بانوی اردیبهشت
27th March 2013, 08:29 AM
عروس شب
روشنایی اش را از پنجره
به اتاق می تاباند
آسمان چراغ بندی شده است
سو سو چراغ ها
خواب را از دیدگانم می گیرد
شبتاب می تابد
و
شب پره پیداست
تو با نگاهت
همه چیز را بینمان تقسیم می کردی
اتاق را
پنجره را
پرده را
بادی پرده را تکان می دهد
و می خواند
تو از یادم نرفتی
روشنایی اش را از پنجره
به اتاق می تاباند
آسمان چراغ بندی شده است
سو سو چراغ ها
خواب را از دیدگانم می گیرد
شبتاب می تابد
و
شب پره پیداست
تو با نگاهت
همه چیز را بینمان تقسیم می کردی
اتاق را
پنجره را
پرده را
بادی پرده را تکان می دهد
و می خواند
تو از یادم نرفتی