PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کرم شب تاب



nedasoltani
27th May 2013, 11:11 AM
http://www.forestry.gov.uk/images/scan31.jpg/$FILE/scan31.jpg (http://goonagoon-groups.com/)

روز قسمت بود . خدا هستی را قسمت می كرد . خدا گفت : چیزی از من بخواهید . هر چه كه باشد، شما را خواهم داد . سهمتان را از هستی طلب كنید زیرا خدا بسیار بخشنده است . و هر كه آمد چیزی خواست . یكی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن . یكی جثه ای بزرگ خواست و آن یكی چشمانی تیز . یكی دریا را انتخاب كرد و یكی آسمان را .

در این میان كرمی كوچك جلو آمد و به خدا گفت : من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم . نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ . نه بالی و نه پایی ، نه آسمان ونه دریا . تنها كمی از خودت، تنها كمی از خودت را به من بده .


و خدا كمی نور به او داد . نام او كرم شب تاب شد . خدا گفت : آن كه نوری با خود دارد، بزرگ است، حتی اگربه قدر ذره ای باشد . تو حالا همان خورشیدی كه گاهی زیر برگی كوچك پنهان می شوی . و رو به دیگران گفت : كاش می دانستید كه این كرم كوچك ، بهترین را خواست . زیرا كه از خدا جز خدا نباید خواست .


هزاران سال است كه او می تابد . روی دامن هستی می تابد . وقتی ستاره ای نیست چراغ كرم شب تاب روشن است و كسی نمی داند كه این همان چراغی است كه روزی خدا آن را به كرمی كوچك بخشیده است .
New Page 3

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد