PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بهتر بشناسیم بدون رنگ و لعاب و ادعا(تحقیقی دربارۀ مولوی و شمس)



عبدالله91
28th February 2013, 11:33 AM
مسئولیت قضاوت هرکس در پیشگاه خدا برعهدۀ خود اوست بنده فقط شما را به تحقیق فرا می خوانم


بخاطر اینکه اولا مطالب واقعا زیاد بودند و دوما بخاطر محیط سایت قسمتهایی آورده شده که هم خلاصه باشد و هم به دوستداران مولوی و شمس و... برنخورد.البته عزیزان بهتر است خودشان با منابعی که در آخر ذکر می شود تحقیق کنند.


دوستانی که زیاد حوصله ندارند میتوانند از پست بعدی به مطالب مهم برسند اما خوندن این پست موضوع رو قابل فهم تر میکنه


مقاله و تحقیقی دربارۀ مولوی و شمس

مقاله ای که پیش رو دارید در پاسخ به مقالاتی نگاشته شده است که سالها پیش باعنوان «شمس به روایت شمس» و «شمس در اشعار مولانا» در مجلۀ .... (شمارۀ192، مهر 1381؛ و 193،آبان 1381) به قلم...به چاپ رسیده بود اما اقبال چاپ در آن نشریه را نیافت و از سوی سردبیر آن رد شد. اکنون با توجه به زنده بودن موضوع به درج آن در سمات {فصلنامۀ معرفتی اعتقادی، عرصۀ تبیین و دفاع از معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام ؛ سال سوم، شمارۀ هفتم ،بهار و تابستان 1391} می پردازیم. انشاالله سودمند افتد.

در گشت و گذار برنامه ها ومقاله ها، به دو مقاله برخوردم که هرچه بیشتر تأمل کردمکه آنها را از مبانی و روش های منطقی اهل بحث و استدلال دورتر یافتم، به گونه ای که با اطمینان باید گفت: اگر نویسندۀ محترم آن مقالات ، فرصت تحقیق و مطالعۀ کافی برای شناخت درخور مشایخ تصوف و عرفان، و سیر در ادعاهای بی جای ایشان می داشت، و بار دیگر به تأمل بر دیدگاه خود می نشست، از چاپ و نشر نوشتۀ خویش صرف نظر می کرد.

مقاله های مورد نظر، یکی از مشایخ تصوف و عرفان« شمس تبریزی» را – که از راه و اعتقاد جدا از شاهراه هدایت عقل و قرآن و اهل بیت علیهم السلام دارد – بر عرش سلطنت و ابهت و جلال و عظمت خورشید جان فروزی نشانده است.....
در مقالات بخاطر اینکه شمس در کلمات خودش و دلدادۀ شوریده اش ملا محمد بلخی(مولوی)دارای مقاماتی دانسته شده است.....مولفان مقاله ها به ادعاهای این آقایان آنها را بدون تحقیق و فقط به صرف ادعای خودشان .... پنداشته اند

...اگر این دلیل ایشان پذیرفته شود – یعنی سخن هر کس بدون برهان و به صرف ادعایخودش مورد قبول واقع شود- باید به راحتی بتوان پذیرفت که:«فرعون» هم خدای جهانیان است زیرا که فرعون نیز در ائعای خویش خود رادارای مقاماتی دانسته است که جز بر خدای جهانیان تطبیق نمی کند و البته از دنبالۀ این صف «نمرود» و دیگر مدعیان خدایی هم درخواهند رسید!.....

...یا مدعیان دروغی پیامبری....و نیز مبنای چنین منطقیآیا نمی توان گفت که: معاویه و یزید و سایر خلفای غاصب حقوق امامان معصوم علیهم السلام، امامان شیعه و وارثان مقام رسول الله (ص) بوده اند؟ زیرا همگی مدعی مقاماتی بوده اند که اختصاص به امامان شیعه دارد!!

....شیعیان براساس حکم قطعی عقل،و مطابق با فرمودۀ خداوند:«قل هاتوا برهانکم إن کنتم صادقین»« اگر راست می گویید برهات خود را بیاورید» حتی امامت امامان خود را هم بدون برهان قاطع نپذیرفته اند، و هیچ گاه سرگشته و مسحور ادعاهای خالی از برهان مدعیان دروغین مقامات اولیای حقیقی خداوند متعال نبوده اند.

اصولا باید دانست که: پذیرش ادعای نبوت و امامت، جز بر اساس برهان معقول نیست....

«پیر محمد ملک داد» موسوم به شمس تبریزی، نه اولین و نه آخرین کسی است که از این ادعاهای نابجا داشته است ، و نه ، تنها کسی بوده است که در آن محیط صوفی پرور و جامعۀ بی بند و بار( که شواهد آن را خواهیم آورد) با ادعاهای واهی خود ماهیت منحرف و دور از دین و برهان خویش را نمایانده است.....مشایخ و اقطاب بی شمار تصوف و عرفان، پیوسته مردم را به سوی«ادعای خدایی» و «جبر و نفی اختیار» و «تشبیه ذات خداوند به مخلوقات» و «استهزا کردن تعزیت و سوگواری سالار مظلومان» و «رقص» و «غنا» و «سماع» و...(چنانچه شواهد آن را خواهیم آورد) دعوت می کرده است.

علی رغم تبلیغات گسترده و توخالی که در مورد عرفان و تصوف انجام می گیرد، عموم مردم آن را بدون تأمل و تفکر می پذیرند.....
....تصوف معجونی است که نتیجۀ زحمات و ریاضات غیرمعقول، و پیوندها وارتباط های مرموز با نیروهای جنیان و شیاطین، وسحر و جادو،وطلسمات و تسخیرات و تلقینات و توهماتی است که در گذر تاریخ، مرتاضان و جاه طلبان و خیال بافان ... درمقابله با سیرۀ انبیا و رهبران الهی به چنگ آورده اند....

…..اما صوفیان و عارفان با نهان داشتن چهرۀ واقعی خود، در پس پردۀ فریبنده «ولایت» و «تصرف در شؤون هستی» - در حدودی که به اعتراف خودشان از هر مرتاض ملحدی صدور آن ممکن است – فرهنگ «توحید» و «امامت» و «ولایت»و «عبادت» و «مسئولیت» و «روشن گری» مکتب قرآن و وحی را تحریف کردند، و به جای آن «وحدت وجود» و «جبر» و «جن گیری» و«کهانت» و «بی مسئولیتی» و«اباحی گری» و «رقص» و «سماع» و... را به ارمغان آوردند.

برگرفته از مجلۀ سمات { فصلنامۀ معرفتی عقیدتی،عرصۀ تبیین و دفاع از معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام}

عبدالله91
28th February 2013, 11:35 AM
دلایل و شواهد در چند پست آورده می شود:

....این شمس است که می گوید:

«اگر از تو پرسند که مولانا را چون شناختی؟ بگو: از قولش می پرسی"إنما أمره إذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون"{فرمان او تنها این است که هرگاه چیزی را اراده کند به او می گویدموجود باش آن نیز بلافاصله موجود می شود، سوره یس آیۀ82}، و اگر از فعلش می پرسی " کل یوم هو فی شأن" و اگر از صفتش می پرسی " قل هو الله احد" ، و اگر از نامش می پرسی " هو الله الذی لا اله إلا هو عالم الغیب والشهادة هو الرحمن الرحیم"{ او خدایی است که هیچ معبودی جز او نیست دانای نهان و آشکاراست او رحمان و رحیم است} و اگر از ذاتش می پرسی" لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر"»(1)

مولوی می گوید:

« پیر من و مراد من ، درد من و دوای من

فاش بگفتم این سخن،شمس من و خدای من»(2)


آری چنین است مقامات اولیای تصوف و عرفان ، که خود را حتی به پیامبر(ص) - که به تکریم و بزرگداشت و فضل الهی کلمۀ مقدس«کن فیکون» هم در پی مشیت و رضای اوست – محتاج نمی دانند.

عبدالله91
28th February 2013, 11:45 AM
پروردۀ شمس تبریزی در پستی مقام خوف و بیم اهل زهد و خشیت پروردگار- که ممدوح خداوند متعالند – در مقابل مقام هوس بازی های عارفان می گوید:
«آن ز عشق جان دوید و این ز بیم
عشق کو و بیم کو فرقی عظیم
سیر عارف هر دمی تا تخت شاه
سیر زاهد هر مهی یک روز راه
ترس مویی نیست اندر پیش عشق
جمله قربانند اندر کیش عشق
عشق وصف ایزد است اما که خوف
وصف بنده مبتلای فرج و جوف
پس محبت وصف حق دان عشق نیز
خوف نبود وصف یزدان ای عزیز
کی رسند این خائفان در گرد عشق
که آسمان را فرش سازد درد عشق»(3)


آنگا پیر او شمس تبریزی، مقام معرفت و خوف وخشیت برترین بانوی خلقت، و یکتا کفو امیر عالم آفرینش، حضرت فاطمۀ زهرا علیهاالسلام را خوار و پست شمرده، می گوید:

«مردم را سخن نجات خوش نمی آید، سخن دوزخیان خوش می آید... لاجرم ما نیز دوزخ را چنان بتفسانیم که بمیرد از بیم! فاطمه رضی الله عنها عارفه نبود، زاهده بود . پیوسته از پیغمبر حکایت دوزخ پرسیدی.»(4)

آری این است مقامات ادعایی عارفان واصل، وپیران تصوف و عرفان و این است علایم واضح و آشکار عداوت و دشمنی ایشان با پاکان آفرینش، تا دیگر هرگز جسارت های بی شرمانۀ آنان را حمل بر تقیه نکند، و ایشان را از شیعیان آل الله درشمار نیاورد!

عبدالله91
28th February 2013, 11:55 AM
دوست و دشمن، و شیعه و سنی متفقند که میوۀ قلب مصطفی، فاطمه زهرا صلوات الله علیهما برای ابد سند این افتخار را به نام خود صادر فرمود که از نامحرم می گریزد و لو اینکه آن نامحرم نابینا باشد. اما ملای بلخی رومی{مولوی} این سند را هم سرقت نموده به نام عایشه ثبت می کند تا نشانی دیگر بر نصب و عداوت خود با اولیای الهی ارائه دهد! او می گوید:


«چون درآمد آن ضریر از در شتاب
عایشه بگریخت از بهر حجاب»(5)


دلدادۀ پیر تبریز،«خلیفۀ دوم» را – {همه میدانیم که عمر چندین بار گفته«لولا علی لهلک عمر»} - «سایۀ خداوند» و « معلم علوم و معارف» می داند، اما خزینۀ علم خداوند، و باب علم پیامبر(ص) را تنها پهلوانی می شمارد که جاهل! و درمعرض نفاق! بوده و محتاج راهنمایی عاقلان و پیران راه می باشد!او می گوید:


«گفت پیغمبر علی را کای علی
شیر حقی، پهلوان پر دلی
لیک بر شیری مکن هم اعتمید
اندر آ در سایۀ نخل امید
اندر آ در سایۀ آن عاقلی
کش نداند بُرد از ره ناقلی
ظل او اندر زمین چون کوه قاف
روح او سیمرغ بس عالی طواف
گر بگویم تا قیامت نعت او
هیچ آن را مقطع و غایت مجو
چون گرفتت پیر، هین تسلیم شو
همچو موسی زیر حکم خضر رو
صبر کن بر کار خضری بی نفاق
تا نگوید خضر رو هذا فراق
چون گزیدی پیر، نازکدل مباش
سست و ریزنده چو آب و گل مباش»(6)


همو نیز، وجود آن « ایمان مجسم» و «حق مطلق» را رهیافت هوا و هوس می داند و می سراید:



«چون خدو انداختی در روی من
نفس جنبید و تبه شد خوی من
نیم بهر حق شد و نیمی هوا
شرکت اندر کار حق نبود روا»(7)

عبدالله91
28th February 2013, 11:59 AM
مولوی در ابراز خصومت و دشمنی با مکتب تشیع تا آنجا پیش می رود که ... مثلا در حدیث مشهور و مورد اتفاق که پیامبر(ص) فرمودند: « مثال اهل بیت من مانند کشتی نوح است که هر کس سوار شود نجات یابد و هرکس تخلف کند هلاک شود»
که ده ها دانشمند بزرگ اهل سنت آن را نقل نموده، حکم به صحت آن داده اند.(8) و مغرضان در آن دست برده، به جای «اهل بیت» ، «اصحاب» را قرار داده اند!مولوی نیز روش آنان را برگزیده، گوید:



«بهر این فرمود پیغمبر که من
همچو کشتیم به طوفان زمن
ما و اصحابیم چون کشتی نوح
هرکه دست اندر زند یابد فتوح»(9)

به راستی چه کسانی چنین تحریفهایی را می پسندند و نقل می کنند؟ آیا مولوی این مقدار از دانش کم بهره بود که چنین مسائل ساده ای را نداند؟ یا مقام اصحاب را بسی بلندمرتبه و آنان را معصوم از خطا و گناه می دانست که مطابق حدیث مجعول گفت:

«گفت پیغمبر که اصحابی نجوم
رهروان را شمع و شیطان را رجوم»(10)

«در پی خورشید آن مه دوان
و آن صحابه در پیش چون اختران
ماه می گوید که اصحابی نجوم
للسری قدوه و للطاغی رجوم»(11)

«هادی راهست یار اندر قدوم
مصطفی زین گفت اصحابی نجوم»(12)

«گفت پیغمبر که در بحر هموم
در دلالت دان تو یاران را نجوم»(13)
ویا:
«مقتبس شو زود چون یابی نجوم
گفت پیغمبر که اصحابی نجوم»(14)

عبدالله91
28th February 2013, 12:02 PM
ملای رومی حاضر در محضر شمس تبریزی، به همنوایی با امویان، عاشورا را به جشن و سرور و عیش و عشرت و شادی و رقص و پای کوبی می نشیند....«شمس تبریزی»می گوید:



««شمس خجندی» برخاندان پیامبر می گریست، ما بر وی می گریستیم، یکی به خدا پیوست، بر وی می گرید»(15)


اینجاست که باید به این پیر مغرور گمراه که گریه بر سید مظلومان را به باد استهزا می گیرد گفت:


پس تو باید-العیاذبالله- بر حال عرش و کرسی و لوح و قلم و زمین و آسمان که همه بر حسین گریستند،بلکه باید برحال پیامبر و امیرالمومنین و... هم گریه کنی که حتی قبل از واقعۀ جگرگداز عاشورا بر حسین شان گریستند....


«مولوی» نیز، سوگواری شیعیان بر امام مظلوم خویش را به باد استهزا گرفته،می گوید:



«روز عاشورا همه اهل حلب
باب انطاکیه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن جمعی عظیم
ماتم آن خاندان دارد مقیم
ناله و نوحه کنند اندر بکا
شیعه ، عاشورا برای کربلا
بشمرند آن ظلم ها و امتحان
کز یزید و شمر دید آن خاندان
نعره هاشان می رود در ویل و وشت
پر همی گردد همه صحرا و دشت
خفته بودستید تا اکنون شما
که کنون جامه دریدیت از عزا
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان
زانک بد مرگیست این خواب گران
روح سلطانی ز زندانی بجست
جامه چه درانیم و چون خاییم دست
چون که ایشان خسرو دین بوده اند
وقت شادی شد چو بشکستند بند»(16)

«کی توان با شیعه گفتن از عمر
کی توان بربط زدن در پیش کر!»(17)

عبدالله91
28th February 2013, 12:06 PM
«مولوی»، مانند جبری مسلکان «ابن ملجم» را آلت حق می شمارد و جنایت او را غیرقابل طعن و ملامت می داند......مولوی خطاب به ابن ملجم می سراید:


«من همی گویم برو جفّ القلم
زان قلم بس سرنگون گردد علم
هیچ بغضی نیست در جانم ز تو
زان که این را من نمی دانم ز تو
آلت حقی تو ، فاعل دست حق
کی زنم بر آلت حق طعن و دق
لیک بی غم تو ، شفیع تو منم
خواجه روحم نه مملوک تنم»(18)


همو در دفاع از اهل جبر، و مخالفان عصمت می گوید:



«خلق حق افعال ما را موجد است
فعل ما آثار خلق ایزد است
....
(19)
همه شعررو نتونستم تایپ کنم منبع نوشتم


"مولوی" ،کفر و الحاد آشکار فرعون را مستقیمابه خداوند نسبت داده و از زبان او در حال مناجات می سراید:



«زان که موسی را منور کرده ای
مر مرا زان هم مکدر کرده ای
....
(20)و(21)و(22)

عبدالله91
28th February 2013, 12:10 PM
درمورد تشبیه و همه چیز را عین ذات خدا دانستن و... به آدرسهای زیر میتونین مراجعه کنین:
(23)(24)(25)(26)


شمس هم انسانها را اجزای وجود خداوند دانسته،می گوید:

«پس دعوت انبیا برای همین است که ای بیگانه به صورت تو جزو منی،از من چرا بی خبری؟بیا ای جزو، از کل بی خبر مباش، و با من آشنا شو»(27)

.....این دونفر برباد دهندۀ ناموس دین و اساس تکلیف و حلال و حرام هستند:

«دیباچۀ دفتر پنجم....حقیقت یافتگان به حقیقت شادند که ما زر شدیم و از علم و عمل کیمیا آزاد شدیم.....یا مثال شریعت همچو علم طب است و طریقت پرهیز کردن به موجب طب و دارو خوردن و حقیقت صحت یافتن ابدی و از آن هر دو فارغ شدن.......(28)

«واصلان را نیست جز چشم و چراغ

از دلیل و راهشان باشد فراغ»(29)


شمس هم در پاسخ اوحدالدین کرمانی حرفهای عجیبی میزند به آدرس زیر مراجعه کنید(30)

در مورد نظرات عجیب و غریب اینان دربارۀ نماز و روزه و عبادات به آدرسهای زیر مراجعه کنید(31)(32)

«ازآخرین سطور نسخۀ شمارۀ 2155 مضبوط در موزۀ قونیه برمی آید که شمس گاهی در ادای نماز قصور می کرده است، حاصل سخن آن است که شمس اضداد را در وجود خود جمع کرده و خود را از قیود رها ساخته بود. وی عارف موحدی بود که پذیرفتن هرنوع قید را دلیل نقصان می دانست.»(33)

نفی ادیان و شرایع و اباحیگری(34)

عبدالله91
28th February 2013, 12:14 PM
شاهدبازی و هوسرانی و... (35) (36) (37) (38)

یک نمونه:

جامی در نفحات الانفس:روزی خدمت مولانا شمس الدین از مولانا شاهدی التماس کرد. مولانا حرم[همسر!] خود را دست گرفته در میان آورد. فرمود که:"او خواهر جانی من است. نازنین پسری می خواهم" فی الحال فرزند خود سلطان ولد را پیش آورد.فرمود که:"وی فرزند من است. حالیا اگر قدری شراب دست می داد ذوقی می کردیم. "مولانا بیرون آمد و سبویی از محلۀ جهودان پر کرده بیاورد. مولانا شمس الدین فرمود که: "من قوت و سعت و مشرب مولانا را امتحان می کردم از هرچه گویند زیادت است".»(38)

شگفت اینکه ملای رومی کتاب خود را که مشحون از سخنان رکیک و خرافات و مدح ظالمان و کافران و عقاید باطله و.. است با کمال جسارت همسنگ با کتاب هدایت الهی قرآن می داند و دربارۀ کتاب خود می گوید: (به دیباچۀ دفتر اول مراجعه کنید)
برای پی بردن به بدعتهای ایشان به آدرسهای زیر مراجعه کنید
(39) و (40)

البته ایشان معتقدند که بدعت های ایشان مساوی با فرمایشات علیهم السلام است و می گویند:


«بدعت اولیای حق، به مثابت سنت انبیای کرام است!»(41)


از زبان فرزند مولانا شرح حال پدر را بخوانید(42)

یا سخن عجیب مولوی دربارۀ سماع: (43)

یا سخن عجیب شمس که سماع را مثه نماز یومیه و روزۀ ماه مبارک رمضان دانسته اند(44)

عبدالله91
28th February 2013, 12:15 PM
بد نیست لا اقل در مورد جلسات مختلط زنانه و مردانه و گروه ارکستر مولوی نیز بدانید(45)(46)

«وی به طور هفتگی مجلسی ویژۀ سماع بانوان،همراه با گل افشانی و رقص و پای کوبی زنان در قونیه برپا می دارد...... حتی در مواردی چون سرگرم رباب و موسیقی می شده نماز را وا می داشته است و با وجود تذکار به وی، موسیقی را رها نمی کرده، بلکه نماز را ترک می گفته است»(46)

دربارۀ دعوت زنان از مولوی در شرکت بر مجالس و همراه او به سماع برخواستن نیز بهتر است بدانید(47) یا عریان رقص کردن مولوی(48)

{سماع:عبارت است از وجد و سرور و پای کوبی و دست افشانی صوفیان با آداب و تشریفاتی خاص.فرهنگ معین، واژۀ سماع}
{رباب: ابزار موسیقی خاصی است که مشتمل بر تارهایی است که در قدیم آن را با ناخن یا زخمه و سپس با آرشه می نواختند و آن طنبور مانندی بود و دسته ای داشت.فرهنگ معین،واژۀ رباب}

masihnabizadeh
28th February 2013, 12:16 PM
من نمی دونم چقدر بعضی مقالات می تونن بی پایه و اساس باشند!!! این حرفا چه منبعی داره؟ با کدوم فکر و عقل میشه این حرفا رو زد؟!؟!؟!؟!
[narahatishadid][narahatishadid][narahatishadid][narahatishadid][narahatishadid][narahatishadid][narahatishadid][narahatishadid][narahatishadid][narahatishadid][narahatishadid][narahatishadid][narahatishadid][narahatishadid][narahatishadid][narahatishadid][narahatishadid]

عبدالله91
28th February 2013, 12:18 PM
منابع:

1-شمس تبریزی،مقالات،789 چاپ دوم،1377، انتشارات خوارزمی
2- دیوان شمس،غزلیات،509،چاپ دوازدهم،1377
3- مثنوی،تصحیح:استعلامی،محمد دفتر پنجم،2181،مثنوی معنوی،دفتر پنجم،827
4- نقدی بر مثنوی ، 92 ، به نقل از مقالات شمس، 151-341.
5- مثنوی، دفتر پنجم، دفتر ششم،954 .
6- مثنوی، تصحیح: استعلامی،محمد،دفتر یکم ،2992-2972؛ مثنوی ،دفتر اول،133 .
7- مثنوی، تصحیح: استعلامی،محمد،دفتر یکم، 3991 .
8- احقاق الحق: 293- 270/9 ، 322-311/18 با دهها سند از دهها کتاب اهل سنت؛عبقات الانوار: جلد حدیث سفینه؛ نفحات الازهار:تمام جلد چهارم ؛ غایة المرام: 24-13/3؛ فضائل الخمسة: 59-56/2 و دهها منبع دیگر.
9- مثنوی، دفتر چهارم،539 ، به نقل نقدی بر مثنوی،185 . مثنوی معنوی، دفتر چهارم،صفحۀ 579.
10- مثنوی، دفتر اول،3656، به نقل نقدی بر مثنوی،179 . مثنوی معنوی، دفتر اول، صفحۀ 162.
11- مثنوی معنوی، دفتر ششم، صفحۀ 976.
12- مثنوی معنوی، دفتر ششم، صفحۀ 1039 .
13- مثنوی معنوی ،دفتر ششم، صفحۀ 994
14- مثنوی، نسخۀ کتابفروشی اسلامی ، دفتر اول ، 54 ، شمارۀ 9، به نقل نقدی بر مثنوی،179.
15- نقدی بر مثنوی،97، به نقل از مقالات شمس، به نقل از خط سوم،31.
16- مثنوی معنوی ، دفتر ششم،صفحۀ 959. مثنوی معنوی، دفتر اول، صفحۀ171.
17- مثنوی معنوی، دفتر سوم، صفحۀ 481.
18- مثنوی، تصحیح: استعلامی،محمد،دفتر یکم ،3868- 3866
19- مثنوی، تصحیح: استعلامی،محمد،دفتر یکم، 1503-1492.
20- مثنوی، تصحیح: استعلامی،محمد،دفتر یکم، 2474. مثنوی معنوی، دفتر اول، صفحۀ 111.
21- مثنوی، تصحیح: استعلامی،محمد،دفتر پنجم ،3907. مثنوی معنوی، دفتر اول، صفحۀ 172 .
22- مثنوی معنوی، دفتر اول ، 30 .
23-مثنوی، تصحیح: استعلامی،محمد،دفتر یکم ،690. مثنوی معنوی، دفتر اول صفحۀ34.
24- مثنوی، تصحیح: استعلامی،محمد،دفتر دوم ،3335. مثنوی معنوی، دفتر دوم، صفحۀ318.
25- مثنوی معنوی، دفتر دوم ، صفحۀ 238.
26- دیوان شمس، غزلیات،269،چاپ دوازدهم،1377،انتشارات صفی علی شاه.
27- شمس تبریزی ،مقالات ،2/162، چاپ دوم،1377، انتشارات خوارزمی.
28- مثنوی، تصحیح: استعلامی،محمد،دفتر سوم ،1401. مثنوی معنوی، دفتر سوم،صفحۀ 403.
29- مثنوی، تصحیح: استعلامی،محمد،دفتردوم،3324.
30- گولپینارلی، مولانا جلال الدین،99،از مقالات، عماد،348-347؛ مناقب العارفین: 616-617/2.
31- همان 110، از مقالات،عماد 272
32- همان 54-153.
33- گولپینارلی ، مولانا جلال الدین،110.
34- جامی،عبدالرحمن، نفحات الانس باب 495 ، جلال الدین محمد البلخی الرومی
35- جامی،عبدالرحمن، نفحات الانس باب 495 ، جلال الدین محمد البلخی الرومی
36- جامی،عبدالرحمن، نفحات الانس باب 497؛شیخ صلاح الدین فریدون القونیوی،المعروف بزرکوب
37- جامی،عبدالرحمن، نفحات الانس باب499 ؛سلطان ولد.
38- جامی،عبدالرحمن، نفحات الانس باب 496؛ شمس الدین محمدبن علی بن ملک داد تبریزی.
39- تفضلی،ابوالقاسم،سماع درویشان در تربت مولانا،1377 شمسی ،172.
40- تفضلی،ابوالقاسم،سماع درویشان در تربت مولانا،1377 شمسی،190.
41- افلاکی، مناقب العارفین،1375 شمسی،578/2.
42- رجوع کنید به: نقد مثنوی، 311، 56؛ سماع، عرفان و مولوی،125؛مولانا جلال الدین،149.
43- مثنوی، تصحیح: استعلامی،محمد،دفتر چهارم،743.
44- شمس تبریزی؛ مقالات،1377 شمسی 73-72/1.
45- ن.ک:افلاکی شمس الدین محمد، مناقب العارفین، 1385 شمسی،89؛فروزان فر،بدیع الزمان، زندگانی مولانا جلا الدین محمد، تهران،1354،84-64،صاحب الزمانی،ناصرالدین،1377 شمسی،خط سوم،56، زرین کوب عبدالحسین، پله پله تا ملاقات خدا،1378 شمسی،210-162 ،مولانا جلال الدین، گولپینارلی ، عبدالباقی،1375 شمسی، 347-357.
46- ن.ک:افلاکی شمس الدین محمد، مناقب العارفین، 1385 شمسی،395،(330-328/3)،(490-468/3)،صاحب الزمانی، ناصرالدین،1377شمسی،خط سوم،75-74.
47- ن.ک: مولانا جلال الدین، گولپینارلی، عبدالباقی،1375 شمسی،350.
48- ن.ک:افلاکی شمس الدین محمد، مناقب العارفین، 1385 شمسی،489.

عبدالله91
28th February 2013, 12:27 PM
من نمی دونم چقدر بعضی مقالات می تونن بی پایه و اساس باشند!!! این حرفا چه منبعی داره؟ با کدوم فکر و عقل میشه این حرفا رو زد؟!؟!؟!؟!

سلام
دوست عزیز جلوی تحقیق شما که گرفته نشده. درسته؟ منبع معرفی شده میتونین برین مراجعه کنین

عبدالله91
28th February 2013, 04:54 PM
با کدوم فکر و عقل میشه این حرفا رو زد؟
البته دوست عزیز برای همه سخت است که یه نفری رو که سالهاست طور دیگه شنیدیم و شناختیم حالا جور دیگه بشناسیم. اما منابع معتبری اینجا آمده ند. خوشحال میشیم که منابع معتبر شما را که نشان میدهند این منابع من درآوردی هستند را ببینیم. ممنون از توجهتون

zoh_reh
28th February 2013, 08:52 PM
اینجور از مطالب برمیاد باید تفکرات وهابی یا حداقل نزدیک به آنها باشد!!

312
28th February 2013, 09:30 PM
به احترام دعوتی که به این تاپیک شدم جسارتا شمارو به توجه به نظر علامه جعفری درباره مولوی دعوت میکنم

samin farbod
28th February 2013, 10:01 PM
سلام دوستان
من به اندازه ی شما درباره ی مولانا اطلاع ندارم اما در کتاب کیمیای محبت خوندم که شیخ رجبعلی خیاط (یکی از خواص و اولیای خدا)میگن مولانا رو دیدن اون دنیا گیره اما حافظ جایگاه خوبی داره!!!در کل من حافظ روبه سایر شعرا ترجیح میدم.

عبدالله91
1st March 2013, 12:06 AM
به احترام دعوتی که به این تاپیک شدم جسارتا شمارو به توجه به نظر علامه جعفری درباره مولوی دعوت میکنم
سلام.ممنون که وقت گذاشتین و اومدین و نظر دادین
قبل از هرچیز بگم که این مقالۀ بنده نیست و بنده بادیدن این مقاله و نگاه کردن به منابع شوکه شدم و هدف کمک خواستن و تحقیق بوده است.اما خب این مقاله با منبع گذاشته شده و هدف بنده این بوده که اگر کسی تحقیق کاملی داره ارائه بده تا ما هم استفاده کنیم.منابع این مقاله خیلی محکم هستن.بنده هم شوکه شدم که چنین چیزی رو شنیدم و خوندم اونم با منابع معتبر و متأسفانه یه مقاله نبود چند تا بود. 2تاشو که بنده دیدم اونم نه هرجایی تو فصلنامۀ عقیدتی معرفتی سمات اونم با منابع معتبر. باز بنده از دوستانی که علم دارند و کارشناس هستند و یا تحقیقی دارند کمک خواستم. بعضی از بزرگان مولوی و بخصوص شمس را تأیید کرده اند. اما تازه تقریبا یک دهه شده که بنا به روش اینان و تأثیر این آموزشها در بین جوانان تازه شروع کرده اند به پیدا کردن ریشه این عقاید. البته قبل از این مقاله یه عالمی 2تا مقاله نوشته بود که شمس را امام زمان به حساب آورده بود و ادعا کرده بود که مولوی امام زمان را دیده و اسمش را شمس گذاشته اما بعد از یه مدت قبر شمس در یکی از شهرهای آذربایجان غربی به نام خوی پیدا شد و...
بنده هم خوشحال میشم که خلاف این ثابت بشه اما با منبع معتبر چون بعضیا شعرهای تصحیح شدۀ ایشان را خوانده و بر کل کتاب و نوشته ها و عقاید ایشان احاطه نداشته اند
ما که مولوی و شمس را عارف و ... شناخته ایم اما بعضی محققان جور دیگه معرفی میکنن اونم با منبع. و این مقاله در جواب به ادعای یک عالم که مجتهد معرفی شده بود نوشته شده البته تو یک جایی این مقاله به اثبات رسیده و اونم اینکه این مقاله امام زمان بودن شمس را به شدت با دلایل رد کرده و بعد از یه مدت با پیدا شدن قبر شمس نشان از بی اساس بودن ادعای عالم و درست بودن این مقاله داشته
راستی اگه نظر نظر علامه جعفری رو میذاشتین همۀ دوستان استفاده میکردن.خوشحال میشیم اگه لطف کنین و بذارین.

باز الله اعلم

و کیست که از خدا راستگوتر و داناتر؟

312
1st March 2013, 12:57 AM
http://www.sematmag.com/index.php?option=com_content&view=article&id=247:2012-08-04-22-36-53&catid=47:no-7&Itemid=1
این اصل مقاله ابتدایی تاپیک هست↑
سمات درکنار موافقان دارای منتقدین یا مخالفانی هم هست:↓
http://www.sematmag.com/index.php?option=com_content&view=article&id=241:2012-08-04-21-48-55&catid=47:no-7&Itemid=1
پس غیرمعمول نیست که نظر سمات فصل الخطاب نباشه.
........
مختصرا درباره نظر علامه جعفری نسبت به مولوی:↓
http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/3282/4299/34583
تفسیر، نقد و تحلیل مثنوی مولویاستاد علامه جعفری به هنگام تحصیل در نجف، با کتاب مثنوی معنوی آشنا می شود و به مطالعه آن می پردازد. در این میان چند عامل موجب می شود تا استاد به تفسیر، نقد و تحلیل مثنوی بپردازد:
1. عظمت دفترهای شش گانه مثنوی که دربردارنده حقایق بسیاری در دو قلمرو انسان، آن چنان که هست و آن چنان که باید باشد. انگیزه استاد این بود تا با تفسیر خود، به استخراج حقایق ناب این کتاب بپردازد و ژرفای فرهنگ اسلامی را که در این اثر تجلی پیدا کرده، آشکار سازد.
2. هدف استاد این بود که با نگاهی معتدلانه، هم به جنبه های مثبت مثنوی اشاره کند و هم اشتباهات و خطاهای آن را آشکار سازد. در این اثر حدود صد انتقاد جدی بر مولوی و محتویات مثنوی با مراعات کمال ادب و عفت قلم وارد شده است.
3. آمیخته شدن مسائل مهم فلسفی با حقایق عرفانی، عظمت شگفتی به این کتاب بخشیده است. استاد جعفری رحمه الله با تفسیر خود، خواست این نکته را به ثبوت برساند که میان علم و فلسفه و عرفان و دین هیچ گونه تعارضی وجود ندارد و همه این ابعاد فکری می تواند در یک تفکر نظیر مولوی جمع شود.

توجه به این مطلب هم بد نیست:↓
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=138536

masihnabizadeh
1st March 2013, 02:45 PM
البته دوست عزیز برای همه سخت است که یه نفری رو که سالهاست طور دیگه شنیدیم و شناختیم حالا جور دیگه بشناسیم. اما منابع معتبری اینجا آمده ند. خوشحال میشیم که منابع معتبر شما را که نشان میدهند این منابع من درآوردی هستند را ببینیم. ممنون از توجهتون
منابع زیادی هست که نشون میده این حرفا راجع به مولانا کاملا غیر منطقی هست! اولین چیزی که الان کتارمه کتاب آواها و ایماها از دکتر اسلامی ندوشن هست که از صفحه 119 تا 137 اون مقاله ای هست با عنوان حماسه انسان والا در مثنوی مولانا همچنین از صفحات 82 تا 119 ایشون لئون تولستوی رو با مولوی طی مقاله ای با نام تولستوی، مولوی دوران جدید مقایسه کردند که خوندنش خالی از لطف نیست! در ضمن برای آشنایی بیشتر در مورد زندگی مولانا و طرز فکر او می تونید کتاب پله پله تا ملاقات خدا رو که دکتر زرین کوب نوشته اند مطالعه کنید!
یکی از دوستان حرف قشنگی زد ایشون گفت از این حرفا(گفته های آقای عبدالله) بوی وهابیت میاد!!! همچین بیراه هم نیست!!!

عبدالله91
1st March 2013, 04:19 PM
منابع زیادی هست که نشون میده این حرفا راجع به مولانا کاملا غیر منطقی هست! اولین چیزی که الان کتارمه کتاب آواها و ایماها از دکتر اسلامی ندوشن هست که از صفحه 119 تا 137 اون مقاله ای هست با عنوان حماسه انسان والا در مثنوی مولانا همچنین از صفحات 82 تا 119 ایشون لئون تولستوی رو با مولوی طی مقاله ای با نام تولستوی، مولوی دوران جدید مقایسه کردند که خوندنش خالی از لطف نیست! در ضمن برای آشنایی بیشتر در مورد زندگی مولانا و طرز فکر او می تونید کتاب پله پله تا ملاقات خدا رو که دکتر زرین کوب نوشته اند مطالعه کنید!
یکی از دوستان حرف قشنگی زد ایشون گفت از این حرفا(گفته های آقای عبدالله) بوی وهابیت میاد!!! همچین بیراه هم نیست!!!

سلام خدمت دوست عزیز و بزرگوار که زحمت میکشن
دوست عزیز بنده شمارو دعوت میکنم که یه بار دیگر این مقاله را بخونین مخصوصا قسمت اول. در این مقاله بنده چندبار تاکید کرده ام که این مقاله نوشتۀ یه نفر دیگه است و قضاوت هرکس به عهدۀ خودش است.و اینکه دوست شما چه نظری داشتند قابل احترام است و هرکس بهتر است شجاعت این را داشته باشد و نظراتش را با واقعیت پیوند دهد و ارائه دهد و شما هم بهتر است دوست عزیز با دقت مطالعه کنین تا سوتفاهم نشود.اینجا بخش ادبیات است نه بخش مذهبی. این مقالۀ بنده نیست پس حرفای بنده نیستن و هدف فهمیدن حقیقت است که بنده تحقیق کردم و نظراتم رو خواستم دیشب بذارم که منصرف شدم. پس عبدالله چیزی بر این مقاله و منابعش اضافه نکرده و بلکه خیلی از جاهای مقاله رو حذف کرده تا توهین نشود. و باز برداشت هرکس برعهدۀ خودش است و در پیشگاه خدا مسئول است. تحقیقات بنده که اینجا آورده نشده است و این مقاله ای است از یک محقق دیگر که به آن چندین بار اشاره شده است و بنده تعجب میکنم که دوستان چطور این مقاله را به بنده نسبت میدهند اونم با این همه تأکیدی که به آن شده است.افتخار بنده به 14معصوم است و راه آن نه افراد دیگر. انشاالله دوستان بیشتر و دقیقتر پستها را مطالعه میکنن تا سوبرداشتها و اشتباه های فاحش پیش نیاد و در حضور خدا شرمنده نمیشوند .انشاالله

masihnabizadeh
1st March 2013, 09:32 PM
برگرفته از مجلۀ سمات { فصلنامۀ معرفتی عقیدتی،عرصۀ تبیین و دفاع از معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام}

به اندازه کافی به این حرفها توجه شده! شما مطلبی رو از یک مجله مذهبی در بخش ادبیات می ذارین!!! این کار خودش جای بحث داره!!!
اگه شما در محدوده تعریفی که از دین دارین نمی تونید این افراد رو بپذیرید دلیل نمی شه چنین چیزهایی رو توی این بخش از سایت قرار بدین!

عبدالله91
1st March 2013, 09:43 PM
به اندازه کافی به این حرفها توجه شده! شما مطلبی رو از یک مجله مذهبی در بخش ادبیات می ذارین!!! این کار خودش جای بحث داره!!!
اگه شما در محدوده تعریفی که از دین دارین نمی تونید این افراد رو بپذیرید دلیل نمی شه چنین چیزهایی رو توی این بخش از سایت قرار بدین!

این مقاله مربوط به شخصیت های ادبی است و اگر مربوط نمیشد انتقال میدادند.دوست عزیز مثه اینکه شما ار فعالیت ها خبر ندارین.اگه تو بخش مذهبی گذاشته بودم انتقال میدادن به بخش ادبیات.
ممنون از توجهتون.انشاالله موفق باشین

عبدالله91
1st March 2013, 09:49 PM
شما مطلبی رو از یک مجله مذهبی در بخش ادبیات می ذارین!
با کمال احترام باید بگم که دوست عزیز و بزرگوارم ادبیات این مرز و بوم که از دین جدا نیست. فکر کنم ادبیات را خوندین بعد دانشجو شدین. اینا ادبیات بخش عرفان و مشاهیر ادبی است. مقبولیت بنده مهم نیس حقیقت را ما سعی میکنیم بیان کنیم. نمیدونم شما چرا اینقد ناراحت میشین اما این مقاله مربوط به ادبیان عرفانی است نظر دیگر عزیزان{علما} در بخش مذهبی قرار داده شده است. باز اگه سوالی بود در خدمتیم.ممنون از لطفتون

نارون1
1st March 2013, 09:53 PM
حضرت آیه الله خامنه ای در صحبتی که با جمعی از شاعران در تاریخ 25/6/1387 داشتند درباره مثنوی معنوی این گونه فرمودند:

در بخشهائی از غزلهای حافظ هم شعر مذهبی وجود دارد. البته من عقیده ندارم که همه‌ی غزلهای حافظ اینجوری است، اما بخش مهمی از غزلهای حافظ در واقع شعر مذهبی به این معنائی است که مورد نظر ماست؛ یعنی بیان معرفت و بیان حقایق الهی است در یک قالب خاصی؛ کمااینکه مثنوی مولوی هم یک گنجینه‌ای از همین افکار الهی و معارف الهی است.

ایشان در ادامه فرمودند :

یك بخش مهمى از شعر آئینى ما می تواند متوجه مسائل عرفانى و معنوى بشود. و این هم یك دریاى عظیمى است.شعر مولوى را شما ببینید.اگر فرض كنید كسی به دیوان شمس به خاطر زبان مخصوص و حالت مخصوصش دسترسى نداشته باشدكه خیلى از ماها دسترسى نداریم و اگر آن را كسى یك قدرى دوردست بداند،مثنوى، مثنوى؛ كه خودش میگوید: و هو اصول اصول اصول الدین.

واقعاً اعتقاد من هم همین است. یك وقتى مرحوم آقاى مطهرى از من پرسیدند نظر شما راجع به مثنوى چیست،همین را گفتم.گفتم به نظر من مثنوى همین است كه خودش گفته:و هو اصول اصول اصول الدین .ایشان گفت :كاملاً درست است،من هم عقیده ام همین است.

و حال که دیدگاه دو اندیشمند بزرگ جهان تشیع - شهید مطهری و مقام معظم رهبری -درباره این شخصیت بزرگ و اثر عظیمش یعنی مثنوی روشن شد بر خود لازم می دانم که دیدگاه اندیشمند فقید علامه جعفری را نیز بازگو نمایم ... ( جناب علامه اگرچه نقدهایی هم به مثنوی دارند ولی در این باره جانب انصاف را رعایت کرده و خوبی های این کتاب شریف را نیز گفته اند ... )

ایشان در صفحه 9 از مقدمه جلد اول کتاب شزیف تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال الدین محمد بلخی این گونه می نویسند :

در این که جلال الدین دارای روح پر از سوز عشق به موجود برترین بوده است جای تردید نیست . اگر کسی در این باره به خود اجازه شک بدهد ، یا گفته های این مرد را در کتاب مثنوی به طور شایسته درک نکرده است ، یا مبتلا به غرض ورزی است ...

و جالب است که بدانید حضرت علامه جعفری در صفحه 12 همین مقدمه مثنوی را یکی از بزرگترین آثار فرهنگ اسلامی می خواند ...


علامه سيدعلی آقای قاضی، عطار، مولوی و ابن‌عربی را شيعه می‌دانست و به «فتوحات مكيه» و «مثنوی» مولوی علاقه‌مند بود؛ علی‌اكبر مرندی از استاد خود، قاضی نقل كرده كه وی بر خواندن مثنوی معنوی تأكيد داشت ...

نارون1
1st March 2013, 10:05 PM
http://s3.picofile.com/file/7378081498/rahbari_shahidmotahari_molavi_550.jpg






دریافت فایل تصویری (کلیک کنید) (http://s3.picofile.com/file/7377585913/Rahbari_Masnavi_Molavi.3gp.html)

عبدالله91
2nd March 2013, 12:09 AM
(http://s3.picofile.com/file/7377585913/Rahbari_Masnavi_Molavi.3gp.html)

http://s3.picofile.com/file/7378081498/rahbari_shahidmotahari_molavi_550.jpg
(http://s3.picofile.com/file/7377585913/Rahbari_Masnavi_Molavi.3gp.html)





دریافت فایل تصویری (کلیک کنید) (http://s3.picofile.com/file/7377585913/Rahbari_Masnavi_Molavi.3gp.html)

سلام
نظر علمای بزرگی چون صاحب الغدیر هم گذاشتیم میتونین مراجعه کنین. فکر نکنم عالمی به بزرگی ایشون باشن.
دربارۀ این قسمت هم توسایت اسک الدین بحث شده میتونین مراجعه کنین. یا در سایت ابن عربی هم نظر کلیه علما هست مراجعه کنین. درضمن یادآوری کنم که ما نگفتیم که این کتب از بیخ ایراد دارند و باطل مطلق هستند نه همچین نظراتی نداریم اما اشکالات اساسی دارند که با اعتقادات شیعه هم خوانی ندارد باید بهش دقت کرد. اصول اصول اصول دین است اما نه همه جاش بعضی جاهاش مثلا در بخشهایی که توحیدو... است نه در بحث عدل و امامت و....مثلا در بحث معصوم و امامان این عزیزان واقعا کم کاری کردند و اعتقاد شیعه رو تحریف کردند. حدیث ثقلین فراموش نشود.اینجا جای بحث زیاد نیس اما با اعتقاد شیعه همخوانی ندارد جز در نکاتی که رهبر عزیز فرمودند. و کتاب باطل مطلق وجود ندارد و خیلی مباحث که متأسفانه نمیشود عنوان کرد

عبدالله91
2nd March 2013, 12:33 AM
و حال که دیدگاه دو اندیشمند بزرگ جهان تشیع - شهید مطهری و مقام معظم رهبری -درباره این شخصیت بزرگ و اثر عظیمش یعنی مثنوی روشن شد بر خود لازم می دانم که دیدگاه اندیشمند فقید علامه جعفری را نیز بازگو نمایم ... ( جناب علامه اگرچه نقدهایی هم به مثنوی دارند ولی در این باره جانب انصاف را رعایت کرده و خوبی های این کتاب شریف را نیز گفته اند ... )


به نظرم شما در اینجا اصلا انصاف را رعایت نکردین .هیچ احدالناسی حتی نویسندۀ اون مقاله این ادعا را نداشته که مثنوی باطل مطلق است اگه ما یه کم پیش داوری و ذهنیات خودمون رو کنار بگذاریم شاید راحت تر با قضیه کنار بیاییم.ما که این کارو کردیم و برا همین تونستیم این مقاله رو تایپ کنیم و إلا برای ما بنا به دلایلی که عرض نمیکنم قبول این سخت بود واقعا خیلی سخت بود
مثنوی باطل مطلق نیست اما در بعضی جاهاش با اعتقاد شیعه مشکل اساسی دارد از صحبت های رهبر عزیز هم میتونین به این نکته پی ببرین که مثنوی همه جاش اصول اصول اصول نیست
حالا بنده از شما میپرسم که :
آیا منابعی که آورده شده اشتباه هستند؟
آیا اغراض شخصی تو مقاله هست؟
نظریه های مراجع تقلید و علمای بزرگ چون علامه امینی ومرعشی نجفی و گلپایگانی و و نوری همدانی و... چی؟
خودتون بهتر از بنده میدونین که علامه امینی کی هستند
اون عزیزانی که نقد کرده اند هیچ کدوم نگفته اند باطل مطلق است بلکه با اعتقاد شیعیان مشکل دارد

نارون1
2nd March 2013, 08:43 AM
سلام
نظر علمای بزرگی چون صاحب الغدیر هم گذاشتیم میتونین مراجعه کنین. فکر نکنم عالمی به بزرگی ایشون باشن.
دربارۀ این قسمت هم توسایت اسک الدین بحث شده میتونین مراجعه کنین. یا در سایت ابن عربی هم نظر کلیه علما هست مراجعه کنین. درضمن یادآوری کنم که ما نگفتیم که این کتب از بیخ ایراد دارند و باطل مطلق هستند نه همچین نظراتی نداریم اما اشکالات اساسی دارند که با اعتقادات شیعه هم خوانی ندارد باید بهش دقت کرد. اصول اصول اصول دین است اما نه همه جاش بعضی جاهاش مثلا در بخشهایی که توحیدو... است نه در بحث عدل و امامت و....مثلا در بحث معصوم و امامان این عزیزان واقعا کم کاری کردند و اعتقاد شیعه رو تحریف کردند. حدیث ثقلین فراموش نشود.اینجا جای بحث زیاد نیس اما با اعتقاد شیعه همخوانی ندارد جز در نکاتی که رهبر عزیز فرمودند. و کتاب باطل مطلق وجود ندارد و خیلی مباحث که متأسفانه نمیشود عنوان کرد





به نظرم شما در اینجا اصلا انصاف را رعایت نکردین .هیچ احدالناسی حتی نویسندۀ اون مقاله این ادعا را نداشته که مثنوی باطل مطلق است اگه ما یه کم پیش داوری و ذهنیات خودمون رو کنار بگذاریم شاید راحت تر با قضیه کنار بیاییم.ما که این کارو کردیم و برا همین تونستیم این مقاله رو تایپ کنیم و إلا برای ما بنا به دلایلی که عرض نمیکنم قبول این سخت بود واقعا خیلی سخت بود
مثنوی باطل مطلق نیست اما در بعضی جاهاش با اعتقاد شیعه مشکل اساسی دارد از صحبت های رهبر عزیز هم میتونین به این نکته پی ببرین که مثنوی همه جاش اصول اصول اصول نیست
حالا بنده از شما میپرسم که :
آیا منابعی که آورده شده اشتباه هستند؟
آیا اغراض شخصی تو مقاله هست؟
نظریه های مراجع تقلید و علمای بزرگ چون علامه امینی ومرعشی نجفی و گلپایگانی و و نوری همدانی و... چی؟
خودتون بهتر از بنده میدونین که علامه امینی کی هستند
اون عزیزانی که نقد کرده اند هیچ کدوم نگفته اند باطل مطلق است بلکه با اعتقاد شیعیان مشکل دارد




سلام


من نگفتم شما حرفتون مستند نیست ، شما با سند نظرتون رو گفتین ، منم با سند نظرمو گفتم

پس ببینین هرکس با نگرش و دیدی متفاوت ، نظرات مختلفی داره


ممنون

شه پری
3rd March 2013, 12:44 AM
چه حلاج ها رفته بر دار ها.....
قشنگ به سلیب میکشیم...
..
قطره ای که به دریا میرسه...ادعا میکنه دریاست...

عبدالله91
3rd March 2013, 01:20 AM
قشنگ به سلیب میکشیم.
سلام
پاسخی که خودتون دادین تمام حرف مقاله نویس بوده که شما در یک جمله بیان کردین چون بنده چند بار مقاله رو خونده بودم منظور و برداشت بنده از مقاله همین یک جملۀ زیر بود که شما گفتین
قطره ای که به دریا میرسه...ادعا میکنه دریاست...

عبدالله91
3rd March 2013, 01:23 AM
من نگفتم شما حرفتون مستند نیست ، شما با سند نظرتون رو گفتین ، منم با سند نظرمو گفتم

راستی اینو بگم که اون نظر بنده نبوده مقالۀ یک نفر دیگه بوده که بنده آوردم اینجا

somayehfaridi
3rd March 2013, 01:57 PM
سلام دوستانمن به اندازه ی شما درباره ی مولانا اطلاع ندارم اما در کتاب کیمیای محبت خوندم که شیخ رجبعلی خیاط (یکی از خواص و اولیای خدا)میگن مولانا رو دیدن اون دنیا گیره اما حافظ جایگاه خوبی داره!!!در کل من حافظ روبه سایر شعرا ترجیح میدم.منم اینو شنیدم الله اعلم

masihnabizadeh
3rd March 2013, 03:55 PM
با کمال احترام باید بگم که دوست عزیز و بزرگوارم ادبیات این مرز و بوم که از دین جدا نیست. فکر کنم ادبیات را خوندین بعد دانشجو شدین. اینا ادبیات بخش عرفان و مشاهیر ادبی است. مقبولیت بنده مهم نیس حقیقت را ما سعی میکنیم بیان کنیم. نمیدونم شما چرا اینقد ناراحت میشین اما این مقاله مربوط به ادبیان عرفانی است نظر دیگر عزیزان{علما} در بخش مذهبی قرار داده شده است. باز اگه سوالی بود در خدمتیم.ممنون از لطفتون
حرف من هم دقیقا همینه شما نظر چهار تا مرجع رو راجع به مولانا واقعا قابل استناد می دونین؟!؟! این جور آدما فقط کارشون اینه که بگن امروز هلال ماه رویت شده یا نه! این پست های شما دقیقا مثل اینه که از یک دکتر پوست و زیبایی نقد نظرات یک دانشمند رو در مورد تعالی روح و آرامش درون بپرسین!!! باید نظرات آدمهایی مثل دکتر زرین کوب، اسلامی ندوشن و شفیعی کدکنی و شریعتی رو راجع به عرفان و مشاهیر ادبی بپرسین نه نظر آدمهایی رو که فکر می کنند تو هر چیزی باید نظر بدن و نظراتشون رو باید همه اجرا کنن!

عبدالله91
3rd March 2013, 04:25 PM
حرف من هم دقیقا همینه شما نظر چهار تا مرجع رو راجع به مولانا واقعا قابل استناد می دونین؟!؟! این جور آدما فقط کارشون اینه که بگن امروز هلال ماه رویت شده یا نه! این پست های شما دقیقا مثل اینه که از یک دکتر پوست و زیبایی نقد نظرات یک دانشمند رو در مورد تعالی روح و آرامش درون بپرسین!!! باید نظرات آدمهایی مثل دکتر زرین کوب، اسلامی ندوشن و شفیعی کدکنی و شریعتی رو راجع به عرفان و مشاهیر ادبی بپرسین نه نظر آدمهایی رو که فکر می کنند تو هر چیزی باید نظر بدن و نظراتشون رو باید همه اجرا کنن!

سلام
دوست عزیز کم لطفی نکنین. اون نظراتی که اینجا گذاشتیم نظرات علما نیستن نظرات همین دانشمندانی است که شما میگین. به منابع مراجعه کنین. چون در این قسمت نظرات علما نیست ماها قضاوت نمیکنیم یعنی گردن خود را پل عبور مردم قرار نمیدهیم حتی اگر این جماعت پدرمان باشد تا اون دنیا دربرابر خدا راحت باشیم و در پست اول هم اینو تأکید کرده ایم . در بخش ادبیات تمامی نظرات از ادبیات دانان است نه علما. نظرات علمای دینی در بخش مذهبی است و ایشان هم رد نکرده اند بلکه جنبۀ نفی و نقاط ضعف رو هم گفته اند و إلا هیچ کسی مولوی و شمس را رد نکرده فقط جنبه منفی این کتب را هم گفته اند. کی میتونه خدمات مثبت مولوی را رد کنه؟ هیچ کس چنین قصدی نداشته .حنبه های مثبت رو همه میدونن منتها جنبه های منفی رو نمیدونن برا همین در همه جا استفاده میکنن و این درست نیست . یعنی نباید در مسائلی که این کتب معتبر ضعف دارند استفاده کرد. هیچ فردی در طول تاریخ مولوی و شمس را رد نکرده. شما ببینین حتی نویسندۀ اون مقاله فقط در چند موضوع ایراد گرفته{درست و غلطش برگردن خودش} نه اینکه کل کتاب و نظرات این عزیزان ایراد داشته باشن. شاید یه کم تعصب نشان دادین برا همین به این نکته توجه نکردین. اکثر افراد از اشعار مولوی استفاده میکنن. اما جایی که این کتب ضعف دارند نباید استفاده کرد. تا حالا کتابی میشناسین که ضعف نداشته باشد؟
هرچی در بخش ادبیات آمده نظر کارشناسان ادبیات است نه علما ،منابع معرفی شده را ببینین . نظرات علما در بخش مذهبی و فقط راجع به مذهب آمده نه راجع به ادبیات و مسائلش. و این وظیفۀ علماست که مسائل مربوط به خودشون را بیان کنند.
ممنون از لطفتون

عبدالله91
3rd March 2013, 04:32 PM
حرف من هم دقیقا همینه
ببینین این اولین جمله از بنده در بخش ادبیات بوده که با رنگ قهوه ای نوشتم تا خواننده قبل از مقاله این جمله رو بخونه و این مقاله رو به بنده نسبت نده که متأسفانه با این وجود باز به بنده نسبت دادین و تفکر وهابی هم روی بنده گذاشتین. این جملۀ بنده بوده و مقاله برا یک نفر دیگه است که با نظرات علما نوشته نشده بلکه منابع ادبی دارد:
«مسئولیت قضاوت هرکس در پیشگاه خدا برعهدۀ خود اوست بنده فقط شما را به تحقیق فرا می خوانم»

شه پری
3rd March 2013, 07:11 PM
سلام
پاسخی که خودتون دادین تمام حرف مقاله نویس بوده که شما در یک جمله بیان کردین چون بنده چند بار مقاله رو خونده بودم منظور و برداشت بنده از مقاله همین یک جملۀ زیر بود که شما گفتین
قطره ای که به دریا میرسه...ادعا میکنه دریاست...


شما میتونید منکر این حرف بشید که قطره ای که به دریا میرسه ...دریاست؟

عبدالله91
3rd March 2013, 07:23 PM
شما میتونید منکر این حرف بشید که قطره ای که به دریا میرسه ...دریاست؟

قطره وقتی به دریا میرسه وجودش رو از دست میده دیگه ادعا نمیکنه که دریاست.
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
آن را که خبر شد خبری باز نیامد

قطره تا وقتی که تنهاست و به وصال نرسیده ابراز وجود میکنه اما وقتی رسید دیگه قطره ای در کار نخواهد بود هرچه هست وجود دریاست قطره نمیتونه بگه من دریا هستم و چنین هستم و چنان هستم. دیگه قطره ای در کار نیست چه برسه به ادعا. داستان شمع و پروانه و استاد بزرگ و... رو خوندین و حتما یادتونه.اگه یادم باشه احتمالا اینطور بود:

یک شبی پروانگان جمع آمدند
در مضیفی طالب شمع آمدند
جمله می گفتند می باید یکی
کو خبر آرد ز مطلوب اندکی
شد یکی پروانه تا....الی آخر

اینجا مدعیان هیچ خبر واقعی نداشتند همش ادعا بوده و ادعا بود اما پروانۀ آخر که رفت و نیامد همون از اصل خبر داشت چه برسه به خورده گیری به نمایندۀ اصل. یا به عبارتی:
آن را که اسرار حق آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند

شه پری
3rd March 2013, 07:25 PM
حرف دیگران رو نزن....قبول داری یا نه؟

عبدالله91
3rd March 2013, 07:29 PM
حرف دیگران رو نزن....قبول داری یا نه؟

نه .قطره ای که به دریا میرسه دریا نیست.

zoh_reh
3rd March 2013, 09:53 PM
ببینین این اولین جمله از بنده در بخش ادبیات بوده که با رنگ قهوه ای نوشتم تا خواننده قبل از مقاله این جمله رو بخونه و این مقاله رو به بنده نسبت نده که متأسفانه با این وجود باز به بنده نسبت دادین و تفکر وهابی هم روی بنده گذاشتین. این جملۀ بنده بوده و مقاله برا یک نفر دیگه است که با نظرات علما نوشته نشده بلکه منابع ادبی دارد:
«مسئولیت قضاوت هرکس در پیشگاه خدا برعهدۀ خود اوست بنده فقط شما را به تحقیق فرا می خوانم»


آقا عبدالله سوء تفاهم شده منظور از وهابی تفکر شما که نبود ، منظور این بود که از مطالب شما اینجور برداشت میشه که مولوی اندیشه وهابیت داشته.

عبدالله91
3rd March 2013, 10:09 PM
آقا عبدالله سوء تفاهم شده منظور از وهابی تفکر شما که نبود ، منظور این بود که از مطالب شما اینجور برداشت میشه که مولوی اندیشه وهابیت داشته.

سلام
نه دوستمون مسیح نبی زاده با استناد به حرف شما به بنده اون حرفو زدند. چند پست قبلی ایشون رو بخونین. اسم بنده رو داخل پرانتز نوشته بود و گفته بود همچین بعید هم نیست یا همچین حرفی بود فکر کنم خونده باشین چون اسم شما زیر پست ایشون بود شاید از یادتون رفته باشه فکر کنم صفحۀ2 یا 3 بود.بنده به اون پست اشاره میکنم . البته نظر ایشون هم محترم است و باید بهش احترام گذاشت و برا بنده نظر ایشون خیلی محترمه.اونجا هم خواستم بگم مقالۀ بنده نبوده و إلا نظر همۀ دوستان قابل احترام است.ممنون از شما

شه پری
3rd March 2013, 11:34 PM
حرف دیگران رو نزن....قبول داری یا نه؟
نه .قطره ای که به دریا میرسه دریا نیست.
میتونی تفکیک کنی؟ اون قطره ای رو که توی آب افتاده؟

عبدالله91
4th March 2013, 12:27 AM
میتونی تفکیک کنی؟ اون قطره ای رو که توی آب افتاده؟

قطره تو دریا ادغام شده و نیست شده دیگه قطره ای نیس که تفکیک بشه.آیا همون قطره میتونه از دریا بیاد بیرون و بگه من این دریا هستم یا چنین و چنان هستم؟ دیگه اون قطره هیچ ادعایی نمیتونه بکنه

شه پری
4th March 2013, 01:27 AM
دیگه حوصله بحث با شما رو ندارم....همین قدری که وقت گذاشتم کافی بود

عبدالله91
4th March 2013, 06:34 AM
دیگه حوصله بحث با شما رو ندارم....همین قدری که وقت گذاشتم کافی بود

هدف از این تاپیک تحقیق بوده، همون جملۀ اول تاپیک بهش اشاره شده.خودتون سوال پرسیدین بنده هم طبق وظیفۀ خودم که تاپیک گذاشته بودم و طبق رعایت ادب جواب دادم در حالی که بنده انسانی نخوندم رشته ام ریاضی بوده و سررشته ای در ادبیات ندارم و فقط به شعرهای عرفانی و حکایتهای جالب علاقه داشتم و یادمون مونده .ممنون از شما که وقت گذاشتین. جای تشکر داره. از اینکه قسمتی از وقت باارزشتون رو در این تاپیک گذراندین نهایت تشکر را داریم.ممنون.موفق باشین

یامولاعلی(ع)

somayehfaridi
4th March 2013, 01:56 PM
ممنونم آقای عبدالله

من نظرم را نمیگم، چون تا وقتی به چیزی یقین نکردم، در بارش اظهار نظر نمیکنم.
هیچ کدوم از ما انسانهایی کاملی نیستیم، و به نظر من در قضاوت باید به شاخص نگاه کرد نه به شخص. اینکه بگوییم: چون فلانی یه حرفی رو زده پس حتما درست هست، یا حتما غلط هست. باید ببینیم اون حرف چقدر با منابع معتبر ما (قرآن، سنت و احادیث، و عقل که رسول باطنی هست) مطابقت دارد.

به قول حافظ:
جنگ هفتاد دو ملت را عذر بنه/ چون ندیدند حقیقت و ره افسانه زدند

homeyra
6th March 2013, 06:07 PM
یک شعر جلال الدین محمد(مولوی) میذارم...توی این شعر،چقد زیبا حضرت علی مدح شده...شاعر چقد زیبا تواضع و وابستگی خودش رو دربرابر حضرت علی نشون میده...بخونیدش....ضرر نمیکنید...

ای عاشقان ای عاشقان،من جان جانان یافتم
ای صادقان ای صادقان،من نور ایمان یافتم

ای عارفان ای عارفان،من مرتضی بشناختم
هم درد را درمان شدم هم نیز درمان یافتم

ای منکران، ای منکران،حقا که من از جان و دل
تا بندۀ حیدر شدم،ملک سلیمان یافتم

خاکی بدم،جانی شدم،حبه بدم،کانی شدم
این رفعت و این منزلت از آل عمران یافتم

ای عامیان ای عامیان،در حضرت پاک ولی
هم صاحب عزت شدم،هم نور عرفان یافتم

ای عاقلان ای عاقلان،در حضرت شمع هدی
بی آتش و بی مشعله،قندیل رخشان یافتم

ای مردمان ای مردمان، از فرقت آل عبا
از چشم سار چشم خود،دریای عمان یافتم

با حیدر خود حیدرم،بیرون ز حیدر کافرم
حق را به حق در "من عرف" از شاه مردان یافتم

سر نبی مصطفی،دارد علی مرتضی
وز دولت آل عبا،ایمان و احسان یافتم

گوید به من آن مدعی،مولا چه آوردی بگو
دل یافتم دل یافتم دل یافتم جان یافتم

*nura*
9th March 2013, 10:15 PM
خیلی جالب بود[shaad][labkhand]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد