ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سکوت



nedasoltani
17th June 2013, 02:03 PM
دوست داشتم عشق تو را در دفتر خاطرتم حک کنم

تا هر کس دفتر دل من را باز کرد نام تونگین چشمانش شود

دوست داشتم بوی عشق تو را به انبوه گلهای یاس دهم

تا عطر وجودت در سراسر جهان هستی پخش کند

ولی افسوس که شرمنده و خجالت زده دل خودم هستم

ولی افسوس که باید ذهن را از یاد توکم رنگ کنم

باید عشق تو را بر آب جاری دهم تا آب آن را با خود ببرد

که کسی نداند - کسی نخواند- کسی نبیند

باید عشق تو را به باد صبا سپارم تا آن را با خود ببرد

و ازرسوایی دلم کسی آگاه نشود

باید عشق تو را به باران دهم تا بر سر دشت شقایق های تنها ببارد

و درد دل تنهای من را برای آنها باز گو کنند

باید عشق تو را در یاد گرم نگه دارم تا دیگر فراموش نکنم


که انسان در هر زمانی میتواند عاشق شود

باید کاری کرد- باید فکری کرد- باید راهی یافت


باید کوه صبر را صدا کرد

باید سکوت درد را صداکرد

باید عشق تو را فراموش کنم

باید به چشمانم بگویم حواست را جمع کن چون


اشکی نمانده است که بخواهد برایت اهدا کند

باید به قلبم بگویم دیگه ضربانی نمونده است

که بخواهد باآمدن یاربه طپش بیفتدد

وای انگار که یار رفتنی شده است

و گویا آهنگ رفتن را ندا می کند

کمی گوش کن - کمی دقت کن

!!!!!!!

نشنیده ای صدای زنگ گوله های جدای کاروان را

ندیده ای یار کوله بارش را جمع کرده است

دیدی یار عزم سفر کرده است

پس تکلیف این دل وانفسای من چیست؟

حرفی بزن - راهی بگو - نوری به من نشان بده

سکوت تلخ تو از بهر چیست؟

پس بگو تکلیف این دل وانفسای من چیست؟


؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

محسن مهابادی زاده
17th June 2013, 07:32 PM
خيلي سنگين و پرمعنابود خانم سلطانی يك امتياز طلب شما ؛تاحالا ۲ تا امتياز شما از حقير طلب دارید؛

دبستان
17th June 2013, 07:34 PM
بزرگترین حماقت زندگی می تونه این باشه که
به کسی که اشکاتو میبینه و بی اعتنا میره ،
برای بار دوم اعتماد کنی ....!

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد