او و دیگرفرزندانش کوتاه بود. تمام وسایل خانه اش را بار کامیونی کرده بود و عازم کلان شهر تهران بود تا شاید آینده بهتری برای دیگر فرزندانش بیابد. لحظه دلگیری بود. جامه سیاهش، نشانه غم زندگیش بود. دختری را ملاقات کردم که مادرش دچار آلزایمر شده بود و هر روز از دخترش، که به خاطر نگهداری از مادر، هرگز ازدواج نکرده بود، سراغ دامادش را میگرفت. مادر رفیقی را دیدم که در سالهای جنگ کشته شد و هنوز این نازنین مادر، سیاهپوش بود و هر پنجشنبه با بسته خرمایی بر سر مزار فرزندش حاضر بود و با او درددل میکرد. برای من که بعد از سالها به وطن آمده ام، هیاهوی شهر شلوغ تهران با همه ماشینهای رنگارنگ و گران قیمت و خانه ها و مهمانیهای آنچنانی و فقر و فاصله طبقاتی زیادش، همراه با سرگذشت آدمهایش برایم لحظاتی ساخته اند، همراه با غم و شادی. با همه وجود لذت بردم از لحظاتی که عجین بود با خنده ها و گریه ها و در کنار مردمی که با آنها زندگیم شکل گرفت. هر چند این سفر به پایان خواهد رسید و من باز خواهم گشت، اما همین آدمهای مهربان و سرگذشت پر تلاطم آنهاست که مرا با همه زشتیها و زیباییهایش، شیفته این سرزمین کرده.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد