توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حرف دلتو بزن!!!
Alpha110
4th December 2012, 11:21 AM
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادرپسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!
sadaf jon
4th December 2012, 11:29 AM
وای فاجعه بود
الان انقد جوونا اگاه هستن که حقشون رو از زندگی بگیرن
ممنون . [labkhand]
toot farangi
4th December 2012, 11:29 AM
آخهههههههه چه سرنوشت تلخی داشتند خدا برا کسی اینجوری قسمت نکنه یا طرفو عاشق نکنه یا بهم برسونه
مگه نه/
ارگان
4th December 2012, 12:27 PM
داستان قشنگی بود اما تو واقعیت خیلی دردناکه آدم باید همیشه حرفه دلشو به کسی که دوسش داره بزنه وگرنه یه روز پشیمون میشه خیلی دیر شده.
بوفي
4th December 2012, 01:04 PM
گاهي چقدر زود دير ميشود!
elmamoz
4th December 2012, 01:18 PM
حرفهای ما هنوز ناتمام...
تانگاه می كنی
وقت رفتن است
بازهم همان حكایت همیشگی !
پیش از انكه با خبر شوی
لحظه ی عظیمت تو نا گزیر می شود
ای...
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر
زود
دیرمی شود
Dorna dordone
4th December 2012, 01:23 PM
تظاهر و نشانه های عشق خورد و کوچک است،
و این هنگامی است که آنها را
با چیزهای کلان و بزرگی که از تظاهر و نشانه های عشق به دست می آوریم
مقایسه میکنیم...
ممنونم دوست عزیز از مطلبت[golrooz]
ماتریکس
4th December 2012, 01:58 PM
داستان با مرگ دونفرخیلی تخیلی بود اما واقعا ادم نباید حرف دلش رو پنهان کنه ،حرف واسه گفتنه دیگه پس باید خودمون شرایط بیان کردنش رو فراهم کنیم
***wanton74***
4th December 2012, 02:24 PM
خيلي قشنگ و دردناك بود.ولي تو بعضي شرايط واقعا نميشه حرف دلتو بزني[narahat]
farzane*
4th December 2012, 03:34 PM
[gerye][gerye][gerye][gerye][gerye]
خیلی قشنگ بوود ممنووووون
shabhayebarare
4th December 2012, 04:10 PM
همین امروز تا دیر نشده (http://yaldaa1362.blogfa.com/post-27.aspx)
اگر قرار باشه ظرف 24 ساعت دنیا به پایان برسه تموم خط های تلفن وتالارهای گفتگو وایمیل اشغال میشه . پر میشه از کلمه های « از اینکه رنجوندمت پشیمونم من رو ببخش یا تو را عاشقانه می پرستم یا مراقب خودت باش » http://blogfa.com/images/smileys/12.gif
اما بین این همه پیام یکی از همه تکون دهنده تره «همیشه عاشقت بودم ولی هیچوقت بهت نگفتم » پس عشق ومحبت راتقدیم آنکه دوستش داریم کنیم شاید فردایی دگر هرگز نباشد .بیا تصور کنیم که 24 ساعت بیشتر مهلت نداریم وفردا در همین ساعت باید بار وبنه را ببندیم ومسافر سفر آخرت بشیم . توی این 24 ساعت چیکار می کنی ؟ هیچ فکر کردی چقدر کار ناتموم داری که باید تمومش کنی ؟ احتمالاً فکر میکنی که چقدر آدم ها هستن که باید ازشون حلالیت بطلبی .. چقدر به این واون بدهکاری ویا از چه کسانی باید عذرخواهی کنی وشایدم با چند نفر که قهری باید آشتی کنی ... تازه بعد از این همه اینا باید یکی یکی باهمه خداحافظی کنی ... فکر می کنی موقع خداحافظی با دوست وفامیل وآشنا چی بهشون میگی ؟ هیچ فکر چقدر آدمها هستن که تو هیچ وقت فرصت نکردی احساس واقعی خودتو نسبت به اونا بهشون بگی ؟http://blogfa.com/images/smileys/13.gif
هیچ فکر کردی چقدرها هستن که دوستشون داشتی وهیچ وقت بهشون نگفتی که دوستشون داری ؟ هیچ فکرکردی چند نفر هستند که همیشه دلت میخواسته بهشون بگی که چقدر برات مهم هستن وتا حالا اینو بهشون نگفتی یا نخواستی که بگی ؟ هیچ فکر کردی چقدرها بودن که تو یه لحظات خاصی منتظر بودن از تو یه جمله قشنگ بشنون وتو ناامیدشون کردی ومهر خودت رو از اونا دریغ کردی؟ هیچ تصور کردی چقدر حرف نگفته داری که دلت میخواسته به آدمای اطرافت بزنی ولی هر دفعه به هر دلیلی ازاین کار امتناع کردی؟ شاید هیچوقت فرصتش پیش نیومده یا شایدم هر دفعه دنبال فرصت مناسب تری بودی .ممکنه من که دارم مینویسم یا توکه داری میخونی 1 ساعت دیگه .....نه .....1 دقیقه دیگه نباشیم ....اونوقت دیگه هیچ وقت فرصت نمیکنیم که حرف دلمون رو بزنیم ...مگه چند نفر هستن که میدونن کی میمیرن که بخوان فرصت کنن این حرفا رو بزنن؟ بیا فرصت رو از دست ندیم ....همین الان گوشی تلفن رو بردار و به اونایی که برات مهم هستن زنگ بزن و بگو که دوستشون داری ...به همین سادگی ....بگو : همیشه دلم میخواسته اینو بدونی که برام خیلی مهم هستی ومن چقدر دوستت دارم .
بهشون زنگ بزن ...sms بده ...برو ببینشون .
ممکنه دیگه فردایی برای ابراز احساسات نباشه .
چه خوبه که همیشه یه جوری زندگی کنیم که یک دقیقه بعد از خودمون وکاری که کردیم یا
نکردیم پشیمون نباشیم
باور کن یک دقیقه خیلی دیره
خیلی دیر....http://blogfa.com/images/smileys/24.gifhttp://blogfa.com/images/smileys/20.gifhttp://blogfa.com/images/smileys/28.gif
مرسی داستان خییلی قشنگ ولی دردناکی بود کاشکی اون دنیا بهم برسن[golrooz]
shabhayebarare
4th December 2012, 04:16 PM
با من حرف بزن... صدای سکوتت را نمیشنوم....
با من حرف بزن... با من بگو از هر آنچه که دیگران از لمس تار و پودش عاجزند...
بگو از چرایی تمام لحظاتی که در قبال "دلم تنگ شده"هایم سکوت میکنی...
از لحظاتی که به آسمان میروم تا بگویم "دوستت دارم" و از لحظاتی که سکوت متقابلت از بین ابرها به قعر زمین فرودم میاورد...
با من حرف بزن... گوشهایم برای شنیدن سکوتت آموزش ندیده اند... این روزها که گوشهایم ,ابزار دل و دست و چشمانم شده... این روزها که فقط گوشهایم هستند که بودنت را یاداوری میکنند... با سکوتت دل و دست و دیده ام را آزار نده...
در این روزهای آسان , در این شبهای سخت... در این روزهای خوب ,در این شبهای بی رحم... در این روزهای زود در این شبهای دیر... هیچ صدایی نیست که وجودم را بلرزاند جز سکوت... در این شبها , سکوت که میکنی حریر نازک دلم خواب بیدهای پیر وحشی را میبیند که بند بندش را از هم میدرند...
سکوت همیشه هم معجزه نمیکند.... گاهی طلسم میکند جادو میکند و آتش میزند... آنوقت است که باران هم آتش را خاموش نمیکند... آنوقت است که کم کم دیر میشود... مثل آن روزها که زود دیر شد... یادت هست؟! آنوقت است که فریاد هم معجزه نخواهد کرد...
و من میترسم... از رسیدن روزی که دیگر برای گوشهایم صدایت غریبه شده باشد... و من میترسم از زمانی که سکوت آهنگ آشنای آنها شده باشد ...
با من حرف بزن , مثل تمامی لحظاتی که چشمهایمان با هم سخن میگفتند... مثل تمامی ثانیه هایی که دستهایمان در سکوت شعر بی قافیه میخواندند... حالا , چشمها و دستهایم امید به گوشهایم دارند... و گوشهایم صدای سکوت را هرگز معنا نکرده اند...[golrooz]
mhnz
4th December 2012, 04:41 PM
دردناک و تلخ بود [negaran] هیچ وقت نباید بزاری حرفت تو دلت بمونه که پشیمون میشی باید جرات گفتن حرفامون رو داشته باشیم[golrooz]
معصومه سعیدی
4th December 2012, 05:19 PM
ولی بعضی وقتا باید سکوت کنی ...باید سکوت کنی تا یکی دیگه حرف بزنه و بشنوی صداشو و شاید بعضی حرفا رو هیچوقت نباید گفت هیچ وقت
موازنه
4th December 2012, 06:12 PM
سکوت..........................................
"golbarg"
4th December 2012, 06:50 PM
واااااااااااااااااااااااا ااای خیلی ناراحت کننده بودش
nkhoshdel
4th December 2012, 10:19 PM
خدایا تورا سپاس که عشق ورزیدن را در تمامی وجودم به ودیعه گذاردی.کاش لحظه های بودن با عزیزانمان هیچگاه پایانی نداشته باشد میدانم ادمها انطور که باید قدرزندگی و نعمتهایش را نمیدانند ووقتی به فکر ان میافتند که از ان محروم شده اند.اگر بدانی در این جهان کسی هست که با بودنش قلبت ارام بگیرد مهم نیست که او مال تو باشد برای تو باشد مهم این است که باشد و نفس بکشد .(انگاه که چشمان مشتاقی برای انسان اشک میریزد زندگی به رنج کشیدن می ارزد.))
asmateacher
5th December 2012, 12:45 AM
یه سوال دارم خواهشا تو بخش پیامام جوابمو بذارید اگه حرف دلمونو بزنیم پس تکلیف غرور وعزت نفس چی میشه؟بنظرتون عزت نفس داشته باشیم یا حرف دلمونو بزنیم؟
س.ملک پور
5th December 2012, 03:33 PM
آه اگر میشد زندگی را تخیلی بسازیم
mozhgan.z.1368
5th December 2012, 04:43 PM
مشکل همه ما اینه که نمیتونیم احساساتمون ابراز کنیم موقعی قدر هم میدونیم که نیستیم
atefehkhanom
7th December 2012, 12:04 AM
واااااااااااااااااااااااا اای خداجونم ممنونhttp://www.noandishaan.com/forums/images/smilies/yellow%20smiles/hapydancsmil.gif
کاش الان بقیه خواب نبودن و میشددادبزنم تشکرکنم ازت...
خیلی خوشحالم همین الان جمله ای که خیلی وقت بود میخواستم بشنوم شنیدم....
چقدر شیرینه جمله"دوست دارم...."
خدایا ممنونم.....
atefehkhanom
7th December 2012, 08:52 PM
چـــقدر احـــمقانه ست ؛
از يـک قــــهوه ي تلـــخ
انتــظار فالِ شيــرين داشتن
!
atefehkhanom
7th December 2012, 08:55 PM
اگر کسی دیوونت بود تو عاشقش باش
اگر عاشقت باشه تو دوستش داشته باش
اگر دوستت داشته باشه بهش علاقه نشون بده
اگر بهت علاقه نشون داد فقط لبخند بزن
اینطوری وقتی همیشه یک پله ازش عقب باشی
اگر یه وقت خسته شد و یک پله جا موند تازه میشین مثل هم…
atefehkhanom
7th December 2012, 08:58 PM
عاشق هم شدیمثل "زلیخـــا"سمج باش
آنقدر رسوا بازی دربیاور
تا خدا خودش پا درمیانی کند...!!!
- - - به روز رسانی شده - - -
پیــراهنــت را قــرض مــی**دهــی*؟!
مــی**خــواهــم مشــق*هــایــم را بنــویســم!
آخــر مــی**دانــی* چیســت؟!
قلب من،
بــه انــدازه پیــراهــن تــو، سفیــد نیســت
- - - به روز رسانی شده - - -
http://static1.cloob.com//public/user_data/album_photo/1300/3897230-b.jpg
گـاهـی بفـهـمی ، نفـهـمی .. نفـهـمـی ، اوجِ فــــهم اسـت !
- - - به روز رسانی شده - - -
http://static1.cloob.com//public/user_data/album_photo/1300/3897230-b.jpg
گـاهـی بفـهـمی ، نفـهـمی .. نفـهـمـی ، اوجِ فــــهم اسـت !
- - - به روز رسانی شده - - -
دنبــــــال بهانـــــه نباش عزیزم! چشم که گذاشتـــــــم بــــــرو... و هـــــــروقت که خواســـتی برگـــــــــرد مــــــن تا بی نهایــــــــت شمــــــردن را بلـــدم...
atefehkhanom
7th December 2012, 08:59 PM
حالی که پریشان است !
احتیاج به آرامش دارد ؛
نه سرزنش ....
کاش می فهمیدند ... !!!
- - - به روز رسانی شده - - -
بعدمرگم...
تمام اعضای بدنم را اهدا کنید...
خدا را چه دیدید...
شایدمن هم...
وصله تن کسی شدم!!
atefehkhanom
7th December 2012, 09:01 PM
این روزها در دلم رَخت می شویند برای دیگری...
نکند...خدای نکرده...زبانم لال....از این رو به آن رو شود روزگارش....
تازه داشت با مسیر رودخانه شنا می کرد.....دلش باز هوای شنایِ مخالفِ رود را کرده!
دست و دلم می ترسد...او تازه واردی ست در میانِ شناگرانِ زندگی...
این لُقمه برای گلوی او بزرگ است به قامتِ همان سنگی که نشانه ی نزدن است....
بَختِ بد گاهی رنگِ شترِ شانس به خود می زند...
هر لحظه باید فعلِ هوشیاری صَرف کرد بر وزنِ اول مخاطب...یعنی: من هوشیارم!
.
.
.
این روزها هر که در ساحل است مصداق آن است که همیشه بیننده است....
حتی در میان فریاد های مُستمرِ: آی آدم ها یکی غرق می شود در اینجا!..
فعلِ هوشیاری صَرف کن...http://www.noandishaan.com/forums/images/smilies/icons/icon_redface.gif
atefehkhanom
7th December 2012, 09:03 PM
http://s3.picofile.com/file/7420220321/45738.jpg
وقتی میرفتم: گفت کجا؟
گفتم به درک.
گفت به درک،
و اینچنین ما در اوج تفاهم از هم جدا شدیم...
هاسدورف
10th December 2012, 10:11 AM
بگذار آغوشم برای همیشه یخ بزند نمیخوام کسی شال گردن اضافیش را دور گردنم احساسم بیندازد
Alpha110
10th December 2012, 11:11 AM
تازه فهمیدم عشق تو این دنیا یعنی چی
آن شرلی
17th January 2013, 03:58 PM
داستان قشنگی بود اما تو واقعیت خیلی دردناکه آدم باید همیشه حرفه دلشو به کسی که دوسش داره بزنه وگرنه یه روز پشیمون میشه خیلی دیر شده.
اما به نظرم اگه دختر در مقابل پسر اعتراف به عشقش کنه و پسر اونو نخواد حتی اگه ابروشو نبره بازم شخصیت دختر له میشه.
دختر اول باید از عشق پسر مطمئن بشه![tafakor]
.:Neda:.
17th January 2013, 04:04 PM
به نقل از یکی از بچه های سایت :
دل دو حرفــــــی من ، خـــــیلی حرف داره....
بعضی تجربه ها گرون تموم میشن[nadidan]
مانی24
28th January 2013, 01:30 PM
دیر آمدن...
باید باور کنیم
"تنهایی" تلخ ترین بلای بودن نیست...
چیزهای بدتری هم هست :
دیر آمدن...
دیر آمدن...
aisan.
4th February 2013, 08:52 PM
چقدر بده این روزا آرزوی مرده خودت را بکنی چون هیچ چیز راضیت نمیکنه
هیچ چیز دل گرفته ات را درمون نمیکنه حتی راههای قبلی که بکار میبستی تا کسی از غمات بویی نبره کارایی شون را ازدست دادن
s.s.n
4th February 2013, 09:15 PM
نمیدونم اشکال از کجاست ولی امروزه تحمل همه آنقدر کم شده که همه چیز اونارو از زندگی سیر میکنهsmilee_new1 (13)
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.