PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خبر تجاوز ناجوانمردانه و گروهی به یک معلم زن در جنوب تهران



بلدرچین
5th December 2012, 12:36 AM
چندی قبل دختر ۲۲ ساله یی به نام فهیمه برای رفتن به آموزشگاه از منزل شان در منطقه شهران خارج شد و دیگر برنگشت . پدر فهیمه که نسبت به سرنوشت دخترش نگران شده بود، به کلانتری ۱۴۲ کن رفت و برای یافتن او تقاضای کمک کرد.

فردای آن روز پسر ناشناسی با پدر فهیمه تماس گرفت و گفت : ما دخترتان را گروگان گرفته ایم و باید ۴۵۰ هزار تومان به ما بدهید تا فهیمه را آزاد کنیم . پدر فهیمه قبول کرد و شخا آدم ربا در میدان صادقیه تهران قرار ملاقات گذاشت تا پول درخواستی را تحویل بدهد و دخترش را آزاد کند،اما ابتدا موضوع را با پلیس در میان گذاشت .

کارآگاهان به او توصیه کردند، با کیف پول در سر قرار حاضر شود و منتظر رسیدن آدم ربا بماند. ساعتی پیش از فرا رسیدن زمان ملاقات ، ماموران در اطراف محل قرار کمین کردند. بدون اینکه دیده شوند. اما پدر فهیمه هر چه به انتظار ایستاد، خبری از جوان ناشناس نشد.
او با ناامیدی و اضطراب به خانه برگشت و همان شب جوان ناشناس در یک تماس تلفنی به او گفت : دخترت هرگز به خانه برنمی گردد. دیگر منتظرش نباشید. پس از گفتن این جمله فورا تلفن را قطع کرد. از سوی دیگر، کارآگاهان جست وجوی گسترده یی را برای یافتن دختر ربوده شده آغاز کردند تا اینکه با گذشت پنج روز از این ماجرا، فهیمه با پدرش تماس گرفت و گفت : من در میدان آزادی منتظرت هستم و از چنگ آدم ربایان فرار کرده ام .


ماموران همراه با پدر فهیمه به میدان آزادی رفتند و با دختر جوان روبرو شدند. فهیمه همان موقع همراه ماموران به دایره یازدهم آگاهی تهران رفت تا در آنجا شکایت خود را مطرح کند.
ماموران کنجکاو بودند که بدانند چه بلایی بر سر فهیمه آمده و چگونه به تنهایی برگشته است . فهیمه که بشدت ترسیده بود ماجرای ربوده شدنش را چنین تعریف کرد: روز دوم اسفندماه از آموزشگاه بیرون آمدم تا به خانه برگردم . در میدان نور سوار خودرویی شدم که سه سرنشین داشت

هر سه پسر جوانی بودند که یکی از آنها در صندلی جلو و دیگری در صندلی عقب نشسته بود. جوان سوم هم رانندگی می کرد. در میانه راه پسر جوانی که در صندلی عقب نشسته بود، چاقویی از جیبش درآورد و به پهلویم فشار داد.
می خواستم فریاد بزنم ، اما دستهایش را روی دهانم گذاشت و مرا روی صندلی خواباند. آنها در تاریکی شب به سمت یافت آباد راه افتادند و مرا در منطقه چهاردانگه به اتاقکی در حاشیه یک زمین کشاورزی بردند. به آنها التماس کردم که با من کاری نداشته باشند، اما هر سه با زور وحشیگری به من تجاوز کردند و بعد مرا در اتاقی انداختند و زندانی ام کردند.

فردای آن روز هم دو جوان افغانی که کارگر زمین کشاورزی بودند به سراغم آمدند و به من تجاوز کردند. چند بار می خواستم خودم را بکشم ، اما نشد. مدت چهار شبانه روز در آن خانه کوچک زندانی بودم ، تا اینکه روز پنجم ، سه پسر جوان برای انجام کاری از آنجا رفتند، ساعتی بعد به سراغ یکی از کارگران افغانی رفتم و با دادن مقداری پول و زنجیر طلایم از او خواستم که یک اتومبیل برایم بگیرد.


او هم پذیرفت و با گرفتن پول و زنجیر طلا مرا سوار اتومبیل کرد تا از آنجا بروم … بعد از صحبت های فهیمه ، کارآگاهان به منطقه چهاردانگه رفتند و دو کارگر افغانی به نام اوصف و شکور و پسرجوانی به نام مصطفی )۱۹ساله ( را که راننده اتومبیل بود، دستگیر کردند.
اوصف و شکور به تجاوز به دختر جوان اعتراف کردند و مصطفی در بازجویی اولیه گفت : من راننده بودم و از ماجرای آدم ربایی خبر نداشتم و یکی از دوستانم به من گفته بود که در منطقه میدان نور با دوست دخترش قرار دارد. من هم با آنها رفتم ، اما وقتی دختر جوان سوار ماشین شد.


دوستم با چاقو او را تهدید کرد و به زمین کشاورزی برد. اما همین جوان در بازجویی های بعدی اعتراف کرد که او نقشه آدم ربایی را می دانسته و به دختر جوان هم تجاوز کرده است . کارآگاهان با اطلاعات به دست آمده ، یکی از همدستان او به نام داود را که در ربودن فهیمه شرکت داشت دستگیر کردند.
اما هنوز سومین جوان فراری است . پرونده این آدم ربایی به شعبه ۷۷ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و دیروز در دادگاه مصطفی و همدستش داود به ربودن دختر و تجاوز به او اعتراف کردند. اکنون تلاشی دوباره برای دستگیری سومین جوان متجاوز آغاز شده است تا قاضی دادگاه حکم خود را درباره متهمان صادر کند.


بنا به گزارش خبرنگار ما؛ پرونده این جنایت سیاه که با توجه به اقرار صریح ربایندگان دختر جوان به تجاوز به عنف به نظر مى رسد آنان با مجازات اعدام روبرو شوند به شعبه ۷۷ دادگاه کیفرى استان تهران ارجاع شده است وقرار است ۵ قاضى به اتهامات هولناک عاملان جنایت سیاه رسیدگى کنند. (http://www.fun.downloadaneh.com/)

الهام مجاور
10th December 2012, 09:57 AM
کاش قبل از فاجعه میشد جلوی این جنایات رو گرفت
چی میشد آدما همه درک داشتن
چی میشد این گرگ صفتا تو جلد آدم نبودن؟
چی میشد ....................
شاید مصلحت خداست!!!!!!!!!!!!
نمیدونم اما مگه با اعدام کردن این چند نفر تا این دختر عمر داره این زجر روحی تمومی داره؟ دیگه میتونه زندگی کنه؟ اگه ما جای اون بودیم چی کار میکردیم؟
فکرشم کشندست!!!!!!!!!
:((:((:((:((:((

بلدرچین
4th January 2013, 11:50 AM
افرین...
فقط همین

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد