PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر صبح روزی ، پشت در می آید و من نیستم



نسیم بهآر
13th December 2012, 12:39 AM
صبح روزی ، پشت در می آید و من نیستم


قصه دنیا به سر می آید من نیستم



یک نفر دلواپسم این پا و آن پا می کند

کاری از من بلکه بر می آید ومن نیستم



خواب و بیداری خدایا بازهم سر می رسد

نامه هایم از سفر می آید و من نیستم



هرچه می رفتم به نبش کوچه او دیگر نبود

روزی آخر یک نفر می آید و من نیستم



در خیابان در اتاقم روی کاغذ پشت میز

شعر تازه آنقدر می آید و من نیستم



بعد ها اطراف جای شب نشینی های من

بوی عشق تازه تر می آید ومن نیستم



بعد ها وقتی که تنها خاطراتم مانده است
عشق روزی رهگذر می آید ومن نیستم

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد