PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی مکتبهای ادبی



ستاره 15
3rd December 2012, 07:26 PM
یکی از مباحث مورد توجه در تاریخ ادبیات و نقد ادبی کشورهای غربی، مکتب‌ها (sloohcS) یا نهضت‌ها (stnemevoM) یا به اصطلاح، ایسم‌های ادبی است، در این مبحث، آثار مختلف ادبی دوره‌های مختلف، از نظر خصوصیت‌ها و ویژگی‌های مشترک، طبقه‌بندی و نامگذاری شده‌اند و در بحث از تاریخ ادبیات هر دوره، یا آثار هر نویسنده یا شاعر، به این طبقه‌بندی‌ها و خصوصیات آن‌ها توجه می‌شود و در حقیقت، این مکتب‌ها، به‌عنوان یکی از معیارهای نقد و ارزیابی آثار ادبی به کار می‌رود.هر مکتب ادبی، مجموعه نظریه‌ها و خصوصیت‌هایی است که در شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هر دوره، در ادبیات یک یا چند کشور به وجود آمده است.این خصوصیت‌ها، معمولا در آثار گروهی از نویسندگان و شاعران مشترک هستند و باعث تمایز آثار آن‌ها از آثار دیگران می‌شوند.اغلب این خصوصیات را، منتقدان یا نویسندگان و شاعران بزرگ، از آثاری که این خصوصیت‌های مشترک را در خود داشته‌اند، استخراج و به‌عنوان دستور العمل و ضابطه‌های اصولی هر مکتب معرفی کرده‌اند، آنگاه از طریق پیروانی که برای خود یافته‌اند، دوره‌هایی کوتاه یا طولانی را به خود اختصاص داده‌اند.ویژگی‌های هر مکتب، معمولا در آثار ادبی، بتدریج آشکار می‌شود و اغلب، مجموعه این اختصاصات، دنباله و نتیجه طبیعی اختصاصات مکتب قبلی و گاه عکس العمل و طیغانی برضد آن است، به این ترتیب، ظهور هیچ یک از مکتب‌های ادبی ناگهانی و بی‌مقدمه نبوده است، و اغلب نشانه‌هایی از هرکدام را در آثار ادبی دوره ما قبل آن می‌توان یافت که رفته‌رفته بر اثر اوضاع و احوال و جوی که در آن امکان رشد داشته، پرورش یافته و خصایص و ویژگی‌های آن برجسته‌تر و نمایان‌تر شده است. یکی از این مکاتب، مکتب رئالیسم است. دلیل بیان این مطلب در این بخش، از آنجاست که هر نویسنده باید از سبک ها و مکتب های ادبی آگاه باشد تا بتواند کار قابل قبولی ارائه دهد.
رئالیسم

رئالیسم انتقادی لوکاچ قلمرو وسیعتری را در ادبیات روسیه به خود اختصاص می دهد.لوکاچ نویسنده را مامور اصلاحات جامعه می داند.او با داستانهای فردی –درونی- روانی که تنها به دغدغه های فردی شخصیت در آن توجه می شود سر سازش ندارد و معتقد است متنی که در آن جایگاه اجتماعی شخصیت ،زمان و مکان رخدادها مشخص نباشد و متن به جهت بهبود و اصلاح محیط گامی بر ندارد جزء ادبیات شمرده نمی شود. او می گفت چون در این نوع متون نمایش واقعیت های موجود برای تحلیل قدرت و امکانات جامعه مورد بررسی قرارنمی گیرد به همین دلیل سودمند نیست.«تفکیک شخصیت انسانی به دو بخش خصوصی و عمومی، مخدوش کردن گوهر آدمی است.»( لوکاچ،1373:11)

لوکاچ چون انسان را محصول اجتماع و دست پرورده محیط میدانست، متن را ابزاری قدرتمند برای آموزش ملت در نظر می گرفت.« کار هنری باید به عنوان بازتاب زندگی اجتماعی منظور گردد...برداشت از هنر به عنوان آیینه ی واقعیت،خصوصیات مشترک و همه ی فرضیه های زیبا شناختی است که بر اساس فلسفه ماتریالیسم بناشده است.»( لوکاچ، 1373: 127)
به این شکل هر گونه هنری(نقاشی- موسیقی- مجسمه سازی و ..) از دید رئالیسم سوسیالیستی وظیفه ای مشخص و معین یافت.« اثری واقع گرا است که دیالکتیک فرد و جامعه در آن تحلیل شده باشد» رئالیسم سوسیالیست به غیر از ادبیات در هنر های دیگر نتایج مختلفی را به همراه داشت.در موسیقی چون مفاهیم کمتر دچار قضاوت قرار می گرفتند،تاثیر کمتری پذیرفت؛ اما در نقاشی و مجسمه سازی این آموزه بانی آسیب پذیری بیشتر شد چرا که«هنرمندان مجبور شدند به نوعی از آکادمیسم ساختگی پیش ازانقلاب باز گردند که در قلمرو هنر های تجسمی با هر گونه سنت روسی بیگانه بود وپطرکبیر آن را به میل خود از خارج وارد کرده بود.» ( همان : ص307)اینجا بود که بین زندگی واقعی مردم و آنچه که در آثار هنری نشان داده می شد، شکاف عمیقی ایجاد شد.ارائه جامعه سوسیالیستی به عنوان صورت نهایی و تکامل یافته جامعه زیر سوال رفت. بیان زندگی میهن پرستانه مانند رویایی دست نیافتنی جلوه کرد و بانی بی اعتمادی مردم نسبت به هنر شد.در آثار هنری وعده های متعالی و امکان ناپذیری دیده می شد که در تقابل و پاردوکس شدیدی با زندگی دشوار روزمره مردم قرار می گرفت.در انتها و در این مجال اندک می توان ادبیات روسیه رااینطور خلاصه کرد و نتیجه گرفت که این ادبیات به سه دوره تقسیم میشود:
1- رئالیسم نخستین (شنل اثر گوگول ، جنگ و صلحاثرتولستوی ،سرگذشتهای یک شکارچی اثر تورگنیف)
2- رئالیسم انتقادی (مادر اثر ماکسیم گورکی، پژوهشی دررئالیسم اروپایی اثر گئورک لوکاچ)
3 - رئالیسم سوسیالیستی (دن آرام اثر شولوخف، شکست اثرفادیف)
به امید آن که علاقه مندان به مکاتب ادبی بتوانند یکی ازرمان های ماندگار سه دوره یاد شده را بخوانند.
منابع :
1 -سید حسینی، رضا، مکتب های ادبی، جلد اول،تهران: موسسه انتشارات نگاه 13762
2-لوکاچ،گئورک؛پژوهشی در رئالیسم اروپایی؛ اکبر افسری،انتشارات علمی و فرهنگی 1373دوره سوم رئالیسم در روسیه اختصاص پیدا
می کند به رئالیسم سوسیالیستی که در سال 1934 آموزه رسمی سندیکاهای هنرمندان و نویسندگان اتحاد جماهیرشوروری و همه کشور های اقماری شوروری شمرده می شد.در این نوع رئالیسم هنرمند میبایست با وفاداردی به حقیقت از دیدگاه کمونیستی بتواند تجاربش را در قالب هنری والاکه بر پایه مارکسیست- لنینیستی است به صورت وسیله ای برای آموزش مردم درآورد.استالین در این دوره معتقد بود«نویسندگان مهندسان روح هستند».از این جهت نویسنده می بایست در تحول ایدئولوژیکی و تربیت کارگران با روحیه سوسیالیستی قلم بزند.« در این میان کسانی که به صورت فعال در پیشبرد این آموزه شرکت داشتند،میتوان از ماکسیم گورکی، ژادنف و کارل رادک نام برد.»(سید حسینی،1376: ص302)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد