PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نامزدهای بخش شعر جایزه «قلم زرین» مشخص شدند



چکامه91
15th June 2013, 02:54 PM
دبیر یازدهمین جایزه قلم زرین از انتخاب ۶ مجموعه شعر به عنوان نامزدهای دریافت جایزه قلم زرین خبر داد و اسامی این کتاب‌ها را اعلام کرد.

رضا اسماعیلی دبیر یازدهمین جشنواره قلم زرین در گفت‌وگو با خبرنگار کتاب و ادبیات فارس درباره آخرین نتایج داوری‌های جایزه قلم زرین گفت: همان طور که هفته گذشته نامزدهای کسب جایزه قلم زرین در بخش داستان مشخص شدند این بار نیز نامزدهای بخش شعر جایزه مشخص شده‌اند.

اسماعیلی با اعلام اینکه تعداد نامزدهای بخش شعر این جایزه 6 عنوان کتاب هستند اسامی آنها را به شرح زیر اعلام کرد:

1- خورشیدهای توامان سروده حسنی محمدزاده

2- صبح بنارس سروده علیرضا قزوه

3- سکوت کاهگلی سروده رضا شیبانی اصل

4- عاشقانه‌های کهن سالی سروده خسرو احتشامی

5- گل فروش مسلمان سروده مجید سعدآبادی

6- بی‌خبری‌ها سروده میلاد عرفان پور

دبیر یازدهمین جشنواره قلم زرین همچنین درباره نامزدهای بخش نقد ادبی این جایزه هم گفت: تا پایان هفته نتایج این بخش هم مشخص خواهد شد.

اسماعیلی همچنین درباره زمان و مکان برگزاری اختتامیه جایزه گفت: زمان برگزاری اختتامیه در 15 تیرماه قطعی شده است اما ممکن است محل برگزاری آمفی تئاتر انجمن قلم نباشد.

منبع (http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920325000584)

چکامه91
22nd June 2013, 10:51 AM
نامزدهای نهایی بخش پژوهش جایزه‌ی «قلم زرین» معرفی شدند.


رضا اسماعیلی - دبیر جایزه‌ی قلم زرین - به خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: کتاب‌های «رستاخیز کلمات» نوشته‌ی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، «سبک‌شناسی» نوشته‌ی دکتر محمود فتوحی و «روایت‌شناسی داستان‌های مثنوی» اثر سمیرا بامشکی از سوی داوران بخش نقد و پژوهش جایزه‌ی قلم زرین به عنوان نامزدهای نهایی این جایزه انتخاب شدند.


به گزارش ایسنا، پیش‌تر مجموعه‌ی شعر «صبح بنارس» از علیرضا قزوه، «خورشیدهای توأمان» حسنی محمدزاده، «سکوت کاه‌گلی» رضا شیبانی اصل، «عاشقانه‌های کهنسالی» خسرو احتشامی، «گل‌فروش مسلمان» مجید سعدآبادی و «شعر بی‌خبری‌ها» میلاد عرفان‌پور در بخش شعر این جایزه نامزد شده بودند.


همچنین کتاب‌های «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» نوشته‌ی مرتضی کربلایی‌لو و «قیدار» نوشته‌ی رضا امیرخانی به عنوان نامزدهای نهایی در بخش داستان این جایزه هستند.


مراسم پایانی یازدهمین دوره‌ی جایزه‌ی «قلم زرین» روز شنبه، 15 تیرماه، در باغ کتاب تهران برگزار می‌شود.



منبع (http://isna.ir/fa/news/92040100187/شفیعی-کدکنی-نامزد-جایزه-ی-قلم-زرین-شد)

چکامه91
30th June 2013, 01:01 PM
نگاهی به نامزدهای بخش شعر جایزه قلم زرین

رضا اسماعیلی دبیر یازدهمین جشنواره قلم زرین هفته گذشته با اعلام اسامی 3 کتاب راه یافته به بخش نهایی در بخش نقد و پژوهش ادبی و در حقیقت نامزدهای دریافت این جایزه، پرونده کتاب‌های نامزد دریافت جایزه قلم زرین را در 3 بخش شعر، داستان و نقد و پژوهش ادبی بست و همه چشم‌ها منتظر روز 15 تیرماه است تا ببینند در هر یک از این بخش‌ها چه کتاب و چه نویسنده‌ای در میان 11 کتاب اعلام شده، گوی سبقت را می‌رباید و یازدهمین جایزه قلم زرین را به دست نویسنده‌اش می‌رساند.

تا روز برگزاری این جایزه نگاهی داریم به نامزدهای بخش شعر جایزه قلم زرین.


1- از توحید تا انتظار در خورشیدهای توأمان

«خورشیدهای توأمان» سروده حسنا محمدزاده یکی از 6 کتابی است که در بخش شعر نامزد دریافت جایزه قلم زرین شده است. «خورشیدهای توأمان» دومین مجموعه اشعار آیینی‌ محمدزاده است که زمان سرودن اشعار این مجموعه به سال‌های 89 و 90 برمی‌گردد و انتشارات آرام دل آن را منتشر کرده است.

این مجموعه شامل دو فصل و دربرگیرنده هفتاد غزل و پنجاه رباعی است که اشعار آغازین کتاب غزل‌هایی با مضامین توحیدی و مناجات دارد و بقیه اشعار به ترتیب به چهارده معصوم و فرزندان عزیزشان تقدیم شده است که نهایتا به غزل‌های انتظار ختم می‌شود.

همچنین محمدزاده در زمینه محتوای اشعار سعی کرده است که در کنار مدح و مرثیه به موارد حس برانگیز و قابل تأمل زندگی آن بزرگواران و خصوصیات اخلاقی‌شان اشاره کند تا به گونه‌ای بتواند در آیینه شعر، تصاویری هر چند مختصر از لحظات فراموش نشدنی تاریخ را به مخاطبانش نشان دهد.

این شاعر جوان کاشانی پیش از انتشار این کتاب در گفت‌وگویی در مورد انگیزه نام‌گذاری کتاب گفته بود: منظور از خورشیدهای توأمان چهارده خورشید همیشه تابان آسمان ولایت است و این کتاب به پیشگاه والای امام عصر (عج) تقدیم شده است، به او که کوچه‌ها در انتظار قدومش لحظه‌شماری می‌کنند و با نسیم نفس‌هایش حسن یوسف‌ها جانی دوباره می‌گیرند.

**چه دستی کرد پرپر،حُسن یوسف‌های گلدان را

یکی از زیباترین اشعار این شاعر جوان در این کتاب هم که «خورشیدهای توأمان» نام دارد و نام کتاب از آن وام گرفته است چنین است:

تمام چشم‌های تشنه حس کردند باران را
شبی که غنچه‌ها دیدند بیداد زمستان را

من از اشک ترنج وُ تیغ‌های سرخ می‌ترسم
چه دستی کرد پرپر،حُسن یوسف‌های گلدان را

چقدر از این طرف‌ها بوی درد و آه می‌آید
که بر لب می‌رساند نیمه‌ شب تا سحر جان را

شبِ قدر است، تقدیر زمان امشب رقم خورده‌ست
زمین کربلا رویانده چشمی اشک ریزان را

به خنجر ریزِ غربت می‌رسد تقویم، آشفت
چه خوش حرمت نگه می‌دارد آتش، آه ِ مهمان راغدیری‌ها برای بغض‌های زیر خاکستر
به پای مسلخ آوردند حتی عید قربان را

همان‌هایی که مسجد را به خون آغشته می‌کردند
به دست کینه‌ها دادند روزی، گوی و میدان را

چه سنگین است تاوان عزیز «فاطمه» بودن
به جرم عاشقی بردند روی نیزه قرآن را

همیشه خون ِگرم و تازه می‌جوشد از این قصّه
نمی‌بیند به خود این عشق، هرگز رنگ پایان را

**روزنه‌ای برای اشتراک حس‌های شاعرانه

اگر نگاهی داشته باشیم به شخصیت و زندگی این شاعر جوان، باید او را چنین وصف کنیم:

«حسنا محمدزاده» اهل کاشان است. از سال 1376 شعر را به صورت جدی دنبال کرد و همزمان تحصیلات دانشگاهی‌اش را در رشته الکترونیک به پایان رساند. البته شعرهایی که در آن دوره سروده می‌شده به گفته خودش بیشتر شخصی بودند و در فضای خلوتش زمزمه می‌شدند. ورود جدی او به عرصه شعر به آشنایی‌اش با «صائم کاشانی» بر می‌گردد به سال 84 که این شاعر جوان با شخصیت صائم و با انجمن «سخن» آشنا شد.

او هیچ گاه فراموش نمی‌کند که در آن دوران با چه ذوق و اشتیاقی در جلسات انجمن شرکت می‌کرد، به هر حال بعد از سال‌ها که سرودن را در خلوت تجربه کرده بود به یک فضای گرم و صمیمی راه یافت که می‌توانست در آن فضا زمزمه‌های خلوتش را با شاعرانی که تا حدودی احساس شان به هم شبیه بود به اشتراک بگذارد.


سرانجام فعالیت‌های شاعرانه او در قالب اولین کتابش ثمر داد و مجموعه «هنوز قلب قلم درد می کند... برگرد!» در بهار 1389 توسط انتشارات آرام دل به چاپ رسید و همین مجموعه برگزیده سیزدهمین دوره کتاب فصل شد و مورد تقدیر قرار گرفت.

او در این سال‌ها مجموعه شعرهای دیگری نیز منتشر کرده است که شامل مجموعه غزل «عشق‌های بی‌حواس» توسط انتشارات فصل پنجم، مجموعه رباعی «یک مشت آسمان» توسط انتشارات فصل پنجم و مجموعه شعر آیینی خورشیدهای توأمان می‌شود.

**محمدزاده به ادبیات کهن مسلط است

محمدزاده شاعری جوان با اشعاری شورانگیز است که از گسترده واژگانی خوبی برخوردار است و در این سال‌ها توانسته توجه منتقدان ادبی را به اشعارش جلب کند.

مثلا عبدالرضا مدرس زاده مدیر کانون نشر فرهنگ اسلامی درباره اشعار این شاعر به خصوص دو کتاب آخرش گفته است: خوشبختانه در اشعار خانم محمدزاده تلمیحات گوناگون، استفاده از فضاهای تاریخی و نمونه‌های مختلف از این دست به چشم می‌خورد که نشان می‌دهد ایشان از ادبیات کهن و پیشینه تاریخی هم بی‌بهره نبوده‌اند.

همچنین باغ‌شیخی شاعر و استاد دانشگاه از دیگر منتقدانی است که به اظهار نظر درباره اشعار این شاعر جوان پرداخته و معتقد است: شعرهای محمدزاده شاخصه‌های فوق‌العاده‌ای دارد و آن این است که با کاراکترهایی که بقیه دارند، ترکیبات و مضامینی نو می‌آفریند و به نتایج خاص می‌رسد.

باغ شیخی تصاویری نو و بدیع و مقایسه‌های تازه، روانی و سلیس بودن بیان و استفاده از کلمات محاوره در بعضی موارد را از شاخصه‌های شعر این شاعر کاشانی خوانده که شعر وی را شور انگیزتر کرده است.

گفتنی است محمدزاده مدتی است که مسئولیت انجمن ادبی حوزه هنری کاشان را به درخواست رییس حوزه هنری پذیرفته‌ است.

چکامه91
30th June 2013, 01:10 PM
2- شاعری سوار بر قطار در گذر از تونل یادگارهای هفتاد و دو ملت

«صبح بنارس» تقریبا آخرین مجموعه شعری است که از علیرضا قزوه توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. صبح بنارس حاوی شعرهایی است در قالب قصیده و غزل که قزوه در دورانی که در هند به عنوان رییس مرکز تحقیقات فارسی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلی نو حضور داشته، سروده است. این شاعر نام آشنا با سرودن این مجموعه اشعار و گردآوری آنها علاوه بر پاسخ دادن به طبع شاعرانه خود، منظور دیگری هم داشته و منظورش را مشخصا در معرفی که خود بر «صبح بنارس» نوشته، بیان کرده است:

«حال من بد نیست و از شما چه پنهان این پنج سال آخر در شلوغی هند آرامشی عجیب را آموختم. هند به من و غزل‌هایم آموخت که دنیا بزرگ‌تر از آن چیزهایی است که می‌دیدم و تا هنوز می‌بینیم. این سال‌ها با بچه‌های هند به فارسی مشق غزل کردیم و یاد عبدالقادر بیدل را زنده نگاه داشتیم و روغنی از اشک در چراغ نیمه مرده‌ زبان فارسی ریختم که داشت فراموش می‌شد مثل بیدل و غزل پارسی و خیلی چیزهای دیگر که شاید حکایتش را روزی در سفرنامه قطار مهاراجه خواندید.»

قزوه هفتاد غزل کتاب را به نوعی یادگاری از هند می‌داند و خودش را در هند تصور می‌کند. او با اشعارش سوار بر قطاری از تونل خنده‌ها و گریه‌های سرزمین هفتاد و دو ملت می‌گذرد.

**تلاشی برای جان دادن به غزل فارسی در هند

این شاعر در این کتاب به نوعی نگران حال غزل فارسی است که سرزمین صبح بنارس شرایط مساعدی ندارد و در این کتاب سعی کرده مرهمی باشد بر این حال بد و کوششی کرده باشد برای پایان دادن به دلتنگی‌های زبان فارسی.

هر چند او شرح نداده که چرا از شام اَوَد و صبح بنارس، سحرهای کشمیر و غروب‌های‌دهلی و نام‌های بسیار دیگر، صبح بنارس را شناسنامه این دفتر کرده است اما نام کتاب (بنارس از شهرهای مهم تاریخی، فرهنگی و تجاری هند، و از مراکز قدیمی و مهم شیعیان شبه‌قارۀ هند به‌شمار می‌آید)، نشان دهنده رد پای عمیق این سرزمین در اشعار کتاب است و واژه‌های هند، هندو، گجراتی، معبد، رام رامی (ذکر مقدس هندوان) و... به وفور در اشعار دیده می‌شوند. قزوه نشان داده هر چند او در هند باشد، قلبش جای دیگری است و حافظ فرهنگ و عقاید ملت و کشورش است. از هند می‌گوید و دلش را در نیشابور جا می‌گذارد:

همه شب «رام‌رام» ی گفت و من «الله‌الله»
هلال نیمۀ شعبان رسید و داغ من نو شد (ص 20)

از شراب مشرق توحید خواهد مست شد
گر نسیم هند، از خاک خراسان بگذرد (ص 42)
ای نسیمی که در کوچه‌های هند، شاهد «رام‌رام» ‌و آرامی
از مدینه که می‌آمدی این سو، از مقام محمد خبر داری؟...

ای نسیمی که در کوچه‌های دهلی بوی عود و حنا می‌دهد جانت!
از نشابور آیا گذر کردی؟ از سناباد و مشهد خبر داری؟...

طوطی هند بودن نمی‌خواهم؛ من کبوتر، نه، آهوی دلتنگم
تو دلت سوز دارد؛ خبر دارم، من دلم درد دارد؛ خبر داری! (ص 44)
گرچه نام «رام» و «لچمن» نیز نام اوست
در نگاهم هیچ نامی جز «محمد» نیست

در دلم تا «اشهد ان لا اله» اوست
گوش جانم وام‌دار زنگ معبد نیست (ص 58)


**همچنان بر بلندای قله شعر اعتراض

از دیگر ویژگی‌های این کتاب مانند دیگر اشعار قزوه اعتراض است، قزوه همچنان جزء شاعرانی است که در بلندای قله شعر اعتراض امروز ایستاده است:

گاوان شکم سیر به دنبال چرایند
از سفرۀ‌ شان کم نکنی سیر و عدس را...

خواب است و خیال است و دروغ است و شلوغ است
زنگولۀ تابوت هوس کرده جرس را

این وزوزشان از سر آن است که روزی
در خانۀ سیمرغ نشانند مگس را (صص 47 و 48)

بیت‌های بالا تنها نمونه‌هایی از شعرهای بسیار فراوان قزوه است که لحنی اعتراضی دارند با این وجود طبع این شاعر باز هم روان و شیوا است و عبارت‌های زیبا و همه فهم در آن موج می‌زند. از سوی در این کتاب شاید بیشتر از دیگر اشعار قزوه بتوان ردپای بیدل را دید و تاثیر تصحیح و خواندن مداوم این شاعر پارسی گوی دیروز را در شاعر پارسی زبان امروز حس کرد. مثل بیت زیر:

نه پلکی می‌زند عقلم، نه راهی می‌رود هوشم چراغ خسته‌ای در انتهای شهر خاموشم (ص 7)

و ابیاتی از این دست زیاد هستند که تسلط قزوه به ادبیات کهن را نشان می‌دهند و این تسلط به او کمک می‌کنند به زبان امروز و برای فارسی زبانان امروز بسراید.

ویژگی‌های اشعار قزوه در این کتاب بسیار متنوع است و می‌توان درباره مضمون‌های متفاوت در صبح بنارس سخن گفت و نوشت. اما بارزترین مشخصه اشعار او در این کتاب این است که او باز هم نشان می‌دهد و فریاد می‌زند که شاعر انقلاب است و پس از گذشت‌ سال‌ها باز هم برای انقلاب و از انقلاب می‌سراید و از این پس نیز خواهد سرود. مصداق بارز این اندیشه در سراسر کتاب تجلی کرده و این اندیشه را به وضوح می‌توانیم در شعر انقلاب فروش ببینیم:

سلام بر همه الا به قلب مغلوبان
سلام بر همه الا به انقلاب‌فروش

شما که خون دل خلق را پیاله شدید
شرور شهر شمایید یا شراب فروش؟


**صبح بنارس به چه کسی تقدیم شده است؟

به هر حال این کتاب کتاب شاخصی است و درباره محتوای آن می‌توان مطالب گوناگونی نوشت. به همین دلیل صبح بنارس به محض انتشار، در میان کتاب‌های منتشر شده درخشید و در مهر ماه سال 1391 جایزه بیست و یکمین دوره کتاب فصل در بخش شعر را از آن خود کرد. اما شاعر بلافاصله صبح بنارس را به مرحوم پزشکیان تقدیم کرد و چهارم مهر 1391 در پستی از وبلاگ خود نوشت: «امروز شنیدم کتاب «صبح بنارس» که شعرهای پنج سال آخر من در هند بود و توسط شهرستان ادب منتشر شده بود جایزه بیست و یکمین دوره کتاب فصل را در بخش شعر به خود اختصاص داده است. ارزش مادی و معنوی این جایزه را تقدیم می‌کنم به زنده یاد محسن پزشکیان.

شاعری که در عین شایستگی هرگز فرصت شناخته شدن نیافت. شاعری از اهل مبارزه و اعتراض که از زندانیان زمان شاه بود و در اوایل انقلاب برای دیدار امام به قم می‌رفت که در تصادفی با فرزند کوچکش به دیار باقی شتافتند. خدایشان بیامرزاد. »


**قزوه نیاز به معرفی ندارد

علیرضا قزوه در ادب معاصر ما چندان نیاز به معرفی ندارد، حتی آنها که شعر را به صورت جدی دنبال نمی‌کنند، قزوه را می‌شناسند. اما اجمالا باید گفت علیرضا قزوه در سال 1342 در گرمسار به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در گرمسار گذراند. از سال 1365-1364 به‌سمت ادبیات عرب گروید. رساله فوق لیسانس وی در زمینه ادبیات و شعر معاصر تاجیکستان می‌باشد. در 1377 به‌عنوان رایزن فرهنگی ایران در تاجیکستان انتخاب شد.

از دیگر مسئولیت‌های او می‌توان به دبیر کنگره سراسری شعر دفاع مقدس در استان کرمانشاه، دبیر نخستین جشنواره بین المللی شعر فجر مسئول دفتر شعر و موسیقی وزارت ارشاد و رییس مرکز تحقیقات فارسی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلی نو اشاره کرد. او پس از بازگشت از هند و درگذشت امیرحسین فردی به به عنوان مدیر مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری منصوب شد.

مولا ویلا نداشت، از نخلستان تا خیابان، مجموعه شعر (1368)، شبلی و آتش، مجموعه شعر (1373)، پرستو در قاف، دو رکعت عشق (1375)، قطار اندیمشک و ترانه‌های جنگ (1384)، عشق علیه‌السلام (1381)، با کاروان نیزه، من می‌گویم، شما بگریید، چمدان‌های قدیمی (1391) نام تعداد دیگری از کتاب‌های او هستند.

چکامه91
3rd July 2013, 08:15 PM
3- زبان احتشامی چهره یک سوار ایلیاتی را دارد

کتاب «عاشقانه‌های کهن سالی» خسرو احتشامی که در میان 6 نامزد بخش شعر جایزه قلم زرین قرار گرفته است، به پیشکسوت‌ترین شاعر در این جمع اختصاص دارد و احتشامی شاعری یک نسل قبل از قزوه و 2 نسل قبل از دیگر شاعرانی است که کتابشان به عنوان نامزد بخش شعر قلم زرین معرفی شده است.

«خسرو احتشامی» غزل سرایی است که امروز در اصفهان ساکن است و شاعران اصفهانی به‌واقع قدردان او هستند. احتشامی اولین مجموعه شعری‌اش را با عنوان «حماسه در حریر» را با مقدمه موسوی گرمارودی منتشر کرد.

گرمارودی درباره احتشامی نوشته است: « نگاه خسرو، امروزین است؛ می‌خواهم بگویم او تقریبا در تمام غزل‌هایش، همین نگاه را حفظ کرده است و هر چه آن خسرو کند، شیرین بود و نگاه عمومی او (یا عموما، نگاه او) امروزین است.

زبان احتشامی، صراحت و صلابت زبان و چهره یک سوار ایلیاتی را در خود دارد که همنشین دائم صلابت و صراحت کوه و کمر هونه‌گان است؛ ولی این صلابت همراه است با ملایمت نگاه پونه‌های حریرپوش، کنار جویبارک‌های نرم پویی که از دامنه‌های همان کوه‌ها، و در آغوش همان صلابت، راه خود را می‌پویند... پس هم حماسه و هم حریر است.»


**یکی از بهترین مجموعه‌های شعر سال گذشته

«عاشقانه‌های کهن سالی» عنوان مجموعه اشعار «خسرو احتشامی» در قالب غزل است که انتشارات فصل پنجم آن را منتشر کرده است. مجموعه‌ «عاشقانه‌های کهن‌سالی» غزل‌های سروده‌شده در سال‌های 90 و 91 است که بیش‌تر آن‌ها عاشقانه‌های صرف هستند؛ البته منظور از عاشقانه، همان زیبایی‌شناسی الهی است. این مجموعه حدود 60 غزل دارد.

«عاشقانه های کهن سالی» آخرین مجموعه منتشر شده از احتشامی و شامل سروده های جدید این شاعر است و از دید منتقدان یکی از بهترین غزل‌های منتشر شده در یکسال اخیر به حساب می‌آید.

احتشامی که طبعی روان و سبکی استوار در سرودن اشعار عاشقانه دارد درباره این کتاب در گفت‌وگویی گفته بود: شعرهای کتاب واقعا عاشقانه خاکساری هستند. این مجموعه غزل‌های سروده شده از تیرماه سال 90 است که بیش‌تر آن‌ها عاشقانه هستند.


**اینها شعرهای خاکساری من است

وی همچنین درباره نفوذ عرفان و جلوه‌های خداوند در اشعار عاشقانه این کتاب معتقد است: این‌ها واقعا شعرهای عاشقانه و اصطلاحا خاکساری هستند. البته «ان الله جمیل وهو یحب الجمال» در دعای سحر هم می‌خوانیم که: اللهم انی اسئلک من جمالک باجمله و کل جمالک جمیل تمام کائنات نمودی از زیبایی خداست. حتی زیبایی حضرت یوسف جلوه‌ای از جمال حق تعالی هستند. زیبایی یک عطیه الهی است که نمی‌شود آن را آفرید. کسانی که زیبا آفریده شده‌اند باید شکر گذار خدا باشند. عشق هم جلوه ای از زیبایی خدا است. غزل‌های سعدی ا این که خاکساری هستند به حضرت حق ارتباط دارند. در واقع این عاشقانه‌ها همگی بارقه ای الهی در خود دارند.»


**با شاعر عاشقانه‌های کهن سالی بیشتر آشنا شویم

خسرو احتشامی در 15 اسفند 1325 در هوندگان سمیرم سفلی (هونجان) ولادت یافت. خانواده‌اش از خوانین طایفه کشکولی کوچک از ایل قشقایی بودند که در حدود پانصد سال پیش در آن منطقه اسکان یافتند. وی در دبستان احتشام هوندگان و سپس در دبیرستان ادب اصفهان به تحصیل پرداخت و در سال 1347 دیپلم گرفت پس از گذراندن دوره خدمت سربازی در سال 1350 به قصد تحصیل عازم هندوستان شد و در پوناکالج واقع در شهر پونا به تحصیل مشغول شد. در سال 1353 به ایران بازگشت و همان سال ازدواج کرد. سپس تحصیلات خود را در دانشگاه اصفهان ادامه داد و در شهریور 1356 در رشته تاریخ فارغ‌التحصیل شد. احتشامی از هفده سالگی با شعر انس گرفت و از 1345 برای خواندن اشعار خود در انجمن‌های ادبی اصفهان شرکت می‌کرد. در سال 1346 نخستین سروده وی در مجله روشنفکر تهران به چاپ رسید. او از همان ایام با برخی از نشریات تهران مانند سپید و سیاه، همکاری خود را آغاز کرد. در سال 1378 یکی از آثار منظوم او به نام «افسانه اصفهان آبی» در اصفهان از سوی اداره کل ارشاد اسلامی بهترین اثر معرفی شد و جایزه‌ای به آن تعلق گرفت. این کتاب مثنوی بلندی دربارة 120 تن از معاریف اصفهان است.

برخی از نوشته‌های او در زمینة نقد و بررسی اشعار صائب نظامی و خواجوی کرمانی و همچنین شناخت و بررسی هنرهای اسلامی ایرانی است. احتشامی مقالات فراوانی نیز در زمینه‌های مختلف ادبی، در نشریات بنیاد، آینده، هستی، کلک، بخارا، گلچرخ و فصلنامة اصفهان به چاپ رسانده است.

کتاب‌های منتشر شده احتشامی به جز آخرین کتاب او یعنی عاشقانه‌های کهن سالی به شرح زیر است:

1- از مضراب تا محراب / انتشارات بهینه 1370

2ـ افسانه اصفهان آبی / شرکت آتروپات 1377

3ـ امشب صدای تیشه / انتشارات پرستش 1373

4ـ باغهای چوبی / سازمان رفاهی تفریحی شهرداری اصفهان 1377

5- در کوچه باغ زلف / کتابسرا 1368

6-«حماسه در حریر»/ جمهوری 1384


**همچو حافظ طبع شعر جاودانم داده‌اند

در ادامه یکی از اشعار زیبای احتشامی را میخوانیم:

با خیال دوست ذوق بی‌کرانم داده‌اند
شهپر سیمرغ و سیر لامکانم داده‌اند

در چراغان جمالش می‌زنم بال و پری
سر خوشان داغ از آتش امانم داده‌اند

کوچه را گم کرده‌ام، مستی که پرسم راه کو
سر حواست بر در پیر مغانم داده‌اند

دولت خورشید خنجر خورده‌ی فقر من است
چون هما همت ز خوان استخوانم داده‌اند

یار یک رنگ است اما کثرت اندیشان نقش
در پس هر شیشه‌ای رنگی نشانم داده‌اند

عاقبت صبح عدم دامان او خواهد گرفت
زین نشانی‌ها که از آن مهربانم داده‌اند

سال‌ها گردیده‌ام گرد سخن تا در کلام
اشتیاق پیر و احساس جوانم داده‌اند

دوش در آیینه‌ی آب حیاتم شسته‌اند
همچو حافظ طبع شعر جاودانم داده‌اند

هم لطافت می‌چکد از جام معنی هم شکوه
باده‌ی عرفان به سبک اصفهانم داده‌اند

چکامه91
3rd July 2013, 08:32 PM
4 - شعرهای سپید با موضوع اسلام و مسلمانان


در میان کتاب‌هایی که کاندید دریافت جایزه قلم زرین در بخش شعر هستند، «گل‌فروش مسلمان» تنها کتابی است که مشخصا در بخش شعر سپید قرار دارد و شاعرش هم با شعرهای سپیدش شهره است. مجموعه شعر «گل‌فروش مسلمان» در برگیرنده 60 قطعه شعر نسبتا بلند در 88 صفحه است که طبق گفته شاعر طی 6 ماه سروده شده‌اند. «گل‌فروش مسلمان» پنجمین دفتر شعر سعدآبادی به حساب می‌آید و شاعر برای هیچ‌یک از شعرهای این مجموعه عنوان مشخصی در نظر نگرفته است و این شعرها با ذکر شماره در کتاب مشخص شده‌اند.

اغلب شعرهای این مجموعه با موضوع اسلام و مسلمانان سروده شده‌اند، البته در این شعرها نگاه شاعر معطوف به مسلمانان شیعه یا سنی نبوده است، بلکه نگاهی کلی به اسلام و تمامی مسلمانان در جهان داشته است.


**تجربه‌هایی که سوغات هند هستند

اینکه سعدآبادی چرا به سراغ انتشار کتابی مشخصا با موضوع اسلام و مسلمانان رفته است، تا حدودی به فضای حضور او در هند و تجربه هم نشینی و دوستی با دیگر مسلمانان جهان دارد و همین فضا به او کمک کرد تا درباره اسلام جهانی‌تر بنویسد.

هرچند عده‌ای معتقدند که گلفروش مسلمان در فضای بیداری اسلامی و برای این تحرکات در جهان اسلام سروده شده، اما خود شاعر چنین عقیده‌ای ندارد و موضوعیت اسلام را بحث اصلی اشعار کتاب می‌داند. هرچند فضای این شعرها را به فضای جنگ و به ویژه جنگ در کشورهای اسلامی نزدیک است، اما او تلاش کرده تا از این منظر نیز به فضای اسلام در شعرهایش نزدیک‌ شود.


**قدم زدن در مرز خیال و واقعیت

از آنجا که سعدآبادی درباره واقعیت‌های جهان اسلام شعر می‌گوید کاری دشوار و تجربه‌ای جدید را پشت سر گذاشته‌است چون او با استفاده از عناصر خیال تلاش می‌کند از واقعی‌ترین اتفاق‌های دنیا بگوید و به گونه‌ای در این مرز قدم زده که هم شاعرانگی اشعارش حفظ شود و هم از آن حقیقت مقدس و مهم به خوبی یاد شود. خودش هم از تجربه این فضا و قدم زدن بین مرز واقعیت و خیال راضی است و آن را تجربه موفقی می‌داند.

البته امروز که تقریبا یک سال از انتشار این کتاب می‌گذرد، سعدآبادی با نگاهی متفاوت‌تر به مجموعه‌اش نگاه می‌کند و معتقد است او با توجه به رسانه‌هایی که در اختیار داشته، از جهان اسلام سروده است و شاید اگر اطلاعاتش را از رسانه‌های بیشتری می‌گرفت فضا برایش گسترده‌تر می‌شد و می‌توانست درباره موضوعات دیگری هم شعر بسراید.


**چون ناشر کتاب مذهبی است، عده‌ای آن را ندیدند!

نکته دیگری که بعد از گذشت یک سال در نظر شاعر گل فروش مسلمان پررنگ است، ناشر کتاب یعنی شهرستان ادب است. سعدآبادی به نوعی از فضاهای روشنفکری که در حوزه شعر امروز به وجود آمده گله دارد و معتقد است چون ناشر کتاب یک ناشر مذهبی است، عده‌ای از شاعران طیف روشنفکر اصلا به سراغ خواندن کتاب نرفته‌اند. در صورتی که اگر یک ناشر روشنفکر این کتاب را منتشر می‌کرد، خیلی‌ها کتاب را می‌خواندند.

سعدآبادی گفت: حتی خیلی از دوستان من معتقد بودند گلفروش مسلمان کتاب خوبی نیست در حالی که وقتی از اشعار و محتوای کتاب از آنها سئوال می‌کردم، می‌دیدم حتی کتاب را ندیده‌اند!

**مخاطبان عام صادق‌تر هستند

شاعر «گلفروش مسلمان» بعد از برخوردهای نسبتا سردی که توسط گروهی با او و کتابش شد به این تجربه رسیده است که اکثر مخاطبان خاص شعر وقتی کتاب یا شعری از شاعری را می‌خوانند نگاهشان با هاله‌ای همراه است. آنها با کتاب روبرو نمی‌شوند بلکه با ذهنیت خود مواجه می‌شوند اما از سوی دیگر مخاطبان عام اشعار در خوانش اثر صراحت بهتری دارند و صادقانه کتاب را می‌خوانند. سعدآبادی معتقد است قبل از خواندن هر شعری باید فضای ذهنی و فلسفه او را درک کرد و بدون ذهنیت و پیش داوری اشعار را خواند.

با هم نگاهی داریم به یکی از اشعار کتاب که نام کتاب از آن گرفته شده است:


گل فروش مسلمان در آفریقا
با بوی مغازه اش افطار می‌کند
و خرده نانش را می گذارد برای مردم سومالی
راننده اتوبوس بحرینی
با پرتاب سنگی به سوی دشمن
تصمیم دارد
بار دیگر که بخت و اقبال
پرید جلوی راهش
با اتوبوسی پر از آمال و آرزو
به ساختمان وزارت کشور بکوبد
من، دانشجویی در مالزی
سکّه خورشید را در قلّک دریا می‌اندازم
به یاد پدربزرگ
که تمام روزه‌های کودکی ام را خرید
قبل از آنکه بفهمم چگونه مادرم
سفره‌ای به وسعت همه جهان پهن می‌کند....


**کمی درباره این شاعر جوان

مجید سعدآبادی، متولد 1362 و ساکن تهران است. این روزها دانشجوی کارشناسی ارشد برنامه ریزی رفاه اجتماعی در دانشگاه علامه طباطبایی است. لیسانس تاریخ دارد و مدتی در هند جامعه شناسی خوانده است. او شعر را از سال 78 به طور حرفه‌ای با جلسات حمیدرضا شکارسری شروع کرد و توانست در سال 86 اولین مجموعه شعری خود را با نام «دالان حاج مختار پلاک 9 » به چاپ برساند و در سال 88 دو مجموعه به نام‌های «قزل‌‌آلای خال قرمز» و « سربازی با گلوله برفی» و همچنین در سال 91 دو مجموعه به نام‌های «روزهای اول دنیا» و «گلفروش مسلمان» را به چاپ رساند. این شاعر تا کنون جایزه‌های جشنواره شعر فجر، کتاب سال شعر جوان و جشنواره شعر زاگرس، بهترین کتاب دو سالانه دفاع مقدس را به خود اختصاص داده است.

بعد از گلفروش مسلمان دو کتاب دیگر در سال 92 از این شاعر جوان منتشر شده که «غریبه‌ای به غریبه دیگر» و «روزهای اول دنیا» نام دارند.

در پایان یکی دیگر از شعرهای زیبای کتاب «گلفروش مسلمان» را مرور می‌کنیم:

اگر صندلی رئیس سازمان ملل
گردان بود،
گاهی بر می گشت
نگاهی می انداخت به شما
و آدرس دقیق این همه آوارگی را می دانست
اگر ماموران سازمان ملل
این همه نامه در خواست و التماس راباز کرده بودند،
حالا با لباس های مبدلپبه میدان جنگ می‌آمدند
و درست کنار خط مرزی خبرنگاران
می دیدند چگونه با تکان دستی
روح ها ایستاده می مانند و
جسم ها یکی یکی می افتند
این روزها دلم اخبار موثقی می دهد
مثلا امروز صبح
همزمان با طلوع خورشید همسر شرعی رئیس سازمان ملل
نگاه عاشقانه ایی به شوهرش انداخت و گفت دوستت دارم
درست همان لحظه
بیست و هفت زن دیگر
به شوهرانشان همین را گفتند
شوهرانی که تیر از قلبشان گذشته بود
و به دیوارهای سوخته برخورد کرده بود.

چکامه91
4th July 2013, 12:11 PM
5 - «سکوت کاهگلی» صدایی خوش برای گوش‌های صاحب ذوق است


** اولین کتاب یک شاعر جوان

«سکوت کاهگلی» تنها کتاب در مجموعه کتاب‌های نامزد دریافت جایزه قلم زرین در بخش شعر است که اولین کتاب شاعرش به حساب می‌آید و انتشارات شهرستان ادب آن را منتشر کرده است.

«سکوت کاهگلی» مشتمل بر 40 شعر است که زمان سرودن این اشعار به سال‌های گذشته برمی‌گردد. بیشتر اشعار کتاب غزل هستند و یک چهارپاره و یک قصیده هم در این کتاب آورده شده است.

شاعر در سرودن اشعار خودش را به موضوع خاصی محدود نکرده است و اشعار با موضوع آزاد است. البته عنوان شعر آزاد را خود شاعر برای اشعارش گذاشته است، به این دلیل که خود را شاعری می‌داند که سفارشی شعر نمی‌سراید. شیبانی درباره اشعارش معتقد است: من زمانی که شعر آیینی می‌گویم به سفارش جایی نیست. حتی شعرهای دفاع مقدسی‌ام که در جشنواره‌ها رتبه آورده، سفارشی نبوده یا شعری که درباره شهدای هسته‌ای سروده‌ام و تبدیل به سرود شد، هم سفارشی نبود و در مجموع اشعار من آزاد است.


**یک هارمونی هم ساز

شیبانی با غزل‌هایش در این کتاب گل کرده است و شعرها با مضمون‌های متفاوت، ‌محتوای هماهنگی دارند که قالب «غزل‌» و «چهارپاره» مناسب این محتوا بوده‌اند. حتی تنها شعری که در قالب قصیده در این مجموعه آمده است همساز و هم آوا با دیگر فرم‌های شعری این کتاب است.

برای سکوت کاهگلی جلسات نقد و بررسی گرفته شد و شاعران و منتقدانی به اظهار نظر در این باره پرداختند و با وجود اینکه اولین کتاب شاعر تبریزی بود که وارد بازار کتاب می‌شد، توجه‌های اهل شعر را به خود جلب کردند.

شیبانی از بازخورهای انتشار این کتاب پس از گذشت یک سال از انتشارش در مجموع راضی است و استقبال از کتابش را خوب توصیف می‌کند و معتقد است به دلیل داشتن وبلاگی برای ارتباط با مخاطبانش توانسته ارتباط خوبی با مخاطبان برقرار کند و از میزان رضایت آنها با خبر شود. هر چند بازار کتاب شعر از نظر این شاعر جوان آن طور نیست که انتظار نفوذ شعر به لایه‌های عمیق جامعه را داشت و مخاطبان شعر معمولا خاص هستند.


**ظهور شاعری پرشور و دردمند با اشعاری زنده

از سوی دیگر نظرات و نقدهایی هم که درباره این کتاب منتشر شده خبر از استقبال شاعران از کتابی با اندیشه‌های جدید در حوزه شعر معاصر می‌دهد. مثلا سید ضیاء قاسمی از شاعرانی است که انتشار مجموعه‌شعر «سکوت کاه‌گلی»، را نوید بخش از راه رسیدن شاعری پرشور و اهل درد می‌دهد و معتقد است: انتشار چنین مجموعه‌ای در زمانه‌ای که بسیاری از شاعران هم سن و سال رضا شیبانی اصل، یا به ورطة سرودن رمانتیک‌های زینتی و پر از آه و ناله و نفرین‌های یک دست و یک نواخت افتاده‌اند، یا تمام توانشان را صرف بازی‌های فرمی و زبانی و موج‌بازی‌ها و مانیفست دادن‌ها و داعیه‌ها و دعوا‌ها کرده‌اند یا به سیاست‌زدگی مصرفی روی آورده‌اند، غنیمت بزرگی است.

قاسمی همچنین مجموعه اشعار سکوت کاهگلی را زنده توصیف می‌کند و معتقد است اشعار او نشان دهنده این موضوع است که بیشترین دغدغه‌های این شاعر اجتماعی هستند، اما نکته‌ مهم آن است که اولویت برای او اصالت بیان شاعرانه این دغدغه‌هاست؛ اینکه با ذهن و ضمیری شاعرانه این دغدغه‌ها را ببیند و بنمایاند. شیبانی در این مجموعه اگر به عشق و تاریخ و جامعه نظر و گذر دارد نیز از این رهگذر است.

با این خصایص مجموعه ‌شعر «سکوت کاه‌گلی» از مجموعه‌های خواندنی و موفق شعر امروز است که مخاطب در آن، با نگاهی اصیل و شاعرانه مواجه می‌شود. به نظر قاسمی تنها موردی که در این مجموعه، حسرت مخاطب را می‌تواند برانگیزد این است که ای کاش شاعر در انتخاب غزل‌هایش سخت‌گیری بیشتری به خرج می‌داد و حدود شش، هفت غزل را که در حد و اندازة دیگر اشعار کتاب نیست، از این گردونه حذف می‌کرد.


**صدایی خوش برای گوش‌های صاحب ذوق

میلاد عرفان‌پور شاعر جوان کشورمان هم سکوت کاهگلی را ، صدایی تازه و مبارک ، در شعر امروز می‌داند صدای تازه‌ای که به گوش حساس ذوق، خوش می‌آید و مژده طنین انداختن صداهای ماندگارتری در شعر امروز را با خود دارد.

عرفان پور هم توجه شاعر به موضوعات متنوع در جامعه و در اطراف خود را از ویژگی‌های مثبت کتاب سکوت کاهگلی می‌داند و تنوع احوال شعرهای این مجموعه، را نشان دهنده توان شاعر در ساحات متعدد می‌خواند و معتقد است: در این مجموعه به همان مقدار که از عشق سخن رفته، حتی شاید بیش از آن به انتقاد اجتماعی بها داده شده است. همان میزان که از لطافت کلام و طبع در سکوت کاهگلی اثر می‌بینیم باید به انتظار کلام حماسی و استوار نیز باشیم. از دیگر خصیصه‌های روشن این مجموعه تنوع قابل توجه در واژگان و گستره کارآمد دایره واژگانی شاعر است.


**بیا به کوری این چشم انتظارانت

در ادامه برای اینکه نمونه‌ای گستردگی معانی و موضوع‌های به کار رفته در این مجموعه را نشان دهیم گذری داریم بر دو شعر از مجموعه سکوت کاهگلی اولی شعری با موضع انتظار و دومی شعری اعتراضی:


تو زنده‌ای و بمیرند سوگوارانت
نه جام حور، نه آب حیات می‌خواهم
ببر ما و بکش تشنه در کنارانت
به جز تو چیست مگر درد دردمندانت؟!
به جز تو چیست مگر چاره‌ای دچارانت؟!
دلم گرفت از این کوچه‌های بی‌آفاق
ببر مرا به تماشای کوهسارانت
دلم گرفته از این سایه‌های بالاسر
خوشا هر آینه بی‌چتر زیر بارانت
بیا به روشنی چشم مردم خاموش
بیا به کوری این چشم انتظارانت
بیا و گردهم آور دل حریفان را
بیا، به جان هم افتاده‌اند یارانت
سپاه مدعیان بین که هر چه می‌تازند،
نمی‌رسند به گرد سُم سوارانت

شعر دیگر:


ابتدای سر درگم، انتهای بی‌برگشت
بخت‌های برگشته، عمرهای بی‌برگشت
شهرهای بی‌کوچه، کوچه‌های بی‌خانه
خانه‌های بی‌پرتو؛ ناکجای بی برگشت
در جهان خاموشی، چیست سهم ما از این
کوه‌های پوشالی، جز صدای بی برگشت؟
مانده بر لبم نقش یک سلام بی پاسخ
رفته از کفم شوق یک دعای بی‌برگشت
این بلا اگر برگشت، از دعای مردم نیست
شهر ما نمی‌ارزید بر بلای بی‌برگشت
هرچه را که دستم بود، می‌نهادم و روزی
می‌گرفتم از این شهر-کاش- پای بی‌برگشت


**کمی درباره این شاعر جوان

رضا شیبانی اصل اهل تبریز است و متولد 1360. مثل دیگر اعضای خانواده‌اش او نیز دکتر است و دکترای دامپزشکی دارد. اما دلش را در ادبیات جا گذاشته و در خطه تبریز یکی از شاعران جوانی است که می‌خواهد راه شهریار را در ادب فارسی ادامه دهد.

شیبانی شعر می‌گوید حتی به مناسبت‌های مختلف ملی و مذهبی اما خودش می‌گوید شاعر جشنواره‌ای نیست تا در جشنواره‌های متعدد شرکت کند اما اولین کتابش یعنی سکوت کاهگلی که در میان نامزدهای جایزه قلم زرین قرار دارد و توانسته است بین کتاب‌های زیادی که در سال گذشته در حوزه شعر منتشر شده، خود را یک سر و گردن بالاتر بکشد و توانست خود و شاعرش را در عرصه شعر امروز ثابت کند و نشان دهنده طبع محکم و استواری زبان و آینده درخشان این شاعر تبریزی است.

چکامه91
4th July 2013, 10:04 PM
6 - کهن‌ترین قالب شعر فارسی در دستان جوان‌ترین نامزد قلم زرین


**جوان‌ترین شاعر کاندید جایزه قلم زرین

در میان شاعرانی که کتابشان نامزد جایزه قلم زرین شده است، میلاد عرفان‌پور جوان‌ترین است. او یک شاعر شیرازی متولد سال 1367 است و بیشتر رباعی‌سرا. یعنی تا قبل از کتاب «بی‌خبری‌ها» هر چه که از این شاعر جوان منتشر شده بود، در قالب رباعی بود. رباعی‌هایی که هر چند شاعر بسیار جوانی داشتند، اما بسیار موفق بودند حتی بعضی از آنها به ذهن و زبان عموم جامعه هم راه یافت و در پیامک‌ها دست به دست شد و عرفان‌پور را به جمع شاعرانی کشانید که مخاطب عام هم او را بشناسد و اشعارش را زمزمه کند و این برای یک شاعر25 ساله موفقیتی بسیار بزرگ است.

از سوی دیگر «بی‌خبری‌ها»ی این شاعر جوان اولین کتاب از او است که او توانایی خودش را در سرودن در دیگر قالب‌های شعری نشان می‌دهد و عملا ثابت می‌کند که علاوه بر رباعی در سرودن غزل و دوبیتی هم مهارت کافی را دارد.

مجموعه شعر «بی‌خبری‌ها» نزدیک 40 قطعه شعر در قالب‌های غزل، رباعی و دوبیتی دارد که مضمون اشعار بیشتر عاشقانه است و انتشارات شهرستان ادب این کتاب را منتشر کرده است.


**فضایی مناسب برای شاعر شدن

عرفان‌پور علاوه بر داشتن ذوق و قریحه ذاتی و طبع روان شاعری که خداوند در وجودش به امانت گذاشته است، به گفته خودش در فضا و محیط مناسبی رشد کرده است. خودش در این باره می‌گوید: «در خانواده ما فضا برای شعر گفتن خیلی مناسب بود. پدرم مداحی می‌کرد و مادربزرگ مرحومم مدام شعر می‌خواند و این عوامل کمک می‌کرد تا وزن شعر در ذهن من جا بیفتد. خیلی جالب است چند تا از دوستان شاعر من هستند که آنها هم پدرانشان مداح است و این مداحی خیلی در شعرشان تاثیر دارد که وزن در شعر بنشیند و آهنگ شعر در ذهن شاعر نهادینه شود. با این تفاسیر اولین شعری که گفتم مشکل وزن نداشت.»

**اولین جایزه در 18 سالگی

او اولین شعر قاعده‌مندش را سال 1383 یعنی زمانی که تنها 16 سال داشته، سروده است و البته خودش به یاد دارد که در 7 سالگی هم طبع شعریش به کمکش می‌آمده و چیزهایی می‌سروده است. سرانجام سیر صعودی موفقیت‌های او کار را به آنجا رساند که در سن 18 سالگی جایزه خوارزمی را از آن خود کرد.

با این وجود علاوه بر اینکه زبان این شاعر جوان در سرودن شعر استوار است، محتوای به کار رفته در اشعار او نیز جذاب و غنی است و همین باعث شده که او در میان شاعران امروز شناخته شود و چهره شناخته شده‌ای به حساب بیاید.

شعرها و به خصوص رباعی‌های او ویژگی‌ها و مشخصه‌های زیادی دارند که می‌توان آنها را بر شمرد اما دو ویژگی خیلی بارز اشعارش یکی غافلگیری در رباعی‌ها و دیگری پرداختن به مضمون‌های اجتماعی و به نوعی شعر اعتراض است. ضمن اینکه او این توانایی را دارد که در یک رباعی که تنها 4 بیت دارد، مضمون‌های متفاوتی را بیان کند و یک موضوع را از چند زاویه ببیند.

برانگیزانندگی و غافلگیری‌های این شاعر در مصراع آخر رباعی‌هایش است. که این سبک از قدیم تاکنون هم رواج داشته. از خیام و مولانا گرفته تا قیصر امین‌پور، سلمان هراتی و ...


**زبان و مضمون امروزی در قالبی بسیار کهن

از سوی دیگر او در قدیمی‌ترین قالب شعری زبان فارسی شعر می‌گوید اما با زبان و مضمون امروزی. او در فضاهای مضمونی مختلف سرک می‌کشد و در حوزه‌های مختلف تبحر دارد. شعر عاشقانه، دفاع مقدس، آیینی، اجتماعی و شعر اعتراض مضمون‌هایی هستند که عرفان پور همه آنها را با موفقیت تجربه کرده است.

خودش درباره محتوای اشعارش و سمت و سویشان معتقد است: فارغ از «از شرم برادرم» که خودش یک موضوع خاص است، اگر از کتاب «پاییز بهاری است که عاشق شده است» تا «جشن فراموشی‌ها» نگاهی داشته باشم باید بگویم من بیشتر خودم به سمتی کشیده شدم که محتوا خیلی برایم ارزشمندتر است و سعی می‌کنم که ردپایی از یک انسان موحد و یک انسان مسلمان در شعرها باشد هر چند این ردّپا یا پنهان باشد و در ظاهر به چشم نیاید ولی در مجموع کتاب که خوانده می‌شود باید به گونه‌ای در آن دیده شود.


**شعر اجتماعی هم شعر آیینی است/ شعر اعتراض سیاه نیست

در مورد شعرهای اعتراض و شعرهای اجتماعی او هم نکته مهم که خودش هم بر آن تاکید دارد، سیاه نمایی نکردن است. او اعتراض می‌کند و در عین حال نقطه‌های امید را هم نشان می‌دهد: من می‌خواهم این را بگویم که شعر اجتماعی ما که مدت‌ها شاید مغفول مانده باشد، یکی از مهمترین اجزاء شعر انقلاب اسلامی و شعر آیینی ما است. ما باید این دید را در خودمان ایجاد کنیم که وقتی اسم از شعر آیینی می‌آید،‌ شعر اجتماعی هم شعر آیینی است، شعری که اجتماعی باشد و به دردها و معضلات اجتماع مسلمان‌ها پرداخته باشد، این شعر آیینی و یک شعر مذهبی است و شاید مذهبی‌ترین شعر همان باشد. شعر اعتراض شعر سیاه نیست. ما هیچگاه نباید مخاطب را مایوس کنیم هیچ لحظه‌ای نباید امید مخاطب را به یاس تبدیل کنیم ما این حق را نداریم و اگر اعتراضی هم می‌شود باید در یک بافتی باشد که در آن سیاه نمایی جلوه نکند.


**به سربلندی سرویم و استواری کوه

در ادامه مروری داریم بر دو غزل زیبا از کتاب بی‌خبری‌ها:

به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامده‌ست به جز ما کسی به یاری ما

به رنج راه بیامیز تا بیاموزی
به خط آبله اسرار پایداری ما

به دوش نعش جوان برده‌ایم و در تشییع
ندیده است کسی اشک سوگواری ما

به سربلندی سرویم و استواری کوه
به رودهای جهان رفته بی‌قراری ما

نمانده جای شکایت که در پی هر زخم
بلندتر شده طومار بردباری ما

بهار آمده اما برای پیروزی
خوشا که سرخ شود جامه بهاری ما

شعر دوم:

شادی برای تو غم عالم برای من
از ماه‌های سال ،محرم برای من

آوای آسمانی داوود مال تو
خاموشی مقدس مریم برای من

از عشق خود جدایم و جای گلایه نیست
این بود ارث حضرت آدم برای من

بی مهری است رسم محبت برای تو
تنهایی است مونس و همدم برای من

این زخم ها معلم خندیدن من اند
حیرانم از ترحم مرهم برای من

یوسف که نیستم ولی آن بنده ام که هیچ
نگذاشته ست صاحب من کم برای من

بگذار عمر در گذر عشق طی شود
حتی اگر نشد که تو یک دم برای من...


**کتابشناسی شاعر بی‌خبری‌ها

اگر مروری داشته باشیم بر کتاب‌های شعر این دانشجوی فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) به کتاب‌های زیر می‌رسیم:

از شرم برادرم 1385(چاپ دوم)، پاییز بهاریست که عاشق شده است 1386 (چاپ چهارم)، پادشهر 1388(چاپ سوم )، جشن فراموشی‌ها 1389 (چاپ دوم)، بی خبری‌ها 1391، چاره‌ها(گزیده رباعی معاصر) 1391

چکامه91
5th July 2013, 12:51 PM
7- «قیدار» جست‌وجوی ریشه‌های جوانمردی در زمانه اکنون

رضا امیرخانی درباره رمان جدیدش، قیدار گفته است: برای نوشتن قیدار تمام فتوت‌نامه‌های قدیمی فارسی را خواندم. سعی کردم تا آنجا که می‌شود آنها را پیدا کنم تا جایی که ناگهان حس کردم خودم به یک فتوت‌نامه نویس تبدیل شده‌ام.


کسانی که رمان قیدار را خوانده‌اند با این سخن امیرخانی بیگانه نیستند و می‌دانند که در این اثر بیش از پیش جای پای جوانمردان تاریخ دیده می‌شود تا آدم‌هایی از جنس زمانه ما که به قول امیرخانی برای یافتن فتوت و جوانمردی باید ابتدا کتاب‌های تاریخی و فتوت نامه ها را جست و جو کرد و بعد به سراغ این موضوع در روزگار اکنون رفت. از زمان انتشار این اثر دیدگاه متفاوتی از سوی منتقدان راجع به آن بیان شده است.


از منظر بصیری، قیدار رمانی‌ست روایت‌گر زندگی مردی که با منش و رفتار جوانمردانه‌ خود سعی در بهبود دنیای پیرامون دارد.


او در این راه تا آنجا پیش می‌رود که در باغی در قلهک بنایی می‌سازد مطابق خواست خود و کسانی را در آن منزل می‌دهد که منطق و مسلک قیداری حکم می‌کند. بنایی که در نیمه‌بازش به روی نیازمندانش همیشه باز بماند! قیدار قهرمان داستان، گویی نه برای خود، که صِرفا برای دیگر مردمان زندگی می‌کند؛ هم و غمش حل مصائب مردم است و بس. این را در جای جای داستان، از سفره‌ اطعامی که مدام می‌گسترد می‌توان دید تا تلاشش برای رهایی زندانی دربند و از خود گذشتگی‌اش در پس ندادن فراری‌ای که حالا میهمانش است، به دستگاه قهریه. او مرام فتوتش را حتی در برخورد با پزشک بد اخلاق و تادیب افسر بدکردار قصه نیز بروز می‌دهد.


داستان قالبی قصه‌گون دارد؛ قصه‌ای که در دنیای امروزی به نگارش درآمده است. در بسیاری نقاط پررنگ داستان شاهد رخ دادن حوادث و اتفاقاتی هستیم که جز تصادف دلیل دیگری نمی‌توان برای آنها ذکر کرد. از این دست می‌توان به راستِ راه هم درآمدن قیدار با اتوبوس خودش به رانندگی دوست و پیشکار شفیقش صفدر در راه اصفهان اشاره کرد که درگیر مشکل شده. یا تصادف مرسدس کروک قیدار با یکی از کامیون‌های گاراژ خودش کمی بعد از جدایی از صفدر در ابتدای داستان.


همچنین زیر گرفته شدن کودکی –و البته مجروح نشدن کودک- توسط ماشین قیدار در ورودی باغ قلهک قیدار و چند لحظه‌ی بعد افتادن کودکی دیگر توی چاهِ آبِ باغ و باز به سلامت نجات یافتنش از این دست هستند. البته رعایت روابط علی و معلولی در چینش گره‌های اساسی داستان به چشم می‌خورد اما در به کنش کشیدن کاراکتر اصلی و بالطبع باقی کاراکترها در طول داستان، کم شاهد این دست خرده گره‌افکنی‌ها و گره‌گشایی‌ها ناشی از رخدادهای تصادفی نیستیم.


احمد نادمی هم معتقد است: امیرخانی در زمانه خودش حرف رمانش را طوری زده است که مردم و مخاطبان او این حرف‌ها را با عنوان یکی از آموزه‌‌هایی که باید از روزگار خود بیاموزند و از یاد نبرند در حافظه خود قرار داده‌اند.


رمان «من او» امیرخانی هم زمانی منتشر شد که رمان فارسی و مردم ما هر کدام کار خودشان را می‌کردند. رمان غرق در فرم شده بود و آثاری منتشر می‌شد که با وجود اینکه جایزه‌هایی هم می‌گرفت، اما کسی متوجه نمی‌شد که نویسنده در آن چه نوشته است. در این فضا امیرخانی و «من او» وظیفه خود را انجام داد و ‌آدم‌هایی را روایت کرد که در زندگی همه ما دیده می شد و این اتفاقی در رمان نویسی معاصر ایران بود.


حالا برخی توقع دارند قیدار همان «من او» در سال 91 باشد. امروز نیاز داریم که درباره جوانمردی حرف بزنیم و امیرخانی هم کاری را که باید در این زمینه می‌کرد، انجام داده است؛ همان‌طور که در زمان نوشتن «من او» کاری را که باید انجام می‌ داد، انجام داد. با این حال قیدار در زمانه‌ای که ماشین بر ما حاکم شده است و در کنار حادثه‌ای مثل انقلاب اسلامی را از سر گذرانده‌ایم ما را از این فضای ماشینی به احیای فتوت نامه نویسی‌های کهن فارسی هدایت کرده و در کنار آن به ما در مورد رفتارهای اجتماعی‌مان هشدار می‌دهد.



**آشنایی با زندگی و آثار رضا امیرخانی


رضا امیرخانی در سال ۱۳۵۲ در تهران متولد شد. در دبیرستان علامه حلی تهران درس خوانده‌ و فارغ التحصیل مهندسی مکانیک از دانشگاه صنعتی شریف است. مدتی سردبیری سایت لوح حوزه هنری را بر عهده داشت و از سال ۸۴ تا ۸۶ رئیس هیات مدیره انجمن قلم ایران بود.


* ارمیا نام اولین کتاب امیرخانی است که در سال ۱۳۷۴ منتشر و جایزه بیست سال ادبیات داستانی ایران را از آن خود کرد.


*مجموعه داستان‌های کوتاه«ناصر ارمنی» دومین اثر وی است که در سال ۱۳۷۸ منتشر شد.


* رمان «من او» سومین اثر او است که در سال ۱۳۷۸ منتشر و برخی آن را بهترین کتاب این نویسنده می‌دانند.


* چهارمین اثر این نویسنده، «از به»است که در سال ۱۳۸۰ چاپ شد و در آن به بیان گوشه‌ای از سختی‌های زندگی در دوران جنگ و بعد از آن پرداخته‌است.


* سفرنامه «داستان سیستان»، پنجمین کتاب امیرخانی است که به حواشی دیدار مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به استان سیستان و بلوچستان می‌پردازد، این کتاب در سال ۱۳۸۲ منتشر شد.


* «نشت نشا» کتاب بعدی وی، مقاله بلندی است که در سال ۱۳۸۴ چاپ شد و به ریشه‌یابی مهاجرت نخبگان پرداخت.

* رمان «بیوتن»هم در فروردین‌ماه ۱۳۸۷ به چاپ رسید. این کتاب، داستان یکی از بازمانده‌های دوران دفاع مقدس است که به بهانه‌ای به آمریکا سفر می‌ کند.


* همچنین «سرلوحه‌ها» گزیده‌ای از یادداشت‌های پراکنده امیرخانی بین سال های ۸۱-۸۴ در سایت لوح است که توسط انتشارات سپیده باوران اسفند ماه ۱۳۸۷به چاپ رسیده‌است.


* اثر بعدی این نویسنده،«نفحات نفت» جستاری در فرهنگ مدیریت نفتی و دولتی در جمهوری اسلامی ایران است که توسط نشر افق به چاپ رسیده‌است.


*کتاب «جانستان کابلستان» هم که حاصل سفر به کشور افغانستان است، در قالب سفرنامه نویسنده به کشور افغانستان از سوی نشر افق در تهران چاپ و منتشر شده‌است.


* سرانجام آخرین اثر داستانی رضا امیرخانی همین رمان«قیدار» است که آن هم توسط نشر افق چاپ و منتشر و در بیست و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی شد.


**جوایز ادبی رضا امیرخانی



* کتاب «ارمیا» برگزیده جشنواره آثار ۲۰ سال دفاع مقدس و مورد تقدیر در اولین دوره جشنواره مهر و دومین جشنواره دفاع مقدس است.


* کتاب «من او» هم در دومین جشنواره مهر مورد تقدیر قرار گرفت و یکی از سه کتاب برگزیده منتقدان مطبوعات و سه کتاب برگزیده سال ۷۹ است.


* رمان «قیدار»پیش از این برگزیده‌ بخشِ داستانِ بیست‌ویکمین دوره‌ جایزه‌ی کتابِ فصل اعلام شد.

چکامه91
5th July 2013, 04:59 PM
8 - «جمجمه‌ات را قرض بده برادر»؛ نگاه فلسفی به دفاع مقدس

مرتضی کربلایی لو نویسنده جوان و تقریبا پر کار در سال های اخیر است که پیرامون بسیاری از موضوعات اطرافش داستان نوشته است. از داستان‌های اجتماعی و اقلیمی گرفته تا آثاری با درونمایه‌های فلسفی و این اواخر موضوع دفاع مقدس که در همه این آثار سعی کرده ردپای خود را جا بگذارد و نام خود را به عنوان یکی از نویسندگان مدعی نگاه متفاوت در فرم و محتوا به اثبات برساند.

او با تجربه آزمایی در مضامین گوناگون، در کتاب جدید خود «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» به سراغ یکی از موضوعات آشنا در ادبیات داستانی سال‌های اخیر، دفاع مقدس رفته است. در این داستان،گروهی غواص مأمور شناسایی عملیات والفجر هشت هستند. افراد گروه در پذیرفتن سردسته جدید تردید دارند و در پی بروز بعضی اختلافات گاه از دسته جدا می‌شوند. در طول داستان هر یک از افراد متناسب با مأموریتی که می‌یابد به شخص اصلی قصه تبدیل می‌شود و گذشته خویش را همراه با پیش بردن داستان، باز می‌گوید.

با شروع عملیات سرنوشت افراد دسته رقم می‌خورد. شاید حرکت در زمان گذشته و آینده از مهمترین تمهیدات رمان باشد. خاصه اینکه خرق محدودیت زمان و سفر به آینده بی آن که اثر را به سبک علمی ـ تخیلی سوق دهد، در چارچوب شیوه‌های روایی کلاسیک ایرانی قرار می‌دهد.

«جمجمه‌ات را قرض بده برادر» روایت دسته‌ای غواص مأمور شناسایی است که به بهانه‌های مختلف از یکدیگر می‌برند و به یک دیگر دل می ‌بندند؛ روایت‌هایی متفاوت که با سفر در زمان بازگو می‌شود. کتاب داستان علت‌ها و معلول ها نیست، قصه خواهش آدمی است که به هرجا می­ خواهد می‌بردش، گاهی به میل، گاهی به زور؛ و قصه جنگ و انسان‌‌های درگیر جنگ. جنگی که انگار هرگز رخ نداده ا‌ست و وجه‌های خیال‌انگیز و زیبایی ‌شناسانه دارد؛ و راهی است برای شناخت انسان از خودش. انگار خوابی است و خیالی که رخ داده و آدم­‌های درگیر این جنگ، کند و کاو می‌کنند در احوالات خودشان. در این میان روابط آدم‌ها بعضی اوقات نرم نرم از خطوط قرمز هم عبور کرده است و به عشقی افلاطونی مبدل می‌‌شود.

نویسنده در این اثر با بستر قرار دادن یک از رویدادهای بزرگ و سرنوشت ساز جنگ؛ عملیات والفجر هشت، به کند و کاو در موضوع جنگ و حضور رزمندگان ایرانی در این عملیات پرداخته است. نویسنده در این رمان تلاش کرده از زاویه جدیدی به جنگ نگاه کند و برای همین در همان نگاه اول، نوع نگاه خود به مضامین آشنای دفاع مقدس را تغییر داده و نگرش تقریباً نا آشنایی را در این ادبیات در پیش گرفته است؛ رفتارهایی از جنس متفاوت با آنچه در سال‌های دفاع مقدس در جبهه‌های جنگ رایج و معمول بوده است.

شخصیت‌های داستانی نویسنده خلق و خوی متفاوتی، نسبت به آنچه پیش از این در رفتارهای این نوع کاراکترها شاهد بودیم، از خود بروز می‌دهند. آنها به شدت تفکرات فردی دارند. در حالی که نگاه رایج و معمول به رزمندگان دوران دفاع مقدس معمولا تفکرات جمعی را نشان می‌دهند. تصویر غالب از رفتار و تفکر رزمندگان دوران دفاع مقدس، آنها را معمولاً در کنار هم معنا می‌کند. در حالی که کربلایی لو سعی کرده بگوید، تک تک آدم‌های حاضر در جبهه‌ها نگاه، دنیا و آرمان متفاوتی نسبت به همدیگر داشته‌اند. این که چه اتقافی افتاده که این آدم‌های به شدت متفاوت در کنار همدیگر قرار گرفته اند، از منظر نویسنده، به جبر طبیعی باز می‌گردد. این نکته هم با ادبیات عمومی و فراگیر این جنگ فرق دارد.


شخصیت‌های پررنگ داستان را اعضای یک گروه کوچک غواضی (هلال، مرتضی، نورالله، هادی، سلیم، کاظم، حسین) تشکیل می‌دهند که چند شخصیت فرعی مانند فرمانده، عایشه و لیالی هم به نوعی مکمل قصه هستند.

بیشترین حجم داستان 288 صفحه‌ای «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» را بازکاوی ذهن و دنیای اعضای گروه کوچک غواصی تشکیل می‌دهد. بیشتر آنها به نوعی با یکی از حالت‌های سه گانه؛ گذشته، اکنون و آینده خود مسئله دارند. بنابر این، حجم قابل توجهی از حضور آنها در زمانه اکنون رمان، اغلب تحت شعاع دغدغه‌های یکی از حالت‌های سه گانه یادشده قرار می‌گیرد.

نورالله به شدت تحت تاثیر وقایع تلخ زندگی شخصی خود در گذشته دور است و در مقابل او، سلیم به شدت به فکر آینده است. تا جایی که در شرایط حساس جنگی همرزمانش را هنگام ماموریت در حاشیه اروند رود ترک می‌کند، به خرابه‌های سینما رکس آبادان می‌رود و در آن جا با مطالعه کتاب‌های درسی، خود را برای ورود به مقاطع تحصیلی بالاتر آماده می‌کند. جالب این که در آن بحبوحه دختر جوانی به نام لیالی، بر حسب اتفاق از کنار سلیم سر در می‌آورد و به نوعی این دو دلبسته همدیگر می‌شوند. سلیم در آن شرایط از لیالی خواستگاری می‌کند. آن هم مدت کوتاهی که از آشنایی آن دو می‌گذرد و آنها شناخت لازم و چندانی از همدیگر ندارند.


«سلیم کمی چشم‌هایش را باز کرد. خندید. گفت «بیا با من زندگی کن لیالی. تو آینه محدبی. کوچکم می‌کنی و خیالم را راحت می‌کنی و غرقم می‌کنی در زندگی و درس. مرا چه به حرف‌ها و کارهای گنده گنده.» لیالی گفت: «یعنی چی با من زندگی کن؟» سلیم گفت: «این جا خانه توست.» لیالی گفت: «خوب؟» سلیم گفت: «اما نه پدرت این جاست نه مادرت.» لیالی گفت: «خودت‌ می‌دانی. مرده اند.» سلیم گفت: «فرقی ندارد. آمده ام این جا برای خواستگاری.» ( ص 256)


در صفحه بعد و چند سطر پایین‌تر، زمانی که لیالی با خواستگاری صوری سلیم موافقت می‌کند جمله هایی را بیان می کند که برای خواننده ادبیات دفاع مقدس که همواره زنان شهرهای جنگ‌زده را با روحیه دفاعی و مقاومتی تجسم کرده تا حدودی غریب است. لیالی؛ دختری که خانه و شهرش از سوی دشمن متجاوز ویران شده و پدر و مادر و همه اعضای خانواده‌اش شهید شده‌اند، به سلیم؛ رزمنده ای که همرزمانش را در سخت ترین شرایط جنگی تنها گذاشته می‌گوید:

«ببین! از آن روز که جنگ شروع شد قلبم می‌تپید. حالا م‌ فهمم چرا. چه قدر دلم می خواهد دست به بازوت بگیرم شهر را بگردیم.» ( ص 267)


در مجموع، مرتضی کربلایی‌لو در رمان «جمجمه‌ات را قرض بده برادر»، تلاش کرده نگاه متفاوتی که آمیخته به نوعی نگرش‌های فلسفی هم هست، نسبت به باورهای عمومی در جامعه به مسئله هشت سال دوران دفاع مقدس داشته باشد. این که چنین نگاه متفاوتی تا اندازه با ذهنیات حاکم بر ادبیات دفاع مقدس همخوانی دارد، مسئله است که نتیجه آن در بازخورد واکنش مخاطبان داستان های دفاع مقدس نسبت به این رمان، در آینده خود را نشان خواهد داد.


** آشنایی با زندگی و آثار مرتضی کربلایی‌لو

مرتضی کربلایی‌لو در سال 356 در شهر تبریز متولد شد. از سال 1375 همزمان با ورود به مدرسه طلبگی معصومیه در قم، نویسندگی را هم شروع کرد. سپس در مقطع کارشناسی ارشد رشته فلسفه به ادامه تحصیل پرداخت. در سال 1382 اولین مجموعه داستانش با عنوان «من مجردم، خانم» منتشر شد و توانست جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را دریافت کند. کتاب‌های داستانی زیر کارنامه ادبی او در این سال ها را تشکیل می دهد.

1- من‌ مجردم‌ خانوم، انتشارات ققنوس، 1382

2- خیالات، انتشارات ققنوس، 138

3- زنی با چکمه‌های ساق بلند سبز، انتشارات ققنوس، 1385

4- مفید آقا، انتشارات افراز، 1388

5- روباه و لحظه‌های عربی، انتشارات افراز، 1388

6- نوشیدن مه در باغ نارنج، انتشارات افراز، 1388

7- قارا چوبان، انتشارات افراز، 1389

8- جمجمه‌ات را قرض بده برادر، انتشارات عصر داستان، 1391

جوایز ادبی مرتضی کربلایی‌لو:

- کتاب «من مجردم خانم» برگزیده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال 1382 شده است.

- کتاب «زنی با چکمه‌های ساق بلند» برگزیده جایزه روزی روزگاری شده است.

- رمان «مفید آقا» جایزه ادبی اصفهان را در سال 1387 کسب کرده است.

- کتاب «روباه و لحظه‌های عربی» در سال 1389 نامزد جایزه روزی روزگاری و نامزد نهایی جایزه کتاب فصل شده است.

- کتاب «نوشیدن مه در باغ نارنج» در سال 1389 نامزد جایزه ادبی جلال آل احمد شده است.

چکامه91
7th July 2013, 01:01 PM
گزارش مراسم روز قلم و اختتامیه جایزه قلم زرین

آیین پاسداشت روز قلم به همراه آیین پایانی و معرفی برگزیدگان جایزه قلم زرین، شب گذشته در باغ زیبای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد.


به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، مراسم گرامیداشت روز قلم به همراه آیین پایانی و معرفی برگزیدگان جایزه قلم زرین شامگاه گذشته در باغ زیبای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد.

* حسینی: قلم یعنی اندیشه/ جاده قلم محکم است و زیرساختی با شالوده باور دارد

سیدمحمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم روز قلم ضمن تبریک این روز اظهار داشت: قلم زدن از قلم، سهل ممتنع است. به قلم از قلم گفتن و درّ قلم به قلم سفتن، آفتاب آمد دلیل آفتاب را تداعی می‌کند و تازه با اهل قلم از قلم گفتن، آینه را به آه، آشفتن است !

وی بیان کرد: خوب می‌دانید قلم، که خود نمی‌نگارد، آنچه آدمی می‌انگارد به دست دست بر قلم انشاء می‌شود پس قلم یعنی اندیشه! گاه در قالب شعر، گاه نثر، گاه داستان، گاه پیام و گاه قانون؛ خودنمایی می‌کند؛ رونمایی می‌کند.

وزیر ارشاد با بیان اینکه دنیای امروز به هیچ پدیده‌ای به اندازه قلم مدیون نیست، تصریح کرد: حافظه زوال‌پذیر است. کم و زیاد محفوظات بلای جان حقیقت و واقعیت است. قلم منجی حافظه است. گاه پیام قلم تنها برای اهلش مکشوف است پس امین اندیشه است: من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست/تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

حسینی بیان کرد: قلم واسطه آسمان و زمین شد. ارتباط عرش و فرش! قلم جاده اندیشه‌هاست از گذشته تا حال! هرگاه سیل هجوم جاهلان و ظالمان زمان، بخشی از این شاهراه را تخریب کرد، هرچند به وصله از انقطاع بیرون شد، لیک سست و فروریختنی بود. جاده قلم محکم است و زیرساختی با شالوده باور دارد، اِلّا قلیلا!


عالی‌رتبه‌ترین مقام مسئول در وزارت ارشاد گفت: اولین فرمان الهی خواندن است و تعلیم تا قلم را در بر دارد. «اقراء و ربک الاکرام – الذی عَلَّم بالقلم – عَلَّم الانسان ما لم یعلم» زیاده بر این از قلم چه باید گفت؟! آنجا که عقاب پر بریزد! غیرت قلم خداوندی، قرآنی می‌شود که غیر را در آن راه نیست «لایمسه الاالمطهرون» پیامبر فرمود: «همانا مؤمن با شمشیر و زبانش مجاهدت می‌کند. سوگند به کسی که جان من در دست قدرت اوست، شعر شاعران مؤمن و متعهد مانند تیرهایی است که به طرف دشمنان پرتاب می‌شود.»

وی اضافه کرد: امام عزیزمان در محضرش قلم‌ها را به مسلسل تشبیه کردند آرزو داشت روزی را دنیا ملاقات کند که به جای مسلسل‌ها قلم دست‌ها را لمس کند. بخشی از این آرزو بر عهده اهل قلم است. تا زیبایی‌های قلم روح عصیان‌زده آدمیان را لطافت نبخشد، خشونت آنان را به سمت مسلسل‌ها سوق می‌دهد. گاه نابودکننده‌تر از مسلسل، تصلب است؛ تصلب اندیشه !

بر شماست که با نازش لطف قلم به نوازش صلب اندیشه بپردازید و کار شدت و غلظت را در افکار و زبان و بیان بسازید که «وجادلهم بالتی هی احسن» اگر می‌خواهید مشمول داعیان الی الله شوید : «ادع الی سبیلِ ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه»

ترا به مســـتی میخــــانه قلم خــوانم

که بامداد خمارش ز دردسـر عاری است

به دُرد نوشی هر سطر نشئه‌ای دگر است

از آن کرامت عالم رهین میخواری است

قلمتان علمدار معرفت باشد و مایه عزت و اعتبار این ملت ! توفیق، رفیق طریق ولایتمداریتان باد.


* حداد عادل: تجلیل از اهل ادب در واقع تجلیل از والاترین هنرها است

سخنران دیگر این مراسم غلامعلی حدادعادل بود که ضمن تبریک روز قلم پیرامون جنبه‌‌های هنری زبان سخن گفت و بیان داشت: ادبیات جنبه هنری زبان است، فرق یک اثر ادبی با یک اثری که ادبی نباشد این است که زبان خالی وقتی آراسته به هنر شود ادبیات نام می‌گیرد؛ هنر یک امری است که به حسب موضوع شکل‌های مختلف پیدا می‌کند. بسته به اینکه موضوع هنر چه باشد با انواع هنرها سروکار داریم، هنگامی که سنگ‌تراشی پیکرتراشی می‌کند اثری هنری خلق می‌شود.

این نماینده مجلس گفت: شاید موضوعی در عالم از مواد، اشیاء و اجسام نباشد که روی آن کار هنری صورت نگیرد. سؤال این است که شرافت این کار هنری اگر به موضوعش باشد و اگر اهمیت موضوع در والایی هنر تأثیر دارد، اما موضوع کار ادبیات چیست؟ فردی که در عالم زبان ادبیات ایجاد می‌کند بر چه مطلبی کار هنری می‌کند؟ زبان، فکر، اندیشه، ادراک که عالی‌ترین موضوع این دنیا است یعنی اگر موضوع کار ادبیات را با انواع هنرها مقایسه کنیم، می‌بینیم هنرمندی که ادبیات از زیر دست او خارج می‌شود با احوالات عمیق و لطیف انسانی سروکار دارد بدین جهت نویسندگان و ادیبان شاید والاترین کار هنری را می‌کنند، چون لطیف‌ترین حقیقت این عالم را موضوع کار هنری قرار می‌دهند و تجلیل از اهل ادب در واقع تجلیل از والاترین هنرها است.

* اسماعیلی: قلم پل ارتباط گذشته با حال و آینده است

علی اسماعیلی معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ضمن تبریک ایام شعبانیه با اشاره به ماه مبارک رمضان آن را پربرکت خواند و اظهار داشت: 11 سال پیش در 14 تیرماه با پیشنهاد جمعی از نویسندگان و انجمن قلم و تصویب شورای فرهنگ عمومی این روز به نام قلم نام‌گذاری شد.

وی افزود: امسال برای اولین‌بار این مراسم با همکاری خانه کتاب و انجمن قلم ایران ترتیب داده شده است تا ضمن حضور اهالی قلم تجلیلی از فعالیت‌های این هنرمندان داشته باشیم؛ خدا را شاکریم که در پایان دولت دهم توانستیم این مراسم را برگزار کنیم چرا که حداقل کاری بود که در حوزه معاونت فرهنگی انجام شده است.

معاون فرهنگی وزیر ارشاد ضمن اشاره به اینکه با برپایی این روز یادی از مفاخر ایران اسلامی می‌کنیم، تصریح کرد: با تجلیل از پیشکسوتان قلم و مقام آنان آنها را در رنگین‌ماندن جوهر قلم‌شان یاری می‌دهیم.

این مقام مسئول متذکر شد: انسان‌هایی که با نوشته‌هایی برگرفته از سال‌ها تلاش و رنج در راه دانش و تجربه و علم اندوزی سرلوحه زندگی بسیاری از جوانان، زنان و مردان جامعه اسلامی شدند باید مورد توجه باشند.

اسماعیلی با بیان اینکه قلم به دستانی که اسطور‌ه‌های این سرزمین را جان تازه‌ای بخشیدند و برای نسل‌های پس از خود به میراث گذاشتند مهم شمرده می‌شوند، اضافه کرد: قسم به قلم و آنچه می‌نویسد، در واقع قلم به زبان بیان عقل و معرفت انسانی، بیانگر فکر، اندیشه و شخصیت صاحب آن است. قلم بیانگر فکر، فرهنگ و اتحاد ملت‌ها است و ترسیم‌کننده خطوط فکری، سیاسی، اجتماعی و ادبی ارباب ادب و قلم و انتقال‌دهنده فکر و فرهنگ به نسل‌های حاضر و آینده همچنین حلقه وصل فرهنگ و اندیشه‌های ترجمان فکر و هنر و اندیشه و پرده‌گشای رازهای آفرینش و هدایتگر عقل‌ها و مغزها است.

معاون فرهنگی وزیر ارشاد قلم را صنع حکمت و تقدیر و تعلیم و هدایت، عزت و استقامت در راه خدا دانست و افزود: قلم وسیله حفظ و تداوم فرهنگ و تمدن‌های بشری است همچنین تکامل علوم و ابزار بیداری اندیشه‌ها و افکار و منشأ هدایت و آگاهی بشر است.

وی عنوان کرد: قلم حافظ علوم و معارف پاسدار افکار اندیشمندان و حلقه اتصال فکری علما و پل ارتباط گذشته با حال و آینده است.


* اعوانی: ایران از حیث اندیشه و تفکر در میان تمام کشورهای دنیا موقعیت ممتازی دارد

در این مراسم غلامرضا اعوانی محقق و پژوهشگر در سخنانی پیرامون فرهنگ بلند و والای ایران اسلامی، گفت: فرهنگ یکی از مشخصات ایران اسلامی است. این نشانه در کمتر فرهنگی دیده می‌شود، ایران از فرهنگ‌های تأثیرگذار بوده چرا که فرهنگ‌های جز این مرده محسوب می‌شوند یعنی تنها در گذشته تأثیر داشتند.

این نویسنده گفت: ایران اسلامی یکی از فرهنگ‌هایی بوده که پیوسته در طول تاریخ به لحاظ فرهنگی، سیاسی و حکومتی عظمت داشته است.

اعوانی خاطرنشان کرد: ایران از حیث اندیشه و تفکر، فلسفه و حکمت در میان تمام کشورهای دنیا موقعیت ممتاز دارد و از حیث علمی و نظری هم ویژه است چرا که عمل خود نوعی حکمت شمرده می‌شود.

این پژوهشگر پیشکسوت ادامه داد: ‌ایران از حیث فرهنگی دارای خصوصیاتی است که در میان فرهنگ‌های باستانی چون چین و غرب دیده نمی‌شود، اولاً در بین کشورهای اسلامی پرچمداران معارف بوده و همه علوم و فنون را شامل می‌شده است، بزرگان تمام علوم ایرانی بودند و در انتقال فرهنگی به فرهنگ دیگر ایرانیان عملکردی بی‌نظیر دارند.

این نویسنده با بیان اینکه شرق ایران پیش از اسلام، بودایی بوده است، عنوان کرد: بنا به گفته بزرگان ایرانی‌ها دین بودا و کتاب‌های بودایی را پیش از اسلام از سانسکریت به چینی ترجمه کردند و همچنین ایران اسلامی در حکمت وارث حکمت‌های باستان بوده است و از این طریق به غرب منتقل شده است چرا که در آن زمان غرب حکمت نداشت.

این پژوهشگر در پایان به هندشناسی جدید اشاره و گفت: هندشناسی جدید از ایرانیان است در حدود 450 سال پیش متون سانسکریت فلسفی، علمی، دینی از سانسکریت به فارسی ترجمه و برخی از آنها چاپ شدند.

* سرشار: پیشنهاد ثبت روز نزول سوره قلم میان همه کشورهای اسلامی

در این مراسم محمدرضا سرشار ضمن اشاره به نامگذاری روز قلم توضیح داد: بنده به نمایندگی از انجمن قلم ایران که از اولین سالروز قلم جایزه قلم زرین را در همین روز برگزار کرده مطالبی را پیرامون نامگذاری این روز و جایزه عنوان می‌کنم.

سرشار افزود: در جستجوی اینترنتی 310 هزار پست الکترونیکی یافتم که اخبار این مراسم را پوشش داده بودند حتی در برخی شبکه‌های خبری خارجی که با نظام هم راستا نیستند به شیوه خاص خود یادی از این روز کردند.

این نویسنده با بیان اینکه چگونه شد 14 تیر به نام روز قلم نام گرفت به پیشنهادهایی اشاره و ادامه داد‌: پیشنهاد ما برای ثبت روز قلم روز نزول سوره قلم بود که می‌توانست روز مشترکی میان همه کشورهای اسلامی باشد، اما پس از آنکه پیگیر شدیم مطالبی درباره جشن تیرگان یافتیم که چهاردهم تیر را روز قلم نهاده و در این روز پادشاهان پیشدادی از نویسندگان تجلیل می‌کردند، اما امیدواریم آرزوی انجمن قلم که برگزاری یک روز بین‌المللی در جهان اسلام است محقق شود تا در سطح وسیع‌تری فعالیت اهل قلم را معرفی کنیم.

در این مراسم احمد شاکری دبیر حوزه داستان جایزه قلم زرین، کامران پارسی‌نژاد عضو هیئت داوران بخش پژوهش و نقد ادبی بیانیه هیئت داوران را در هر بخش قرائت کردند.

در پایان رضا اسماعیلی دبیر جشنواره قلم زرین بیانیه پایانی دوره یازدهم این جایزه را برای حاضران خواند.

از سوی مؤسسه خانه کتاب از دو پیشکسوت فرهنگ مکتوب با نام‌های «حجت‌الاسلام علی کورانی» و «غلامرضا اعوانی» به پاس سال‌ها مجاهدت و تألیف آثار فراوان تجلیل به عمل آمد.

این مراسم در باغ زیبای وزرات ارشاد در سالن اجتماعاتی که به لحاظ مکانی کوچک و بسیار گرم بود برگزار شد، به نحوی که حاضران با کاغذهایی مدام خود را باد می‌زدند.

اهالی فرهنگ بسیاری با خانواده‌هایشان مهمان موسسه خانه کتاب و انجمن قلم بودند افرادی چون، مجتبی رحماندوست، محسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری، رضا حمیدی مشاور وزیر ارشاد، محمد حسنی مدیر عامل بنیاد ادبیات داستانی، قادر طراوت پور و نویسندگانی چون محمدعلی گودینی، کامران شرفشاهی، جواد محقق، عباسعلی وفایی، منوچهر اکبری، راضیه تجار، ‌علی الله سلیمی، مجید عمیق و...

در پایان این مراسم برگزیدگان یازدهمین دوره جایزه قلم زرین تجلیل شدند که اسامی برگزیدگان به شرح ذیل است:

بخش شعر: علیرضا قزوه و حسنی محمدزاده به صورت مشترک


بخش نقد و پژوهش: سمیرا بامشکی


بخش داستان نیز برگزیده ندارد.



منبع (http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920415001467)

چکامه91
7th July 2013, 01:13 PM
دلایل عدم انتخاب «قیدار» و «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» به عنوان اثر برگزیده قلم زرین


در بخش داستان، از میان دو کتاب «قیدار» رضا امیرخانی و «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» مرتضی کربلایی‌لو اثری حائز رتبه برگزیده شناخته نشد.

اما در بیانیه هیات داوران بخش داستان جایزه قلم زرین این مهم و توضیحاتی درباره چرایی برگزیده نشدن اثری در این بخش عنوان شده است.

احمد شاکری در این راستا با قرائت بیانیه دلایل را برشمرد و گفت: مراحل داوری بخش داستان جشنواره یازدهم از چهار ماه پایانی سال 1391 و با در نظر گرفتن فرصت موسع هفت ماهه، آغاز شد. گروه داوران بخش داستان، متشکل از راضیه تجار، سهیلا عبدالحسینی و احمد شاکری، در طی چهار مرحله داوری آثار منتشره چاپ اول در سال 1391 را به انجام رسانیدند. از میان قریب به 500 اثر بررسی شده در مرحله اول، شانزده اثر به مرحله سوم و چهار اثر به مرحله چهارم راه یافتند. دو اثر «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» نوشته مرتضی کربلایی‌لو و «قِیدار» نوشته رضا امیرخانی، با توجه به نصاب میانگین نمرات داوران به عنوان نامزد دریافت جایزه قلم زرین معرفی می‌شوند.

هیئت داوران بخش داستان با توجه به آثار منتشره در دوره زمانی سال 1391، جمع بندی خود را نسبت به این حوزه پر مخاطب و پیشگام بدین شرح اعلام می‌دارد:

1- شرایط اقتصادی پدید آمده در پی تحریم استکبار جهانی و برخی سوء تدبیرهای مدیریتی، برهه حساسی را در حوزه نشر کتاب رقم زده است. حل این وضعیت، به توجه هر چه بیشتر به انجمن‌های صنفی و بخش خصوصی نیازمند است. اهالی قلم که اصلی‌ترین رکن تولید ادبیات و پژوهش به شمار می‌روند، در این برهه آسیب‌هایی را متحمل شده‌اند و لازم است دولت، سیاست‌های لازم را جهت خروج از وضعیت فعلی اتخاذ نماید.

2- هنر و ادبیات انقلاب، هنری زایا، مردمی و متعهد است. از این رو، همان گونه که خیزش مردمی در انقلاب اسلامی و حماسه رزمندگان در دوره دفاع مقدس، زاینده و پدید آورنده ادبیات متعهد انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود، شرایط فعلی کشور که در آستانه خلق حماسه سیاسی و اقتصادی است و حکایت‌گر رویارویی پیچیده‌ای میان ایران اسلامی و استکبار جهانی است، آبستن دوره جدیدی از هنر انقلاب است. هنری که در گامی بلند، ادامه شعر و داستان دفاع مقدس را در گستره داستان مقاومت اقتصادی دنبال خواهد کرد. ورود به این دوره ادبی، نیازمند اگاهی بخشی و حمایت و هدایت دقیق و برنامه ریزی شده است.

3- ادبیات داستانی در سال آغازین دهه 90، با ظهور و بالندگی نویسندگان نسل دوم و سوم انقلاب همراه بود. نویسندگانی که میراث ادبیات انقلاب را که در سکوت و بایکوت نویسندگان نسل پیش از انقلاب شکل گرفت ارتقا می‌دهند. امروزه شاهد نویسندگانی هستیم که شاگردی هیچ یک از داستان نویسان شبه روشنفکر تهی شده را در سابقه ادبی خود ندارند و تربیت شده محافل ادبی مستقل و تجربه دین دارانه انقلابی‌اند. این گویای آن است که جریان ادبیات داستانی انقلاب تا حدودی توانسته است با تقویت امر آموزش و تربیت نویسندگی جایگاه خود را تثبیت نماید.

4- آفرینش داستان ارتباط مستقیمی با تجربه غنی از زندگی دارد و تجربه با نگاه هنری و عمق فکری و تحلیلی، دانش فلسفی و دریافت عرفانی محقق می‌شود. طرح نادرست و ناقص مقوله سفارشی نویسی و عدم رعایت لوازم فنی و حرفه‌ای آن در دو بخش سفارش عام و خاص، برخی از نویسندگان مستعد را به تکرار مهارت‌های گذشته وادار ساخته است. تحلیل شرایط فعلی ادبیات داستانی در ضمن پژوهش‌های ادبی و تغییر برخی راهبردها و برنامه‌های منتهی به سفارش نویسی‌های ناتمام از ضرورت‌های کنونی حوزه ادبیات داستانی است.

5- بحران نقد ادبی و فقدان جریان‌های زنده، منصف و قوی نقد در حوزه ادبیات داستانی متعهد کاملا مشهود است. با وجود برگزاری جشنواره‌های داستانی متعدد که هر ساله به تعداد آنها افزوده می‌شود، تنها «جشنواره نقد» که توسط خانه کتاب برگزار می‌شود نمی‌تواند پاسخگوی نیاز وسیع در این حوزه باشد. در شرایط کنونی غلبه گرایش تولید داستان، منتقدین، نقدهای ادبی و مجلات تخصصی نقد را به حاشیه برده است. از سوی دیگر، گمان حیات داستان بدون جریان نقد قوی، عملا نقد را به اولویت دست چندم در برنامه‌های کلان تبدیل کرده است.

6- آسمان ادبیات داستانی انقلاب اسلامی در هر دوره با درخشش ستاره‌هایی پر نور روشن می‌شود. فارغ از اینکه جشنواره‌ها به معرفی اثار برجسته بپردازند یا آثار داستانی در هر دوره یک ساله قابلیت معرفی به عنوان اثر برگزیده را داشته باشند، تبئین نظری ساختار و محتوای داستان‌های شاخص از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. پژوهش‌های ادبی، تضمین کننده تفسیر و تحلیل آثار داستانی بر اساس بن مایه‌های اندیشه اسلامی و آرمان‌های انقلابی‌اند. مع الاسف، محافل دانشگاهی آنگونه که شایسته است ادبیات داستانی انقلاب اسلامی را همراهی نمی‌کنند. چرا که اساسا یا موضوع پایان نامه‌های دانشگاهی را از آثار داستانی نویسندگان چپ با لیبرال بر می‌گزینند یا آثار داستانی انقلاب اسلامی را با پیش فرض‌های سکولار ادبیات غرب مورد مطالعه قرار می‌دهند.

7- از جمله خصوصیات برجسته آثار داستانی در این دوره می‌توان به توجه داستان نویسان به مقوله شخصیت و شخصیت پردازی یاد کرد. یافت و طراحی شخصیت‌های جدید و کمتر پرداخت شده و تلاش برای پرداخت عمیق شخصیت از جمله برجستگی‌های دوره فعلی است. با توجه به اهمیت انسان به عنوان خلیفه الله و عبدالله در آموزه‌های قرانی و اسلامی، توجه به شخصیت در ادبیات داستانی را می‌توان سرمنشا دریافت‌های عمیق‌تر از هستی و تجربیات غنی‌تر دانست.

8- «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» نوشته مرتضی کربلایی لو، در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس، کتابی قابل تامل است. توجه به مقوله عالم غیب و نگاه تاویلی نویسنده مبتنی بر برداشت فلسفی از آراء فیلسوفان اسلامی، رویکرد نوی به این موضوع رقم زده است. گرچه نویسنده در نمایش این ایده فلسفی در قالب داستان تجربه‌ای ناتمام را رقم زده است. اما معرفی رویکردی جدید و تعمیق در روابط شخصیت‌ها می‌تواند برای دیگر نویسندگان الهام بخش باشد.

9- «قِیدار» نوشته رضا امیرخانی، در معرفی برخی شاخصه‌های ادبیات داستانی بومی توفیقاتی داشته است. یافت شخصیتی نوعی برگرفته از جامعه ایرانی و تحقیق در جزئیات رفتاری، سلوکی، منشی، فکری، گفتاری و روحی آن، از نقاط برجسته این رمان به حساب می‌آید. تجربه چنین شخصیتی به عنوان لازمه روایت داستانی شایسته توجه و تقدیر است. گرچه قیدار در نمایش شخصیت و ساختار داستانی ناتمام ارزیابی می‌شود.

در پایان هیئت داوران بخش داستان این دوره از جشنواره قلم زرین از تمامی داستان نویسانی که سهمی در پیشبرد ادبیات انقلاب داشته و آثار شان در مراحل مختلف داوری مورد ارزیابی قرار گرفته و معرفی شد قدردانی می‌نماید.


منبع (http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920416000177)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد