PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!



باستان شناس
28th November 2012, 01:00 PM
سلام به همه دوستان همیشه عزیز و خوب من

همگی میدونید که خیلی خیلی برام محترمتید

و خیلی خیلی دوستتون دارم

امیدوارم همگی در صحت سلامت باشید

و

همیشه طبق یک برنامه ریزی خوب پیش برید تا همیشه روی ریل شرایط خوب روان باشید.


این تاپیک رو به یادگار در این تالار ایجاد می کنم تا برای همیشه پایدار باشه




http://uc-njavan.ir/images/idvr0bln84qwvzkfrvz.jpg (http://uc-njavan.ir/)


و عنوانشو گذاشتم دفترچه یادداشت تا

چیزهایی که میخواهیم امروز و یا فردا انجام بدییم اینجا یادداشت بشه

و اینکه بعدها بیام بخونیم و بخندیم و یک یادآوری جالب هم برامون باشم ...

میتونید در این پست خاطره های دور و نزدیک از دوستان خودتون بگید

از کسانی که دوستشون دارید و یا تاریخ تولدشون رو اینجا یادداشت کنید تا یادتون نره !

مناسبت های خاص زندگی خودتون رو یادداشت کنید

و اینکه روزهای خوبتون و یا شاید بدتون رو بخواهید تاریخشو اینجا بنویسید ...

دیگه اینا دست شماست !

پس شروع کنید :

به نام خداوند بخشنده مهربان

باستان شناس
28th November 2012, 01:05 PM
من در این دفتر یادداشت می کنم که :

تولد همسرم نزدیکه... 17 بهمن ...

و اینکه تولد عزیز دلم پسرگلم کیان ...هم 4 خرداد هست ...


میخوام برای همسرم یک هدیه خوب بخرم تا بتونم فقط شادی رو تو چشاش ببینم ...

باید فکر کنم این هدیه چی باشه بهتره !؟باید فکر کنم...

تولد داداش کوچکه منم 17 آذرماه هست
باید ی کادو خوب هم برای بهترین داداش بخرم
میدونم جبران محبتاش در حق خواهرش نمیشه
ولی خب همین که بدونه من یادشم خیلی خوب میشه!

راستی یکی از دوستام خیلی دوستش دارم 18 آذرماه میخوات بیات شیراز
باید اسباب پذیرایی ازش رو اماده کنم

فعلا اینا رو یادداشت می کنم تا تو ذهنم باشه
بازم میام باید خیلی چیزها رو یادداشت کنم یادم نره ...

nafise khanom
28th November 2012, 01:50 PM
تولد داداشم10 آذره.منم کادوشو گرفتم!
یادداشت میکنم که هیچ وقت اهدافموفراموش نکنم.هیچ وقت...[khanderiz]

mozhgan.z.1368
28th November 2012, 01:52 PM
یه مشکلی هست خدا کنه حل بشه خیلی غصه میخورم بهش فکر میکنم

میلاد صفری
28th November 2012, 01:53 PM
من تاشنبه از یه بلاتکلیفی بزرگ در میام دعا کنید موفق بشم و در ضمن الان داوطلب ارشدم نگران هستم قبول بشم یا نه همین

nafise khanom
28th November 2012, 01:54 PM
امیدوارم حل شه مژگان عزیز.
یه چیز دیگه.یادداشت میکنم که همیشه به فکر بقیه باشم و واسه مریضا دعاکنم.

باستان شناس
28th November 2012, 02:04 PM
اینجا یادداشت میکنم تا برای همیشه باقی بمونه ...

همه دوستانی که در این سایت دارم واقعا دوست دارم و خواهم داشت
و مهربونی و همه خوبی های اونا رو هرگز از دل و قلب و ذهنم من بیرون نمیره ....
محبت های اونا همیشگیه


هیچ اسمی از دوستان عزیزم نمی برم چون واقعا تعدادشون زیاده و میترسم نام کسی از ذهنم بره و شرمنده اونا بشم .

برای همین دست همه دوستانم که عزیزترین های من توی دنیا هستند رو می بوسم
و میگم فقط و فقط خواهان سلامتی و موفقیت شما هستم برای همیشه ...

تجریبات خیلی زیبا و خوبی و لحظات عالی و تکرار نشدنی از با بودن با دوستانم در سایت داشتم و هنوزم دارم
و اینا برام مهمن نه هیچی دیگه و هرگز از یادم نمیرن ...
به ذهن و حافظه من ایمان داشته باشید .
و برای همیشه در ذهنم حک خواهد شد .

امیدوارم این یادداشت من برای همیشه برای دوستانم باقی بمونه
تا بدونن هرگز محبت و مهربونی دوستان رو از یاد نمیبرم مخصوصا اگر حضوری هم دیده باشم
اونا رو و یا اصلا ندیده باشم اونا رو ...

ی خواهش دارم در این دفترچه می نویسم ....

همیشه دنبال موفقیت باشید و هرگز به شکست فکر نکنید.

قدر شناس دوستان و خانواده خودتون باشید.

حتی اگر یک دوست شما براتون از باغچه خونه همسایه یک گل خودرو چید و آورد
تو ذهنتون نگه بدارید و بدونید در حد توانش بهتون محبت کرده ...

یادتون باشه جواب محبت و دلسوزی رو مثل محبت بدید چون از محبت خارها واقعا گل میشوند ...

همیشه بدونید ما در دنیا فانی هستیم و یک روزی اومدیم و یک روز دیگر خواهیم رفت ...

یادتون باشه خدا از رگ گردن به ما نزدیکترن
و
یادتون باشه شهدا بر گردن همه ما حق دارند

هرگز در یک محل و جا و مکانی برای همیشه نیامده و ماندگار نیستیم
پس فقط با محبت باشید اونم بدون قید و شرط

دوست واقعی همه شما
باستان شناس
1391.9.8
روزچهارشنبه

sevda_sj
28th November 2012, 02:25 PM
یادم باشه زندگی کنم نه فقط نفس بکشم.....یادم باشه هر روز صبح که بیدار میشم بدونم بخاطره چیه هستم.......یادم باشه تا وقتی به هدفم نرسیدم ولش نکنم...........یادم باشه واسه آرمانم با جان ودل زحمت بکشم......یادم باشه هیچوقت دست خدا رو ول نکنم چون مطمنم اون هیچوقت ولم نمیکنه

یادم باشه سناریوی زندگی مو خودم بنویسم یادم باشه دوستامو اونقدری که باید دوست داشته باشم

هیچوقته هیچوقته هیجوقت نا امید نشم به خودم قول میدم چون تا امیدی یکی از صفات ابلیسه.

[golrooz][golrooz][golrooz]همیشه لبخند بزنید.............................[golrooz][golrooz][golrooz]

elmamoz
28th November 2012, 02:28 PM
امروز یادم باشه برا مامانم زنگ بزنم طفلکی خیلی دلتنگمه منم خیلی احساس دلتنگی میکنم ولی نمیتونم زنگ بزنم باهاشون حرف بزنم آخه تحملشو ندارم خدا کنه فکر نکنن بهشون اهمیت نمیدم من همیشه همینطور بودم برای اینکه کسی نفهمه چمه کم حرف میزنم .دارم برای ارشد درس میخونم پارسال سی تا فاصله داشتم تا قبولی تلاشمو میکنم خداکنه فبول شم و بیام از موفقیتم بنویسم آخه رشته خودم نیست خدایا کمکم کن.

مسایلو مشکلات زیاده ولی بهتره تمام ذهنمو متمرکز کنم آخه هیچوقت نتونستم ذهنمو متوجه چند موضوع بکنم.
با آرزوی توفیق
8/9/91[khodahafezi] تا بعد

باستان شناس
28th November 2012, 02:30 PM
دلم میخوات این حرفا رو دوباره در این دفترچه یادداشت کنم
شاید ی روز دور یا نزدیک بعدها برگشتم
دوباره خوندم و خوشحال بشم
و یا بعضی از حرفاشو برای خودم تداعی کنم و از این به بعضی هاش عمل کردم و یا عمل نکردم خوشحال و دلگیر هم بشم ..

حرفهایی برای نگفتن ، یادم باشد ... (http://www.njavan.com/forum/showthread.php?119910-%D8%AD%D8%B1%D9%81%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%86%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%86-%D8%8C-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D8%AF)

باستان شناس
28th November 2012, 02:35 PM
امروز یادم باشه برا مامانم زنگ بزنم طفلکی خیلی دلتنگمه منم خیلی احساس دلتنگی میکنم ولی نمیتونم زنگ بزنم باهاشون حرف بزنم آخه تحملشو ندارم خدا کنه فکر نکنن بهشون اهمیت نمیدم من همیشه همینطور بودم برای اینکه کسی نفهمه چمه کم حرف میزنم .دارم برای ارشد درس میخونم پارسال سی تا فاصله داشتم تا قبولی تلاشمو میکنم خداکنه فبول شم و بیام از موفقیتم بنویسم آخه رشته خودم نیست خدایا کمکم کن.

مسایلو مشکلات زیاده ولی بهتره تمام ذهنمو متمرکز کنم آخه هیچوقت نتونستم ذهنمو متوجه چند موضوع بکنم.
با آرزوی توفیق
8/9/91[khodahafezi] تا بعد

همین الان به مادرت تماس بگیر و باهاش حرف بزن ....هیچ علتی نباید بزاری باعث بشه مادرتو و خانواده یاد نکنی ....
مادرت الان منتظرت هست و تو عزیز داری اینجا یادش میکنی ...بلند بهش زنگ بزن ....اس نه باید تماس بگیری باهاش حرف بزنی ...

هیچی تو زندگی از دل مادرت مهمتر نیست ...نه درس ...نه دانشگاه ....نه هیچ موفقیتی دیگه ای ...

ی روز خودت در مقام مادر و پدر خواهی بود ...و منتظر فرزندت هستی ...دوست داری فرزندت همین مطالب رو بهت بگه ؟...

یادت باشه مادر سلطان غم هست و دوست بی عار ....[golrooz]

برو همین الان دل مادرتو به دست بیار زود باش هر لحظه ای بیشتر صبر بدی ...غنیمتی از دستت رفته

عرفان سلیم زاده
28th November 2012, 02:47 PM
سلام[shaad]
فضای عجیبیه من اولین بارمه میخوام اولین یادداشتم رو بنویسم! ولی بازم ممنونم خاله بابت ایجاد این تاپیک[labkhand]
خب بسمه الله:
تولد داداشم 20 آذر هستش.کیک تولدش پای من[nishkhand]
تو هفته اینده باید برم پیگیر کارت سربازیم بشم.خدا کنه سریع تر صادر بشه میخوام پز بدم باهاش[nishkhand]
امروز رو دو تا طرح کار کنم.اگه جور بشن نظامی اند.
(یه جورایی دلم واسه سرباز ها می سوزه.چرا باید کلیه و کبد شون رو دربیارن به جای سنگ پرتاب کنند تو سر و چشم دشمن؟)[nishkhand]
باید اسلحه خوبی دست شون بدیم.مثلا یه تفنگ هسته ای.بزنه باهاش دشمن رو تبخیر کنه.[nishkhand]
بقیه برنامه ریزی هام بلند مدته بگم؟

مهندسی صنایع
28th November 2012, 02:55 PM
سلام به همه عزیزان
منم امسال ارشد دارم و میدونم قبول نمیشم خب نخوندم ولی میخوام سال بعد خیلی تلاش کنم تا قبول بشم
و اینکه خیلی دوست دارم توی رشته ای که درس خوندم بتونم آدم موفقی بشم
فعلا که فقط کتاب خوندم کاری انجام ندادم تا از رشته خودم عملی چیزی بلد باشم
برام دعا کنید
8/9/91

یاسمین5454
28th November 2012, 03:51 PM
سلام
منم امسال کلاس المپیاد شیمی میرم امیدوارم بتونم توالمپیاد رتبه بیارم
آرزوی موفقیت واسه ی همه ی بچه های عزیز وگل سایت نخبگان وهمه ی بچه هادارم
اینم بگم که آرزومه یه روزی یه مخترع بزرگ بشم[cheshmak]

narma
28th November 2012, 04:10 PM
انشالله همتون موفق بشین دو.ستان

منم دارم شبا برای ارشد میخونم امیدوارم حدااقل پیام نور قبول بشم

Sabo3eur
28th November 2012, 04:41 PM
خوشبحال همگی
تولد دارین مهمان دارین
دانشگاه می خواید برید
من کارام رو برنامه نیست دقیقه 90

shiny7
28th November 2012, 07:21 PM
من برنامه ریزی کردم آخر هفته درس بخونم
تازه از مسافرت برگشتم پس دیگه از تفریح خبری نیست!!
یه آشنای دوری هم فردا تولدشه...نمی دونم بهش تبریک بگم یا نه...
شنبه هم ارائه دارم باید روش کار کنم...
وای که چقدر کار دارم...!!!

M@hdi42
28th November 2012, 08:08 PM
فردا باید برم مدارک تکمیلی رو تحویل بدم و منتظر تحویل گرفتن گواهینامه ام بشم. خب خب خب اهاااا یادم اومد باید درس بخونم شدید اخه امتحان دارم دوشنبه اینده. بعد پروژه نقشه کشی و اکس بندی وپلان فونداسیون رو انجام بدم بعد بعد بعد......

shabhayebarare
28th November 2012, 08:24 PM
من فردا امتحان میان ترم شیمی آلی دارم اما هنوز هیچی نخوندم خییلی استرس دارم الان تو وقت استراحتمم اومدم یه سر بزنم سایت اینجوری حس نمیکنم تنهام تو خونه [khanderiz]
دعا کنین کتابمو تموم کنم حجمش زیاده[esteress]
[khodahafezi]من رفتم

mazaheri.chem
28th November 2012, 09:09 PM
دوهفته دیگه دفاع ارشدم، گفتم اینجا بنویسم تا همه دوستان برام دعا کنن.آخه اصلا استرس ندارم میترسم غیرعادی باشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!

mazaheri.chem
28th November 2012, 09:13 PM
امیدوارم موفق باشی گفتی شیمی آلی یاد دوران خوش لیسانس سر کلاس آلی افتادم.همیشه از این درس خوشم میومد.هی یادش بخیر،خیلی دلم برا اون موقع ها تنگ شده[gerye]

mazaheri.chem
28th November 2012, 09:18 PM
من فردا امتحان میان ترم شیمی آلی دارم اما هنوز هیچی نخوندم خییلی استرس دارم الان تو وقت استراحتمم اومدم یه سر بزنم سایت اینجوری حس نمیکنم تنهام تو خونه [khanderiz]
دعا کنین کتابمو تموم کنم حجمش زیاده[esteress]
[khodahafezi]من رفتم

امیدوارم موفق باشی گفتی شیمی آلی یاد دوران خوش لیسانس سر کلاس آلی افتادم.همیشه از این درس خوشم میومد.هی یادش بخیر،خیلی دلم برا اون موقع ها تنگ شده[gerye]

horiya
28th November 2012, 10:07 PM
یادم باشه غیر از خدا به هیچکی اعتماد نکنم....با همه مهربون باشم...درد همه رو مرهم باشم....هیچ دلی رو نشکنم...رازمو فقط به خدا بگم...خدا و مرگو یه لحظه از یاد نبرم ....حواسم جمع لحظه هام باشه....دنیارو رها کنم تا خودشو فدام کنه....و اینکه هیچ تجربه رو تجربه نکنم[golrooz]

saamaaneh
28th November 2012, 10:32 PM
الان فقط میخوام اینو بذارم که ما آدما فقط یه قدم با مرگ فاصله داریم.

ولی این یه قدم . . .

موازنه
28th November 2012, 11:06 PM
عالیه....[tashvigh]

mehrab123
28th November 2012, 11:37 PM
بنام خدا


امروز یه خورده شادم چون تیمم با بازی خوبش در انزلی تونس 1امتیاز از ملوان جنگنده رو بگیره و بازم خدارو شکر که نباختیم.

و شادی بیشترم بخاطر برد فولاده که خداییش ارزید بازیو تماشا کردم. امیدوارم آرسنال ایران همینجوری رو به جلو حرکت کنه و استعداد های بیشتری رو به کشور معرفی کنه.

البته امروز فقط بحث فوتبال نبود روند روبه رشد درس خوندن و مطالعه ام برای کنکور سیر صعودی پیدا کرده و همچنان منتظر روز های شادتر میمانم.

امروز
چهارشنبه - ۸ آذر ۱۳۹۱
الأربعاء - ١٣ محرم ١٤٣٤
Wednesday - 2012 28 November

farzane*
29th November 2012, 02:05 AM
[narahat]
من اینقدر کار دارم که نمیدونم کدوماشو اینجا یادداشت کنم...!
[sar dard]
فردا ... یعنی درواقع امروز باید از فضاهای خونه م (منظورم طرحم هستا...خودم که خونه ندارم...![nishkhand]) کروکی بزنم
پس فردا باید ماکت بسازم و جزوه تنظیم شرایطو ترجمه کنم و زبان یه نگاه بندازم و معماری اسلامی رو کجای دلم بذارم...و و و و و و
[khastegi]

البته هنوز کار دارم برای انجام دادن
اینا مهمتر از بقیه ن ....

A S L A N
29th November 2012, 02:27 AM
جالبه

یادداشتهای ذهنم را منینویسم تا بخونید

از تولدها و کارهای نیمه تنام نمی نویسم.چون برای شما مهم نیست و خودم هم تو وقتایی که باید به تولدها و مارهای نیمه تمام میرسم معمولا سایت نمیام که بخونم و یادم بیفته

شاید بعدا اومدم و این را خوندم و به یاد خودم افتاد.

می خوام از بد رفتاری اطرافیانم بگم.از قدرنشناسی.از آب زیر کاهی و ...

شاید اسم کارشون را زرنگی میزارن.

یاد جمله مشهور افتادم:من ... نیستم.فقط نمیخوام به روت بیارم

چرا؟؟؟

SaSaMc2
29th November 2012, 03:27 AM
سلام...[golrooz]

كارهاي پيش رو...

چقدر زيادن!

چقدر دير شده...

حس نميكنم...

يقين دارم...

از همه چي عقب افتادم...

از همين اولش...

تا همون الان...

عقب افتاده بودم...

اگه ميفرستادنم مدرسه استثنائي...

حتما مبصر ميشدم...

مگه نه؟

h.jabbari
29th November 2012, 10:56 AM
دلم تنگ است، نميدانم ز تنهايي پناه آرم كدامين سوی .

پريشان حالم و بي تاب مي گريم و قلبم بي امان محتاج مهر توست .

نميدانی چه غمگين رهسپار لحظه های بی قرارم من به دنبال تو همچون كودكی هستم


ومعصومانه می جويم پناه شانه هايت را كه شايداندكی آرام گيرد دل.

دلم تنگ است وتنهايي به لب می آورد جانم
بيا تا با تو گويم از هياهوی غريب دل كه بی پروا تلنگر ميزند بر من و می گويد به من نزديك نزديكی


به دنبال تو ميگردم ، به سويت پيش می آيم ، چه شيرين است پر از احساس يك خوشبختی نابم

***wanton74***
29th November 2012, 12:32 PM
عشقم رفته سفر دور دعا ميكنم زود زود برگرده چشم انتظارضشم خيلي دوسش دارم خيليييييييييييييييييييييي يييييييييييييييييييييي[afsoorde]

M@hdi42
29th November 2012, 01:17 PM
عشقم رفته سفر دور دعا ميكنم زود زود برگرده چشم انتظارضشم خيلي دوسش دارم خيليييييييييييييييييييييي يييييييييييييييييييييي[afsoorde]

اخ سوزوندی منو[narahatish] خدا برات نگهش داره.

***wanton74***
29th November 2012, 01:44 PM
ممنون.اتفاقا رشتشم عمرانه.خدا كنه برگرده.[dooa]

shiny7
29th November 2012, 01:45 PM
اخ سوزوندی منو[narahatish] خدا برات نگهش داره.



آقا مهدی شمام انگار داغ دیده ای هاااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!![cheshmak][khanderiz][sootzadan]



یادداشت من:
امروز از صبح هی گفتم می رم پای درس...یکم می خونم...
ولی هنوز هیچی!!![nishkhand]
دیگه می رم بشینم یکم درس بخونم.

M@hdi42
29th November 2012, 02:24 PM
آقا مهدی شمام انگار داغ دیده ای هاااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!![cheshmak][khanderiz][sootzadan]



یادداشت من:
امروز از صبح هی گفتم می رم پای درس...یکم می خونم...
ولی هنوز هیچی!!![nishkhand]
دیگه می رم بشینم یکم درس بخونم.

داغ دیده؟[nishkhand] نه بابا ما فعلا عاشق نشدیم..........البته فعلا[nishkhand]

"مهدی"
29th November 2012, 02:46 PM
داغ دیده؟[nishkhand] نه بابا ما فعلا عاشق نشدیم..........البته فعلا[nishkhand]

خخخخخ تو عاشق نشدی؟؟؟؟؟

هر کی ندونه، من که میدونم.[khande]

kahrupay
29th November 2012, 03:07 PM
سلام...[golrooz]

كارهاي پيش رو...

چقدر زيادن!

چقدر دير شده...

حس نميكنم...

يقين دارم...

از همه چي عقب افتادم...

از همين اولش...

تا همون الان...

عقب افتاده بودم...

اگه ميفرستادنم مدرسه استثنائي...

حتما مبصر ميشدم...

مگه نه؟
نمی دونم چرا ولی کلا با نوشته های شما خیلی حال می کنم!!!
مرسی

kahrupay
29th November 2012, 03:12 PM
این امتحان خفنه که رد شد.
این هفته قراره بنده منهدم شم!!!!
یه سه چهارتا امتحان و کلی اختر فیزیک و بدبختی دیگه!!
امروز چندمه!!؟!؟![tafakor]
آها:
9/9/..
اوضام داغونه!!! یه بار 6* 9 رو هم یادم رفته بود!!

سونای
29th November 2012, 04:09 PM
خخخخخ تو عاشق نشدی؟؟؟؟؟

هر کی ندونه، من که میدونم.[khande]

.[nishkhand] آقا مهدی42 ، این به اون (عکسی که از آقا مهدی ِ مبارز گذاشته بودین،) در......[cheshmak][khanderiz]
[golrooz]

***wanton74***
29th November 2012, 04:28 PM
عاشقي مگه چيز بديه كه از هم قايم ميكنيد؟
[soal]

M@hdi42
29th November 2012, 04:29 PM
خخخخخ تو عاشق نشدی؟؟؟؟؟ هر کی ندونه، من که میدونم.[khande] من و عشق؟ من اگه بخوام زن بگیرم سنتی برخورد میکنم نه قرتی بازی. میرم خونه خانوم و میگم یا دخترتونو بهم میدین یا با کلاش همتونو میکشم و دخترتونو هم میبرم. هه هه

M@hdi42
29th November 2012, 04:31 PM
.[nishkhand] آقا مهدی42 ، این به اون (عکسی که از آقا مهدی ِ مبارز گذاشته بودین،) در......[cheshmak][khanderiz] [golrooz] نه اون موضوع خیلی داغش سنگین تر این حرفاست

"مهدی"
29th November 2012, 04:55 PM
دیگه من مجبور شدم تا عکس واقعی رو بزارم و به تمام شایعات پایان بدم.........

من بچه ارومی هستم و فعلا قصد تلافی ندارم، ولی به موقعش تلافی میکنم.[nishkhand]

مثلا با کلت میرم تو عروسیش، ترورش میکنم.

نسیم بهآر
29th November 2012, 05:31 PM
اومدم اینجا تو
دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!بنویسم

که امام رضا من هنوز سر حرفم هستم یادته اون کبوترو ...
من با همه ی وجودم می خوام که بیام پابوست ناامیدم نکن...
امروز برای چندمین بار عکسای حرمت رو نگاه کردم اشکام دوباره جاری شد
گاهی فکر میکنم که ...
هیچی خودت از دل من خبر داری...



http://uc-njavan.ir/images/ealdydjubqa5k3fca87l.jpg

homeyra
29th November 2012, 05:49 PM
آره فکر خوبیه...باید یادداشت کرد...باید نوشت یه جایی تا گم نشه....تا فراموش نشه....که یه روزی،یه جایی من قول دام که دیگه "من" نباشم....این عهدرو من بارها با خودم و با یه عزیزی بستم ولی همیشه از یادم میره...شایدم تا یکی دو روزه اول یادمه ولی یه سریا میان تو زندگیم که مجبورم میکنم فراموش کنم....و من دوباره یادم میره....
اما این بار یادداشت میکنم که فراموش نکنم که منم توی این سرنوشت از قبل نوشته شده، نقشی دارم هرچند کم اما تقدیر قابل تغییره...
آره...باید بنویسم که "تقدیر قابل تغییره"....

سونای69
29th November 2012, 08:08 PM
این روزا سردر گمم...... اول یه دو راهی ایستادم ...... یه تصمیم قرار بگیرم ،آیندم به این تصمیم وابسته اس.... منطق یه حرفی میگه دلم یه حرف دیگه ....نمیدونم چیکار کنم؟smilee_new2 (27)

toot farangi
29th November 2012, 08:54 PM
منم یخوام بگم که چه روزای سختی دارم و بنویسم که بعدا یادم بمونه بچه ها برام دعا کنین کارم خیلی گیره دعا کنین با مشکل برخورد نکنم وگرنه نابود میشم

M@hdi42
29th November 2012, 09:00 PM
دیگه من مجبور شدم تا عکس واقعی رو بزارم و به تمام شایعات پایان بدم.........

من بچه ارومی هستم و فعلا قصد تلافی ندارم، ولی به موقعش تلافی میکنم.[nishkhand]

مثلا با کلت میرم تو عروسیش، ترورش میکنم.


خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

مگه میتونی رهبر القائده رو بکشی؟ ایمن الظواهری(خودم)

mehrab123
29th November 2012, 11:20 PM
امروز کمی بهترم
کمی فکر جدید و///....
خوب بذار خودمو راحت کنم امروز بجای درس خوندن نشستم و یک فروشگاه کتاب درست کردم ازونجایی که خودم خیلی واسه پیدا کردن و تهیه منابع مشکل داشتم امیدوارم با این کارم کسیو کمک کرده باشم تا میان انبوه تبلیغات سردرگم نشه!

و همچنان منتظر روزهای شادم




[h=1]امروز



پنج شنبه - ۹ آذر ۱۳۹۱


الخميس - ١٤ محرم ١٤٣٤


Thursday - 2012 29 November

10:49:56 PM

sebtoshshaikh
30th November 2012, 03:20 PM
با نام یادآور

و با سلام و آرزوی سلامتی و موفقیت هرچی نخبه نام آور

اگرچه روزی که تو نمایشگاه خدمت عزیزان بودیم فراموش شدنی نیست

اما نوشتم که تو دفترچه یادداشت هم بمونه

به امید دیدارهای بعد

Outta_Breathe1020
30th November 2012, 03:51 PM
من و یادداشت...!
یادش بخیر یه زمانی دفترچه داشتم و می نوشتم اهداف، افکار و...
نمیدونم اون خوب بود یا این خوبه!

دورم از جایی که باید می بودم!
SaSaMc2 میگن عقب افتادم! من بدجوووور عقبم!
غافل شدم!
اونقدر گیج چیزایی که اطراف بودن شدم که اصلا نفهمیدم چطور شد اینهمه گذشت! اینهمه عقب؟؟؟!!!
یعنی باید بدوم!!! دیگه فرصت آهسته دویدن هم نیست!
خدا رو شکر هنوز نفس دارم برای دویدن!!

یه بار یادمه به یکی که اونم معتقد بود به این موضوع گفتم: به فلان موضوع منم اعتقاد دارم! گفت: عجب!! احمق ها تو دنیا زیاد نیستن..! شاید احمقانه باشه ولی نمیشه باور نداشت و نمیتونم باور نداشته باشم! اونم نمیتونه! جالبه ...! من دوست دارم احمق باشم!

من عوض شدم! ولی باز هم میتونم عوض بشم!
من همون منم که...!

من از باورای خودم پاک شدم! با خودمم: میشه دوباره باورم کنی؟!!!

mehrab123
30th November 2012, 06:43 PM
امروز اصلا درس نخوندم حالم گرفت ولی بازم امیدوارم

امروز



جمعه - ۱۰ آذر ۱۳۹۱


الجمعة - ١٥ محرم ١٤٣٤


Friday - 2012 30 November
02:39:51 PM

reza-1369
1st December 2012, 09:40 AM
امروز ساعت یازده کلاس دارم ولی حالم گرفته است دیشب اصلآ نخوابیدم
فک کردم دیدم این دانشجوها چه گناهی دارن اومدن که یه چیزی یاد بگیرن با این حال نمیدونم چه میشود فقط خدا کمکم کند
نه راس راس حالم بده
کاش دیگر این وضع پیش نیاید
91.09.11

ماتریکس
1st December 2012, 04:00 PM
از وقتی یادم میاد همیشه یه دفتر خاطرات داشتم الانم بیشتریاش رونگه داشتم .عاشق خاطره نوشتنم وقتی غصه دارم با نوشتن آروم میگیرم وقتی خوشحالم با نوشتن سرحالتر میشم ووقتی بعد از یه مدت خاطراتم رو مرور میکنم از اینکه اون لحظات چه حالی داشتم لذت میبرم وحس می کنم که چقدر روزهای زندگیم پرتلاطم بوده روزهای خوب روزهای بد روزهای اشتباه روزهای شیطنت و......زندگی رو هرطور بگیری همونجور میگذره...

davoud13
9th December 2012, 11:50 PM
سلام.من یه تقویم جیبی دارم.از شماره هام تا جزئیات ریز زندگیم رو توش کدگزاری کردم.اینجا مینویسم 9ماه گذشت.

sevda_sj
14th December 2012, 12:57 PM
خدایا دلم از آدمای زمینت بدجوری گرفته خدایامن واسه به یاد داشتنه تو
نیازی به یادداشت ندارم مینویسم که تو بیبینی منم هستم
با آدمایی که ایمانشونو به پول
باختن خدایا ازت میخام قدرتی به مردم کشورم ببخشی
که دنیا در شگفت باشن از توانایی اش
خدایا وقتی باهات حرف میزنم آروم میشم خدای خوبم
هوامو داشته باش



شکسته های دلت را به بازار خدا ببر!
او خود بهای شکسته دلان است...

mehrab123
19th December 2012, 12:18 AM
نیمه شب است....

بعد از یه روز خسته کننده خوردن یه استکان چای خستگی رو از تنم بیرون کرده!

ولی ای کاش خستگی درس و ... باشه!
فشار های روحی و روانی همچنان داره رنجم میده و هنوز ....
زندگی کمی برام تلخ شده...
دیگه کمتر خدا رو تو قلبم پیدا میکنم...
خابم کم شده و چشام دارن کمسو تر و کمسو تر میشن...
باتمام اینا بازم میگم (( ان مع العسر یسرا))، ...

وهمچنان به اینده چشم دوخته ام...







امروز



سه شنبه - ۲۸ آذر ۱۳۹۱


الثلاثاء - ٤ صفر ١٤٣٤


Tuesday - 2012 18 December

سونای
20th December 2012, 02:02 PM
دیروزو امروز لحظه های خاصی بودن....از 15 دیروز تا 13:10 امروز .... دارم به این فکر میکنم که چقدر قانع ام من!!!!!!!!!! امشب شب یلداست... سال 1391
http://behzad.ws/uploaded/gallery1//4.jpg

نسیم بهآر
21st December 2012, 08:01 PM
یعنی یکشنبه چی میشه؟

...
حالم خوب نیست..
نمیدونم قراره چی بشه چقدر انتظار سخته... بی خبری.. نمی دونم چکار باید بکنم...
چرا زودتر تموم نمیشه..
استرس داره من رو می کشه...



...
10/1

firearchangel
28th December 2012, 08:57 PM
یادم باشه همیشه قدر دان خوبیهاباشم ودله کسی رونشکنم ومحبتمو به اطرافیانم مخصوصا شوشویه مهربونم بیشتروبیشتر کنم.خداکنه این دفعه تولد مامانمو یادم بمونه که 7مهره تا دوباره شرمندش نشم[nadidan]

میلاد صفری
5th January 2013, 03:39 PM
سلام من اول این تایپک چیزی نوشته بودم حالا باید بگم که ازدست دادم همه ی زندگیمو و حالا دیگه امیدم به زندگی بشدت کم شده ولی توکلم به خداست اینشاالله با تلاش اون چیزایی رو که از دست دادم برمیگردونم

Outta_Breathe1020
18th January 2013, 03:16 PM
راستش خیلی یاد بچه های قدیم سایت افتادم...
و بچه هایی که به تازگی از سایت رفتن...
گفتم اینجا بنویسم... نه یه یادآوری، نمیدونم چی...

دلم برای همشون تنگ شده!
واقعا جاشون خالی هست توی سایت...
بین 20 تاپیک آخر
توی شوخی ها و خنده ها
توی ناراحتی ها
توی لیست کاربران آنلاین
...

مینویسم اینجا که اگه یه موقعی دوباره اینجا سر زدم(بعدها)، یادم بیاد چه دوستان خوبی داشتم توی سایت و خب به هر دلیلی رفتن!
یادم بیاد همین سایت، باعث آشنایی من با کسی شد که الان از بهترین دوستامه!
گرچه آدم های تلخ و اتفاقات ناگواری هم بود که باز هم با همین سایت سر و کلشون پیدا شد!
آدمایی که الان دیگه نیستن...

با بعضیا ارتباط از طریق یاهو، فیس بوک، حتی موبایل حفظ شد... اما بعضی دیگه ...
ولی حتی اونایی که باهاشون از راه های دیگه ارتباط دارم، جای خالیشون توی سایت احساس میشه!
کسایی که حتی صندلی داغ داشتن توی این سایت و دیگه نیستن...

امیدوارم هر کدوم هر جا هستن، موفق باشن [golrooz]

asma777
26th January 2013, 12:28 PM
خستم از نقش بازی کردن، نقش آدمای شاد و بیخیال رو بازی کردن، ولی از درون نه شادم نه بیخیال، خدا تو که همه چی رو میدونی، فقط یه چیز، تمومش کن! فقط تمومش کن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!sh_dokhtar3

کمممممممممممممممممممممممم ممممممممممممممممممممممممم مممممممممممممم آوردددددددددددددددددددددد ددددددددددددددددددددددددد ددددددددددددم!

من خستــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــم! این حق من، این سهم من از زندگی تو این دنیات نبود خدا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نسیم بهآر
27th January 2013, 11:40 PM
خدایا شکرت
خیلی خوشحال شدم
خدایا شکرت میدونستم هوامو داری[golrooz]

هشتم بهمن سال 91 رو هیچوقت فراموش نمیکنم

مانی24
28th January 2013, 02:34 PM
من تو را در قلبم داشتم و تو رهایم کردی
.......نرفتم وماندم به خاطر تو به خاطر قلبم ..ماندم .....در کنارت ......در سکوت ......من در کنارت ماندم چون به تو قولی و تعهدی در قلبم داشتم ......دوستت بودم و دوستت داشتم .....چه روزها که دلم شکست ....اما تو....هر گاه که دلم میشکست .....دریا را بهترین مکان برای اندیشیدن درباره همه اتفاقات میدانستم – درباره تو ...درباره همه چیز ..در ساحل دریا قدم میزدم و دل خود را ارام میکردم ......کنار تو ماندم باتمام مانع ها – باتمام مسائلی که مرا از با تو بودن منع میکرد .......در زندگیم تنها دلم را به تو داده بودم و از تو میخواستم ..... تنها وفقط .. نسبت به من صداقت داشته باشی ...............این خاطره برای توست ....... برای اینکه بیاد بیاوری گذشته را ....من دیگر نباید اندیشه تو را داشته باشم .....زیرا..... باید تنها باشم .....زیراتنهایی همیشه به من وفادار است ....خاطره من .......قلب من ....اندیشه من ......ستاره من ......به یاد داشته باش ...تو را تا ابد در قلبم خواهم داشت ...... در سکوت ......به تنهایی .....و در اسمانم ...

وحید 0319
9th February 2013, 10:33 PM
http://axgig.com/images/37638146637775617474.gif

- - - به روز رسانی شده - - -

در یک اتاق تاریک چهار شمع در حال صحبت کردن با یکدیگر هستند،
شمع اول: من صلح هستم و نمی توانم همیشه روشن باشم و خاموش می شود.
شمع دوم: من ایمان هستم و معلوم نیست تا کی روشن باشم و به آرامی خاموش می شود.
شمع سوم: من عشق هستم، کسی ارزش من رو نمی دونه،و ناگهان خاموش می شود.
کودک دوان دوان وارد اتاق می شود کنار شمع هامی نشیند و با گریه میگه:چرا رفتین؟ چرا منوتنهاگذاشتین؟ چرا خاموش شدین؟ در این هنگام :
شمع چهارم میگه :گریه نکن ، ناراحت نباش، تا من روشن هستم تو می تونی اون شمع های دیگه رو روشن کنی ، من امید هستم. *

***wanton74***
9th February 2013, 11:03 PM
چیـزی نمیـخـوآهَم جـز . . .
یـکــ اتــآقِ تـآریک
یـکـ مـوسیقـے بے کَلآم
یـکـ فنجـآن قهـوه بـهـ تَلخـی ِ زهـر !
وَ خـوآبـے بـه آرآمـے یـکــ مـَرگ هَمیشـگـے

***wanton74***
11th February 2013, 11:54 PM
hh
امشب بغض تنهايي من دوباره مي شكند...چشمانم


بس که باریده دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد ...





آخ که چقدر تنهایم ... دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم





بوده خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته





شده است ...





رو به روی آینه نشسته ام آیا این منم ؟ شکسته .... پیر





تنها.... تو با من چه کردی ؟ شاید این آخری زمزمه های





دلتنگی ام باشد و دیگر هیچ نخواهم گفت ....





اما منتظرم انتظار دیدن دوباره ی تو برای من زندگی





دوباره ای است ... پس برگرد ... عاشقانه برگرد






برای همیشه برگرد...





- - - به روز رسانی شده - - -



امشب بغض تنهایی من دوباره می شکند ... چشمانم




بس که باریده دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد ...



آخ که چقدر تنهایم ... دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم



بوده خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته



شده است ...



رو به روی آینه نشسته ام آیا این منم ؟ شکسته .... پیر



تنها.... تو با من چه کردی ؟ شاید این آخری زمزمه های



دلتنگی ام باشد و دیگر هیچ نخواهم گفت ....



اما منتظرم انتظار دیدن دوباره ی تو برای من زندگی



دوباره ای است ... پس برگرد ... عاشقانه برگرد




برای همیشه برگرد...

سونای
13th February 2013, 03:30 PM
خدای مهربونم شکرت....................................
خدا خیلی نزدیکی...................................... ..........
همه جوره هوامونو داری ....خدای مهربونم.................................... ..............[golrooz][golrooz][golrooz]

saamaaneh
21st February 2013, 03:40 PM
انتظار برای هر چیزی حتی یه چیز کوچیک هم سخته، اینکه منتظری دو دلیل داره یا کاری از دستت دیگه برنمیاد که انجام بدی و محکومی به انتظار !

یا میتونی کاری رو انجام بدی و نمیدی، حالا انجام ندادنش چون نخواستی یا هر دلیل دیگه، بازم منتظر میمونی، جزو گروه دوم که باشی، باید منتظر خیلی چیزا باشی، منتظر اینکه دیگران برات تصمیم بگیرن، منتظر هر چه پیش آید خوش آید، بعضیا اسمشو میذارن بیخیالی، ولی ته همین بیخیالی هم منتظری! گروه دوم ممکنه از اون آدمایی باشن که به ظاهر راضین و همه چی خوبه اما اگه بری سراغ ته همون دلی که گفتم خیلی حرفا برا گفتن داره، خیلــــــــــــــــــــــ ـــــی !


امروز مورخ 3/11/1391
پنجشنبه
به ساعت 3:07
به وقت دلتنگی!

سونای
11th March 2013, 12:51 AM
امروز دوباره به این رسیدم که دوست یه فرشته ی مقدسه...........
یه فرشته ای که به موقع دستت رو میگیره.......
یه فرشته ای که آروومت میکنه......
من ازین فرشته ها خیلی دارم ......
امروز هم یکیشون که همیشه با حرفاش آرومم میکنه باز به دادم رسید ... هم منو آروم کرد.. هم عزیزمو....

میخوام اینجا از سمانه ی گلم (saamaaneh (http://www.njavan.com/forum/member.php?261884-saamaaneh)) که همیشه برام مث خواهر بوده و هست و ایشالله خواهد بود تشکر کنم که همیشه کنارم هست.....

خدای مهربونم از شما هم ممنونم که اینهمه فرشته ی مقدس رو بهم هدیه دادی...امیدوارم این لیاقت رو هم بهم بدی که بتونم همیشه کنارشون باشم....آمین

[golrooz][golrooz][golrooz]

- - - به روز رسانی شده - - -

امروز دوباره به این رسیدم که دوست یه فرشته ی مقدسه...........
یه فرشته ای که به موقع دستت رو میگیره.......
یه فرشته ای که آروومت میکنه......
من ازین فرشته ها خیلی دارم ......
امروز هم یکیشون که همیشه با حرفاش آرومم میکنه باز به دادم رسید ... هم منو آروم کرد.. هم عزیزمو....

میخوام اینجا از سمانه ی گلم (saamaaneh (http://www.njavan.com/forum/member.php?261884-saamaaneh)) که همیشه برام مث خواهر بوده و هست و ایشالله خواهد بود تشکر کنم که همیشه کنارم هست.....

خدای مهربونم از شما هم ممنونم که اینهمه فرشته ی مقدس رو بهم هدیه دادی...امیدوارم این لیاقت رو هم بهم بدی که بتونم همیشه کنارشون باشم....آمین

[golrooz][golrooz][golrooz]

yas-90
11th March 2013, 06:47 AM
صفحه اول تاپیکو که دیدم ......دلم برا باستان شناس عزیز تنگ شده[afsoorde]

همیشه و همه جا موفق و مؤید باشه[dooa]

- - - به روز رسانی شده - - -

صفحه اول تاپیکو که دیدم ......دلم برا باستان شناس عزیز تنگ شده[afsoorde]

همیشه و همه جا موفق و مؤید باشه[dooa]

***wanton74***
13th March 2013, 09:49 PM
امروز بعد از ظهر يكي از بدترين روزهاي زندگيم بود خيليييييييييييييييي بد الانم كه دارم اينجا مينويسم با بغض شديد مي نويسم ولي هميشه بايد اين بغض لعنتيو قورت بدم دارم خفه مي شم دارم دق ميكنم اي خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااا كجا صدات بزنم چه جوري بگم ديگه كم آوردم امروز دوباره به خاطر كسي كه واسش مي مردمو تمام زندگيمو به خاطرش باختم خورد شدم اين دفه ديگه خيلي خوردم كرد آب پاكيو ريخت رو دستم از زندگي واسه هميشه سيرم كرد خدايا چرا بايد محكوم به زندگيه اجباري باشم خدايا من خستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تم خستههههههههههههههههههه چرا راحتم نمي كني پس اين همه دعا اين همه التماس چي ميشه مگه نميگي از رگ گردن به ما نزديكتري پس چرا صدامو نميشنوي چرا به حال خودم رهام كردي چرا دستمو نميگيري چرا ديگه آرومم نميكني مگه من چه گناهي به درگاهت كردم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟مگه من چه گناهي كردم كه اينجوري بايد عذاب بكشم چرا همه بايد واسه آيندشون برنامه داشته باشن همه خوش حال باشن كه سال جديد داره مياد ولي من غصه دار تر از هميشه باشمو شبو روز كارم گريه باشه اي خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااا تو ديگه تنهام نذار از تنهايي متنفرم از جذام هم بدتره[gerye][gerye][gerye][gerye][gerye]http://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2848%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2848%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2848%29.gif

- - - به روز رسانی شده - - -

امروز بعد از ظهر يكي از بدترين روزهاي زندگيم بود خيليييييييييييييييي بد الانم كه دارم اينجا مينويسم با بغض شديد مي نويسم ولي هميشه بايد اين بغض لعنتيو قورت بدم دارم خفه مي شم دارم دق ميكنم اي خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااا كجا صدات بزنم چه جوري بگم ديگه كم آوردم امروز دوباره به خاطر كسي كه واسش مي مردمو تمام زندگيمو به خاطرش باختم خورد شدم اين دفه ديگه خيلي خوردم كرد آب پاكيو ريخت رو دستم از زندگي واسه هميشه سيرم كرد خدايا چرا بايد محكوم به زندگيه اجباري باشم خدايا من خستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تم خستههههههههههههههههههه چرا راحتم نمي كني پس اين همه دعا اين همه التماس چي ميشه مگه نميگي از رگ گردن به ما نزديكتري پس چرا صدامو نميشنوي چرا به حال خودم رهام كردي چرا دستمو نميگيري چرا ديگه آرومم نميكني مگه من چه گناهي به درگاهت كردم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟مگه من چه گناهي كردم كه اينجوري بايد عذاب بكشم چرا همه بايد واسه آيندشون برنامه داشته باشن همه خوش حال باشن كه سال جديد داره مياد ولي من غصه دار تر از هميشه باشمو شبو روز كارم گريه باشه اي خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااا تو ديگه تنهام نذار از تنهايي متنفرم از جذام هم بدتره[gerye][gerye][gerye][gerye][gerye]http://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2848%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2848%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2848%29.gif

saamaaneh
19th March 2013, 12:44 AM
این آخرین پست من تو سال 91 هس، امسالم گذشت ولی متفاوت خیلی متفاوت، چیزایی رو تجربه کردم که باور نمیکردم روزی تجربشون کنم، احساس میکنم امسال فرق کردم، احساسم، نگاهم، باورم، فکرم و خیلی چیزای دیگه برام تغییر پیدا کرده !

خیلی چیزا رو یاد گرفتم، خیلی مسائل رو باید فراموش کنم، بعضیا رو باید تو زندگیم ببخشم، از کنار یه مسائلی رد شم و فقط به عنوان تجربه داشته باشمشون، همیشه از آدمای اطرافم انتظار خوب بودن رو نداشته باشم، سعی کنم من خودمو با اطرافیانم وفق بدم نه اونا با من، و خیلی چیزای دیگه!


میخوام همین جا از همه ی دوستای خوبم تو سایت تشکر کنم، خیلی مهربونید، هر وقت دیدین حالم خوب نیس اومدین پیشم تا تنها نباشم تا غمم کم شه تا کمکم کنین، هیچ وقت محبت هیچ کدومتون رو فراموش نمیکنم، اسم نمیبرم چون میترسم ذهنم یاری نکنه و اسم عزیزی رو فراموش کنم، ولی بدونید خیلی برام مهم و عزیز هستین، با تک تک تون خاطراتی رو تجربه کردم که برای همیشه تو ذهنم حک شده و هیچ وقت فراموش نخواهم کرد![golrooz]

از آبجی های خوبم یه دنیا ممنونم، لطف هیچ کدومتون رو فراموش نمیکنم، مدیون همه ی مهربونیاتون هستم![golrooz]

آخرین حرفم تو اخرین پست سال 91 میخوام تشکر باشه از محبت و مهربونی داداشم، از وسعت قلبش، از تمام چیزایی که بهم یاد داد و هیچ انتظاری در قبالش ازم نداشت، با تمام وجودش کنارم بود، تو تمام غم و غصه هام پیشم موند و تنهام نذاشت، برام لحظه هایی رو ساخته که گفتنش به زبون نمیاد و به قول خودمون باید حسش کرد، خدایا تمام خواهر و برادرها رو کنار هم به سلامتی نگه دار، وجود آرامش بخش داداشمو برای همیشه نصیبم کن و سایه اش همیشه روی سرم باشه، کمکم کن بتونم براش خواهر خوبی باشم، بتونم یه ذره از تمام محبتاش رو جبران کنم، هیچ وقت ناراحتش نکنم، همیشه شاد ببینمش، همیشه خبر از موفقیتاش بهم بگه و دعایی که خودش خیلی دوس داره، خدایا عاقبت به خیری نصیبش کن![golrooz]

دوستان سر لحظه ی تحویل سال همدیگه رو دعا کنیم، من کمترین رو هم فراموش نکنین، اگر دل عزیزی رو رنجوندم ازش معذرت میخوام امیدوارم حلالم کنه، همینجا به همه ی دوستام عید رو تبریک میگم، سال خوب و پر از معنویت رو براتون آرزو میکنم![golrooz]

ساعت 12:15
مورخ 91/12/28
به وقت خداحافظی

solinaz
19th March 2013, 01:42 AM
بسم الله ارحمن الرحیم



امســــــال=سال 91 شمسی برای من عبارت بود از :




بدترین سال عمرم بود نمیدونم چرا ولی انگار ادم گیر کرده


توی یه جایی که نه راه رفتن داره نه برگشتن یه عزیزی فوت کرد


نمیدونم چی شده که امسال هی دلم گرفته میشد


نمیدونم به خاطر این بود که دیگه کم کم دارم بزرگ میشم


یا نه به خاطر چیز های دیگر


ادم توی این دوره و بخصوص توی 14 سالگی تنهایی رو



بیشتر احساس میکنه


اما باز هم خاطره های خوشی داشتم ولی تلخی خاطره های


بد خوشی خاطره های خوب رو از بین میبره چون روز های


بدم از تعداد روز های خوشم زیاد بود




به سلامتی 3 یار
غم
خودم
خدام




ممنونم از این که حوصله به خرج دادین و متن منو تا اخر خوندین




برای سال اینده به:


اونایی که پشت کنکور هستن و میخوان توی نمونه یا تیز هوشان قبول شن ارزوی موفقیت میکنم[golrooz]



به اونایی که ارزویی دارن ارزو میکنم خدا خودش به ارزوشون برسونه[golrooz]



و امید وارم خدا همیشه پشتیوان شما دوستان عزیز باشه

emperor1991
19th March 2013, 11:47 AM
سالی که گذشت سخت ترین و بدترین سال زندگیم بود
عید 91 یکی از عزیزام از دنیا رفت و عیدم عزاشد
توی سال 91 عزیزترین کسم تنهام گذاشت
سرمایم به باد رفت
کارمو از دست دادم
و...
حالا خیلی خوشحالم که این سال پر از نکبت داره تموم میشه
امیدوارم سال جدید واسه همه خوب و پر برکت باشه

سونای
14th April 2013, 01:32 AM
قرار بود ترم پیش تموم کنم!!! اما الکی الکی سر یه ماجراهای عجیب این ترم هم مونگار شدم...
این روزا دانشگامون رنگ و بوی خاصی گرفته.... قراره همکلاسی های جدید بیان.... امروز همه جای دانشگاه راه میرفتم و نفس میکشیدم این همه عاشقی رو.... احساس میکردم همه حتی هوا حتی گلا درختها باد و پرنده ها...همه منتظرن....
حالا حکمت این موندگاری رو میفهمم!!!! اگه اون ترم فارغ التحصیل میشدمو حالا نبودم دق میکردم !! دق میکردم اگه میرفتمو میشنیدم همکلاسی های جدیدی اومدن که عطر بندگی میدن.........اما من اونجا نیستم....
الانشم میگم کمه 2ماه!! ولی نه از سرمم زیاده..... ببین دعای کی پشتم بوده که این سعادت نصیبم شده همین 2ماه باهاشون هم دانشگاهی شم....نه هم دانشگاهی دوره... باهاشون هم کلاسی ام...
نمیتونم جلو اشکامو بگیرم....... خدایا !؟!!بهم اجازه میدی فردا به پیشوازشون برم.......؟ خدایا!؟!! پرده پوشی میکنی که نبینن چقـــــــــــــــــــــــ ـدر روسیاهم!!؟! خدایا!؟!! میشه غریبی نکنن!!!! که خونوادشون نیستن!!!!
خدایا بعد این همه مدت دارن میان.....چقدر شرمنده ام.....
خدایا چی شد که برگشتن؟!!! بعد این همه مدت.... دلشون واسه برگشتن تنگ شده بود؟؟؟؟ اگه آره پس چرا بی نشون اند؟؟؟!!!!!!!!!! یا دلشون واسه روضه ی مادرشون حضرت زهرا (س) تنگ شده..... که حالا اومدن!!!...............تا یبار دیگه گوش بدن و برن خونه ی جدیدشون....
خدایا ازشون خجالت میکشم....... چه خوب شد که حالا اومدن...نگران نیستم که مادرشون نیست....عوضش مادر سالار شهیدان هستن.......
وای چه حرمتی داره فردا فضای دانشگامون....... چقدر بی قرارم..... چقدر شرمنده ام.............................................. ............................ چقدر پاهام لرزونه....چه بی تابم......
خدایا پرده پوشی میکنی ؟!؟! که منه رووسیاه هم، روو داشته باشم برم........!؟!

***wanton74***
19th April 2013, 07:11 AM
چقدر امشب همه چیز دوباره دست در دست هم داده تا دوباره من از خجالت این اشکها در بیام..

.. خوندن مطالبی که دوستان توی بلاگهاشون گذاشتن
.. شنیدن خبر فوت....

..زنگ زدن تو بعد از مدت ها كه حتي دليلشم نميدونم

..و خیلی چیزهای کوچیک و بزرگ دیگه
..

.. و میشه گفت آخرین ..اما مهمترین ..
.. نبودن ِ تو

***wanton74***
19th April 2013, 07:21 AM
..شاید خیلی سال پیش ..فکر میکردم وقتی یه آدم.. آدم دیگه ای رو دوست داره ..حتما باید بهش برسه...
..فکر میکردم اون آدم باید همیشه برای ِ من باشه ... ..اما حالا کلی طرز نگاهم به این مسأله زیر و رو شده ... ..دیگه نمیخوام از عشقم بندی بسازم و بااون ..اون آدم رو تا ابد برای خودم نگه دارم.. .. با اینکه این روزها حضورت برام شده بزرگترین آرزوی زندگیم ... ..اما ... اما برای من همین فرصت کوتاهِ دیدنت و آشنایی با تو خودش یه دنیا بود.. ..درسته که یاد تو برای من کلی اشک و دلتنگی به ارمغان میاره .. .. اما همین برای من غنیمت ِ با ارزشی هست که دوسش دارم .. .. .. حضورکوتاهِ تو تویِ مسیرِ زندگیم..سکوت سنگین منو شکست..
همین برای من یه دنیا بود.. .. تنها حسرتم اینه که کاش جرات میکردم این احساس رو که تو جزء اصلیش بودی ..با توشریک میکردم.. اگه مطمئن بودم آرامشتو بهم نمیزنه ..احساسم .. اگه مطمئن بودم قلبتو نمیرنجونه از من.. تو رو توی ِ این حس شریک میکردم .. .. شاید خیلی بدم ..که تو رو توی احساسم سهیم نمیکنم.. ..البته تلاشم رو کردم.. اما شاید بهتر بود نمیکردم.. ..الان فکر میکنم بهتره که ندونی هیچ وقت.. ...
نمیدونم ... نمیدونم ... نمیدونم... پ.ن. ..امشب دلم خیلی گرفته و باز هوای گریه داره ... خوابم نمی بره ...

سونای
3rd July 2013, 04:21 AM
بارون بارون بارون ای بارونه............
گلای نارنج داره پرپر میشه............
گل وجودم تو شالیزاره....برنج میکاره...میترسم ای جان
طاقت نداره ...... طاقت نداره.........

[narahatish]

میلاد صفری
3rd July 2013, 12:13 PM
این روزا خیلی به منم سخت میگذره ولی به لطف خدا هنوز سر پا هستم خدایا شکرت

ghalbeyakhi
3rd July 2013, 08:17 PM
[اQUOTE=***wanton74***;442281]مروز بعد از ظهر يكي از بدترين روزهاي زندگيم بود خيليييييييييييييييي بد الانم كه دارم اينجا مينويسم با بغض شديد مي نويسم ولي هميشه بايد اين بغض لعنتيو قورت بدم دارم خفه مي شم دارم دق ميكنم اي خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااا كجا صدات بزنم چه جوري بگم ديگه كم آوردم امروز دوباره به خاطر كسي كه واسش مي مردمو تمام زندگيمو به خاطرش باختم خورد شدم اين دفه ديگه خيلي خوردم كرد آب پاكيو ريخت رو دستم از زندگي واسه هميشه سيرم كرد خدايا چرا بايد محكوم به زندگيه اجباري باشم خدايا من خستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تم خستههههههههههههههههههه چرا راحتم نمي كني پس اين همه دعا اين همه التماس چي ميشه مگه نميگي از رگ گردن به ما نزديكتري پس چرا صدامو نميشنوي چرا به حال خودم رهام كردي چرا دستمو نميگيري چرا ديگه آرومم نميكني مگه من چه گناهي به درگاهت كردم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟مگه من چه گناهي كردم كه اينجوري بايد عذاب بكشم چرا همه بايد واسه آيندشون برنامه داشته باشن همه خوش حال باشن كه سال جديد داره مياد ولي من غصه دار تر از هميشه باشمو شبو روز كارم گريه باشه اي خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااا تو ديگه تنهام نذار از تنهايي متنفرم از جذام هم بدتره[gerye][gerye][gerye][gerye][gerye]http://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2848%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2848%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smilies/other%20%2848%29.gif[QUOTE=***wanton74***;442281]



این همه بدبینی چرا؟به جمله ای که به عنوان امضات نوشتی اعتقاد داری؟؟!!!! اگر اعتقاد داری پس چرا این حرفا رو میزنی؟؟ چرا فکر می کنی خدا تنهات گذاشته ؟ما ادم ها هستیم که گاهی خدا رو فراموش می کنیم ،خدا هیچ وقت بنده هاش رو فراموش نمی کنه،اگر کسی اب پاکی رو ریخته رو دستت که باید خدا رو شاکر باشی که از دو دلی بیرون اومدی و فهمیدی کجای این زندگی وایستادی! الان باید با خودت عهد ببندی وبرای خودت برنامه ریزی کنی،نگو نمیشه و غیر ممکنه چون هیچ چیز غیر ممکنی وجود نداره!

ghalbeyakhi
3rd July 2013, 08:25 PM
این روزا خیلی به منم سخت میگذره ولی به لطف خدا هنوز سر پا هستم خدایا شکرت
آقا میلاد زندگی کردن اسونه این خود ما هستیم که گاهی به خودمون سخت می گیریم ،مگه قراره سر پا نباشی تا وقتی که اون بالایی رو داری و توکلت بهشه همیشه سر پایی،نگو این روزها به منم سخت میگذره بگو این روزها زندگی قشنگ تر شده!

عبدالله91
3rd July 2013, 08:51 PM
میخوام یه چیزی رو از خودمون بگم از ویژگی انسان ها مخصوصا جوانان:

خیلی جالب هستیم وقتی پی به ویژگی یک فردی میبریم خودمونو می بازیم و تلاش میکنیم که سر خودمونو کلاه بذاریم. میگیم چرا این شکلی بود من چرا؟ من نمیخوام زنده بمونم و... {یه کم احساست رو کنترل کن چون احساس مانع تصمیم گیری عاقلانه و دید منطقی می شود}

بابا اینی که به راحتی بی وفایی میکنه تورو تو راحت ترین لحظاتت ترک میکنه خیلی راحت میتونه تو لحظات سخت زندگی کنارت نباشه،یا چشش دنبال یکی دیگه باشه مثه آب خوردن چون وفاداری رو بلد نیست. فهمیدی که یکی بی وفاست اونوقت باید خودتو نابود کنی؟ برنده ای بابا

ویژگی اون بی وفایی است . خداتو شکر کن که به موقع فهمیدی و إلا جایی دستتو تو پوست گردو میذاشت که خدا میدونه چه بلایی سرت می اومد.

حالا که فهمیدی بی وفاست خودتو محکم بساز تا هر بادی نبردت.

متأسفانه عوض اینکه شکر کنیم کفر میگیم.نمیدونم چرا اصرار داریم که بی وفا پیشمون بمونه؟!!!!!!!

نمیگم ناراحتی نداره؛ چرا ناراحتی داره اونم بخاطر اینکه حماقت کردیم و وقت و... رو بخاطر یه بی وفا تلف کردیم، ناراحتی بغیر این عاقلانه نیس.

بی وفا برا همه بی وفاست.کلاهتو بنداز هوا و شکر کن. و دنبال اینجور کارا نرو عاقبتش بی وفایی و سر به زیر بودن و خجالت کشیدن در آینده است.

میلاد صفری
3rd July 2013, 09:28 PM
بله قبول دوست عزیز حرف شما حساب ما که جیزی نگفتیم هستیم کماکان تا نفس میکشیم

ghalbeyakhi
3rd July 2013, 09:32 PM
بله قبول دوست عزیز حرف شما حساب ما که جیزی نگفتیم هستیم کماکان تا نفس میکشیم
نه دیگه دوست عزیز این جملت یه خرده بوی ناامیدی میده بگو هستم تا وقتی که اون بالایی هوامو داره[shaad][labkhand]

میلاد صفری
3rd July 2013, 09:34 PM
شرمنده شاید جمله بندیش بد بوده وگرنه توی همین تایپکم گفتم که تا وقتی عمر دارم هستم چون اون بالایی همیشه هوامو داره و داشته و از ناامیدی فاصله زیادی دارم

ghalbeyakhi
3rd July 2013, 09:41 PM
شرمنده شاید جمله بندیش بد بوده وگرنه توی همین تایپکم گفتم که تا وقتی عمر دارم هستم چون اون بالایی همیشه هوامو داره و داشته و از ناامیدی فاصله زیادی دارم
افرین به خاطر امیدواریت بهت تبریک میگم اما بالا نوشته بودی هستم تا وقتی نفس میکشم اما ادم هایی هستند که هستند و نفس می کشند اما به خاطر دوری از اون بالایی بودن و نبودن براشون یکیه.
یه خورده زبان فارسیت رو تقویت کن اگر ارشد زبان فارسی داشت فکر کنم منفی میزدی[khande] شوخی کردم اقا میلاد

میلاد صفری
3rd July 2013, 09:48 PM
اتفاقا داشتم 15% مثبت زدم[nishkhand]

ghalbeyakhi
3rd July 2013, 09:50 PM
اتفاقا داشتم 15% مثبت زدم[nishkhand]
ارشد بازرگانی رو میگم[nishkhand][khande][shaad][labkhand]

میلاد صفری
3rd July 2013, 09:52 PM
بله داشت مدیریت اجرایی ادبیات داشت

ghalbeyakhi
3rd July 2013, 09:54 PM
بله داشت مدیریت اجرایی ادبیات داشت
چه جالب نمی دونستم حالا چرا میزنی ؟؟ مرسی اطلاعات عمومیم بالا رفت[nishkhand]

میلاد صفری
3rd July 2013, 09:58 PM
نزدمت که عزیزم مهربون گفتم

M@hdi42
8th July 2013, 03:24 AM
سلام

خب کمی دلم گرفته گرچه پرانرژیم مثل همیشه. دلگیریم برا اینه ارشیو عظیمی دارم از مستندات نظامی تاریخی گذشته و دلم میخواد بقیه هم ببینن ولی از یه طرفم نفسم میگه ولش کن بابا حال داریااااااا واسه کی؟ به عشق کی؟کسی مگه نگاه هم میکنه؟ برای همینه کمی موندم. معلوم نیست با خودم چند چندم[eynaki]

خب به هر حال فردا سالگرد بابا بزرگمه شاید به همون دلیله. ولی باز دلیلی نمیشه چون فیونا رو که امروز دیدیم حالمان بسی تازه شد . شنگول شدیم.گوشمان تیز شد[nishkhand]

ریپورتر
8th July 2013, 10:51 AM
امروز اعصاب ندارم دلمم گرفته کلا سیستم سگی هستیم[nishkhand]

parnian 80
8th July 2013, 10:53 AM
امروز اعصاب ندارم دلمم گرفته کلا سیستم سگی هستیم[nishkhand]
عه!عه!چرا؟

ریپورتر
8th July 2013, 11:01 AM
عه!عه!چرا؟
از صبح دلم گرفته خیلی عین یک گلوله آماده شلیک هستم بیچاره کسی که امروز بهش گیر بدم.از دیشب بهم ریختم یهو امروزم اینجورم

mamadshumakher
8th July 2013, 11:06 AM
از صبح دلم گرفته خیلی عین یک گلوله آماده شلیک هستم بیچاره کسی که امروز بهش گیر بدم.از دیشب بهم ریختم یهو امروزم اینجورم

عزیزم بیا به من گیر بده خودتو خالی کن.من آمادگی گیر افتادن دارم.

چون امروز توی خلا هستم انگار.

ریپورتر
8th July 2013, 11:07 AM
عزیزم بیا به من گیر بده خودتو خالی کن.من آمادگی گیر افتادن دارم.

چون امروز توی خلا هستم انگار.

هوس کردی پس سگ پاچه ات رو بگیره[nishkhand]
نه کمی در هوا پارس میکنیم درست میشه کم کم

mamadshumakher
8th July 2013, 11:12 AM
هوس کردی پس سگ پاچه ات رو بگیره[nishkhand]
نه کمی در هوا پارس میکنیم درست میشه کم کم


نه بابا دور از جونت.سگ چیه؟اون یه اصطلاحه که میگن سگی شدم....

بیا بهم گیر بده.بیا گیر بده تا خودم بهت گیر ندادم [nishkhand]

ریپورتر
8th July 2013, 11:14 AM
نه بابا دور از جونت.سگ چیه؟اون یه اصطلاحه که میگن سگی شدم....

بیا بهم گیر بده.بیا گیر بده تا خودم بهت گیر ندادم [nishkhand]

نه دیگه این که شما بتونی گیر بدی به من رو جدی نگیر چون ارزو هست[khande] کمی این سیستم باشیم زمان بگذره درست میشم [nishkhand]

shiny7
8th July 2013, 11:19 AM
خستم...دیر از خواب پا شدم...هنوز صبحانه هم نخوردم...
دیشب هم زیاد حال خوبی نداشتم...
حس می کنم بود و نبودم فرقی نداره!!!
هیچ انگیزه ای ندارم!!
تو ذهنم واسه خودم 1000تا کار می تراشم هی می گم این کارو می کنم...اون کارو می کنم...
ولی به عمل که می رسه...
به قول آقا مهدی معلوم نیست با خودم چند چندم!!!!
چند سالیه که تابستوناش واااااااقعا بیخود گذشته برام!!
تعجب می کنم همه از تابستوناشون لذت می برن!!!چطوری؟؟مگه چیکار می کنن؟؟!!!
پس چرا من نمی تونم؟!
چرا من کاری واسه انجام دادن ندارم؟!...
اه!!...
نه اصلا ولش کن...
خدایا....شکرت.....
چی بگم دیگه؟!....

رضوس
8th July 2013, 11:35 AM
الان من یه برنامه هایی دارم فشرده
بعد از چپ راست داره اضافه میشه بهش
یه کاری کردم کارسون واقعا نمیدونم این چه کاری بود که کردم
یعنی اولش مشکلی نداره بعدش ............[nadidan]
به قول شاعر:
من کویرم ای خدا با حسرت یه قطره آب.....

solinaz
8th July 2013, 11:40 AM
فردا باید بشینم زبان بخونم..
واااااااای.....
چهارشنبه میپرسههههههههههههه...
این جلسه دعا دعا کردم ازم نپرسه...که نپرسید ولی بدتر شددددددددددددد...هم باید واسه جلسه قبلو بخونم هم واسه جلسه ی بعدی!
من که میدونم چهارشنبه ازم حتمااااااااااااااااااااا میپرسه!
خسته شدم از کلاس زبان بابا!!!عه عه عه
کلاس های مدرسم چهارشنبه..
اونم باید بشیینم ریاضی تمرین کنم و شیمی بخونم..[gooshnakardan]

parnian 80
8th July 2013, 11:49 AM
فردا باید بشینم زبان بخونم..
واااااااای.....
چهارشنبه میپرسههههههههههههه...
این جلسه دعا دعا کردم ازم نپرسه...که نپرسید ولی بدتر شددددددددددددد...هم باید واسه جلسه قبلو بخونم هم واسه جلسه ی بعدی!
من که میدونم چهارشنبه ازم حتمااااااااااااااااااااا میپرسه!
خسته شدم از کلاس زبان بابا!!!عه عه عه
کلاس های مدرسم چهارشنبه..
اونم باید بشیینم ریاضی تمرین کنم و شیمی بخونم..[gooshnakardan]
چرا؟زبان که خیلی خوبه.نکنه زبان دوس نداری؟

mamadshumakher
8th July 2013, 11:50 AM
نه دیگه این که شما بتونی گیر بدی به من رو جدی نگیر چون ارزو هست[khande] کمی این سیستم باشیم زمان بگذره درست میشم [nishkhand]

نه آخه با عقل جور در میاد من تو این وضعیت بهت گیر بدم؟[nishkhand] از جونم که سیر نشدم.


امروز عجیب حس تنهایی بهم دست داده.انگار تو یه سیاره دیگه نشستم دارم بازی کردن بچه های کره زمین رو نگاه میکنم.هیییییییییییییییییی

- - - به روز رسانی شده - - -


نه دیگه این که شما بتونی گیر بدی به من رو جدی نگیر چون ارزو هست[khande] کمی این سیستم باشیم زمان بگذره درست میشم [nishkhand]

نه آخه با عقل جور در میاد من تو این وضعیت بهت گیر بدم؟[nishkhand] از جونم که سیر نشدم.


امروز عجیب حس تنهایی بهم دست داده.انگار تو یه سیاره دیگه نشستم دارم بازی کردن بچه های کره زمین رو نگاه میکنم.هیییییییییییییییییی

solinaz
8th July 2013, 11:51 AM
چرا؟زبان که خیلی خوبه.نکنه زبان دوس نداری؟
من 4-5 ساله دارم پشت سره هم میرم کلاس زبان
اوایل دوس داشتم ولی حالا عربیو بیشتر ترجیح میدم![nishkhand]

- - - به روز رسانی شده - - -


چرا؟زبان که خیلی خوبه.نکنه زبان دوس نداری؟
من 4-5 ساله دارم پشت سره هم میرم کلاس زبان
اوایل دوس داشتم ولی حالا عربیو بیشتر ترجیح میدم![nishkhand]

رضوس
8th July 2013, 11:56 AM
من 4-5 ساله دارم پشت سره هم میرم کلاس زبان
اوایل دوس داشتم ولی حالا عربیو بیشتر ترجیح میدم![nishkhand]

- - - به روز رسانی شده - - -


من 4-5 ساله دارم پشت سره هم میرم کلاس زبان
اوایل دوس داشتم ولی حالا عربیو بیشتر ترجیح میدم![nishkhand]
[taajob3][taajob3][taajob3][taajob3]
عربیو ترجیح میدی؟؟؟؟
مشخصه حالت خوب نیست اصلا

ریپورتر
8th July 2013, 11:57 AM
نه آخه با عقل جور در میاد من تو این وضعیت بهت گیر بدم؟[nishkhand] از جونم که سیر نشدم.


امروز عجیب حس تنهایی بهم دست داده.انگار تو یه سیاره دیگه نشستم دارم بازی کردن بچه های کره زمین رو نگاه میکنم.هیییییییییییییییییی

- - - به روز رسانی شده - - -



نه آخه با عقل جور در میاد من تو این وضعیت بهت گیر بدم؟[nishkhand] از جونم که سیر نشدم.


امروز عجیب حس تنهایی بهم دست داده.انگار تو یه سیاره دیگه نشستم دارم بازی کردن بچه های کره زمین رو نگاه میکنم.هیییییییییییییییییی

خوشم میاد موقعیت رو درک میکنی[nishkhand]
اخی پس شدی ممد گاگارین[khande][nishkhand]

solinaz
8th July 2013, 11:59 AM
[taajob3][taajob3][taajob3][taajob3]
عربیو ترجیح میدی؟؟؟؟
مشخصه حالت خوب نیست اصلا
اونم نه...
ولی دلم واسش تنگ شده[nishkhand]
درطول سال میخواستم کتاب عربیمو بخونم جون میدادم!
تو کارنامم نمره ی عربی پایین ترین نمره بوووووووووووووووود[nishkhand]
اصلا حالم از هم زبان هم عربی بهم میخوره

- - - به روز رسانی شده - - -


[taajob3][taajob3][taajob3][taajob3]
عربیو ترجیح میدی؟؟؟؟
مشخصه حالت خوب نیست اصلا
اونم نه...
ولی دلم واسش تنگ شده[nishkhand]
درطول سال میخواستم کتاب عربیمو بخونم جون میدادم!
تو کارنامم نمره ی عربی پایین ترین نمره بوووووووووووووووود[nishkhand]
اصلا حالم از هم زبان هم عربی بهم میخوره

رضوس
8th July 2013, 12:01 PM
اونم نه...
ولی دلم واسش تنگ شده[nishkhand]
درطول سال میخواستم کتاب عربیمو بخونم جون میدادم!
تو کارنامم نمره ی عربی پایین ترین نمره بوووووووووووووووود[nishkhand]
اصلا حالم از هم زبان هم عربی بهم میخوره

- - - به روز رسانی شده - - -


اونم نه...
ولی دلم واسش تنگ شده[nishkhand]
درطول سال میخواستم کتاب عربیمو بخونم جون میدادم!
تو کارنامم نمره ی عربی پایین ترین نمره بوووووووووووووووود[nishkhand]
اصلا حالم از هم زبان هم عربی بهم میخوره
با من این کارو نکن
اصلا تا گفتی اینجوری شدم:
[taajob2][taajob2][taajob2]

solinaz
8th July 2013, 12:03 PM
با من این کارو نکن
اصلا تا گفتی اینجوری شدم:
[taajob2][taajob2][taajob2]
واقعاااااااااااا؟؟؟؟!؟!؟
من عربیو خیلییییییییییییییییییی دوست دارم[droogh][nishkhand]

saamaaneh
13th July 2013, 03:11 PM
تو وجودم پره از حس های متفاوت و متضاد، خودمم نمیدونم کدومشون درسته کدومشون غلط، به کدوم توجه کنم به کدومش اصلا فک نکنم[soal]

بد نبود بعضی روزا آدما میشدن آدم آهنیا، لااقل یه استراحتی میکردن![bihes]

ذهنمم مشغوله، یعنی کلا شاغلم الان ! [sootzadan]



امروز روز چهارم ماه رمضون، به تاریخ 22 تیر به وقت 2:43

سونای
11th November 2013, 12:45 AM
چند ساعت پیش نتیجه یچی که چند ماهی میشد همه جوره درگیرش بودم اومد!!! خداروشکر برطرف شد...
میدونم بخاطر دعای دوستام بوده... اول از خدا بعد از ائمه و معصومین بعد هم از دوستام ممنونم بخاطر دعاهاشون...و شرمنده اونایی که این مدت کنارم بودن هستم..... خیلی اذیت شدن...

خدایا شکرت..خدایا خیر و آرامش رو برای همه رقم بزن...آمین
[golrooz]

92.08.19 یکشنبه...یشب بارونی..
البته الان 20 شده![cheshmak]

رضوس
11th November 2013, 11:47 AM
لحظاتی هستن تو زندگی که آدم بعد از گذر از اونا هنوز احساس آرامش نداره...
لحظه ای که حتی فک نمیکنی اتفاق بیافته...
خدایا شکرت که گذشت...

haniye.R
11th November 2013, 01:48 PM
[soal][labkhand]

سونای
20th December 2013, 03:10 PM
دیشب هم مثل بعضی از شب هایی که خیلی خسته هستم... گوشیمو گذاشتم سایلنت و خوابیدم....
ساعت 1و نیم دو بود که از خواب پاشدم! دیدم گوشیم نورش چشمک میزنه! رفتم دیدم تماس بی پاسخ و چند تا اس اومده!!

و همه از از یه نفره! کنجکاو شدم و البته کمی متعجب که چه خبره! خوندمو دیدم یکی در حال تشنج بوده و بهم زنگ زده بودن که چیکار کنن!!! بعدم اون اس ام اس ها! اون حالت ترسی که توو اس ها مشخص بود.... اینکه جایی بودن که دستشون به جایی بند نبود....

خیلی از خودم بدم اومد...خیلی...چند ثانیه هنگ کرده بودم که چرا انقد خودخواهی کردمو برا حال بد خودم! گوشیمو گذاشتم رو سایلنت!!!.... چرا همچین چیزی رو پیش بینی نکردم...
هرگز خودمو برا این ماجرا نمیبخشم.... هرگز هم تا این حد، به این نرسیده بودم که چقدر خودخواهم.....

حتی روم نمیشه بگم خدایا منو ببخش!!!
اما خدا ازت میخوام هرگز دیشب رو فراوش نکنم....آمین[afsoorde]

masoume.a.92
20th December 2013, 03:35 PM
دیشب هم مثل بعضی از شب هایی که خیلی خسته هستم... گوشیمو گذاشتم سایلنت و خوابیدم....
ساعت 1و نیم دو بود که از خواب پاشدم! دیدم گوشیم نورش چشمک میزنه! رفتم دیدم تماس بی پاسخ و چند تا اس اومده!!

و همه از از یه نفره! کنجکاو شدم و البته کمی متعجب که چه خبره! خوندمو دیدم یکی در حال تشنج بوده و بهم زنگ زده بودن که چیکار کنن!!! بعدم اون اس ام اس ها! اون حالت ترسی که توو اس ها مشخص بود.... اینکه جایی بودن که دستشون به جایی بند نبود....

خیلی از خودم بدم اومد...خیلی...چند ثانیه هنگ کرده بودم که چرا انقد خودخواهی کردمو برا حال بد خودم! گوشیمو گذاشتم رو سایلنت!!!.... چرا همچین چیزی رو پیش بینی نکردم...
هرگز خودمو برا این ماجرا نمیبخشم.... هرگز هم تا این حد، به این نرسیده بودم که چقدر خودخواهم.....

حتی روم نمیشه بگم خدایا منو ببخش!!!
اما خدا ازت میخوام هرگز دیشب رو فراوش نکنم....آمین[afsoorde]


عزیزم تو تقصیری نداشتی مگه یه تشنج چند مین طول میکشه؟ حتی اگه رو سایلنت هم نمیذاشتی اون تشنج پیش میومد و تموم میشد مطمئن باش بعدش باهات تماس گرفتن نه حینش...
حتی اگه حینش هم بود بازم چیزی نمیشد شاید فقط خطراتو کم میکردی ولی اصل قضیه که دست تو نبود...
درضمن تو حق داری گوشیتو رو سایلنت بذاری... لطفا این حقو برای خودت قائل شو... [tafakor]
پس خودتو اذیت نکن... [golrooz]

سونای
20th December 2013, 03:46 PM
عزیزم تو تقصیری نداشتی مگه یه تشنج چند مین طول میکشه؟ حتی اگه رو سایلنت هم نمیذاشتی اون تشنج پیش میومد و تموم میشد مطمئن باش بعدش باهات تماس گرفتن نه حینش...
حتی اگه حینش هم بود بازم چیزی نمیشد شاید فقط خطراتو کم میکردی ولی اصل قضیه که دست تو نبود...
درضمن تو حق داری گوشیتو رو سایلنت بذاری... لطفا این حقو برای خودت قائل شو... [tafakor]
پس خودتو اذیت نکن... [golrooz]


مرسی عزیزم...
آخه از شروع تب اس ام اس بود تا تشنج....[nadidan]
اگه زودتر جواب میدادم شاید به تشنج نمیرسید...

همون دلهره هاشون که چیکار کنن! و هم اینکه به هیچی دسترسی نداشتن و این بدتر پریشونشون کرده بود!اذیتم میکنه...
جدای ازین بلاهایی که خود فردی که تشنج میکنه (واسه موقعیت فیزیکی بدی که قرار میگیره و قرارش میدن ) رو خودش میاره رو حد اقل میتونستم کمتر کنم... اصل مراقبت هم همینه...


نه من این حقو ندارم...میگن درد کشیده طبیب است... پس من به شخصه این حقو ندارم....
چشم سیده خانوم مرسی از مهربونیت گلم...ممنون که همیشه کنارم هستی[esteghbal][golrooz]

سونای
9th February 2014, 07:48 PM
خاکسترت نیز از دست رفت.....

http://raze-sarbaste.persiangig.com/image/ppi/new/9gy1624e86kveny5m3j.jpg

تووت فرنگی
9th February 2014, 08:55 PM
فردا باید شروع کنم یه کارِ خیلی خیلی مهمی ُ .. یادم بمونه . . .

saamaaneh
6th September 2014, 08:06 PM
بگذار و بگذر؛ بی هیچ خاطره و یادی؛ لطفا سریع تر؛ بدون توقف؛ نمیخوام کم بیارم!!!

این یادداشت شخصی است؛ برداشت برای عموم آزاد نیست!!!


*ساعت 19:33؛ 15 شهریور 93*

yas-90
16th September 2014, 12:48 AM
خودبینی دیدن خود نیست
خود بینی ندیدن دیگران است

haniye.R
16th September 2014, 05:47 PM
خدایا با من باش....
دیگر تنهای تنهایم...
فقط من و تو ماندیم خدای من...
25شهریور 93

reza-1369
1st November 2014, 03:48 PM
حس و حال امروزم یادم بمونه مخصوصا دیشب
نمیدونم ولی مطمئنم به زودی تموم میشه این روزا[cheshmak]
منتظر اون لحظه ام و البته اتفاق. فعلآ یخ زدم خودم زدم به بی خیالی
شنبه 93/08/10

ریپورتر
1st November 2014, 08:16 PM
بالاخره ضربه رو زدم منتظر بازتاب ضربه هستم [nishkhand]خدا با ضربه زنندگان است[nishkhand]

سروه74
1st November 2014, 09:33 PM
خدایاخواستم بگویم تنهایم اما نگاه خندانت شرمسارم کرد

سروه74
1st November 2014, 09:41 PM
میگن باهرکی دوستی کنی شکل وفرم این ومیگیری فک کن اگه باخدادوست بشی چه زیبا شکل میگیری

سروه74
1st November 2014, 09:43 PM
زندگی یعنی بخندهرچندغمگینی ببخش هرچندمسکینی فراموش کن هرچنددلگیری اینگونه بودن زیباست هرچندکه آسان نیست

تووت فرنگی
2nd November 2014, 12:07 AM
یادم باشد:


اگر كسى را دوست دارى
بايد او را
آن طور كه هست دوست داشته باشى
نه آن طور كه گمان مى كنى بايد باشد..

لئو تولستوى

سروه74
2nd November 2014, 04:31 PM
کورباش بانو نگاه که میکنی میگوندنخ داد
عبوس باش بانولبخندکه میزنی میگویندپاداد
لال باش بانو حرف که میزنی میگویندجلوه فروخت
شایددست ازسرمان بردارند

سروه74
2nd November 2014, 04:33 PM
زندگی بافتن یک قالیست
نه همان نقش ونگاری که خودت میخواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده
تودراین بین فقط میبافی
نقشه راخوب ببین نکند آخرکار
قالی زندگی ات رانخرند

سروه74
2nd November 2014, 04:39 PM
اشک هایی که پس ازهرشکست میریزیم همان عرقیست که برای پیروزی نریخته ایم

سروه74
2nd November 2014, 04:41 PM
دوست داشتن آدمها رامیتوان ازتوجه آنهافهمیدوگرنه حرف راهمه میتوانندبزنند

سروه74
2nd November 2014, 04:47 PM
​خدایادرسته خیلی گناه دارم ولی خب گناه دارم دیگه

mehr56co
12th November 2014, 05:40 PM
[bamazegi]

pedram91
20th February 2015, 04:37 PM
ﺁﺏ ﺟﻮﺷﯽ ﮐﻪ ﺳﯿﺐ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﺭﺍ ﻧﺮﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ،
همان آب جوشي ست كه ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﺭﺍ ﺳﻔﺖ ﻣﯽکند .
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﭘﯿﺮﺍﻣﻮﻥ ﺷﻤﺎﺳﺖ .
ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺧﻮﺩ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯼ !

mogan/k
20th February 2015, 08:24 PM
شریف ترین دلها دلی است كه اندیشه ی آزار كسان درآن نباشد.

hiis
21st February 2015, 12:51 AM
بهم ثابت شده زندگی اصلا روالش ثابت نیس!

mogan/k
24th February 2015, 11:42 AM
نه....
اعتمادی نیست
براین شکوفه تاریک
اعتمادی نیست.
گلوی نازک گل
پر از براده پاییز است.

pedram91
2nd March 2015, 03:14 PM
غصه هایت را با قاف بنویس
آنگاه می توانى ب راحتى از آنها بگذرى
قصه زندگیت بى غصه
باد...

hiis
6th March 2015, 12:56 PM
همه بدبختیام بخاطر اینه که بجای خدا از بنده خدا میخام ...
انتظار داشتن از بنده خدا !!!!o_O
عجب فکر سطح پاینی دارم من

solinaz
14th March 2015, 08:10 PM
اخر تقویم سال 94 ....ارزوها ،برنامم و....خطیست دلچسب....

sevda_sj
14th March 2015, 10:59 PM
سال 93 با یه اتفاق فراموش نشدنی شروع شدو تا پایان ادامه داره
و یه دنیا بغض دلتنگی گریه ...که باید فراموش بشن
تمام غصه ها و افسردگی ها
و همچنان دارم خودمو زیر پام له میکنم..همه خودمو....

پایان.

hiis
17th March 2015, 10:44 PM
بقیه اراده میکنن میشه عزم راسخ من اراده میکنم میشه جو گیری !!!

سروه74
24th April 2015, 07:19 PM
وقتی دلت گرفتهخــدا به فـرشتـه هاش میگه :نیگــا .. دوباره یادش رفته من هستــم !!

اوای بارون
27th December 2015, 12:51 AM
الان که دارم این لحظه رو ثبت میکنم رو تخت بیمارستانم امیدوارم هیچکسی به اینجا گذرش نیفته ارزوی سلامتی برای همتون
دلم گرفته این سایت جاییه که من دلتنگیامو در قالب واژه ها میارم اما خیلی سخته درک کردن دلتنگیه ادما
میدونین بدترین نوع تنهایی یعنی چی؟؟؟؟ میدونیین؟ بدترین نوع تنهایی وقتیه که تو تنهاییتو به یکی بگی فریاد کنی اما اون ادم به روی خودش نیاره بگی بمون اما بره بگی باش فقط این لحظه که من محتاجم اما نباشه و بره. اخ خدا جون فقط تو میدونی چقدر دلم شکسته فقط تو میدونی و بس

خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری ؟؟؟ خدا جون میگن تو خوبی مثه مادرا میمونی

هیچ وقت خودتونو از کسی دریغ نکنین هیچ وقت ......

ابراهیم ناظمی
27th December 2015, 09:32 AM
http://s2.picofile.com/file/7114315050/6c3ly5g.jpg

فاطمه قطب تحریری
29th December 2015, 08:08 PM
دلتنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست
کز در همه آفاق به دلتنگی من نیست
پیش تو بسی از همه کس خوارترم من
زان روی که از جمله گرفتارترم من
روزی که نماند دگری بر سر کویت دانی که ز اغیار وفادارتر من
بر بی کسی من نگر و چارۀ من کن
زان کز همه کس بی یارترم من....


http://uupload.ir/files/hot2_abr.jpg



در من مسافریست
هم روزگار من
تب کرده بی رمق
افسرده خسته تن...


http://uupload.ir/files/rxci_1441140151474276.jpg

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد