PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث یه مشکل دارم



عرفان سلیم زاده
20th June 2013, 01:41 PM
سلام عزیزان بیاید تو این تاپیک در مورد پوزیتیویسم(اثبات گرایی) در علم و اینکه چرا انقدر فراگیر هست بحث کنیم.
من به شخصه این فلسفه قبول دارم و به نظرم منطقی میاد اما مشکل بزرگی هم وجود داره که دوست دارم در موردش اظهار نظر کنین.
همه ی شما میدونید که علم امروز شده کتاب ، جزوه و غیره و ما به عنوان یک دانش آموز یا دانشجو تنها با تکیه بر ادعاهای کتب باید مطالب رو به نوعی باور کنیم و یاد بگیریم.
و موضوعی که در مطالعه این کتاب ها همه ما باهاش مواجهه شدیم اینه که تمام ادعا ها به صورت صریح و کاملا رسمی نوشته شده.
آیا من دانشجو که میخوام به زاویه دید اون دانشمند پی ببرم و دنیا رو از دریچه چشم های اون ببینم(چون فرض می کنم با توجه به آزمایشی که طراحی کرده بهترین درک و معقولانه ترین انتظار رو از موضوع داشته) میتونم به ادعا های کتب تکیه کنم؟
به نظر شما یادداشت نتایج آزمایشات در کتب مختلف به "صورت رسمی" باعث ناقص شدن اطلاعات نمیشه؟
میدونید من میگم خیلی از ما ها فرصت زمانی و مالی و رفاعی لازمه رو نداریم که تمام ادعاهای کتبی که میخونیم رو تست کنیم تا درستی اون رو بررسی کنیم.
به نظر شما منطقی نیست که به جای انجام آزمایشات مختلف که کلی پرهزینه و وقت گیره به زاویه دید اون دانشمند و فلسفه اون مسلط بشیم؟
یه مثال براتون میزنم برای شما یادگیری اصول نسبیت تنها با تکیه بر ادعاهای کتب فیزیک تنها با این برهان که قبلا ثابت شده اند منطقیه؟(خب برای من نه!)
آیا انجام دادن آزمایشات برای شما میسره؟(نه من خودم رو بکشم چند تا مقاله تخصصی رو باید بخونم که اونم چیزی ازش سر در نمیارم)
فکر می کنین کسی بهتر از انیشتن نسبیت رو درک کرده؟(نه) آیا دوست داشتین در کنار یادگیری نسبیت، زاویه دید انیشتن رو به زندگی و عقایدی که موقع فکر کردن به نسبیت داشته یاد بگیرید؟(خب آره) موضوع همینجاست.
میشه گفت یک راه ارزان قیمت برای یادگیری بهتر موضوعات علمی اینه که کاری کنیم دانش آموز و دانشجو عین خود دانشمندی فکر کنند که این موضوع رو کشف کرده.
این کار درک دانشجو رو عریض تر می کنه و بهش یاد میده چطور باید به مسئله نگاه کند.
موفق باشید منتظرم.[golrooz]

عرفان سلیم زاده
20th June 2013, 02:08 PM
من لازمه که چند موضوع رو جدا کنم. اینکه من گفتم برای یاد گیری بهتر مطالب علمی به زاویه دید دانشمند مورد نظر مسلط بشیم حرف خودمه و ربطی به اثبات گرایی نداره.
گفتم یه وقت قاطی نکنید. اینکه همه چیز رسمی نوشته میشه مشکل اصلی نیست.
مشکل اینه که ما فرصت نداریم طبق اصول اثبات گرایی مسائل رو یاد بگیریم. بهترین راه از نظر من این بود که مثل دانشمندی فکر بکنیم که موضوع مورد نظر رو کشف کرده.همین. ممنونم.

yas-90
23rd June 2013, 02:24 PM
سلام

خوب من تا حدود زیادی با نظرتون موافقم....اما نمیشه خیلی انتظار داشت من دانشجویی که وارد یه رشته شدم و هنوز تسلط کافی ندارم همش بخوام با شک و شبهه به موضوعات نگاه کنم....قبل از اون باید تفکر انتقادی رو یاد بگیرم که بتونم هر چیزی رو میبینم یا میخونم یا میشنوم بتونم در حد دانسته هام تحلیل کنم.......در این مورد که میفرمایید با قطعیت مطلبی رو بیان میکنن در کتابها و ... خوب من و شما باید اینو بدونیم که روز به روز با گسترش علم این امکان وجود داره که هر چیزی که تاحالا امکان صد در صد هم داشته ممکنه فردا نقض بشه پس یه جورایی در علم و حتی در زندگی هم چیزی به نام صد در صد نداریم .....درمورد دیدگاه و نوع نگاه دانشمند هم باهاتون موافقم اما خوب این کار مستلزم تحقیق و وسیع کردن دیدمون به موضوعات مورد نظره که مثلا منی که همیشه تنبلی میکنم و موضوعات رو با دید باز تر و برای تحلیل و تفسیر نمیخونم و فقط برای اینکه بتونم یه نمره ای بگیرم و خلاص انتظار نمیره که بتونم دنبال اثبات گرایی باشم.... من رشته خودم رو مثال میزنم یادمه یه بار استادمون تعریف کرد یه نوزادی موقع بدنیا اومدن به خاطر بی احتیاطی دانشجو بند نافش از قسمت متصل به پوست بدنش جدا شد(یعنی یه جورایی از ریشه) اونموقع ما فقط میگفتیم وااااای استاد بعدش چی شد؟؟؟ بچه زنده موند و خون زیاد از دست نداد و غیره ولی هنوز که هنوزه من نمیدونم اگر با این شرایط روبرو شدم باید خودم چکار کنم میدونید چرا؟؟؟ چون نپرسیدم خوب استاد بعدش شما چکارش کردید؟؟؟ اگر من تو این موقعیت بودم چه کنم؟؟؟ باور میکنید هنوز که هنوزه نمیدونم باید چه کرد...بویژه این چند روز که همش تو فکرم که اگه این موقعیت پیش اومد باید چه کنم؟؟؟ حالا اگر خدا بخواد بعد از چهار سال زده به کلم برم بپرسم[taajob2]....البته میدونم ربطی به اثبات نداشت ولی مثالی پیدا نکردم که بهتر باشه امیدوارم منظورم رو رسونده باشم

خوب این از منsmilee_new2 (1)....فقط کافیه چند نفر دیگه هم مثل من باشن دیگه دنیای علم آباد میشه[sootzadan]

از یه طرف دیگه اساتید هم مقصر هستن....خداییش بعضی اساتید اصلا آپدیت نیستن....وقتی هم سوالی ازشون میپرسی اصلا مکانیسم بلد نیستن....مثلا فلان دارو چطور تاثیر میذاره بر فلان بافت....یکساعت که اهم اوهوم میکنه بعد هم میگه خوب معلومه چطور تاثیر میذاره دیگه همینجوری که باعث فلان چیز میشه یعنی تونسته تاثیر بذارهsmilee_new2 (3)smilee_new2 (27)....خوب آخه یکی نیست بگه خدا خیرت بده اینم شد جواب[asabani](البته اینم یه مثال پیش پا افتاده بود اما از این دست مثالا کم نیست)

یا مثلا میان دو تا مطلب فرو میکنن تو مغز آدمو میرن بعد باید سال تا ماه دنبالشون بگردی که بتونی یه سوال ازشون بپرسیsh_omomi96..............خدا میدونه یه بار برا یه تحقیق یک ماه رفتم سراغ استاد ولی پیداش نکردم....آخه با این شرایط من بتونم فقط همون نمره رو هم بگیرم باید کلاهمو بندازم بالاsh_omomi88 اثبات گرایی میخوام چه کار....البته ما اوایل که وارد شدیم خیلی دور این چیزا بودیم ولی راستش سرکوب شد رفت پی کارشsh_dokhtar15

ببخشید زیاد نوشتم....دیدم هیچکی نیومده گفتم منم یه چیزی بنویسم(البته یکم هم درد دل کنم) تا به مرور بقیه هم جذب بشن[cheshmak]

shiny7
23rd June 2013, 02:39 PM
سلاام بر داداش عرفان گرام!!!!
من از دوره دبیرستان با اثبات کردن مسائل به شدت مشکل داشتم!!!!
مخصوصا بدیهیات که مثلا چرا 2+2 می شه 4!!!!!!!!!!
از این دست اثبات های عجیب و بی بخار خیلی زیاد داشتیم دیگه مخصوصا تو ریاضی پیش دانشگاهی!!!!!
شما میگی از دریچه نگاه دانشمند به مسائل نگاه کنیم...خب درست...ولی خود همین کار نیازمند اینه که به یه سری مسائل علمی دیگه هم که اون دانشمند داشته دست پیدا کنیم!!!اینم می شه قوز بالا قوز!!!![taajob2]
من خودم چند باری شده داشتم طریقه آزمایش کردن یه دانشمندو می خوندم...با خودم میگفتم خب آخه این از کجا به ذهنش رسیده فلان کارو تو آزمایشش انجام بده تا آزمایش درست دربیاد؟؟؟!!!!!!![nadanestan]
مثلا آزمایش های شیمی دبیرستان!!!خب اون دانشمند یه سری اطلاعات قبلی در زمینه های دیگه داشته که اومده فلان چیزو به آزمایشش اضافه کرده دیگه!!!مثلا آزمایش بمباران ورقه طلا توسط اشعه تو شیمی یادتونه؟؟؟خب چرا اشعه رو برای محافظت از داخل یک قطعه بتنی به بیرون تابونده؟؟چون نمی خواسته خودش سرطان وجودشو بگیره!!!درست...ولی خب اینو از کجا می دونسته؟؟؟؟قطعا یه اطلاعات قبلی داشته دیگه!!!
یا هزا تا چیز دیگه مثل این...
پس نگاه کردن از دریچه چشم های دانشمند گرامی کلی دردسرای دیگه پشت بندش داره!!!و من نمی گیم دونستن اطلاعات دیگه بده!!!خیلی هم خوبه!!!فقط با سیستم آموزشی در حال حاضر این کار امکان پذیر نمی باشد!!!!واسه همینه که من دانشجو وقتی ترم 3 داشتم واسه امتحان ریاضی مهندسی آماده می شم و دسترسی به هیچ منبعی حتی استادم نداشتم و موضوعی رو متوجه نمی شدم مجبور بودم بگم:
خب اینم به عنوان یه رول(قانون) قبولش می کنیم!!!!!!!......
این است اوضاع شگفت انگیز ما!!!!!!!

yas-90
23rd June 2013, 02:44 PM
من خودم چند باری شده داشتم طریقه آزمایش کردن یه دانشمندو می خوندم...با خودم میگفتم خب آخه این از کجا به ذهنش رسیده فلان کارو تو آزمایشش انجام بده تا آزمایش درست دربیاد؟؟؟!!!!!!![nadanestan]



آخ که گل گفتی...باور کنید من همیشه فکر میکردم خنگم که مثل اونا اینجور چیزا به ذهنم نمیرسه[khejalat] بعدش متوجه شدم با اطلاعات شگفت انگیزی که دارم حق دارم اینجوری فکر کنم[sootzadan]

shiny7
23rd June 2013, 02:59 PM
آخ که گل گفتی...باور کنید من همیشه فکر میکردم خنگم که مثل اونا اینجور چیزا به ذهنم نمیرسه[khejalat] بعدش متوجه شدم با اطلاعات شگفت انگیزی که دارم حق دارم اینجوری فکر کنم[sootzadan]

[khanderiz]منم همیشه از خودم ناامید می شدم ولی خب نگو ما مشکل نداشتیم...مشکل از اوناست که خیلییییی زیادی می دونن!!!!![nishkhand]
نه ولی جدی پیشنهاد خوبیه اما خب اینطوری کل سیستم آموزشی باید زیر و رو بشه!!!و کارها بیشتر عملی بشه تا اینکه همش سر تو کتاب باشیم آخرشم نفهمیم چی خوندیم و درست بعد امتحان پایان ترمم همه چی رو ببوسیم بذاریم کنار و از یادمون بره!!!
خدایی واسه من اینطوریه ها!!!نه اینکه خودم بخوام فراموش کنم ها نه!!!!ذهنمون طوری شده که انقدر از اون درس خوندنی خسته میشیم که فقط می خواهیم بعد امتحان واسه یه مدت طولانی از اون درس فاصله بگیریم!!!چرا؟؟...چون از یکنواختی و بی مزگی و صرفا خوندنی بودنش خسته شدیم!!!!بابا ریاضی رو...فیزیک رو....باید لمس کرد نه اینکه کتاب بگیریم دستمون بخونیم!!!!مگه ادبیاته؟؟؟؟؟

عرفان سلیم زاده
23rd June 2013, 10:08 PM
سلام خوب من تا حدود زیادی با نظرتون موافقم....اما نمیشه خیلی انتظار داشت من دانشجویی که وارد یه رشته شدم و هنوز تسلط کافی ندارم همش بخوام با شک و شبهه به موضوعات نگاه کنم....قبل از اون باید تفکر انتقادی رو یاد بگیرم که بتونم هر چیزی رو میبینم یا میخونم یا میشنوم بتونم در حد دانسته هام تحلیل کنم.......در این مورد که میفرمایید با قطعیت مطلبی رو بیان میکنن در کتابها و ... خوب من و شما باید اینو بدونیم که روز به روز با گسترش علم این امکان وجود داره که هر چیزی که تاحالا امکان صد در صد هم داشته ممکنه فردا نقض بشه پس یه جورایی در علم و حتی در زندگی هم چیزی به نام صد در صد نداریم .....درمورد دیدگاه و نوع نگاه دانشمند هم باهاتون موافقم اما خوب این کار مستلزم تحقیق و وسیع کردن دیدمون به موضوعات مورد نظره که مثلا منی که همیشه تنبلی میکنم و موضوعات رو با دید باز تر و برای تحلیل و تفسیر نمیخونم و فقط برای اینکه بتونم یه نمره ای بگیرم و خلاص انتظار نمیره که بتونم دنبال اثبات گرایی باشم.... من رشته خودم رو مثال میزنم یادمه یه بار استادمون تعریف کرد یه نوزادی موقع بدنیا اومدن به خاطر بی احتیاطی دانشجو بند نافش از قسمت متصل به پوست بدنش جدا شد(یعنی یه جورایی از ریشه) اونموقع ما فقط میگفتیم وااااای استاد بعدش چی شد؟؟؟ بچه زنده موند و خون زیاد از دست نداد و غیره ولی هنوز که هنوزه من نمیدونم اگر با این شرایط روبرو شدم باید خودم چکار کنم میدونید چرا؟؟؟ چون نپرسیدم خوب استاد بعدش شما چکارش کردید؟؟؟ اگر من تو این موقعیت بودم چه کنم؟؟؟ باور میکنید هنوز که هنوزه نمیدونم باید چه کرد...بویژه این چند روز که همش تو فکرم که اگه این موقعیت پیش اومد باید چه کنم؟؟؟ حالا اگر خدا بخواد بعد از چهار سال زده به کلم برم بپرسم[taajob2]....البته میدونم ربطی به اثبات نداشت ولی مثالی پیدا نکردم که بهتر باشه امیدوارم منظورم رو رسونده باشم خوب این از منsmilee_new2 (1)....فقط کافیه چند نفر دیگه هم مثل من باشن دیگه دنیای علم آباد میشه[sootzadan] از یه طرف دیگه اساتید هم مقصر هستن....خداییش بعضی اساتید اصلا آپدیت نیستن....وقتی هم سوالی ازشون میپرسی اصلا مکانیسم بلد نیستن....مثلا فلان دارو چطور تاثیر میذاره بر فلان بافت....یکساعت که اهم اوهوم میکنه بعد هم میگه خوب معلومه چطور تاثیر میذاره دیگه همینجوری که باعث فلان چیز میشه یعنی تونسته تاثیر بذارهsmilee_new2 (3)smilee_new2 (27)....خوب آخه یکی نیست بگه خدا خیرت بده اینم شد جواب[asabani](البته اینم یه مثال پیش پا افتاده بود اما از این دست مثالا کم نیست) یا مثلا میان دو تا مطلب فرو میکنن تو مغز آدمو میرن بعد باید سال تا ماه دنبالشون بگردی که بتونی یه سوال ازشون بپرسیsh_omomi96..............خدا میدونه یه بار برا یه تحقیق یک ماه رفتم سراغ استاد ولی پیداش نکردم....آخه با این شرایط من بتونم فقط همون نمره رو هم بگیرم باید کلاهمو بندازم بالاsh_omomi88 اثبات گرایی میخوام چه کار....البته ما اوایل که وارد شدیم خیلی دور این چیزا بودیم ولی راستش سرکوب شد رفت پی کارشsh_dokhtar15 ببخشید زیاد نوشتم....دیدم هیچکی نیومده گفتم منم یه چیزی بنویسم(البته یکم هم درد دل کنم) تا به مرور بقیه هم جذب بشن[cheshmak]
سلام بر آبجی گلم خوبی؟ مرسی از نظرتون.بله همونطور که دیدید کلا از این مجموعه زیاد استقبال نشده فکر کنم بچه های نخبه سایت که مثلا شما و چند نفر دیگه اهل دل باشن زیاد نداریم.
خب بریم سر اصل مطلب: حرف من همینه چرا باید مطالب کتاب انقدر ناقص باشن که دانشجو از تحقیق کردن خود جوش نا امید بشه.
اصلا یه حجم عظیمی از اطلاعات اینجا گم شده که مثلا دوره تحصیلات رو کاهش بدن. فوق فوقش یه آزمایشگاه هم داره که یه نفر آزمایش می کنه 40 نفر باید گزارش بنویسن خب این که نشد علم یاد دادن و تجربه گرایی؟.
مسئولان آینده این رو میشه از همین حالا تصور کرد... همه شون موقع فکر کردن به مدرکشون زل می زنن نه محیط اطراف.[nishkhand]
منظورتون رو فهمیدم البته اینکه جواب صریحی به همه داده احتمالا واسه اینه که راه کار ساده ای هم داشته. حدس می زنم بخیه جذبی یا چیزی زدن رفته .
ولی شما باز برو بپرس منم رفتم پژوهشکده از اساتید اونجا می پرسم.
البته من بودم حتما از ماتریکس بین سلولی هم استفاده می کردم با توجه به وجود سلول بنیادی که در جفت نوزاد هست خیلی تمیزتر و سریع تر عمل می کنه(یکی منو از پریز بکشه لطفا).همه سوالات رو نمیشه از اساتید بپرسید.
موضوع من اینه که خود دانشجو اونقدر جرات داشته باشه که مثلا یه نظریه رو مثل همین چیزی که بالا گفتم پروش بده بعد بره ناف یه موش و سگ و میمون و نوزاد انسان رو از بیخ بزنه و در بهترین حالت نتایجش رو اثبات کنه.
اینجا یه مسئله دیگه هم مطرح هست. استادی که به این شیوه ای گفتم مطالب رو یاد نگرفته باشه نمیتونه به دیگران بگه چیکار کنن.
من از این افسوس می خورم چون دانشجو ها و اساتید و مسئولین ما خودشون محدود به یک فلسفه ای می کنند که به صورت ناقص به اجرا در اومده و کسی هم اعتراض نمی کنه. امیدوارم روزی ببینم که اهل علم ما بتونن یه تحت مکتب یک فلسفه کامل به اجرا در آمده به کسب علم و دانش مشغول بشن.
بازم ممنونم که شرکت کردید باعث دلگرمی من بود.

عرفان سلیم زاده
23rd June 2013, 11:32 PM
سلاام بر داداش عرفان گرام!!!! من از دوره دبیرستان با اثبات کردن مسائل به شدت مشکل داشتم!!!! مخصوصا بدیهیات که مثلا چرا 2+2 می شه 4!!!!!!!!!! از این دست اثبات های عجیب و بی بخار خیلی زیاد داشتیم دیگه مخصوصا تو ریاضی پیش دانشگاهی!!!!! شما میگی از دریچه نگاه دانشمند به مسائل نگاه کنیم...خب درست...ولی خود همین کار نیازمند اینه که به یه سری مسائل علمی دیگه هم که اون دانشمند داشته دست پیدا کنیم!!!اینم می شه قوز بالا قوز!!!![taajob2] من خودم چند باری شده داشتم طریقه آزمایش کردن یه دانشمندو می خوندم...با خودم میگفتم خب آخه این از کجا به ذهنش رسیده فلان کارو تو آزمایشش انجام بده تا آزمایش درست دربیاد؟؟؟!!!!!!![nadanestan] مثلا آزمایش های شیمی دبیرستان!!!خب اون دانشمند یه سری اطلاعات قبلی در زمینه های دیگه داشته که اومده فلان چیزو به آزمایشش اضافه کرده دیگه!!!مثلا آزمایش بمباران ورقه طلا توسط اشعه تو شیمی یادتونه؟؟؟خب چرا اشعه رو برای محافظت از داخل یک قطعه بتنی به بیرون تابونده؟؟چون نمی خواسته خودش سرطان وجودشو بگیره!!!درست...ولی خب اینو از کجا می دونسته؟؟؟؟قطعا یه اطلاعات قبلی داشته دیگه!!! یا هزا تا چیز دیگه مثل این... پس نگاه کردن از دریچه چشم های دانشمند گرامی کلی دردسرای دیگه پشت بندش داره!!!و من نمی گیم دونستن اطلاعات دیگه بده!!!خیلی هم خوبه!!!فقط با سیستم آموزشی در حال حاضر این کار امکان پذیر نمی باشد!!!!واسه همینه که من دانشجو وقتی ترم 3 داشتم واسه امتحان ریاضی مهندسی آماده می شم و دسترسی به هیچ منبعی حتی استادم نداشتم و موضوعی رو متوجه نمی شدم مجبور بودم بگم: خب اینم به عنوان یه رول(قانون) قبولش می کنیم!!!!!!!...... این است اوضاع شگفت انگیز ما!!!!!!! درود بر شما خیلی خوش اومدید. والا شما راست میگین حرف حساب جواب نداره. مثل دانشمند فکر کردن ساده است کافیه منتقد علمی باشید و عقاید رو محک بزنین همین. سختی کار دانشمند مطرح کردن یک ادعا نیست. اصلا طرح یک ادعا نیازی به سواد نداره.کار سخت یک دانشمند محک زدن اون ادعا است.موفق باشید.

yas-90
23rd June 2013, 11:35 PM
سلام بر آبجی گلم خوبی؟ مرسی از نظرتون.بله همونطور که دیدید کلا از این مجموعه زیاد استقبال نشده فکر کنم بچه های نخبه سایت که مثلا شما و چند نفر دیگه اهل دل باشن زیاد نداریم. خب بریم سر اصل مطلب: حرف من همینه چرا باید مطالب کتاب انقدر ناقص باشن که دانشجو از تحقیق کردن خود جوش نا امید بشه.اصلا یه حجم عظیمی از اطلاعات اینجا گم شده که مثلا دوره تحصیلات رو کاهش بدن. فوق فوقش یه آزمایشگاه هم داره که یه نفر آزمایش می کنه 40 نفر باید گزارش بنویسن خب این که نشد علم یاد دادن و تجربه گرایی؟.مسئولان آینده این رو میشه از همین حالا تصور کرد... همه شون موقع فکر کردن به مدرکشون زل می زنن نه محیط اطراف.[nishkhand] منظورتون رو فهمیدم البته اینکه جواب صریحی به همه داده احتمالا واسه اینه که راه کار ساده ای هم داشته. حدس می زنم بخیه جذبی یا چیزی زدن رفته . ولی شما باز برو بپرس منم رفتم پژوهشکده از اساتید اونجا می پرسم.البته من بودم حتما از ماتریکس بین سلولی هم استفاده می کردم با توجه به وجود سلول بنیادی که در جفت نوزاد هست خیلی تمیزتر و سریع تر عمل می کنه(یکی منو از پریز بکشه لطفا).همه سوالات رو نمیشه از اساتید بپرسید. موضوع من اینه که خود دانشجو اونقدر جرات داشته باشه که مثلا یه نظریه رو مثل همین چیزی که بالا گفتم پروش بده بعد بره ناف یه موش و سگ و میمون و نوزاد انسان رو از بیخ بزنه و در بهترین حالت نتایجش رو اثبات کنه. اینجا یه مسئله دیگه هم مطرح هست. استادی که به این شیوه ای گفتم مطالب رو یاد نگرفته باشه نمیتونه به دیگران بگه چیکار کنن.من از این افسوس می خورم چون دانشجو ها و اساتید و مسئولین ما خودشون محدود به یک فلسفه ای می کنند که به صورت ناقص به اجرا در اومده و کسی هم اعتراض نمی کنه. امیدوارم روزی ببینم که اهل علم ما بتونن یه تحت مکتب یک فلسفه کامل به اجرا در آمده به کسب علم و دانش مشغول بشن. بازم ممنونم که شرکت کردید باعث دلگرمی من بود.


یه بار از یه نفر که همینجوری شانسی دانشگاه قبول شد(میگم شانسی یعنی باید اوضاع رو میدیدید اونم با اون درصدای درخشان) پرسیدیم شما که اینجوری میخونی و به قول خودت هم هیچی یاد نمیگیری بعد با مدرکت میخوای چه کنی؟؟؟ گفت میخوام استاد دانشگاه بشم....گفتیم یعنی اونقدر علم داری؟؟؟ گفت علم نمیخواد که همونجوری که به ما یاد دادن بهشون یاد میدیم[eynaki]...خوب حالا دقت کنید هر نسل که بی سوادتر از نسل قبل بشه قراره نسل های آتی چی یاد بگیرن خدا میدونه[nadanestan]

خوب این که میگید دانشجو باید جرات پرسیدن و جسنجو داشته باشه هم کاملا درسته...اما در این زمینه ضعف ها هم کم نیست.....وقتی سر کلاس تمام توجه به جزوه باشه و کتاب های رفرنس بره کنار، وقتی میخوای بری تحقیق جدیدی رو بخونی و به زبان انگلیسی هستن و از قضا زبان ضعیف باشه، وقتی برنامه کلاسا و کارآموزیا سنگینه و آدم وقت سر خاروندن نداره، وقتی سر کلاس استاد جوری درس نمیده که آدم تو ذهنش کنکاش کنه و فقط منتظره کلاس تموم شه بره پی کارش جز این هم انتظاری نمیره

درمورد آزمایش کردن...مسلما باید امکاناتش هم باشه نه؟؟ که خب به سرمایه گذاری نیاز داره

برای تحقیق هم که فقط سنگ جلو پای آدم میندازن....ما یه طرح خواستیم تصویب کنیم اینقده ما رو چرخوندن تا سرگیجه گرفتیم.....هر دفعه هم نامه نگاری به اینجا و اونجا بعدش هم یه نامه میخوان برامون امضا کنن تا اجازه فعالیت داشته باشیم خودش چند ماه طول میکشه.....هر کی ندونه فکر میکنه یه امضا چقده طول میکشه.....ما که خیری ندیدیم والا من الان نمینوشتم هنوز تسویه حساب نکردم

البته در انتها فکر کنم بهتره اقرار کنم درصد زیادی از این مشکلات رو خودمون هم باعث میشیم.....همیشه انتظار داریم با بهترین امکانات باید فعالیت کنیم و کلا کنجکاو نیستیم یا به دنبال سوالای ذهنی خودمون هم نمیریم

SaSaMc2
24th June 2013, 12:10 AM
سلام...[golrooz]

چجوري بايد از زاويه ديد يك دانشمند نيگاه كرد عرفان عزيز...[golrooz]

من موضوع رو درست متوجه نميشم...[nadanestan]

SaSaMc2
24th June 2013, 12:13 AM
درود بر شما خیلی خوش اومدید. والا شما راست میگین حرف حساب جواب نداره. مثل دانشمند فکر کردن ساده است کافیه منتقد علمی باشید و عقاید رو محک بزنین همین. سختی کار دانشمند مطرح کردن یک ادعا نیست. اصلا طرح یک ادعا نیازی به سواد نداره.کار سخت یک دانشمند محک زدن اون ادعا است.موفق باشید.

آها اين الان اومد...

منظور شما اينه كه به چاي پذيرفتن بي چون و چراي مباحث و قوانين علمي خودمون رو به چالش بكشيم تا شايد نتيجه صحيح تري بگيريم؟

.مخفی.
24th June 2013, 12:50 AM
از نظر من تا پول نبام موفق نمیشه موفق شد این پول نظر منه بنظر من باید پول باشه تا دنبال علم بری

عرفان سلیم زاده
24th June 2013, 10:08 AM
آها اين الان اومد... منظور شما اينه كه به چاي پذيرفتن بي چون و چراي مباحث و قوانين علمي خودمون رو به چالش بكشيم تا شايد نتيجه صحيح تري بگيريم؟ سلام عزیزم. آره اصلش همینه. خب راه هایی هستند که بشه این چالش ها رو سریع تر کرد اونم تکیه بر مقالات علمی هست که شرح کامل آزمایشات و نتایج رو گفته باشه.اینطوری دیگه بی چون و چرا گرایی مباحث و قوانین علمی که کتاب ها رو ناقص کرده ازبین میره.مرسی از این که شرکت کردی عزیزم.

عرفان سلیم زاده
24th June 2013, 10:12 AM
سلام...[golrooz] چجوري بايد از زاويه ديد يك دانشمند نيگاه كرد عرفان عزيز...[golrooz] من موضوع رو درست متوجه نميشم...[nadanestan] راستش من خودمم زیاد به این موضوع فکر نکردم اما بخوام کلیشه ای بیان کنم همون نگاه تحقیقاتی هستش.معمولا دانشجو ها آزمایشات رو تکرار می کنند اما دانشمندان آزمایشات رو طراحی می کنند. اینکه از دانشجو بخواهیم که خودش یک آزمایش طراحی کنه تو کتاب های درسی وجود نداره در حالی که قدم بزرگ برای یاد دادن علم به دانشجو اینه که بزاریم پژوهش بنیادی انجام بده.

عرفان سلیم زاده
24th June 2013, 02:07 PM
از نظر من تا پول نبام موفق نمیشه موفق شد این پول نظر منه بنظر من باید پول باشه تا دنبال علم بری قطعا همینطوره اما اگر ادعا کامل باشه و بشه باهاش پیش بینی هایی انجام داد میشه با مطالعه تحقیقات گذشته به نتایجی رسید. و جهت انجام دادن آزمایش نهایی برنامه ریزی بهتری کرد که هزینه ها رو کاهش بده.

.مخفی.
24th June 2013, 02:12 PM
بنظر من ادم باید اول به یک مقامی برسه تا پول در بیاره بعد بگیره دور کار هاش

عرفان سلیم زاده
24th June 2013, 02:15 PM
یه بار از یه نفر که همینجوری شانسی دانشگاه قبول شد(میگم شانسی یعنی باید اوضاع رو میدیدید اونم با اون درصدای درخشان) پرسیدیم شما که اینجوری میخونی و به قول خودت هم هیچی یاد نمیگیری بعد با مدرکت میخوای چه کنی؟؟؟ گفت میخوام استاد دانشگاه بشم....گفتیم یعنی اونقدر علم داری؟؟؟ گفت علم نمیخواد که همونجوری که به ما یاد دادن بهشون یاد میدیم[eynaki]...خوب حالا دقت کنید هر نسل که بی سوادتر از نسل قبل بشه قراره نسل های آتی چی یاد بگیرن خدا میدونه[nadanestan] خوب این که میگید دانشجو باید جرات پرسیدن و جسنجو داشته باشه هم کاملا درسته...اما در این زمینه ضعف ها هم کم نیست.....وقتی سر کلاس تمام توجه به جزوه باشه و کتاب های رفرنس بره کنار، وقتی میخوای بری تحقیق جدیدی رو بخونی و به زبان انگلیسی هستن و از قضا زبان ضعیف باشه، وقتی برنامه کلاسا و کارآموزیا سنگینه و آدم وقت سر خاروندن نداره، وقتی سر کلاس استاد جوری درس نمیده که آدم تو ذهنش کنکاش کنه و فقط منتظره کلاس تموم شه بره پی کارش جز این هم انتظاری نمیره درمورد آزمایش کردن...مسلما باید امکاناتش هم باشه نه؟؟ که خب به سرمایه گذاری نیاز داره برای تحقیق هم که فقط سنگ جلو پای آدم میندازن....ما یه طرح خواستیم تصویب کنیم اینقده ما رو چرخوندن تا سرگیجه گرفتیم.....هر دفعه هم نامه نگاری به اینجا و اونجا بعدش هم یه نامه میخوان برامون امضا کنن تا اجازه فعالیت داشته باشیم خودش چند ماه طول میکشه.....هر کی ندونه فکر میکنه یه امضا چقده طول میکشه.....ما که خیری ندیدیم والا من الان نمینوشتم هنوز تسویه حساب نکردم البته در انتها فکر کنم بهتره اقرار کنم درصد زیادی از این مشکلات رو خودمون هم باعث میشیم.....همیشه انتظار داریم با بهترین امکانات باید فعالیت کنیم و کلا کنجکاو نیستیم یا به دنبال سوالای ذهنی خودمون هم نمیریم
وضع همینه به خدا منم از همین نگرانم. مملکت ما داره با افکار پوزیتیویسمی درس ها رو به دانشجو ها یاد میده اما همه ما داریم واقعه گرا میشیم.
من از کار استاد شما دفاع می کنم. اینکه کاملا بخواهیم به کتاب تکیه کنیم مثل این می مونه که استادی سر کلاس وجود نداشته باشه.
هر کتاب تجلی افکار و عقاید یک دانشمند و استاد هست اینکه بخواهیم به کتاب تکیه کنیم تنها یه همکار آموزشی به کلاس اضافه می کنه.
طرز تحقیق و نوع نگاهی که باید به یک موضوع علمی داشته باشی باید روشن و واضح باشه.
وسواس،ترس،تنفر،نبود آمادگی ذهنی و نداشتن مطالعه قیلی و مهم تر از همه نبود برنامه ریزی رو باید به موقع تشخیص داد و حذف شون کرد.
وگرنه تو مطالعه و طراحی یک آزمایش دچار بی رغبتی میشین. همه اینا رو تو نیم ساعت میشه تعریف کرد و برای حذف شون راه حلی پیدا کرد.
اگه بتونین درست به موضوع نگاه کنین مطالعه یک مقاله تحقیقی هم میتونه سوالات ذهنی شما رو ارضا کنه. موفق باشید.

SaSaMc2
24th June 2013, 04:31 PM
سلام عزيزم...[golrooz]

اصلا فرق دانشجو با دانش آموز در همينه...

يه مرحله زمان آموختن پايه هاست و مرحله بعد تحليل و نتيجه گيري...

دانش آموز چكيده لازم داره و دانشجو نتيجه...

براي همين هرچي مقطع تحصيلي بالاتر ميره واحد ها كم ميشه و تحقيقات زيادتر ميشه...

يه قسمتهايي از علم اصول در نظر گرفته ميشه و شخص تا عالم و مرجع نشده راحت ميپذيره...

در حقيقت اگر نپذيره عمرش شايد كفاف نتيجه بهش نده...

يه قسمت هايي از علم فقط به واقعيت نزديكتر هست و اصلا معيار قطعي و مشخص نداره...

يه قسمت هايي از علم هنوز بالغ نشده و نياز مبرم به رايت داره...

از نظر من: سطح دانش فرد و نوع و شاخه علم و امكانات و پيشينه كاركرد و تحقيق اون شاخه مشخص كننده نوع دورخيز اون شخص براي فتح اون علم رو تعيين ميكنه...

البته دانشگاه ها هم با هم متفاوت هستند و بعضي از دانشگاه ها از استادان تحقيق محور خوبي برخوردارند...

عرفان سلیم زاده
24th June 2013, 05:16 PM
ممنونم ساسان عزیزم خیلی خوب توضیح دادی. من فکر می کنم دیگه به جوابم رسیدم. هرچند هنوز خلا هایی حس می کنم. خیلی ممنون بابت شرکت در بحث. موفق و پیروز باشید.

سروه74
24th June 2013, 06:01 PM
سلام مرسی از این موضوع خوب که انتخاب کردی به خدا منم همیشه فک میکردم فقط خودم این مشکل و دارم مخصوصا از موقعی که رشته ریاضی بودم تغییر رشته دادم به تجربی به خدا مباحث زیست شناسی رو اصلا نمیفهمم گاهی گریم میگیره راجب اینکه نمیتونم زیست و درک کنم ولی برعکس شماها تو درس ریاضی وفیزیک فولم به نظر شما من باید واسه ی زیست چیکار کنم[negaran][negaran][negaran][negaran][negaran][negaran][negaran][negaran][negaran][negaran]

SaSaMc2
24th June 2013, 08:31 PM
ممنونم ساسان عزیزم خیلی خوب توضیح دادی. من فکر می کنم دیگه به جوابم رسیدم. هرچند هنوز خلا هایی حس می کنم. خیلی ممنون بابت شرکت در بحث. موفق و پیروز باشید.

ممنون عزيزم...[golrooz]

يه سري تعريفات عمومي هست هميشه...

اما يه سري از تعرفات خصوص هست و تو بايد براي خودت تعريف كني ماجرا رو...

به نظر من تو بايد 10 برابر كمتر از ديگرا بپذيري و 10 برابر بيشتر از اون خودت رو به چالش درك ماجرا برسوني...

البته اين از شناختي هست كه توي اين مدت از شما كسب كردم...

به شانس عمومي اعتقاد ندارم...

ولي اگه شخصيت عرفان در مسير رشد 15% شانس بياره و احتمال خوب در يه زمان خوب به دستش برسه...

حتم دارم كه خيلي بزرگ خواهد شد و افتخار آفرين تر...

ببخشيد يكم خصوصي شد...

سلامت سربلند باشي...[golrooz]

عرفان سلیم زاده
27th June 2013, 05:27 PM
ممنون عزيزم...[golrooz] يه سري تعريفات عمومي هست هميشه... اما يه سري از تعرفات خصوص هست و تو بايد براي خودت تعريف كني ماجرا رو... به نظر من تو بايد 10 برابر كمتر از ديگرا بپذيري و 10 برابر بيشتر از اون خودت رو به چالش درك ماجرا برسوني... البته اين از شناختي هست كه توي اين مدت از شما كسب كردم... به شانس عمومي اعتقاد ندارم... ولي اگه شخصيت عرفان در مسير رشد 15% شانس بياره و احتمال خوب در يه زمان خوب به دستش برسه... حتم دارم كه خيلي بزرگ خواهد شد و افتخار آفرين تر... ببخشيد يكم خصوصي شد... سلامت سربلند باشي...[golrooz] ممنونم ساسان جان. ببین من تورو عین داداشم دوست دارم و میدونم داری چی میگی.اتفاقا این چند روزه سرد بودنت رو خیلی خوب احساس می کردم تا به حرف اومدی. من کم از این بچه های به ظاهر معصومی که اطرافم هستند ضربه نخوردم.میدونم که خودت بهتر از من داری همه چیز رو می بینی.آره قبول می کنم من آدم زود باوری هستم و زیاد روی مسائل فکر نمی کنم.از بچگیم اینطور بودم نمیتونم خودم رو عوض کنم. ولی بهت قول میدم و قسم میخورم هرچیزی که تا الان به چشم خودت از من دیدی ریا کاری نبوده و خود من بودم.من هر کاری که کردم و هر رفتاری که داشتم دو پهلو نبوده این تنها راهی هست که باهاش میتونم نقطه ضعفم رو بپوشونم.با صداقت و سخت کوشی که دیگران ندارند. به هر حال من به این وضع خودم افتخار می کنم.درسته که از بیرون خالی به نظر میام اما از درون تو خالی نیستم اگه منو میخوای بشناسی باید اول درون خودت رو بشناسی چون تا همجنس من نشی نمیتونی درکم کنی.اگه واقعا دوست منی و خیر منو میخوای مرا پذیرا باش دیگه چیزی نمیخوام.

yasaman hedayati
28th June 2013, 03:25 AM
سلام
الان تقریبا روزی 2 باره که میام و به این تاپیک سر میزنم هر دفعه میخام نظری بدم ولی نشد....
اما الان دیگه با فکرهایی که کردم وقتشه که نظرم رو اعلام کنم....
عرفان عزیز.این مدینه فاضله ایی که از دانشگاه و دانشجو ترسیم کردی توی ایران پیدا نخواهد شد.(جاهای دیگر رو ندیدم و اندک مطالعه داشتم درباره سیستم آموزششون)
بلا نسبت همه دانشجوهای پر تلاش دانشگاهااا,ادانشجو تو این سیستم شبیه به میمونی فرض شده که باید دقیقا جاپای عقاید و افکار دانشمند و تئورسین درس مربوطه بزاره...
گزاره هارو حفظ کنه....نتایج رو حفظ کنه....ولی حتی اجازه یا بهتر بگم وقت این رو نداره که یک بار هم ذهنش رو به چالش بکشونه....به راه و متدی غیر متد و راه حل کتاب فکر کنه ...
چون داره با انبوه مسائل و درس هایی برای حفظ کردن خفه میشه.....
به همین ترتین پیش میریم که تولید علم در کشور رو به صفر مرسونیم....
اما صنعت هم چنان پابرجاست....مریضها همچنان توسط پزشک ها درمان میشن و.....خیلی مورد دیگه
چون شما چه به درک f=maرسیده باشی چه نه,میتونی و باید ازش در طراحی سازه ات ستفاده کنی.....
من همین جا به عنوان یک دانشجوی ترم 6 یکی از تقریبا دانشگاهای معتبر کشورم اعتراف میکنم در زمینه تخصصی خودم چیزی جز یک مشت حفظیات ندارم و به شما قول شرف میدم
همه معدل الف های هم ورودی و هم دانشکده ایی خودم هم همین جوری ان.این یعنی مرگ علم....جایی که باید نشست و هاهای بر سر مزارش گریست.اصلا از گفتن این حرفها خوشحال نیستم.
12 سال تحصیلات ابتدایی و لازم رو گذروندیم به امید اینکه من بعد دانش بجوییم.ولی حالا شدیم تقلید کن مدرن یا هر اسم دیگه ایی به جز مفهوم والای دانش جو
این خلا هنوز هم داره منو آزار میده...........

SaSaMc2
28th June 2013, 05:38 AM
ممنونم ساسان جان. ببین من تورو عین داداشم دوست دارم و میدونم داری چی میگی.اتفاقا این چند روزه سرد بودنت رو خیلی خوب احساس می کردم تا به حرف اومدی. من کم از این بچه های به ظاهر معصومی که اطرافم هستند ضربه نخوردم.میدونم که خودت بهتر از من داری همه چیز رو می بینی.آره قبول می کنم من آدم زود باوری هستم و زیاد روی مسائل فکر نمی کنم.از بچگیم اینطور بودم نمیتونم خودم رو عوض کنم. ولی بهت قول میدم و قسم میخورم هرچیزی که تا الان به چشم خودت از من دیدی ریا کاری نبوده و خود من بودم.من هر کاری که کردم و هر رفتاری که داشتم دو پهلو نبوده این تنها راهی هست که باهاش میتونم نقطه ضعفم رو بپوشونم.با صداقت و سخت کوشی که دیگران ندارند. به هر حال من به این وضع خودم افتخار می کنم.درسته که از بیرون خالی به نظر میام اما از درون تو خالی نیستم اگه منو میخوای بشناسی باید اول درون خودت رو بشناسی چون تا همجنس من نشی نمیتونی درکم کنی.اگه واقعا دوست منی و خیر منو میخوای مرا پذیرا باش دیگه چیزی نمیخوام.

سلام عزيزم...[esteghbal]

من خيلي ايده ها توي ذهنم دارم...

تو هم خيلي ايده ها توي ذهنت داريم...

از روز نخست لابه لاي اون ايده ها ذهنم تــــو وجود داشتي...

تا ابد هم وجود خواهي داشت...

اين نشات گرفته از از قلب آدماست...

ولي من مجبورم خيلي جاها چشام رو بندم...

يه نقاب سنگي رو بكشم رو احساسم تا نشه دوستي خاله خرسه...

تا تجربه بصري و لمسي يه قسمتايي از روزگار از يه دوست دريق نشه...

من هميشه هستم پذيرا، تا اونورتر از ته دنيا...[golrooz]

SaSaMc2
28th June 2013, 05:52 AM
سلام

عرفان عزیز.این مدینه فاضله ایی که از دانشگاه و دانشجو ترسیم کردی توی ایران پیدا نخواهد شد.

سلام...[golrooz]

شايد خيلي ها فكر كنن داري سياه نمايي ميكني...

ولي اين يه حقيقته، وقتي دور و برت پر شده از سياه بازي...

دانش واقعي يعني درك ماهيت...

و خيلي ها ازش فراري اند و هراسان...

چه به عنوان سياست گذار، چه در لباس سياست پذير...

كنكاش هميشه مقابل خرافات مي ايسته...

و پذيرفتن بي چون و چراي هر مقوله اي يعني ديد خرافي...

عرفان سلیم زاده
28th June 2013, 09:55 AM
سلام الان تقریبا روزی 2 باره که میام و به این تاپیک سر میزنم هر دفعه میخام نظری بدم ولی نشد.... اما الان دیگه با فکرهایی که کردم وقتشه که نظرم رو اعلام کنم.... عرفان عزیز.این مدینه فاضله ایی که از دانشگاه و دانشجو ترسیم کردی توی ایران پیدا نخواهد شد.(جاهای دیگر رو ندیدم و اندک مطالعه داشتم درباره سیستم آموزششون) بلا نسبت همه دانشجوهای پر تلاش دانشگاهااا,ادانشجو تو این سیستم شبیه به میمونی فرض شده که باید دقیقا جاپای عقاید و افکار دانشمند و تئورسین درس مربوطه بزاره... گزاره هارو حفظ کنه....نتایج رو حفظ کنه....ولی حتی اجازه یا بهتر بگم وقت این رو نداره که یک بار هم ذهنش رو به چالش بکشونه....به راه و متدی غیر متد و راه حل کتاب فکر کنه ... چون داره با انبوه مسائل و درس هایی برای حفظ کردن خفه میشه..... به همین ترتین پیش میریم که تولید علم در کشور رو به صفر مرسونیم.... اما صنعت هم چنان پابرجاست....مریضها همچنان توسط پزشک ها درمان میشن و.....خیلی مورد دیگه چون شما چه به درک f=maرسیده باشی چه نه,میتونی و باید ازش در طراحی سازه ات ستفاده کنی..... من همین جا به عنوان یک دانشجوی ترم 6 یکی از تقریبا دانشگاهای معتبر کشورم اعتراف میکنم در زمینه تخصصی خودم چیزی جز یک مشت حفظیات ندارم و به شما قول شرف میدم همه معدل الف های هم ورودی و هم دانشکده ایی خودم هم همین جوری ان.این یعنی مرگ علم....جایی که باید نشست و هاهای بر سر مزارش گریست.اصلا از گفتن این حرفها خوشحال نیستم. 12 سال تحصیلات ابتدایی و لازم رو گذروندیم به امید اینکه من بعد دانش بجوییم.ولی حالا شدیم تقلید کن مدرن یا هر اسم دیگه ایی به جز مفهوم والای دانش جو این خلا هنوز هم داره منو آزار میده........... سلام آبجی گلم خوبی؟ منن نگفتم میخوام دانشگاه رو عوض کنم گفتم در کنار مباحث علمی که به خورد شما میدن یه کتاب زندگی نامه دانشمندان هم بزارن که ابهامات شما رو در مورد مسائل فلسفی موضوعات برطرف کنه.دانشگاه رو خود دانشجو ها میتونن عوض کنن با بت شکنی و ارائه واضح درخواست ها.البته نمیخوام بگم تظاهرات کنین.تو کلاس یا پیش استاد بگید که نیاز دارید مسائل فلسفی موضوعات رو هم بدونین و بیشتر با دانشمند های رشته خودتون آشنا بشین. بهترین راه برای کم کردن روی استاد اینه که یه کوه ازش تکلیف بگیرید بعد یه کوه دیگه خودتون بزارید روش تا اون از شما یاد بگیره و یکم بادش بخوابه.

عرفان سلیم زاده
28th June 2013, 09:57 AM
سلام الان تقریبا روزی 2 باره که میام و به این تاپیک سر میزنم هر دفعه میخام نظری بدم ولی نشد.... اما الان دیگه با فکرهایی که کردم وقتشه که نظرم رو اعلام کنم.... عرفان عزیز.این مدینه فاضله ایی که از دانشگاه و دانشجو ترسیم کردی توی ایران پیدا نخواهد شد.(جاهای دیگر رو ندیدم و اندک مطالعه داشتم درباره سیستم آموزششون) بلا نسبت همه دانشجوهای پر تلاش دانشگاهااا,ادانشجو تو این سیستم شبیه به میمونی فرض شده که باید دقیقا جاپای عقاید و افکار دانشمند و تئورسین درس مربوطه بزاره... گزاره هارو حفظ کنه....نتایج رو حفظ کنه....ولی حتی اجازه یا بهتر بگم وقت این رو نداره که یک بار هم ذهنش رو به چالش بکشونه....به راه و متدی غیر متد و راه حل کتاب فکر کنه ... چون داره با انبوه مسائل و درس هایی برای حفظ کردن خفه میشه..... به همین ترتین پیش میریم که تولید علم در کشور رو به صفر مرسونیم.... اما صنعت هم چنان پابرجاست....مریضها همچنان توسط پزشک ها درمان میشن و.....خیلی مورد دیگه چون شما چه به درک f=maرسیده باشی چه نه,میتونی و باید ازش در طراحی سازه ات ستفاده کنی..... من همین جا به عنوان یک دانشجوی ترم 6 یکی از تقریبا دانشگاهای معتبر کشورم اعتراف میکنم در زمینه تخصصی خودم چیزی جز یک مشت حفظیات ندارم و به شما قول شرف میدم همه معدل الف های هم ورودی و هم دانشکده ایی خودم هم همین جوری ان.این یعنی مرگ علم....جایی که باید نشست و هاهای بر سر مزارش گریست.اصلا از گفتن این حرفها خوشحال نیستم. 12 سال تحصیلات ابتدایی و لازم رو گذروندیم به امید اینکه من بعد دانش بجوییم.ولی حالا شدیم تقلید کن مدرن یا هر اسم دیگه ایی به جز مفهوم والای دانش جو این خلا هنوز هم داره منو آزار میده........... سلام آبجی گلم خوبی؟ منن نگفتم میخوام دانشگاه رو عوض کنم گفتم در کنار مباحث علمی که به خورد شما میدن یه کتاب زندگی نامه دانشمندان هم بزارن که ابهامات شما رو در مورد مسائل فلسفی موضوعات برطرف کنه.دانشگاه رو خود دانشجو ها میتونن عوض کنن با بت شکنی و ارائه واضح درخواست ها.البته نمیخوام بگم تظاهرات کنین.تو کلاس یا پیش استاد بگید که نیاز دارید مسائل فلسفی موضوعات رو هم بدونین و بیشتر با دانشمند های رشته خودتون آشنا بشین. بهترین راه برای کم کردن روی استاد اینه که یه کوه ازش تکلیف بگیرید بعد یه کوه دیگه خودتون بزارید روش تا اون از شما یاد بگیره و یکم بادش بخوابه.باید یه کاری کنین که از بررسی حجم بالای تکلیف ها خسته بشه و کم کم به سمت بحث کردن های کوچیک منحرف بشه و آخر دوستتون بشه.البته اینم یه مدینه فاضله دیگه است...

عرفان سلیم زاده
28th June 2013, 10:08 AM
سلام عزيزم...[esteghbal] من خيلي ايده ها توي ذهنم دارم... تو هم خيلي ايده ها توي ذهنت داريم... از روز نخست لابه لاي اون ايده ها ذهنم تــــو وجود داشتي... تا ابد هم وجود خواهي داشت... اين نشات گرفته از از قلب آدماست... ولي من مجبورم خيلي جاها چشام رو بندم... يه نقاب سنگي رو بكشم رو احساسم تا نشه دوستي خاله خرسه... تا تجربه بصري و لمسي يه قسمتايي از روزگار از يه دوست دريق نشه... من هميشه هستم پذيرا، تا اونورتر از ته دنيا...[golrooz] نوکرتم عزیزم. نه منم دوستی خاله خرسه نمیخوام. منم میخوام زندگی کنم این حق منه برام مهم نیست چه اتفاقی برام میوفته و چه تجربه ای می کنم.همیشه برنامه ریزیم جوری بوده که آخر به داستان خوبی و خوشی به پایان برسه همین زکات آزادی منه.در ضمن این تالار یعنی پژوهش های بنیادی نمیخوام محدودیتی داشته باشه و همه بتونن توش بحث کنن. با آقا مصطفی قرار گذاشتیم که اسمش رو عوض کنیم اصلا همین الان یه تاپیک در موردش می زنم همه نظر بدن. امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی.

m@some
28th June 2013, 10:59 AM
سلام خیلی بحث جالبیه ولی آقاعرفان لین چیزا به درد الان نمیخوره یعنی نمیذارن من آدمی بودم که تودبیرستان رشته ریاضی وفیزیکواتنخاب کردم تا مسئله حل کنم چون دوست داشتم براهرمسئله هندسه سعی میکردم چندتا راه حل پیداکنم وسرحل مسائل بامعلمام بحث میکردم طوریکه معلم بسال دومم بعضی اوقات میگفت تاتوهستی دیگه خیالم راحت اگه نیام ولی همین که به مقاطع بالاتررفتموبامخالفت معلمای دیگم مواجه شدمو که کم مونده بوداخراج بشم چون نمیتونستن ببینن من ازشون سوال میپرسمونمیتونن جواب بدن حس حل مسائل وفکرکردنوازم گرفتن ودیگه براکنکورقیدرشته ریاضی وزدمورفتم سراغ رشته تجربی الان دیگه هیچ علاقه ای به تحلیل مسائل ندارم چون فایده ای نداره هیچ استادومعلمی خوششون نمیادسوال پیچ بشن موقع کارآموزیام وقتی ازاستادم سوال میکردم میگفت موقع امتحان پایان ترم کارآموزی دارم برات راستم گفت موقع امتحان عملی انقدسوال پیچم کردالبته من چون ازقبل خط ونشوناشودیده بودم کلی مطالعه کردمو[nishkhand][nishkhand] آخرشم الکی نمره ازم کرد

Almas Parsi
28th June 2013, 11:19 AM
با سلام خدمت آقا عرفان گل
و با تشکر از طرح موضوع بسیار جالبتون
که همیشه با عنوان کردن موضوعات کلیدی اشاره به نکات اساسی و مهمی میکنید
دوستان من نوشته های شما عزیزان رو خوندم و کاملا با نظراتتون موافقم ولی باید گفت اشکال اصلی از بنیاد دانشگاه هاست نمیشه تقصیر رو صرفا به گردن استاد یا فقط دانشجو انداخت برای اثبات حرفم میخوام مثالی عینی و دقیق رو براتون عنوان کنم شرح حالی از زندگی دانشجویی یک دانشجوی سال چهارم داخل کشور و یک دانشجوی سال سوم دکتری خارج از کشور هر چند ممکنه این مثال واقعی در زندگی هامون با تغییراتی وجود داشته باشه ولی تغییرات اونقدر به واقعیت امر نزدیکه مه فکر میکنم با خوندن اون دقیقا میتونید مشکل رو بصورت ملموس درک کنید چون هر کدام از ماها با این شرایط غریبه نیستیم و در زندگیمون تجربه اش کردیم

البته هدفم از این کار پر حرفی نیست ولی دلم میخواد ریشه اصلی مشکل رو در تفاوت تحصیلمون درک کنید
دانشجوی سال سوم دکتری در خارج از کشور

ساعت ۷:۰۰ بیدار شدن از خواب
ساعت ۷:۳۰ در حال رفتن به اتاق شخصی خود در دانشکده اش (از همان روز اول به او در دانشکده یک اتاق اختصاص داده اند که آرام است و دسترسی به اینترنت رایگان دارد)
ساعت ۸:۰۰ شروع به تحقیق و انجام تز (روزانه ۵ ساعت تحقیق مفید و بدون اینترآپت برای مدت یک سال یک تز عالی را در پی خواهد داشت)
ساعت ۱۱:۰۰ دیدار روزانه با استاد راهنما و مشاور(ایشان لازم نیست که برای دیدار استادشان با منت از او وقت بگیرد و دیدار با استاد کاری نرمال و روتین است)
ساعت ۱۳:۰۰ پایان کارها و ارسال ایمیل کارهای روزانه و نتایج تحقیقات تا کنون برای استاد راهنما
ساعت ۱۳ الی ۱۴ نهار و استراحت – ساعت ۱۴:۳۰ بازگشت به خانه و گرفتن یک دوش
ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۹:۳۰ دیدار و گشت زدن با دوستان
۱۹:۳۰ الی ۲۰ بازگشت به خانه و خداحافظی از دوستان
۲۰:۰۰ الی ۲۱:۰۰ تلویزیون و سریال محبوب اش که یک عاشقانه آرام است.
۲۱:۰۰ آماده شدن برای خواب و استراحت در خوابگاه با منزلی که با پول اسکالرشیپ فراهم شده است.



حالا مقایسه کنید با زندگی یک دانشجوی دکتری داخل ایران :

ساعت ۷:۰۰ بیدار شدن از خواب – ساعت ۷:۳۰ تا ۸:۳۰ در ترافیک
ساعت ۸:۳۰ منتظر ماندن برای تشکیل جلسه گروه برای تصویب پروپوزال دکتری، که بعد از ششمین بار پیاپی کنسل شد.
ساعت ۹:۳۰ مراجعه به سایت برای جستجو در بانک مقالات که بعد از نیم ساعت جستجو و به روز نبودن بانک مقالات و وصل نشدن درست زمانی که به مقالات مورد نظر دسترسی پیدا می کند ساعت ۱۰ می شود کارگاه اموزش در سایت برگزار می شود و باید بلند شود و برود بیرون. قبل از رفتن می خواهد فایل هایب دانلود شده را روی فلشش بریزد که می بیند کامپیوتر مورد نظر پورت فلش اش خراب است.
(توضیح اینکه دانشکده مورد نظر با اینکه ایشان دانشجوی سال آخر دکتری است هنوز به ایشان نه یک اتاق داده است و نه حتی یک کمد)
ساعت ۱۰:۳۰ مراجعه به بخش معاونت دانشجویی و پژوهشی برای پرسیدن در مورد خبری که در روزنامه ها زده اند: اعطای پژوهانه به دانشجویان دکتری! جواب این است: لبخند استهزاء بر لبان مسوولین.
ساعت ۱۱:۱۵ بازگشت به سمت دفتر کار استاد راهنما که با ایشان قرار گذاشته است. سه نفر در دفتر کار استاد محترم هستند که دانشجویان لیسانس و فوق لیسانس هستند (وقتی که دانشگده ها گله ای و بدون توجه به ظرفیت دانشجو می گیرند و استاد جوان هم نمی گیرند، سرانه دانشجو به استاد می شود ۱۰۰ نفر و معلوم است که در این وسط سر دانشجوی دکتری بی کلاه می ماند.
ساعت ۱۲: رفتن به سلف سرویس دانشگاه، خوردن کبابی که بیرونش سوخته است و درونش خام.
ساعت ۱۲:۳۰ رفتن به مسجد دانشگاه، این قسمت شیرین ترین و آرامش بخش ترین قسمت زندگی یک دانشجوی دکتری است. بعد از نماز، دق دلش با لعنت بر برخی از اساتید زورگوی بی سواد پرمدعا نزد خداوند خالی می کند و بعد هم از خداوند صبر می خواهد و تعجیل در فارغ التحصیلی
ساعت ۱۳:۰۰ بازگشت به محل کار (دست از پا درازتر) برای در آوردن یک لقمه نان حلال برای خودش و زندگی آینده اش. چون نه دانشگاه پولی می دهد و نه حمایت خانواده تکاپوی هزینه ها را می کند و نه پول حل تمرینی و دستیار پژوهشی بودن مشکلی را حل می کند.
ساعت ۱۳:۰۰ تا ۱۳:۴۵ ترافیک دانشگاه تا محل کار
ساعت ۱۳:۴۵ تا ۱۴:۱۵ دل درد ناشی از کباب کوبیده امروز
ساعت ۱۴:۱۵ تا ۱۶:۰۰ کار روی یک پروژه با ساعتی ۵ هزار تومان ساعتی، کار روی پروژه ای که می داند در این مملکت انجام نمی شود و می داند که دردی از مملکت دوا نمی شود و فقط آن را انجام می دهد: برای یک مشت دلار.
ساعت ۱۶:۰۰ تلفن زنگ می زند و به او می گویند که فلان استاد فلان درس را ارایه کرده است اما نمی تواند ارایه کند لذا باید بیایی به جای ایشان درس بدهی. اما نه در سوابق دانشگاه نوشته می شود و نه وضعیت درآمدی اش معلوم است و نمره پایان ترم هم دست او نیست. خُب قبول می کند حداقل برای کسب تجربه و رزومه اش بد نیست. قبول می کند که به جای کس دیگری درس بدهد نه حقوق بگیرد و نه به نامش ثبت شود.
ساعت ۱۶:۱۵ بازگشت به کار تا ۱۷:۳۰ – ساعت ۱۷:۳۰ بازگشت به خانه با ترافیک – ساعت ۱۸:۴۵ رسیدن به خانه
ساعت ۱۹:۰۰ شنیدن اخبار بیات وزارت علوم ، سازمان سنجش و خیلی جاهای دیگه که با وجود داشتن تمام امکانات سایبری حتی یک سایت اطلاع رسانی درست و درمون ندارند.
ساعت ۱۹:۳۰: ورق زدن چند صفحه کتاب، چت کردن، ایمیل زدن به تمام رفقایی که اکنون خارج کشور هستند و زنده شدن حسرت اینکه چرا برای ادامه تحصیل به خارج از کشور نرفت
ساعت ۲۰:۳۰ خوردن شام –
ساعت ۲۱: نگاه کردن ناامیدانه به سریال های بی محتوای تلویزیونی ....
ساعت ۲۲: آماده شدن برای خواب با یک دنیا فکر و مشغله در طول روز و نگرانیهای صبح فردا


خوب دوستان شاید با خوندن این مطلب برخی از شما مشکلات فراتری از اینهایی که نوشتم رو در طول روز تجربه میکنید ولی واقعیت داره
حالا قضاوت با شماست
موید باشید

عرفان سلیم زاده
28th June 2013, 12:42 PM
سلام خیلی بحث جالبیه ولی آقاعرفان لین چیزا به درد الان نمیخوره یعنی نمیذارن من آدمی بودم که تودبیرستان رشته ریاضی وفیزیکواتنخاب کردم تا مسئله حل کنم چون دوست داشتم براهرمسئله هندسه سعی میکردم چندتا راه حل پیداکنم وسرحل مسائل بامعلمام بحث میکردم طوریکه معلم بسال دومم بعضی اوقات میگفت تاتوهستی دیگه خیالم راحت اگه نیام ولی همین که به مقاطع بالاتررفتموبامخالفت معلمای دیگم مواجه شدمو که کم مونده بوداخراج بشم چون نمیتونستن ببینن من ازشون سوال میپرسمونمیتونن جواب بدن حس حل مسائل وفکرکردنوازم گرفتن ودیگه براکنکورقیدرشته ریاضی وزدمورفتم سراغ رشته تجربی الان دیگه هیچ علاقه ای به تحلیل مسائل ندارم چون فایده ای نداره هیچ استادومعلمی خوششون نمیادسوال پیچ بشن موقع کارآموزیام وقتی ازاستادم سوال میکردم میگفت موقع امتحان پایان ترم کارآموزی دارم برات راستم گفت موقع امتحان عملی انقدسوال پیچم کردالبته من چون ازقبل خط ونشوناشودیده بودم کلی مطالعه کردمو[nishkhand][nishkhand] آخرشم الکی نمره ازم کرد ببین مشکل در علاقه شما شما یا طرزفکر استاد شما و حتی سیاست دانشگاه نیست. مشکل اصلی هنجار هاست که به طور ذاتی گردش اطلاعات رو محدود می کنه حالا هر چه که باشه. اگر ما بتونیم هنجار ها رو چه خوب و چه بد از این مملکت حذف کنیم و بگیم که هر کسی، هر حرفی که میزنه باید مسئولیتش رو بپذیره باعث گردش آزاد اطلاعات و گستردگی مباحث علمی میشیم. این تاپیک اتفاق خوبی بود چون بلاخره فهمیدم مشکل اصلی کجاست.من ادعا می کنم که اصلی وجود داره با این محتوی: به طور کلی تعریف هنجار ها به واسطه کاهش مسئولیت پذیری افراد باعث محدودیت در گردش اطلاعات میشن.و این کاهش در گردش اطلاعات در واقع نقض یکی از بزرگ ترین هنجار های بشر هست.قوانین حقوق بشر.

عرفان سلیم زاده
28th June 2013, 12:56 PM
با سلام خدمت آقا عرفان گل و با تشکر از طرح موضوع بسیار جالبتون که همیشه با عنوان کردن موضوعات کلیدی اشاره به نکات اساسی و مهمی میکنید دوستان من نوشته های شما عزیزان رو خوندم و کاملا با نظراتتون موافقم ولی باید گفت اشکال اصلی از بنیاد دانشگاه هاست نمیشه تقصیر رو صرفا به گردن استاد یا فقط دانشجو انداخت برای اثبات حرفم میخوام مثالی عینی و دقیق رو براتون عنوان کنم شرح حالی از زندگی دانشجویی یک دانشجوی سال چهارم داخل کشور و یک دانشجوی سال سوم دکتری خارج از کشور هر چند ممکنه این مثال واقعی در زندگی هامون با تغییراتی وجود داشته باشه ولی تغییرات اونقدر به واقعیت امر نزدیکه مه فکر میکنم با خوندن اون دقیقا میتونید مشکل رو بصورت ملموس درک کنید چون هر کدام از ماها با این شرایط غریبه نیستیم و در زندگیمون تجربه اش کردیم البته هدفم از این کار پر حرفی نیست ولی دلم میخواد ریشه اصلی مشکل رو در تفاوت تحصیلمون درک کنید
دانشجوی سال سوم دکتری در خارج از کشور ساعت ۷:۰۰ بیدار شدن از خواب ساعت ۷:۳۰ در حال رفتن به اتاق شخصی خود در دانشکده اش (از همان روز اول به او در دانشکده یک اتاق اختصاص داده اند که آرام است و دسترسی به اینترنت رایگان دارد) ساعت ۸:۰۰ شروع به تحقیق و انجام تز (روزانه ۵ ساعت تحقیق مفید و بدون اینترآپت برای مدت یک سال یک تز عالی را در پی خواهد داشت) ساعت ۱۱:۰۰ دیدار روزانه با استاد راهنما و مشاور(ایشان لازم نیست که برای دیدار استادشان با منت از او وقت بگیرد و دیدار با استاد کاری نرمال و روتین است) ساعت ۱۳:۰۰ پایان کارها و ارسال ایمیل کارهای روزانه و نتایج تحقیقات تا کنون برای استاد راهنما ساعت ۱۳ الی ۱۴ نهار و استراحت – ساعت ۱۴:۳۰ بازگشت به خانه و گرفتن یک دوش ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۹:۳۰ دیدار و گشت زدن با دوستان ۱۹:۳۰ الی ۲۰ بازگشت به خانه و خداحافظی از دوستان ۲۰:۰۰ الی ۲۱:۰۰ تلویزیون و سریال محبوب اش که یک عاشقانه آرام است. ۲۱:۰۰ آماده شدن برای خواب و استراحت در خوابگاه با منزلی که با پول اسکالرشیپ فراهم شده است.
حالا مقایسه کنید با زندگی یک دانشجوی دکتری داخل ایران : ساعت ۷:۰۰ بیدار شدن از خواب – ساعت ۷:۳۰ تا ۸:۳۰ در ترافیک ساعت ۸:۳۰ منتظر ماندن برای تشکیل جلسه گروه برای تصویب پروپوزال دکتری، که بعد از ششمین بار پیاپی کنسل شد. ساعت ۹:۳۰ مراجعه به سایت برای جستجو در بانک مقالات که بعد از نیم ساعت جستجو و به روز نبودن بانک مقالات و وصل نشدن درست زمانی که به مقالات مورد نظر دسترسی پیدا می کند ساعت ۱۰ می شود کارگاه اموزش در سایت برگزار می شود و باید بلند شود و برود بیرون. قبل از رفتن می خواهد فایل هایب دانلود شده را روی فلشش بریزد که می بیند کامپیوتر مورد نظر پورت فلش اش خراب است. (توضیح اینکه دانشکده مورد نظر با اینکه ایشان دانشجوی سال آخر دکتری است هنوز به ایشان نه یک اتاق داده است و نه حتی یک کمد) ساعت ۱۰:۳۰ مراجعه به بخش معاونت دانشجویی و پژوهشی برای پرسیدن در مورد خبری که در روزنامه ها زده اند: اعطای پژوهانه به دانشجویان دکتری! جواب این است: لبخند استهزاء بر لبان مسوولین. ساعت ۱۱:۱۵ بازگشت به سمت دفتر کار استاد راهنما که با ایشان قرار گذاشته است. سه نفر در دفتر کار استاد محترم هستند که دانشجویان لیسانس و فوق لیسانس هستند (وقتی که دانشگده ها گله ای و بدون توجه به ظرفیت دانشجو می گیرند و استاد جوان هم نمی گیرند، سرانه دانشجو به استاد می شود ۱۰۰ نفر و معلوم است که در این وسط سر دانشجوی دکتری بی کلاه می ماند. ساعت ۱۲: رفتن به سلف سرویس دانشگاه، خوردن کبابی که بیرونش سوخته است و درونش خام. ساعت ۱۲:۳۰ رفتن به مسجد دانشگاه، این قسمت شیرین ترین و آرامش بخش ترین قسمت زندگی یک دانشجوی دکتری است. بعد از نماز، دق دلش با لعنت بر برخی از اساتید زورگوی بی سواد پرمدعا نزد خداوند خالی می کند و بعد هم از خداوند صبر می خواهد و تعجیل در فارغ التحصیلی ساعت ۱۳:۰۰ بازگشت به محل کار (دست از پا درازتر) برای در آوردن یک لقمه نان حلال برای خودش و زندگی آینده اش. چون نه دانشگاه پولی می دهد و نه حمایت خانواده تکاپوی هزینه ها را می کند و نه پول حل تمرینی و دستیار پژوهشی بودن مشکلی را حل می کند. ساعت ۱۳:۰۰ تا ۱۳:۴۵ ترافیک دانشگاه تا محل کار ساعت ۱۳:۴۵ تا ۱۴:۱۵ دل درد ناشی از کباب کوبیده امروز ساعت ۱۴:۱۵ تا ۱۶:۰۰ کار روی یک پروژه با ساعتی ۵ هزار تومان ساعتی، کار روی پروژه ای که می داند در این مملکت انجام نمی شود و می داند که دردی از مملکت دوا نمی شود و فقط آن را انجام می دهد: برای یک مشت دلار. ساعت ۱۶:۰۰ تلفن زنگ می زند و به او می گویند که فلان استاد فلان درس را ارایه کرده است اما نمی تواند ارایه کند لذا باید بیایی به جای ایشان درس بدهی. اما نه در سوابق دانشگاه نوشته می شود و نه وضعیت درآمدی اش معلوم است و نمره پایان ترم هم دست او نیست. خُب قبول می کند حداقل برای کسب تجربه و رزومه اش بد نیست. قبول می کند که به جای کس دیگری درس بدهد نه حقوق بگیرد و نه به نامش ثبت شود. ساعت ۱۶:۱۵ بازگشت به کار تا ۱۷:۳۰ – ساعت ۱۷:۳۰ بازگشت به خانه با ترافیک – ساعت ۱۸:۴۵ رسیدن به خانه ساعت ۱۹:۰۰ شنیدن اخبار بیات وزارت علوم ، سازمان سنجش و خیلی جاهای دیگه که با وجود داشتن تمام امکانات سایبری حتی یک سایت اطلاع رسانی درست و درمون ندارند. ساعت ۱۹:۳۰: ورق زدن چند صفحه کتاب، چت کردن، ایمیل زدن به تمام رفقایی که اکنون خارج کشور هستند و زنده شدن حسرت اینکه چرا برای ادامه تحصیل به خارج از کشور نرفت ساعت ۲۰:۳۰ خوردن شام – ساعت ۲۱: نگاه کردن ناامیدانه به سریال های بی محتوای تلویزیونی .... ساعت ۲۲: آماده شدن برای خواب با یک دنیا فکر و مشغله در طول روز و نگرانیهای صبح فردا خوب دوستان شاید با خوندن این مطلب برخی از شما مشکلات فراتری از اینهایی که نوشتم رو در طول روز تجربه میکنید ولی واقعیت داره حالا قضاوت با شماست موید باشید من از این وضع دفاع نمی کنم اما چه قبول بکنیم و چه نکنیم ما یک کشور در حال توسعه ایم که 35 ساله تقریبا منزویه. مطمئنا کار های بزرگ تنها با ابزار های بزرگ شدنی هست و با رئالیزم جادویی نمیشه رفت کره ماه. اما یادتون نره که هر ابزار یک تابع ریاضی هست و ریاضی در فکر ماست. اگر ما بخواهیم از ابزاری استفاده کنیم اول باید در ذهن خودمون تابع ریاضیش رو بسازیم و درواقع اختراعش کنیم. ایران رو باید ایرانی بسازه این یک امر بدیهی و ساده است. ما اگر بخواهیم چیزی وجود داشته باشه باید ایده اش رو خودمون بدیم و اگر هم کاری بخواهیم انجام بدیم نباید الگوبرداری شده از خارج باشه چون شرایط یکسان نیست.

Almas Parsi
28th June 2013, 01:22 PM
من از این وضع دفاع نمی کنم اما چه قبول بکنیم و چه نکنیم ما یک کشور در حال توسعه ایم که 35 ساله تقریبا منزویه. مطمئنا کار های بزرگ تنها با ابزار های بزرگ شدنی هست و با رئالیزم جادویی نمیشه رفت کره ماه. اما یادتون نره که هر ابزار یک تابع ریاضی هست و ریاضی در فکر ماست. اگر ما بخواهیم از ابزاری استفاده کنیم اول باید در ذهن خودمون تابع ریاضیش رو بسازیم و درواقع اختراعش کنیم. ایران رو باید ایرانی بسازه این یک امر بدیهی و ساده است. ما اگر بخواهیم چیزی وجود داشته باشه باید ایده اش رو خودمون بدیم و اگر هم کاری بخواهیم انجام بدیم نباید الگوبرداری شده از خارج باشه چون شرایط یکسان نیست.

سلام آقا عرفان
ممنونم از پاسخ تون
درسته که ما یک کشور در حال توسعه هستیم ولی تا زمانیکه بستر مناسبی برای رسیدن به اهدافمون نداشته باشیم نمیتونیم در مسیر درست حرکت کنیم
همون طور که ما خط مشی یک دانشمند رو میبایست الگوی خودمون قرار بدیم پس بایستی شرایط اون دانشمند هم تا حدی برامون فراهم باشه مصداق حرف خودتون که با معجزه نمیشه رفت کره ماه....
خوب در خصوص توابع سازی در ذهن وقتی امکانات محیا نباشه چطور یک دانشجو که پژوهش مهمی رو در عرصه علم میخواد دنبال کنه بدون امکانات میسره البته شما که تا حد زیادی این مسیر رو طی کردید خیلی این مقوله براتون جا افتاده ولی مسلما به راحتی نبوده ......
البته من در مثالی که عنوان کردم منظورم تایید یا رد شرایط نیست میخواستم ریشه اصلی مشکل رو بررسی کنیم اتفاقا طرح یک چنین ایده ای خیلی خوبه به شرط اینکه بستر مناسب رو داشته باشیم تا وقتی که ما فرسنگها با تجربه فاصله داریم هیچوقت با موضوعات تئوری نمیتونیم مسائل کلیدی رو حل و فصل کنیم .....
ولی ما تو ایران حتی از حد اقل امکانات آموزشی هم برخوردار نیستیم وقتی یک استاد صرفا وقتش رو در اختیار یک دانشجو به طور کامل نمیزاره و عموما غیر قابل دستریه و مشکلات مشابه....
ما اگر راهکاری هم داشته باشیم برای سبک آموزش در دانشگاهها و واحد های آموزشی چطور میتونیم اون راهکار رو عملی کنیم به قول معروف هر جای قضیه رو بگیرید باز یک جاش میلنگه فرض کنید ما بخواهیم یک طرح کاملا ایرانی در خصوص آموزش تو کشورمون اجرا کنیم که هم ایده خودمون باشه و هم بتونیم دانشجو جماعت رو با رضایت خاطر امنیت بهش بدیم آیا با مشکلات اجتماعی فرهنگی و اقتصادی که با شیرازه وجودی تک تک ما گره خورده کار ساده ایه حالا ما که شرایطمون یکسان نیست با غرب و کشور های دیگه به نظر شما با این شرایط کدوم یکی از مشکلات مون رو میتونیم پوشش بویم؟؟؟؟؟؟
اتلاف وقت در ترافیک؟؟؟؟؟ یا نبود تجهیزات پژوهشی؟؟؟؟؟ یا آزمایشگاهی و هزار و یک معضل دیگه؟؟؟؟؟؟؟

با تشکر از توجه شما بزرگواران

عرفان سلیم زاده
28th June 2013, 02:38 PM
سلام آقا عرفان
ممنونم از پاسخ تون
درسته که ما یک کشور در حال توسعه هستیم ولی تا زمانیکه بستر مناسبی برای رسیدن به اهدافمون نداشته باشیم نمیتونیم در مسیر درست حرکت کنیم
همون طور که ما خط مشی یک دانشمند رو میبایست الگوی خودمون قرار بدیم پس بایستی شرایط اون دانشمند هم تا حدی برامون فراهم باشه مصداق حرف خودتون که با معجزه نمیشه رفت کره ماه....
خوب در خصوص توابع سازی در ذهن وقتی امکانات محیا نباشه چطور یک دانشجو که پژوهش مهمی رو در عرصه علم میخواد دنبال کنه بدون امکانات میسره البته شما که تا حد زیادی این مسیر رو طی کردید خیلی این مقوله براتون جا افتاده ولی مسلما به راحتی نبوده ......
البته من در مثالی که عنوان کردم منظورم تایید یا رد شرایط نیست میخواستم ریشه اصلی مشکل رو بررسی کنیم اتفاقا طرح یک چنین ایده ای خیلی خوبه به شرط اینکه بستر مناسب رو داشته باشیم تا وقتی که ما فرسنگها با تجربه فاصله داریم هیچوقت با موضوعات تئوری نمیتونیم مسائل کلیدی رو حل و فصل کنیم .....
ولی ما تو ایران حتی از حد اقل امکانات آموزشی هم برخوردار نیستیم وقتی یک استاد صرفا وقتش رو در اختیار یک دانشجو به طور کامل نمیزاره و عموما غیر قابل دستریه و مشکلات مشابه....
ما اگر راهکاری هم داشته باشیم برای سبک آموزش در دانشگاهها و واحد های آموزشی چطور میتونیم اون راهکار رو عملی کنیم به قول معروف هر جای قضیه رو بگیرید باز یک جاش میلنگه فرض کنید ما بخواهیم یک طرح کاملا ایرانی در خصوص آموزش تو کشورمون اجرا کنیم که هم ایده خودمون باشه و هم بتونیم دانشجو جماعت رو با رضایت خاطر امنیت بهش بدیم آیا با مشکلات اجتماعی فرهنگی و اقتصادی که با شیرازه وجودی تک تک ما گره خورده کار ساده ایه حالا ما که شرایطمون یکسان نیست با غرب و کشور های دیگه به نظر شما با این شرایط کدوم یکی از مشکلات مون رو میتونیم پوشش بویم؟؟؟؟؟؟
اتلاف وقت در ترافیک؟؟؟؟؟ یا نبود تجهیزات پژوهشی؟؟؟؟؟ یا آزمایشگاهی و هزار و یک معضل دیگه؟؟؟؟؟؟؟

با تشکر از توجه شما بزرگواران
سلام خواهش من کنم.
من تشکر می کنم در این بحث شرکت می کنین.
ویژگی یک کشور در حال توسعه کمبود ابزار ها برای سرعت بخشیدن به پیشرفت هست.
من گفتم از این وضعیت مملکت دفاع نمی کنم اما فرض کردم که یک ویژگی تا حدی طبیعی کشور محسوب میشه.
من در مخالفت با این رویه یعنی اثبات گرایی منطقی مباحث علمی این تاپیک رو ایجاد کردم و خودم هم مخالف این هستم که دانشجو یا دانش آموز به دنبال اثبات موضوعات مورد مطالعه اش بره.
شما میگید اگر بخواهیم مثل فلان دانشمند فکر کنیم باید حداقل سواد اون رو داشته باشیم. جواب من اینه. شما قبول دارید که تمام کشفیات از تحقیقات و آزمایشات مشتق شدند؟
تمام تحقیقات و آزمایشات یک جامعه آماری و محیط آزمایشی دارند. حالا چه در واقعیت و چه با آزمایش فکری و شبیه سازی کامپیوتری.
همین موضوع یعنی داشتن محیط آزمایش به معنای ایجاد هنجار می باشد.
در واقع دانشمند با ایجاد یک محیط آزمایشگاهی یک هنجار تولید می کند تا با محدود سازی گردش اطلاعات، باعث افزایش دقت آزمایشات شود.
همین موضوع منه.
وقتی گردش اطلاعات محدود بشه حجم سوادی که برای درک اون مسئله و آزمایش مورد نیازه هم کاهش پیدا می کنه.
خیلی از دانشجو ها دقیقا این موضوع رو نادیده می گیرن.
برای همین میگم اگه طرز کار و فکر یک دانشمند رو بدونین انقدر در یادگیری مسائل با مشکلات عدیده غیر ضروری مواجهه نمیشین.
ممنونم.[golrooz]

Almas Parsi
28th June 2013, 03:05 PM
سلام خواهش من کنم.
من تشکر می کنم در این بحث شرکت می کنین.
ویژگی یک کشور در حال توسعه کمبود ابزار ها برای سرعت بخشیدن به پیشرفت هست.
من گفتم از این وضعیت مملکت دفاع نمی کنم اما فرض کردم که یک ویژگی تا حدی طبیعی کشور محسوب میشه.
من در مخالفت با این رویه یعنی اثبات گرایی منطقی مباحث علمی این تاپیک رو ایجاد کردم و خودم هم مخالف این هستم که دانشجو یا دانش آموز به دنبال اثبات موضوعات مورد مطالعه اش بره.
شما میگید اگر بخواهیم مثل فلان دانشمند فکر کنیم باید حداقل سواد اون رو داشته باشیم. جواب من اینه. شما قبول دارید که تمام کشفیات از تحقیقات و آزمایشات مشتق شدند؟
تمام تحقیقات و آزمایشات یک جامعه آماری و محیط آزمایشی دارند. حالا چه در واقعیت و چه با آزمایش فکری و شبیه سازی کامپیوتری.
همین موضوع یعنی داشتن محیط آزمایش به معنای ایجاد هنجار می باشد.
در واقع دانشمند با ایجاد یک محیط آزمایشگاهی یک هنجار تولید می کند تا با محدود سازی گردش اطلاعات، باعث افزایش دقت آزمایشات شود.
همین موضوع منه.
وقتی گردش اطلاعات محدود بشه حجم سوادی که برای درک اون مسئله و آزمایش مورد نیازه هم کاهش پیدا می کنه.
خیلی از دانشجو ها دقیقا این موضوع رو نادیده می گیرن.
برای همین میگم اگه طرز کار و فکر یک دانشمند رو بدونین انقدر در یادگیری مسائل با مشکلات عدیده غیر ضروری مواجهه نمیشین.
ممنونم.[golrooz]

با سلامی دوباره
ممنون از لطف شما
البته من در خصوص یک دانشمند نظرم این نبود که سواد اون رو داشته باشیم نظرم اینه که وقتی ما از روش تفکر یک دانشمند الگو میگیریم در صورتیکه الگوهای آموزشی اون دانشمند و محیط فراگیری اون با ما فاصله زیادی داره . شرایطی رو که اون دانشمند برای رسیدن به نظریه خودش بخوایم بررسی کنیم با مشکلات و شرایط ما یکی نیست پس به همین خاطر دیدگاه ما با یک محدودیت هایی مطالب رو بررسی میکنه...
اتفاقا من هم با شما موافقم که سر منشا همه کشفیات از تحقیق و آزمایشات سر چشمه میگیره ....
ولی معضل اصلی ما همین ابزارها و امکانات در این مسیره چرا که در کشور های دیگه یکی از عوامل رشدشون حمایت از محققینه ولی تو کشور ما بیشترین انرژی از این قشر گرفته میشه ...
به قول شما ایجاد هنجاری بعنوان فضایی برای آزمایشات مستلزم فراهم سازی امکاناته
قطعا شخص شما با پروژه ای که ارائه دادید جای یک محیط رو برای عملی کردن تحقیقاتتون نیاز دارید ممکنه شما زحمات زیادی هم متحمل شده باشید و مقاله هایی رو هم تدوین کردید ولی طبیعتا با این اصل موافقید که شرایط بایستی بصورت عملی برای هر محقق و پژوهشگر فراهم باشه....
اگر در خصوص محدود کردن گردش اطلاعات هم بخوایم فکر کنیم قطعا ریشه رو در نوع سبک آموزشمون از اول ابتدایی بایستی جستجو کنیم هر چند که اخیرا چند سالیه که روش آموزش به سبک مونته سوری که بایستی سالها پیش به سیستم آموزشی کشور ما اضافه میشد رو شاهد هستیم و متاسفانه هنوز واحدهای آموزشی دولتی مبادرت به ایجاد این امکان نکردند و فقط به صورت انگشت شمار در برخی مدارس قابل اجراست چون اجرای چنین سیاست های آموزشی مستلزم هزینه و از همه مهمتر آگاهی لازمه است...
کشور ما بعداز سالیان سال به این نتیجه رسیده که کودکان بایستی محارتها و رشد خلاقیتها رو از پایه یاد بگیرند
و این متد در کشور هایی مثل انگلستان . فرانسه . کانادا . .... اجرا میشه
من اعتقادم اینه ما بایستی در آموزش از استاندارهای لازمه برخوردار باشیم و از اونها پیروی کنیم تا بتونیم در فرایند تحقیقات به نتایج مطلوب برسیم

با تشکر[golrooz]

yasaman hedayati
28th June 2013, 04:11 PM
سلام آبجی گلم خوبی؟ منن نگفتم میخوام دانشگاه رو عوض کنم گفتم در کنار مباحث علمی که به خورد شما میدن یه کتاب زندگی نامه دانشمندان هم بزارن که ابهامات شما رو در مورد مسائل فلسفی موضوعات برطرف کنه.دانشگاه رو خود دانشجو ها میتونن عوض کنن با بت شکنی و ارائه واضح درخواست ها.البته نمیخوام بگم تظاهرات کنین.تو کلاس یا پیش استاد بگید که نیاز دارید مسائل فلسفی موضوعات رو هم بدونین و بیشتر با دانشمند های رشته خودتون آشنا بشین. بهترین راه برای کم کردن روی استاد اینه که یه کوه ازش تکلیف بگیرید بعد یه کوه دیگه خودتون بزارید روش تا اون از شما یاد بگیره و یکم بادش بخوابه.باید یه کاری کنین که از بررسی حجم بالای تکلیف ها خسته بشه و کم کم به سمت بحث کردن های کوچیک منحرف بشه و آخر دوستتون بشه.البته اینم یه مدینه فاضله دیگه است...

دروود
مرسی داداشی.
مثل همیشه ذهن ها رو به چیزی منحرف میکنی که باید.[golrooz]...
عوض شدن وضع دانشگاه مستلزم عوض شدن تمام ارکان اون از جمله خود دانشجو ها و تک تک ارکان دیگه ی اونه ...
در تایید حرف almas pasi
این ارکان شامل تسهیلاتی که به دانشجو داده میشه هم هست....
این تز کار از ((ترم آینده ))دانشگاه ها و دانشجو ها نیست
سیستم حال حاضر اشتباهه اشتباااااااااااااه
چون بیس اون چیز دیگه ایی....پایه اون بنا شده بر حفظ کردن و آزمودن
استاد بیچاره (یعنی 80%اونها)هم با همین بیس فارغ التتحصیل شده....یا اگر خیلی هم به متقاعد کردن دانشجو اعتقاد داشته باشه
سعی میکنه اونو با مثال های متقاعد کنه
میخوام بگم در تواناییهی استاد نیست.....هر دانشجویی حداقل چند بار این اتفاقو امتحان کرده که در جوابش یا به کتاب ارجاع داده شده یا مثال براش زده شده یا...
این قضیه یک انقلاب رو میطلبه....حجم مطالب درسی در مقطع کارشناسی که پایه تحصیلات تکمیلی در هر رشته ایی هست بالاست....
دانشجو فقط میتونه 20 واحد درسی رو مطالبشو حفظ و حلاجی کنه....نوبت به تفکر به فلسفه آفرینش نظریه ها هم نمیرسه.
زندگی نامه اونها کافی نیست....چون تبدیل میشه به واحدی به نام( فلسفه علم) در دانشگاها همین الان
یک درس 3 واحدی حفظی که اونجا هم نظریه ها از ۀآغاز حفظ میشه
دانش جو معنای دیگری داره.....
یه سوال همیشه توی ذهن منه ....جوابای زیادی تا حالا شنیدم که هیچکدوم راضیم نکرده....
چرا دانشمندان (با مفهوم قدیمی خودش)مثلا آبوریحان بیرونی,مثلا خیام,مثلا ابو علی سینا,نیوتون....
در فیلد های متعددی صاحب نظر بودند(به طور حرفه ایی)؟؟
شمام به من جواب بدین

SaSaMc2
28th June 2013, 06:01 PM
سلام...[golrooz]

يكي از درد هاي اصلي كه ريشه در مشكلات آموزشي دوونده...

همين كنكور و بَعد بازار مار! ببخشيد بازار كار و بعد انتظارات فرهنگي...

من دوستان شاعري دارم كه فوق ليسانس رياضي از شريف دارن و فيلسوفاني كه مكانيك خوندن از شريف...

و نوازندگاني كه مهندس هستند و مهندساني كه پزشك شده اند و پزشكاني كه درگير اعتيادن...

چون جبري بوده به نام كنكور و ترسي بوده به نام بازار كار و درامد و دردي بوده كه فرزند ما يا بايد دكتر شه يا مهندس...

استعداد من كارگرداني ست و خونواده من علاقه دارن من پزشك بشم و در كنكور مهندسي قبول ميشم و راننده شركت واحد ميشم...

من بر اثر سياستي در خونواده اي زير نظر استادي به بلوغ ميرسم...

كه خودِ هر سه مورد: استعداد، علاقه، تحصيلات و شغلي دارند كه تحت تاثير مثال بالا اشتباه به بلوغ رسيده اند...

و اين ميراث در 90% جامعه تا ژن هاي ما رو مبتلا كرده...

و 90% ميشه هنجار...

و حركت بر خلاف هنجار ميشه ساختار شكني...

ميشه تهمت، ميشه توهين، ميشه رويا پرداز، ميشه عامل فدا شدن،،، دليل باخت...

mehdikhanmohamadi
28th June 2013, 07:35 PM
سلام دوستان
باید هم از آقا عرفان عزیز برا طرح این مبحث تشکر کنم هم از باقیه دوستان به خاطر اظهار نظراتشون....
من یکی که به شخصه خیلی استفاده کردم ولی هنوز به نتیجه معینی نرسیدم
شما دوستان لطف کردینو مواریدی از مشکلات سر راه دانشجو ها رو مطرح کردین تعدادیم به یه سری از راه حلاش اشاره کردین به نظر بنده مطرح کردن این بحثا خیلی به درد بچه ها میخوره چرا چون
خیلی از ما ها همون طور که دوستانمون گفتن نمیدونم چرا و به خاطر چی رفتیم دانشگاه چرا این رشته ای رو که از روی انواع اجبار حالا خونواده یا اجبار ترسیدن از نبود اینده شغلی و او او و...که خودتون بهتر از من میدونید داریم ادامه میدیم
ولی این کاریه که شده ابیه که ریخته به نظرتون اگه ما بیایم رو پیشگیری یا در مانش کارکنیم بهتر نیست اگه مایل باشیدحالا که مرضو پیدا کردیم بریم سراغ درمانش...از دوستان خواهش دارم اگه پیشنهادی برا بهبودیه این وضع علم داریم بیان کنید
بازم از همه دوستان گلم تشکر میکنم

MAHDI1989
28th June 2013, 09:39 PM
سلام

سعی کن مباحثو مفهومی یاد بگیری

اگه تو زیست مشکل داری باید به شیوه یه دانشمند زیست شناس فکر کنی


موفق باشی[golrooz][golrooz][golrooz]

عرفان سلیم زاده
28th June 2013, 10:22 PM
با سلامی دوباره ممنون از لطف شما البته من در خصوص یک دانشمند نظرم این نبود که سواد اون رو داشته باشیم نظرم اینه که وقتی ما از روش تفکر یک دانشمند الگو میگیریم در صورتیکه الگوهای آموزشی اون دانشمند و محیط فراگیری اون با ما فاصله زیادی داره . شرایطی رو که اون دانشمند برای رسیدن به نظریه خودش بخوایم بررسی کنیم با مشکلات و شرایط ما یکی نیست پس به همین خاطر دیدگاه ما با یک محدودیت هایی مطالب رو بررسی میکنه... اتفاقا من هم با شما موافقم که سر منشا همه کشفیات از تحقیق و آزمایشات سر چشمه میگیره .... ولی معضل اصلی ما همین ابزارها و امکانات در این مسیره چرا که در کشور های دیگه یکی از عوامل رشدشون حمایت از محققینه ولی تو کشور ما بیشترین انرژی از این قشر گرفته میشه ... به قول شما ایجاد هنجاری بعنوان فضایی برای آزمایشات مستلزم فراهم سازی امکاناته قطعا شخص شما با پروژه ای که ارائه دادید جای یک محیط رو برای عملی کردن تحقیقاتتون نیاز دارید ممکنه شما زحمات زیادی هم متحمل شده باشید و مقاله هایی رو هم تدوین کردید ولی طبیعتا با این اصل موافقید که شرایط بایستی بصورت عملی برای هر محقق و پژوهشگر فراهم باشه.... اگر در خصوص محدود کردن گردش اطلاعات هم بخوایم فکر کنیم قطعا ریشه رو در نوع سبک آموزشمون از اول ابتدایی بایستی جستجو کنیم هر چند که اخیرا چند سالیه که روش آموزش به سبک مونته سوری که بایستی سالها پیش به سیستم آموزشی کشور ما اضافه میشد رو شاهد هستیم و متاسفانه هنوز واحدهای آموزشی دولتی مبادرت به ایجاد این امکان نکردند و فقط به صورت انگشت شمار در برخی مدارس قابل اجراست چون اجرای چنین سیاست های آموزشی مستلزم هزینه و از همه مهمتر آگاهی لازمه است... کشور ما بعداز سالیان سال به این نتیجه رسیده که کودکان بایستی محارتها و رشد خلاقیتها رو از پایه یاد بگیرند و این متد در کشور هایی مثل انگلستان . فرانسه . کانادا . .... اجرا میشه من اعتقادم اینه ما بایستی در آموزش از استاندارهای لازمه برخوردار باشیم و از اونها پیروی کنیم تا بتونیم در فرایند تحقیقات به نتایج مطلوب برسیم با تشکر[golrooz] سلام ببخشید یکم دیر جواب میدم.خیلی طوب می کشه تا به حرفاتون فکر کنم. باور کنین الان بار چهارمه که نوشتم و پاک کردم عادتمه شایدم تقلب منه تا حرفای خودم به دلم نشینه منتشرش نمی کنم.من خیلی خوشحالم که شما به تمام موارد و ریزه کاری ها کاملا تسلط دارید امیدوارم بقیه هم مثل شما باشن. ولی یه چیزی میخوام بهتون بگم به عنوان یک داداش کوچیک تر.فکر نکنید من با آسانسور به طرز تفکری که الان دارم رسیدم. من 18 سالم بود که دیدم خیلی عقب تر از اونی ام که بخوام علم رو درک کنم چه به حال اینکه بخوام تولیدش هم بکنم. تا اون موقع مثل بقیه به دانشمندان اعتماد داشتم و کارهاشون زیر سوال نمی بردم. می دونستم اونقدر رسانه ها قوی هستند که اگر سوالی بین اهل علم باشه سریع به گوشم میرسه و می تونم 10 دقیقه در موردش فکر کنم. خودم هم هر چی که می گشتم، جز چیزای معمولی... واقعا موضوعی برای بحث نبود.موضوعات مهم تر هم اگه به بقیه راجع بهش حرف میزدی چپ چپ نگاهت میکرد و میزد پس گردنت. یادمه بهترین بحثی که بود درست کردن باتری برای هواپیمای رادیوکنترل بود که من باتری های آلومنیوم_هوا رو پیشنهاد دادم اما چون خطر ناک بود با لگد از سایت انداختنم بیرون حق هم داشتند کاربلد این ماجرا نبودم.میخوام بگم این چیزا گذراست و همین که شروع کنین و مفهوم اولین مبحث علمی زندگی تون رو درست درک کنین امید به زندگی تون برمی گرده. مثل دانشمند فکر کردن یه بهانه است من میخوام که شروع کنین و به جای ظاهر واقعا به درون بپردازید.امیدوارم منو به جای ادعام نبینن و راحت از این موضوع نگذرید.اولین معلم انسان یه کلاغ بود.

عرفان سلیم زاده
28th June 2013, 10:27 PM
با سلامی دوباره ممنون از لطف شما البته من در خصوص یک دانشمند نظرم این نبود که سواد اون رو داشته باشیم نظرم اینه که وقتی ما از روش تفکر یک دانشمند الگو میگیریم در صورتیکه الگوهای آموزشی اون دانشمند و محیط فراگیری اون با ما فاصله زیادی داره . شرایطی رو که اون دانشمند برای رسیدن به نظریه خودش بخوایم بررسی کنیم با مشکلات و شرایط ما یکی نیست پس به همین خاطر دیدگاه ما با یک محدودیت هایی مطالب رو بررسی میکنه... اتفاقا من هم با شما موافقم که سر منشا همه کشفیات از تحقیق و آزمایشات سر چشمه میگیره .... ولی معضل اصلی ما همین ابزارها و امکانات در این مسیره چرا که در کشور های دیگه یکی از عوامل رشدشون حمایت از محققینه ولی تو کشور ما بیشترین انرژی از این قشر گرفته میشه ... به قول شما ایجاد هنجاری بعنوان فضایی برای آزمایشات مستلزم فراهم سازی امکاناته قطعا شخص شما با پروژه ای که ارائه دادید جای یک محیط رو برای عملی کردن تحقیقاتتون نیاز دارید ممکنه شما زحمات زیادی هم متحمل شده باشید و مقاله هایی رو هم تدوین کردید ولی طبیعتا با این اصل موافقید که شرایط بایستی بصورت عملی برای هر محقق و پژوهشگر فراهم باشه.... اگر در خصوص محدود کردن گردش اطلاعات هم بخوایم فکر کنیم قطعا ریشه رو در نوع سبک آموزشمون از اول ابتدایی بایستی جستجو کنیم هر چند که اخیرا چند سالیه که روش آموزش به سبک مونته سوری که بایستی سالها پیش به سیستم آموزشی کشور ما اضافه میشد رو شاهد هستیم و متاسفانه هنوز واحدهای آموزشی دولتی مبادرت به ایجاد این امکان نکردند و فقط به صورت انگشت شمار در برخی مدارس قابل اجراست چون اجرای چنین سیاست های آموزشی مستلزم هزینه و از همه مهمتر آگاهی لازمه است... کشور ما بعداز سالیان سال به این نتیجه رسیده که کودکان بایستی محارتها و رشد خلاقیتها رو از پایه یاد بگیرند و این متد در کشور هایی مثل انگلستان . فرانسه . کانادا . .... اجرا میشه من اعتقادم اینه ما بایستی در آموزش از استاندارهای لازمه برخوردار باشیم و از اونها پیروی کنیم تا بتونیم در فرایند تحقیقات به نتایج مطلوب برسیم با تشکر[golrooz] سلام ببخشید یکم دیر جواب میدم.خیلی طوب می کشه تا به حرفاتون فکر کنم. باور کنین الان بار چهارمه که نوشتم و پاک کردم عادتمه شایدم تقلب منه تا حرفای خودم به دلم نشینه منتشرش نمی کنم.من خیلی خوشحالم که شما به تمام موارد و ریزه کاری ها کاملا تسلط دارید امیدوارم بقیه هم مثل شما باشن. ولی یه چیزی میخوام بهتون بگم به عنوان یک داداش کوچیک تر.فکر نکنید من با آسانسور به طرز تفکری که الان دارم رسیدم. من 18 سالم بود که دیدم خیلی عقب تر از اونی ام که بخوام علم رو درک کنم چه به حال اینکه بخوام تولیدش هم بکنم. تا اون موقع مثل بقیه به دانشمندان اعتماد داشتم و کارهاشون زیر سوال نمی بردم. می دونستم اونقدر رسانه ها قوی هستند که اگر سوالی بین اهل علم باشه سریع به گوشم میرسه و می تونم 10 دقیقه در موردش فکر کنم. خودم هم هر چی که می گشتم، جز چیزای معمولی... واقعا موضوعی برای بحث نبود.موضوعات مهم تر هم اگه به بقیه راجع بهش حرف میزدی چپ چپ نگاهت میکرد و میزد پس گردنت. یادمه بهترین بحثی که بود درست کردن باتری برای هواپیمای رادیوکنترل بود که من باتری های آلومنیوم_هوا رو پیشنهاد دادم اما چون خطر ناک بود با لگد از سایت انداختنم بیرون حق هم داشتند کاربلد این ماجرا نبودم.میخوام بگم این چیزا گذراست و همین که شروع کنین و مفهوم اولین مبحث علمی زندگی تون رو درست درک کنین امید به زندگی تون برمی گرده. مثل دانشمند فکر کردن یه بهانه است من میخوام که شروع کنین و به جای ظاهر واقعا به درون بپردازید.امیدوارم منو به جای ادعام نبینن و راحت از این موضوع نگذرید.اولین معلم انسان یه کلاغ بود.قار قار قار قار!

عرفان سلیم زاده
28th June 2013, 11:09 PM
دروود مرسی داداشی. مثل همیشه ذهن ها رو به چیزی منحرف میکنی که باید.[golrooz]... عوض شدن وضع دانشگاه مستلزم عوض شدن تمام ارکان اون از جمله خود دانشجو ها و تک تک ارکان دیگه ی اونه ... در تایید حرف almas pasi این ارکان شامل تسهیلاتی که به دانشجو داده میشه هم هست.... این تز کار از ((ترم آینده ))دانشگاه ها و دانشجو ها نیست سیستم حال حاضر اشتباهه اشتباااااااااااااه چون بیس اون چیز دیگه ایی....پایه اون بنا شده بر حفظ کردن و آزمودن استاد بیچاره (یعنی 80%اونها)هم با همین بیس فارغ التتحصیل شده....یا اگر خیلی هم به متقاعد کردن دانشجو اعتقاد داشته باشه سعی میکنه اونو با مثال های متقاعد کنه میخوام بگم در تواناییهی استاد نیست.....هر دانشجویی حداقل چند بار این اتفاقو امتحان کرده که در جوابش یا به کتاب ارجاع داده شده یا مثال براش زده شده یا... این قضیه یک انقلاب رو میطلبه....حجم مطالب درسی در مقطع کارشناسی که پایه تحصیلات تکمیلی در هر رشته ایی هست بالاست.... دانشجو فقط میتونه 20 واحد درسی رو مطالبشو حفظ و حلاجی کنه....نوبت به تفکر به فلسفه آفرینش نظریه ها هم نمیرسه. زندگی نامه اونها کافی نیست....چون تبدیل میشه به واحدی به نام( فلسفه علم) در دانشگاها همین الان یک درس 3 واحدی حفظی که اونجا هم نظریه ها از ۀآغاز حفظ میشه دانش جو معنای دیگری داره..... یه سوال همیشه توی ذهن منه ....جوابای زیادی تا حالا شنیدم که هیچکدوم راضیم نکرده.... چرا دانشمندان (با مفهوم قدیمی خودش)مثلا آبوریحان بیرونی,مثلا خیام,مثلا ابو علی سینا,نیوتون.... در فیلد های متعددی صاحب نظر بودند(به طور حرفه ایی)؟؟ شمام به من جواب بدین اختیار داری آبجی من فقط از یه زاویه دیگه مسئله رو بهتون نشون میدم تا خودتون به جواب سوالتون برسید.من هیچ وقت جوابی رو به کسی تحمیل نکردم این خودتون بودید که جواب سوالات خودتون رو همیشه میدید.منم میگم که بیاید کارها رو برای خودمون آسانتر نکنیم. این تنبلی محضه که بخوایم همه چیز آماده بشه بعد ما شروع به کار کنیم.من واقعا به وجد میام از اینکه می بینم انقدر آماده و تشنه فکر کردن هستید. اما اینکه نمیخواید قبول کنین یه عمر هیچ کاری انجام ندادید به این میرسم که شجاعت مواجهه با واقعیات رو ندارید چه به حال فکر کردن و برطرف کردن انها رو. اینکه می گفتم یک بعدی نباشید، خودتون رو، فکرتون رو محدود نکنید و به هنجار ها سجده نکنید به این دلیل بود که نیوتون،گالیله، خیام ، ابن سینا، انیشتن و پادشاه اونها خواجه نصیرالدین توسی این کارو نمی کردند. این حرفی که میزنم خیلی بحث برانگیزه من فکر می کنم پیامبر اسلام هم این روز های مارو دیده که حدیث"اگر علم در ثریا باشد مردانی از پارس برای بدست آوردن آن به آنجا خواهند رفت" رو گفته.امروز ما اون قومی نیستیم که پیامبر در موردش حرف میزد.باور بکنین یا نه خود پیامبر هم همین انتظار رو از ما داره. این سرنوشت ماست که علم رو در ثریا هم که باشه با سخت کوشی،مقاومت، امید و ایثار بدست بیاریم.

عرفان سلیم زاده
28th June 2013, 11:17 PM
سلام دوستان باید هم از آقا عرفان عزیز برا طرح این مبحث تشکر کنم هم از باقیه دوستان به خاطر اظهار نظراتشون.... من یکی که به شخصه خیلی استفاده کردم ولی هنوز به نتیجه معینی نرسیدم شما دوستان لطف کردینو مواریدی از مشکلات سر راه دانشجو ها رو مطرح کردین تعدادیم به یه سری از راه حلاش اشاره کردین به نظر بنده مطرح کردن این بحثا خیلی به درد بچه ها میخوره چرا چون خیلی از ما ها همون طور که دوستانمون گفتن نمیدونم چرا و به خاطر چی رفتیم دانشگاه چرا این رشته ای رو که از روی انواع اجبار حالا خونواده یا اجبار ترسیدن از نبود اینده شغلی و او او و...که خودتون بهتر از من میدونید داریم ادامه میدیم ولی این کاریه که شده ابیه که ریخته به نظرتون اگه ما بیایم رو پیشگیری یا در مانش کارکنیم بهتر نیست اگه مایل باشیدحالا که مرضو پیدا کردیم بریم سراغ درمانش...از دوستان خواهش دارم اگه پیشنهادی برا بهبودیه این وضع علم داریم بیان کنید بازم از همه دوستان گلم تشکر میکنم سلام عزیزم ممنونم از شرکتت تو واین بحث. شاید مرضی وجود نداشته باشه که بخوایم درمانش کنیم.استنباط من اینه که هنوز شروع نکردیم. برای شروع باید برنامه ریزی کنیم.خدا رو شکر این سایت پایگاه نسبتا خوبی برای هماهنگی بچه هاست. منم به شخصه یه ماه پیش قولی دادم مبنی بر طراحی کلاس های آموزشی برای بچه های علاقه مند. فکر می کنم الان دیگه آمادگیش وجود داره. میخوام یه زیر مجموعه دیگه هم برای همین موضوع به تالار نخبگان جوان ایرانی اضافه کنم. انشالله تو این هفته پیگیری و اجرا خواهد شد.

salar.a
29th June 2013, 01:11 AM
نهایت تشکر وسپاس رو به عزیزانی که نظر دادن خصوصا عرفان جون رو دارم. اون عشقی که به علم بود الان خیلی کمرنگ شده .الان نوع نگاه به کسی که دنبال علمه یک نگاه تحقیرانه شده.همه بدجور افتادن دنبال پول.واقعا عده ای هم مجبورن به خاطر... . ایاوقتی که انسان همه هم و غمش پول شدویاازصبح تاشب دنبال کار(مجبوره دیگه)مجالی برای تحقیق وپژوهش میماند.هم خودمون مقصریم وهم بیشتر سیستم اموزشی وکاری و...کشورمون.

yas-90
29th June 2013, 10:01 AM
سلام مجدد

جوابای دوستان رو خوندنم......میشه گفت وجه اشتراکات زیاده

من با حرف جناب ساسا مبنی بر معضلاتی مثل کنکور و خواست خانواده ها به دکتر و مهندس شدن کاملا موافقم...نمونه هایی هم که ایشون باهاشون مواجه شدن هم دیدم....یکیش هم خودم که همیشه همه بهم میگن[narahatishadid]

من خودم دقیقا با این سردرگمی ها مواجه شدم.....هنوز که هنوزه وقتی میخوام فکر کنم چی میخوام سردرگمم

یه چیز دیگه میدونید شاید اگر خیلی از ماها دنبال تجزیه و تحلیل و یا تفسیر و فکر کردن و آزمایش کردن نیستیم به این علته که واقعا نمیدونیم چی میخوایم؟؟؟[soal] خوب وقتی علاقه ای نباشه و یا سردرگمی باشه آدم خیلی مشتاق تجربه کردن نیست[tafakor]

mamadshumakher
9th July 2013, 12:44 AM
من به شخصه خودم دوست دارم خودروهای مختلفی رو سوار شم و اونارو از نظر کیفیت و رانندگی و ... ارزیابی کنم.دوست دارم در زمینه طراحی خارجی خودرو فعالیت کنم اما شد؟منو تشویق به این کار کردن؟موقعیتش بود؟کلاساش توی هر شهری بود؟من اصلا چقدر به این علاقم فکر کردم؟چقدر بهم یاد دادن که به علایقم فکر کنم؟[nadanestan]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد