نسیم بهآر
9th December 2012, 03:26 AM
محبوب من ! به سویت می شتابم تا مرا در آغوش رضوانت بکشی.
میخواهم برای حال خودم زار بگریم تا دیدگانم شسته شود تا شاید تو را ببینم
میخواهم آن قدرسربرسجاده ام بسایم
که باورکنم ازخاکم و درخاکم و برخاک میروم
میخواهم آنچنان براقامه عشقت بر پا بایستم
که بفهمم برای هیچ چیز نباید ایستاد جز برای تو
میخواهم دستانم را در قنوت برگیرم تا باورم شود
همه ی خواستنی ها را فقط باید از تو طلب کنم
میخواهم در رکوع عشقت بمانم تا این عقل ظاهربین بفهمد
هیچ چیز در دنیا ارزش حسرت خوردن را ندارد
میخواهم به باوراین حقیقت برسم که فقط تو را میپرستیم و تنها ازتو یاری میطلبیم.
میخواهم برای حال خودم زار بگریم تا دیدگانم شسته شود تا شاید تو را ببینم
میخواهم آن قدرسربرسجاده ام بسایم
که باورکنم ازخاکم و درخاکم و برخاک میروم
میخواهم آنچنان براقامه عشقت بر پا بایستم
که بفهمم برای هیچ چیز نباید ایستاد جز برای تو
میخواهم دستانم را در قنوت برگیرم تا باورم شود
همه ی خواستنی ها را فقط باید از تو طلب کنم
میخواهم در رکوع عشقت بمانم تا این عقل ظاهربین بفهمد
هیچ چیز در دنیا ارزش حسرت خوردن را ندارد
میخواهم به باوراین حقیقت برسم که فقط تو را میپرستیم و تنها ازتو یاری میطلبیم.