بانوی اردیبهشت
24th March 2013, 10:52 AM
گفتی شوقی که در آرزوی وصال است
در وصال نیست زیرا در وصال بوی جدایی می آید
مگر چه شرری زد زِ من بر او
جز نظاره ای لطیف
تهی از وهم و وحش و سوز این فانی
واژه هایی از سخنی پر ایمان
تهی از کذب و فحش و شررِ این فانی
چه گویم تو را ای نسیم زود گذر
که هر دم بویی گلی جدید را
لیک گویم نخواهی فهمید هرگز
شوقی که در آرزوی وصال است
در وصال است
در وصال نیست زیرا در وصال بوی جدایی می آید
مگر چه شرری زد زِ من بر او
جز نظاره ای لطیف
تهی از وهم و وحش و سوز این فانی
واژه هایی از سخنی پر ایمان
تهی از کذب و فحش و شررِ این فانی
چه گویم تو را ای نسیم زود گذر
که هر دم بویی گلی جدید را
لیک گویم نخواهی فهمید هرگز
شوقی که در آرزوی وصال است
در وصال است