PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوال آیا شما از به سرقت رفتن اختراع خود می ترسید؟



عرفان سلیم زاده
11th February 2013, 02:04 PM
به نام خدا
سلام عزیزان[golrooz]
موضوع سرقت اختراع چیزیه که همه ما ازش وحشت داریم.البته این تاپیک پرسیدن نظرات شماست نه آموزش راه کار ها.
اینکه نتیجه یک عمر تلاش ما در ساعتی دزدیده شود دردی را دچار ما می کند که سالهای سال از فکر آن نمی توانیم بیرون بیاییم.
سوال من از شما اینه:
1- اختراع شما چقدر برای خودتان ارزش دارد؟
2- به این موضوع فکر کردید که اگر اختراع شما به سرقت برود چه کاری می توانید انجام دهید؟
3- اگر ایده شما دزدیده شود چی؟ راه حلی برای مجازات سارقان دارید؟
4- میزان کلفتی گردن طرف مقابل(سارق) چه اثری در تصمیم گیری شما پس از به سرقت رفتن اختراع شما دارد؟

ما میخوایم شما رو با این ترس آشنا کنیم و کاری کنیم که همیشه بهش فکر کنین.پس همکاری کنین...
حتی تو خواب!
موفق باشید.[golrooz]

yassamin
11th February 2013, 04:01 PM
شما بذار ما اختراع بکنیم بعد فکر اعمال مجازات سارقو می کنیم. ! ولی کلا اگه این اتفاق بیفته بقیه رو نمیدونم ولی من یکی سارقو می کشم.!
[nishkhand]

hossien
11th February 2013, 06:01 PM
شما بذار ما اختراع بکنیم بعد فکر اعمال مجازات سارقو می کنیم. ! ولی کلا اگه این اتفاق بیفته بقیه رو نمیدونم ولی من یکی سارقو می کشم.!
[nishkhand]
چه خشن.!!!

به نظر من اگر کسی مخترع باشه حالا یک طرح اونم یکی دیگه درست کنه و استفاده کنه زیاد ناراحت نمی شم و سعی و تلاش می کنم که بهتر از اونو درست کنم و بعضی از مواقع خوشحال میشم چون میگم این طرحم عملی شده و مردم دارن استفاده می کنند شاید اگر خودم می خواستم بسازم اصلا شرایط اونو نداشتم که عملی کنم اما یک نفر تونسته عملی کنه خیلی خوب هست.

عرفان سلیم زاده
11th February 2013, 08:02 PM
شما بذار ما اختراع بکنیم بعد فکر اعمال مجازات سارقو می کنیم. ! ولی کلا اگه این اتفاق بیفته بقیه رو نمیدونم ولی من یکی سارقو می کشم.! [nishkhand] سلام چه خشن!!! حالا اومدیم و شرایط برای کشتن محیا نبود اونوقت چیکار می کنی؟ سوالات دیگه هم بود جواب بده.

یاسمین5454
11th February 2013, 08:16 PM
به نام خدا
سلام عزیزان[golrooz]
موضوع سرقت اختراع چیزیه که همه ما ازش وحشت داریم.البته این تاپیک پرسیدن نظرات شماست نه آموزش راه کار ها.
اینکه نتیجه یک عمر تلاش ما در ساعتی دزدیده شود دردی را دچار ما می کند که سالهای سال از فکر آن نمی توانیم بیرون بیاییم.
سوال من از شما اینه:
1- اختراع شما چقدر برای خودتان ارزش دارد؟

اختراع ندارم ولی یه طرح دارم که واقعا هم واسم مهمه

2- به این موضوع فکر کردید که اگر اختراع شما به سرقت برود چه کاری می توانید انجام دهید؟

من بیشتر دوست دارم طرحم عملی بشه
واسه همین حتی اگر کسی بخواد که طرحم رو بهش واگذار کنم
وبدونم اون میتونه اینکاروانجام بدهطرحمو بهش میدم

3- اگر ایده شما دزدیده شود چی؟ راه حلی برای مجازات سارقان دارید؟

کسی ایده ی منو نمی دزدد چون تو این دوره زمونه به دردسرش نمی ارزه
وبا توجه به اینکه طرحم خیلی هزینه بر دزدینش خیلی گرون تموم میشه
[golrooz]

yassamin
11th February 2013, 09:31 PM
ببخشید حق با شماست من خشن بودم معذرت !. و اما درباره ی سوالا :
1)اختراع شما چقدر برای خودتان ارزش دارد؟ البته که خیلی .من جونمو میدم واسه اختراعم! بمیرمم میگم منو با اون دفن کنن . اخه مردمو زنده شدم درستش کنم.....
2)به این موضوع فکر کردید که اگر اختراع شما به سرقت برود چه کاری می توانید انجام دهید؟ من جواب این یکی رو نمیدونم!
3)میزان کلفتی گردن طرف مقابل(سارق) چه اثری در تصمیم گیری شما پس از به سرقت رفتن اختراع شما دارد؟
البته اگه من زورم بهش نرسه تصمیم میگیرم بازم بمیرم ولی اختراعمو دستش ندم.!( کلا حرف زور نمیشنوم)

سونای
11th February 2013, 11:00 PM
1- اختراع شما چقدر برای خودتان ارزش دارد؟

2- به این موضوع فکر کردید که اگر اختراع شما به سرقت برود چه کاری می توانید انجام دهید؟

3- اگر ایده شما دزدیده شود چی؟ راه حلی برای مجازات سارقان دارید؟

4- میزان کلفتی گردن طرف مقابل(سارق) چه اثری در تصمیم گیری شما پس از به سرقت رفتن اختراع شما دارد؟

ما میخوایم شما رو با این ترس آشنا کنیم و کاری کنیم که همیشه بهش فکر کنین.پس همکاری کنین...
حتی تو خواب!
موفق باشید.[golrooz]
مخترع خب نیستیم[khanderiz] ولی طرحی که به ذهن ادم میرسه واسش ارزشمنده ... چون وقتی ذهنت مشغوله و خیلی درگیر علم میشی لذت بخشه... و اصولا اون دوران ثانیه به ثانیه هات مفید میگذره.. چون ذهنت فعاله... و قراره آخرش چیزی درست شه که یه زحمتی رو کم کنه یا یه دقتی رو بالا ببره
و این هم یعنی ....
درباره ی ....هم اینکه:
یه طرحی بود و روش کار کردم ... گروه های علمی دیگه ای هم با ما در ارتباط بودن...
خلاصه با توجه به سختی هایی که داشت بعد از تموم شدنش انقد افسرده و خسته بودم که دنبال ثبت و ... نرفتم.....توی نمایشگاه سالانه مث همیشه اینا هم به نمایش گذاشته شد...گروه های علمی دیگه هم دعوت شدن و دیدن....
و گذشت و بعد از مدتها یه روز دانشگاه نمایشگاه گذاشت با عنوان دستاورد . طرح های دانشجوها بود که دانشکده مهندسی دانشگامون برگزار کرده بود
رفتم اونجا و دیدم بله یکی از دوستان ( البته واسه یه انجمن دیگه بودن) همون طرح رو فقط واسه من دوربین داشت ایشون جاش یه لیزر سبز کار گذاشته بودن!! رو به نمایش گذاشتن...
و با دیدنش من مدام داشتم مرور میکردم و از خودم میپرسیدم که مگه انجمن های ما با هم دوست نیستن!!! مگه ایشون همیشه منو نمیبینن!!! مگه اینهمه آدم اونروز که انجمن ما این طرح ها رو به نمایش گذاشت نیومده بودن!!! به دورو بری هاشون نگاه کردم اونا هم حتی میدونستن!! خیلی تعجب کردم... ولی نمیدونم چرا ناراحت نشدم[khanderiz] فقط برام سوال بود که چجوری روشون شد....و خودمو جای ایشون میزاشتم خجالت میکشیدم!! بعد هم خودشونو دیدم فقط چند لحظه همدیگرو نگاه کردیم و من لبخند زدمو حال و احوال گرفتم.. دلم نیومد خجالت بکشن.... و ایشونم بعدش گفتن نصف مراحل ثبتشو رفتم. من هم گفتم ایشالله که تا آخرشو برین و موفق باشین!
حتی دوستامون هم براشون جای سوال بود...
اما من فکرشو کردم گفتم خوب شد حد اقل این طرح به جایی رسید.... [khanderiz] همین که دنبال ثبت رفتن و .... خدا خیرشون بده
نمیدونم شاید واسه اینه که من پیر شدم واسه اینکارا...دیگه اون شوق و علاقه در وجودم نیست... شایدم واسه سختی هایی هست که کشیدم....
به این فکر میکردم که چی شد ایشون به نتیجه رسیدن اما من نه!
یک اینکه پسر بودن!!!! واسه یه دختر خیلیییییییییییییییییییییی یییی سخته.......................................... .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. ..چندین برابره یه پسر باید انرژی بذاره و............................. به این کارای اداری ثبت هم کاری ندارما!! اصلا به اونجاها نرسیدم... توی همین ساخت و ... چنان مشکلاتی پیش میاد که کسی حتی به ذهنش هم نمیرسه..........اینا آدمو پیر میکنه... و افسرده و خسته......[cheshmak]
دوم اینکه من به عنوان عضوی از یه انجمن دنبال اینکارا بودم واسه همین راه و روش ها رو نمیدونستیم و به عبارتی کشف میکردیم ...[cheshmak]
اما ایشون به عنوان عضوی از دانشگاه آزاد رفتن و دیگه لقمه رو دور سرشون نمیچرخوندن مستقیم راهنمایی میشدن...
سوم ...

خلاصه فکر نمیکنم اگر باز هم این اتفاق بیفته بخوام دنبالِ مجازات باشم....... چون ...........
....[golrooz]

عبدالله91
12th February 2013, 12:27 AM
مخترع خب نیستیم ولی طرحی که به ذهن ادم میرسه واسش ارزشمنده ... چون وقتی ذهنت مشغوله و خیلی درگیر علم میشی لذت بخشه... و اصولا اون دوران ثانیه به ثانیه هات مفید میگذره.. چون ذهنت فعاله... و قراره آخرش چیزی درست شه که یه زحمتی رو کم کنه یا یه دقتی رو بالا ببره
و این هم یعنی ....
درباره ی ....هم اینکه:
یه طرحی بود و روش کار کردم ... گروه های علمی دیگه ای هم با ما در ارتباط بودن...
خلاصه با توجه به سختی هایی که داشت بعد از تموم شدنش انقد افسرده و خسته بودم که دنبال ثبت و ... نرفتم.....توی نمایشگاه سالانه مث همیشه اینا هم به نمایش گذاشته شد...گروه های علمی دیگه هم دعوت شدن و دیدن....
و گذشت و بعد از مدتها یه روز دانشگاه نمایشگاه گذاشت با عنوان دستاورد . طرح های دانشجوها بود که دانشکده مهندسی دانشگامون برگزار کرده بود
رفتم اونجا و دیدم بله یکی از دوستان ( البته واسه یه انجمن دیگه بودن) همون طرح رو فقط واسه من دوربین داشت ایشون جاش یه لیزر سبز کار گذاشته بودن!! رو به نمایش گذاشتن...
و با دیدنش من مدام داشتم مرور میکردم و از خودم میپرسیدم که مگه انجمن های ما با هم دوست نیستن!!! مگه ایشون همیشه منو نمیبینن!!! مگه اینهمه آدم اونروز که انجمن ما این طرح ها رو به نمایش گذاشت نیومده بودن!!! به دورو بری هاشون نگاه کردم اونا هم حتی میدونستن!! خیلی تعجب کردم... ولی نمیدونم چرا ناراحت نشدم فقط برام سوال بود که چجوری روشون شد....و خودمو جای ایشون میزاشتم خجالت میکشیدم!! بعد هم خودشونو دیدم فقط چند لحظه همدیگرو نگاه کردیم و من لبخند زدمو حال و احوال گرفتم.. دلم نیومد خجالت بکشن.... و ایشونم بعدش گفتن نصف مراحل ثبتشو رفتم. من هم گفتم ایشالله که تا آخرشو برین و موفق باشین!
حتی دوستامون هم براشون جای سوال بود...
اما من فکرشو کردم گفتم خوب شد حد اقل این طرح به جایی رسید.... همین که دنبال ثبت رفتن و .... خدا خیرشون بده
نمیدونم شاید واسه اینه که من پیر شدم واسه اینکارا...دیگه اون شوق و علاقه در وجودم نیست... شایدم واسه سختی هایی هست که کشیدم....


سلام
بسیار جالب و آموزنده بود نکات خوبی توش هست. روح بزرگ داشتن بسیار عالیست . کاش ماهم همونطور بودیم.




به این فکر میکردم که چی شد ایشون به نتیجه رسیدن اما من نه

اینجاش که برا بنده بسیار مهم بود یعنی همون شوک حساس بود.لازمه بهش بیشتر فکر کنم.




یک اینکه پسر بودن!!!! واسه یه دختر خیلیییییییییییییییییییییی یییی سخته.......................................... .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. ..چندین برابره یه پسر باید انرژی بذاره و............................. به این کارای اداری ثبت هم کاری ندارما!! اصلا به اونجاها نرسیدم... توی همین ساخت و ... چنان مشکلاتی پیش میاد که کسی حتی به ذهنش هم نمیرسه..........اینا آدمو پیر میکنه... و افسرده و خسته......

قبول دارم برا دختر خیلی سخته اما دختر بودن مانع نمیشه همون از اول تجربۀ ثبت نداشتین و رو هوا قاپیدن. پیر شدن که نیستین چون اگه بودین اینجا فعالیت نداشتین برا بنده که خیلی کمک کردین شاید دوستان ندونند اما هردو میدونم {البته برا جبران کاری از دستم برنمیاد جز تشکر خشک وخالی و یا دعا کردن ؛ازتون التماس دعاهم داریم} پس پیر و افسرده نیستین. فقط راحت ایدۀ خودتان را از دست دادین . تو این قسمت زیاد باهاتون موافق نبودم.



خلاصه فکر نمیکنم اگر باز هم این اتفاق بیفته بخوام دنبالِ مجازات باشم....... چون ...........
....
چون در ایران ایده دزدی و کپی برداری عرف شده. ماها خیلی خوب بلدیم کپی پیست کنیم. حتی در پایان نامه ها تقریبا همه کپی میکنند.در رشتۀ ما کارشناسی هم پایان نامه دارد.ما یک استاد داشتیم که خودشون گفتند از یه پایان نامه کپی بگیرین بیارین نمره بدم.ارشدها هم که استاد کپی هستند
یامولاعلی(ع)

عرفان سلیم زاده
12th February 2013, 09:16 AM
مخترع خب نیستیم[khanderiz] ولی طرحی که به ذهن ادم میرسه واسش ارزشمنده ... چون وقتی ذهنت مشغوله و خیلی درگیر علم میشی لذت بخشه... و اصولا اون دوران ثانیه به ثانیه هات مفید میگذره.. چون ذهنت فعاله... و قراره آخرش چیزی درست شه که یه زحمتی رو کم کنه یا یه دقتی رو بالا ببره
و این هم یعنی ....
درباره ی ....هم اینکه:
یه طرحی بود و روش کار کردم ... گروه های علمی دیگه ای هم با ما در ارتباط بودن...
خلاصه با توجه به سختی هایی که داشت بعد از تموم شدنش انقد افسرده و خسته بودم که دنبال ثبت و ... نرفتم.....توی نمایشگاه سالانه مث همیشه اینا هم به نمایش گذاشته شد...گروه های علمی دیگه هم دعوت شدن و دیدن....
و گذشت و بعد از مدتها یه روز دانشگاه نمایشگاه گذاشت با عنوان دستاورد . طرح های دانشجوها بود که دانشکده مهندسی دانشگامون برگزار کرده بود
رفتم اونجا و دیدم بله یکی از دوستان ( البته واسه یه انجمن دیگه بودن) همون طرح رو فقط واسه من دوربین داشت ایشون جاش یه لیزر سبز کار گذاشته بودن!! رو به نمایش گذاشتن...
و با دیدنش من مدام داشتم مرور میکردم و از خودم میپرسیدم که مگه انجمن های ما با هم دوست نیستن!!! مگه ایشون همیشه منو نمیبینن!!! مگه اینهمه آدم اونروز که انجمن ما این طرح ها رو به نمایش گذاشت نیومده بودن!!! به دورو بری هاشون نگاه کردم اونا هم حتی میدونستن!! خیلی تعجب کردم... ولی نمیدونم چرا ناراحت نشدم[khanderiz] فقط برام سوال بود که چجوری روشون شد....و خودمو جای ایشون میزاشتم خجالت میکشیدم!! بعد هم خودشونو دیدم فقط چند لحظه همدیگرو نگاه کردیم و من لبخند زدمو حال و احوال گرفتم.. دلم نیومد خجالت بکشن.... و ایشونم بعدش گفتن نصف مراحل ثبتشو رفتم. من هم گفتم ایشالله که تا آخرشو برین و موفق باشین!
حتی دوستامون هم براشون جای سوال بود...
اما من فکرشو کردم گفتم خوب شد حد اقل این طرح به جایی رسید.... [khanderiz] همین که دنبال ثبت رفتن و .... خدا خیرشون بده
نمیدونم شاید واسه اینه که من پیر شدم واسه اینکارا...دیگه اون شوق و علاقه در وجودم نیست... شایدم واسه سختی هایی هست که کشیدم....
به این فکر میکردم که چی شد ایشون به نتیجه رسیدن اما من نه!
یک اینکه پسر بودن!!!! واسه یه دختر خیلیییییییییییییییییییییی یییی سخته.......................................... .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. ..چندین برابره یه پسر باید انرژی بذاره و............................. به این کارای اداری ثبت هم کاری ندارما!! اصلا به اونجاها نرسیدم... توی همین ساخت و ... چنان مشکلاتی پیش میاد که کسی حتی به ذهنش هم نمیرسه..........اینا آدمو پیر میکنه... و افسرده و خسته......[cheshmak]
دوم اینکه من به عنوان عضوی از یه انجمن دنبال اینکارا بودم واسه همین راه و روش ها رو نمیدونستیم و به عبارتی کشف میکردیم ...[cheshmak]
اما ایشون به عنوان عضوی از دانشگاه آزاد رفتن و دیگه لقمه رو دور سرشون نمیچرخوندن مستقیم راهنمایی میشدن...
سوم ...

خلاصه فکر نمیکنم اگر باز هم این اتفاق بیفته بخوام دنبالِ مجازات باشم....... چون ...........
....
سلام خیلی متاسفام که خاطره ای تلخ رو به یاد شما آوردم.حتما به عنوان یک تجربه اموزنده روش حساب باز می کنم.
من فکر می کنم شما از راه استانداردش وارد نشده بودید.البته نمیخوام بگم که اگه فلان کارو نمی کردی فلان نمیشد.بحث من خسته ای هست که ازش رنج می برید.
میدونید من عقیده دارم که اختراع کردن و مخترع بودن یه جور شغله چون هم ادم رو پیر می کنه و هم پولدار.
خوبی مخترع بودن اینه که در هر سطحی که باشی همیشه فرصت هایی برای شما وجود داره.
ماشاله تو ایرانی هم که من میبینم برای هر سنی نهاد هایی وجود دارن که حمایت مالی و معنوی می کنند.
بزرگترین تجربه ای که نصیب من شد این بود که تنها راه باز کردن در های بسته برای یک مخترع اینه که به هر طریقی که شده از مسئولین مشاوره بگیره.
حالا با ایمیل یا با تلفن و یا حضوری.
میتونید از تمامی افراد فعال در حوزه اختراع مشاوره بگیرید و خیلی هم مهربانانه جواب شما را می دهند.حتی فرصت های بسیاری را جلوی پای شما می گذارند.
کافیه استفاده کنین.به هدفتون می رسید.
ممنونم.[golrooz]

عرفان سلیم زاده
12th February 2013, 10:02 AM
تا اینجا چند نکته دستگیرم شد.
اول این که همه شما به این موضوع فکر کردید.
دوم این که تقریبا همه شما تقریبا 2 راه حل برای انواع سرقت اختراعات دارید.
یا می بخشید و می رین سر یه اختراع جدید یا ضربه روحی می خورید و اختراع کردن رو ول می کنین.

خب اشکال این موضوع چیه؟
ببینید سرقت اختراعات به ضعیف یا قوی بودن طرف مقابل نیست در واقع سرقت اختراع می تواند در سطحی اتفاق بیوفتد.جنگ اپل یا سامسونگ رو که یادتونه؟
نمیخوام شما رو با این شرکت ها مقایسه کنم منظورم اینه که دزدیده شدن طرح شما نشانه ضعیف عملکردن شما در عدم افشا آن نیست.
اصلا میدونید بعد از ثبت اختراع تمام مسائل آن باید برای عموم افشا بشه؟این کار کمک می کنه که مخترع بعدی حداقل تا 20 سال بعد به فکر ثبت یه چیز تکراری نیوفته.
هدف از ثبت اختراع اینه که بتونید برای جلب نظر یک نهاد یا سرمایه گذار بدون ترس مسائل ابتدایی طرح رو افشا کنین.
مثلا عنوان،بلوک های طرح،ویژگی های بلوک های طرح و غیره...
ولی یادتون باشه که آمار و آرقامی که می تواند در ساخت نمونه محصول از طرح کمک کند را مخفی نگاه دارید.در کل فرمول های ریاضی و نتایج تست های آزمایشگاهی.
من با همین شیوه الان یه هفته است که دارم از طریق ایمیل و تلفن و حضوری از تمام نهاد ها و فعالین مشاوره و کمک میگیرم. خیلی خوبه و مسائل برام خیلی باز تر از گذشته شده اند.
مثلا شرکت در جشنواره خوارزمی،ثبت شرکت دانش بنیان،همکاری علمی و خیلی چیزای دیگه.

سونای
13th February 2013, 03:56 PM
سلام

قبول دارم برا دختر خیلی سخته اما دختر بودن مانع نمیشه همون از اول تجربۀ ثبت نداشتین و رو هوا قاپیدن. پیر شدن که نیستین چون اگه بودین اینجا فعالیت نداشتین برا بنده که خیلی کمک کردین شاید دوستان ندونند اما هردو میدونم {البته برا جبران کاری از دستم برنمیاد جز تشکر خشک وخالی و یا دعا کردن ؛ازتون التماس دعاهم داریم} پس پیر و افسرده نیستین. فقط راحت ایدۀ خودتان را از دست دادین . تو این قسمت زیاد باهاتون موافق نبودم.



بله درسته دختر بودن مانع نمیشه باید قوی تر عمل کرد...حق با شماست و هم اینکه بله تجربه نداشتم
اختیار دارین کاری نکردم... وظیفه بود.. شما نظر لطفتون هست[golrooz]


سلام خیلی متاسفام که خاطره ای تلخ رو به یاد شما آوردم.حتما به عنوان یک تجربه اموزنده روش حساب باز می کنم.
من فکر می کنم شما از راه استانداردش وارد نشده بودید.البته نمیخوام بگم که اگه فلان کارو نمی کردی فلان نمیشد.بحث من خسته ای هست که ازش رنج می برید.
میدونید من عقیده دارم که اختراع کردن و مخترع بودن یه جور شغله چون هم ادم رو پیر می کنه و هم پولدار.
خوبی مخترع بودن اینه که در هر سطحی که باشی همیشه فرصت هایی برای شما وجود داره.
ماشاله تو ایرانی هم که من میبینم برای هر سنی نهاد هایی وجود دارن که حمایت مالی و معنوی می کنند.
بزرگترین تجربه ای که نصیب من شد این بود که تنها راه باز کردن در های بسته برای یک مخترع اینه که به هر طریقی که شده از مسئولین مشاوره بگیره.
حالا با ایمیل یا با تلفن و یا حضوری.
میتونید از تمامی افراد فعال در حوزه اختراع مشاوره بگیرید و خیلی هم مهربانانه جواب شما را می دهند.حتی فرصت های بسیاری را جلوی پای شما می گذارند.
کافیه استفاده کنین.به هدفتون می رسید.
ممنونم.[golrooz]

نه تلخ نبود[khanderiz] ممنون..تجربه بود[cheshmak]
بله از راه استانداردش وارد نشدم.... اونزمان فقط پارک علم و فن اوری بود و فنی و حرفه ای هم توی ساخت کمک میکردن
که فنی حرفه ای چون دختر بودم قبول نمیکردن
پارک علم هم اونقد تعهد نامه دادن واسه پر کردن که اگر به نتیجه نرسید کل هزینه رو باید برگردونیم و یجورایی هدفشون کارآفرینی بود و تاکید داشتن که بعدش باید کارگاه بزنیم
بیشتر دووست داشتن که با شرکت ها کار کنن مثلا یادمه قسمت کشاورزیشون خیلی فعال بود
واسه همین دیگه دنبال کاراش نرفتم و تصمیم گرفتم با هزینه ی شخصی اینکار رو انجام بدم
خیلی نامه نگاری کردیم ..چون اونموقع من دانشجو نبودم باید اجازه ی ورود به دانشگاه و کمک گرفتن از اساتید میگرفتم و واسه فنی و حرفه ای هم واسه ساخت ابزار همینطور ..کلی نامه نگاری کردیم تا اجازه بدن من پشت در بمونم و قطعه هارو ببرن واسه تراش و میاوردن بیرون نشون میدادن و همینطور ادامه..... وحتی یادمه زمستون بود.. فنی و حرفه ای هم بزرگ بود تا میبردن و بر میگردوندن کلی طول میکشید ..و تمام این مدت باید توی اون هوا بیرون میموندم. این مشکلات رو باز میشد کنار اومد و جزئی از کار بود ولی خب یسری چیزا رو نمیشد تحمل کرد...

اما بعد از چند سال خدا رو شکر سر یه تاپیکِ خودتون ، با اینجا آشنا شدم و ثبت نام کردم ( همون که یه بالن با دابسونی میخواستین بفرستین ...)
و از اون موقع هم خودتون خیلی کمکم کردین هم یسری فکر ها و یکی دوتا کار نصفه مونده رو ، بنده خدا آقا حسین با این همه مشغله شون پیگیر شدن برام...
و از همتون ممنونم[golrooz]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد