PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث برخورد شما در مواقعی که والدینتان با تصمیمی که به حق میدانید مخالفت می کنند چگونه است؟



م.محسن
24th June 2013, 04:50 PM
سلام و درود بر کاربران عزیز

در زندگی خانوادگی همواره اختلاف سلایقی مابین اعضای خانواده من جمله والدین و فرزندان وجود داره. برخورد شما در مواقعی که والدینتون با تصمیمی که به حق میدونید مخالفت می کنند چگونه است؟

1- پذیرش تصمیم والدین
2- استقامت در برابر تصمیم والدین
3- سعی در متقاعد کردن والدین به درستی تصمیمی که گرفته اید
4- سایر موارد

هر کدام از این گزینه هر را که مد نظرتون هست رو با دلیلش ذکر کنید تا انشاءالله در انتها به یک جمع بندی سازنده برسیم

با تشکر از همراهی شما عزیزان

فایول
24th June 2013, 04:51 PM
1- پذیرش تصمیم والدین چون تجربه های والدین بیشتر

f.jamshidi
24th June 2013, 05:06 PM
3.خب ازونجایی که دوست ندارم کسی بابت تصمیمم آزرده بشه سعی میکنم متقاعد و راضیشون بکنم یا دلیل مخالفتشونو میپرسم تا بشینم برطرفش کنم

نارون1
24th June 2013, 05:22 PM
سلام

باتشکر از آقای مازرون بابت مطرح کردن این موضوع خوب

من بین 3 و 4 رو انتخاب میکنم

چون بالاخره من احساس کردم تصمیمم درسته و حتما دلایلی دارم ، وقتی والدینم مخالفت میکنن ..... دلایلم رو بهشون میگم و اونها هم دلایلشون برای مخالفت رو میگن

حالا چی شد که 4 هم زدم ، چون ممکنه دلایل والدینم درست باشه و از تجربه شون استفاده میکنم

میتونم تصمیمی که میگیرم در نهایت ترکیبی باشه یعنی هم از نظر خودم استفاده کرده باشم هم نظر والدینم رو توش دخالت بدم

alireza1350
24th June 2013, 05:59 PM
3چون نمی خوام کسی ازدستم نراحت بشه مخصوصا پدر و مادرم

shekoofe72
24th June 2013, 06:00 PM
3 تقریبا

TERRORIST
24th June 2013, 06:13 PM
1تبعیض محسوب میشه
2مگه میشه؟ کی جرات داره؟
3چنین چیزی امکان پذیر نیست و آخرین کسی که تونست پدر و مادرشو متقاعد کنه 700 سال قبل از میلاد مسیح از بین رفته
سایر موارد[khande]
پذیرش بی چون و چرای تصمیم پدر، مادر، زن و حتی بچه [khande]

ab.bb
24th June 2013, 07:13 PM
2- استقامت در برابر تصمیم والدین
3- سعی در متقاعد کردن والدین به درستی تصمیمی که گرفته اید
4- سایر موارد
اگر تصمیم ام درست باشه؛ ازش بر نمیگردم.مگر اینکه طرف تهدید به مرگ کنه منو. اون وقت حرفش رو گوش میدم.

م.محسن
24th June 2013, 07:14 PM
ممنون از همه عزیزان و عرض معذرت از اینکه خودم یه سؤال رو مطرح کردم اما فرصت نشد پاسخ خودم رو در این خصوص بذارم

در گام اول انتخاب من گزینه 3 هست
بالاخره من هم برای انتخاب راهی که در پیش گرفتم دلیلی دارم ولی ممکنه ضمن تبادل نظر با والدینم تو همون راهی که برای رفتن هموار می دیدم بواسطه تجربه والدینم چند تا چاه مخفی رو هم ببینم که رفتنم رو سخت یا حتی غیر ممکن کنه.در این صورت دو تا حالت پیش میاد :

1- یا این مسیر خطرناک به دلیل ناثواب بودن مقصدمه که قیدش رو میزنم و به گزینه اول می رسم

2- یا این خطرناک بودن مسیر تنها به دلیل اشتباه خودم تو تعیین مسیره که با متقاعد کردن والدینم و همراه کردن اونها یا همون مسیر رو به همراه اونها طی می کنم که تو چاه نیفتم و اگه در حال افتادن توی چاه بودم من رو کمک کنند یا اینکه چه بسا با این همفکری متقابل یه راه میانبر و ایمن برای رسیدن به مقصدم پیدا کنم

مهم در این بین جلب رضایت والدین و استفاده از تجربیاتشونه

گرچه ممکنه در این بین اختلاف نسل ها تو اختلاف دیدگاه ها تأثیر گذار باشه اما این هنر یه فرزند هست که توجیحی مناسب در این خصوص برای والدینش ارائه کنه

"VICTOR"
24th June 2013, 07:25 PM
اګه واقعاً حق با من باشه و دیګران با یه کم دلیل قبول نکنن ، سکوت می کنم .( ګزینه ۴ )

نارون1
24th June 2013, 08:14 PM
1- پذیرش تصمیم والدین چون تجربه های والدین بیشتر


اگر با تصمیم والدینتون مخالف باشین ، و عمل مورد علاقه والدین رو بدون درنظر گرفتن نظر خودتون انجام بدین ، چه احساسی پیدا میکنید ؟

فکر میکنید چنانچه با والدینتون مخالفت کنید ، چه چیزی ممکنه پیش بیاد ؟

رضوس
24th June 2013, 08:18 PM
من 3 رو انتخاب میکنیم

چون منطق همیشه کلید راهه

و اگر منطقی پشت حرف هامون نباشه باید یک رو انتخاب کرد.

parnian 80
24th June 2013, 08:20 PM
من اول ترجیح میدم گزینه 3 رو انتخاب کنم.تبادل نظر می کنم اگر متقاعد شدن که هیچی اگه هم من متقاعد شدم که دیگه 1.

^*زهرا*^
24th June 2013, 08:21 PM
رفتار والدین من با هم فرق داره مادرم معمولا وقتی دلایل منطقی منو میشنوه قانع میشه ولی پدر من کلا کاری با دلیل و منطق و درست و غلط نداره کلا چیزی باب میلش نباشه مخافلت میکنه چه درست چه غلط و معمولا من به ناچار مجبور به پذیرش تصمیمش میشم[negaran]

نارون1
24th June 2013, 08:29 PM
1تبعیض محسوب میشه
2مگه میشه؟ کی جرات داره؟
3چنین چیزی امکان پذیر نیست و آخرین کسی که تونست پدر و مادرشو متقاعد کنه 700 سال قبل از میلاد مسیح از بین رفته
سایر موارد[khande]
پذیرش بی چون و چرای تصمیم پدر، مادر، زن و حتی بچه [khande]


پس شما گزینه اول رو انتخاب میکنین

باتوجه به گفته شما در خط آخر ، شما همیشه و تحت هر شرایطی تابع نظر اطرافیانتون هستین ؟

و اینکه من یه اطلاعات بهتون میدم که آخرین فرد 700 سال پیش از میلاد مسیح نبوده ، شاید همین 1 دقیقه پیش یا 1 ثانیه پیش بوده باشه و شما از بی خبر باشین

الان خنده شما مثبته یا منفی ؟[tafakor]

fatima2012
24th June 2013, 08:29 PM
گزینه ی 3 تنها راه حل چون اگه واقعا تصمیمم درست باشه پس یه دلیلی هم دارم پس میتونم با ذلایلم اونها رو متقاعد کنم

نارون1
24th June 2013, 08:29 PM
رفتار والدین من با هم فرق داره مادرم معمولا وقتی دلایل منطقی منو میشنوه قانع میشه ولی پدر من کلا کاری با دلیل و منطق و درست و غلط نداره کلا چیزی باب میلش نباشه مخافلت میکنه چه درست چه غلط و معمولا من به ناچار مجبور به پذیرش تصمیمش میشم[negaran]


ممنون از شما

اتفاقا به خوب نکته ای اشاره کردی زهرا جان

به سبک فرزندپروری و برخورد والدین هم مربوط میشه این امر ، که امیدوارم در ادامه بهش پرداخته بشه

^*زهرا*^
24th June 2013, 08:37 PM
ممنون از شما

اتفاقا به خوب نکته ای اشاره کردی زهرا جان

به سبک فرزندپروری و برخورد والدین هم مربوط میشه این امر ، که امیدوارم در ادامه بهش پرداخته بشه

ای کاش یه راهکاری وجود داشته باشه . وجود داره ؟ مممنون میشم اگه بهم بگین

h.khakpour
24th June 2013, 10:34 PM
با سلام
عکس العمل من در چنین شرایطی مخلوطی از سه گزینه اول هستش در ابتدا استقامت میکنم سپس کم کم سعی در متقاعد کردن اونها بر میام و در نهایت نظرشان رو میپذیرم چون مطمئنم که درست ترین راه اونه که میگن انجام موارد 1 و 2 برای من جنبه روانی داره وگرنه مطمئنم که بهترین راهو نشونم دادند.

TERRORIST
24th June 2013, 10:36 PM
پس شما گزینه اول رو انتخاب میکنین

باتوجه به گفته شما در خط آخر ، شما همیشه و تحت هر شرایطی تابع نظر اطرافیانتون هستین ؟

و اینکه من یه اطلاعات بهتون میدم که آخرین فرد 700 سال پیش از میلاد مسیح نبوده ، شاید همین 1 دقیقه پیش یا 1 ثانیه پیش بوده باشه و شما از بی خبر باشین

الان خنده شما مثبته یا منفی ؟[tafakor]
تابع حرف خانواده خودم هستم تحت هر شرایطی به هیچ عنوان کوچیکترین کوتاهی نمیکنم، مگه خانواده چی میخوان؟
در رابطه با افراد دیگه هم تغریبا همین صدق میکنه (تبصره و ماده واحده داره) مثلا با دوستان طی قرار میکنم که فلان روز بریم فلان محل تفریحی حالا یکی از دوستان بگه که اونجا نریم بریم جای دیگه، چی از ما کم میشه قبول کنیم؟ روز روز خداست فقط باید بدون گناه سپری بشه که عید ما باشه

قانع کردن والدین محاله چون اگر پدر هم قانع بشه مادر هرگز، اصولا خانوم ها نه راضی میشن نه قانع[khande] زمانی هم که در موضع ضعف قرار بگیرند از تمام ابزارهای فشار استفاده میکنند[nishkhand]
والدین زمانی که با اصرار بیش از اندازه ما برای مساله ای مواجه بشن یک رضایت ظاهری بروز میدن که این موضوع هم دلایل مختلفی داره یکیش دوست داشتنه

خنده بنده هم مثبت مثبته

z.000
25th June 2013, 08:58 AM
مورد سوم.معمولا تونستم وقتی که مخالفن متقاعدشون کنم[khanderiz]

نارون1
27th June 2013, 02:43 PM
رفتار والدین من با هم فرق داره مادرم معمولا وقتی دلایل منطقی منو میشنوه قانع میشه ولی پدر من کلا کاری با دلیل و منطق و درست و غلط نداره کلا چیزی باب میلش نباشه مخافلت میکنه چه درست چه غلط و معمولا من به ناچار مجبور به پذیرش تصمیمش میشم[negaran]


سلام

وقتی خواهان چیزی بودی و پدر مخالفت کرده ، شماهم بدون نظر قبول کردین ...درسته ؟

میتونین چندتا مثال بزنین ؟؟

تاحالا سعی نکردین که نظرتون رو ابراز کنین ؟

فقط با شم اینطوری هستن یا با خواهر برادراتونم به این شکل عمل میکنن؟


ممنون

mehdikhanmohamadi
27th June 2013, 03:05 PM
چی بگم والا بستگی به اختلاف نظرش داره یه وقتایی میبینی مساله خیلیم فرس ماجور نی سعی میکنم کوتاه بیام که به اختلاف نکشه نه پدرو مادر با همه این طوریم ولی بعضی وقتا یه مساله هایی هست که میدونی اگه حرفت به کرسی نشینه هم به ضرر خودته هم به ضرر اطرافیان این جور مواقع سعی میکنم همرو از عاقبت عملشون شیر فهم کنم.

Sa.n
8th July 2013, 12:53 AM
سلام بر همه دوستان عزیز
به خصوص صاحب گرامی تاپیک جناب مازرون
ضمن تشکر از شما اگر اجازه بفرمایید به بنده حقیر من هم نظرم رو در این رابطه بیان کنم
ببنید گاهی برای من پیش میاد که تصمیمی میگیرم و والدین مخالفت می کنن اول از همه جنبه این رو که آیا تصمیم من منطقی هست یا نه رو نگاه می کنم اگر که منطقی باشه که ادامه میدم اما اگر حتی 1 % غیر منطقی باشه از خانواده عذر خواهی می کنم و حق رو به اون ها میدم چون هر چی که باشه شاید اون ها پیچش مو رو ببیند و من مو رو
حالا میگذریم اما اگر منطقی باشه در این مواقع من و پدرم به دلیل اختلافات نظری که در این زمینه داریم می آیم از یک راهبردی استفاده می کنیم و اون هم اینه که می شینیم نقطه نظرات پدرم رو و دلیل مخالفت ایشون رو می نویسیم و همینطور دلیل این رو که چرا من پا فشاری می کنم رو می نویسیم و بررسی می کنیم که درصد منطقی بودن کدوم یک از ما بیشتره و هر دو هم با هم راه میایم و می پذیریم این رو که حق با طرف مقابل هست
بعد از این کار از بقیه اعضای خانواده هم نظر پرسیده میشه و اظهار نظر اون ها هم یادداشت میشه
بعد از این ما میام یک جمع بندی می کنیم که آیا این کار به صلاح من یا خانواده ام هست ؟ یا این که ضرر هاش بیشتر از منفعتاش هست
اما در آخر بعد از اظهار نظر همه، پدر و مادرم قدرت تصمیم گیری رو به خودم میدن که آیا می خوام اون کار رو انجام بدم یا نه و اگر هم جواب من مثبت باشه مخالفتی نمی کنن
البته این راه برای تصمیم گیری هایی بود که من خیلی پا فشاری می کنم یا این که خیلی مهم و موثر هست در زندگی
ولی در تصمیم گیری های معمولی برای چیز های کوچک اگر پدر و مادرم موافق نباشند من هم دیگه در اون رابطه بحثی نمی کنم چون قطعا مادر و پدرم صلاح من رو می خوان و بحث کردن بی فایده است
البته این رو بگم که من در هر تصمیمی با پدرم مشورت می کنم حتی اگر کوچک ترین چیز باشه و نظرشون رو هم می خوام چون همیشه نظراتشون کمک به من کرده و موجب شده بتونم بهتر تصمیم بگیرم
خیلی معذرت می خوام که قبل کمی صحبتم طولانی شد
و واقعا عذر می خوام که سرتون رو درد اوردم
امیدروام موفق باشید
و تشکر ویژه دارم از جناب مازرون برای تاپیک مفیدشون

Almas Parsi
8th July 2013, 01:40 AM
سلام بر همه دوستان عزیز
به خصوص صاحب گرامی تاپیک جناب مازرون
ضمن تشکر از شما اگر اجازه بفرمایید به بنده حقیر من هم نظرم رو در این رابطه بیان کنم
ببنید گاهی برای من پیش میاد که تصمیمی میگیرم و والدین مخالفت می کنن اول از همه جنبه این رو که آیا تصمیم من منطقی هست یا نه رو نگاه می کنم اگر که منطقی باشه که ادامه میدم اما اگر حتی 1 % غیر منطقی باشه از خانواده عذر خواهی می کنم و حق رو به اون ها میدم چون هر چی که باشه شاید اون ها پیچش مو رو ببیند و من مو رو
حالا میگذریم اما اگر منطقی باشه در این مواقع من و پدرم به دلیل اختلافات نظری که در این زمینه داریم می آیم از یک راهبردی استفاده می کنیم و اون هم اینه که می شینیم نقطه نظرات پدرم رو و دلیل مخالفت ایشون رو می نویسیم و همینطور دلیل این رو که چرا من پا فشاری می کنم رو می نویسیم و بررسی می کنیم که درصد منطقی بودن کدوم یک از ما بیشتره و هر دو هم با هم راه میایم و می پذیریم این رو که حق با طرف مقابل هست
بعد از این کار از بقیه اعضای خانواده هم نظر پرسیده میشه و اظهار نظر اون ها هم یادداشت میشه
بعد از این ما میام یک جمع بندی می کنیم که آیا این کار به صلاح من یا خانواده ام هست ؟ یا این که ضرر هاش بیشتر از منفعتاش هست
اما در آخر بعد از اظهار نظر همه، پدر و مادرم قدرت تصمیم گیری رو به خودم میدن که آیا می خوام اون کار رو انجام بدم یا نه و اگر هم جواب من مثبت باشه مخالفتی نمی کنن
البته این راه برای تصمیم گیری هایی بود که من خیلی پا فشاری می کنم یا این که خیلی مهم و موثر هست در زندگی
ولی در تصمیم گیری های معمولی برای چیز های کوچک اگر پدر و مادرم موافق نباشند من هم دیگه در اون رابطه بحثی نمی کنم چون قطعا مادر و پدرم صلاح من رو می خوان و بحث کردن بی فایده است
البته این رو بگم که من در هر تصمیمی با پدرم مشورت می کنم حتی اگر کوچک ترین چیز باشه و نظرشون رو هم می خوام چون همیشه نظراتشون کمک به من کرده و موجب شده بتونم بهتر تصمیم بگیرم
خیلی معذرت می خوام که قبل کمی صحبتم طولانی شد
و واقعا عذر می خوام که سرتون رو درد اوردم
امیدروام موفق باشید
و تشکر ویژه دارم از جناب مازرون برای تاپیک مفیدشون



با سلام خدمت همه دوستان
و با تشکر از جناب مازرون عزیز
دوستان من کلیه نظرات شما رو مطالعه کردم و چون همه شما از قشر نوجوانان هستید و نظراتتون رو از دیدگاه یک نوجوان اعلام کردید
من در جایگاه یک مادر میخوام نظرم رو از دیدگاه پدر و مادر ها اعلام کنم
من میخواستم زودتر به جمعتون بپیوندم ولی ترجیح دادم شما ها و از جمله دختر خودم نظرش رو اعلام کنه همون طور ساغر گفتند دقیقا سبک قبول یا رد خواسته ها به همین شکل هست
البته شرایط و خصوصیات اولیا با هم متفاوته فقط بچه ها اگر بتونن راه درست ارتباط با پدر و مادر رو پیدا کنند خیلی کارشون آسون میشه چون هر فردی یک روشی برای متقاعد کردن داره
علاوه بر این بایستی شرایط عنوان خواسته ها هم فراهم باشه یعنی فرزندان بایستی زمان مناسب رو برای ارائه خواسته
هاشون با هوشیاری تشخیص بدن قطعا پدر و مادری که در شرایط روحی مناسب رو برای دریافت نظرات نداشته باشند رسیدن به پاسخ مثبت کمی رور از انتظاره پس زمان بیان خواسته ها بایستی درست انتخاب بشه
قاعدتا جواب ما پدرو مادر ها هیچگاه به ضرر بچه ها نبوده و نخواهد بود
پس اگر هر دختر یا پسر گلی به این اصل ایمان داشته باشه و حتی 1 درصد هم شک نکنه تاثیر زیادی میتونه تو تصمیماتش در تمام مراحل زندگی داشته باشه البته اصلا دلم نمیخواد از واژه های کلیشه ای و بازی با کلمات استفاده کنم
آنچه که مطرح میکنم از دیدگاه هم یک مادره هم یک فرزند
دوستان ما پدر و مادر ها هم یک روزی این مسیری که شما دارید طی میکنید طی کردیم
و میتونیم درک کنیم که شما ها هم حقی دارید ...
ولی یک مساله ای رو که نباید فراموش کنید اینه که تجربه ثابت کرده که اگر بچه زور بخواد بگه پدر و مادر هم در مقابل به قول معروف با سمبه ی پر زور تری مقابله میکنند و بد تر قداره رو از رو میبندند و مطمئن باشید در چنین شرایطی محاله بتونید موافقت پدر و مادر و با رضایت جلب کنید اگر هم بتونید به زور حرفتون رو به کرسی بنشونید بایستی منتظر عواقبی مثل مخالفت ها و گاها مشاجره هایی باشید ...
پس هیچ چیزی بهتر از پیدا کردن راهکار اصولی جواب نمیده
چون یادمه من هم که کوچیک بودم و تو شرایط سنی شما ها بودم این تجربه بهم ثابت شد و امروزه که در جایگاه یک مادر هستم میتونم حس درونی پدر و مادرم رو درک کنم
گاهی باید با کفش های طرف مقابل چند قدمی راه رفت هر وقت خواسته ای داشتید به عقیده من خودتون رو در جایگاه یک پدر و مادر قرار بدید ببینید اگر فرزند شما از شما چنین خواسته ای داشت چه پاسخ و عکس العملی در مقابل نشون میدادید با این روش کمی رو صبرتون میتونید کار کنید و منطق رو در تصمیماتتون شرکت بدید
روشی هم که ساغر برامون گفت راهکاریه که کاملا جواب میده و نتایج مثبتی هم در برداره
دوستان تا اینجا نظرم رو اعلام کردم البته اگر اجازه بدید هر جا نیاز بود ما بین گل واژه های زیبای شما من هم نظرم رو اعلام میکنم و با توجه به حساسیت مطلب از جناب مازرون عزیز تقاضا دارم اگر براشون مقدوره تاپیک رو نبندند تا مشارکت کاربران جدید رو هم شاهد باشیم و بتونیم از تجربیات سروران بهره مفید تری ببریم...
با سپاس فراوان[golrooz]

kamanabroo
8th July 2013, 05:08 PM
سلام
ممنونم از دوست عزیز مازرون بابت ایجاد این تاپیک
و همچنین از دعوت[golrooz]

واقعا از نظرات دوستان استفاده کردم
--------------------

از این جهت که سوال از جانب جوانان و نوجوانان هست نسبت به نوع تعامل با والدین, این نکته بدیهی هست که در درجه اول هر فرزندی این حق رو در خودش می بینه که اولا خواسته های خودش رو بیان کنه و دوما اینکه تا جایی که امکان داره به خواسته هاش برسه.

اما همونطور که شما بزرگواران هم اشاره کردید این قضیه رو یک جانبه نمیشه نگاه کرد و همه ما به خواسته و تجربه و نگاه مشفقانه والدینمون احترام می گذاریم.

پس باید این رابطه رو دو طرفه نگاه کرد و یک راهکار خوب ارائه داد. مثل همین کاری که خانم الماس پارسی گرامی انجام دادند.

در این راهکار دو جانبه :

باید یک محور برای ارزش گذاری روی خواسته ها و نیاز ها داشته باشیم. مثل عقل و دین.
در مرتبه بعد باید شرایط فعلی خانواده رو لحاظ کنیم چون همه خواسته ها و تصمیمات می تونه کل خانواده رو تحت تاثیر قرار بده.
کمال احترام همیشه باید حفظ بشه. حتی وقتی که یکی از طرفین خواسته اش مورد قبول واقع نمیشه.


در مواردی که دو تصمیم یا نظر با هم تعارض پیدا می کنند هم این شرایط فعلی لحاظ میشه هم گفتگو ها و نظرات منطقی و بر مبنای عقل و دین بررسی میشه هم اینکه احترام حفظ میشه.

نکته ای که اینجا هست اینه که پدر و مادر تو این شرایط می تونن بهترین شیوه مشارکت اجتماعی و تعامل و تبادل نظر رو به فرزندانشون یاد بدهند و اینکه همیشه اینطور نیست که ما بهترین نظر رو داشته باشیم و همیشه اینطور نیست که نظر ما باید اجرا بشه.

حالا اگه این شرایط رعایت بشه اگه فرزندان پیش فرض ذهنی شون این باشه که در هر بن بستی حرف والدین محترم و مقدم هست فکر می کنم دیگه مشکل خاصی ایجاد نشه. و فرزندان این رو مد نظر داشته باشند که در سایه همین پدر و مادر به این مقدار از علم و منطق و فهم رسیدند.

ببخشید که سرتون رو درد آوردم[golrooz]

مدیر تالار روانشناسی
8th July 2013, 11:02 PM
با سلام و تشکر از جناب مازرون و همه عزیزانی که در بحث شرکت کرده اند و آنهایی که قرار هست در ادامه در این بحث مفید و کاربردی شرکت کنند

از آنجایی که در ارتباطات خانوادگی و روابط حاکم ، تعامل برقرار هست ، به نوعی ارتباط دوسویه و متقابل وجود دارد ، همانطور که عزیزان نوجوانان و جوانان دیدگاه خودشان را نسبت

به عکس العمل خود و والدینشان بیان کردند و در ادامه انشاالله شاهد خواهیم بود ، چه بهتر هم میشود که والدینی که فرزندانی را پرورش و تربیت میکنند ، کمی راجع به نحوه

فرزندپروری خود صحبت کنند ، مثل دو بزرگواری که در این بحث مارا یاری کردند

ما 4 نوع سبک فرزندپروری ( مستبدانه ، مقتدرانه ، سهل گیرانه ، بی توجه ) داریم که در ادامه راجع به آن صحبت خواهیم کرد


منتظر نظرات و دیدگاههای شما در مورد این موضوع و بحث هستیم......از همراهی شما متشکریم [golrooz]

shiny7
8th July 2013, 11:33 PM
سلام و شب بخیر به همگی دوستان عزیزم!
و تشکر ویژه از آقا محمد که برادر بزرگ و محترم من هستن
و همچنین مینا خانوم عزیز که با راهنمایی های کارشناسانشون همگی مونو آگاه می کنن.[golrooz]
برای من خیلی پیش اومده که با مخالفت سرسختانه والدینم مواجه بشم!!
چند سال پیش که کوچکتر و ناپخته بودم همیشه از این رفتار ها آزده می شدم و از اونجایی که دختر حساسی هستم خیلی راحت اشکم درمیومد!!
و نمی تونستم درک کنم چرا هر تقاضایی که دارم با پاسخ نه مواجه می شه؟!آیا من درخواست نابجایی دارم ؟اگه اینطوره چرا بقیه دوستانم پاسخ نه از والدینشون نمی بینن؟!
خلاصه با خودم و والدینم زیاد کلنجار می رفتم و آخر کار هم یا به نتیجه نمی رسیدم!!!(چون به گفته بانو الماس اگه والدین نخوان با چیزی موافقت کنن قداره رو از رو می بندن و به قولی مرغشون یه پا داره!!)و یا اگرم به نتیجه ای میر سید می دونستم که این رضایت از ته دل نیست و والدینم اصلا راضی نیستن!
ولی حالا می بینم که در شرایط مختلف دلایل مختلفی برای مخالفت های والدینم وجود داشته و داره!
هرچند هنوز هم گاهی نه های بی دلیل و بی چون و چرا می شنوم(بیشتر از جانب پدرم!) اما حتی اگه دلیلشو هم ندونم از این مطمئنم که این نه دلیل محکمی داره که حتما بعدها به اون پی خواهم برد!!
هر چند واقعا گاهی جوون باید خودش تجربه کنه و سرش به سنگ بخوره تاعلت مخالفت ها رو متوجه بشه اما نه هر تجربه ای!!!
من در وهله اول سعی می کنم با دلیل و منطق علت تصمیمو به والدینم منتقل کنم...و دلایل اونا رو هم بشنوم...
اگر برام متقاعد کننده بود که کارم اشتباهه بپذیرم و اگرم مطمئنم من درست می گم باز هم در اثبات درستی حرفم تلاش کنم.
ولی نه اونقدری که از حد بگذره و تبدیل به معظلی در جمع خانوادم بشه!!
و دست آخر با ایمان به اینکه مصلحتی هست (درصورتیکه دیگه راهی نباشه!) تسلیم حرف والدینم می شم.
ممنون[golrooz]

رضا66
9th July 2013, 12:14 AM
سلام
در اون لحظه که سکوت

اما بعدش اونا رو متقاعد میکنم البته اخرش خودم هستم که متقاعد میشم [soal]

mamadshumakher
9th July 2013, 12:25 AM
سلام دوستان

خلاصه بگم من همیشه سعی کردم اولویت بندی داشته باشم اگه واقعا موضوع مهمی باشه و منم به فوایدش پی برئه باشم سعی بر این دارم که حرفمو عملی کنم.گاهی هم میدونم که اوایل بیان موضوع جدید مخالفت میکنند من اهمیت نمیدم بعدا مخالفت کم میشه...

اما گاهی واقعا نظرشونو میخوام و اگه مخالف باشن منم گوش میکنم

zoh_reh
9th July 2013, 01:26 PM
سلام
من 3 و 4 را انتخاب می کنم.

البته به خیلی چیزا بستگی داره،همانطوریکه عزیزان هم گفتن به رابطه بین والدین و فرزندان هم بستگی داره،مورد بعدی سن و ساله که خیلی موثره.

وقتی از نوجوانی به جوانی میرسیم بعضی از امتحانهای زندگی رو پس دادیم بنابر برخوردهامون با مسائل مختلف با تصمیمات ما موافقت یا مخالفت میشه.

وقتی والدین به خوبی بچه رو شناخته باشن از تصمیمی که گرفته می فهمن که از عهده اش بر میاد یا نه؟ اونوقت موضع میگیرن.

بلدرچین
9th July 2013, 04:53 PM
بستگی داره که اون تصمیم چقدر برام مهم باشه،چقدر برنامه ریخته باشم و چقدر فکر کرده باشم.
به حرف های والدین گوش میدم و فکر میکنم اگر ممکن بود که به صلاحم باشه یا از فکرهاوهدف های خوابیده پشت تصمیمم قوی تر باشه خوب معلومه حرفشون رو قبول میکنم...
اگرم که هدف های من قوی تر باشه به سختی جلوی هدف و تصمیمم وایمیستم.
یک نمونه رو شاهد بودم،به سختی ایستادگی کردم و به خواستم رسیدم گرچه الان هم والدین روی حرف خودشون ایستادن...

نارون1
10th August 2013, 12:15 PM
سبــکهای فرزند پروری :

با دو گروه والدین روبرو هستیم که این دو گروه هم به دو قسمت تقسیم میشه

که با 4 سبک فرزندپروری مواجه میشیم

پاسخدهی بالا >>> مقتدر - سهل گیر

پاسخدهی پایین >>> سخت گیر( مستبدانه ) - بی توجه



سخت گیر یا مستبــدانه :

در اینجا والدین تنبیه کننده ، محدود کننده و متوقع هستند ، و به نیاز کودکان خیلی کم اهمیت می دهند . این والدین ، فرزندان خودشون رو وادار میکنن از آنها اطاعت کنن و بهشون احترام بذارن.

آنها برای فرزندانشان محدودیت و کنترل شدید میذارن و با آنها تبادل کلامی ناچیزی دارند .معتقدند فرزندانشان باید فقط مطیع باشن بدون هیچ حرفی .

ممکن هست برای وادار کردن فرزندانشان به تنبیه جسمانی متوسل بشن .


کودکان این والدین :

اغلب از نظر اجتماعی به طور ناشایست عمل می کنند ، به هنگام مقایسه اجتماعی مضطرب می شوند و مهارت اجتماعی ضعیفی دارند . این سبک فرزندپروری ، کودکان را گوشه گیر و ترسان

و فاقد استقلال می کند . کودکانی تحریک پذیر ، کم جرات ، دمدمی یا متخاصم و عصبانی و بیش از اندازه پرخاشگر محصول این سبک فرزندپروری هستند .




مقـــتدرانه :


در این شیوه ، والدین کودکان را به استقلال تشویق می کنند ، اما برای آنها محدودیت هایی هم قائل می شوند و عملکرد آنها را کنترل می کنند . بین میزان پاسخگویی و میزان کنترل و توقع آنها

تعادل وجود دارد . آنها به قدری که پاسخگو هستند و نسبت به نیازهای کودکانشان حساس ، به همان میزان هم توقع دارند و فرزندان خود را کنترل می کنند . آنها قاطعیت دارند ولی خواسته خود را

تحمیل نمی کنند و محدود کننده نیستند . این والدین تبادل کلامی ززیادی با فرزندان خود دارند و آنها را حمایت می کنند .

مثلا : یک والد مقتدر ، در حالیکه در کنار فرزندش میشینه و بهش نزدیک میشه با او صحبت میکنه " آیا میدانی که نباید اون کار را انجام میدادی ؟ بیا باهم راجع بهش صحبت کنیم "

این والدین از روش انضباطی حمایت کننده و غیرتنبیهی استفاده می کنند . آنها از فرزندان خود انتظار دارند که قاطع ، دارای حس مسئولیت پذیری اجتماعی ، خودنظم جو و مشارکت کننده باشد .


کودکان این والدین :

اغلب رفتار اجتماعی شایسته دارند . انها دوست دارند متکی به خود باشند ، لذات و خواسته های خود را به تعویق بیاندازند ، با همسالان خود کنار بیایند و حرمت نفس بالایی دارند .


شیوه فرزندپروری مقتدرانه ، قاطعانه بوده ولی گرم و منطقی ، پرورش دهنده و توام با محبت است و بیش از سایر روش ها به اجتماعی شدن کودک ، کمک می کند .

نارون1
10th August 2013, 12:30 PM
سهل گیرانه :

این والدین در زندگی فرزندان خود خیلی دخالت می کنند ، ولی ممنوعیت و محدودیت اندکی برای آنها قائل می شوند . در واقع آنها بیش از حد پاسخگو هستند . این والدین اغلب اجازه می دهند فرزندانشان

هرکاری که دلشان بخواهد انجام دهند و راه خود را بروند . چون معتقدند که ترکیبی از حمایت و تامین نیازهای کودک و نداشتن محدودیت باعث می شود تا کودک خلاق و بااعتماد شود .

آنها غیر سنتی و آسان یر هستند ، نیازی به رفتار بالغانه ندارند و به خودنظم جویی قابل ملاحظه ای معتقدند .


کودکان این والدین :

کودکان با عدم توانایی در کنترل رفتار مواجه می شوند ، چرا که والدین این کودکان به رشد همه جانبه کودک توجهی ندارند . آزادی بیان و خودمختاری افراد در این شیوه اصل است و والدین تنها به

استدلال و توجیه بسنده می کنند . فقدان انضباط در منزل با پرخاشری اجتماعی همبستگی دارد و این به نوبه خود با طرد از سوی هم طرازان همراه می شود .





بی توجه ( اغماض گونه ) :

این والدین غیرپاسخگو و بی توقع هستند . آنها خود را در زندگی فرزندانشان درگیر نمی کنند . طرد کننده ، غافل و نادیده انگار هستند . وقتی که فرزند این نوع والدین نوجوان یا کوچکتر باشد

از آنها بپرسید ، فرزندتان الان ساعت 10 شب است ، می دانید کجاست ؟ جواب را نممی دانند .


کودکان این والدین :

این کودکان ، احساس می کنند که سایر جنبه های والدینشان مهتر از خود آنهاست . آنها از نظر اجتماعی ، رفتار شایسته ای ندارند ، کنترل ضعیفی روی خود دارند و نمی توانند مستقل باشند

و انگیزه پیشرفت ندارند . این والدین نسبت به فرزندانشان بی تفاوت هستند و روش آنها پرهیز از پذیرش مسئولیت و صدور مجوز انجام هرکاری به فرزندانشان است . فرزندان آنها ممولا طغیانگر

، لوس ، پرخاشگر ، تکانشگر و از لحاظ اجتماعی نا لایق هستند .

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد