ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تقدیم به همبازی دوران کودکیم....



homeyra
31st January 2013, 01:06 PM
تقدیم به همبازی دوران کودکی ام...




سلام...

نمیدونم از کجا شروع کنم؟ازکجا بنویسم؟و حتی چجور بنویسم؟
خب البته باید بهم حق بدی چون وقتی نمیدونم چجور "تموم" شد،خب چطور باید بدونم که چگونه و با چه قواعدی "شروع" کنم؟
اما دلمو میزنم به دریا و از تو مینویسم...و این تنها کاریه که من میتونم برای تو...برای هم بازی کودکی ام انجام بدم...
روزهای کودکی،برای من چیزی جز تصویری مبهم نیست...بازی هاش...خاطراتش و آدم هاش...
اما همیشه کودکی به یادماندنی ترین دوران زندگی آدم هاست...هم به خاطر بیخیالیش و هم به خاطر دوستان بی شیله پیله اش...
چندوقت پیش سراغ آلبوم عکسای کودکیم رفتم...بااینکه خیلی خیلی سرم شلوغ بود،گفتم بذار برم یه نگاه به عکسا بندازم...
کار داشتم و عجله...با خودم گفتم عجب کاری کردم که توی این هیر و ویری یاد بچگیا کردم...کاشکی عکسارو جمع کنم و برم پی کارای خودم...! اما...به یه عکس که رسیدم مکث کردم...تو هم توش بودی...به من نگاه میکردی و جفتمون داشتیم میخندیدیم...آخی...خیلی کوچولو...ولی شنیدم الان خیلی خیلی قدکشیدی...
من چیز زیادی از تو نمیدونم...از اون دوران بیشتر از پونزده،شونزده سال میگذره...و من از تو دوست قدیمی چندان خبری نداشتم و فقط دورا دور یه خبرهایی میشنیدم...
نمیدونستم که درس خوندی یا نه؟اگه آره چه رشته ای؟اصلا چند سالته؟
آدما بزرگ میشن وپرمشغله...
اتفاقا چند روز بعد، از تو خبری شنیدم....
دلم میخواست حالا که بااین عکس یاد تو افتادم بهترین خبرهارو ازت بشنوم...اینکه موفقی...شادی...

اما نه اینکه خبر رفتنت رو بشنوم...
اینکه تو رفتی با هزار آرزو ....
اینکه چقدآروم توی خواب ،سکته کردی و برای همیشه با هزار آرزو رفتی...
اینکه میگم هزار آرزو چون تو فقط بیست و چند سالت بود.....خیلی خیلی کم سن...
نتونستم مراسم ختمت رو بیام...آخه من الان باید میومدم مراسم ازدواج تو نه.............
کاشکی من به جای تو رفته بودم... اینکه من و تو یه کودکی داشتیم،اما تو رفتی و من هنوزهستم.....نمیدونم ولی خبر رفتنت من رو خیلی خیلی داغون کرد... اینکه یک جوون بیست و خورده ای ساله،باید سکته کنه...واقعا ناراحت کننده اس
اما خیلی خوب میدونم که گریه و ناراحتی برای تو به هیچ وجه کارساز نیست....پس من هم به هیچ وجه گریه نمیکنم...مثل همیشه...چون متاسفانه یا خوشبختانه به گریه کردن اعتقادی ندارم ....
اما خواستم برای تو کاری کرده باشم تا روحت شاد بشه...و از دوستی با من خوشحال بشی...
بخاطر همین، اینجا (والبته قبل از اون توی ذهن و قلبم) از تو مینویسم و با خودم عهد میکنم که همیشه به یادت باشم...
و از کسی که این متن رو میخونه خواهش کنم که قبل از اینکه این صفحه رو ببنده، یک صلوات،تنها یک صلوات برای شادی روح دوست قدیمی من بفرسته...
اینطوری میتونم مطمئن شم باز داری مثل اون عکس به من نگاه میکنی و میخندی....
دوست خوب و همبازی دوران خوش کودکی من روحت شاد...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم....
روحت شاد...


ممنون از همه ...

negin jon
31st January 2013, 01:21 PM
ممنون زیبابود

رضوس
31st January 2013, 01:22 PM
این همه گفتیم لیک اندر بسیچ

بی‌عنایات خدا هیچیم هیچ


بی عنایات حق و خاصان حق

گر ملک باشد سیاهستش ورق


ای خدا ای فضل تو حاجت روا

با تو یاد هیچ کس نبود روا


این قدر ارشاد تو بخشیده‌ای

تا بدین بس عیب ما پوشیده‌ای


قطرهٔ دانش که بخشیدی ز پیش

متصل گردان به دریاهای خویش


قطرهٔ علمست اندر جان من

وارهانش از هوا وز خاک تن


پیش از آن کین خاکها خسفش کنند

پیش از آن کین بادها نشفش کنند


گر چه چون نشفش کند تو قادری

کش ازیشان وا ستانی وا خری


قطره‌ای کو در هوا شد یا که ریخت

از خزینهٔ قدرت تو کی گریخت


گر در آید در عدم یا صد عدم

چون بخوانیش او کند از سر قدم


صد هزاران ضد ضد را می‌کشد

بازشان حکم تو بیرون می‌کشد


از عدمها سوی هستی هر زمان

هست یا رب کاروان در کاروان


خاصه هر شب جمله افکار و عقول

نیست گردد غرق در بحر نغول


باز وقت صبح آن اللهیان

بر زنند از بحر سر چون ماهیان


در خزان آن صد هزاران شاخ و برگ

از هزیمت رفته در دریای مرگ


زاغ پوشیده سیه چون نوحه‌گر

در گلستان نوحه کرده بر خضر


باز فرمان آید از سالار ده

مر عدم را کانچ خوردی باز ده


آنچ خوردی وا ده ای مرگ سیاه

از نبات و دارو و برگ و گیاه


ای برادر عقل یکدم با خود آر

دم بدم در تو خزانست و بهار


باغ دل را سبز و تر و تازه بین

پر ز غنچه و ورد و سرو و یاسمین


ز انبهی برگ پنهان گشته شاخ

ز انبهی گل نهان صحرا و کاخ


این سخنهایی که از عقل کلست

بوی آن گلزار و سرو و سنبلست


بوی گل دیدی که آنجا گل نبود

جوش مل دیدی که آنجا مل نبود


بو قلاووزست و رهبر مر ترا

می‌برد تا خلد و کوثر مر ترا


بو دوای چشم باشد نورساز

شد ز بویی دیدهٔ یعقوب باز


بوی بد مر دیده را تاری کند

بوی یوسف دیده را یاری کند


تو که یوسف نیستی یعقوب باش

همچو او با گریه و آشوب باش


بشنو این پند از حکیم غزنوی

تا بیابی در تن کهنه نوی


ناز را رویی بباید همچو ورد

چون نداری گرد بدخویی مگرد


زشت باشد روی نازیبا و ناز

سخت باشد چشم نابینا و درد


پیش یوسف نازش و خوبی مکن

جز نیاز و آه یعقوبی مکن


معنی مردن ز طوطی بد نیاز

در نیاز و فقر خود را مرده ساز


تا دم عیسی ترا زنده کند

همچو خویشت خوب و فرخنده کند


از بهاران کی شود سرسبز سنگ

خاک شو تا گل نمایی رنگ رنگ


سالها تو سنگ بودی دل‌خراش

آزمون را یک زمانی خاک باش


من کشیدم میدونم چقدر سختههه فقط خدا صبرت بده

بحث
31st January 2013, 01:26 PM
متاسفم .روحش شاد ویادش گرامی دوستم

m@some
31st January 2013, 01:29 PM
مرسی قشنگ بودمنویاد یه خاطره انداختی یادازدست دادن بهترین دوستم آدماوقتی یکیوازدست میدن اون وقت قدرلحظات درکنارهم بودنومیفهمن

saamaaneh
31st January 2013, 01:31 PM
این موقع ها زبون قاصره از گفتن، بگم تسلیت میگم؛ غم آخرت باشه، اینا همش جملس که نه درد رو تسکین میده نه آرومت میکنه!

تا بوده همین بوده، همیشه اونایی که برات عزیزن رو باید از دست بدی تا طمع تلخ بدون بودنشون رو بچشی، تا بفهمی تنهایی یعنی چی، دنیا یعنی همین!

ولی بهت توصیه میکنم اگه تونستی حتما برو سر مزارش، درسته خیلی سخته، ولی آرومت میکنه، وقتی باهاش حرف میزنی، آروم میشی!

امیدورام روحش قرین رحمت باشه!

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم!

vahid5835
31st January 2013, 01:57 PM
یه ضرب المثله میگه آدم هیچ وقت پایش را دو بار همون جا توی رودخونه نمیتونه بزاره چرا چون که دیگه اون آب رفته حالا هر چقدر هم بری همون جا تو رودخونه پایت رو همون جا بزاری دیگه اون آب قبلی نیست و آب جدید داره میاد
دقیقا مثل عمر ادمی
آرزوی همه بازگشت به دوران بچگی هست

mozhgan.z.1368
31st January 2013, 03:01 PM
تسلیت میگم امیدوارم از این به بعد دوران شادی ات فرا برسد

- - - به روز رسانی شده - - -

تسلیت میگم امیدوارم از این به بعد دوران شادی ات فرا برسد

کتایون50
31st January 2013, 03:46 PM
روحش شاد .

hossein24
31st January 2013, 05:20 PM
"گرمرگ رسد چرا هراسم؟
کان راه ک ب توست میشناسم
از خوردگهی ب خوابگاهی
وزخوابگهی ب تخت شاهی
خوابی ک ب سوی توست راهش
گردن نکشم ز بارگاهش"

"روحش شاد"

h.mohammadi
31st January 2013, 05:31 PM
حمیرای عزیزم از این خبر بشدت متاثر شدم
تسلیت میگم دوست خوبم خدا رحمتش کنه
از ته دل آرزو میکنم که این آخرین اتفاق بد زندگیت باشه
و لحظه هات غرق شادی و خنده باشن

"golbarg"
31st January 2013, 05:37 PM
نمیدونم باید چی بگم.
امامنم قبلا چندسال پیش این اتفاق برام افتاد.
کاش میشد بعضی وقتا دنیارواونجورکه میخوایم نگه داریم

بانوی آب
31st January 2013, 05:46 PM
منو یاد دوست سفر کرده ام انداختی
تو مرداد امسال بارسفرو بست
دوست من فقط 14 سالش بود
امیدوارم تموم اسیرای خاک مورد لطف و بخشش خداوند قرار بگیرن[golrooz]

shiny7
31st January 2013, 05:51 PM
زندگی مثل صفحه یه کاغذ می مونه...2 رو داره...روی اولش رو که پر کردی می رسه به روی بعدیش...فقط باید بدونی روی اولش چی بنویسی...چطور بنویسی...و چقدر درشت بنویسی...تا به مو قع به روی بعدیش برسی...
روح دوست عزیزمون شاد...
حمیرا جان تو هم خودتو ناراحت نکن...
دنیا همین بوده...
بی وفا...
بی انصاف...
همیشه اونایی که باید بمونن زود می رن و اونایی که موندنشون ننگه و باعث آزار می مونن!!...

zoh_reh
31st January 2013, 05:55 PM
خدا بهت صبر بده.

**Meh**
31st January 2013, 08:23 PM
روحش شاد ....

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

H37
31st January 2013, 08:31 PM
متاسفم.روحش شاد ویادش گرامی.امیدوارم غم اخرت باشه اینم بدون که همه ی ما یه روز میریم.خدا رحمتش کنه.[narahatish][narahatish]

✿elnaz✿
31st January 2013, 08:36 PM
تقدیم به همبازی دوران کودکی ام...




سلام...

نمیدونم از کجا شروع کنم؟ازکجا بنویسم؟و حتی چجور بنویسم؟
خب البته باید بهم حق بدی چون وقتی نمیدونم چجور "تموم" شد،خب چطور باید بدونم که چگونه و با چه قواعدی "شروع" کنم؟
اما دلمو میزنم به دریا و از تو مینویسم...و این تنها کاریه که من میتونم برای تو...برای هم بازی کودکی ام انجام بدم...
روزهای کودکی،برای من چیزی جز تصویری مبهم نیست...بازی هاش...خاطراتش و آدم هاش...
اما همیشه کودکی به یادماندنی ترین دوران زندگی آدم هاست...هم به خاطر بیخیالیش و هم به خاطر دوستان بی شیله پیله اش...
چندوقت پیش سراغ آلبوم عکسای کودکیم رفتم...بااینکه خیلی خیلی سرم شلوغ بود،گفتم بذار برم یه نگاه به عکسا بندازم...
کار داشتم و عجله...با خودم گفتم عجب کاری کردم که توی این هیر و ویری یاد بچگیا کردم...کاشکی عکسارو جمع کنم و برم پی کارای خودم...! اما...به یه عکس که رسیدم مکث کردم...تو هم توش بودی...به من نگاه میکردی و جفتمون داشتیم میخندیدیم...آخی...خیلی کوچولو...ولی شنیدم الان خیلی خیلی قدکشیدی...
من چیز زیادی از تو نمیدونم...از اون دوران بیشتر از پونزده،شونزده سال میگذره...و من از تو دوست قدیمی چندان خبری نداشتم و فقط دورا دور یه خبرهایی میشنیدم...
نمیدونستم که درس خوندی یا نه؟اگه آره چه رشته ای؟اصلا چند سالته؟
آدما بزرگ میشن وپرمشغله...
اتفاقا چند روز بعد، از تو خبری شنیدم....
دلم میخواست حالا که بااین عکس یاد تو افتادم بهترین خبرهارو ازت بشنوم...اینکه موفقی...شادی...

اما نه اینکه خبر رفتنت رو بشنوم...
اینکه تو رفتی با هزار آرزو ....
اینکه چقدآروم توی خواب ،سکته کردی و برای همیشه با هزار آرزو رفتی...
اینکه میگم هزار آرزو چون تو فقط بیست و چند سالت بود.....خیلی خیلی کم سن...
نتونستم مراسم ختمت رو بیام...آخه من الان باید میومدم مراسم ازدواج تو نه.............
کاشکی من به جای تو رفته بودم... اینکه من و تو یه کودکی داشتیم،اما تو رفتی و من هنوزهستم.....نمیدونم ولی خبر رفتنت من رو خیلی خیلی داغون کرد... اینکه یک جوون بیست و خورده ای ساله،باید سکته کنه...واقعا ناراحت کننده اس
اما خیلی خوب میدونم که گریه و ناراحتی برای تو به هیچ وجه کارساز نیست....پس من هم به هیچ وجه گریه نمیکنم...مثل همیشه...چون متاسفانه یا خوشبختانه به گریه کردن اعتقادی ندارم ....
اما خواستم برای تو کاری کرده باشم تا روحت شاد بشه...و از دوستی با من خوشحال بشی...
بخاطر همین، اینجا (والبته قبل از اون توی ذهن و قلبم) از تو مینویسم و با خودم عهد میکنم که همیشه به یادت باشم...
و از کسی که این متن رو میخونه خواهش کنم که قبل از اینکه این صفحه رو ببنده، یک صلوات،تنها یک صلوات برای شادی روح دوست قدیمی من بفرسته...
اینطوری میتونم مطمئن شم باز داری مثل اون عکس به من نگاه میکنی و میخندی....
دوست خوب و همبازی دوران خوش کودکی من روحت شاد...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم....
روحت شاد...


ممنون از همه ...


واقعا خیلی سخته
خدا صبر بده به خانواده و دوستان و نزدیکانش
روحش شاد و غرق رحمت

sarasn
31st January 2013, 08:50 PM
روحش شاد[golrooz].......... خیلی قشنگ بود

- - - به روز رسانی شده - - -

روحش شاد[golrooz].......... خیلی قشنگ بود

yassamin
31st January 2013, 10:15 PM
روحش شاد.... داشتم می خوندم اشکم در اومد..[gerye]

باقوت
31st January 2013, 11:55 PM
خدا بیامرزش

nafise khanom
1st February 2013, 10:31 AM
وای حمیراجونم.خیلی ناراحت میشم وقتی این گونه خبرا رو میشنوم.مخصوصا اینکه یکی جوون بوده.خدارحمتش کنه و به خانوادش صبربده.خیلی ناراحت شدم...[gerye]
درضمن متنتم عالی بودعزیزم...[golrooz]

معصومه سعیدی
4th February 2013, 10:39 AM
تسلیت میگم

ma_ho
4th February 2013, 02:45 PM
[golrooz]

fati3370
5th February 2013, 09:13 AM
تسلیت میگم عزیزم.روحش شاد باشه.اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم

homeyra
2nd July 2013, 12:43 PM
http://t1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTG4cl_IcjLKGJLJBeq0ymI0i5_PHz5x vPAWBeynufCzPg_hPzr

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

homeyra
13th July 2013, 08:40 PM
کوچه به کوچه،خونه به خونه،دنبالت گشتم منِ دیوونه
سایه به سایه دنبالت کردم،اما گم شدی...دورت بگردم
بارون میبارید،چشمام نمیدید،قلبم یه لحظه صداتو نشنید
بهم میریزه تموم دنیام،وقتی تو نیستی من خیلی تنهام
گریم میگیره وقتی که حرفام از یادت میره...یادت میفتم،یادت میفتم بارون میگیره
جایی نمیرم،وای چه دلگیرم،از دنیا سیرم،بی تو میمیرم،بی تو میمیرم،بی تو میمیرم
چشامو بستم...خستۀ خستم...با عکسات اینجا تنها نشستم...ترو ندارم هی بد میارم...دلم گرفته از روزگارم
گریم میگیره وقتی که حرفام از یادت میره...یادت میفتم،یادت میفتم بارون میگیره



(بابک جهانبخش،آهنگ بی تو میمیرم)

اینو که گوش میدم یاد تو میفتم...اولین ماه رمضون بدون تو...
خدا به پدر و مادرت صبر بده...منکه طاقت ندارم....باورش سخته....

nkhoshdel
14th July 2013, 01:37 PM
واقعا متاسفم..... روحش شاد....

AaZaAdeh
5th August 2013, 03:50 PM
واقعا منقلب کننده بود...................

homeyra
13th November 2013, 06:43 PM
اون موقع که خبر رفتنتو شنیدم،یکی از اونی که این خبرو آورده بود پرسید:" بچۀ مومنی هم بود؟"
جواب داد:" آره،سینه زن امام حسین بود...."
این حرفش هنوزم توذهنم مونده....از اول محرم یادتم.......

نمیدانستم دلتنگی دل نازکم میکند . . .آنقدر که به هر بهانه ی کوچکی چانه ام بلرزد و چشمهایم پر . . .
نمیدانستم نبودنت کودکم میکند . . آنقدر که ساعتها گوشه ای بشینم و با همه قهر که چرا نیستی . . .چرا . .


حال و هوای این محرم با محرمای سال پیش برای من که خیلی فرق داشت...لحظه لحظۀ این شبا رو قدر دونستم...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...

تقدیم تو دوست قدیمیم

homeyra
14th January 2014, 06:12 PM
آنچه که هست...
مرا به یاد
آنچه که نیست می اندازد....

بیژن جلالی

homeyra
22nd January 2014, 06:38 PM
میدونم دارم اینجا با دیوار حرف میزنم...
میدونم تنها رهگذر شاید خود تو باشی.....شاید هم نباشی....
ولی دلم میخواد هروقت یادت میفتم بیام و اینجا بنویسم.....
تنها دلیلش هم شاید یه چیز باشه..."دلم میخواد"
دلم میخواد هر دفعه بیام و این متنایی که نوشتمو بخونم....
میخوام بنویسم شاید این دلم یکم خنننننک شه....آروم نه....خنک
فردا ...یکسال از رفتن تو میگذره....
توی این یکسال من باز یکی از عزیزامو از دست دادم....
درست روز اولین امتحانم....
ولی امتحان مهم نیس....
امسال من به یه موضوع بزرگ پی بردم...
اینم باز مهم نیس....
دوست خوبم من امسال خیلی بزرگ شدم....
اینم مهم نیس...

میخواستم بگم توی این دنیا هییییچ چی مهم نیس.....هیچی
همین....فقط همینارو میخواستم بگم....

روحت شاد دوست نازنینم.....اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم....

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/sahneha/M.2006.LOVE.jpg

Capitan Totti
4th February 2014, 06:34 PM
7دی ماه 2سال پیش
میدون تیر...
یه دوستی داشتم مدت ها تخت امون کنار هم بود
با هم نگهبانی می دادیم
تنبیه شدنمون با هم بود
مرخصی اومدنمون با هم
سرما و گرما رو با هم چشیدیم
ازون روز که 106 قاتل
این اسلحه ی ویرانگر
باعث شهادت اسمائیل عسگری شد و البته تاثیرات جسمی و روحی اشم روی من باقی موند

اما
زندگی ادامه دارد...
پس...

محمد 1990
28th February 2014, 11:17 AM
سلام
عالی بود ممنون از homeyra عزیز.

aisan.
28th February 2014, 04:32 PM
منم عین شما بودم ولی من بهش قول دادم که بخاطر درسی که ازش دورم کرد باید برای بیمارای سرطانی تلاش کنم و اگه نتیجه ای مثبت بگیرم همه ی ثوابش در اختیار دوستم باشه
هرچند که الان بهشت هست و نیازی به اینا نداره چون از 9 سالگی زجر کشید و با بیماریش زندگی کرد.
خوندن این صفحه منو بیشتر به یاد دوستی انداخت که 4ساله خبر مرگش رو شنیدم و و بازم بخاطر قولم باید تلاش کنم حتی اگه شکست بخورم
شاید این صفحه بیشتر عذاب وجدان برام داشت
آخه یک ساله بخاطر اومدن آدمای مختلف و اتفاقات بعدش خیلی کم به یادش می افتم
الانم که بیشتر ازش خجالت میکشم
چون بعد 4 سال هنوز کار بزرگی برای قولم نکردم.
یاد بچگی بخیر

homeyra
5th March 2014, 08:05 PM
منم عین شما بودم ولی من بهش قول دادم که بخاطر درسی که ازش دورم کرد باید برای بیمارای سرطانی تلاش کنم و اگه نتیجه ای مثبت بگیرم همه ی ثوابش در اختیار دوستم باشه
هرچند که الان بهشت هست و نیازی به اینا نداره چون از 9 سالگی زجر کشید و با بیماریش زندگی کرد.
خوندن این صفحه منو بیشتر به یاد دوستی انداخت که 4ساله خبر مرگش رو شنیدم و و بازم بخاطر قولم باید تلاش کنم حتی اگه شکست بخورم
شاید این صفحه بیشتر عذاب وجدان برام داشت
آخه یک ساله بخاطر اومدن آدمای مختلف و اتفاقات بعدش خیلی کم به یادش می افتم
الانم که بیشتر ازش خجالت میکشم
چون بعد 4 سال هنوز کار بزرگی برای قولم نکردم.
یاد بچگی بخیر

سلام...
عیب نداره،از الان دوباره شروع کن...

aisan.
6th March 2014, 05:55 PM
باید شروع کنم
چشم
امیدوارم بشه با همه تردیدا و وسواسام

homeyra
8th August 2014, 03:52 PM
"تا آیینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آیینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم، به تو برمی خورم اما
آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست"

زمان مثل برق و باد میگذره ، به هیچ کدوم از کارام نمیرسم...
درگیر شدم،کمک میخوام


"آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم،خار و خسی نیست
امروز که محتاج توئم،جای تو خالیست
فردا که بیایی به سراغم نفسی نیست"

برام دعا کن...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم....

farhad_jomand
8th August 2014, 04:00 PM
ای دوستان همبازی ها یادتو بخیر کاش بچه بودم اری از هرچیز دنیا نهفکری نه مشکلاتی خودم بودم وخندهای بچه گانه وابنبات چوبی دستم وارزوهای کوچک اما دست یافتنی...................................... .....................یا داد از ان روز ها یادش بخیر پیاده بودیم اما پیادش بخیر در خانه گلی بودیم یادش بخیر اما حیف که دروان خوشی ها خندها معرف ها گذشت حالا همه شدند واین صحفه مجازی وموبایل...........................زمان ما دلخوش بودیم به همان100تومنی پاره حالاهم نمیشود دلخوش بود با میلیون ها ومیلیاردها پول اخ بچه گی یادت بخیر

م.محسن
8th August 2014, 04:31 PM
شايد اين دور شدن يا فراموشي خيل كثير بچه هايي كه تو بچگي با هم بوديم با توجه به مشغله هاي امروز خودش يه نعمت باشه !!!

اونهايي كه چه تو شهر و چه تو روستا سرمون با حضورشون گرم بود

ولي

حميد جان

درسته كه اون تصادف شما و برادرت رو از خانواده گرفت و شما رو از من ...

درسته كه خيلي سالي نبود تابستون ها و تو تعطيلات بهر وقت ميومدم روستا با هم بوديم ...

ولي يادت هميشه هست، حتي اگر اين 7 سال بشه 7 سال ها ...

روحت شاد

homeyra
8th August 2014, 04:38 PM
شايد اين دور شدن يا فراموشي خيل كثير بچه هايي كه تو بچگي با هم بوديم با توجه به مشغله هاي امروز خودش يه نعمت باشه !!!

اونهايي كه چه تو شهر و چه تو روستا سرمون با حضورشون گرم بود

ولي

حميد جان

درسته كه اون تصادف شما و برادرت رو از خانواده گرفت و شما رو از من ...

درسته كه خيلي سالي نبود تابستون ها و تو تعطيلات بهر وقت ميومدم روستا با هم بوديم ...

ولي يادت هميشه هست، حتي اگر اين 7 سال بشه 7 سال ها ...

روحت شاد


سلام
روحشون شاد


http://images.persianblog.ir/579295_gBSbawx5.jpg

parnian 80
8th August 2014, 04:43 PM
سلام
بچه ها هیچ چیز نمیتونه حق مطلب من رو کامل ادا کنه فقط بگم همیشه با دیگران طوری صحبت کنید که اگر خدای نکرده چند ساعت بعد از دنیا رفتند حسرت نخورید[narahat]

بحث
8th August 2014, 07:37 PM
حسن این تاپیک این هس که حمیرا جان طوری می نویسن که مخاطب رو دوستشون که فوت شدن قرار میدن و همه حرفاشو به دوستش می گه این یه نوع تسلی می ده بهش .خدا رحمتشون کنه .اللهم صل علی محمد وآل محمد[golrooz]

homeyra
17th August 2014, 09:55 PM
نمیدونم تا حالا طعم گس ناامیدی رو چشیدی یا نه
نمیدونم تاحالا "نه" شنیدی یا نه
نمیدونم تا حالا شده به خاطر دل عزیزت واقعیتو بهش نگی یا نه
اصن تا حالا جلو یه جمع شاد،خودتو کنترل کردی که یهو بغضت نترکه و گریه نکنی
ولی من امروز همه این اتفاق های تلخ رو تجربه کردم...
ناامید شدم
نه شنیدم
راستشو نگفتم
بغضم قورت دادم و گریه نکردم

ناامیدم کردن ...

زندگی چدیدی رو به رومه
دو راهی بزرگی اومده سر رام
دعام کن،مثل همیشه

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
خداروشکر که تو هستی

BaAaroOoN
17th August 2014, 10:04 PM
خیلی وقتا دوستامون از پیشمون میرن ولی یاد و خاطرشون زنده س
ولی امان از اون روزی که دوستی هامون رو خاک کنیم!!!!!
چه بسا اون موقع دیگه نشه نبش قبر کرد
چون.....نبش قبر کراهت داره.......................................... ............................[nadidan]

"VICTOR"
24th August 2014, 12:11 AM
http://uc-njavan.ir/images/ems664989s06fgeblnvk.png

(عکس از جناب آقای کاوشی)

http://s1.picofile.com/file/7676445585/Moein_Siavash_Ghomayshi_Parandeh_128_.mp3.html

M@HSA_kntu
24th August 2014, 12:25 AM
همبازی دوران کودکیم... مرا ببخش.

به خاطر اشتباهاتی که داشتم...

به خاطر بد بودنم...

به خاطر کج خلقی هایم...

به خاطر...

مرا ببخش.

مهشاد ولی
24th August 2014, 12:46 AM
بچه های کوچه بچه های باحال محله همه رفتید؟
مریم و زهرا تو همین کوچه بود که با هم بازی کردیم تو همینجا بود که پدربزرگتون فوت شد توهمین جا بود که عقد کردی و... بالاخره روزی رفتید و الان زهرا تو ازدواج کردی بچه دار شدی و مادرتون سکته کرد و اما رفتید و دیگر نیستید
راضیه و نصرت و شکوفه یادتان هست دوچرخه سواری میکردید اما اکنون رفتید و دیگر نیستید
الناز و گلناز در همین کوچه پدر و مادرتان از هم جدا شدند و دیگر رفتید
زهرا و حسین شما هم رفتید
نرگس تو هم در همین کوچه پدر و مادرت را از دست دادی و تنهای تنها شدی و تو هم رفتی
اما...
زمان ای دزدی که همه چیز و کس را از ما میگیری این را هم به لیست بلند بالای خودت اضافه کن
من و مریم و پوریا هنوز هستیم...
ما را هم به لیست بلند بالای خودت اضافه کن...

homeyra
11th September 2014, 10:36 PM
پنجشنبه از جمعه دلگیرتره.
وقتی یه روزی دلت میگیره،با خودت میگی عیبی نداره.فردا روز خوبی خواهد بود. ولی خدا نکنه اون روز پنج شنبه باشه.دلگیر باشی.عزیزت نباشه.دلتو به چه فردایی خوش کنی؟
به جمعه؟ به روزی دلگیرتر از پنج شنبه؟
پنج شنبه رو "پنج شنبه" خطاب نکنیم.پنج شنبه رو "روز قبل از جمعه "بنامیم تا همه بفهمند ما چه حالی داریم.

فاتحه و صلوات برای تو و همه اونایی که نیستن
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

homeyra
25th September 2014, 07:12 PM
امروز دلم بدجور هوای دوران دبیرستان رو کرد،نمیدونم چرا.شاید به خاطر فردا و اتفاقاتش(اگر بیفته و به خیر بگذره!).
رفتم تو فکر.دلم از نداشته هام که یه روزی به معنای واقعی و به قدر کافی داشتم،گرفت.
یاد اون دوستی پاک و صادقانه دوران دبیرستانم با دوست خوبم که الان اون یه شهر و من یه شهر دیگه ام به خیر.
دوستی ای که دیگه بعید میدونم پیدا شه.
دورم شلوغه ولی هیچ کدوم اونی که باید،نیستن.
بدبینی،دروغگویی،حسادت،چشم و هم چشمی، روح منو که همیشه سعی کردم به دور از اینا زندگی کنم،آزار میده.
کاشکی آدما یه کم باهم مهربون تر بودن.
....
اومده بودم فاتحه بفرستم و برم.ولی ...
روحت شاد ...االهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

معمار حانیه
25th September 2014, 10:49 PM
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

روحش شاد ویادش گرامی

ادم دلش خیلی میگیره عزیز دلش بره ودیگه نباشه...حالا فرقی نداره . میخواد بره اون دنیا یا تو همین دنیا ازت دور باشه.. دوری عزیز دوری

homeyra
2nd October 2014, 05:26 PM
پنجشنبه است
و دلم برای آن هایی که دیگر ندارمشان تنگ است...
بوی حلوای خیرات
آدم های رفته
طعم تلخ یک فنجان قهوه
دوست داشتن های زیادی
دوست نداشتن های زیادی
انذوه آدم ها
اندوه مرده ها
شوری اشک ها
....
پنجشنبه است
و دلم گرفته است

بیایید برای شادی روح همه رفته ها فاتحه ای بخوانیم

kamel.gholami
2nd October 2014, 05:32 PM
این شبکه شاید بتونه به کسی کمک کنه

میتونین دوستای دوران مدرسه تون رو توش پیدا کنین

hamkelasiha.com (http://hamkelasiha.com/)

BaAaroOoN
2nd October 2014, 08:20 PM
When I was younger I saw my daddy cry
And curse at the wind
He broke his own heart and I watched
As he tried to reassemble it

And my momma swore that she would
Never let herself forget
And that was the day that I promised
I'd never sing of love if it does not exist

But, Darling, you are, the only exception
You are, the only exception
You are, the only exception
You are, the only exception

Maybe I know somewhere
Deep in my soul that love never lasts
We've got to find other ways
To make it alone keep a straight face

And I've always lived like this
Keeping a comfortable, distance
Up until now I had sworn to myself
That I'm content with loneliness
'Cause none of it was ever worth the risk

Well you are, the only exception
You are, the only exception
You are, the only exception
You are, the only exception and I

I've got a tight grip on reality but I can't!
Let go of what's in front of me here!
I know you're leaving in the morning when you wake up!
Leave me with some kind of proof if not a dream, but Oh-Oh-Oh!

You are, the only exception
You are, the only exception
You are, the only exception
You are, the only exception

You are, the only exception
You are, the only exception
You are, the only exception
You are, the only exception

And I'm on my way to believing
Oh and I'm on my way to believing
[narahat][narahat][narahat][narahat][narahat][narahat][narahat][narahat][narahat][narahat]

BaAaroOoN
8th October 2014, 09:10 PM
پنجشنبه است
و دلم برای آن هایی که دیگر ندارمشان تنگ است...
بوی حلوای خیرات
آدم های رفته
طعم تلخ یک فنجان قهوه
دوست داشتن های زیادی
دوست نداشتن های زیادی
انذوه آدم ها
اندوه مرده ها
شوری اشک ها
....
پنجشنبه است
و دلم گرفته است

بیایید برای شادی روح همه رفته ها فاتحه ای بخوانیم
حمیرا ینی باز نکنی پروفتو منم تا ابد میبندم و تخته میکنم میرم
این سایت بدون تو اومدن نداره برای من
خب دلم میگیره برادر من
باز کن خب[negaran]

homeyra
9th October 2014, 07:51 PM
و مکروا ...
دوهفته است که درگیر یه کاری هستم،هیج جوره حل نمیشد...با هرکی که میشد و عقلم رسید،صحبت کردم.ولی هیچی به هیچی....
تا اینکه یکی اومد و یه روزنه امیدی برام پیدا شد...کسایی که از مشکلم باخبر بودن و خودم خوشحال شدیم...خوشحال شدیم تا وقتی که یه دوست،تاکید میکنم یه دوست،رفت و رایشو زد...و طرف رو برای کمک به من منصرف کرد...

و مکرالله ...
توی اون لحظه و حتی بعدش که الان باشه،نمیدونم چه حسی داشتم،دلم گرفت؟ناراحت شدم؟عصبانی شدم؟ نمیدونم،فقط میدونم شوکه شدم... یکی بهم گفت امیدت به خدا باشه و من به خدا امید بستم

والله خیرالماکرین...
مشکلم حل شد...امیدم به خدا بود...نا امیدم نکرد...خدایا شکر

اینارو برای تو تعریف کردم تا درجریان باشی:) مطمینم که درجریان بودی...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

BaAaroOoN
14th October 2014, 07:54 PM
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید

یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !

با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !

اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم

رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

BaAaroOoN
14th October 2014, 07:59 PM
نه ...
وصل ممکن نیست ...
همیشه فاصله ای هست ...
اگرچه منحنی آب بالش خوبی است برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر ...
همیشه فاصله ای هست ....

.............
دچار یعنی عاشق ....................
........................دچار باید بود ......................... !!!
وگرنه زمزمه ی حیرت میان دو حرف حرام خواهد شد ... !

pedram91
15th October 2014, 04:21 PM
قصه اصحاب کهف یک شوخیست...
اینجا اگر یک شب بخوابی همه فراموشت میکنند...[narahat]

BaAaroOoN
15th October 2014, 10:01 PM
گفتم:«بدوم تا تو همه فاصله ها را»
تا زودتر از واقعه گویم گله ها را

چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
در من اثر سخت ترین زلزله ها را

پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره حوصله ها را

ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس بله ها را

بگذار ببینیم بر این جغد نشسته
یک بار دگر پر زدن چلچله ها را

یک بار تو هم عشق من از عقل میندیش بگذار که دل حل بکند مسئله ها را...

BaAaroOoN
16th October 2014, 08:56 PM
ماهی مون هی می خواست یه چیزی بهم بگه .
تا دهنش رو وا می کرد ، آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه .
دست کردم تو تنگ ، درش آوردم .
شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن!
دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو .
اینقده از خوشحالی بالا پایین پرید . . .که خسته شد ، خوابیـــد!
دیدم بهترین موقع ست که تا خوابه ، دوباره بندازمش تو آب .
ولی الان چند ساعته بیدار نشده . . .
یعنی فکر کنم بیدار شده ، دیده انداختمش اون تو ، قهر کرده ، خودشو زده به خواب . . .


و این داستان بعضی از عزیزان اطراف ماست
دوستشون داریم و دوستمون دارند
اما
فقط از دیدگاه خودمون و خودشون . . .

BaAaroOoN
16th October 2014, 10:21 PM
دنگ...، دنگ ....
ساعت گيج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ.
زهر اين فكر كه اين دم گذر است
می شود نقش به ديوار رگ هستی من.
لحظه ام پر شده از لذت
يا به زنگار غمی آلوده است.
ليک چون بايد اين دم گذرد،
پس اگر می گريم
گريه ام بی ثمر است.
و اگر می خندم
خنده ام بيهوده است.

دنگ...، دنگ ....
لحظه ها می گذرد.
آنچه بگذشت ، نمی آيد باز.
قصه ای هست كه هرگز ديگر
نتواند شد آغاز.
مثل اين است كه يک پرسش بی پاسخ
بر لب سر زمان ماسيده است.
تند برمی خيزم
تا به ديوار همين لحظه كه در آن همه چيز
رنگ لذت دارد ، آويزم،
آنچه می ماند از اين جهد به جای :
خنده لحظه پنهان شده از چشمانم.
و آنچه بر پيكر او می ماند:
نقش انگشتانم.

دنگ...
فرصتي از كف رفت.
قصه اي گشت تمام.
لحظه بايد پي لحظه گذرد
تا كه جان گيرد در فكر دوام،
اين دوامي كه درون رگ من ريخته زهر،
وا رهاينده از انديشه من رشته حال
وز رهي دور و دراز
داده پيوندم با فكر زوال.

پرده ای مي گذرد،
پرده ای مي آيد:
مي رود نقش پی نقش دگر،
رنگ می لغزد بر رنگ.
ساعت گيج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ :
دنگ...، دنگ ....
دنگ...

BaAaroOoN
16th October 2014, 10:24 PM
من از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم!
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود.
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.
هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت .
من به اندازه ی یک ابر دلم میگیرد
.....و شبی از شبها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟

باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به ان وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند
یه نفر باز صدا زد سهراب!
کفش هایم کو؟
(http://jomalatziba.blogfa.com/cat-104.aspx)

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است
که از حادثه عشق تر است

BaAaroOoN
18th October 2014, 05:28 PM
با صدای بی‌صدا،
مث یه کوه، بلند،
مث یه خواب، کوتاه،
یه مرد بود، یه مرد!با دستای فقیر،
با چشمای محروم،
با پاهای خسته،
یه مرد بود، یه مرد!شب، با تابوت سیاه
نشس توی چشماش،
خاموش شد ستاره،
افتاد روی خاک.سایه‌ش هم نمی‌موند
هرگز پشت سرش،
غم‌گین بود و خسته،
تنهای تنها!با لب‌های تشنه
به عکس یه چشمه
نرسید تا ببینه
قطره… قطره… قطره‌ی آب… قطره‌ی آب!در شب بی‌تپش،
این طرف، اون طرف
می‌افتاد تا بشنُفه
صدا… صدا… صدای پا… صدای پا!

BaAaroOoN
18th October 2014, 05:29 PM
توی قاب خیس این پنجره ها
عکسی از جمعه ی غمگین میبینم
چه سیاهه به تنش رخت عزا
تو چشاش ابرای سنگین میبینم
داره از ابر سیاه خون میچکه
جمعه ها خون جای بارون میچکه
نفسم در نمیاد جمعه ها سر نمیاد
کاش میبستم چشامو این ازم بر نمیاد
داره از ابر سیاه خون میچکه
جمعه ها خون جای بارون میچکه
عمر جمعه به هزار سال میرسه
جمعه ها غم دیگه بیداد میکنه
آدم از دست خودش خسته میشه
با لبای بسته فریاد میکنه
داره از ابر سیاه خون میچکه
جمعه ها خون جای بارون میچکه
جمعه وقت رفتنه موسم دل کندنه
خنجر از پشت میزنه اون که همراه منه
داره از ابر سیاه خون میچکه
جمعه ها خون جای بارون میچکه

کاساندان
18th October 2014, 05:40 PM
[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]

BaAaroOoN
19th October 2014, 07:18 PM
تو را به جاي همه کساني که نشناخته ام دوست مي دارم تو را به خاطر عطر نان گرم
براي برفي که آب مي شود دوست مي دارم
تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم
تو را به جاي همه کساني که دوست نداشته ام دوست مي دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم
براي اشکي که خشک شد و هيچ وقت نريخت
لبخندي که محو شد و هيچ گاه نشکفت دوست مي دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست مي دارم
براي پشت کردن به آرزوهاي محال
به خاطر نابودي توهم و خيال دوست مي دارم
تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم
تو را به خاطربوي لاله هاي وحشي
به خاطر گونه ي زرين آفتاب گردان
براي بنفشیِ بنفشه ها دوست مي دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم
تو را به جاي همه کساني که نديده ام دوست مي دارم
تورا براي لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شيرين خاطره ها دوست مي دارم
تورا به اندازه ي همه ي کساني که نخواهم ديد دوست مي دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ي ستاره هاي آسمان دوست مي دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست مي دارم
تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم
تو را به جاي همه ي کساني که نمي شناخته ام ... دوست مي دارم
تو را به جاي همه ي روزگاراني که نمي زيسته ام ... دوست مي دارم
براي خاطر عطر نان گرم و برفي که آب مي شود و براي نخستين گناه
تو را به خاطر دوست داشتن ... دوست مي دارم
تو را به جاي تمام کساني که دوست نمي دارم ... دوست مي دارم ...

BaAaroOoN
19th October 2014, 07:34 PM
به امید آن روز
که از اینجا گذر کنی
از من
از نوشته های من برای تو
از خیسی دستان شرم زده ام
مینویسم
برای تو
برای تویی که دوستت دارم
...............................
به او بگویید دوستش دارم
[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]

BaAaroOoN
20th October 2014, 03:10 PM
تا ماهِ شب افروزم، پشت این پرده ها، نهان است

بارانِ دیده ام، همدمِ شبم، یارِ آنچنان است

جان می لرزد که ای واااای اگر دلم دیــــــــگر برنگردد ...............

ماهم به زیر خاک و دلم در این ظلمتِ زمان است

ای بــــــــــــاراااااان

ای باران

از غصه ام آگــــــــــاهـــــــــــ ــی

بزن نم به خاکش، ز اشکم نپرسد چراااا تنهــــــایـــــــــــی

از قطره ات چون شکفد به خــــــــــاکــــــــــــ ــش سبزه همــــــــــــــــــی

بوی ماهم کشــــــــــــــان ابرِ خاکش،

ااااابرِ بــــــــــارااااااان!!!!

homeyra
2nd November 2014, 11:08 AM
سلام
باز من و دلنوشته و تو
باز حرف های نگفته و داغ نبود تو
گله از دوری و فراق نیست
گله از تنهایی و پنهون کاری نیست
گله از درد درک نشدنه
زخم انگ و تهمت نارواست

روحت شاد
اللم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

homeyra
6th November 2014, 08:01 PM
تو فقط "گاهی" در خیابان ها قدم میزنی
این را از ابرها می فهمم
که هر روز
نمی بارند!
(نیما معماریان)

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
برای تو دوست قدیمی

م.محسن
27th November 2014, 10:12 PM
دايي عزيزم

گرچه برگه هاي تقويم آغاز هجدهمين سال بي تو بودن را جار مي زنند، اما بي خبرند از اينكه نه هفده سال، بلكه تا زماني كه نفسي هست نخواهند توانست ذره اي از ياد و خاطره هايت را با گذران خود بكاهند.

خاطره هايي كه به تازگي روز اول ، همچنان در پيش چشمانم رژه مي روند؛

آن روز هايي كه پا به پاي ما و دورادور بازي كودكانه و البته شيطنت آميزمان را همراهي مي كردي تا بلكه باعث ايجاد مزاحمتي براي ديگري نشويم.

آن روز هايي كه بسيار قاطع در برابر زياده گوي هاي آن مرد و آن تهمت ناروا كه به ما منتصب كرده بود ايستادي و در نهايت روسپيد هم بيرون آمدي.

روزي كه وقتي برادرزاده ات نه از روي عمد سنگي را سمت من پرتاب كرد و سر مرا شكست، چه سريع ما را آشتي دادي.

آن شب كه پروانه وار دور ما مي چرخيدي تا هنگام خروج از گرمابه و در آن شب روستا كه سرمايي استخوان سوز داشت؛ حتي در چله تابستان، دچار دو هوا شدن و سرما خوردن نشويم. هرچه بود ترجيح مي داديم ولو به قيمت سير روستا حتي در شب، همراه تو باشيم.

آن زمان كه كمي بزرگتر شديم و هنگامي كه مطيع سركشي مخصوص دوران نوجواني خود از بردن محصولات لبني روستا كه ( مادربزرگ با خود مي آورد ) به خانه امتناع مي كرديم، با جادوي مهربانانه خود ما را وادار به اين كار مي كردي.

و آن سه شنبه شوم، روزي كه فاصله از منزل تا خانه ات را تنها به اين اميد طي كرديم بلكه خبر صحت نداشته باشد اما حجله ها خود گوياي سخني ديگر بودند.

آن زمان كه پس از به آرامش رسيدنت، وقتي خواهرزاده سه ساله ات سراغت را مي گرفت خبرت را از بهشت مي داديم.

و بسياري از خاطرات ديگر ...

و حتي اين شعر؛ شعري كه بيت بيت آن هنوز هم در خاطرم هست و خواهد بود؛ شعري كه تنها چند روز پس از جاودانه شدنت توسط يكي از شعراي نامي ( و البته همشهري ) سروده شد

كوه از تو اي صبور جوان آبرو گرفت / دشت و دمن به خون دلت رنگ و بو گرفت

از داغ تو بنفشه به دامان دشت ريخت / با ياد تو شقايق صحرا سبو گرفت

((آزادكوه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DA%A9%D9%88%D9%87))) با همه استواريش / از غم خميد و داغ تو طاقت از او گرفت

در اشتياق بوسه به تابوت پاك تو / شبنم به سجده آمد و باران وضو گرفت

دنبال جاي پاي تو اينگونه ((اوز رود (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%87%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D9%88% D8%B2%D8%B1%D9%88%D8%AF))) / در پيچ و تاب گشت و ره جستجو گرفت

باور نمي كنم كه تو اي ((محسن)) عزيز / رفتي و سرو قد تو با خاك خو گرفت

گفتيم كاش درد تو درمان شود ولي / تقدير تلخ خرده بر اين آرزو گرفت

خواستم سخن به درازا كشم ولي / بغضم دوباره آمد و راه گلو گرفت


و چه دلتنگم

دلتنگ لحظاتي از اين دست ...


http://www.uc-njavan.ir/images/ayyr8w8f9i3j0t033.jpg


يادت گرامي ...

saeid mehri
28th November 2014, 02:47 PM
تاکه بودیم نبودیم کسی کشت ماراغم بی هم نفسی
تاکه رفتیم همه یار شدند مرده ایم وهمه بیدار شدند
قدر آینه بدانید چو هست نه به آن روز که افتاد،شکست

روحش شاد...

homeyra
18th December 2014, 07:13 PM
باز هم شب جمعه...
امام صادق علیه السلام میفرماید:
روزجمعه عملی با فضیلت تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

homeyra
22nd December 2014, 11:08 PM
دلم گرفته ای رفیق،لبریز بغضم این روزا
هیشکی نمیفهمه منو،خستم از این حال و هوا
دلم گرفته ای رفیق،جا موندم انگار از همه
از حال این روزام برات هرچی بگم بازم کمه
....
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

BaAaroOoN
26th December 2014, 10:45 AM
همه مي پرسند:
چيست در زمزمه مبهم آب؟
چيست در همهمه دلکش برگ؟
چيست در بازي آن ابر سپيد، روي اين آبي آرام بلند
که ترا مي برد اين گونه به ژرفاي خيال؟
چيست در خلوت خاموش کبوترها؟
چيست در کوشش بي حاصل موج؟
چيست در خنده جام
که تو چندين ساعت، مات و مبهوت به آن مي نگري؟
نه به ابر، نه به آب، نه به برگ،
نه به اين آبي آرام بلند،
نه به اين آتش سوزنده که لغزيده به جام،
نه به اين خلوت خاموش کبوترها،
من به اين جمله نمي انديشم.
من مناجات درختان را هنگام سحر،
رقص عطر گل يخ را با باد،
نفس پاک شقايق را در سينه کوه،
صحبت چلچله ها را با صبح،
نبض پاينده هستي را در گندم زار،
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل،
همه را مي شنوم؛ مي بينم.
من به اين جمله نمي انديشم.
به تو مي انديشم.
اي سرپا همه خوبي!
تک و تنها به تو مي انديشم.
همه وقت، همه جا،
من به هر حال که باشم به تو مي انديشم.
تو بدان اين را، تنها تو بدان.
تو بيا؛
تو بمان با من، تنها تو بمان.
جاي مهتاب به تاريکي شبها تو بتاب.
من فداي تو، به جاي همه گلها تو بخند.
اينک اين من که به پاي تو در افتادم باز؛
ريسماني کن از آن موي دراز؛
تو بگير؛ تو ببند؛ تو بخواه.
پاسخ چلچله ها را تو بگو.
قصه ابر هوا را تو بخوان.
تو بمان با من، تنها تو بمان.
در دل ساغر هستي تو بجوش.
من همين يک نفس از جرعه جانم باقيست؛
آخرين جرعه اين جام تهي را تو بنوش.

homeyra
8th January 2015, 07:36 PM
این روزا،روزای پرکاریه
زمان از دستم در میره،حواسم به خیلی چیزا نیست
دلخور میشم و بعدش زود یادم میره
اون چیز مهمی که باید یاد میگرفتمو یاد گرفتم و آویزۀ گوشم کردم
میدونی توقع نداشتن از آدما چقد لذت بخشه؟
اصن میدونستی وقتی آدم برای خودش و خدای خودش دست دیگرانو بگیره،ولی به نتیجۀ رفتار دیگران فکر نکنه،چقد خوبه و در عین حال سخت؟
میدونم یه روزی،جوابشو از خدا میگیرم.شایدم دارم جوابشو میگیرم
میدونی که چقد حال میده که طرف حسابت خدا باشه؟ انگار خیلی بزرگ شدی...
البته بین من و این بزرگی کردنا فاصله هاست اما تو برا من دعا کن اگه حال داشتی
پنجشنبه است و من به یادتم ....روحت شاد ای دوست
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

aisan.
17th January 2015, 12:45 PM
دوست قدیم ام چرا رفتی تا بی دوست بشم
حالا هرچی میگردم مثل تو نیست و من حرفامو فقط میتونم به خودم بگم
یه روزی یه مدتی یه جایی به آدمایی اعتماد کردم که دوستم نبودن
بفکر منافع خودشون بودن و من ساده نفهمیدم و
چرا نستی به امید دیدن تو روزامو شب میکردم بعد کنکور ببینمت ولی قبلش رفتی
و من شدم کسی که نیست
دیگه واقعی نیستم همین
یه ظاهر که نمیدونه کی میتونه بیاد پیشت و مطمئن نیست کجا اون روز میاد
فقط منتظرم
امیدوم اینه قولی که بهت دادم بتونم عمل کنم
اما اینن روزا ناامیدم
مطمئن نیستم یتونم
کاش زمان به عقب میرفت و الان یه روزگاری دیگه بود
نمیدونم کاش زمان جلو میرفت و زودتر به تو میرسیدم
نتونستم بین این همه ادمی که میبینم با کسی دوست بشم
مشکل حتما از منه وگرنه چرا بقیه تونستن دوستی داشته باشن و مثل من نباشن
من فقط با همه حرف میزنم ولی فاصله من و دوستی خیلی هست.
دوست بچگی ام خوشی هام تموم تمومش اینه که برم باشگاه همین بقیه روزگارم رو خودم نیستم
کاش الان بودی باهات دردودل میکردم
کسی که من رو بخاطر خودم دوست داشت و لبخنداش از رو لبش نمیرفت
کاش کمی از صبر تو رو داشتم
منتظر دیدارتم[golrooz]

homeyra
29th January 2015, 07:51 PM
آن چیزی که هیچ کس نمیپرسد،این است که:
"به چه قیمتی عادت می کنیم؟!...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

homeyra
5th February 2015, 07:10 PM
امروز را در خانه می مانم
ور در را به روی کسی نمی گشایم
اما بی در و پیکر است
خانه ذهنم،
می آیند و می روند
دوستان ناموافق
آشنایان ناسازگار
...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سروه74
5th February 2015, 08:09 PM
تقدیم به همبازی دوران کودکی ام...




سلام...

نمیدونم از کجا شروع کنم؟ازکجا بنویسم؟و حتی چجور بنویسم؟
خب البته باید بهم حق بدی چون وقتی نمیدونم چجور "تموم" شد،خب چطور باید بدونم که چگونه و با چه قواعدی "شروع" کنم؟
اما دلمو میزنم به دریا و از تو مینویسم...و این تنها کاریه که من میتونم برای تو...برای هم بازی کودکی ام انجام بدم...
روزهای کودکی،برای من چیزی جز تصویری مبهم نیست...بازی هاش...خاطراتش و آدم هاش...
اما همیشه کودکی به یادماندنی ترین دوران زندگی آدم هاست...هم به خاطر بیخیالیش و هم به خاطر دوستان بی شیله پیله اش...
چندوقت پیش سراغ آلبوم عکسای کودکیم رفتم...بااینکه خیلی خیلی سرم شلوغ بود،گفتم بذار برم یه نگاه به عکسا بندازم...
کار داشتم و عجله...با خودم گفتم عجب کاری کردم که توی این هیر و ویری یاد بچگیا کردم...کاشکی عکسارو جمع کنم و برم پی کارای خودم...! اما...به یه عکس که رسیدم مکث کردم...تو هم توش بودی...به من نگاه میکردی و جفتمون داشتیم میخندیدیم...آخی...خیلی کوچولو...ولی شنیدم الان خیلی خیلی قدکشیدی...
من چیز زیادی از تو نمیدونم...از اون دوران بیشتر از پونزده،شونزده سال میگذره...و من از تو دوست قدیمی چندان خبری نداشتم و فقط دورا دور یه خبرهایی میشنیدم...
نمیدونستم که درس خوندی یا نه؟اگه آره چه رشته ای؟اصلا چند سالته؟
آدما بزرگ میشن وپرمشغله...
اتفاقا چند روز بعد، از تو خبری شنیدم....
دلم میخواست حالا که بااین عکس یاد تو افتادم بهترین خبرهارو ازت بشنوم...اینکه موفقی...شادی...

اما نه اینکه خبر رفتنت رو بشنوم...
اینکه تو رفتی با هزار آرزو ....
اینکه چقدآروم توی خواب ،سکته کردی و برای همیشه با هزار آرزو رفتی...
اینکه میگم هزار آرزو چون تو فقط بیست و چند سالت بود.....خیلی خیلی کم سن...
نتونستم مراسم ختمت رو بیام...آخه من الان باید میومدم مراسم ازدواج تو نه.............
کاشکی من به جای تو رفته بودم... اینکه من و تو یه کودکی داشتیم،اما تو رفتی و من هنوزهستم.....نمیدونم ولی خبر رفتنت من رو خیلی خیلی داغون کرد... اینکه یک جوون بیست و خورده ای ساله،باید سکته کنه...واقعا ناراحت کننده اس
اما خیلی خوب میدونم که گریه و ناراحتی برای تو به هیچ وجه کارساز نیست....پس من هم به هیچ وجه گریه نمیکنم...مثل همیشه...چون متاسفانه یا خوشبختانه به گریه کردن اعتقادی ندارم ....
اما خواستم برای تو کاری کرده باشم تا روحت شاد بشه...و از دوستی با من خوشحال بشی...
بخاطر همین، اینجا (والبته قبل از اون توی ذهن و قلبم) از تو مینویسم و با خودم عهد میکنم که همیشه به یادت باشم...
و از کسی که این متن رو میخونه خواهش کنم که قبل از اینکه این صفحه رو ببنده، یک صلوات،تنها یک صلوات برای شادی روح دوست قدیمی من بفرسته...
اینطوری میتونم مطمئن شم باز داری مثل اون عکس به من نگاه میکنی و میخندی....
دوست خوب و همبازی دوران خوش کودکی من روحت شاد...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم....
روحت شاد...


ممنون از همه ...

روحشون شادحمیراجان
ولی کاش این خاطره رو نمینوشتی یاد یه دوست دوران کودکیم افتادم که نباید یادش می افتادم
بغض الان توگلومه وچشام پرازاشکsh_omomi37sh_omomi37sh_omomi37
دوست من نمرده ولی
.
.
.
همه چیزخیلی بدتموم شد

homeyra
11th February 2015, 09:35 PM
تداعی نشو این قدر
در این خیابان
در این همه آدم....

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم....

homeyra
19th March 2015, 08:29 PM
پنجشنبه است...
و دلم برای آنان که دیگر ندارمشان تنگ است
پنجشنبه است...
و جای خالی عزیزان رفته به خاک دیوانه ام می کند.
پنجشنبه است...
و بوی حلوایی خیرات...یاد آدم های رفته...تنهایی لاکردار...
پنجشنبه است...
اندوه آدم ها ...اندوه مرده ها..گزگز کردن زخم حماقت ها...شوری اشک ها...
ثانیه ثانیه هایم بوی دل گرفتگی و دل تنگی می دهد...
چه مهمان های بی دردسری هستند رفتگان
تنها با فاتحه ای قانعند...
آخرین پنجشنبه سال به خیر

homeyra
7th May 2015, 10:23 PM
دلگیرم از شهری که با من
هرکاری کرد از رو غرض کرد
با هرکی از دردام گفتم
یا رفت، یا حرفو عوض کرد

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد