قدیمی ترین خاطره ای که یادتون میاد چی بوده ؟

[niusha231]

قدیمی ترین خاطره ای که یادتون میاد چی بوده ؟ به نظتون چند سالتون بوده ؟

[niusha231]

من خودم یادم می یاد که 5 یا 6 ماه بیشتر نداشتم که داشتم با پدر بزرگم بازی می کردم

[niusha231]

به نظر شما از چه ماهی به بعد آدم خاطراتش یادش می مونه؟

[ماه آفرید]

من که خیلی تلاش کنم از 10 سالگی یادم می آد....چه جوری 5 ماهگی یادته؟؟؟[soal]

[بلدرچین]

7سالم بوده،اولین دفعه ای که دوچرخه بزرگ سوار میشدم.پدرم از پشت زین گرفته بود و من داشتم ارام ارام حرکت میکردم که یک هو دیدم پدرم ایستاده و من دارم دوچرخه سواری میکنم.مستقیم رفتم توی درخت!!! خیلی لحظه پر درد قشنگی بود.

یک بارم3سالم بود یا کمتر،رفته بودم بالای یک سرسره بلند و چون از ارتفاع میترسیدم همون بالا موندم و نتونستم بیام پایین یعنی خشکم زده بود از ترس.

چند تا خاطره هم از 1سالگیم و قبلش دارم که بگم میترسم خدایی نکرده بمیرید و بترکید از خنده.مررسی

[رضوس]

به نظر شما از چه ماهی به بعد آدم خاطراتش یادش می مونه؟
اصولا خاطرات زیر دو سال در یاد نمیمونه

- - - به روز رسانی شده - - -


به نظر شما از چه ماهی به بعد آدم خاطراتش یادش می مونه؟
اصولا خاطرات زیر دو سال در یاد نمیمونه

[312]

39ماهگی

- - - به روز رسانی شده - - -

39ماهگی

[رضوس]

39ماهگی

- - - به روز رسانی شده - - -

39ماهگی
چی بود؟؟؟

- - - به روز رسانی شده - - -


39ماهگی

- - - به روز رسانی شده - - -

39ماهگی
چی بود؟؟؟

[312]

چی بود؟؟؟[golrooz]
مراسم بدرقه واستقبال یک حاجی مکه

- - - به روز رسانی شده - - -


چی بود؟؟؟[golrooz]
مراسم بدرقه واستقبال یک حاجی مکه

[نارون1]

من خودم یادم می یاد که 5 یا 6 ماه بیشتر نداشتم که داشتم با بابا جونم دالی بازی می کردم

سلام

تا قبل از 3 سالگی ، بااینکه تجارب زیادی کسب کردیم ، هیچ خاطرع ای در حافظه ما به خاطر نمیمونه

اینکه فردی میگه مثلا 1 ساله بودم خوردم زمین و... یا خاطره هایی مثل این چیزی که شما گفتین ، از تکرار بزگترهاست در طول سالها که باعث شده فکر کنین شما ازون زمان یادت میاد

دلایلی وجود داره که منجر میشه خاطره های قبل از 3 سالگی به خاطر نمیمونه

[^*زهرا*^]

خاطره ها ی من از 3 سالگی به بعد یادمه ولی اونی که الآن به ذهنم میرسه اینه که با مادرم داشتیم از خیابون رد میشدیم بریم اونطرف عروسک فروشی تا مادرم برام یه عروسک بخره . یه عروسک با موهای سفید که هنوزم نگه ش داشتم !!! اسمش گذاشتم الناز!!!! بعدشم با مادرم رفتیم خونه مادرم شروع کرد به کشیدن جارو برقی!!![nishkhand]

یکی دیگه م بگم؟؟

چند ماه بعد از خرید عروسکم اثباب کشی کردیم اومدیم قم که من هم با پا زدم آینه ی مادرمو آوردم پایین!!![nishkhand]

- - - به روز رسانی شده - - -

خاطره ها ی من از 3 سالگی به بعد یادمه ولی اونی که الآن به ذهنم میرسه اینه که با مادرم داشتیم از خیابون رد میشدیم بریم اونطرف عروسک فروشی تا مادرم برام یه عروسک بخره . یه عروسک با موهای سفید که هنوزم نگه ش داشتم !!! اسمش گذاشتم الناز!!!! بعدشم با مادرم رفتیم خونه مادرم شروع کرد به کشیدن جارو برقی!!![nishkhand]

یکی دیگه م بگم؟؟

چند ماه بعد از خرید عروسکم اثباب کشی کردیم اومدیم قم که من هم با پا زدم آینه ی مادرمو آوردم پایین!!![nishkhand]

[niusha231]

ولی تا به حال این خاطره رو کسی برای من تعریف نکرده بود