ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث **آرزوهای مردونه من**



M@hdi42
12th July 2013, 08:32 PM
سلام

اینجا خواستم یکی از آرزوهامو رو بنویسم[nishkhand][nadidan].بی اجازه من کپی نکنید




من آرزوم اینه یه خونه داشته باشم مثل خونه های قدیمی , چهار طرفش اتاق وحجره باشه و وسطش هم حیات و یه حوض مستطیلی پر از هندونه و سیب وخیار[nishkhand]. یه تخت گنده اون گوشه باشه با فرش دستبافت زیبا وبا شکوه. پامو دراز کنم و سه تا بالش بیضی شکل زیر دستم باشه و لم بدم روشون[sootzadan]. یه ظرف پر میوه با پایه بلند که توش موز و انگور و اینا اون وسط کنار پام بذارن . یه قلیون (دودی نیستمااا[khanderiz]) هم با توتون اماده داغ داغ کنار ظرف میوه باشه[nadidan][nishkhand].
در این حین داد بزنم: ضعیفففففففففففففففففففففف فففففففففففففففه شوووووووووووووم کجاست؟!![nishkhand][nishkhand] اونم با ترس ولرز بیاد بگه آقا!! آقا!! تو رو خدا بزن منو کبود کن[nadidan], الان آماده میشه.[negaran] منم بگم ایندفعه اشکالی نداره .حالا اون شوم رو بیار کوفت کنیم. [asabani] برا شام دو ظرف دیزی بیاره منم طبق معمول هر شب بزنم زیر یکی از دیزی ها و بگم چرا نخودش نپخته؟ اونم بگه اقا تورو خدا[negaran] . من غلط کردم بیجا کردم. منو بزن خالی شی آقا!! [labkhand]
منم بازم مروت کنم وببخشمش و اون یکی ظرف رو بگیرم نون توش تلیت کنم[nishkhand] . یه پیاز گنده هم با دست بشکنم طوری که کل تخت بلرزه[khande]. با دستای ابگوشتیم دهنمو پاک کنم ویه تکه پیاز هم کنار سیبیلم جا بمونه. اونیکی زنم بیاد با ترس ولرز پاکش کنه
[nishkhand][khanderiz][sootzadan]

[B] ادامه دارد.........

رضا66
12th July 2013, 08:37 PM
اقاعا می خوای بعدش تو افق محو بشی نه بابا .....افق ظرفیتش پر شده .............[soal][nishkhand][khande]

parnian 80
12th July 2013, 08:38 PM
حالا هی میگن اسپم ندین.
باحال بود واقعا.ایراد نمی گیرم چون اسمش روشه مردونه!لطفا زودتر جدیدترش رو بنویسین![khande]

TERRORIST
12th July 2013, 08:39 PM
قدرت توهم یک مرد[khande]

M@hdi42
12th July 2013, 09:46 PM
سلام

حالا کجاشو دیدیدن[khanderiz][nishkhand][nishkhand]

BaAaroOoN
12th July 2013, 10:34 PM
بچه ها دقت کنین اینا آرزوهای مهدی نیستن ...
اینا توهمات شیرینِ مهدی هستن که برعکسش شاید شدنی باشه !!!
مثلا اینکه خانوم نشستن تو باغ پر گل و آقا مهدی با یه طبق پر از میوه و غذا سر میرسه و البته کباب هم که درش تخصص داره
([nishkhand])رو پخته و با کلی ترس و لرز وارد حیاط میشه که پاش گیر میکنه به لبه ی حوضچه و با مغززززز میخوره زمین[sargije]
و همه چی پهنِ زمین میشه...
خانومه هم که کاسه ی تحملش لبریز شده فریاد بنفشی میکشه و یه دونه مشت میکوبه تو کمر مهدیِ بیچاره [kootak] بعد هم با صدای بلند میزنه زیر گریهsh_omomi37
بعد هم همسایه ها(چون به قول خودش محله قدیمیه همه همو میشناسن)میریزن ببینن که چی شده
بعد میبینن زمین پر غذاهاییه که ریختن زمین و خانوم هم داره مث ابر بهار و خیلی مظلومانه گریه میکنه
اینجا حمل بر این میشه که مهدی زده دعوا راه انداخته و چون خانومش هم داره گریه میکنه پس لابد کتک خورده.....بعد که مهدی مجرم شناخته میشه....
بقیه شم خوده مهدی میاد تعریف میکنه[bamazegi]
راستی مهدی واقعن چی شد؟؟؟؟؟[cheshmak]

- - - به روز رسانی شده - - -

بچه ها دقت کنین اینا آرزوهای مهدی نیستن ...
اینا توهمات شیرینِ مهدی هستن که برعکسش شاید شدنی باشه !!!
مثلا اینکه خانوم نشستن تو باغ پر گل و آقا مهدی با یه طبق پر از میوه و غذا سر میرسه و البته کباب هم که درش تخصص داره
([nishkhand])رو پخته و با کلی ترس و لرز وارد حیاط میشه که پاش گیر میکنه به لبه ی حوضچه و با مغززززز میخوره زمین[sargije]
و همه چی پهنِ زمین میشه...
خانومه هم که کاسه ی تحملش لبریز شده فریاد بنفشی میکشه و یه دونه مشت میکوبه تو کمر مهدیِ بیچاره [kootak] بعد هم با صدای بلند میزنه زیر گریهsh_omomi37
بعد هم همسایه ها(چون به قول خودش محله قدیمیه همه همو میشناسن)میریزن ببینن که چی شده
بعد میبینن زمین پر غذاهاییه که ریختن زمین و خانوم هم داره مث ابر بهار و خیلی مظلومانه گریه میکنه
اینجا حمل بر این میشه که مهدی زده دعوا راه انداخته و چون خانومش هم داره گریه میکنه پس لابد کتک خورده.....بعد که مهدی مجرم شناخته میشه....
بقیه شم خوده مهدی میاد تعریف میکنه[bamazegi]
راستی مهدی واقعن چی شد؟؟؟؟؟[cheshmak]

BaAaHaR
12th July 2013, 10:44 PM
[khande]

داداش ما رو باش . خوبه هنوز برات زن نگرفتیم. [nishkhand][nishkhand]

*nura*
12th July 2013, 10:50 PM
آقا مهدی چه آرزوهای خشنی دارید [nadidan][nadidan][nadidan]

mamadshumakher
12th July 2013, 10:55 PM
[khande]

داداش ما رو باش . خوبه هنوز برات زن نگرفتیم. [nishkhand][nishkhand]

ابجی زودتر براش زن بگیرید با حقیقت جامعه آشنا بشه [nishkhand][khande]

- - - به روز رسانی شده - - -


[khande]

داداش ما رو باش . خوبه هنوز برات زن نگرفتیم. [nishkhand][nishkhand]

ابجی زودتر براش زن بگیرید با حقیقت جامعه آشنا بشه [nishkhand][khande]

BaAaHaR
12th July 2013, 10:58 PM
ابجی زودتر براش زن بگیرید با حقیقت جامعه آشنا بشه [nishkhand][khande]



[khande]

این بشر اصلاح بشو نیست[nadanestan].باید فکر اساسی کرد[khande]

از شیطنت فکرنکنم کسی رودستش بیاد .وای به حال زن بیچارش[khanderiz]

BaAaroOoN
12th July 2013, 11:22 PM
من زیاد ضرب المثل نمیدونم بچه ها کمک بدید....
از آن نترس که های و هوی دارد ............قضیه ی آقا مهدیه!!!الان که خودش نیست پشتش غیبت کنیم کیف داره[bamazegi]
روز بعد(البته من نبودم ببینم دیشب که دعوا شد چی شد خودش بعدا میاد تعریف میکنه ولی)با چشمی که پاش کبوده داره حیاط رو تمیز میکنه و بعدشم آماده بشه بره خونه ی خانومِ خونه برای منت کشی که ببخشید دیشب شوم رو ریختم زمین و اگه برگردین خونه ازین به بعد علاوه بر شستن ظرف ها و پختن غذاها هرکاری رو که شما بگید رو میکنم[bamazegi]
بعدشم خانوم شوتش میکنه و مهدی یه متر میره هوا...............[nishkhand]
چقد خشن گفتمااااا....ولی هرچی خودش گفته بود رو کپی کردم و جای شخصیت های داستان خیالیِ مردسالاریِ آقا مهدی رو هم برعکس کردم[nishkhand]

maziyar787
13th July 2013, 12:31 AM
اگه از آرزو هات فیلم بسازی فیلم تخیلی خوبی می شه [nishkhand](البته با عرض معذرت)

mahmoodmah
13th July 2013, 01:26 AM
سلام دوستان

رفیقمون یه آرزوی تو دلش بود گرفت نوشت

حالا حداقل یه روز صبر میکردید

امشب خوابش میدید بعد واقعیت ها رو می نوشتید

گرچه[sootzadan]
زیاد از اون زمان ها نگذشته[nishkhand] [sootzadan]ولی الان تبدیل به یه رویا شده [entezar2][entezar2]

[nishkhand]یادش به خیر عجب دوران باشکوهی بود[nishkhand][khande][khande]

فایول
13th July 2013, 12:35 PM
فرق بین مردای قدیم و جدید:

قدیمترها لحن مردها:

گستاخی مکن زن!! طعام را بیاور

امــا اکنون :

عسلم امشب ظرفا نوبت منه یا تو
[khande][nishkhand]

سارا 62
13th July 2013, 04:02 PM
اقا مهدي اين همه خوشبختي كمت نيست ي وقت سرديت نكنه انقدر خودتو تحويل گرفتي؛

parichehr
13th July 2013, 04:30 PM
سلام

اینجا خواستم یکی از آرزوهامو رو بنویسم[nishkhand][nadidan].بی اجازه من کپی نکنید




من آرزوم اینه یه خونه داشته باشم مثل خونه های قدیمی , چهار طرفش اتاق وحجره باشه و وسطش هم حیات و یه حوض مستطیلی پر از هندونه و سیب وخیار[nishkhand]. یه تخت گنده اون گوشه باشه با فرش دستبافت زیبا وبا شکوه. پامو دراز کنم و سه تا بالش بیضی شکل زیر دستم باشه و لم بدم روشون[sootzadan]. یه ظرف پر میوه با پایه بلند که توش موز و انگور و اینا اون وسط کنار پام بذارن . یه قلیون (دودی نیستمااا[khanderiz]) هم با توتون اماده داغ داغ کنار ظرف میوه باشه[nadidan][nishkhand].
در این حین داد بزنم: ضعیفففففففففففففففففففففف فففففففففففففففه شوووووووووووووم کجاست؟!![nishkhand][nishkhand] اونم با ترس ولرز بیاد بگه آقا!! آقا!! تو رو خدا بزن منو کبود کن[nadidan], الان آماده میشه.[negaran] منم بگم ایندفعه اشکالی نداره .حالا اون شوم رو بیار کوفت کنیم. [asabani] برا شام دو ظرف دیزی بیاره منم طبق معمول هر شب بزنم زیر یکی از دیزی ها و بگم چرا نخودش نپخته؟ اونم بگه اقا تورو خدا[negaran] . من غلط کردم بیجا کردم. منو بزن خالی شی آقا!! [labkhand]
منم بازم مروت کنم وببخشمش و اون یکی ظرف رو بگیرم نون توش تلیت کنم[nishkhand] . یه پیاز گنده هم با دست بشکنم طوری که کل تخت بلرزه[khande]. با دستای ابگوشتیم دهنمو پاک کنم ویه تکه پیاز هم کنار سیبیلم جا بمونه. اونیکی زنم بیاد با ترس ولرز پاکش کنه
[nishkhand][khanderiz][sootzadan]

[B] ادامه دارد.........

[khande]
وااااااااااااااااااااااای عجب فیلم کمدی بود[sootzadan]
با ارزوی موفقیت در راه خطیری که در پیش گرفتید![khanderiz]
فکر کنم ازون فیلم قدیمیا زیاد دیدینا[nishkhand]

منتظر ادامش هستیما .. پس کی میسازی؟!

mehdikhanmohamadi
13th July 2013, 04:48 PM
تجربه نشون داده اینایی که قبل ازدواج طرز فکرای اینجوری دارن وقتی قاطی مرغا بشن از ترس از مرغداری بیرون نمیان...نمونش پسر عمویه بنده قبل ازدواج اینقدر از این حرفا میزد
زن عموم میترسید واسش استین بالا بزنه ولی الانشو بیا او ببین...ای داد...خانم شده ملکه انگلستان پادشاهی را انداخته که بیا او فیض ببر ...مهدی حواست باشه کار مار ندی دست خودت[cheshmak]

محسن مهابادی زاده
13th July 2013, 06:44 PM
آرزوي من برای همه خانمها :
فقط باوركنن خودشونو كه ستون اصلی و كانون محبت و عاطفه زندگی هستن و اگر اين ستون نباشه و يا خدای نخواسته بلرزه سقف خونه كه مرد باشه فرو ميريزه ؛ زن مظهر آرامش و عاطفه و پشتوانه اصلی پيشرفت افراد خانواده هست ؛ نقش زن در زندگی ۷۰ درصده و نقش مرد ۳۰ درصد؛
خانمها خودشونو باور كنن و تلاش کنن كه نقش مهمشون رو صحيح ايفا كنن ؛
اين بزرگترين آرزوی مردونه منه

رضا66
14th July 2013, 01:54 AM
داش مهدی بیا ادامه داستان رو بگو .........................[tafakor]

چامه
14th July 2013, 12:22 PM
فک کنم آقا مهدی برای ادامه ی داستان رفتن خواستگاری برا زن سوم!!!!!
من کلا با آقایون مشکل دارم یه جورایی فمینیستم اما مرد آرزوهای آقا مهدی رو مرد میدونم اگه آخر داستان و یه کمی مردونه تر و با مروت تر تموم میکرد و از کلمه ی نفرت انگیز ضعیفه استفاده نمیکرد!!!

ساناز فرهیدوش
15th July 2013, 10:44 AM
یه سری افق کلنگی پیش فروش شده می خوای برات ردیفش کنم ؟

BaAaHaR
16th July 2013, 02:53 PM
یه سری افق کلنگی پیش فروش شده می خوای برات ردیفش کنم ؟

من به نیابت میخرم. هر چه نزدیک تر بهتر. رنگ هم نداشته باشه

رضا66
17th July 2013, 02:21 PM
آقا مهدی کجایییییییییییییییییییییی ی؟؟؟؟

بیا حداقل این داستان رو کامل کن.......کسی ازش خبری نداره

nkhoshdel
19th July 2013, 01:55 AM
[dooa]

M@hdi42
21st August 2013, 12:46 AM
سلام . خب یکی دیگه از آرزوهامو بنویسم اینجا فیض ببرید

خب دوست دارم تو جوونی عاشق یه دختری بشم.یه چند مدت با هم باشیم . یعنی دیوونه هم باشیم. به بابام بگم بریم خواستگاری. بگه نه. آخرش بعد چند ماه مخالفت دختره ازدواج کنه و نامردی در حق من صورت بگیره. منم گریون برم تو عروسی و وقتی دارن حلقه تو دستش میکنن شر شر اشک بریزم اونم یه نگاه به من کنه و شوک بشه. بلند شم و یک رز قرمز رو بندازم زمین و اشک ریزان وقدم زنان از تالار برم بیرون. دیگه هیچکی منو پیدا نکنه . بعد از چند روز به بابام زنگ بزنم که من فلان جا هستم (یه جای خیلی دور) . مدت 10 سال بگذره من از داغ عشقش پیر شده باشم. .اتوبوس من برسه کنار خونمون.در این لحضه یه کلوز آپ از پاهای من همراه با ساک دستم نشون بده که قدم زنان دارم میرم خونه. همه باشن تو خونه. منم با یه پالتو و کلاه آمریکایی و یه ساک کلاسیک. دختره هم با شوهرش باشه. من بعد از ده سال هنوز زن نگرفتم. هر چی التماسم کنه دختره که خودتواینجور نکن فقط لبخند معنا داری بزنم وهیچی بهش نگم. اونم عذاب وجدان ولش نکنه. ..........

آره اینه رسم عاشقی. بعد .....

M@hdi42
21st August 2013, 12:50 AM
ببخشید عشقی شد حواسم نبود.

آس76
21st August 2013, 01:41 AM
سلام . خب یکی دیگه از آرزوهامو بنویسم اینجا فیض ببرید

خب دوست دارم تو جوونی عاشق یه دختری بشم.یه چند مدت با هم باشیم . یعنی دیوونه هم باشیم. به بابام بگم بریم خواستگاری. بگه نه. آخرش بعد چند ماه مخالفت دختره ازدواج کنه و نامردی در حق من صورت بگیره. منم گریون برم تو عروسی و وقتی دارن حلقه تو دستش میکنن شر شر اشک بریزم اونم یه نگاه به من کنه و شوک بشه. بلند شم و یک رز قرمز رو بندازم زمین و اشک ریزان وقدم زنان از تالار برم بیرون. دیگه هیچکی منو پیدا نکنه . بعد از چند روز به باابم زنگ بزنم که من فلان جا هستم (یه جای خیلی دور) . مدت 10 سال بگذره من از داغ عشقش پیر شده باشم. .اتوبوس من برسه کنار خونمون.در این لحضه یه کلوز آپ از پاهای من همراه با ساک دستم نشون بده که قدم زنان دارم میرم خونه. همه باشن تو خونه. منم با یه پالتو و کلاه آمریکایی و یه ساک کلاسیک. دختره هم با شوهرش باشه. من بعد از ده سال هنوز زن نگرفتم. هر چی التماسم کنه دختره که خودتواینجور نکن فقط لبخند معنا داری بزنم وهیچی بهش نگم. اونم عذاب وجدان ولش نکنه. ..........

آره اینه رسم عاشقی. بعد .....

سلام اول از همه متن اولتون که خیلی خنده دار بود ولی من میدونم که شما روحیه تون لطیف تر از چیزیه که نشون میدین[nishkhand]دوم از همه متن دومی که نوشته بودین واقعا غیر قابل تصوره چون ماشاالله شما پسرا قبل از اینکه برین خاستگاری و جواب رد بشنوین 5 -6 تا یدک میذارین که بعدا دستتون خالی نمونه اینجور آدمایی هستین شما آقایون[nishkhand]

admin 1
21st August 2013, 01:55 AM
بله فکر کردین که چی؟؟؟ آدم مگه تو خونش تلوزیون داره سینما نمیره؟؟[khande]

G1_cute
21st August 2013, 02:08 AM
سلام

اینجا خواستم یکی از آرزوهامو رو بنویسم[nishkhand][nadidan].بی اجازه من کپی نکنید




من آرزوم اینه یه خونه داشته باشم مثل خونه های قدیمی , چهار طرفش اتاق وحجره باشه و وسطش هم حیات و یه حوض مستطیلی پر از هندونه و سیب وخیار[nishkhand]. یه تخت گنده اون گوشه باشه با فرش دستبافت زیبا وبا شکوه. پامو دراز کنم و سه تا بالش بیضی شکل زیر دستم باشه و لم بدم روشون[sootzadan]. یه ظرف پر میوه با پایه بلند که توش موز و انگور و اینا اون وسط کنار پام بذارن . یه قلیون (دودی نیستمااا[khanderiz]) هم با توتون اماده داغ داغ کنار ظرف میوه باشه[nadidan][nishkhand].
در این حین داد بزنم: ضعیفففففففففففففففففففففف فففففففففففففففه شوووووووووووووم کجاست؟!![nishkhand][nishkhand] اونم با ترس ولرز بیاد بگه آقا!! آقا!! تو رو خدا بزن منو کبود کن[nadidan], الان آماده میشه.[negaran] منم بگم ایندفعه اشکالی نداره .حالا اون شوم رو بیار کوفت کنیم. [asabani] برا شام دو ظرف دیزی بیاره منم طبق معمول هر شب بزنم زیر یکی از دیزی ها و بگم چرا نخودش نپخته؟ اونم بگه اقا تورو خدا[negaran] . من غلط کردم بیجا کردم. منو بزن خالی شی آقا!! [labkhand]
منم بازم مروت کنم وببخشمش و اون یکی ظرف رو بگیرم نون توش تلیت کنم[nishkhand] . یه پیاز گنده هم با دست بشکنم طوری که کل تخت بلرزه[khande]. با دستای ابگوشتیم دهنمو پاک کنم ویه تکه پیاز هم کنار سیبیلم جا بمونه. اونیکی زنم بیاد با ترس ولرز پاکش کنه
[nishkhand][khanderiz][sootzadan]

[B]ادامه دارد.........

آرزو بر جوانان عیب نیستsh_omomi44ولیییییییی زهی خیال باطلsmilee_new2 (11)

M@hdi42
21st August 2013, 02:13 AM
آرزو بر جوانان عیب نیستsh_omomi44ولیییییییی زهی خیال باطلsmilee_new2 (11)

هی جوانی.....! یه روز ارزو دارم به اون ایام بر گردم! افسوس

رضوس
21st August 2013, 03:38 AM
سلام . خب یکی دیگه از آرزوهامو بنویسم اینجا فیض ببرید

خب دوست دارم تو جوونی عاشق یه دختری بشم.یه چند مدت با هم باشیم . یعنی دیوونه هم باشیم. به بابام بگم بریم خواستگاری. بگه نه. آخرش بعد چند ماه مخالفت دختره ازدواج کنه و نامردی در حق من صورت بگیره. منم گریون برم تو عروسی و وقتی دارن حلقه تو دستش میکنن شر شر اشک بریزم اونم یه نگاه به من کنه و شوک بشه. بلند شم و یک رز قرمز رو بندازم زمین و اشک ریزان وقدم زنان از تالار برم بیرون. دیگه هیچکی منو پیدا نکنه . بعد از چند روز به باابم زنگ بزنم که من فلان جا هستم (یه جای خیلی دور) . مدت 10 سال بگذره من از داغ عشقش پیر شده باشم. .اتوبوس من برسه کنار خونمون.در این لحضه یه کلوز آپ از پاهای من همراه با ساک دستم نشون بده که قدم زنان دارم میرم خونه. همه باشن تو خونه. منم با یه پالتو و کلاه آمریکایی و یه ساک کلاسیک. دختره هم با شوهرش باشه. من بعد از ده سال هنوز زن نگرفتم. هر چی التماسم کنه دختره که خودتواینجور نکن فقط لبخند معنا داری بزنم وهیچی بهش نگم. اونم عذاب وجدان ولش نکنه. ..........

آره اینه رسم عاشقی. بعد .....
اوه اوه خیلی فانتزی شد دیگه[khande]

رضوس
21st August 2013, 03:45 AM
خب یکی از آرزوهای من اینبار

یکی از آرزوهام اینه که شب بعد از یه روز پرکار برگردم خونه بعد همین که درو باز کردم خانمم بیاد دم در ازم استقبال کنه بعد من کت رو در بیارم و همینطوری بشینم رو مبل بعد خانمم از تو آشپزخونه بگم شام یا چایی بعد من بگم چایی و اون چایی رو بیاره و با هم بشینیم صحبت کنیم و چایی بخوریم و بعد بلندشم برم دستمو بشورمو برم سره میز غذامو بخورم بعد بشینم پای تلویزیون ترجیحا فوتبال داشته باشه باشگاه های اروپا و تخمه و هندونه

فقط بعد همه اینا بابام با لگد بیدارم نکنه بگه پاشو باید بری دانشگاه[khande]

AaZaAdeh
21st August 2013, 11:43 AM
آرزوي من برای همه خانمها :
؛ نقش زن در زندگی ۷۰ درصده و نقش مرد ۳۰ درصد؛

اين بزرگترين آرزوی مردونه منه
اونکه بهلهههههه....قبول دارم نقش خانوما بیشتر از اینم هست ولی آقایون این 30 درصدم یکم اغراقه...اخه خوردن ...اعتراض و بازی با بچه که اینقدا درصد نیاز نداره...فوقش 10 درصد اخرش ش شش [nishkhand][khande]

"golbarg"
21st August 2013, 11:58 AM
سلام

اینجا خواستم یکی از آرزوهامو رو بنویسم[nishkhand][nadidan].بی اجازه من کپی نکنید




من آرزوم اینه یه خونه داشته باشم مثل خونه های قدیمی , چهار طرفش اتاق وحجره باشه و وسطش هم حیات و یه حوض مستطیلی پر از هندونه و سیب وخیار[nishkhand]. یه تخت گنده اون گوشه باشه با فرش دستبافت زیبا وبا شکوه. پامو دراز کنم و سه تا بالش بیضی شکل زیر دستم باشه و لم بدم روشون[sootzadan]. یه ظرف پر میوه با پایه بلند که توش موز و انگور و اینا اون وسط کنار پام بذارن . یه قلیون (دودی نیستمااا[khanderiz]) هم با توتون اماده داغ داغ کنار ظرف میوه باشه[nadidan][nishkhand].
در این حین داد بزنم: ضعیفففففففففففففففففففففف فففففففففففففففه شوووووووووووووم کجاست؟!![nishkhand][nishkhand] اونم با ترس ولرز بیاد بگه آقا!! آقا!! تو رو خدا بزن منو کبود کن[nadidan], الان آماده میشه.[negaran] منم بگم ایندفعه اشکالی نداره .حالا اون شوم رو بیار کوفت کنیم. [asabani] برا شام دو ظرف دیزی بیاره منم طبق معمول هر شب بزنم زیر یکی از دیزی ها و بگم چرا نخودش نپخته؟ اونم بگه اقا تورو خدا[negaran] . من غلط کردم بیجا کردم. منو بزن خالی شی آقا!! [labkhand]
منم بازم مروت کنم وببخشمش و اون یکی ظرف رو بگیرم نون توش تلیت کنم[nishkhand] . یه پیاز گنده هم با دست بشکنم طوری که کل تخت بلرزه[khande]. با دستای ابگوشتیم دهنمو پاک کنم ویه تکه پیاز هم کنار سیبیلم جا بمونه. اونیکی زنم بیاد با ترس ولرز پاکش کنه
[nishkhand][khanderiz][sootzadan]

[B] ادامه دارد.........


من فکرکنم فیلم ایرانی (فردین) زیاد نگاه میکنی جو گیر شدی نه؟؟؟؟؟

این همون جور ارزو میمونه چون الان مردا از زناشون میترسن[khande]

H37
21st August 2013, 12:27 PM
سلام . خب یکی دیگه از آرزوهامو بنویسم اینجا فیض ببرید

خب دوست دارم تو جوونی عاشق یه دختری بشم.یه چند مدت با هم باشیم . یعنی دیوونه هم باشیم. به بابام بگم بریم خواستگاری. بگه نه. آخرش بعد چند ماه مخالفت دختره ازدواج کنه و نامردی در حق من صورت بگیره. منم گریون برم تو عروسی و وقتی دارن حلقه تو دستش میکنن شر شر اشک بریزم اونم یه نگاه به من کنه و شوک بشه. بلند شم و یک رز قرمز رو بندازم زمین و اشک ریزان وقدم زنان از تالار برم بیرون. دیگه هیچکی منو پیدا نکنه . بعد از چند روز به بابام زنگ بزنم که من فلان جا هستم (یه جای خیلی دور) . مدت 10 سال بگذره من از داغ عشقش پیر شده باشم. .اتوبوس من برسه کنار خونمون.در این لحضه یه کلوز آپ از پاهای من همراه با ساک دستم نشون بده که قدم زنان دارم میرم خونه. همه باشن تو خونه. منم با یه پالتو و کلاه آمریکایی و یه ساک کلاسیک. دختره هم با شوهرش باشه. من بعد از ده سال هنوز زن نگرفتم. هر چی التماسم کنه دختره که خودتواینجور نکن فقط لبخند معنا داری بزنم وهیچی بهش نگم. اونم عذاب وجدان ولش نکنه. ..........

آره اینه رسم عاشقی. بعد .....



چه روحیه ی لطیفی داشتی داداش و ما خبر نداشتیم.[nishkhand]
اخه مرد گریه میکنه؟[nishkhand][khande]
فکر کنم وقتشه برات استین بالا بزنیم[nishkhand][nishkhand]

my dream
21st August 2013, 02:39 PM
سلام . خب یکی دیگه از آرزوهامو بنویسم اینجا فیض ببرید

خب دوست دارم تو جوونی عاشق یه دختری بشم.یه چند مدت با هم باشیم . یعنی دیوونه هم باشیم. به بابام بگم بریم خواستگاری. بگه نه. آخرش بعد چند ماه مخالفت دختره ازدواج کنه و نامردی در حق من صورت بگیره. منم گریون برم تو عروسی و وقتی دارن.................

آره اینه رسم عاشقی. بعد .....

http://www.pic4ever.com/images/consoling2.gif..........http://www.pic4ever.com/images/inlove2.gif.............http://www.freesmile.ir/smiles/19482_eva.gif


خب یکی از آرزوهای من اینبار

یکی از آرزوهام اینه که شب بعد از یه روز پرکار برگردم خونه بعد همین که درو باز کردم خانمم بیاد دم در ازم استقبال کنه بعد من کت رو در بیارم و همینطوری بشینم رو مبل بعد خانمم از تو آشپزخونه بگم شام یا چایی بعد من بگم چایی و اون چایی رو بیاره و.......


http://www.pic4ever.com/images/n7.gif..............http://mojdeh.persiangig.com/sheklak/narenji/1.gif.............http://www.freesmile.ir/smiles/19482_eva.gif

G1_cute
21st August 2013, 05:05 PM
هی جوانی.....! یه روز ارزو دارم به اون ایام بر گردم! افسوس

sh_omomi37

ستاره آسمون شب
28th February 2014, 01:24 AM
خخخخخخخخخخ!مهدی آرزوهای مردونه ات تو حلقم...
حالا آبگوشته رو که خوردی خواهشا آدامس هم بنداز بالا وگرنه پیازه کار خودشو میکنه ها...[nishkhand]

mahshid000
1st March 2014, 09:51 PM
منم میخام یه خورده از ارزو هام بگم

من بچه که بودم دوس داشتم یه اسب سفید داشته باشم

یکی دیگه از ارزوهام این بود که یه عصای جادویی داشته باشم

کی دیگه این بود که یه بالون داشته باشم همه جا باش سفر کنم

خو کلا تو تخیل و رویا بودم ولی خب ارزو بر جوانان عیب نیست[tafakor]

شه پری
2nd March 2014, 01:19 AM
خدا کنه جمعیت مردا از نامردا بیشتر بشه...

mahshid000
3rd March 2014, 09:43 PM
ای خدا الان بزرگترین ارزوم اینه که تمامه مسافرایی که قراره 29بیان خونمون صحیح و سالم برسن

ای خدای بزرگ ارزو میکنم همیشه سایه مادر و پدر بالا سرم باشه

الان دیگه بچه نیستم ارزو های واقعی میکنم

M@hdi42
3rd February 2015, 01:19 PM
ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﻗﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﻓﺮﯾﺒﻨﺪﻩ ﺯﺍﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺒﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﺷﺐ ﻣﺮﮒ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﯽ
ﺭﻭﺩ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ[golrooz]


ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻏﺰﻝ ﺧﻮﺍﻧَﺪ ﺁﻥ ﺷﺐ
ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻏزل‌ها ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺑﺮ ﺁﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﻍ ﺷﯿﺪﺍ
ﮐﺠﺎ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﮐﺮﺩ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ[golrooz]


ﺷﺐ ﻣﺮﮒ ﺍﺯ ﺑﯿﻢ ﺁﻧﺠﺎ ﺷﺘﺎﺑﺪ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻏﺎﻓﻞ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﮔﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﺮﺩﻡ
ﻧﺪﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻗﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﺑﻤﯿﺮﺩ[golrooz]


ﭼﻮ ﺭﻭﺯﯼ ﺯ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺁﻣﺪ
ﺷﺒﯽ ﻫﻢ ﺩﺭﺁﻏﻮﺵ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﺗﻮ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ
ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮاهداین قوی زیبا بمیرد.[golrooz]



http://uc-njavan.ir/images/6ur5ds7nr37ji8fg85w.jpg (http://uc-njavan.ir/)

یاسمین5454
3rd February 2015, 02:41 PM
یه عزیزی رو دوست داشتم بکشم، ازش خواستم عکسشو بده ولی نداد، انگیزه به تصویر کشیدن یه ویژگی از شخصیتش تا آخر تو ذهنم باقی میمونه.

سروه74
3rd February 2015, 04:42 PM
سلام

اینجا خواستم یکی از آرزوهامو رو بنویسم[nishkhand][nadidan].بی اجازه من کپی نکنید




من آرزوم اینه یه خونه داشته باشم مثل خونه های قدیمی , چهار طرفش اتاق وحجره باشه و وسطش هم حیات و یه حوض مستطیلی پر از هندونه و سیب وخیار[nishkhand]. یه تخت گنده اون گوشه باشه با فرش دستبافت زیبا وبا شکوه. پامو دراز کنم و سه تا بالش بیضی شکل زیر دستم باشه و لم بدم روشون[sootzadan]. یه ظرف پر میوه با پایه بلند که توش موز و انگور و اینا اون وسط کنار پام بذارن . یه قلیون (دودی نیستمااا[khanderiz]) هم با توتون اماده داغ داغ کنار ظرف میوه باشه[nadidan][nishkhand].
در این حین داد بزنم: ضعیفففففففففففففففففففففف فففففففففففففففه شوووووووووووووم کجاست؟!![nishkhand][nishkhand] اونم با ترس ولرز بیاد بگه آقا!! آقا!! تو رو خدا بزن منو کبود کن[nadidan], الان آماده میشه.[negaran] منم بگم ایندفعه اشکالی نداره .حالا اون شوم رو بیار کوفت کنیم. [asabani] برا شام دو ظرف دیزی بیاره منم طبق معمول هر شب بزنم زیر یکی از دیزی ها و بگم چرا نخودش نپخته؟ اونم بگه اقا تورو خدا[negaran] . من غلط کردم بیجا کردم. منو بزن خالی شی آقا!! [labkhand]
منم بازم مروت کنم وببخشمش و اون یکی ظرف رو بگیرم نون توش تلیت کنم[nishkhand] . یه پیاز گنده هم با دست بشکنم طوری که کل تخت بلرزه[khande]. با دستای ابگوشتیم دهنمو پاک کنم ویه تکه پیاز هم کنار سیبیلم جا بمونه. اونیکی زنم بیاد با ترس ولرز پاکش کنه
[nishkhand][khanderiz][sootzadan]

[B] ادامه دارد.........
وای خدا مادخترا چقد زور داریم دیگه که آقایون مجبورن تو آرزوهاشون اینجورحرفارو بزنن
داداش مهدی فک کنم فیلم عاشقانه خیلی دوس داری
ولی این فیلما همش دروغه
واقعیت دنیا قدرت عضله ای به نام زبان درخانوم هاست که کسی تاحالا حریفش نشده
سعی کن واقعیت های زندگی رو پیداکنی[nishkhand]
میگم حالا که شما اسم تایپیک وگزاشتی ارزو ها اجازه بده همه از ارزوهامون که اینجوریه حرف بزنیم

pegah*_
4th February 2015, 10:45 AM
چه آرزوهای قشنگی[khande][khande]

میترا پوررحیم
4th February 2015, 10:55 AM
سلام

اینجا خواستم یکی از آرزوهامو رو بنویسم[nishkhand][nadidan].بی اجازه من کپی نکنید




من آرزوم اینه یه خونه داشته باشم مثل خونه های قدیمی , چهار طرفش اتاق وحجره باشه و وسطش هم حیات و یه حوض مستطیلی پر از هندونه و سیب وخیار[nishkhand]. یه تخت گنده اون گوشه باشه با فرش دستبافت زیبا وبا شکوه. پامو دراز کنم و سه تا بالش بیضی شکل زیر دستم باشه و لم بدم روشون[sootzadan]. یه ظرف پر میوه با پایه بلند که توش موز و انگور و اینا اون وسط کنار پام بذارن . یه قلیون (دودی نیستمااا[khanderiz]) هم با توتون اماده داغ داغ کنار ظرف میوه باشه[nadidan][nishkhand].
در این حین داد بزنم: ضعیفففففففففففففففففففففف فففففففففففففففه شوووووووووووووم کجاست؟!![nishkhand][nishkhand] اونم با ترس ولرز بیاد بگه آقا!! آقا!! تو رو خدا بزن منو کبود کن[nadidan], الان آماده میشه.[negaran] منم بگم ایندفعه اشکالی نداره .حالا اون شوم رو بیار کوفت کنیم. [asabani] برا شام دو ظرف دیزی بیاره منم طبق معمول هر شب بزنم زیر یکی از دیزی ها و بگم چرا نخودش نپخته؟ اونم بگه اقا تورو خدا[negaran] . من غلط کردم بیجا کردم. منو بزن خالی شی آقا!! [labkhand]
منم بازم مروت کنم وببخشمش و اون یکی ظرف رو بگیرم نون توش تلیت کنم[nishkhand] . یه پیاز گنده هم با دست بشکنم طوری که کل تخت بلرزه[khande]. با دستای ابگوشتیم دهنمو پاک کنم ویه تکه پیاز هم کنار سیبیلم جا بمونه. اونیکی زنم بیاد با ترس ولرز پاکش کنه
[nishkhand][khanderiz][sootzadan]

[B] ادامه دارد.........چه بامزه بود ولی به یادگار رفته اند خاطرات قدیمی.شمام زیاد خودتونو درگیر نکنید گشتم نبود نگرد نیست[nishkhand][nishkhand]

pegah*_
12th February 2015, 12:55 PM
منم میخام یه خورده از ارزو هام بگم

من بچه که بودم دوس داشتم یه اسب سفید داشته باشم

یکی دیگه از ارزوهام این بود که یه عصای جادویی داشته باشم

کی دیگه این بود که یه بالون داشته باشم همه جا باش سفر کنم

خو کلا تو تخیل و رویا بودم ولی خب ارزو بر جوانان عیب نیست[tafakor]


این آرزوهارو همه بچها داشتن که یه اسب سفید و یه عصایی جادویی داشته باشن
[nishkhand][shaad]
حتی خود منکاملا درسته ارزو بر جوانان عیب نیست

pegah*_
12th February 2015, 01:01 PM
سلام . خب یکی دیگه از آرزوهامو بنویسم اینجا فیض ببرید

خب دوست دارم تو جوونی عاشق یه دختری بشم.یه چند مدت با هم باشیم . یعنی دیوونه هم باشیم. به بابام بگم بریم خواستگاری. بگه نه. آخرش بعد چند ماه مخالفت دختره ازدواج کنه و نامردی در حق من صورت بگیره. منم گریون برم تو عروسی و وقتی دارن حلقه تو دستش میکنن شر شر اشک بریزم اونم یه نگاه به من کنه و شوک بشه. بلند شم و یک رز قرمز رو بندازم زمین و اشک ریزان وقدم زنان از تالار برم بیرون. دیگه هیچکی منو پیدا نکنه . بعد از چند روز به بابام زنگ بزنم که من فلان جا هستم (یه جای خیلی دور) . مدت 10 سال بگذره من از داغ عشقش پیر شده باشم. .اتوبوس من برسه کنار خونمون.در این لحضه یه کلوز آپ از پاهای من همراه با ساک دستم نشون بده که قدم زنان دارم میرم خونه. همه باشن تو خونه. منم با یه پالتو و کلاه آمریکایی و یه ساک کلاسیک. دختره هم با شوهرش باشه. من بعد از ده سال هنوز زن نگرفتم. هر چی التماسم کنه دختره که خودتواینجور نکن فقط لبخند معنا داری بزنم وهیچی بهش نگم. اونم عذاب وجدان ولش نکنه. ..........

آره اینه رسم عاشقی. بعد .....

این یکی آرزوت خیلی خنده دار بود
کلا آرزوهات قشنگن
آرزو بر جوانان عیب نیست[shaad]

Avenger94
27th October 2015, 03:48 PM
[entezar2]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد