ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : قطعه ****دلنشین****



"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:06 PM
آدم‌ها ذرّه ذرّه محو می‌‌شوند، آرام.. بی‌ صدا.. و تدریجی‌

همان آدم‌هایی‌ که هر از گاهی پیغام کوچکی برایت میفرستند،
بی‌ هیچ انتظار جوابی‌،
فقط برایِ آنکه بگویند هنوز هستند؛
برای آنکه بگویند هنوز هستی‌ و هنوز برای آنها مهم ترینی..

همان آدم‌هایی‌ که روزِ تولد تو یادشان نمی‌رود
همان‌هایی‌ که فراموش می‌‌کنند که تو هر روزخدا آنها را فراموش کرده ای
همان‌هایی‌ که برایت بهترین آرزو‌ها را دارند
و می‌دانند در آرزو‌های بزرگِ تو کوچکترین جایی‌ ندارند ..

همان آدم‌هایی‌ که همین گوشه کنار‌ها هستند
برای وقتی‌ که دل‌ تو پر درد می‌‌شود و چشمان تو پر اشک
که ناگهان از هیچ کجا پیدای شان می‌‌شود،
در آغوشت می‌‌گیرند و می‌‌گذراند غمِ دنیا را رویِ شانه‌های شان خالی‌ کنی‌

همان‌هایی‌ که لحظه‌ای پس از آرامشت،
در هیچ کجای دنیای تو گم می‌‌شوند و تو هرگز نمی‌‌بینی‌،
سینه ی سنگین از غمِ دنیا را با خود به کجا می‌‌برند..

همان آدم‌هایی‌ که
آنقدر در ندیدن شان غرق شده‌ای که
نابود شدن لحظه‌هایشان را و لحظه لحظه نابود شدن شان را در کنار خودت نمی‌‌بینی‌...

همان‌هایی‌ که در خاموشیِ غم انگیز خود،
از صمیمِ قلب به جایِ چشمان تو می‌‌گریند،
روزی که بفهمی چقدر برای همه چیز دیر شده است ...

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:08 PM
از یه جایی به بعد . . .
مرض چک کردن موبایلت خوب میشه
حتی یه وقتایی یادت می ره گوشی داری
دیگه دلشوره نداری که گوشیتو جا بذاری
یا اس ام اسی بی جواب بمونه

از یه جایی به بعد . . .
دیگه دوس نداری هیچکس رو
به خلوت خودت راه بدی
حتی اگه تنهایی کلافه ات کرده باشه

از یه جایی به بعد . . .
وقتی کسی بهت می گه دوست دارم
لبخند میزنی و ازش فاصله میگیری

از یه جایی به بعد . . .
هر روز دلت برای یه آغوش امن تنگ میشه
اما دیگه به هیچ آغوشی فکر نمی کنی

از یه جایی به بعد . . .
حرفی واسه گفتن نداری
ساکت بودن رو به خیلی از حرفا ترجیح میدی
و می ری تو لاک خودت

از یه جایی به بعد . . .
از اینکه دوسِت داشته باشن می ترسی
جای دوست داشته شدن ها
توی تن و فکر و قلبت می سوزه

از یه جایی به بعد . . .
فقط یه حس داری حس بی تفاوتی
نه از دوست داشتن ها خوشحال میشی
و نه از دوست نداشتن ها ناراحت

از یه جایی به بعد . . .
توی هیجان انگیز ترین لحظه ها هم
فقط نگاه می کنی

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:10 PM
چرا فکر می کنی چون دختری باید همیشه غمگین باشی؟ شکست خورده باشی؟! عزیز من!ت یاد بگیر که تو دختری! یاد بگیر تو کلاس بذاری! تو ناز کنی ! ... ... ... اون خیلی بیجا می کنه تورو ناراحت کنه! خیلی بیخود می کنه اشکتو دراره! اصلا برا چی به یه موجود مذکراجازه می دی شادی زندگیتو ازت بگیره؟! این اسمش عشق نیست به خدا! خودتو گول نزن! کسی که عاشق توا، هرگز نمی تونه غمتو ببینه! چه برسه به اینکه خودش عامل غمت باشه!! دختر باش! دخترونه ناز کن! دخترونه فکر کن! دخترونه احساس کن! دخترونه استدلال کن! دخترونه زندگی کن! اما بدون غم رو به اشتباه توی فرهنگ دخترونه ی تو جا دادن...!

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:12 PM
تلفن هایمان - بی سیم
آشپزیمان - بدون آتش
غذایمان - بدون چربی
ایمانمان - بدون خدا
لباسمان - بدون آستین
"احســـاســـمـــان - بدون عاطفه!! "
استدلالهایمان - بی اساس"روابط عاشقانه مان - بــــی هدف!! "

نگرشمان - بی دقت
همسرانمان - نترس
نوزادان - بی پدر

"تعــــهدمــان - بدون جهت و نامشخص"

"""حمـــاقــــت هــــایمــــــان - بی شمار"""

"امیدمان - پـــــــایـــــان یافته!!".

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:14 PM
مــیــرومــ امــا...

در نــبــودنــمــ

اگــر لــحــظــهـ ای، حــتــی بــرای ثــانــیــه ای هــرچــنــد کــوتــاه ...

دلـتــنــگــمــ شــدی ...

بــهــ خــاطــراتــمــان قَــســمــ...!!!

نــگــذر از "او" کــهــ مــرا از "تُــــــو" و نــگــاهــتــ را از "مــن" گــرفــتــ ...!

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:16 PM
یه قانونی هست که میگه تا قبل از اینکه پرواز کنی
هرچقدر خواستی بترس ،
فکر کن ،شک کن ، دودل شو ، پشیمون شو ...
اما وقتی پریدی اگه وسط راه پشیمون شدی ، بازی رو باختی.

باید پر باز کرد و بی ترس و دغدغه پرید و اوج گرفت...
چه لذتی داره اگه هم پروازت پرِ پروازت باشه...

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:18 PM
سکوت کن!
بگذار بغض هایت سربسته بماند...
گاهی
سبک نشوی
سنگین تری

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:21 PM
مــــی گــُــویـَـنــد ســـــآدِه ام،،
مـــی گـُــویــَـنـــد تــُــو مَــــرا بآ
یــِک جُمـــــلـــﮧ ..... یـِــک لَبـــــخـنـــد،،،
بـِـــﮧ بــازی میـــــگیــــری ... ... ...
مــــــی گـُــــوینــــد تـَــرفنــد هـــآیت، شِـــیطنـــتهــــآیت
و دروغ هآیـــت را نمــــی فَهمَــــم ... !!
مــــــی گویند ســــآده ام
اما تــــُـوایــن را باوَر نَکـُـن
مـــَـــــن فـــــقــــــط دوســـتـــَــت دارم،
هَمیـــــــــن!!!!
و آنــــها این را نِمـــــــی فـَـــهمنــــد...

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:22 PM
واسه اولین بار یکی میاد تو زندگیت
میگه دوستت داره
تو هم خوشت میاد چون تورو دوست داره
کم کم به هم عادت میکنید
وابسته میشید یه جواریی که فک میکنید
بدون هم بودن واستون محال شده
این رابطه میشه عشق اول
وقتی میره تو میمونی و هزار تا خاطره با کلی تنهایی و سوال بی جواب خلاصه قشنگترین روزای زندگیت میشه غم و غصه
میشه فکر کردن و به گذشتــــه و یه عالمه چراهای بی جواب
همه ی این روزای سخت کم کم تو ذهنت کمرنگ میشه
سعی میکنی همه چیو فراموش کنی
به روزای خوب میرسی
حتی شاید یکی بیاد تو زندگیت که خیلی بیشتر از اون دوسش داشته باشی
اونقدر که همه ی خاطرات اون از ذهنت پاک بشه فقط یه اسم ازش باقی بمونه و چندتا خاطره ی نصف نیمه
حالا دیگه خیلی وقته بهش فکر نمیکنی
ولی مطمئن باش اگه یه روزی یه جایی دوباره ببینیش
همه ی اون خاطره ها
همه ی اون روزا
همه ی اون حرفا
دونه به دونه دوباره یادت میاد
آره عزیزم
عشق اول همچین دردی داره.....!
شاید فراموش بشه ولی هیـــچ وقت خوب نمیشه..

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:23 PM
دست نيافتنی ها تا ابد دوست داشتنی اند...



دل میبندم به یک حباب ، بعد ... دل دل میکنم نترکد ...!!

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:25 PM
کم‌کم تفاوت ظریف میان نگه‌داشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت. این‌که عشق تکیه‌کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر. و یاد می‌گیری که بوسه‌ها قرارداد نیستند و هدیه‌ها، عهد و پیمان معنی نمی‌دهند. و شکست‌هایت را خواهی پذیرفت سرت را بالا خواهی گرفت با چشم‌های باز با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه و یاد می‌گیری که همه‌ی راه‌هایت را هم‌امروز بسازی که خاک فردا برای خیال‌ها مطمئن نیست و آینده امکانی برای سقوط به میانه‌ی نزاع در خود دارد کم کم یاد می‌گیری که حتی نور خورشید می‌سوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری. بعد باغ خود را می‌کاری و روحت را زینت می‌دهی به جای این‌که منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد. و یاد می‌گیری که می‌توانی تحمل کنی... که محکم هستی... که خیلی می‌ارزی. و می‌آموزی و می‌آموزی با هر خداحافظی یاد می‌گیری.

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:26 PM
"اگه کسی رو دوست داشته باشی نمی تونی تو چشاش زُل بزنی .
نمی تونی دوریشو تحمل کنی .نمی تونی بهش بگی چقدر می خوایش .
نمی تونی بهش بگی چقدر بهش نیاز داری .واسه همینه که عاشق دیوونه می شه .

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:28 PM
برای دوستانی که کتاب زیبای «شازده کوچولو» را نخوانده‌اند:
1)شازده کوچولو گفت: اهلی‌کردن یعنی چه؟

روباه گفت: چیز فراموش‌شده‌ای‌ست؛ یعنی ایجاد علاقه کردن.
شازده کوچولو گفت: ها! کم‌کم دارم می‌فهمم؛ در سیاره‌ی من گلی هست و ...

روباه گفت: پس لطفا مرا اهلی کن...
2)اگر آدم گذاشت اهلی‌اش کنن، بفهمی‌نفهمی خودش را به این خطر انداخته که کارش به گریه‌کردن بکشد.

3)هيچ چيزی را تا اهلی نکنند، نمی‌توان شناخت. آدم‌ها ديگر وقت شناختن هيچ چيز را ندارند. آن‌ها چيزهای

ساخته و پرداخته از دکان می‌خرند. اما چون کاسبی نيست که دوست بفروشد، آدم‌ها بی‌دوست و آشنا
مانده‌اند. تو اگر دوست می‌خواهی، مرا اهلی کن!

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:33 PM
شاید قشنگ ترین دیالوگ دنیا آنجاست

که پدر ژپتو به پینوکیو گفت:
پینوکیو...چوبی بمان، آدم هاسنگی اند، دنیایشان قشنگ نیست...

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:36 PM
من تازگی ها متوجه شده ام حتی افرادی که معتقد هستند سرنوشت همه از قبل تعیین شده
و قابل تغییر نیست موقع رد شدن از خیابان، دو طرف خیابان را نگاه می کنند!

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:37 PM
ببین رفیق اگه کم پیــدام دلیلش منزوی شدنم نیست

یا اینکه تو توهمم !

فقط نمی خوام چشمم تو چشمت بیافته و نامــردی هات ُ به روت بیــارم !

می خــوام یه سری چیــزا همچنان سـر بسته بمــونه !

اوضاع دیگه یکم فرق کرده . همین ...

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:38 PM
دست دادن هر انسانی که دوستش می داشتم آزاردهنده بود .
گرچه اکنون متقاعد شده ام که هیچکس کسی را از دست نمی دهد زیرا هیچکس مالکِ کسی نیست،
این تجربه واقعی آزادی است : داشتن مهمترین چیزهای عالم بی آنکه صاحبشان باشی!

یازده دقیقه
پائولو کوئیلو

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:41 PM
شما درباره آدما به این نتیجه رسیدین ؟؟؟

1.وقتی کسی بخاطر کارهای احمقانه بشدت می خندد مطمئن باشید که او در اعماق درون غمگین است ...

2.وقتی کسی بسیار می خوابد ،مطمئن باشید که تنهاست ...... .
3..وقتی کسی کم حرف می زند، البته اگر حرفی بزند، و یا تند حرف می زند، معنی اش این است که او رازهایی را پنهان کرده است ...... .

4.وقتی کسی نمی تواند گریه کند ، بدان که او ضعیف است ...

5.اگر کسی تند و بطریقی نامعقول غذا می خورد ،نتیجه می گیریم که او تنش دارد ...

6.وقتی کسی بخاطر چیزهای کوچک می گرید ،معنایش آن است که او بی گناه است و قلب نرمی دارد ...

7.اگر کسی بخاطر چیزهای کوچک یا احمقانه عصبانی می شود ،یعنی عاشق است ...

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:42 PM
هیچ وقت چهار چیز را در زندگی ات نشکن؛
اعتماد، قول، رابطه و قلب
چرا که وقتی آنها می شکنند، صدا ندارند اما بسیار دردناک هستند...

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:46 PM
از سرم که بیفتی ،
دست و پای غرورت خواهد شکست !

آن روز درد شکستن را خواهی فهمید ... روزی که از چشمت افتادم را به یاد آر ...
http://8pic.ir/images/vb4rkcad4p9h5uic951t.jpg

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:47 PM
زنــدگی نوشتـن ندارد
وقتی
تمـام روزهـــای خـــدا
" من " دارد
" تـو " ندارد
http://8pic.ir/images/kb0c33dsi7abuotib.jpg

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:55 PM
هیچ کس اشکی برای ما نریخت ، هر که با ما بود از ما می گریخت ،

چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست ،
گاه بر روی زمین زل می زنم ،
گاه بر حافظ تفاءل می زنم ،
حافظ فالم را گرفت ،
یک غزل آمد که حالم را گرفت ،
ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، خود غلط بود آنچه می پنداشتیم .

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:56 PM
اگر چه نگاه های تو

دیگر
از آن حس وحشی من نیست
هرچند
خنده های شکوفه ی سیب
دیگر عطر مرموز قلب تورا
در صورتم نسیم نمی کند
و تشنج ملتهب قلب گداخته ات
در میان خاطرم نمی رمد
و هیچ امیدی نیست تایک لحضه پس از سال ها
صدای تورا از نزدیکتر ین فاصله ی بی مثال
از گوشی منتظر ساکت
برای بار دیگر
در یک روز بی همتای بی همتا
بنوشم
و بهت مرا ببرد به تمام حرفهای ممنوع
.......
اما تو آمده ای ...
و سلام کرده ای ...
و آن جا
میان پنجره ی آبی ...
نشسته ای ......

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 09:59 PM
همیشه از چشم گذاشتن می ترسیدم

و آن روز نوبت من بود

چشمهایم را بستم...

یک،دو،سه...

و باز کردم

تو گم شده بودی

و من پی تو می دویدم

هنوز من بی تو...

وقتی پیدایت کنم

دیگر چشمهایم را نخواهم بست

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 10:00 PM
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 10:01 PM
http://i35.tinypic.com/rbb8tw.jpg

‫یکروز رسد غمی به اندازهءکوه
‫یکروز رسد نشاط اندازهءدشت
‫افسانهءزندگی چنین است عزیز
‫درسایهءکوه باید از دشت گذشت

"خواجهِ تنها"
13th July 2013, 10:03 PM
http://i12.tinypic.com/30w4e94.jpg

"خواجهِ تنها"
14th July 2013, 10:36 AM
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!

ببرم بخوابانمش!

لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...

بالاخره تمام می شود...!!!

"خواجهِ تنها"
14th July 2013, 10:38 AM
گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ

آنــقـدر بـزرگ کـﮧ از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــارـﮯ بـر نـمـﮯ آیـد

"خواجهِ تنها"
14th July 2013, 10:41 AM
گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها

حسرت ها را می شمارم
و باختن ها
وصدای شکستن را
... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم
وکدام خواهش را نشنیدم
وبه کدام دلتنگی خندیدم
که چنین دلتنگــــــــــــــــم

"خواجهِ تنها"
14th July 2013, 10:43 AM
مهربانيت را به دستي ببخش ؛ که مي داني با او خواهي ماند ....
وگرنه حسرتي مي گذاري بر دلي که دوستت دارد ... !!!

"خواجهِ تنها"
14th July 2013, 10:47 AM
به "سگ" استخون بدی ..

دورت میگرده

واست دم تکون میده !!!
من به تو "دل " داده بودم ... لعنتـــــــــــــــــــی !!!!!

"خواجهِ تنها"
14th July 2013, 10:49 AM
گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...

میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!

اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی ...

"خواجهِ تنها"
14th July 2013, 10:52 AM
گاهــی باید نباشــی ... تا بفهمــی نبودنت واسه کی مهمه ...

؟! اونوقته که میفهمی بایــد همیشه با کی باشی ....

"خواجهِ تنها"
14th July 2013, 10:56 AM
دلم تنگ شده

براي وقتي كه مي گفتي :دلم واست تنگ شده

دلم تنگه..
براي بودنت
شايدم لبخند خودم
دلم براي همه چيز تنگ شده جز
نبودنت !

"خواجهِ تنها"
14th July 2013, 10:58 AM
برای خیانت ،
هــــزار راه هــســــت اما هـیــچ کــــدام
به انـــدازه تــــظـــاهـــر
به دوست داشتن کــثـیــف نـیـســـت ...

"خواجهِ تنها"
14th July 2013, 11:07 AM
دارم سعی می کنم همرنگ جماعت شوم،

آهای جماعت...
میشود کمکم کنید؟؟؟؟؟؟

شما دقیقا چه رنگی هستید؟!

m@some
15th July 2013, 10:52 AM
برگ ها که میریزه /بارون که میباره /


وقتی یکی میگه خیلی دوسم داره/ یاد تو می افتم یاد تو و حرفات


وقتی زمستونه /وقتی هوا سرده /


وقتی یکی میگه میره که برگرده / یاد تو می افتم یاد تو می افتم

یاد تو می افتم

"خواجهِ تنها"
21st July 2013, 05:06 PM
چه بی تابانه می خواهمت
ای دوریت
آزمون
سخت
زنده به گوری

چه بی تابانه تو را طلب می کنم...

"خواجهِ تنها"
21st July 2013, 05:09 PM
نـتــرس از هجـــــ ـــ ـوم حـضــــــ ــــ ــورم ..

چــــیزی جــــ ـــ ـز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ـــ ـ ..
هر روز تكراريست

صبح هم ماجرای ساده ایست

گنجشکها بی خودی شلوغش می کنندعمر من قد نميدهد

به سفرت بگو كوتاه بيايد رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید

من روزی در این دنیا بودم.

خدایا

می شود استعـــــفا دهم؟!

کم آورده ام ...!

"خواجهِ تنها"
21st July 2013, 05:12 PM
http://tehrankids.com/uploads/posts/2013-05/thumbs/1369024637_54648216702089381142.jpg



عیب نداره که " تنهایی "





عیب نداره که شبا بدون " شب بخیر " می خوابی ...





عیب نداره که جمله ی "دوستت دارم " رو نمیشنوی ...





عیب نداره که دلش دیگه برات " تنگ " نمیشه ...





عیب نداره حرفاتو باید تو تختت با " خودت " بزنی ...




عیب نداره زیر بارون بدون ☂ ، باید " تنها " خیس شی ...




عیب نداره که کسی نیست " درد " هاتو بهش بگی ...




عیب نداره گلم ، " خدا بزرگه " اونم تنهاست ،




بدون شب بخیر می خوابه ، دوستت دارم های تورو




میشنوه و دلش برات تنگ میشه !




حرفاتو به اون بزن ، زیر بارون باهاش قدم بزن....

"خواجهِ تنها"
21st July 2013, 05:13 PM
بعضی وقتا میشینم تو ایینه خودمو نگاه میکنم.....


یه حسی بهم میگه....


یه حسی بهم میگه....


بهم میگه یه اتفاقی افتاده....


ولی به یاد نمیارم چه اتفاقی


چه اتفاقی؟؟


نمیدونم


یعنی نمیتونم فکر کنم


عشقت نمیزاره فکر کنم


در واقعا اسمش :: عشق :: نیست


اسمش هوسه

"خواجهِ تنها"
21st July 2013, 05:15 PM
گاه که تنها می شوم



در اوج رویاهای من

کسی ظهور می کند

کسی که شاید او

نداند که من

کیستم...

چیستم...

کجایم...

کسی که نداند بدون او

نیستم...

مرده ام...

"خواجهِ تنها"
21st July 2013, 05:17 PM
دریا



دلش که بگیرد


سر می گذارد بر سینه ی ساحل


ابر


سر می گذارد بر شانه ی کوه


چشمه


سر می گذارد بر دامن دشت


اما من


وقتی تو نیستی


سر می گذارم


در دست های شعر


و با دلتنگی هایم


قطره قطره


کلمه می شوم.

"خواجهِ تنها"
21st July 2013, 05:18 PM
میشه تنهایی بازی کرد

میشه تنهایی خندید
میشه تنهایی سفرکرد
ولی خیلی سخته تنهای رو تنهایی تحمل کرد...!

"خواجهِ تنها"
21st July 2013, 05:19 PM
همیشه با بدست آوردن اون كسی كه دوستش داری نمی تونی صاحبش بشی ، گاهی وقتا لازم هست كه ازش بگذری تا بتونی صاحبش بشی
همه ما با اراده به دنیا می آییم با حیرت زندگی میكنیم و با حسرت میمیریم این است مفهوم زندگی كردن
پس هرگز به خاطر غمهایت گریه مكن و مگذار این زمین پست شنونده آوای غمگین دلت باشد
افسوس... آن زمان كه باید دوست بداریم كوتاهی میكنیم آن زمان كه دوستمان دارند لجبازی میكنیم و بعد...برای آنچه از دست رفته آه می كشیم

"خواجهِ تنها"
26th July 2013, 10:23 AM
دختری پشت یک هزاری نوشته بود :
دیشب پدر معتادم به خاطر چند تا از اینا من رو سپرد دست یکی
خدایا
تو چقدر میگیری شب اول قبر بجای تو ،
من بپرسم چرا ؟!

"خواجهِ تنها"
26th July 2013, 10:26 AM
کم سرمایه ای نیست؛
داشتن آدم هایی که حالت را بپرسند !

از ان بهتر داشتن آدم هاییست،
که وقتی حالت را می پرسند ؛
بتوانی بگویی:
خوب نیستم ... !!!

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد