بانوی اردیبهشت
4th April 2013, 08:22 AM
گفتی
عشق چوآید برد هوش دل فرزانه را
حال گویم تورا
عشق نباشد جایی زِ دل فرزانه را
اندر همین خموش گرداند دیدۀ مجنون را
گفت روزی فرزانه مجنون را
زِ طبع تو
خاک است
و
خاک سرد است و سرد است و سرد
فی النتهاء
خموش گرداند عشق تو را
آه و آه و آه
گویم من فرزانه را
زِ بهر سوز و گداز آفریده اند خاک را
عشق چوآید برد هوش دل فرزانه را
حال گویم تورا
عشق نباشد جایی زِ دل فرزانه را
اندر همین خموش گرداند دیدۀ مجنون را
گفت روزی فرزانه مجنون را
زِ طبع تو
خاک است
و
خاک سرد است و سرد است و سرد
فی النتهاء
خموش گرداند عشق تو را
آه و آه و آه
گویم من فرزانه را
زِ بهر سوز و گداز آفریده اند خاک را