PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی تاریخچه ی مختصر17 شهر استان کرمانشاه ، از دوران هخامنشی تا امروز .



Almas Parsi
14th May 2013, 07:39 PM
تاریخچه شهر های استان کرمانشاه (http://shadram35.blogfa.com/page/kermanshah)


تاریخچه ی مختصر17 شهر استان کرمانشاه ، از دوران هخامنشی تا امروز .






http://s1.picofile.com/file/6640197182/Taghe_Bostan_1.jpg خوشا کرمانشهان و شور و هالش خوشـا سور و سرور و قیل و قالش ...
اگـر آرایه ی رخسار ، خال است همه ایران رخ است و اوست خالش (میر جلال الدین کزازی )
یکی از استان های غرب کشور ،کرمانشاه است که از شمال به سنندج ، از شمال خاور به اسدآباد همدان ، از جنوب به کشور عراق و از خاور به شهرستان های نهاوند و تویسرکان و از جنوب خاوری ، به خرم آباد محدود است .علی اکبر دهخدا ، در لغت نامه می نویسد: مطابق تحقیقات ، معلوم شده که کرمانشاه ، مرکز قوم مادی بوده و بعد از زمان اشکانیان نیز اهمیت داشته و از زمان ساسانیان ، آن را ایالت ماه می نامیدند و در ابتدای دوره ی اسلامی ، خرابه های شهر کامبادن ، در شمال شهر کرمانشاه یافت شده است (24) .
با توجه به محدودیت صفحه ، از توضیحات بیشتر و تکرار مطالب مشابه از منابع دیگر، صرفنظر شد . برای صرفه جویی در صفحه و استفاده ی بیشتر از فضای موجود هم ، در پایانِ مطالبی که از منابع مربوطه نقل گردیده ، به جای تکرار نام منبع در جای جای سطور ، به ذکر شماره اکتفا نموده و منابع به صورت یکجا در پایان مقاله ، آورده شده است . لذا الفبایی نبودن منابع ، بدین دلیل بوده است . بدیهی است که شماره ی هر منبع در متن ، با شماره های پایانی ، مطابقت دارند . تاچه قبول افتاد و که در نظر آید .
__________________________________________________ ___
1- اسلام آباد غرب
اسلام آباد در گذشته ، روستایی به نام هارون آباد بود و یکی از آبادی های بخش باوند پور شمرده می شد . در روزگار مهدی ، خلیفه ی عباسی ، کردهای این ناحیه به کمک طرفداران علویان شورش کردند و به همین مناسبت ، هارون الرشید از سوی پدر ، به حکومت کردستان و ولایت های باختری ایران گمارده شد . هارون آباد و زبیدی ( حسن آباد ) کنونی ، شاید یادگار این حکومت باشد و به همین خاطر ، اسلام آباد را هارون آباد نامیده بوده اند . در 1314 ه.ش ، نام این شهر به شاه آباد تغییر یافت و پس از پیروزی انقلاب ، اسلام آباد نامیده شد . (1) ]در سال سی و نهم جلوس شاه عباس اول[ هرگاه نفاذ امر پادشاه و جان فدایی سپاه ، بدین مثابه باشد ، پیداست که مخالف را چه کار از پیش رود و چون قلعه ی زهاب ، مشهور به قلعه ی لک و قلعه ی مندلی ، هر دو در حدود هارون آباد و در تنگ واقع بود و آن دو قلعه را به تصرف مخالفان گذاشته ، پیشتر رفتن ، لایق دولت نمی نمود زیرا مضرت ایشان ، به آینده و رونده ی مترددین اردوی معلی می رسید . (23)
2- بیستون
کوه بهستان ، از روزگاران باستان شناخته بوده است و یونانیان ، آن را بگیستانن اروس می خواندند . این کوه در ادوار مختلف ، به صورت های بغستان ، بگستان ، بهستون ، بهیستون ، بهستان و بیستون در متن های تاریخی آمده است ... بیستون ، از دوران های قدیم ، مورد توجه و مقدس بوده است . کنزیاس که یک صد سال پس از نقر کتیبه ی بیستون می زیسته و خود 17 سال در دربار داریوش دوم و اردشیر دوم بوده است . مجلس حجاری بیستون را دیده و آن را به سمیرامیس ملکه ی داستانی آشور نسبت داده است ... اسکندر نیز ضمن عبور از بیستون ، حجاری ها و کتیبه را دیده است . ایزیدور خاراکسی ، بیستون و آثارش را با نام باپ تانا ، یاد کرده است ... ابن فقیه در کتاب البلدان خود که به سال 290 ه. ق ، تالیف کرده است ، بیستون را یکی از عجایب دنیای قدیم دانسته است . (2) بیستون ، کوهیست محکم ، چنانکه بر بالای نتوان رفت . نیک متعذر باشد و راه حاج ، زیر آ ن باشد .در آنجا ، آب های روان بی نهایت و باغ ها و بوستان ها و زراعت و عمارت بسیار و شهری با نعمت فراوان و نرخ های ارزان و هوایی تندرست و بی وفا . (10)
3- پاوه
پاوه در اصل ، وازه ی کردی پاوان ، به معنی قُرغ ، باغ و مکان انحصاری است . نویسندگان کُرد ، از جمله مردوخ کردستانی ، بر این باورند که نام این شهر از نام پاو ، سپهدار سپاه ایران در زمان یزدگرد سوم گرفته شده است .
سرزمین عراق در روزگار عمر ، خلیفه ی دوم مسلمانان به دست عرب ها افتاد و یزدگرد سوم ، از مداین رهسپار ایران شد و در نزدیکی کرمانشاه ، پاو سپهدار ارتش خود را برای جلب حمایت کُردان به کردستان فرستاد . کردان دعوت اورا پذیرفتند و آماده ی جنگ با عرب ها شدند .
مردم جنوب کردستان ، از جمله آبادی که پاوه در کنار آن اردو زده بود ، در اواخر سده ی پنجم میلادی ، به روزگار پادشاهی بلاش ساسانی ( 488- 484 م ) ، به کیش حضرت مسیح (ع) درآمده بودند ولی پاو ، سپهدار ایران در هنگام اقامت در آن ناحیه ، تلاش بسیار کرد تا مردم آنجا را دوباره به آیین زرتشتی باز گشتند . وی برای آنها ، آتشکده ساخته و بر فراز کوه ، معبدی بنا می کند . امروز نیز آن کوه را آتشکده یا آتشگاه می نامند .(1) یکی از قرای معتبر جوانرود ، پاوه است که معرب آن ، فاوج است .(5)
4- جوانرود
ناحیه ی جوانرود ، در گذشته یکی از ولایت های ایالت سنه یا کردستان بود که در اوایل سده ی 19 م ، خان های اردلان از جمله امان الله خان و پسرش خسرو خان اردلان ، حکومت آن را در دست داشتند. مرکز ولایت جوانرود ، قلعه یا قلعه ی جوانرود نامیده می شده است ، زیرا امان الله خان ، در 1224ه.ق ، قلعه ای در آن ناحیه بنا کرد که مرکز ولایت جوانرود شد .
واژگان جوان و زوان کُردی ، به معنی قشنگ ، برنا و... است . از آنجا که این سرزمین دارای رودهای پرآب ، خروشان و زیباست ، تصور می شود که علت نامگذاری ، همین بوده است .(1) یکی از قرای معتبر جوانرود ، پاوه است که معرب آن ، فاوج است .(5)
5- خسروی
بین خانقین و حلوان ، خرابه ی قصر دیگری نمایان است که در تاریخ خسرو پرویز ، ظاهرا دارای تاثیری بوده است . آنجا را قصر شیرین می گویند و بنا بر قصص رایجه که ممکن است صحیح باشد ، شیرین ، محبوبه ی پرویز در آنجا اقامت داشته است . در آنجا ، قلعه ی مربعی است موسوم به قلعه ی خسروی که چند برج دارد و خندقی آن را احاطه کرده است و پلی طاق دار بر آن خندق زده اند . در زمین مسطحی که قلعه ی خسروی بر آن مشرف است ، باغ وسیعی که دیوارهایش در عین حال ، شتر گلو محسوب می شده ، با کاخ مجللی که امروز حاجی قلعه سی می خوانند و عمارتی عظیم که چوارقاپو ( چهار دروازه ) می نامند و ظاهرا آتشگاه بوده ، وجود داشته است . (19)
6- دینور
ابن خردادبه در نیمه ی اول سده ی سوم ه.ق ، در کتاب مسالک والممالک می نویسد : ...ماه کوفه که دینور است و ماه بصره که نهاوند و همدان و قم را گویند . خراج دینور 000/800/3 درهم است . بلاذری در فتوح البلدان ( سده ی سوم هجری ) می نویسد : ابو موسی اشعری از نهاوند روانه شد ... پس به دینور شد ، پنج روز در آنجا بماند ... . ابن فقیه هم در کتاب - البلدان- (تالیف 290 هجری ) از این منطقه ، نام می برد . اصطخری در کتاب مسالک الممالک ( میان سال های 318 تا322 تالیف گردیده است ) ، می نویسد : راه همدان به دینور ، چنین است : از همدان به ماذران رَوَد و از ماذران تا صحنه ، چهار فرسنگ است . مَقدَسی ، در احسن التقاسیم ( 375 هجری) می نگارد : دینور ، ماه کوفه است و شهری خوش ، آباد ، بامردمان خوشخو و بازارهای گرد هم ، با آبی سرد خوش که پاکتر از آن نخواهی دید . بر دهانه ی چشمه ، لوله هایی است که از آنها آب بیرون می آید ... . (2)
... هدف اسکندر این بود که میان آنها تفرقه اندازد تا هریک از آنها بر ناحیه ی خود چیره شود و نظم ملک خلل یابد ولی بیشترشان مطیع اشکانیان بودند و آنها ملوک جبال یعنی دینور و نهاوند و همدان و ماسبدان و آذربایجان بودند ... یک طایفه کُرد ، به نام شوهجان که در قلمرو مابین کوفه و بصره ، به سرزمین دینور و همدان به سر می برند ، میان خودشان اختلاف ندارند که از فرزندان ربیعه بن نزار بن معد بوده اند . .. پرویز که یارانش از او بریدند و به بهرام پیوستند ، شکست خورد و شبدار ، اسب معروف زیر وی از رفتار بماند . همین اسب است که تصویر آن با پرویز و چیز های دیگر در کوهستان ولایت قرماسین ، از توابع دینور هست و اینجا با تصویرهای کم نظیر که در سنگ کنده شده ، از شگفتی های جهان است ... .(4) دینور ، چند دو سیک همدان باشد . شهری پرمیوه و کشت فراوان . مردمان دینور ، مطبوع تر از همدانیان باشند .(12) ماسبذان که اصل آن ، ماه سبذان ، به فتح سین و با ء ، منسوب به ماه بود و این شهر ، در جبال غربی ایران در نزدیکی نهاوند و دینور واقع بود . (16)
7- سرپل ذهاب
نام سرپل ، بدین جهت است که در این محل ، پلی بر رود حلوان قرار داشته است . بنا براین پل ذهاب ، به معنی پل گذرگذر یا عبور است .(1) ولایت حلوان مجاور عراق است و مابین ولایت طور و مطامیر و مرج قلعه است ...(4) . جلولا ء قریه ای است از قرای سواد ، نزدیک حلوان (6). معاویه ، عبدالله بن دراج ، غلام خود را بر خراج عراق گماشت . او دهگانان را فراهم ساخت و از ایشان پرسش کرد و گفتند که دفتر در حلوان است . پس فرستاد تا آن را آوردند و هرچه را برای کسری و خاندان کسری بود ، از آن استخراج نمود . (6) از حلوان گرفته تا ماذرواستان ، دو برید ... سپس تا قرماسین (کرمانشاه) نیم مرحله است . از حلوان گرفته تا قصرشیرین ، یک مرحله سپس تا خانقین یک مرحله است . شهر های حلوان : خانقین ، زبوجان ، شلاشان ، جامد ، حر، سیروان و بندنیجان است . (7) شهرت قدیمی ایران ، به واسطه ی میوه هایش بود ... انار در حلوان ، خوزستان ، اسپهان ، حوالی دامغان و گرگان . انجیر در حلوان ، کوهستان ، حوالی نیشابور ، دیلم و گرگان ... جاده ی ابریشم به جاده ی شاهنشاهی قدیمی ایران متصل می شد که هخامنشیان را در زمستان از مقر تابستانی خود در سرزمین های مرتفع ایران به دره های بالنسبه گرم بین النهرین هدایت می کرد . جاده از همدان به اسد آباد در جبال می رسید و از آنجا تا حلوان ادامه می یافت ... حفاری های مناطق مسکونی از ایران قرون نخستین اسلامی نشان می دهند که خانه های خشتی ، همانگونه که از نظر سنتی معروف است ، به صورت های مختلف بر روی پایه های سنگی بنا شده اند . علاوه بر آن ، خانه های بسیاری ، همچنین ابنیه ی عمومی ، از خشت پخته ( طبق کلمه ی اکدی - عربی ، آجر خوانده شده است ) ، حتی در حلوان و صیمره وجود داشت . (8) حلوان شهری است بر سر کوهی و از بلندی مشرف بر عراق است و آن شهری است از گل و در آنجا بناهای سنگ و نیمه دینور ، برف بر یک منزلی آن باشد و در آنجا درختان خرما و انجیر و انار بسیار باشد . (10) خرابه های حلوان اکنون در حوالی دهکده سرپل دیده می شود که در انجا روی رودخانه ، پلی وجود دارد . (11) حلوان شهرکی باشد در بن کوهی . چند یک نیمه ی دینور بود . دیوارهای آن از گل و سنگ بود . جایی گرمسیر است . درخت خرما و نا و انجیر، فراوان باشد . (12) سعد وقاص ، برادر خود هاشم را برعقب یزد گرد فرستاد. درحلوان از عجم ، مهران با لشکری بسیار نشسته بود ، جنگ کردند . مسلمانان مظفر شدند . هاشم ، سپاه با عقبه ی حلوان برد . از عجم ، لشکری با پهلوانی حبش نام ، آنجا حرب کردند . لشکر اسلام مظفر شد و تمامت عراق عرب در تصرف مسلمانان آمد . عجمیان از عقبه ی حلوان بگذشتند . (17)
8- سنقرو کلیایی
در روزگار سلجوقیان ، امیرانی سنقر نام ، به نام آق سنقر نامور بوده اند ، نظیر سنقربن مودود ، بنیانگذار اتابکان فارس یا سلغریان ( 558- 543 ه.ق) . بعضی از تاریخ نگاران ، بر این باورند که در روزگار مغول ، شماری از ترکان ، به سرکردگی سنقر نامی ، به این ناحیه آمدند و این سرزمین را به نام سرکرده ی خود ، سنقر نامیدند .
کشاورزان و عشایر کُرد ساکن روستاها و همچنین خان های آنان ، از طایفه ی کلیایی بوده اند که خود را از نوادگان صفی خان ، از خان هان های دوران صفویه می دانند . در 1213ه.ق ، علی همت خان کلیایی و برادرش باباخان ، به دستور فتحعلی شاه قاجار کشته شدند . نام بخش کرد نشین این ناحیه ، از نام طایفه ی کلیایی گرفته شده است . (1)
در گزارشی که در 1309 ه. ق ، توسط کلبعلی خان زنگنه ، رییس عشایری غرب تالیف یافته و نسخه ی آن از جمله منابع خطی بیشمار است ... درباره ی ایل کلیایی ، طوایف و تیره های آن می نویسد : محال قصبه ی سنقر ، بلوک کلیایی است ... سنوات قبل ، یکصد و پنجاه دهکده بود ، سی دهکده ی آن مخروبه شده که خالی از سکنه است . (3) دیگر آنکه ، نواب مالکرقاب ، شجاع الملکی ، محمد علی میرزای ،شهنشاه زاده ، یاغیان و سرکشان و طاغیان حدود بغدادو قراچلان و زهاب و سلیمانیه را به ضرب شمشیر آبدار آتشبار تنبیه و مطیع و منقادنموده و دو عسکر روم را با لشکر بسیار و آتشخانه ی بیشمار ، مغلوب و مقهور و منهزم نمود و کرمانشاهان خراب را مانند بهشت ، معمور و با آب و تاب کرد . (21)
9- صحنه
یاقوت در معجم البلدان (623 ه.ق ) می نویسد : سحنه عبارت از رنگ چهره و لطافت آن است . حازمی گوید : مکانی است بین بغداد و همدان ... . پیترو دلا واله ، در سفری که به سال 1617 م ، به ایران می کند ، از عصر روز چهارشنبه هیجدهم ژانویه تا صبح جمعه بیستم ژانویه 1617 را در صحنه به سر برده و در سفرنامه ی خود ، از آن یاد کرده است . در زمان سلطنت صفویان ، حکومت این منطقه که جزو دینور بوده ، به عهده ی سولاق حسین تکلو ، محول گشت ، چنانچه ضمن وقایع سال 986 ه.ق در خلاصه التواریخ آمده است . ناصرالدین شاه قاجار ، در سفر 1287 ه.ق ، خود به عتبات ، درباره ی مسیر خود و قصبه ی صحنه می نویسد .(2) نظام الملک که به قلع ملحدان محرک سلطان بود ، بر دست فدایی ملحد در صحنه کشته شد . (17)
10- قصرشیرین
دلیل نامگذاری آن را ظاهرا وجود بنای کاخ شیرین ، همسر مسیحی خسرو دوم یا خسرو پرویز ساسانی ( 628- 590 م) می دانند . گرچه بنای این شهر را به خسرو پرویز نسبت می دهند ، ولی در زمان هخامنشی ، نیز شهری آباد بوده و دارای بخش های آباد و پیشرفته ای چون کاله یا اکرای پل ( سرپل ذهاب)، کارینا (کرند)، باغشتانا ( باویسی) ، سرخک ، نوشیروان و قره خان بوده است . علاوه بر بناهای ساسانی ، در دوران صفویه نیز بناهایی مانند : رباط و مسجد در این شهر ایجاد شده است . (1)از بغداد تا نهروان ، دو برید ، سپس تا قصر شیرین یک مرحله ، سپس تا حلوان یک مرحله است .(7) قصر شیرین ، قریه ایست که در زمینی هموار واقع شده و به دور آن حصاری از سنگ کشیده شده و در آنجا ایوان بزرگ و عظیمی است که آن را با گچ و آجر ساخته اند . در اطراف ایوان ، حجره هایی است که به یکدیگر راه دارند و درهایی دارند که به ایوان باز می شود . هرکس بخواهد به شهر زور برود ، باید از قصرشیرین به دیرَکان که دو فرسخی آنجاست ، برود . از قصرشیرین تا حلوان ، پنج فرسخ است . (12) به عقیده ی بعضی ، آرتمیتا آسیریا ، قصرشیرین است که مابین زهاب و خانقین می باشد .(13) قصرشیرین ، به نام معشوقه ی خسرو پرویز ، نزدیک کرمانشاه ( قرمیسین) ، میان همدان حلوان . (15)]حال قیصر غلام امیر نوروز و به یاسا رسیدن فرزندان و برادران نوروز و انقطاع دولت او بکلی [یَرلیغ را به تمامت ممالک روانه داشتند تا جمله خویشان و اتباع اورا به یاسا رسانند و شیدون و ایل بوقا پسران هندوقور را به حدود قصرشیرین بکشتند .(25)
11- کرمانشاه
بر پایه ی نبشته های تاریخی ، آثار و اسناد معتبر موجود ، در روزگاران کهن ، شهری به نام کرمانشاه در باختر ایران زمین بنا شده است ... این نام ، بیانگر هویت تاریخی این منطقه و ریشه ای است که در دل فلات ایران تنیده است . هرودت در سده ی 5 پ . م ، یکی از تیره های اتحاد ششگانه ی پارسی را به نام گرمانی ، یاد کرده است که به نظر بسیاری از خاور شناسان و پژوهشگران ، در پیرامون کرمانشاه کنونی می زیسته و به احتمال ، دسته ای از این تیره ، با سکونت در نزدیکی کرمان امروزی ، نام خود را به این سرزمین داده اند . لرد کُرزُن ، نویسنده ی کتاب - ایران و قضیه ایران - می نویسد : در خودِ محل ، کرمانشاه ، عنوان ولایت و کرمانشاهان ، نام شهرهای حاکم نشین است ، ولی اروپایی ها ، هردو را کرمانشاه می خوانند .
اوزن اوین ( کولاردسکو) فرانسوی ، نیز نام این شهر و ناحیه را ، کرمانشاهان نوشته ، می گوید : در پای این کوه ( بیستون ) ساسانیان ، شهری به نام کرمانشاهان ، یعنی تاکستان شاهان ، در زمان های گذشته احداث کرده بودند .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ... نام کرمانشاهان را برداشتند و به ترتیب ، قهرمانشهر ، ایمانشهر و باختران را به جای آن نهادند . .. هیات دولت در دهم تیر ماه 1371 ه.ش ، خود ، با تغییر نام استان باختران به استان کرمانشاهان ، به مرکزیت شهر کرمانشاه موافقت نموده است . کرمانشاهان ، بواسطه ی همجواری با فرهنگ های ایلامی و کاسی از یکسو و فرهنگ های بین النهرین از سوی دیگر ، جایگاه مهم و استراتزیک داشته و می توان گفت که این بخش از ایران زمین ، شاهراه تمدن ها بوده است . (1)... قرماسین دینور ، از توابع کوفه است . (4) . هارون رشید در سال 189 بسوی ری رهسپار شد و چون به کرمانشاه رسید ، برای پسرش قاسم ، به ولیعهدی از مامون ، بیعت کرد . (6) ... چون خبر به هرون الرشید رسید ، با ضجر گشت و لشکر بساخت و سوی خراسان آمد و چون به کرمانشاه رسید ، مامون را با ده هزار سوار ، پیش بفرستاد . (16) اسکندر از شوش حرکت کرده ، از پسِ تیگر گذشته ، به دهاتی در آمد که موسوم به کارِس بود . از آنجا پس از چهار روز به سیتا و از این محل به سامبانا رفت و هفت روز در آنجا بماند . مرحوم پیرنیا ، در پاورقی همین صفحه (1691) از تاریخ ایران باستان ، نگاشته است : منظور از سامبانا ، شاید کامبادِن یا کرمانشاه کنونی باشد .(18) قرماسین ، در زمان سلاطین ساسانی بنا شد و بانی آن ، بهرام چهارم ، ملقب به کرمانشاه بود و به نام بانی آن نامیده شد ... مَقدَسی ، نخستین کسی است که اسم ایرانی کرمانشاه را در کتاب خود آورده ... قزوینی در قرن هفتم ، قرمیسین را نام می برد و گوید : نزدیک کرمانشاهان است ، چنانکه گویی هر دو ، یک شهر هستند .(19)پس چون بهرام کشته شد ، پرویز 38 سال پادشاه بود … بفرمود چون شبدیز بمرد ، تا مر آن را به سنگ اندر ، نقش کردند و پرویز را هرگاه که آرزوی شبدیز خواستی ، بدان نقش اندر همی نگریستی و همی گریستی و امروز همچنان است به کرمانشاهان و پرویز بر آن شبدیز نقش کرده است . (22)
12- کرند غرب
شش فرسخ آن طرفِ مادروستان ، شهر کرند واقع است و گویا حمدالله مستوفی ، در قرن هشتم ، اولین کسی است که نام آن را در کتاب خود یاد کرده و آن را با قریه ی مجاور آن که خوشان نام داشته و اکنون هیچگونه اثری از آن مشهود نیست جمع ساخته و خوشان را پر جمعیت تر از کرند شمرده است . این دو محل در سر معبر حلوان ، در جلگه ای حاصلخیز قرار داشته ، از حیث محل چنانکه قبلا گفته شد ، جغرافی نویسان قدیم عرب ، موضع هیچیک از آنان را ذکر نکرده اند . با چمن معروف به مرج القلعه ، مطابق اند . (11)پلوتارک ، کس سرای را کاس سین می نویسد . گویند یکی از طوایف صحرانشین ایران بوده که در زمان اسکندر ، در کوه های پاطاق و کرند ، در حدودی که به طرف لرستان است ، سکنی داشته اند .(13)
13- کنگاور
نام پیشین آن ، کینگیور بوده و نویسندگان و جغرافیانگاران پیشین ، از جمله ایزیدورخاراکسی ، از کنگاور به نام کُنکُبار یاد کرده اند . تاریخ و جغرافی نگاران ایرانی و عرب از سده ی چهارم ه. ق ، به بعد از این ناحیه نام برده اند و بیشتر آن را کنکوَر نگاشته اند . استخری و ابن حوقل نیز به این شهر اشاره کرده اند و آن را قصراللصوص ( کاخ دزدان) نوشته اند . لسترنج ، نویسنده ی کتاب جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرعی ، درباره ی این شهر می نویسد : بعد از قریه ی صحنه ، ولایت گنگوار است که چون در آغاز فتوحات اسلام ، هنگام عبور لشکریان عرب از آنجا به نهاوند ، اهالی آنجا ، چهارپایان بارکش مسلمین را دزدیده اند ، اعراب آن را قصراللصوص نامیدند . در این شهر ، چنانکه ابن رُسته و دیگران ذکر می کنند ، خسرو پرویز بر روی صفه ای ایوانی ستون دار از گچ و آجر ساخته بود . شهر کنگوار ، شهری بزرگ بود و مسجد آدینه ی آن را مونس ، حاجب مقتدر بالله ، خلیفه ی عباسی ساخته بود .
شهرت کنگاور در روزگار اسلامی و امروز ، به خاطر بازمانده ی کاخی است که پیش از اسلام بر فراز صفه ای در مرکز این شهر از سنگ ساخته اند و به نام معبد آناهیتا سرشناس است . از دیرباز ، این شهر بر سر راه مراکز تمدن های پیشین بین النهرین و پارس قرار داشته و راه های مهم پیش و پس از اسلام ، از آن عبور می کرده است .(1)
مورخین و جغرافیانویسان عرب و ایرانی از سده ی سوم ه. ق ، به بعد ، از این ناحیه به نام های کنکور ، کنگور ، کنگوار و قصر اللصوص نام برده اند . .. اصطخری در کتاب مسالک الممالک که میان سال های 318 تا 322ه . ق ، تالیف کرده است ، می نویسد : و اما مسافات از طریق همدان به حلوان ( سرپل ذهاب ) ، از همدان تا شهر اسد آباد هفت فرسخ و از اسد آباد تا قصراللصوص ، هفت فرسخ است ... .در کتاب عجایب المخلوقات ( محمد بن محمود بن احمد طوسی ، به کوشش منوچهر ستوده ) ، که به سال 556 ه. ق ، تالیف شده ، چنین آمده است : شهریست بدین حدود ، آن را کنگور گویند . بناهاست عجیب از سنگها بر سر هم دیگر نهاده . وزن هر سنگی ، در صفت نیاید . آفریدگار داند کی آن را چون ساخته اند و به چه قوت راست کرده اند ... . (2) قصراللصوص، همان قصر کنَکَور است و عبدالعزیز پسر بدر قصری ولاشجردی ( معرب ولاشگرد)بدان منسوب است .(15)
14- گیلان غرب
نام این این شهر و ناحیه در گذشته ، امله بوده است . در زمان رضاشاه ،به واسطه ی شباهت جنگل های انبوه و وجود برنج زارهای آن ، به جنگل ها و برنج زارهای استان گیلان ، نام آن به گیلان غرب تغییر یافت . این شهر ، در طول جنگ تحمیلیِ عراق علیه ایران ، بارها مورد تجاوز هواپیماها ، تانکها و توپ های مزدوران بعثی قرار گرفت ولی مردم رشید و مقاوم این شهرستان ، با چوب و بیل و کلنگ ، به جنگ صدامیان برخاسته ، حماسه ها آفریدند و شهیدها دادند . (1)
15- ماهیدشت
(سال438 هجری) مهلهل و برادرش سرخاب ، در جنگ بر سر حلوان و جلگه ی ماهدشت ( واقع در جنوب شرقی حلوان ) ، سرانجام بر سُعدا و یاران غزِ وی غلبه کردند . نهایت اینکه این موفقیت در اثر طغیان طوایف کُرد و لُر بر ضد سرخاب ، دوباره بی اثر شد .(8) در کتاب - سرزمین و مردم ایران – آمده است : که در قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری ، کرمانشاه مورد تجاوز عثمانی واقع گردید تا آنجا که در کتب می خوانیم که هرسین و ماهیدشت ، حکومت نشین است ولی از کرمانشاهان نامی پیدا نیست . (9) به گفته ی ابن حوقل ... از هارون آباد کنونی راه خراسان به سمت مشرق متوجه می شد و از دشت مایدشت ( ماهدشت ) ، گذشته به طرف کرمانشاه می رفت . مستوفی گوید : در دشت مایدشت در زمان او 50 روستا بوده که هر کدام در میان مراتع سبز و خرم قرار داشته و از آب کوه های مجاور سیراب می شده است . در همان حدود ، قلعه هرسین و در پای آن قلعه شهر کوچکی واقع بوده و این شهر کوچک ، هنوز در 20 میلی جنو ب شرقی کرمانشاه باقی است .(11)
16- نوسود
آب نفسود ، از چشمه است . در طرف شرقی این بلوک ، دهکده ای است که آن را هیجیج می خوانند . این قریه در مکان بسیار سخت واقع است که صعب العبورتر از این منطقه در عالم کمتر است . در این قریه ، حضرت امام زاده ( سلطان عبیدالله) برادرحضرت امام ثامن ضامن علی بن موسی الرضا علیهم السلام مدفون است که در کردستانات به کوسه هیجیج شهرت دارد . واقعا ، بزرگِ با کشف و کرامتی است و خوارق عادت خیلی از او نقل می کنند . (5)
17- هرسین
نخستین وقتی که این کلمه را می بینیم ، از دوره ی سلجوقیان است که رسما آن را در دفاتر دیوانی به این نام ثبت کرده ، حدود قلمرو آن را ضبط و تعیین نموده اند که بعد از این ، حمدالله مستوفی در نزهه القلوب خود از کردستان و 16 ولایت نام برده و هرسین را نیز یکی از ولایات آن می داند و می گوید : هرسین قلعه ایست و قصبه ای در پای آن ، هوای معتدل دارد و آب های روان . در قرن هشتم هجری ، ایلخانان مغول به این منطقه توجه کرده اند و به دستور الجایتو در نزدیکی بیستون ، شهری به نام سلطان آباد ساخته می شود که در نزهه القلوب آمده است : سلطان آباد چمچمال ، در پای کوه بیستون که آن را الجایتو معروف به سلطان محمد خدابنده ، پسر ارغون خان بنا کرده است . هدف ایلخانان مغول از ساختن این شهر ، جایگزینی آن به جای بهار همدان به عنوان مرکز کردستان بود که ظاهرا خواجه رشید الدین فضل الله وزیر ایلخانان مغول ، حاضر به این کار نشد .... در کتاب - سرزمین و مردم ایران – آمده است : که در قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری ، کرمانشاه مورد تجاوز عثمانی واقع گردید تا آنجا که در کتب می خوانیم که هرسین و ماهیدشت ، حکومت نشین است ولی از کرمانشاهان نامی پیدا نیست . (9) از اکتشافات لرستان و هرسین ( نزدیکی کرمانشاه از طرف جنوب شرقی) این حدس تایید می شود که کاسوها از طرف قفقازیه ، به ایران آمده بودند و مدت ها قبل از مادی ها ، چندی در شمال ایران در حوالی دریای خزر سکنی گزیده و به جنوب رفته ، بین کردستان و خوزستان برقرار شده اند . (18)
_____________________________________
منابع :
1- پژوهشی در نام شهرهای ایران . ایرج افشار سیستانی ، انتشارات روزنه .
2-کرمانشاهان - کردستان ، مسعود گلزاری ، مجلد اول ، سلسله انتشارات انجمن آثار ملی .
3- جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان ، ایلات و طوایف کرمانشاهان ، محمد علی سلطانی ، جلد3/2 ، تهران ، 1372 .
4- مروج الذهب (قرن3) . ابوالحسن علی بن حسین مسعودی ، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده ، تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی ، 1370 .
5- تحفه ی ناصری ( در تاریخ و جغرافیای کردستان ) ، میرزا شکرالله سنندجی ، تهران ، انتشارات امیر کبیر ، 1375 .
6- تاریخ یعقوبی(قرن3) ، احمدبن ابی یعقوب ( ابن واضح یعقوبی) ، ترجمه ی محمد ابراهیم آیتی ، تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی ، 1378 .
7- احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم(قرن4) ، ابوعبدالله محمدبن احمد مقدسی ، دکتر علینقی منزوی ، تهران ، شرکت مولفان و مترجمان ایران ، 1361 .
8- تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی ، برتولد اشپولر ، ترجمه ی جواد فلاطوری ، تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی ، 1369 .
9- هرسین در گستره ی تاریخ ، کیومرث رحیمی ، انتشارات موسسه فرهنگی هنری کوثر، 1379 .
10- اشکال العالم (قرن 4) ، ابوالقاسم بن احمد جیهانی ، ترجمه ی علی بن عبدالسلام کاتب ، انتشارات آستان قدس رضوی ، 1368 .
11- جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرعی ، لسترنج ، ترجمه ی محمود عرفان ، تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی ، 1377 .
12- مسالک و ممالک (قرن4) ، ابو اسحق ابراهیم اصطخری ، به اهتمام ایرج افشار ، تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی ، 1368.
13- اعلاق النفیسه (قرن3) ، ابن رُسته ، ترجمه و تعلیق دکتر حسین قره چانلو ، تهران ، انتشارات امیر کبیر ، 1365 .
14- تطبیق لغات جغرافیایی قدیم و جدید ایران (قرن13) ، محمد حسن خان اعتمادالسلطنه ، تهران ، انتشارات تمیر کبیر ، 1363 .
15- برگزیده ی مشترک یاقوت حموی ( قرن 7) ، ترجمه ی محمد پروین گنابادی ، تهران ، انتشارات امیر کبیر، 1362 .
16- تاریخ گردیزی (قرن 5) ، ابوسعید عبدالحی بن ضحاک ابن محمود گردیزی ، تصحیح و تحشیه و تعلیق عبدالحی حبیبی ، دنیای کتاب ، 1363 .
17- تاریخ گزیده ( قرن8) ، حمدالله مستوفی ، به اهتمام عبدالحسین نوایی ، تهران ، انتشارات امیر کبیر ، 1364 .
18- تاریخ ایران باستان (3جلدی) ، حسن پیرنیا ، انتشارات افراسیاب ، 1378 .
19- ایران در زمان ساسانیان ، تالیف پروفسور آرتور کریستین سن ، ترجمه ی رشید یاسمی ، انتشارات دنیای کتاب ، 1377.
20- تاریخ بیهقی (قرن5)پزوهشی در اعلام تاریخی و جغرافیایی ، دکتر سید احمد حسینی کازرونی ، انتشارات موسسه ی فرهنگی آیات ، 1374 .
21- رستم التواریخ (قرن 12) ، محمد هاشم آصف ( رستم الحکما ) ، به اهتمام عزیزالله علیزاده ، انتشارات فردوسی ، 1382 .
22- تاریخنامه ی طبری ( قرن4) ، گردانیده منسوب به بلعمی ، به تصحیح و تحشیه ی محمد روشن ، انتشارات سروش ، 1374 .
23- تاریخ عالم آرای عباسی (قرن 11) ، اسکندر بیگ ترکمان ، زیر نظر باتنظیم و مقدمه ایرج افشار ، انتشارات امیر کبیر ، 1382 .
24- لغت نامه ، علی اکبر دهخدا ، جلد11 ، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ، 1373 .
25- جامع التواریخ (قرن8) ، رشیدالدین فضل الله همدانی ، به تصحیح و تحشیه ی محمد روشن و مصطفی موسوی ، نشر البرز ، 1373 .

ادامه مطلب (http://shadram35.blogfa.com/page/kermanshah)

سپهر نوروزی
14th May 2013, 07:44 PM
ممنون الماس جان

امـیـر بـیـگـی
14th May 2013, 10:38 PM
نصفش را خوندم جالب بود بقیش هم فردا میخونم

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد