PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی کاریکلماتورهای اکسیر



ستاره 15
18th December 2012, 09:08 PM
http://www.1doost.com/Files/Pictures/1389/08/12/Exir/002.jpg

اکبر اکسیر
در چهارم اسفند1332در محله آبروان شهرستان مرزی آستارا متولدشد. بازنشسته آموزش وپرورش آستارا و در حال حاضر همراه با طراحی آرم وگ رافیک به شعر ون قد شعر مشغول است.شعر را از سال 1347 شروع نمود و انواع قالب ها شعر را ادامه داده است .در سال 1361 اولین مجموعه شعرش به نام "درسوگ سپیداران" توسط انتشارات امیرکبیر (11هزارنسخه) چاپ و منتشر نمود که شامل شعرهای قبل و بعد از انقلاب می باشد.در طول مدت شعر و شاعری نقد شعر را با فعالیت های هنری در زمینه گرافیک ادامه داد.

در سال 1372تاسال 1381 از شعر کناره گرفته و بعد از ده سال با پیشنهاد شعر فرانو به جامعه ادبی دوره جدید شعری خود را آغاز نموده است و طنز به مفهوم مطلق را با شعرهای جدیدش عرضه نموده .آثارش:
مجموعه شعر "زنبورهای عسل دیابت گرفته اند" انتشارات مروارید آلبوم "پسته لال سکوت دندان شکن است"
آلبوم «بفرمائید بنشینید صندلی عزیز!»

خواهش
شیر مادر، بوی ادکلن می داد
دست پدر، بوی عرق
(گفتم بچه ام نمی فهمم)
نان، بوی نفت می داد
زندگی، بوی گند
(گفتم جوانم نمی فهمم)
حالا که بازنشسته شده ام
هر چیز، بوی هر چیز می دهد، بدهد
فقط پارک، بوی گورستان
و شانه تخم مرغ، بوی کتاب ندهد!

قلعه حیوانات
در کوچه، گوسفندم
در مدرسه، طوطی
در اداره، گاو
به خانه که می رسم سگ می شوم
چوپانی از برنامه کودک داد می زند:
گرگ آمد! گرگ آمد!
و من کنار بخاری
شعر تازه ام را پارس می کنم!





من تعجب می کنم
چطور روز روشن
دو ئیدروژن
با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند
وآب ازآب تکان نمی خورد!
---------------------------------
پزشکان اصطلاحاتی دارند
که ما نمی فهمیم
ما دردهای داریم که آنها نمی فهمند
نفهمی بد دردی است
خوش به حال دامپزشکان!
-----------------
بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد
شیر مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه میگفت:
گوساله ، بتمرگ!

-------------------------
با اجازه محیط زیست
دریا، دریا دکل می‌کاریم
ماهی‌ها به جهنم!
کندوها پر از قیر شده‌اند
زنبورهای کارگر به عسلویه رفته‌اند
تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند
جه سعادتی!
داریوش به پارس می‌نازید
ما به پارس جنوبی!
------------------------
رخش،گاری کشی می کند
رستم ،کنار پیاده رو سیگار می فروشد
سهراب ،ته جوب به خود پیچید
گردآفرید،از خانه زده بیرون
مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند
ابوالقاسم برای شبکه سه ،سریال جنگی می سازد
وای...
موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند!!
----------------------
صفر را بستند
تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد