ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : طنز خاطرات نيمكت كلاس



solinaz
12th June 2013, 03:05 PM
شنبه
امرووووووووووووز
روز اول مدرسه بود. بچه ها با سر و صدا وارد كلاس شدند .
چند بچه ي بازي گوش آمدند و روز ميز من نشستند .
يكي نيست ب اين بچه ها بگويد آدم پشت نيمكت مي نشيند ن روي ميز .
بعضي ها هم ك ميزم را با خيابان و پارك اشتباه گرفته بودند و روي آن پياده روي مي كردند .
خدا رو شكر معلم ب موقع رسيد . اگر معلم چند ديقه دير تر مي رسيد ، كمرم مي شكست
يك شنبه
كاغذ ، يكي از فاميل هاي دور ما نيمكت هاست ، درست .
همه از يك پدر و مادر ؛ يني جناب درخت به وجود مي آييم ، درست .
قيمت كاغذ گران شده است ، درست .
ولي دليل نمي شود ك روي ما بنويسيد .
حتي بدتر ، روي ما نقاشي بكنيد .
دلتان گرفته ، قبول .
مي خواهيد به دوست بغل دستيتون پيغام پسغام بفرستيد و پيامك بزنيد ، قبول .
ولي باز هم دليل نمي شود ك روي بدن ما بنويسيد .
خوب است يكي روي شكمتان نقاشي بكشد يا روي پيشانيتان پيامك بزند ؟؟؟؟!!!!!!!!
امروز تمام بندم را سياه كردند
دوشنبه
آقا ما رو هك كردند .
امروز ي هكر مرا هك كرد.
مي پرسيد چطور ؟
حتما پيش خودتان مي گوييد نيمكت نرم افزار ندارد ك هكش كنند .
اين قيافه ي خشن ما رو نيگا نكنيد ما ب كل سخت افزار نبستيم .
قلبمان از طلاست ؛ نرم نرم
امروز يك دانش آموز هكر خط كش فلزي برداشته بود و
داشت نوشته هايش را ب اضافه ي چند قلب مسخره روي بدنم حك ميكرد
سه شنبه
كاش من ب ب جاي نيمكت ، كت بودم . منظورم همان **** است .
پس از چن سال نشستن در كلاس در اين حد انگليسي بلديم .
بگذريم ، داشتم مي گفتم كاش من ي كت بودم ؛ حداقل چار تا دس و پا داشتم ك از دست اين بچه ها فرار كنم .
امروز يكي از اين دانش آموزان متقلب روي من تقلّب نوشت .
مي ترسم فردا سر جلسه امتحان آقاي معلم مرا هم به عنوان شريك جرماز كلاس بيرون بيندازد .
چار شنبه
من از نونهالي از جنگ و دعوا متنفر بودم .
ب خاطر همين هم نيمكت شدم و ب مدرسه آمدم .
من از همون دوران ي شخصيت فرهنگي محسوب مي شدم .
يكي از برادرانم ك ب جنگ علاقه داشت ، قنداق تفنگ شد .
يكي ديگر دسته ي تبر .
ولي امروز بر خلاف ميل باطني ام در جنگ بچه ها نقش سنگر رو بازي كردم .
يكي از بچه ها پشت من سنگر گرفته بود تا تكه هاي گچي ك دانش آموز ديگر پرتاب مي كرد ب سرش نخورد !!!!!!
مي خواهم از دست اين دانش آموزان ب سازمان ملل شكايت كنم ك بي طرفي مرا ناديده گرفتند .
پنج شنبه
خدا رو شكر امروز در كلاس تنها بودم و نفس راحتي مي كشيدم .
ب نظرم جمه رو دوبرابر كرده اند تا ب بچه ها بيشتر خوش بگذرد .
جمعه
امروزززززززززززززززززز
باباي مدرسه وقتي داشت كلاس رو تميز مي كرد ، خسته شد . آمد پشت من نشست .
ب ياد جواني هايش روي ميزم ضرب گرفت و آواز خوند .
با هم چند تصنيف خوانديم و دلمان باز شد .

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد