PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی امیلی دیکنسون عارف و شاعر آمریکایی



ستاره 15
10th December 2012, 06:54 PM
صور خيال در شعر اميلي ديكنسون
در ميان چهره‌هاي ادبي آمريكا تعداد كمي از آنها مانند اميلي ديكنسون به شدت مورد علاقه مخاطبان كتاب هستند؛ اما در ميان همين عده محدود نيز تعداد بسيار كمتري تا اين اندازه دست نيافتني و اسرارآميز باقي مانده‌اند._
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) ‌به نقل از نيويورك تايمز، اميلي ديكنسون هنوز هم به دليل توجه ويژه به زندگي و كارهايش به موازات هم، تازگي و محبوبيت خود را حفظ كرده ‌است.

يك ويرايش جديد از مجموعه اشعار او كه در سال 1999 منتشر شد پس از 40 سال، نور جديدي بر روش كار او تاباند. علاوه بر اين در همين دوره نظرات جنجال‌آميزي درباره نامه‌نگاري‌هاي او با همسر برادرش سوزان هانتينگتون ديكنسون ارائه شد كه نشان‌دهنده كشش عميق و عاطفي بين اين دو زن است.

تابستان سال 1998 نيز در نشست بين‌المللي اميلي ديكنسون در «ماوت هوليوك كالج» شعر او به دقت مورد بررسي قرار گرفت. در اين نشست حدود 70 تحقيق از دانشگاه‌هاي معتبر جهاني درباره كارهاي او ارائه شد و حتي اشعار اين شاعر آمريكايي از زاويه تائوييسم، شعر بنگالي و فرهنگ محلي دوران او بررسي شد.

در پاييز همين سال براي نخستين بار بخش بزرگ و چشم‌گيري از دست نوشته‌هاي او در نمايشگاهي با عنوان «اميلي ديكنسون: زندگي از طريق نوشتن» از سوي دانشگاه «هوتون» دانشگاه هاروارد در معرض ديد قرار گرفت.

در همين نمايشگاه بود كه تماشاگران براي اولين بار با صندوقي روبه‌رو شدند كه مجموعه اشعار او را سال‌ها در دل خود نهان داشته بود. اين صندوق زير ميز كوچك كار اميلي در اتاق باريك و كوچك او، در خانه خانوادگي‌اش در «امهرست» جاي داشت.

اميلي در همان خانه‌اي كه امروز به موزه تبديل شده به دنيا آمد و در همان جا هم درگذشت. او هرگز ازدواج نكرد و به ‌ندرت سفر كرد. روزهاي زندگي او بدون هيچ حادثه غيرمترقبه‌اي در سطح مي‌گذشت؛ اما زندگي ديگري در عمق جريان داشت كه تازه پس از درگذشتش كشف و موجب شد تا زندگي اسرارآميز و متفاوت او همواره با هاله‌اي از افسانه‌ها درآميخته ‌باشد.

«توماس ونت وورت هيگينسون» همان نويسنده‌اي است كه اميلي يك بار شعرهايش را براي او پست كرد و از او خواست تا نظرش را درباره آنها بگويد. هيگينسون سرانجام پس از سال‌ها مكاتبه در سال 1870 با اميلي ديدار كرد. در اين ديدار، اميلي با دو شاخه گل زنبق وارد سالن پذيرايي شد، آنها را مثل كودكي در دستان او گذاشت و با صدايي بريده بريده و كودكانه‌اي گفت: «اين مقدمه من است» . او با اين كار هيگينسون را مسحور كرد. ديكنسون در آن زمان 40 ساله بود.

سال
او قادر بود توجه كاملي به عقايد انتزاعي نشان دهد و درباره مسايلي چون مرگ و الوهيت سخن بگويد؛ يعني دقيقا همه آن چيزهايي كه ما حتي نمي‌دانيم چگونه بايد درباره‌شان فكر كنيم
1881 زن جواني به نام «ميبل لونيس تود» از كالج دانشكده امهرست كه تازه به اين شهر آمده ‌بود از حضور بانويي در شهر آگاه شد كه مردم او را اسطوره مي‌ناميدند. زني كه 15 سال از خانه‌اش خارج نشده بود، هميشه لباس سفيد مي‌پوشيد و گفته مي‌شد افكار شگفت‌انگيزي دارد. او در نوشتن شهرت داشت با اين وجود كسي تا آن زمان نوشته‌هايش را نخوانده بود.

آنچه به قلم اين زن آفريده شد، تا زمان مرگش نيز ديده نشد و تازه آن زمان بود كه خواهر او «لاوينيا» بيش از 800 شعر را در صندوقي كه زير ميز تحرير او جاسازي شده بود كشف كرد؛ شعرهايي كه روي كاغذ نامه نوشته شده بود، تاريخ نداشت و بدون عنوان و امضا بود. اين شعرها در 40 جلد به يكديگر دوخته شده بودند.

اميلي وصيت كرده بود نوشته‌هايش را از بين ببرند؛ درخواستي نشأت گرفته از فرهنگ ويكتوريايي. لاوينيا اما از كتابچه‌ها مراقبت كرد و با حفظ اين مجموعه‌ها اولين جلد از شعرهاي خواهرش را با اين اميد كه ياد او را زنده كند، در سال 1890 منتشر كرد. اين مجموعه با استقبال چشم‌گيري روبه‌رو شد.

گيرايي ديكنسون در چيست؟
اين كشش از يك نظر به دليل زبان جالب اوست؛ كاربرد واژه‌هايي با معني‌هاي چندگانه،‌ به كار گرفتن وزن ناموزون در سروده‌ها، آهنگ متمايز صدا؛ صدايي مبارزه‌جويانه، شوخ طبع، ارائه حسرت‌هاي روحي اما ناباورانه، از نظر حسي مشتاق اما كاملا محتاطانه.

مورد بعدي، شخصيت اوست. شكل ابتدايي اما پركشش تنهايي آمريكايي. او قرابت خود با محيط اطراف را كاملا مي‌شناخت و آن را تغذيه نيز مي‌كرد. وقتي هيگيسنون از او خواست بيرون بيايد و پرسيد آيا دلتنگ بيرون رفتن نمي‌شود، آيا دلش براي ديدن دوستان تنگ نمي‌شود و نمي‌خواهد يك زندگي عادي داشته‌باشد؟ او پاسخ داد: «هرگز فكر نمي‌كنم حتي در تمام آينده پيش رويم كوچك‌ترين علاقه‌اي به اتخاذ شيوه زندگي معمول داشته باشم.» و بعد افزوده بود: «احساس مي‌كنم خودم را به حد كافي بيان نكرده‌ام.»

اميلي به عموم روي خوش نشان نمي‌داد و اين كار را «حراج روح» مي‌ناميد. گرايش او اين بود كه در جامعه‌اي منتخب ناشناخته بماند و كارهايي را كه مجبور به انجام دادنشان بود با ناخشنودي انجام مي‌داد. در عوض او قادر بود توجه كاملي به عقايد انتزاعي نشان دهد و درباره مسايلي چون مرگ و الوهيت سخن بگويد؛ يعني دقيقا همه آن چيزهايي كه ما حتي نمي‌دانيم چگونه بايد درباره‌شان فكر كنيم. او براي ما به شيوه‌اي زندگي كرد كه هرگز خودمان نمي‌توانستيم به آن سبك زندگي كنيم، درست مثل قديسان و به همين دليل است كه ما اين قدر شيفته او هستيم.

امروز با جست‌وجو در ميان همه آنچه او مي‌دانست، شكل ابتدايي اما پركشش تنهايي آمريكايي. او غرابت خود با محيط اطراف را كاملا مي‌شناخت و آن را تغذيه نيز مي‌كرد
مي‌خواهيم به خود او برسيم؛ مثلا از تاثيرپذيري شخصي او در محيط هاروارد، ميز تحريري كه فقط يك چراغ مطالعه روي آن جا مي‌گرفت و درست به اندازه هيكل او بود. كتاب‌هاي كتابخانه‌اش؛ اميلي برونته، جورج اليوت، شكسپير و انجيل. همه اينها تاثيرپذيري ادبي او را آشكار مي‌كند و تصويري از دوران كودكي كه موهايش را مثل يك گوجه پشت سرش جمع كرده‌ است.

اما دست‌نويس‌هاي او، مستندات حركت دست‌ها و ذهنش، در ويرايش‌هاي پيشين نامعين و گريزانند. شعرهاي او هرگز به يك شكل ويرايش نشده و در حقيقت ديكنسون آفريننده‌اي فراتر از ويراستارهايش بوده ‌است.

ويرايش‌هاي متعدد از سروده‌هاي شخصي
همه چيز از آنجا شروع شد كه پس از مرگ اميلي و كشف شعرهايش، «هيگينسون» و «تود» براي انتشار كتابي كه در سال 1890 منتشر شد سخت كوشيدند تا اشعار او را «محسوس» كنند. آنها براي شعرها عنوان درست كردند، تلفظ هاي آن را عادي كردند، علامت‌گذاري كردند و حتي برخي از شعرها را بازنويسي كردند. ويراستارهاي بعدي برخي از اين تصميم‌ها را حدف كردند؛ اما خودشان انتخاب‌هاي جديدي داشتند كه باز جاي سوال داشت.

مارتا ديكنسون بيانچي شعرهايي رلا كه تا آن زمان منتشر نشده بود در دهه 20 و 30 قرن بيستم به دست چاپ سپرد، اما آنها را بدون عنوان و به صورتي منتشر كرد كه برخي از واژه‌ها نادرست بود.

سال 1955 توماس جانسون اولين نسخه مستند را بر مبناي پژوهشي دانشگاهي منتشر كرد. او بيشتر شعرها را تاريخ‌گذاري كرد و 40 پيشنهاد ارائه داد كه مي‌توانست براي تنظيم آنها مناسب باشد. گرچه او برمبناي دسته‌اي از شعرهاي اميلي كه در دسترس داشت اين كار را انجام داد، اما بخش مهمي از دست‌نويس‌هاي او كه اكنون در كالج «امهرست» نگهداري مي‌شود آن زمان هنوز به صورت شخصي نگهداري مي‌شد.

كار تاريخي و به يادماندني او اكنون با ويرايش متفاوت رالف.دبليو.فرانكلين تكميل و وسيله انتشارات دانشگاه هاروارد منتشر شده ‌است. در اين ويرايش، تاريخ‌ها و ميليون‌ها جزييات متني دوباره بررسي شده است. با اين حال تفسير نتايج به دست‌آمده باز هم سوال‌هاي بيشتري برانگيخته است. براي مثال در حالي كه برخي از محققان دانشگاهي معتقد به ضرورت وجود منطقي عقلي از نظر محتواي شعرها براي جمع‌آوري آنها هستند، فرانكلين معتقد است كه آنها بايد به صورت تصادفي جمع‌آوري شوند. اكنون ديدگاه‌هاي مختلف همه بر اين امر تاكيد دارند كه اميلي ديكنسون خودش تعيين مي‌كرد اشعارش چگونه خوانده شوند.

ويرايش شعرها حتي مي‌تواند بر تصاوير شعرها و نامه‌هاي ديكنسون تقريبا تمامي‌شان برگل متمركز شده‌اند و تلميح به باغ اغلب به حوزه‌اي تخيلي باز مي‌گردد كه در آن گل‌ها نمادي براي عمل‌ها و احساسات محسوب مي‌شوند
روان‌شناسانه نيز تاثيرگذار باشد. چنانكه در كتاب «مرا به دقت بگشا: نامه‌هاي صميمانه اميلي ديكنسون به سوزان هانتينگتون ديكنسون» ‌كه در سال 1998 توسط انتشارات پاريس منتشر شد، ويراستارها «الن لوييس هارت» و «مارتا نيل‌اسميت» شعرها و نامه‌هايي را جدا كردند كه اميلي با همسر برادرش رد و بدل كرده بود و در آنها نشانه‌هايي از احساسات عميق و همكاري ادبي يافتند.

حتي در كنفرانس «مانت هوليوك» يك تاريخ‌پژوه پيشنهاد كرد كه بر مبناي تاريخ نامه‌ها به تحليل تغيير دست‌خط‌ها بپردازند تا از اين طريق بتوانند ميزان سلامت عقلي و فيزيكي او و انعكاس آن در پاسخ‌هاي حسي‌اش را دريابند.

محقق ديگري در برابر گرايش دست‌نويس‌ها هشدار مي‌داد و اين كه آيا از پاسخ به موضوع‌هاي وسواسي مي‌توان راهي براي فهميدن اميلي ديكنسون به دست آورد؟

درك اين مسايل سخت است. ديكنسون از راه هنرش زندگي كرد و اين راهي غيرمستقيم براي شناخت يك شخصيت است. «حقيقت بايد به تدريج بدرخشد» اين حرفي است كه خود او مي‌زند. پس بايد به همين صورت باشد. اين همان دليلي است كه بي‌وقفه از شعرهاي او نسخه‌برداري مي‌شود و به بازخواني آنها مي‌پردازيم. با اين كار دوباره او را مي‌بينيم و از طريق فيزيك و روح زنانه‌اش او را در مي‌يابيم.

زيباشناسي شعرهاي ديكنسون
ديكنسون بياينه اي براي زيبايي‌شناسي شعرش به جاي نگذاشته‌ است و به دليل تنوع موضوع‌هاي او، كارهايش در ژانر مشخص شعري جاي نمي‌گيرد. او فقط شعرهاي «امرسون» را مورد بررسي قرار داده و به عنوان فلسفه‌اي متعالي شعرهايش را تحسين ‌كرده‌ است. با همه اينها، شعر ديكنسون را از زواياي مختلف بررسي مي‌كنند و آنها را در قالب طنز، ‌ايهام، هزل و كنايه قرار مي‌دهند.

گل‌ها و باغ‌ها؛ «فار» اشاره مي‌كند كه شعرها و نامه‌هاي ديكنسون تقريبا تمامي‌شان برگل متمركز شده‌اند و تلميح به باغ اغلب به حوزه‌اي تخيلي باز مي‌گردد كه در آن گل‌ها نمادي براي عمل‌ها و احساسات محسوب مي‌شوند. او برخي از گل‌ها مثل "جنتيان" و شقايق را با جواني و فروتني پيوند مي‌دهد و گل‌هاي ديگري را با دورانديشي و روشن‌بيني. او معمولا براي اينكه شعر يا نامه‌اي براي دوستانش بفرستد همراه آن دسته گلي نيز مي‌فرستاد.

اشعار استعاري ـ ديكنسون تعداد زيادي شعر به جاي گذاشته‌ است كه در آنها به آقا، جناب، يا استاد اشاره كرده ‌است. هر چند برخي اين اشاره‌ها را به عنوان نمادي از عشق‌هاي ازلي و ابدي ديكنسون مي‌نامند؛ اما او در خلال اين شعرها به پرسش از خود و به نوعي خودپژوهي مي‌پردازد. شعرهايي كه گاه خواننده را عميقا شكل برجسته شعرهاي مسيحي اميلي نشان دهنده توجه احترام‌آميز او به زندگي عيسي مسيح است. او مدعي است كه ساختار عميق ديكنسون او را از نظر «سنت شعري ايثار ميسح» در كنار هاپكينز، اليوت و آدن قرار مي‌دهد
تحت تاثير قرار مي‌دهند. او استعاره‌هايش را از متن‌ها و نقاشي‌هاي دوره خود مي‌گيرد. خانواده ديكنسون اعتقاد داشتند كه اين شعرها نشان دهنده فردگرايي اوست؛ اما محققان اين ديدگاه را رد كرده‌اند.

اشعار بيمارگونه ـ اشعار ديكنسون انعكاس شيفتگي زندگي اوست و آميختن آن با بيماري، مرگ و مرگ. شايد براي يك دوشيزه نيوانگلندي شگفت‌آور باشد كه در شعرش از اشكال مختلف مرگ بگويد: مصلوب شدن، غرق شدن، به دار آويخته‌شدن، يخ بستن، گلوله خوردن، خفگي، چاقو خوردن، تولد نارس و گيوتين.

او عميق‌ترين شناختش را به مرگ مقدر شده از جانب خداوند اختصاص مي‌دهد و به تشييع جنازه ذهني مي‌پردازد كه اغلب با حس عميق تشنگي و گرسنگي همراه است. يكي از پژوهندگان آثار او «ويويان پولاك» اين ارجاع‌ها را واكنش خودبيوگرافي‌نگارانه او از شخصيت تشنه و گرسنه‌اش مي‌نامد. او دربرابر جهان خارج معمولا خود را موجودي كوچك، لاغر و شكننده توصيف مي‌كند.

اشعار مذهبي ـ هيگينسون ديكنسون در طي زندگي اشعاري نوشت كه انعكاس دلمشغولي او با آموزه‌هاي عيسي مسيح هستند و در حقيقت بسياري از آنها اشاره به اين امر دارند. هرچند او در خانواده‌اي مذهبي بزرگ شد؛ اما خودش معتقد بود كه تنها عضو خانواده است كه به اندازه ديگران مذهبي نيست. با اين وجود تعدادي از اشعار او بر مبناي انجيل معاصر و بازآفريني آن‌ها با ظرافت تمام با استفاده از زبان محاوره آمريكايي است.

«دوروتي اوبرهاوس» دريافته است كه شكل برجسته شعرهاي مسيحي اميلي نشان دهنده توجه احترام‌آميز او به زندگي عيسي مسيح است. او مدعي است كه ساختار عميق ديكنسون او را از نظر «سنت شعري ايثار ميسح» در كنار هاپكينز، اليوت و آدن قرار مي‌دهد.
در شعري به مناسبت ميلاد مسيح ديكنسون روشن‌بيني و ظرافت در ايجاد يك موضوع قديمي را اين گونه بيان مي‌كند:

ناجي بايد مردي موقر و مطيع/ بوده باشد/ كه در يك روز دور و سرد/ به سراغ همقطاران كوچك بيايد/ راهي به مكان مقدس/ از زماني كه او و من بچه بوديم/ زنده بود، اما براي آنچه بايد باشد / ميليون‌ها مايل راه ناهموار/ در دل قاره‌اي كشف نشده

«سوزان يوهاس» محقق دانشگاه معتقد است كه ديكنسون به روح و درون انسان به عنوان جاهاي قابل مشاهده نگاه مي‌كند و بيشتر زندگي‌اش را در چنين فضايي مي‌گذراند. او اغلب از اين جاهاي خصوصي به عنوان «قاره‌اي كشف نشده» ياد مي‌كند و «عرصه روح» را با خيال‌پردازي‌هاي طبيعي مي‌آرايد. در موارد ديگر مثل قلعه‌ها و زندان‌ها خيال‌پردازي او تيره‌تر و تاريك‌تر است و با راهروها و اتاق‌هاي تو در تو تكميل مي‌شود تا «يكي» در آنجا اقامت كند و اين «يكي» خود اوست كه با خودهاي متعددش در آنجا ساكن مي‌شود.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد