PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آشنایی با مفهوم وتعریف فقه درسایر اندیشمندان و فرهیختگان ایران و سایر ملت ها درجهان



nezamehadafmand
27th November 2012, 02:07 PM
آشنایی با مفهوم وتعریف فقه درسایر اندیشمندان و فرهیختگان ایران و سایر ملت ها درجهان


در این تایپیک سعی می شود تا با مفهوم وتعریف فقه درسایر اندیشمندان ایران و سایر ملت ها درجهان از ابتدای خلقت تاکنون بپردازیم و با حقیقت فقه دست یابیم.

درجات معنوی
27th November 2012, 05:02 PM
فقه در حکومت اسلامی با اسراف منافاتی ندارد . آیه مبارکه : "بخورید , بیاشامید و اسراف نکنید"

-------

با تشکر از پست خوبتون توی امضام موجود با اجازه شما .

nezamehadafmand
27th November 2012, 09:06 PM
فقه در حکومت اسلامی با اسراف منافاتی ندارد . آیه مبارکه : "بخورید , بیاشامید و اسراف نکنید"

-------

با تشکر از پست خوبتون توی امضام موجود با اجازه شما .

با سلام خدمت دوست عزیز

البته با توجه به اینکه در مکتب متعالی شیعه قدر و منزلت انسان از اهمیت خاصی برخوردار است سعی براین است تا نظرات عزیزان را در چنین مکتب متعالی (مکتب متعالی شیعه) مورد بررسی قرار داد تا انشالله موجب صحت و سلامت مطالب حاصل گردد.
مثلا عبارت و کلماتی که به کار برده می شود درفقه اسلام ناب(مکتب متعالی شیعه) به شاخه های مختلفی به عبارتی به صورت مسئله های گوناگونی مورد بررسی قرار می گیرد که هر یک ازاین صورت مسئله ها موجب حل مسائل در ابعاد گوناگون گرددو موجب سلامتی در عرصه های مختلف اجتماعی،اقتصادی،تربیتی و... قرار می گیرد.

nezamehadafmand
27th November 2012, 09:09 PM
آشنایی با فقه



مقدمه


منظور از فقه، قوانین الزامی و غیر الزامی است كه از طرف خداوند متعال برای بشر وضع گردیده است. علم فقه علمی است كه از منظرهای مختلف و متعدد به بررسی این قوانین می‌پردازد و در پیرامون آن بحث می‌كند.


ارتباط انسان با خودش و با محیط بیرون از او، منشأ نیازهای متعدد است. طبیعتاً سازماندهی و پاسخ‌گویی به این نیازها، محتاج قانون‌مندی و داشتن قوانینی است كه بتواند انسان را به مقصود و مقصدش برساند. نیازهای مختلف بشر جنبه‌های مختلف جسمی، روحی، فردی و اجتماعی دارد كه باید در زیر چتر حمایتی و راهبردی یك سلسله قوانین منطقی و صحیح تأمین گردد.

در جوامع بدوی، این قانون توسط رئیس گروه و یا قبیله وضع می‌شد؛ و در جوامع متمدن‌تر توسط پیامبران الهی ـ علیهم السلام ـ و در فقدان آنان توسط اندیشمندان و یا پادشاهان به صورت‌های گوناگون تحقق می‌یافت.


در زمان كنونی ما، هر دو نوع قانون، در سرزمینهای مختلف مورد عمل و اجرا است: قوانین الهی و قوانین بشری. امّا كدام برتر است؟ شاید وضع اصل قانون، كار چندان مشكلی نباشد، امّا وضع قانونی كه با تمامی ابعاد و جلوه‌های گوناگون حیات انسان كاملاً سازگار باشد بسیار دشوار است. بشر می‌تواند برای خود قانون وضع كند ولی هیچگاه نمی‌تواند ادعا كند كه سازگارترین و شایسته‌ترین قانونِ مورد نیاز این موجود را وضع كرده است. دلیل آن بسیار روشن است، زیرا اطلاع بشر از زیر و بَم ابعاد وجودی‌اش و از ریزه‌كاریهای مكانیزمهای حاكم بر روح و جسم، فرد وجمع، بسیار محدود و اندك است. و در مقابل، نقطه‌ای و نكته‌ای از وجود انسان و حیات و مرگ، برزخ و قیامتِ او بر كسی كه او را خلق كرده است، یعنی پروردگار، پوشیده نیست. بدین ترتیب آیا نمی‌توان ادعا كرد كه انسان برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرتش باید توجه خود را به سوی خداوند معطوف كند و ریسمان بندگی الهی را بر گردن نهد و تابع قوانین موضوعه او باشد؟[1]


اسلام كاملترین و آخرین دینی است كه توسط پیامبر برگزیده خدا، محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ برای بشر تا روز قیامت به ارمغان آورده شده است.[2]


تاریخچه و ادوار فقه


ظهور مكتبها همواره با وضع قوانین مبتنی بر عناصر اعتقادی همراه بوده است. اسلام نیز از این امر مستثنا نیست. قوانین اسلام از طریق وحی و توسط پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ به مردم ابلاغ می‌شد. این دوره را، دوره یا عصر تشریع احكام[3] می‌نامیم.


بعد از رحلت پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ، بیان حكام به عهده ائمه هدی ـ علیهم السلام ـ بود و آنچه را كه توسط پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ و از طریق امام قبل از خود یافته بودند، در اختیار مسلمین قرار می‌دادند. این روند تا ابتدای زمان غیبت كبری ادامه یافت. این دوره را كه دوره بعد از رحلت پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ است می‌توان دوره تبیین نامید زیرا بسیاری از قوانین دین توسط امامان ـ علیهم السلام ـ برای مردم بیان گشت.[4] در این دوره فقهای به معنای واقعی، خود ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ بودند و شاگردان ایشان بیشتر نقش انتقال دهنده قوانین بیان شده توسط امامان ـ علیهم السلام ـ را برعهده داشتند. اوج دوره تبیین در زمان امام باقر و امام صادق ـ علیهما السلام ـ است.[5] فضای باز سیاسی فرصتی را به دست داد تا امام باقر و امام صادق ـ علیهما السلام ـ در مسجد و منزل خود مجالس علم و دانش برقرار كنند و به نشر معارف اسلامی خصوصاً فقه شیعه و تربیت اندیشمندان و فقیهان بپردازند.

با آغاز غیبت كبری،[6] فصل جدیدی در فقه شیعه باز می‌شود: دوره عدم دسترسی به امام معصوم ـ علیه السلام ـ. این عصر جدید، به حسب تطور و تكاملی كه در نحوه كشف حكم شرعی از منابع فقهی صورت می‌گیرد، به دوره‌های مختلفی تقسیم می‌گردد. در آغاز، به علت نزدیكی دانشمندان اسلامی به عصر حضور ائمه ـ علیهم السلام ـ، فعالیت فقهی آنان بیشتر متوجه جمع‌آوری احادیث ائمه و تدوین آنها در كتب جداگانه و یا دسته بندی كردن موضوعی احادیث بود.[7] مهمترین این فقیهان عبارتند از:[8]


1. محمد بن یعقوب الكُلینی الرازی (متوفای 329 هـ)؛


2. محمد بن بابْوَیْه (متوفای 381 هـ) معروف به شیخ صدوق. او از رؤسای محدثان شیعه است؛


3. محمد بن نعمان (متوفای 413 هـ) معروف به شیخ مفید؛


4. سید مرتضی (متوفای 436 هـ) مقلب به عَلَم الهدی.


دور شدن تدریجی از عصر حضور و ظهور موضوعات جدیدی كه حكم فقهی آنها را در میان احادیث نمی‌توان یافت و یا در مورد آن، روایات و احادیث متخالف و متعارض وجود داشت، و بعضی مسائل دیگر، موجب گشت اندیشمندان اسلامی برای استخراج و كشف قوانین شرعی این موضوعات بر مبنای منابع اصلی به تكاپو افتند.[9] یعنی فعالیتی بالاتر و بیشتر از نقل حدیث كه تا قبل از این زمان جریان داشت. در حقیقت، اینان، اولین فقیهان واقعی در عصر غیبت هستند.

این فعالیت اجتهادی برای كشف احكام شرعی از میان متون و منابع فقهی با فراز و نشیب‌هایی تاكنون ادامه یافته است. اولین فقیهی كه به طور گسترده و جدی به اجتهاد و استخراج احكام فقهی پرداخت، محمد بن الحسن الطوسی (متوفای 460 هـ)، مشهور به شیخ طوسی است. اولین تحول عظیم فقه اجتهادی شیعه به دست او تحقق یافت. بعد از فوت استادش، سید مرتضی، رهبری حوزه بزرگ علمی شیعی را عهده‌دار شد. عظمت علمی او چنان بود كه برای سالیان دراز، شعله اجتهاد فروكش كرد و اندیشمندان و دانشمندان شیعه به جای اجتهاد به تقلید از فتاوای او پرداختند. كسی را یارای مخالفت با آراء فقهی او نبود. در علوم مختلف دست داشت. با وجود اشتغالات بسیار سیاسی و اجتماعی، موفق به تألیف آثار ارزشمند بسیاری گشت. از بزرگترین و معروفترین كتابهای او، تهذیب و استبصار در حدیث، ‌مبسوط و نهایه و خِلاف در فقه، عده‎الاصول در اصول فقه، تمهید الاصول و تلخیص الشافی در علم كلام و كتاب التبیان در تفسیر است.[10]


پس از شیخ طوسی، فقیهان بزرگی ظهور كردند كه هر كدام به نوبه خود در سیر جریان تفقه تأثیر گذاشته‌اند. طلایه‌داران حركت اجتهادیِ پس ازایشان عبارتند از:[11]


1. محمد بن احمد الحلّی (متوفای 598 هـ) معروف به ابن ادریس؛


2. جعفر بن الحسن الحلّی (متوفای 676 هـ) معروف به محقق حلّی؛


3. حسین بن یوسف حلّی (متوفای 726 هـ) معروف به علامه حلّی؛


4. محمد بن مَكّی (متوفای 786 هـ) معروف به شهید اول؛


5. علی بن حسین عاملی (متوفای 940 هـ) معروف به محقق كَرَكی؛


6. زین الدین بن علی عاملی (متوفای 965 هـ) مشهور به شهید ثانی.


همزمان با ظهور و اوج گرایش استدلالی و استنباطی به فقه، فقیهان دیگری ظهور كردند كه به مخالف شدید با رویكرد استدلالی پرداختند و نهضت بزرگ و تأثیرگذاری به نام مكتب اخبارگیری را كه تا یك قرن بر مراكز عمده و مهم فقهی شیعه سلطه مقتدرانه داشت بنیان گذاردند. سردمدار این حركت پرخروش، مرحوم محمد امین استرآبادی است كه با نبوغ سرشار خود به تخریب پایه‌ها و اساس استدلالها و خرده‌گیری‌های گرایش عقلی افراطی[12] پرداخت و احكام فقهی را بر پایه مندرجات كتب حدیثی و روایی مستحكم كرد. تلاش او اجتهاد فقهی را برای مدت طولانی عقیم كرد. این مكتب با اندیشه بزرگانی چون مرحوم فیض كاشانی، حرّ عاملی، علامه مجلسی، شیخ یوسف بحرانی تثبیت و تقویت گردید.[13] بزرگانی كه فرش این مكتب را گستراندند عبارتند از:[14]


1. محمد امین استرآبادی (متوفای 1036 هـ)؛


2. محمد بن مرتضی (متوفای 1091 هـ) ملقب به مولی محسن فیض كاشانی؛


3. محمدبن حسن حرّ عاملی (متوفای 1104 هـ) معروف به شیخ حرّ عاملی؛


4. محمدباقر مجلسی (متوفای 1110 هـ) معروف به علامه مجلسی؛


5. شیخ یوسف بحرانی (متوفای 1186 هـ) كه او نیز یكی دیگر از بزرگان مكتب اخباری‌گری است. اثر ارزنده او الحدائق الناضره نام دارد. او از كسانی است كه با تعدیل آراء خود به افول جریان اخباری‌گری كمك كرد.


زوال اخباری‌گری با درخشیدن اندیشمند بزرگی به نام محمد باقر بهبهانی (متوفای 1205 هـ) معروف به وحید بهبهانی و شاگردان او آغاز می‌شود. او با استعداد وافر خود از طرفی به ردّ شبهات و تشكیك‌های مكتب اخباری‌گری پرداخت و از طرف دیگر به گونه‎ای منطقی و مستدل پایه‌های مكتب اجتهاد را استوار ساخت. كتاب معروف او در رد مكتب حدیث، الفوائد الحائریه نام دارد. نامی در مقابل الفوائد المدنیه تألیف سردمدار نهضت اخباری‌گری، محمد امین استرآبادی. نبوغ او در رد افكار افراطی اخباریان چنان بود كه كم‎كم طلایه‌داران دفاع از اخباری‌گری را نیز به تردید واداشت و آنان را به تعدیل مواضع فكری خود متمایل ساخت. بدین ترتیب اخباری‌گری به تدریج از میان حوزه‌های فقهی رخت بر بست و اجتهاد و استنباط فقهی دوباره روند حاكم و مسلط در آن مراكز علمی گردید. این سیطره علمی تاكنون نیز ادامه دارد.[15]


بزرگترین فقیهان این نهضت علمی عبارتند از:[16]


1. سید محمد مهدی طباطبایی (متوفای 1212 هـ) معروف به بحر العلوم؛


2. شیخ جعفر كاشف الغطاء (متوفای 1227 هـ)؛


3. سید علی طباطبایی (متوفای 1231 هـ) معروف به صاحب ریاض؛


4. [1] . اندیشمندان اسلامی بر این باورند كه تنها وحی می‌تواند منشأ‌ و مرجع قوانین فردی و اجتماعی باشد و تمامی قوانینی كه به وحی بازگشت نكنند، از ارزش و اعتبار تهی هستند. ر. ك: در آمدی بر حقوق اسلامی، ص 296: (ابن سینا، الشفاء، الهیات، ج 1، قاهره، 1380 هـ، ص 441)؛ (خواجه نصیر الدین طوسی، اخلاق ناصری، تصحیح مینوی و حیدری، تهران: انتشارات خوارزمی، 1360 ش، ص 253)؛ ابونصر فارابی، سیاست مدنیّه، ترجمه سید جعفر سجادی، تهران: انجمن فلسفه و حكمت، 1358 ش، ص 155)؛ ادوار فقه، ج 1، ص 11 ـ 19.


[2] . صحیفه نور، ج 21، ص 98.


[3] . موسوعه الفقه الاسلامی طبقاً لمذهب اهل البیت (ع)، ص 34؛ تاریخ فقه و فقها، ص 10؛ ادوار فقه، ج 3، ص 62؛ آشنایی با فقه، ص 9؛ ادوار فقه و كیفیت بیان آن، ص 25.


[4] . تاریخ فقه و فقهاء، ص 113؛ ادوار فقه و كیفیت بیان آن، ص 225؛ موسوعه الفقه الاسلامی طبقاً لمذهب اهل البیت (ع)، ص 37.


[5] . موسوعه الفقه الاسلامی طبقاً لمذهب اهل البیت (ع)، ص 39؛ آشنایی با مبادی فقه یا حقوق اسلامی، ص 80.

[6] . سال 329 هـ ، آغاز غیبت كبری است. قبل از آن به مدت 69 سال از زمان شهادت امام حسن عسگری ـ علیه السلام ـ به نام غیبت صغری نامیده می‌شود. در این مدت، امام زمان ـ علیه السلام ـ از طریق نواب چهارگانه خود با شیعیان در ارتباط بودند. به هنگام فرارسیدن فوت ابوالحسن علی بن محمد السُمَری، آخرین نایب خاص حضرت، به ایشان فرمودند: تو به «زودی فوت خواهی كرد؛ كسی را به جانشینی تعیین مكن؛ غیبت تامّه واقع شده است....» ر. ك: كتاب الغیبه، ص 395، ح 365.


[7] . موسوعه الفقه الاسلامی طبقاً لمذهب اهل البیت (ع)، ص 49؛ آشنایی با فقه، ص 19؛ الموسوعه الفقهیه المیسره، ص 43؛ ادوار فقه و كیفیت بیان آن، ص 225.


[8] . الكافی، مقدمه حسین علی محفوظ؛ تاریخ فقه و فقهاء، ص 130 ـ 142.


[9] . موسوعه الفقه الاسلامی طبقاً لمذهب اهل البیت (ع)، ص 50 - 52؛ تاریخ فقه و فقهاء، ص 124 ـ 125؛ همان، ص 175؛ آشنایی با فقه، ص 19؛ الموسوعه الفقهیه المیسره، ص 44؛ ادوار فقه و كیفیت بیان آن، ص 229.


[10] . تاریخ فقه و فقهاء، ص 178 به بعد.


[11] . تاریخ فقه و فقهاء، ص 222 ـ 227.


[12] . موسوعه الفقه الاسلامی طبقاً لمذهب اهل البیت(ع)، ص 61.


[13] . موسوعه الفقه الاسلامی طبقاً لمذهب اهل البیت(ع)، ص 60 ـ 64؛ تاریخ فقه و فقهاء، ص 230 ـ 234؛ همان، ص 236 به بعد.


[14] . تاریخ فقه و فقهاء، ص 230 ـ 233؛ موسوعه الفقه الاسلامی طبقاً لمذهب اهل البیت(ع)، ص 62.


[15] . موسوعه الفقه الاسلامی طبقاً لمذهب اهل البیت(ع)، ص 64 ـ 69؛ تاریخ فقه و فقهاء، ص 236 به بعد؛ آشنایی با فقه، ص 19.


[16] . تاریخ فقه و فقهاء، ص 235.

عبدالله شكور


اندیشه قم (http://www.andisheqom.com/Files/ahkam.php?idVeiw=2143&level=4&subid=2143)

nezamehadafmand
27th November 2012, 09:17 PM
آشنایی با فقه


میرزا ابوالقاسم قمی (متوفای 1231 هـ) مشهور به میرزای قمی؛

5. احمد بن محمد مهدی نراقی (متوفای 1245 هـ)؛

6. شیخ محمد حسین اصفهانی، (متوفای 1254 یا 1260 هـ) مشهور به صاحب فصول؛

7. شیخ محمدحسن اصفهانی (متوفای 1266 هـ) مشهور به صاحب جواهر.

اوج شكوفایی مكتب اجتهادی را پس از آن، در فعالیت‌های نابغه یگانه، مرحوم شیخ مرتضی انصاری (متوفای 1281 هـ) می‌یابیم.[1] ایشان با تأییدات الهی و عنایات ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ ، تحول عظیمی را در تفكر فقهی و مبانی اصولی آن پایه‌گذاری كرد كه از آن زمان تاكنون بی‌نظیر بوده است.

شیخ انصاری با استدلال‌های عمیق و اندیشه والای خود به سرعت به جذب و پرورش انسانهای مستعدی پرداخت كه پس از او پرچم فقاهت اجتهادی را در دست گرفتند و فقه شیعی بر دوش آنان به بالیدن خود ادامه داد.[2] مرحوم شیخ آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذاشت. از مشهورترین آنها كه هم اكنون نیز از كتب اصلی حوزه‌های علمیه است، فرائد‎الاصول مشهور به رسائل، در اصول فقه و مكاسب در فقه است. این دو كتاب، معرّف دقت نظر و جَوَلان عظیم فكری مرحوم شیخ است. عظمت علمی این دو اثر، دانشمندان و فقهاء و عالمان پس از او را بر آن داشت كه بر شرح و توضیح این دوائر جاویدان بپردازند. این دو كتاب بزرگ در حقیقت موتور محركه حركت پرخروش علمی پس از اوست. این نابغه فقه، با نظرات و آراء و دقت‌های بی‌بدیل و ابتكاری خود، تحولی شگرف را در فقه و اصول فقه شیعه پدید آورد كه امواج آن هنوز هم كرانه‌های این علوم را در می‌نوردد.
چند تن از بزرگترین فقیهان پس از او عبارتند از:[3]

1. محمد حسن شیرازی (متوفای 1312 هـ) معروف به میرزای شیرازی بزرگ؛

2. محمد كاظم خراسانی (متوفای 1329 هـ) معروف به آخوند؛

3. سید محمدكاظم یزدی (متوفای 1337 هـ)؛

4. میرزا محمد حسین نائینی (متوفای 1355 هـ)؛

5. شیخ عبدالكریم حائری (متوفای 1355 ش)، از فقهای برجسته شیعه است، و به عنوان مؤسسه حوزه علمیه قم شناخته می‌شود؛

6. شیخ محمد حسین اصفهانی (متوفای 1361 هـ)؛

7. آقا ضیاء الدین عراقی (متوفای 1361 هـ)؛

8. سید ابوالحسن اصفهانی (متوفای 1365 هـ)؛

9. حاج آقا حسین بروجردی (متوفای 1380 هـ)؛

10. سید محسن حكیم (متوفای 1390 هـ)؛

11. سید ابوالقاسم خویی (متوفای 1413 هـ)، آثار علمی او هم اینك در حوزه‌های معتبر علمی شیعه مورد مدّاقه و بحث و نقد قرار می‌گیرد. او از یگانه مجتهدانی است كه با آراء متقن خود، نوعی مبناسازی علمی را در فقه و اصول و رجال پایه‌گذاری كرد.

12. روح الله خمینی (متوفای 1409 هـ ، 1368 ش)، شخصیت عظیمی كه احیاءگر اسلام در قرن 14 هجری است. مجاهدات دامنه‌دار، طولانی و خالصانه، او را به رهبر بلامنازع مسلمین جهان مبدل ساخت. تألیفات ایشان هم اكنون مورد مراجعه اندیشمندان در حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها است.

علم فقه

علم فقه از آغاز ظهور و گسترش اسلام و تعالیم آن، از نخستین علومی بوده كه مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. فقه اسلامی به مرور زمان دامن خود را گسترده‌تر كرد و موضوعات مختلفی را در حیطه مباحث علمی خود گرفت و به تدریج از وسیعترین علوم اسلامی گردید كه همواره مورد تحصیل و تدریس بوده است. با تلاش و نبوغ فقیهانی یگانه، تألیفات فوق العاده زیاد و ارزنده‎ای نگاشته شده این آثار زمینه‌های گوناگون حقوق اساسی، حقوق مدنی، حقوق خانواده، حقوق جزایی، اداری، سیاسی و... مسائل شخصی مثل عبادات را شامل می‎شود.[4]

منشأ این گستردگی را در این می‌توان یافت كه قوانین اسلامی به نژاد یا قبیله خاص و به زمان یا مكان محدودی اختصاص ندارد، بلكه با توجه به نیازهای بشر و برای همه زمانها و مكانها و با توجه به مصلحت‌هایی كه برای سعادت هر دو جهان وجود دارد، وضع گشته است.[5]

تعریف فقه در لغت: فقه به معنای مطلق فهم و ادراك و دانش، علم به چیزی، درك و فهم آن چیز، دانستن، فهمیدن؛ فهم دقیق چیزی؛ درك اشیاء مخفی، فهم اشیاء دقیق؛ درك منظور و هدف گوینده؛ فهم دقیق مسائل نظری؛ جودت ذهن و سرعت انتقال؛ پی بردن از معلومات حاضر به معلومات غایب به كار رفته است.[6]

فقه در قرآن و روایات

در قرآن كریم نیز از كلمه فقه و مشتقات آن، كم و بیش همین معانی لغوی اراده شده است. برای مثال به ذكر دو مورد اكتفا می‌كنیم:

1. فهم چیزهای دقیق یا مخفی: «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ»؛ و هیچ چیز نیست مگر آنكه شاكرانه او را تسبیح می‌گوید ولی شما تسبیح آنان را در نمی‌یابید.[7]

2. مطلق فهم و درك: «قالُوا یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ كَثِیراً مِمَّا تَقُولُ»؛ گفتند ای شعیب بسیاری از آنچه می‌گویی در نمی‌یابیم.[8]

«فقه» در روایات و در بعضی آیات قرآنی، به معنای «بصیرت در دین» به كار رفته است. به عنوان مثال:

1. «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ»؛ چرا از هر فرقه‌ای از آنان گروهی رهسپار نشوند كه دین پژوهی كنند.[9]

2. پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ می‌فرماید: «ما عُبِداللهُ بِشَیءٍ اَفضَلَ من فقهٍ فی دینه؛ خداوند به چیزی برتر از بصیرت یافتن در دین او عبادت و پرستش نشده است.»[10]

فقه در اصطلاح فقیهان و اندیشمندان دین: در شریعت اسلام، هر قانون الهی، «حكم» نامیده می‌شود.[11] هر حكم، مشخص كننده وظیفه‌ای است كه خداوند متعال در مورد هر یك از كارهای بندگانش، از آنها انتظار دارد.

هدف این احكام، این است كه انسان عمل خاصی را در خارج انجام دهد یا ترك كند یا اینكه نسبت به ترك یا انجام آن مخیّر باشد. و منظور از «علم فقه» علم یافتن به احكام شرعی است از راه‌های اثبات كننده آن.[12] به عبارت دیگر، فقه، دانستن احكام شریعت است از راه استدلال و برهان.[13]

موضوع علم فقه: همانگونه كه از تعریف اصطلاحی فقه بر می‌آید، موضوع فقه را تمامی قوانین و مقررات عملی فردی و اجتماعی اسلام تشكیل می‌دهد.[14]

هدف علم فقه: هدف فقه كشف احكام الهی است. قوانین الهی، ‌در مورد تمامی وقایع و موضوعات به صورت مشخص و دقیق بیان نشده است. هدف فقه این است كه از طریق منابع و براهین فقهی، ‌در تمامی مواردی كه بشر نیازمند دانستن حكم الهی آن است به كنكاش پرداخته، قوانین مربوط به هر مورد خاص را كشف كند.[15] فعالیتی را كه فقیه برای كشف حكم الهی انجام می‌دهد، استنباط و یا اجتهاد می‌نامند.

اهمیت علم فقه و نقش و كاركرد آن: هر قانونی چه بشری و چه الهی بر اساس مصحلت و فایده وضع می‌گردد. تبعیت از هر قانون و گردن نهادن به آن، آن مصلحت و فایده را در پی خواهد داشت. قوانین الهی نیز چنین است، مصالح و فواید قوانین الهی، تماماً متوجه بندگان می‌شود. این مصلحت‌ها برخی جنبه دنیوی و برخی جنبه اخروی دارد. نقش و اهمیت علم فقه این است كه با مشخص ساختن قوانین الهی و كشف و تبیین آنها و تنظیم اعمال فردی و جمعی مسلمانان، راه رسیدن به این مصالح و بهره‌مندی از سعادت دنیوی و اخروی را فراهم می‌سازد.[16] از این جهت است كه بصیرت یافتن در دین همواره مورد تأكید خاص معصومین ـ علیهم السّلام ـ بوده است:
پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ می‌فرماید: انَّ لِكُلِّ شَیءٍ دِعامه و دعامه هذا الدین، الفقه؛ هر چیزی پایه و اساسی دارد، پایه و اساس این دین، فقه است.[17]

امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: یا بُنیّ... تَفقَّه‎ْ فی الدین فاِنَّ الفقهاءَ، وَرَثَهُ الانبیاء؛ ای فرزندم، به دنبال بصیرت یافتن در دین باش، همانا فقها وارثان پیامبرانند.[18]

شاید اغراق نباشد اگر ادعا كنیم كه با توجه به اهداف و اهمیتی كه فقه دارد، از جهت ارزشمندی، در جایگاه مقدم بر تمام علوم بشری است. سایر علوم بشری، اولاً مصلحت‌ها و منافع محدودی را تأمین می‌كنند و ثانیاً، حداكثر نیمی از سعادت بشر یعنی رفاه و آسودگی دنیوی را فراهم می‌آورند و تأمین سعادت اخروی بشر از ید كفایت و تشخیص و تقنین آنها خارج است.

قلمرو علم فقه: پیشروی فقه در موضوعات حیات بشری تا آن جا است كه اصل شریعت به پیش می‌تازد. تا هر كجا كه دین به دخالت در پهنه‌های مختلف زندگی بشر پرداخته است، فقه نیز به آنها دست می‌یازد و به اظهار نظر و امر و نهی می‌نشیند. زندگی بشر و نیازهای او را می‌توان در سه حوزه تن و جسم، روح و روان، و ارتباط با خدا، با خود، و با سایر موجودات خلاصه كرد. فقه به تناسب هر كدام از این سه حوزه به راهنمایی می‌پردازد و فرامین الزامی یا غیرالزامی صادر می‌كند.[19]

علوم مربوط به علم فقه: از یك نظر، همگی علوم از جهت تبیین موضوعات فقهی به علم فقه مرتبطند. مثلاً بیمه یك موضوع اقتصادی است. علم اقتصاد، تبیین كننده این است كه بیمه چیست؟ تعریف آن كدام است؟ خصوصیات ویژه آن چیست؟ بعد از تبیین این حد و حدود و واضح ساختن حقیقت و ماهیت این موضوع، علم فقه به بیان حكم آن می‌پردازد. پس، اصل موضوع را علم فقه از خارج از خود ـ مثلاً از علم اقتصاد ـ گرفته است ولی اینكه حكم فقهی آن چیست، در علم فقه به آن پرداخته می‌شود.

البته خود علم فقه نیز موضوعات مشخصی را در درون خود دارد كه می‌توان آنها را موضوعات اصیل فقهی یا موضوعات بلاواسطه فقهی نامید؛ مثل عبادات.

[1] . موسوعه الفقه الاسلامی طبقاً لمذهب اهل البیت(ع)، ص 69؛ آشنایی با فقه، ص 19؛ ادوار فقه و كیفیت بیان آن، ص 246.

[2] . تاریخ فقه و فقهاء، ص 258 به بعد.

[3] . تاریخ فقه و فقهاء، ص 278 به بعد.

[4] . آشنایی با علوم اسلامی، فقه، ص 52 و 58؛ مجله فقه اهل بیت، ش 2، ص 197 ـ 198؛ همان، ص 211؛ ادوار فقه و كیفیت بیان آن، ص 10.

[5] . ادوار فقه و كیفیت بیان آن، ص 9.

[6] . موسوعه الفقه الاسلامی طبقاً لمذهب اهل البیت(ع)، ص 17؛ تاریخ فقه و فقهاء، ص 7؛ ادوار فقه،ج 1، ص 30؛ آشنایی با فقه، ص 7؛ ادوار فقه و كیفیت بیان آن، ص 3؛ همگی به نقل از فرهنگهای اصیل و معتبر لغت عرب.

[7] . اسراء، 44.

[8] . هود، 91.

[9] . توبه، 122.
[10] . بحارالانوار، ج 1، ص 213، ح 8.

[11] . آشنایی با علوم اسلامی، فقه، ص 54.

[12] . معالم الدین، ص 26.

[13] . تاریخ فقه و فقهاء، ص 7.

[14] . آشنایی با فقه، ص 9؛ آشنایی با مبادی فقه یا حقوق اسلامی، ص 49.

[15] . ادوار فقه و كیفیت بیان آن، ص 8.

[16] . موسوعه الفقه الاسلامی طبقاً لمذهب اهل البیت (ع)، ص 9.

[17] . نهج الفصاحه، شماره 4631 (890).

[18] . جامع احادیث الشیعه، ج 1، ص 142، ح 26.

[19] . با كمی اختلاف نظر، ر.ك: مجله فقه اهل بیت، شماره 2، ص 211.

عبدالله شكور

اندیشه قم (http://www.andisheqom.com/Files/ahkam.php?idVeiw=2143&level=4&subid=2143&page=2)

nezamehadafmand
27th November 2012, 09:23 PM
آشنایی با فقه


علوم پیش نیاز:


برای فراگیری علم فقه، كما بیش به دانستن علومی نیازمندیم: زبان عرب كه زبان قرآن روایات و كتب فقهی است؛ تفسیر قرآن، علم شناخت راویان حدیث (علم رجال)؛ منطق، برای شناخت كیفیت تفكر و استدلال؛ و مهمتر از همه، علم اصول فقه كه پایه‌های اساسی نحوه استنباط و كشف حكم شرعی را به دست می‌دهد.[1]


منابع اصلی علم فقه:[2] وظیفه فقیه، كشف و استنباط حكم شرعی است. فقیه در فقه شیعه، نظر و رأی شخصی خود را ابراز نمی‌دارد. بلكه كار او، كشف رأی و نظر الهی است كه از طریق وحی به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ رسیده، و بسیاری از آنان بر لسان و زبان ائمه هدی ـ علیهم السلام ـ تبیین یافته است. این آراء الهی درمنابعی نهفته است كه به عنوان منابع علم فقه شناخته می‌شوند. قرآن به عنوان بیان كننده امّهات و كلیات قوانین الهی، اولین و مهمترین منبع فقهی است. پس از آن، روایات و احادیث جایگاه مهمی را از این نظر دارا هستند: از روایات و احادیث به عنوان سنت نام برده می‌شود. دو منبع دیگر نیز در فقه امامیه به عنوان منابع علم فقه مورد توجه هستند، اجماع و عقل. منظور از «اجماع» اتفاق نظر تمامی فقها بر یك حكم است. و منظور از «عقل»، آن دركی است كه عقل به نحو حتمی و قطعی آن را می‌یابد. برای هركدام از این منابع، شرایطی وجود دارد كه تنها در صورت محقق شدن آنها صلاحیت خواهند داشت مستند احكام فقهی قرار گیرند.


احكام فقهی:[3] در یك تقسیم بسیط و اولیه و به طور خلاصه، احكام فقهی به دو دسته می‌شوند:


الف. احكام تكلیفی: این احكام قوانینی هستند مشتمل بر امر یا نهی و یا ترخیص. احكام تكلیفی پنج نوع‌اند:


1. وجوب: به موجب این حكم، انسان می‌بایستی فعل مورد نظر خداوند را حتما انجام دهد و در صورت تخلف از آن، كیفر می‌شود.


2. استحباب: به موجب این حكم، انسان می‌تواند فعل مورد نظر شارع را ترك كند بدون اینكه كیفر شود ولی اگر آن را انجام دهد پاداش می‌یابد.


3. حرمت: به موجب این حكم،انسان می‌بایستی فعل موردنظر شارع را حتماً ترك كند و در صورت ارتكاب آن، كیفر می‌شود.


4. كراهت: به موجب این حكم، انسان می‌تواند فعل مورد نظر شارع را انجام دهد بدون اینكه كیفر شود ولی اگر آن را انجام ندهد، پاداش می‌یابد.


5. اباحه: به موجب این حكم، انسان می‌تواند فعل مورد نظر شارع را انجام دهد یا ترك كند، ‌بدون اینكه كیفر شود یا پاداش یابد.


ب. احكام وضعی: هر یك از احكامی كه در دایره شمول احكام تكلیفی قرار نگیرد، حكم وضعی نامیده می‌شود. مثل سببیّت، شرطیت، جزئیت، مانعیت، صحت، بطلان، زوجیت، ملكیت و... . به عنوان مثال، نجس بودن بدن و لباس، مانع صحت و قبولی نماز است. «مانعیت» یك حكم وضعی است. و یا وقتی معامله‌ای مطابق قوانین الهی انجام نشود، به باطل بودن متصف می‌شود. بطلان، یك حكم وضعی است.


تقسیمات دیگری نیز در مورد احكام الهی وجود دارد.


ابواب فقه: موضوعات فقهی مثل نماز، روزه، حج، معاملات و بسیاری از موضوعاتی كه در فقه مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد، در یك دسته بندی كلی به صورت زیر گرد هم می‌آیند:


1. عبادات: شامل طهارت، نجاست، نماز، روزه، حج، خمس، زكات و... ؛


2. عقدها (عقود): شامل تجارت، اجاره، ازدواج و ... ؛


3. ایقاعات: شامل طلاق، جعاله، نذر،‌ عهد و... ؛


4. احكام: شامل صید، كشتار حیوانات، ارث و... .


این تقسیم بندی را مرحوم محقق حلی در كتاب شرائع الاسلام ارائه كرده است و از زمان ایشان تاكنون تقریباً دسته‌بندی رایج مجموعه‌های فقهی بوده است.


منابع:


1. انصاری، محمدعلی، الموسوعه الفقهیه المیسّره، چ اول، قم: مجمع الفكر الاسلامی، 1415 هـ .


2. پاینده، ابوالقاسم؛ نهج‎ الفصاحه (سخنان پیامبر اكرم (ص))، تحقیق و ترتیب: غلام حسین المجیدی، چ اول، قم: انصاریان، 1379 ش.


3. تقوی، سید مرتضی، جایگاه فقه در اندیشه دینی، قم: مجله فقه اهل بیت، سال اول، شماره دوم، تابستان 1374 ش.


4. جمال الدین حسن بن زین الدین، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، قم: موسسه النشر الاسلامی، 1365 ش.


5. جناتی، محمد ابراهیم، ادوار فقه و كیفیت بیان آن، تهران: كیهان، 1374 ش.


6. خمینی، روح الله، صحیفه نور، چ اول، تهران: سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، 1369 ش.


7. دفتر همكاری حوزه و دانشگاه، درآمدی بر حقوق اسلامی، چ دوم، تهران: سازمان مطالعه وتدوین كتب علوم اسلامی، دانشگاه‌ها (سمت)، 1376 ش.


8. شهابی، ‌محمود، ادوار فقه، چ پنجم، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1375 ش.


9. الطوسی، ابوجعفر محمد بن الحسن، كتاب الغیبه، تحقیق عباد الله الطهرانی و علی احمد ناصح، قم: موسسه المعارف الاسلامیه، 1417 هـ .


10. الكلینی الرازی، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق، الكافی، تصحیح و تعلیق: علی اكبر غفاری، تهران: دار الكتب الاسلامیه، 1388 هـ .


11. گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقهاء، تهران: سازمان مطالعه و تدوین كتب علوم اسلامی دانشگاه‌ها (سمت)، 1377 ش.


12. گروه مطالعات اسلامی دائره المعارف انسان شناسی، فرهنگ اصطلاحات فقهی، چ اول، تهران: انجمن قلم ایران، 1377 ش.


13. موسسه دائره‌المعارف الفقه الاسلامی، موسوعه الفقه الاسلامی طبقاً لمذهب اهل البیت ـ علیهم السلام ـ ، قم: موسسه دائره المعارف الفقه الاسلامی، ج 1، 1423 هـ .


14. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار ائمه الاطهار، چ چهارم، تهران: دار الكتب الاسلامیه، 1362 ش.


15. مدرسی طباطبایی، سیدحسین، مقدمه‌ای بر فقه شیعه (كلیات و كتاب‌شناسی)، مترجم: محمد آصف فكرت، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی، 1368 ش.


16. المشكینی، علی، اصطلاحات الاصول و معظم ابحاثها، چ ششم، قم: الهادی، 1374 ش.


17. مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، فقه، قم: صدرا، بی‌تا.


18. المعزی الملایری، اسماعیل، جامع احادیث الشیعه، قم: مؤلف، 1371 ش.


19. موسوی، رضا، آشنایی با مبادی فقه یا حقوق اسلامی، مشهد: دانش شرقی، 1379 ش.


20. نوری، محمد اسماعیل، آشنایی با فقه، قم: احسن الحدیث، 1378 ش.


[1] . آشنایی با فقه، ص 13.


[2] . آشنایی با فقه، ص 10؛ مقدمه‌ای بر فقه شیعه، ص 12.


[3] . اصطلاحات الاصول و معظم ابحاثها، ص 120؛ فرهنگ اصطلاحات فقهی، ص 71؛ آشنایی با علوم اسلامی، فقه، ص 55 ـ 56؛ آشنایی با فقه، ص 46.

عبدالله شكور

اندیشه قم (http://www.andisheqom.com/Files/ahkam.php?idVeiw=2143&level=4&subid=2143&page=3)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد