PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نثر قطعاتی از عرفان نظر آهاری



ستاره 15
20th December 2012, 07:55 PM
عاشقانه ترين آواز کلاغ

کلاغ لکه ننگی بود بر دامن آسمان و وصله ناجور بر لباس هستی
و صدای ناهموار و ناموزونش خراشی بود بر صورت احساس
با صدايش نه گلی می شکفت و نه لبخندی بر لبی می نشست
صدايش اعتراضی بود که در گوش زمين می پيچيد

کلاغ خودش را دوست نداشت و بودنش را
کلاغ از کائنات گله داشت

کلاغ فکر می کرد در دایره قسمت نازيبايی ها تنها سهم اوست
و نظام احسن عبارتی است که هرگز او را شامل نمی شود

کلاغ غمگينانه گفت: کاش خداوند این لکه سياه را از هستی می زدود
و بالهايش را می بست تا ديگر آواز نخواند

خدا گفت: صدايت ترنمی است که هر گوشی آن را بلد نيست
فرشته ها با صدای تو به وجد می آيند

سياه کوچکم! بخوان ! فرشته ها منتظر هستند
و کلاغ هيچ نگفت!

خدا گفت: سياه چونان مرکب که زيبايی را از آن می نويسند
و تو اين چنين زيبايی ات را بنويس
و اگر نباشی جهان من چيزی کم دارد
خودت را از آسمانم دريق نکن
و کلاغ باز خاموش بود

خدا گفت: بخوان! برای من بخوان
اين منم که دوستت دارم سياهی ات را و خواندنت را.
و کلاغ خواند
اين بار اما عاشقانه ترين آوازش را خدا گوش داد
و لذت برد و جهان زيبا شد...

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد