PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : یکتا پرستی سقراط ؟!!!



ab.bb
17th December 2012, 04:44 AM
در سال ۳۹۹ پیش از میلاد، سقراط به فاسد کردن جوانان متهم شد. اتهام دیگر او بی‌اعتقادی به خدایان بود. سقراط را به دادگاه فراخواندند و قضّات مجازات مرگ را برای سقراط خواستار شدند.[۲] بر اساس آنچه افلاطون که خود در جلسهٔ دادگاه حاضر بوده، در رسالهٔ آپولوژی نوشته است؛ در ابتدا اتهام سقراط به او فهمانده می‌شود و سپس سقراط در مقام دفاع از خود برمی‌آید. او منکر آن است که جوانان را فاسد کرده باشد. سقراط شرح می‌دهد که نه تنها عموم مردم بلکه معبد دلفی او را داناترین افراد بشر دانسته، در حالی که تنها علمی که او دارد؛ علم به جهل خویشتن و ناچیزی علم بشر در برابر علم خداست.[۲]

سقراط می‌گوید که او منکر خدایان آتن است، خود به خدایی یگانه باور دارد. او تعلیم فلسفه را وظیفه‌ای می‌داند که از سوی خدا به او محوّل شده و او اطاعت خدا را بر اطاعت مردم ترجیح می‌دهد. پس از پایان این خطابه، قضّات حکم به سرکشیدن جام زهر صادر می‌کنند، و سقراط خطابه‌ای نهایی ایراد می‌کند که در آن بیش از پیش، از اعتقادش به زندگی پس از مرگ سخن می‌گوید. در نهایت، در حالی که شاگردانش پیشنهاد فرار به او می‌دهند، او مرگ را به فرار ترجیح می‌دهد.
لینک منبع (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B7#.D8.B4.D9.87.DB.8C. D8.AF_.D8.B1.D8.A7.D9.87_.D8.AD.DA.A9.D9.85.D8.AA)

با توجه به اطلاعتی که من دارم؛در اون دوران فقط قوم یهود به وسیله شریعت موسی ، به وجود خدای یگانه آگاه بودن.دین الهی دیگه ای در اون زمان نبوده.
سوالی که برای من مطرح هست؛ اینه که سقراط چطور به وجود خدای یگانه پی برده؟
حالا این خدای یگانه ای که سقراط ازش صحبت میکنه؛ آیا منظورش همون خدایی هست که ما الان بهش اعتقاد داریم؛ یا نه؟
ایا سقراط در دوران خودش اولین کسی بود ؛ که درباره خدای یگانه صحبت کرد؛ یا اینکه این باور در بین هم عصرانش وجود داشته، و افراد دیگه ای هم بهش معتقد بودند؟

s.ak
17th December 2012, 06:23 AM
سلام دوست عزیز!

من نظر شخصی خودم را میگم:

فکر کنم سقراط از نفی به حقیقت رسیده

فکر میکنم سقراط خیلی دقیق بوده و واقعا به هر چیزی که میدیده دقت میکرده فقط یه آدم باهوشه که میتونه بدون هیچ پیش زمینه ای به یه همچین دید وسیعی از زندگی برسه

در ضمن من فکر میکنم کسی که به تنهایی به یه همچین فکری برسه وبرای اعتقاد عمیقش حتی از جونش بگذره حتما از حمایت وراهنمایی خدا برخوردار بوده

حتی پیامبر ها هم در اوج تنهایی میگفتن خدا یکی است و مورد آزار قرار میگرفتن البته نمیگم سقراط پیغمبره ولی حرفم اینه که خدا هدایت را برای هرکه بخواهد قرار میدهد

!!! MORTIMER
17th December 2012, 08:11 AM
من شناخت کاملی از سقراط ندارم. اما اینکه سقراط قبل از مسیح چگونه توانسته به یکتا پرستی برسه، جوابم اینکه از زمان آدم تبلیغ بوسیله پیامبران متعددی صورت گرفته نوح، سلیمان ، ابراهیم،اسمائیل،اسحاق ،اسرائیل،یوسف، موسی و.... شاید از طریق ائمه. و یک راه دیگری نیز هست که خود شما اشاره کردید، اونم درک وجود خالقی بی همتا از طریق منطق عقلی ، که شاید از اون طریق بهش رسیده باشه مانند اصحاب کهف. در هر صورت موضوع جالبی بود تشکر.

ab.bb
17th December 2012, 08:47 AM
با توجه متن تورات، نزدیک ترین پیامبر به سقراط، ملاکی بوده. ملاکی، 400 سال قبل از مسیح زندگی میکرده. البته برای قوم اسرائیل فرستاده شده بود و به خارج از اسرائیل نرفت . نزدیک ترین فاصله بین اسرائیل تا یونان هم 1410.94 کیلومتر بود.

http://uploadtak.com/images/m2174_map.jpg

با توجه به این اطلاعات هم دقیق نمیشه نتیجه گرفت؛ یکتاپرستی رو از قوم اسرائیل یاد گرفته؛ یا نه.

SaSaMc2
17th December 2012, 10:42 AM
سلام...[golrooz]

يوناني ها مردم خالي بند و پيازداغ زيادكني هستند...

واسه همين اول بايد ديد داستان جام شوكران راسته يا نه...

بعد شايد به كمك دوستان علت اولين خودكشي تاريخ و يكتاپرستي روشن تر شد...

BaAaroOoN
17th December 2012, 05:34 PM
واسه همين اول بايد ديد داستان جام شوكران راسته يا نه...


سلام
جام شوکران؟!!!!!!!؟؟؟؟!؟!؟!؟!؟
اگر براتون مقدوره تعریف کنین
چون من این قضیه رو نشنیدم
برام جالب شد
ممنون[golrooz]

natanaeal
17th December 2012, 05:45 PM
پیشنهاد میکنم از کسی که کاملا تاریخ و همچنین تاریخ اسلام رو مطالعه کردند و این موضوع و اطلاعات فقط متوجه اساتید تاریخ بوده ودر بخش فلسفه نخواهد گنجید
پیشنهاد میکنم اگر تالار تاریخ در سایت قرار داره در اون بخش از مدیر تالار راهنمایی بخواهید
ادیان و مذاهب بزرگ جهان:
ایین اسلام:622 میلادی
آئین مسیح (دقیقا اطلاع ندارم)اما عیسی (ع) در ابتدا یهودی بوده
زرتشت:660سال قبل از میلاد
آیین یهود:13 قرن پیش از میلاد مسیح
آئین شینتو:چندین هزار سال قبل در ژاپن
آئین کنفوسیوس:قرن ششم پیش از میلاد در چین
آئین لائوتسه:600سال پیش از میلاد مسیح در چین
آئین توتمیسم:بدوی ترین آئین بشری
اما سقراط:
سقراط
فيلسوف يوناني (470 – 392 ق.م )

470 سال‌ قبل‌ از ميلاد مسيح‌، سقراط در
«آلوپكاي‌» آتن‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. والدينش‌ از افراد برجسته‌ و متشخص‌ جامعه‌
يونان‌ بودند. پدرش‌» سوفرونيسك» ‌حجار، پيكرتراش‌ و اهل ‌علم‌ و مطالعه‌ بود.
مادرش‌ فنارت نام داشت كه ‌قابله‌ بود و با «زانتیپ» که بسیار جوانتر از خودش بود،
ازدواج کرد. حاصل این ازدواج 3 پسر با نامهای
«لا مپروسل»، «سوفرونیسوس» و
«منگزتوس» بود. هنگامی که او اعدام شد، آنها بسیار کوچک بودند.
آغاز زندگي‌
سقراط مصادف‌ با دوران‌ شكوفايي، ‌عظمت‌ و افتخار آتن‌ بود. وي از همان‌ دوران‌
كودكي ‌تحت‌ سرپرستي‌ و نظارت‌ پدرش‌ با كتاب‌ و مطالعه ‌آشنا شد. هنگامي‌ كه‌ پا
به ‌سن بيست‌ و يك‌ سالگي‌ گذاشت‌، افكارش‌ متوجه‌ مفهوم‌ انسانيت‌ شد. در آن‌
زمان، ‌بيشتر تلاش‌ فلاسفه‌ و متفكران‌ درباره‌ جهان‌ و چيستي‌ آن‌ بود؛ اما سقراط
پا را فراتر از آن‌ گذاشت‌ و بر اين اعتقاد بود كه براي فهم جهان،‌ بايد ابتدا
انسان‌ را بشناسيم‌...
سيسرون فيلسوف رومى سالها پس از مرگ سقراط در اين باره
مي گويد :
«سقراط فلسفه را از آسمان به زمين آورد، فلسفه را به خانه ها و
شهرها برد و فلسفه را وادار نمود تا به زندگى، اخلاقيات و خير و شر بپردازد».

در جامعه آن زمان يونان، سوفسطاييان تاثير اساطير و اديان را در زندگى مردم به
شدت كم كرده بودند. از اين رو سقراط سعى داشت تعريف كامل و جهانشمولى از اخلاق
ارايه دهد تا جايگزين مناسبي براى اساطير و اديان باشد. او بر خلاف سوفسطاييان
معتقد بود كه تشخيص درست و نادرست برعهده عقل آدمى است، نه برعهده جامعه و سير
تحولات آن. او براى نيكوكارى و درستكارى مبنايى عقلانى جستجو مي كرد و معتقد بود كه
هركس درست و غلط را از لحاظ عقلى تشخيص دهد، به كار نادرست دست نمي زند و تمام
شرهايى كه از افراد مختلف مي بينيم، در اثر نادانى آنهاست.
سقراط از سيماي‌
جذابي‌ برخوردار نبود، لذا مردم‌ عامي‌ او را از تبار پست‌ترين‌ و فرومايه‌ترين‌
مردمان‌ مي‌دانستند. در آن‌ روزگار، زشتي در‌ نزد يونانيان‌ مايه‌ نفي‌ بود. روزي‌
بيگانه‌اي‌ سيماشناس‌ كه‌ از آتن‌ مي‌گذشت،‌ در حضور‌ سقراط گفت : او ديوي‌ است‌
كه‌ همه‌ شهوت‌ها و آزها را در خود دارد و سقراط با خونسردي‌ گفت ‌: چه‌ خوب‌ مرا
مي‌شناسي‌ سرورم. سقراط احساس‌ مي‌كرد رسالتي‌ بر‌ دوش‌ دارد و بايد حقيقت‌ را
بيابد و به‌ همگان‌ نشان‌ دهد كه ‌علم‌ حقيقي‌ يعني‌ (علم‌ به‌ اين‌ كه‌ نمي‌دانم‌(
.
سقراط را بيشتر از طريق ارسطو به خصوص شاگردش افلاطون مي شناسيم. زيرا او در
طول زندگي خود، چيزى ننوشت و بيشتر اطلاعات ما در مورد وي از طريق شاگردانش بدست
آمده است. اين امر به همراه مرگ دلخراشش باعث شده كه وى دركتب زيادى با مسيح مقايسه
گردد.
در واقع، جزﺌیات زندگی سقراط از 3 منبع هم عصر سر چشمه می گیرد : 1-
گفتگوهای افلاطون 2- نمایشنامه های «اریستوفان» (کمدی نویس یونانی ) 3- گفتگو های
«زنوفون» . زنوفون و افلاطون مریدان واقعی سقراط بودند .

بارزترين موضوعى
كه هنگام مطالعه سقراط به آن برمي خوريم، هنر گفت و شنود وي مي باشد. خود او در اين
باره مي گويد : من نيز مانند مادرم هنر مامايى دارم. مامايى من، مامايى حقيقت و
دانش است. او دايماً تاكيد مي كرد كه خود چيزى نمي داند، بلكه مانند مامايان عمل مي
كند؛ يعنى با گفتگويى هدفمند، نقاط ضعف و قوت افكار و عقايد افراد را به آنها نشان
مي دهد و از اين طريق به زاده شدن حقيقت و دانش در آنها كمك مي كند.
سقراط
هنگام بحث با افراد مختلف، به شرايط و موقعيت اجتماعى آنان توجهى نمي كرد. روش
سقراط بدين گونه بود كه ابتدا در بحث اظهار ناداني مي كرد، سپس شخص را با پرسيدن
برخي سوالات، به نقطه اى خاص هدايت نموده و تناقض در افكار و عقايد شخص مقابل را
برايش روشن مي ساخت. در اين روند، تعريف كردن موضوعات براى سقراط از اهميت خاصى
برخوردار بود. چون به اعتقاد او، ابتدا بايد دانست كه منظور از مفاهيمى مانند
عدالت، فضيلت، شجاعت و پرهيزگارى چيست، سپس مي توان در مورد اين مفاهيم صحبت كرد.

او براى رسيدن به تعريف صحيح يك مفهوم، از شيوه اى استقرايى استفاده مي كرد؛
بدين معنا كه ابتدا مثال ها و شواهدى را درباره موضوع مورد نظرش پيدا نموده و سپس،
از اين جزييات بدست آمده براى رسيدن به كليات مطلب استفاده مي كرد. وي پس از فهميدن
قاعده كلى، آن را براى موارد خاص تطبيق و تعميم مي داد. مثلا هنگام گفتگو، نظر طرف
مقابلش را درباره عدالت جويا مي شد، مخاطب هم براى رسيدن به تعريف، مثال هايى
رامطرح مي نمود. سپس با نشان دادن روابط و مشتركات اين مثال ها، شخص را به تعريفى
از مفهوم مورد نظر( مثلا عدالت) مي رساند. بعد از اين مرحله، سقراط موارد مخالف و
متضاد با تعريف را يادآورى مي كرد. بدين ترتيب، فرد مورد نظر دايماً مجبور مي شد كه
تعريف خود را تغيير دهد تا به مفهوم صحيحى برسد. در اين ديالوگ ها، شخص به اشتباهات
و ناتواني هاي خود پى مي برد.
در روزگارى كه سقراط در آن زندگى مي كرد، دموكراسى
آتن رو به نابودي نهاده بود و در بسيارى از نهادهاى مهم كشور، اعضا به ترتيب حروف
الفبا انتخاب مي شدند؛ به طوري كه گاهى در ميان آنها كشاورز و بازارى ساده نيز ديده
مي شد و يا سران لشگر به سرعت عوض مي شدند.
به عقيده سقراط ، همانگونه كه كفاش
و نجار به مهارت در رشته خود نياز دارند، حاكم نيز بايد تخصص لازم را براى حكومت
داشته باشد؛ يعني داراى فضيلت سياسى براى حكومت باشد. سقراط ، دموكراسى يونان را
به باد تمسخر گرفته، دم از صلاحيت و شايستگى براى حكومت مي زد؛ كه البته، بزرگترين
مدعى اين صلاحيت، اشراف و ثروتمندان بودند كه اعتقاد داشتند اين شايستگى براى حكومت
از نژاد و تبارشان حاصل مي شود، ولى سقراط معتقد بود كه اين شايستگى و فضيلت با
آموزش و تربيت پديد مي آيد و ناشى از روح انسانى است. البته بايد توجه داشت كه در
آن زمان، اين آموزش ها و نوع تربيت بيشتر مخصوص طبقه اشراف و نه همه مردم، بوده
است.
در شرايطى كه جنگ و خطر توطئه و قيام اقليت ثروتمند، جامعه دموكرات يونان
را تهديد مي كرد، سقراط جوانان متمايل به آريستوكراسى را به دور خود جمع نموده و
درباره فضيلت سياسى با آنها صحبت مي كرد. همين امر باعث شد كه حكومت تصميم به اعدام
سقراط بگيرد. در دادگاهى كه براى محاكمه سقراط تشكيل شد، وي به دفاع از خود برخاست
كه متن دفاعيه او در Apology افلاطون موجود است. سقراط اين امكان را داشت كه با
طلب عفو از دادگاه، خود را از مرگ نجات دهد، ولى نپذيرفت كه از عوامى كه مدام مورد
تمسخر او بودند، طلب بخشش كند. دوستان سقراط نيز امكان فرار وى از زندان را فراهم
ساخته بودند، ولى او اين كار را انجام نداد. بر اساس منابع « افلاطون » و« زنون » ،
سقراط در آن زمان به چند دلیل فرار نکرد :
1- او معتقد بود که چنین فراری ترس
از مرگ تلقی می شود که هیچ فیلسوفی این را نمی پسندد.
2 - حتی اگر فرار کند، او
و تعلیماتش گسترش نمی یابند.
3- به پیروی از قوانین اجتماعی معتقد بود.

افلاطون در نوشته هاي خود، سقراط را چنین توصیف كرده که ساعتها در حیاط مدرسه
وقت می گذراند تا با بچه ها ارتباط دوستی برقرار کند. در « زنوفون » و «سمپوزیوم»
آمده است که سقراط خود را تنها وقف آنچه که بالاترین هنر یا شغل می پنداشت، می کرد.
در نهايت نيز به دليل افکاری که برای مردم آتن قابل درک نبود، گناهکار شناخته شده،
محکوم به مرگ شد و این اعدام با مخلوطی از زهر شوکران انجام گرفت.
سقراط حتي
هنگامي که جام شوکران را مي نوشيد ، آرامش خود را از دست نداد. وي ياران خود را به
آرامش دعوت نموده و بحث را به ويژگي هاي آن جهان کشانيد و گفت : « من عقيده دارم که
مردگان آينده اي دارند و اين آينده براي خوبان نيکوتر است تا براي بدان».
در سده
هاي اخير، هيچ متفکري وجود ندارد که مستقيم يا غيرمستقيم از سقراط و افلاطون تاثير
نپذيرفته باشد. در همه اعصار، انسان هاي بزرگي بوده اند که انديشه هاي ژرف و عميق
داشته اند، اما کمتر انساني مانند سقراط ، هم از عقل و خرد و هم از عشق و عاطفه
بهره کامل داشته است.
سقراط مردي‌ ساده‌ بود و زندگي‌ به ‌دور ازتجمل‌ داشت‌. او
مي‌گفت‌ :« بالش‌ من‌ سنگ‌ ، لحافم‌ آسمان‌ و زيرانداز من‌ زمين‌ است»‌. وي عقيده‌
داشت‌ كه‌ زندگي‌ به‌ هيچ‌ نمي‌ارزد، همه‌ چيزفناپذير است‌، جز خود انسان‌ و
كردارش‌ كه‌ براي‌ نسل‌هاي آينده‌ باقي‌ مي‌ماند.
در تاريخ انديشه‌ غرب، سقراط
يك مرجع است، چرا كه از « قبل از سقراط » و « بعد از سقراط» سخن می‌رانند. «آپولون»
(Apollon) سقراط را «داناترين انسانها» مي داند و بر اين باور است كه يگانه دانايی
او، آگاهی از نادانی اش است. سقراط انديشمندی است كه سعي در بيدار نگهداشتن جامعه‌
زمان خود را دارد؛ مردی كه حقيقت و نيكی را تعقيب مي كند؛ تا آنجا كه به جای آسوده
خفتن، به مرگ آرام تن مي دهد... و اين، روش سقراط برای جاودانه زيستن است.

اما در مجموع یگانه پرستی کسی مثل سقراط در بین مردمی که خدایان متعددی با وجود متیس ، زئوس ، می نرو ، وستا ، آپولو ، هفاتیستوس ، سرس ، دیانا ، ونوس ، هرمس ،آرس ، کوپید ،دنیریوس ، هلن ،هرکول ،پرومته ، هیپریود و ...
برداشت شخصی من : مسلما عوام بنا بر قدرت پرورش یافته در این افراد از سادگی و جهل عنوان انها به خدایی را پذیرفته و بعد از توضیحات و تفاسیر سقراط به او روی آورده و از آنجایی که همه کسانی که ادعا دارند بر ادعای پوچ و تهی خود واقفن به شکل های غیر انسانی مروجین حق و حقیقت را به نحوی سرکوب تا به منافع خود برسند و مردم طبق معمول تنها نظاره گر خواهند بود
اینکه صرفا سقراط منظور به خدایی که محمد (ص) یعنی خدای تک تک ما داشته کسی قطع به یقین نخواهد توانست گفت چون همه از تحریف تاریخ جهت منافع شخصی سیاست مداران دوره ها اطلاع داریم و خیلی مسائل دیگر

natanaeal
17th December 2012, 05:57 PM
سلام
جام شوکران؟!!!!!!!؟؟؟؟!؟!؟!؟!؟
اگر براتون مقدوره تعریف کنین
چون من این قضیه رو نشنیدم
برام جالب شد
ممنون[golrooz]

http://www.firooze.ir/article-fa-244.html

لینک بالا از سقراط باذکر برداشت از چه کتابهایی صحبت کرده

دوست عزیزم جام شوکران:
شوکران گیاهی از زیرتیرهٔ چتری‌ها (نام علمی Apioideae) از جنس شوکران‌ها (نام علمی Conium) می‌باشد. در قدیم به شوکران، دوراس تفتی، بیخ کوهی و تفت بیخ هم گفته می‌شد. به‌ویژه در جنوب ایران به آن دوراس تفتی گفته می‌شد که منسوب به شهر تفت یزد است.
شوکران گیاهی علفی و دوساله با ساقی صاف و بدون کرک است. گل‌های آن سفیدرنگ و برگ‌هایش دارای بریدگی‌های زیاد است. بیخ شوکران و عصاره برگ و ساقه آن سمی بوده و جنون‌آور است. (ر. ک. به خاصیت سمی در پایین). بوی آن ضعیف و مزه‌اش اندک است. از نظر ظاهری با رازیانه همانندی دارد.
از گونه‌های آن شوکران آبی و شوکران صغیر است.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D9%86
امیدوارم کافی باشه[golrooz]

v.m 2020
17th December 2012, 08:04 PM
وقتی که انیشتین شیعه می شه ، می خوای سقراط یکتاپرست نشه ؟

hakim201172
8th February 2014, 12:47 AM
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
اللهم نعوذ بک
کی گفته انشتین شیعه شده؟

- - - به روز رسانی شده - - -


در سال ۳۹۹ پیش از میلاد، سقراط به فاسد کردن جوانان متهم شد. اتهام دیگر او بی‌اعتقادی به خدایان بود. سقراط را به دادگاه فراخواندند و قضّات مجازات مرگ را برای سقراط خواستار شدند.[۲] بر اساس آنچه افلاطون که خود در جلسهٔ دادگاه حاضر بوده، در رسالهٔ آپولوژی نوشته است؛ در ابتدا اتهام سقراط به او فهمانده می‌شود و سپس سقراط در مقام دفاع از خود برمی‌آید. او منکر آن است که جوانان را فاسد کرده باشد. سقراط شرح می‌دهد که نه تنها عموم مردم بلکه معبد دلفی او را داناترین افراد بشر دانسته، در حالی که تنها علمی که او دارد؛ علم به جهل خویشتن و ناچیزی علم بشر در برابر علم خداست.[۲]
حضرت موسی (ع) ...نه موسی خالی

سقراط می‌گوید که او منکر خدایان آتن است، خود به خدایی یگانه باور دارد. او تعلیم فلسفه را وظیفه‌ای می‌داند که از سوی خدا به او محوّل شده و او اطاعت خدا را بر اطاعت مردم ترجیح می‌دهد. پس از پایان این خطابه، قضّات حکم به سرکشیدن جام زهر صادر می‌کنند، و سقراط خطابه‌ای نهایی ایراد می‌کند که در آن بیش از پیش، از اعتقادش به زندگی پس از مرگ سخن می‌گوید. در نهایت، در حالی که شاگردانش پیشنهاد فرار به او می‌دهند، او مرگ را به فرار ترجیح می‌دهد.
لینک منبع (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B7#.D8.B4.D9.87.DB.8C. D8.AF_.D8.B1.D8.A7.D9.87_.D8.AD.DA.A9.D9.85.D8.AA)

با توجه به اطلاعتی که من دارم؛در اون دوران فقط قوم یهود به وسیله شریعت موسی ، به وجود خدای یگانه آگاه بودن.دین الهی دیگه ای در اون زمان نبوده.
سوالی که برای من مطرح هست؛ اینه که سقراط چطور به وجود خدای یگانه پی برده؟
حالا این خدای یگانه ای که سقراط ازش صحبت میکنه؛ آیا منظورش همون خدایی هست که ما الان بهش اعتقاد داریم؛ یا نه؟
ایا سقراط در دوران خودش اولین کسی بود ؛ که درباره خدای یگانه صحبت کرد؛ یا اینکه این باور در بین هم عصرانش وجود داشته، و افراد دیگه ای هم بهش معتقد بودند؟

hakim201172
8th February 2014, 12:50 AM
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم نعوذ بک
حضرت موسی (ع).......نه موسی خالی

عرفان سلیم زاده
8th February 2014, 07:42 AM
در سال ۳۹۹ پیش از میلاد، سقراط به فاسد کردن جوانان متهم شد. اتهام دیگر او بی‌اعتقادی به خدایان بود. سقراط را به دادگاه فراخواندند و قضّات مجازات مرگ را برای سقراط خواستار شدند.[۲] بر اساس آنچه افلاطون که خود در جلسهٔ دادگاه حاضر بوده، در رسالهٔ آپولوژی نوشته است؛ در ابتدا اتهام سقراط به او فهمانده می‌شود و سپس سقراط در مقام دفاع از خود برمی‌آید. او منکر آن است که جوانان را فاسد کرده باشد. سقراط شرح می‌دهد که نه تنها عموم مردم بلکه معبد دلفی او را داناترین افراد بشر دانسته، در حالی که تنها علمی که او دارد؛ علم به جهل خویشتن و ناچیزی علم بشر در برابر علم خداست.[۲]

سقراط می‌گوید که او منکر خدایان آتن است، خود به خدایی یگانه باور دارد. او تعلیم فلسفه را وظیفه‌ای می‌داند که از سوی خدا به او محوّل شده و او اطاعت خدا را بر اطاعت مردم ترجیح می‌دهد. پس از پایان این خطابه، قضّات حکم به سرکشیدن جام زهر صادر می‌کنند، و سقراط خطابه‌ای نهایی ایراد می‌کند که در آن بیش از پیش، از اعتقادش به زندگی پس از مرگ سخن می‌گوید. در نهایت، در حالی که شاگردانش پیشنهاد فرار به او می‌دهند، او مرگ را به فرار ترجیح می‌دهد.
لینک منبع (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B7#.D8.B4.D9.87.DB.8C. D8.AF_.D8.B1.D8.A7.D9.87_.D8.AD.DA.A9.D9.85.D8.AA)

با توجه به اطلاعتی که من دارم؛در اون دوران فقط قوم یهود به وسیله شریعت موسی ، به وجود خدای یگانه آگاه بودن.دین الهی دیگه ای در اون زمان نبوده.
سوالی که برای من مطرح هست؛ اینه که سقراط چطور به وجود خدای یگانه پی برده؟
حالا این خدای یگانه ای که سقراط ازش صحبت میکنه؛ آیا منظورش همون خدایی هست که ما الان بهش اعتقاد داریم؛ یا نه؟
ایا سقراط در دوران خودش اولین کسی بود ؛ که درباره خدای یگانه صحبت کرد؛ یا اینکه این باور در بین هم عصرانش وجود داشته، و افراد دیگه ای هم بهش معتقد بودند؟

به این دین ها که یکتا پرستی توشون هست میگن دین های ابراهیمی.
حضرت ابراهیم خیلی قبل از تر از حضرت موسی می زیسته.
میخوام بگم برای یک فرد مثلا سقراط فرصت این بوده که تحقیق کنه.
اما اینم بگم که سقراط متاسفانه هیچ دست نوشته ای از خودش بر جای نزاشته.
هر چی که از سقراط میدونیم از زبان افلاطون شاگرد سقراط نقل شده.
همه به این اعتقاد دارند که جدا کردن عقاید افلاطون از عقاید سقراط کار سختی هست.
از طرفی ممکنه در برخی روایات زیادی پیاز داغ رو برده باشن بالا[golrooz]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد