setayesh shb
29th June 2013, 07:34 PM
روزی پیامبر گرامی اسلام به همراه عده ای از یاران خود به سفر رفتند.پیامبر تصمیم گرفت خطر گناهان صغیره را که مردم به خاطر صغیر بودنش کمتر به آن توجه میکنند گوشزد کند
در بیابانی خشک و بی آب و علف به یارانش دستور داد مقداری هیزم جمع کنند
اصحاب عرض کردند:در این بیابان هیزمی وجود ندارد
حضرت فرمودند جستجو کنید ولو کم
اصحاب پراکنده شدند و هر یک پس از مدتی هیزم مختصری جمع کردند وقتی هیزم ها یک جا جمع شد چشمگیر و قابل ملاحظه شد
سپس حضرت آنها را آتش زد هیزم ها شعله ور شدند و اصحاب دور شدند
حضرت فرمود:گنهان نیز مانند این هیزم ها جمع میشوند . ناگهان تبدیل به کوهی آتش میشوند
در بیابانی خشک و بی آب و علف به یارانش دستور داد مقداری هیزم جمع کنند
اصحاب عرض کردند:در این بیابان هیزمی وجود ندارد
حضرت فرمودند جستجو کنید ولو کم
اصحاب پراکنده شدند و هر یک پس از مدتی هیزم مختصری جمع کردند وقتی هیزم ها یک جا جمع شد چشمگیر و قابل ملاحظه شد
سپس حضرت آنها را آتش زد هیزم ها شعله ور شدند و اصحاب دور شدند
حضرت فرمود:گنهان نیز مانند این هیزم ها جمع میشوند . ناگهان تبدیل به کوهی آتش میشوند