ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خدای من



shabhayebarare
20th February 2013, 09:52 PM
خدا . . . . . .
دلم ميان اين همه آدم . . .
ميان اين همه پيچيدگي . . .
ميان اين همه تکلف . . .
ميان تمام قفل هايي که . . . قصد باز شدن ندارند . . .
فقط کمي . . . سادگي مي خواهد . . .
و دلم کسي را مي خواهد که نپرسد :
"حواست به من هست ؟ "
فقط بيايد با اندکي نگاه . . . آرام بگويد:
..."حواسم به تو بود ! "
دلم . . .
بودن مي خواد . .
ميانِ اين همه ضمير . . .
دلم . . .
معجزه مي خواهد . . .
در حدِ خدايي بودنت . . .
دلم . . .
کمي آرامش مي خواهد . . .
آرامشي عميق . . .
آرامشي پر از حضورِ تو . . .
بودنِ تو . . .
نفس هايِ تند تندِ تو . . .
راستي خداييِ خوبِ من . . .
دلم هواي ديروز را کرده . . .
ديروز را . . . يادت هست ؟!
هوايِ روزهايِ کودکي را . . .
دلم ميخواهد . . .
دفتر مشقم را باز کنم و . . . دوباره تمرين کنم . . . !!
دلم ميخواهد مثل ديروز . . . قاصدکي بردارم . . .
آرزوهايم را به دستش بسپارم تا . . . براي تو بياورد . . . الفباي زندگي را . . .
ميخواهم خط خطي کنم . . .
تمام آن روزهايي را که . . . دل شکستم و . . . دلم را شکستند . . .
دلم ميخواهد اين بار . . .
اگر معلم گفت در دفتر نقاشي تان . . . هر چه ميخواهيد بکشيد . . .
تنها و تنها نردباني بکشم . . . به سوي تو . . .
دلم ميخواهد اين بار . . . اگر گلي را ديدم . . . آن را نچينم . . .
تقديمش کنم به نگاه مهربانت . . . .
دلم . . .
خيلي چيز ها مي خواهد . . .
راستي . . .
خدا!
مي شود باز هم كودك شد؟؟!!
من . . .
دلم برايِ نگاهِ معصومِ کودکي ام . . .
حسابي تنگ است . . . !

shabhayebarare
7th March 2013, 05:39 PM
خدا دنيا را با تمام موجوداتش آفريد




و در كنار آنها،




قلب را...




من را...




و تو را...




كه در قلب چون منی؛




چيزی به نام عشق بيافرينی!




و رنگ كنی تمام سياه و سفيد دنيايم را روزی كه به رسم خود...




حس زيبای دوست داشتن را آفريدی




فهميدم،




تبحر تو در آفرينش عشق بی حد و مرز است...




ايمان آوردم!




دستانم را به نيت تو دراز كردم




گرفتی......




شدی جان پناهِ مخلوق بی پناهت




كه جز به اعتماد دستان تو ، توان برخاستنش نبود!




ای خالق عشق...




ای بی همتا!




كمی درنگ كن....




من!




به اعتماد دستان تو بود




كه تا بلندای آبی آسمانت




پر گشودم !




اينک....




در فراز اين ناهمواری های سنگدل!




كه استحكام لاجوردی آسمان را




به رخ زمين ميكشاند....




به اعتماد كدامين بام؟!




كدامين نگاه منتظر؟!




بالهای خسته ی عاشقی ام را




ببندم ......!




وقتی دستهای اعتماد تو




ديگر در انتظار من نيست...!
http://avazak.ir/gallery/albums/meup14/01/normal_Avazak_ir-HD%20%28160%29.jpg

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد