ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خدایا چگونه بخوانمت !!!



reza-1369
29th June 2013, 12:03 AM


http://www.beytoote.com/images/stories/religious/re39.jpg (http://www.beytoote.com/religious/solace/read-god.html)


چگونه بخوانمت؟ چگونه یادت كنم؟ كه شرمسارم از اینكه چون تو خدایی و چون ما بندگانی چون تو مهربان وبنده نواز وبخشنده و چون بندگانی بی رحم و متجاوز

خدایا !

شرمسارم كه بندگانت به نام تو سر از تن جدا میكنند.

خدایا !
خجلم كه بندگان تو به نام تو آزار و شكنجه می دهند و حقوق انسان ها را زیر پا می گذارند.

خداوندا شرمسارم كه بندگان تو با نام تو حكومت می كنند و دلهای امیدوار به تو را مایوس می سازند.

خدایا !
غصه دارم كه مدعیان راه تو در حالی مشعول زر اندوزی هستنددر حالی كه مردانی شرمسار از فقر و نداری نزد زن و همسر خود سر در گریبان می كنند.

خدایا !
شرمسارم از این همه ریا و دقل بازی! دلهایی كه نور تورا ندیده اند اما زبان و ظاهر آنها تو را فریاد می زند.

خدایا !
شرمسارم كه بر درو دیوار شهرم همه جا نام توست اما دریغ از اینكه در رفتار و كردارها بتوانم ترا بیابم.

خدایا !
خجلم كه ما بندگان از نعمتی چون فكر و اندیشه خود بهره نمی بریم و عاقبت آن را نصیب و قسمت تو می دانیم.
خدایا !
شرمسارم كه ما نمی خواهیم ترا آنگونه كه هستی بشناسیم.

خدایا !
شرمسارم كه هنوز آنقدر تورا نشناخته ایم كه تصور می كنیم برای رابطه با تو باید كسی یا چیزی را نزد تو روان كنیم.
خدایا !
خجلم كه از زمان بت پرستی تا كنون نوعی پرستش در ذهن ما نقش بسته كه به ما اجازه نمی دهد بیشتر ترا بشناسیم و هنوز خوی بت پرستی در وجود ماست.

خدایا !
شرمسارم كه در آسمانها به دنبال تو می گردیم در حالی كه تو با مایی و اگر خود اراده كنیم دست ما را میگیری.
خدایا !
از این ناراحتم كه روزی بسیاری از درهای علوم را بر روی خود بگشاییم و هنوز شناختمان از تو تنها در همین حد باشد.

خدایا !
شرمسارم كه نمی بینیم تو خارج از قوانین طبیعی هستی هرگز هرگز عملی انجام نمی دهی با این حال همه ما بندگان دست به دعا بر می داریم كه : قوانینت را به نفع كار ما تغییرده!
خدایا !
خجلم كه جهالت خود را به تو نسبت می دهیم.و هرگونه كم و كاستی و كوته اندیشی خود را ناشی از قوانین تو می دانیم. در حالی كه قوانین طبیعی تو افراد متفكر و صاحب اندیشه را میطلبد, كه بدانند این قوانین ازلی و ابدی است.
خدایا !

شرمسارم كه در طول تاریخ همه آنان كه خواستند به درستی تو را به مردم بشناسند, شكنجه دادیم و به نام كافر آنها را بر دار كردیم. و از آنان روی بر گرداندیم چرا كه آنان می خواستند تعقل را به جای تعبد پیشه ما سازند.
خدایا !
خجلم كه چون فكر نمی كنیم به حقیقت نمی رسیم پس ناچار می شویم موهومات را خیلی راحت بپزیریم.

banooye irani
29th June 2013, 12:27 AM
تمامی حرفهای دلت با خدا رو خوندم دلم لرزید از این همه تزویر دو رویی که در انسانهای حق نشناس هست.
کاش بیشتر خدا رو به خودمون نزدیک کنیم و از ریسمانش جدا نشیم.
آینده ما در دست خداست.خودمون با دست خودمون وبا التماس به خدا عوضش نکنیم.قانع باشیم به انچه ظرفیت ماست.

sevda_sj
29th June 2013, 01:28 AM
گفتگو با خدا

الو! سلام







-: سلام عليكم! بفرماييد.



-: ببخشيد با خدا كار داشتم، مي خواستم با خودشون صحبت كنم.



-: خودم هستم، باز چي شده بنده من؟



-: اِ… چه حافظه اي ماشا الله. چه زود منو شناختيد.



-: من هيچ كس و فراموش نميكنم. هيچكس.




-: ببخشيد خدا جونم! كارم يه خورده طول مي كشه وقت دارين؟




-: بگو! همه حرفات رو مي شنوم.




-: خدا جونم؟!




-: بگو جانم!




-: يه خواهش دارم.




-: بگو عزيزم.




-: ببين خدا! مي دوني! مي خوام بدونم وقتي باهات حرف مي زنم و درد دل مي كنم



صدامو مي شنوي يا نه.



اصلا مي خوام هر وقت دعا مي كنم، دعامو بشنوي. به حرفم گوش بدي.



مي دوني! همينكه بدونم يكي حرفم رو مي شنوه برام كافيه.




-: من كه بارها گفتم ادعوني استجب لكم.



تو هر دفعه منو صدا كني جوابت رو ميدم.



هر موقع منو صدا كني ميام و پاي درد دلت مي شينم و باهات حرف مي زنم. اما وقتي




اينقدر اين گوش تو هر صدايي و هر سخني رو شنيده و سنگين شده كه صداي منو



نميشنوه، تقصير من نيست.









-: واقعا حرفام رو مي شنوي؟!




-: واقعا حرفات رو مي شنوم.




-: ببين خدا! تو از همه چيز با خبري. همه چيز رو مي دوني، مگه نه؟



-: بله!




-: از حاجتم، از نامه نا نوشتم، از حرف نگفتم، از وضع دنيام، از آخرتم، از ظاهرم، از



چيزي كه تو دل دارم، … از همش خبر داري؟




-: آره همش رو مي دونم.




-: هق هق گريه هام رو مي بيني؟



وقتي از بيچارگي و درموندگيم پيشت شكايت مي كنم، حرفام رو مي شنوي؟




وقتي از همه جا درمونده مي شم و طرف تو ميام، مي فهمي كه ميام؟



صداي در زدنام رو مي شنوي؟




-: بله بنده ام. مي بينم. مي شنوم. مي فهمم. مگه نشنيدي ان الله بصير بالعباد. مگه



نشنيدي ان الله سميع الدعاء



-: مي دونم. اما من…



-: هر جا كه بري بازم بنده مني. اما از بس كه باور نمي كني كه همشو مي بينم و



ميشنوم اينقدر دل منو مي شكوني.




-: الهي بميرم!




-: بارها شده گفتم نرو. نفهميدي. رفتي. هي دنبالت اومدم. به ملائك گفتم مبادا چيزي



بنويسينا صبر كنيد تا لحظه اخر. بر مي گرده. سودا اون عمل رو انجام نمي ده. سودا اون



حرف رو نمي زنه.سودا اون…



هر چي ملائك گفتن بار الها! اين بنده سابقه داره. دفعه اولش نيست. اما گفتم: نه شايد



اين دفعه عوض شده باشه. صبر كنيد. چيزي ننويسيد.



و اونا هم با من منتظر نشستن تا ببينن تو عوض شدي.


هي صدات زدم. گفتم: سودا نرو. اما تو رفتي. گفتم: سودا نزن. اما تو زدي. گفتم: سودا





نكن. اما تو كردي. اخر سر منو پيش ملائك سر افكنده كردي.
ملائك گفتن: بار الها!








بازم سودا عوض نشد.




-: شرمنده ام.




-: هر دفعه همين حرف رو مي زني. هر دفعه هم مي بخشمت. هر دفعه هم به روم سيلي



مي زني.




-: شرمندتم. با وجود همه محبتي كه بهم داري سرم زيره. با اينكه خيلي بدم اما تو خيلي خوبي.



به جون خودم مي دونم كه اگه يكي از اين نعمتهايي رو كه بهم دادي بخاطر اين همه كفر



و ناشكريايي كه مي كنم ازم بگيري، كسي نمي تونه اون رو دوباره بهم بده.



به جون خودم مي دونم اگر عزتي رو كه تو چشم مردم بهم دادي و خوب مي دونم كه



لايق اين عزت نيستم، اگه ثانيه اي از من بگيري تو همون يك ثانيه كسي ديگه حاضر



نيست بهم نگاه كنه. چه برسه به اينكه من رو به عنوان دوست، همراز و حتي فرزند



قبول كنه.



اگه بگيري كي مي تونه اون عزت رو به من بر گردونه؟! مي دونم كه جز خودت هيچ كس.



خدا جونم! از روز برام روشن تره كه جز تو پناهي ندارم. هر جا برم، به هر راهي برم،



به هر جا و مقامي برسم. باز اخر راه كه رسيدم و دستم رو خالي ديدم تو رو صدا مي
كنم.



خيلي مي ترسم يه روزي پيمونه گناه من سر بره و خشمت بگيره.




خيلي مي ترسم كه بگي به اين بنده هر چي فرصت دادم آدم نشده.




خيلي مي ترسم از لحظه اي كه بخواي از من رو برگردوني.



خدا جونم! مي دونم اينقدر نافرماني و سركشي كردم كه لياقت مهر تو رو ندارم.




اما…



اما بخشش صفتيه كه فقط در خور شان و مقام توست.



-: دلمو مي شكني. غم رو دلم مياري. غصه دارم مي كني. بعد مي گي غلط كردم؟!



مي دوني! هر بار كه مياي دلم نمياد دست رد به سينت بزارم؟!



چشماي اشك بارونت رو كه مي بينم از خودم خجالت مي كشم كه در رو بروت باز نكنم.




هر دفعه با روي گشاده در رو باز مي كنم و به استقبالت ميام به اميد اينكه ايندفعه، ديگه




رو درست مي شي



اما تو مياي نمك مي خوري و نمك دون مي شكني



-: مي دونم كه با مدبر قرار دادن نفسم به خودم ستم كردم. اما خدايا! واي بر من اگر تو



مرا نيامرزي. خدايا! تو زندگيم اين همه به من نيكي كردي من چطور مي تونم باور كنم



كه لحظه مرگ منو تنها بزراي و خوبي خودت رو از من دريغ كني

aynaz.t
29th June 2013, 05:29 PM
خدا در همین نزدیکی در گوشه کنار باغی نشسته منتظرمان
خدا در انتهای کوچه ای در انتظار ما نشسته و کسی نیست که حواسش به کوچه باشد
همه
یادمان رفته خدا هست
تنها در مشکلات و سختی ها یادش میافتیم و در ارامش و راحتی میگوییم خودم اینکار را کردم
در حالی که خدا انجامش داده

سونای
26th November 2013, 11:13 AM
http://8pic.ir/images/80400203418083553559.jpg










از اين شكسته دل چرا ، كسي خبر نمي كند

شب سياه بي كسي ، چرا سحر نمي كند

نه عاشق مسافري ، نه مانده ره مهاجري

به شهر خسته دلم ، چرا سفر نمي كند

چو زورق شكسته اي ، به موج غم نشسته اي



دگر ز ما شكسته گان ، كسي خبر نمي كند



به روي ديدگان من ، خداي من كه بسته در؟



مگر به ديدگان تر ، كسي نظر نمي كند؟



به شهر صبر و خستگي ، سراي دل شكستگي



چرا به كوي خسته گان ، كسي گذر نمي كند؟



ز جان كه شسته ايم دست ، ز باده گشنه ايم مست



چرا ز جان خسته ام ، كسي حذر نمي كند؟



چو قامتم خميده شد ، به پيله غم تنيده شد



نگاه عاشقانه كس ، به چشم تر نمي كند؟



كوير دل چو تشنه شد ، نصيب او سراب شد



نگاه ابر آسمان ، بما نظر نمي كند؟



اگر وصال جنتش ، نميشود نصيب ما



ز دوزخ جهان چرا ، مرا به در نمي كند؟



مگر نگفته او بخوان ، اجابتش از او بدان



دعاي نيمه شب چرا ، دگر اثر نميكند؟



اگر كه بنده اي بدم ، مرا فقط توئي خدا



كليد بندگي چرا ، گشوده در نمي كند؟



به جمع مست عاشقان ، خروش دل به صد زبان



طلسم عاشقي چرا ، دگر ثمر نميكند؟



رسول مهرباني اش مگر نكرده دعوتم


بر اين حبيب پشت در ، چرا نظر نمي كند؟



اگر كه دست كوچكم ، نمي رسد بدامنت



تو دست خود دراز كن ، خدا كه قهر نمي كند



اگر كه مشق زندگی ، نوشته ام پر از غلط


از این کلاس روزگار ، مرا به در نمي كند














[golrooz]
کیوان شاهبداغی (http://k1shahbodagh.blogfa.com/post/299)

del shekasteh
26th November 2013, 01:27 PM
خدایا کمکم کن که از وسوسه های شیطان در امان باشم...
http://upload.tehran98.com/img1/09f4owfd8bpkl1wumxp0.jpg

banooye irani
27th November 2013, 12:34 PM
خدایا کمکم کن که از وسوسه های شیطان در امان باشم... http://upload.tehran98.com/img1/09f4owfd8bpkl1wumxp0.jpg سلام تورو خدا بیایید این چیزارو به اشتراک بزاریم حداقل تو خونه . قدیما به بچه ها یاد میدادن دروغگو دشمن خداست ولی حالا اینقدر دروغگو هست که دوستو دشمن معلوم نیست. هر کسی این موضوع رو تو خونه به همه بگه از طرف خدا حتما امتیازهای خوب میگیره.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد