PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله گزارش مردم نگارانه از شب یلدا



ستاره 15
17th December 2012, 03:48 AM
مقدمه :
در فرهنگ مردم ایران شب یلدا یا شب چله به اولین شب فصل زمستان اطلاق می شود که طولانی ترین شب سال نیز می باشد . در حوزه های مختلف فرهنگی آئین ها و مراسم خاصی به مناسبت شب یلدا برگزار می شود . ساختار و عناصر فرهنگی خاص شب یلدا تهیه خوراک های سنتی است که از باور ها ، آداب و اعتقادات فصل زمستان به شمار می روند و بنا به اعتقادات دیرینه در این شب غذاهای مختلفی میل می کنند .

تدارک مراسم شب یلدا از ماهها قبل آغاز می شود که نگهداری و مراقبت سنتی از میوه ها و خوراک های مخصوص شب یلدا به عنوان بخش مهمی از فرهنگ مردم ایران مورد توجه بوده است. امروزه نیز خوراک به عنوان ارکان اصلی مراسم شب یلدا محسوب می شود. از ویژگی ها ی مشترک فرهنگ ایرانی در مصرف خوراک شب یلدا باورهایی همچون مصونیت و حفظ تن و جان در طول سال است.

بنابراین خوراک به عنوان بخشی از فرهنگ در ساختار این مراسم از نقش و اهمیت خاصی برخوردار بوده است.
نقش ادبیات شفاهی در مراسم شب یلدا نیز قابل انکار است. چرا که داستان ها ، روایت ها و افسانه ها نقش فوق العاده ای در فلسفه وجودی این مراسم ایفا می نمایند عناصر اصلی ادبیات شفاهی شب یلدا بنا به شریط اقلیمی و مقیضات جغرافیایی متفاوت است .

بنابراین به عنوان مثال باورها ، افسانه ها و داستان هایی که درفرهنگ مردم کرد که معمولاً در مناطق کوهستانی و صعب العبور ایران زندگی می کنند با باورها و پنداشت های مردم جنوب ایران متفاوت است از سوی دیگر ادبیات شفاهی مراسم شب یلدا باز گو کننده باورهای اساسی مردمان نسبت به فصل سرمای منطقه زیست و قلمرو جغرافیایی آن هاست که حاوی اطلاعات و پیامی رسا به مخاطبین درباره فصل زمستان است.

شخصیت های اساسی روایت ها و داستان ها معمولا ً بیانگر سختی ها و مشقت های فصل زمستان هستند . در این نوشتار نمونه های مختصری از ادبیات شفاهی مراسم شب یلدا گزارش میشود که باورها و اعتقادات مردم را درباره شب یلدا و فصل زمستان بررسی می کند.


نمونه ای از گزارش ها از ادبیات شفاهی شب یلدا
چنانچه پیش تر ذکر شد ادبیات شفاهی مردم ایران در شب یلدا یکی از عناصر فرهنگی اصلی این مرایم به شمار می رود . در این شب در برخی از مناطق ایران راویان به روایت داستان ها ، چیستان ها ، افسانه ها و قصه ها می پردازند و گاه شاعران محلی اشعاری را در این خصوص سروده و می خوانند . ترانه ها محلی نیز بخش دیگری از ادبیات شفاهی آن ها نیز نهفته است. در اینجا نمونه هایی از گزارش های پژوهشی در خصوص موضوع ذکر می شود .

در باور مردم سنندج زمستان یک خانواده سه نفری است . مادر ، خاتوزه مهریز xatozehmehrizنام دارد و دو پسر با اسامی چله گه وره cila gaura چله بزرگ و چله بوچکله cila buckala چله کوچک ترتیب آمدن اعضای خانواده چنین است . ابتدا چله گوره در اول دیماه به مدت چهل روز می ماند بعد چله بوچکله سر میرسد که او هم چهل روز عمر می کند و در بیستم اسفند خاتوز مهریز می آید البته در باورهای آن ها هر سه نفر در روز های آخر زمستان می میرند . از شب بیست و پنجم اسفند تا شب عید نوروز ، ایام جان کندن و مردن این سه نفر است. در این روزها هوا به شدت سرد می شود.

خاتور مهریز وقتی متوجه می شود که پسرانش فوت کرده اند به مدت نه شبانه روز چنان شیونی سر می دهد که گویی می خواهد همه دنیا را به هم بریزد به همین دلیل هوا در این مدت به شدت طوفانی می شود . افراد مسن بر این باورند در این روزها هر چه مردم لباس بیشتر بپوشند باز هم کم است (سلیمی ،66،1381)

مردم صحنه درکرمانشاه معتقدند که صیاد پیری که قادر به شکار نیست پسرش را روز هفتم چله کوچک برای شکار به کوه می فرستد پسر در راه در کولاک گرفتار می شود و بر اثر سرما دل درد می گیرد به ناچار سنگ بزرگی بر می دارد و از طرف جنوب کوه به سمت آفتاب حمل می کند . زن صیاد که سرمای هوا را می بیند اظهار ناراحتی می کند شوهرش می گوید اگر سنگی با خود حمل کند سالم می ماند . در روز نوزدهم پیرزن برای پسرش آشی با عنوان آش پور شکله poriska می پزد . به همین دلیل در روز نوزدهم زمستان امروزه نیز مردم این شهر آشی را با همین عنوان نذر می کنند و براین باورند در روز نوزدهم چله کوچک فوت می کند . مادر بعد از فوت او حلیم درست می کند و خیرات می دهد به این خاطر مردم در این روز حلیم می پزند در مورد چله بزرگ هم که زمان شدت سرماست می گویند .

اول و آخر چله به کوه نرو ، پشت را به آتش کن و در خانه ات بمان (همان مأخذ : 69)

در گیلارد دماوند مرسوم است که شب چله پیرمرد ها اشعار و حکایتی را که به یاد دارند می خوانند و جوانان به گله مندی مشغول می شوند . نمونه ای از اشعاری که افراد مسن و ریش سفید می خوانند چنین است :
زمستان را به سر کردم به خواری که گفتم پیش می آید بهاری
بهار آمد به صحرا و درو دشت جوانی هم بهاری بود و بگذشت
جوانی همچو مهمان عزیز ی سر شب آمد و شبگیر بگذشت
زمستان آمدوفکرپوشن(پوشاک) کن پای چابک بشین آتش روشن کن


نمونه ای از اشعار که جوانان می خوانند چنین است:
زمستان تا بهار من چهاروا دارم به جیلارد آ»دم ، سامان ندارم
پدر دارم که در بند غمم نیست مادر دارم میگه: وقت زنم نیست
زن اربابم می گه ربابه را بگیر مادرش میگه وقت شوهرش نیست
خداوندا سه درد آمد به یک بار غریبی وره دور و غم یار


در بخش هایی از مازندران در شب چله بزرگان مورد اعتماد محل مقداری خاک نرم را در دست می گیرد و به پشت بام منزل اشان می روند اگر ورزش باد و نسیم از سمت شمال به جنوب یا از مشرق به مغرب باشد خوشحال می شوند و اگر جهت وزش باد از شمال به جنوب و یا از مشرق به مغرب باشد خیلی خوشحال می شوند و معتقدند شال پر خیر و برکت در پیش است. (شیرازی ،123،1379)

درمناطقی از شهرستان تفرش در چله کوچک بچه های روستا بصورت گروهی راه می افتند و به منازل اقوام می روند. اشعاری در وصف شب چله کوچک می خوانند . یک نفر از آنها از نفر دیگر می پرسد . «عمو قلی جان ،بابا قلی جان مژده بده که خبرت کردم ، برادر کوچکه (چله کوچک ) اومد و به من گفت برادر بزرگم که کاری نکرد اما من بچه را در میان گهواره خشک می کنم ، کلاغ را در لانه اش خشک می کنم ، سطل را با آبش ، پیر مرد را در خوابش ، پیر زن را در جایش (حسنی ، 156، 1381) در فرهنگ مردم کرد ترانه هایی درباره شب یلدا خوانده می شود که حکایت از سرمای طاقت فرسای زمستان در این مناطق دارد. مضمون آن چنین است :

بیم آن دارم که چله زمستان بمیرم کلاغ و لاشخور مرا بخورند و کسی ازمن خبر دار نشود
ابری آمد که باران زاست خدایا نبارد یارم در راه است
ای کاش سه ماهه زمستان همش شب بود لب و چشم در خواب بود
(سلیمی ،1287،1381)

ترانه ها و اشعار خداحافظی از چله ها نیز در ادبیات عامیانه ایران مشهور است در شب آخر چله کوچک زن های آذر شهر در استان آذربایجان در بالای بام ها آتش روشن می کنند و اشعاری با این مضمون می خوانند :

چله فرار کردهای چله فرار کرد . بچه هایش را برداشت و فرار کرد معتقدند که با روشن کردن این آتش ، سرما بکلی از آبادیشان می رود و نفس گرم به زمین می رسد و هوا گرم تر و گرم تر می شود و آدم دیگر احساس سرما نمی کند و به اصطلاح اهل محل « چیله چیخدی یاز گلدی cila cixdi yaz galdi یعنی چله سر آمد و بهار از راه رسید (فلسفی132:1381)
در برخی از مناطق ایران نیز خواندن دو بیتی در شب یلدا مرسوم است .

نمونه ای از دو بیتی هایی که در شهرستان نهاوند و همدان خوانده می شود چنین است:

چله زری چله زری امسال و سال دیگری
عروسی کیه عروسی کیه چله زری می باشه
چو ماه تابان رخش چهره پری می باشده
چشمش چو چشم آهو چه میگه طاق ابرو
دختر به نام زری ابروی او یک وری

در شب یلدا خواندن اشعار حافظ در برخی از روستاهای استان فارس امروزه نیز مرسوم است. اهالی روستا در منزل یکی از نیروگان و ریش سفیدان روستا گرد هم می آیند و اشعار حافظ می خوانند (شیرازی، 1371؛131 )

در روایت های شب یلدا بارها ضرب المثل معروفی ایرانی، احمر و بهمن آرد کن صدمن هیزم بیار خرمن خزمن شنیده می شود نشان از رقابت دو نیمه سرما در مناطق مختلف ایران که به احمن و بهمن معروف هستند با شروع زمستان و در شب یلدا «احمن» پا به عرصه وجود می گذارد و پس از چهل روز نوبت به بهمن می رسد که در فرهنگ شفاهی اقوام ایرانی همیشه احمن را به بی لیاقتی متهم می کند و از نیروی ضعیفش نگه دارد و در باورهای عامیانه بهمن افسوس می خورد که اگر نیروی احمن را داشت همه چیز را سرما زده می کرد. (قجقی نژاد، 1382:147)

ترانه های محلی بخش دیگری از ادبیات شفاهی شب یلدا را به خود اختصاص می دهند.یکی از سرگرمی های مردم کلاب در شب چله و فصل زمستان خواندن ترانه های محلی است در این شب در برخی از مناطق روستایی مردم به دور هم جمع می شوند ترانه معرف «اوشو دوم با اوشو دوم» سردم شد. آی سردم شد را می خوانند که ترجمه فارسی آن چنین است:

سردم شد ای سردم شد
از کوه سیب حمل کردم
سیب دما مرا خوردند
به من زور گفتند
من از زور گفتن بیزارم
چاه گرد و عمیقی می کنم
چاه عمیق به پنج بز
نر این بزها کو؟
بز نر توی دیگ می جوشد
توله سگ هم پهلویش بازی می کند
(فلسفی ،1379:142)

از مضومون ترانه ها ، روایت ها ، داستان ها و افسانه ها ، داستان ها و افسانه ها چنین می آید در شب یلدا محتوای ادبیات شفاهی مخاطب را از زندگی سخت و طاقت فرسا آگاه می سازد و ادبیات غنی ایرانی در پی آن است آغاز فصل سرما با شخصیت های نمادین که بارها از آن ها بعنوان شخصیت اصلی داستان یاد می شود در نیروی نهادین که بیانگر مقاومت و نبرد در انسان ها در برابر سرماست سخن در میان می آید.
فهرست منابع :
1- انجوی شیرازی ، سید ابوالقاسم ، 1379، جشن ها ، آداب و معتقدات زمستان ، تهران : انتشارات امیر کبیر.
2- حسنی ، حمید رضا، 1381، گزارش مردم نگاری شهرستان تفرش ، تهران : پیشین پروژه .
3- سلیمی ، هاشم ، 138، زمستان در فرهنگ مردم کرد ، تهران : انتشارات سروش .
4- فلسفی ، علی، 1379 ،گزارش مردم نگاری شهرستان تکاب ، گزارش چاپ نشده در آرشیو پژوهشکده مردم شناسی سازمان میراث فرهنگی کشور .
5- قجقی نژاد ، شاپور 1385 ، گزارش مردم نگاری شهرستان راور ، چاپ محدود پژوهشکده مردم شناسی سازمان میراث فرهنگی کشور.

از:شاهپور قجقی نژاد

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد