ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث دنیا چقدر بیهودس!!!



mehrab123
26th October 2012, 09:41 PM
ای دوستا
کشتیام حسابی غرق شدند....
ای روزگار....
ای زندگی....
کاش میشد.....
نمیدونم فقط من اینجوریم یا....


امشب رفتیم خونه یکی از فامیلا که تازه خونه جدیدشونو افتتاح کرده بودند و ماهم رفتیم بگیم مبارکه...وازین حرفا....!
امشب اولین شبی نه شاید چندمین شبه که اینجوریم ولی نه تا این حد!



بعضی وقتا باخودم فکر میکنم چرا بوجود اومدم!؟!!
اینکه بشم .... بعد زن بگیرم بعدش خونه و ماشینو یه سال بعدش بچه دور خودم جمع کنمو بعدش بمیرم!
خوبین چه معنایی داره خوب بحث اینه که واسه مردن چه راه طولانیو طی کنی
حالا که یاد کودکیام میوفتم گریم میگیره!
از خدا میخاستم که منو تکشه تا جای انیشتینو بگیرم بعد بمیرم حالا نه!
که چقققققققدر الان دلم میگیره:((

حالا که یاد روزهای زمستانی خابگا میوفتم:(( یاد دوستای قدیمی:(( چقدر این دنیا بیوفاست:((

saamaaneh
26th October 2012, 09:48 PM
نه خیلی درس خوندی، بابا آقا محراب شاد و شنگول ما کجاست؟ حالا بماند حرف من به شما.
اینکه فکر کنید به آینده، خیلی خوبه، از کجا اومدید به کجا میخواید برسید، لازم نیس انیشتین بشید کسی بشید که میخواید، تو زمینه ای که میخواید تلاش کنید، موقع پیری وقتی یاده الان افتادید خوشحال باشید که تمام تلاشتونو کردید و حتی به خیلی ها به خاطر کاراتون کمک کردید. که اگه یه نفر هم باشه کافیه.اینقدم ناامید نباشید.

mehrab123
26th October 2012, 09:52 PM
نه خیلی درس خوندی، بابا آقا محراب شاد و شنگول ما کجاست؟ حالا بماند حرف من به شما.
اینکه فکر کنید به آینده، خیلی خوبه، از کجا اومدید به کجا میخواید برسید، لازم نیس انیشتین بشید کسی بشید که میخواید، تو زمینه ای که میخواید تلاش کنید، موقع پیری وقتی یاده الان افتادید خوشحال باشید که تمام تلاشتونو کردید و حتی به خیلی ها به خاطر کاراتون کمک کردید. که اگه یه نفر هم باشه کافیه.اینقدم ناامید نباشید.

مسئله اینجاست که الان فکرمیکنم همه این چیزا کشکه
همه این داستان همه گذر ایام همش یه لحظه بود
الان میدونی چه حسی دارم؟
حس ادم 180ساله ها که دارن یه اهی میکشن و میگن : آی زندگی گذشت حالا دیگه فیلم دیدن بسه برم بخابم که خسته شدم[khabalood]

saamaaneh
26th October 2012, 09:58 PM
آقا محراب، هدفت رو که گم نکردی هاااااااااااااااااااان؟
اگه هدف داشته باشی این حرفا معنی نداره.

mehrab123
26th October 2012, 10:00 PM
داشتم وقتی اینارو دیدم دلم از زمینو زمان سیاه شده![gerye]

saamaaneh
26th October 2012, 10:03 PM
قرار نیس زندگی شما هم روی یه خط باشه، تولد کار مرگ، شما هدف دارید، برا آینده ات برنامه داری، یه عالمه طرح تو ذهنتون هس، لطفاً خودتو با اونایی که دیدی مقایسه نکن، نمیگم شما خاصید، نه ولی شما فکرها و ایده هایی دارید که خیلی ها ندارن.

aydeniz
26th October 2012, 10:06 PM
باسمانه خانم موافقم.خودتونو باور داشته باشین

mehrab123
26th October 2012, 10:06 PM
قرار نیس زندگی شما هم روی یه خط باشه، تولد کار مرگ، شما هدف دارید، برا آینده ات برنامه داری، یه عالمه طرح تو ذهنتون هس، لطفاً خودتو با اونایی که دیدی مقایسه نکن، نمیگم شما خاصید، نه ولی شما فکرها و ایده هایی دارید که خیلی ها ندارن.
خیلیام زندگی بیخیالی دارن!انگار نه انگار !
بعضی وقتا فکر میکنم چقدر اونا لذت میبرن
چقدر من در عذابم
چرا اخه چرا باید اینجوری باشه؟

Outta_Breathe1020
26th October 2012, 10:07 PM
مهراب عزیز! این حرفا چیه؟!
ناامیدی چرا؟
البته گاهی اوقات اینجوری میشه آدم...
خود من هم سال کنکور خیلی اینجوری میشدم. آدم یه برنامه تکراری رو هر روز تکرار میکنه و خیلی وقتا فکر میکنه چه زندگی یکسانی شده و آخرش که چی؟ اینهمه زحمت میکشم، درس میخونم، آخرش به قول شما ازدواج و بچه و مردن؟! همین؟! ولی خب...! واقعا که نگاه میکنه اینجوری نیستش!
باید همه ذهنتو متمرکز کنی روی هدفت! روی اینکه میخوای به چه چیزی برسی.
خوب فکر کن به هدفی که میخوای انتخاب کنی.
وقتی هدفی رو برای خودت گذاشتی، دیگه شک نکن بهش! جوری تلاش کن براش که حتی ثانیه هات، نفست، نبضت برای اون هدف بزنه! شیرینی زندگی به داشتن هدفه. اینکه آدم برای اون هدف جون بده حتی اگه لازمه.... دیگه ناامیدی معنی نداره واقعا وقتی هدفی هست...!
حالا شما نزدیکترین چیزی که در پیش داری کنکوره...! چیزی که از همه شنیدیم و میدونیم و دیدیم اینه که موفقیت تو کنکور تنها راه موفقیت و رسیدن به خواسته ها و اهداف نیست اما یکی از راههای خوبه... یکی از بهترین یا شاید راحتترین راهها... پس دوست خوب من! هدفت رو یه چیزی قرار بده!
به قول دوست خوبمون، آدم باید جوری تلاش کنه که حتی اگه نرسید به چیزی که مد نظرشه بتونه بگه از خودم راضیم به خاطر تلاشی که کردم.

elinaaa
26th October 2012, 10:07 PM
سلام

نه فقط شما اینجوری نیستی،من خودم گاهی از این حس و حالا پیدا میکنم ولی اینو میدونم که دلبستگی به این دنیا خوب نیست اما تا زمانی که زنده ای باید زندگی کرد و خوب زندگی کرد تا اگه به آخر رسیدی حسرت نخوری...توکل به خدا آقا مهراب فقط همین...

natanaeal
26th October 2012, 10:08 PM
از کجا اومدید به کجا میخواید برسید،

امیدوارم تحریف نکرده باشم"از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننمایی وطنم"

این آقا محراب مث اینکه دلش خیلی پره الان هر حرفی که زده شه نمیشنوه

مگه پش کنکوری نبودی شما[soal]روزهای زمستانی خابگا[taajob]

چی میگی پسر خوب؟هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

معلومه که واسه چی اومدیم به این دنیا!!!!!!!!!!!!!!!

یه سوال چرا وقتی برق میره شمع روشن میکنی؟چشات ضعیف میشه عینک میذاری؟اصن چرا وقتی تشنت میشه آب میخوری؟
و چراهایی که خودتم میدونی/هم چرا و هم جواب

اما دلیل آدما واسه زندگی کردن متفاوت/مث دلیل هر کسی از مطالعه ، رفتن به دانشگاه ، تشکیل خانواده و هر چیز دیگه

heidari1372
26th October 2012, 10:08 PM
اره اقا محراب توکلت رو به خدا کن بشین فکر کن ببین چی هستی و جی میخوای مشکل برا همه هست کسی که زمین میخوره شکست نخورده کسی که زمین میخوره و از جاش بلند نمیشه شکست خورده است هدفت رو مشخص کن با برنامه ریزی و تلاش پیش برو موفق باشی پسر

Outta_Breathe1020
26th October 2012, 10:10 PM
خیلیام زندگی بیخیالی دارن!انگار نه انگار !
بعضی وقتا فکر میکنم چقدر اونا لذت میبرن
چقدر من در عذابم
چرا اخه چرا باید اینجوری باشه؟

واقعا!
منم خیلی وقتا فکر میکنم بیخیال بودن خیلی خوبه....
اما واقعا شما یا من آدمی هستیم که با بی خیالی زندگی بهمون خوش بگذره؟
با اینکه از خیلی افکار رنج می برم اما هیچوقت حاضر نیستم بیخیالشون باشم... چون احساس مسئولیت میکنم نسبت به این افکار...
شما هم فکر کنی به همین نتیجه میرسی که بیخیالی چیزی نیست که شما میخوای...

saamaaneh
26th October 2012, 10:10 PM
خیلیام زندگی بیخیالی دارن!انگار نه انگار !
بعضی وقتا فکر میکنم چقدر اونا لذت میبرن
چقدر من در عذابم
چرا اخه چرا باید اینجوری باشه؟

اصلاً حرفت رو قبول ندارم
این ظاهر قضیه است، که شما میبینید و گرنه زندگی بی محتوا چه لذتی داره
شما اگه میخوای به هدفت برسی باید تلاش کنی باید سختی بکشی که شیرینی رسیدن به هدف رو درک کنی.

mehrab123
26th October 2012, 10:11 PM
خود من هم سال کنکور خیلی اینجوری میشدم
خودت این کارا رو کردی؟

mehrab123
26th October 2012, 10:12 PM
رفتن به دانشگاه ، تشکیل خانواده و هر چیز دیگه
خوب چرا اینهمه دردسر میتونه نباشه ها!

Outta_Breathe1020
26th October 2012, 10:14 PM
خودت این کارا رو کردی؟

کارایی که گفتمو؟
همه تلاشمو کردم که اون کارا رو انجام بدم.....
اگه هدف و نفسی که واسه اون هدف بزنه، زندگی معنا نداره...

mehrab123
26th October 2012, 10:15 PM
اصلاً حرفت رو قبول ندارم
این ظاهر قضیه است، که شما میبینید و گرنه زندگی بی محتوا چه لذتی داره
شما اگه میخوای به هدفت برسی باید تلاش کنی باید سختی بکشی که شیرینی رسیدن به هدف رو درک کنی.

اخه محتوای چی کشک چی خوب اگه محتوا داره شما بگید چیه؟

heidari1372
26th October 2012, 10:15 PM
مشکل واسه همه هست غصه هم همینطور
مهم اینه که ببینی چه کاره ای مگه نه باید با تلاش و برنامه ریزی هدفت رو مشخص کنی و سنگا رو دونه دونه بزاری کنار
موفق باشی دوست من
خدا به هممون نظر داره
یا صاحب الزمان ادرکنا

mehrab123
26th October 2012, 10:17 PM
کارایی که گفتمو؟
همه تلاشمو کردم که اون کارا رو انجام بدم.....
اگه هدف و نفسی که واسه اون هدف بزنه، زندگی معنا نداره...

پس زندگی کی معنا پیدا میکنه چرا اینقدر الافیم و خودمونو با حل کردن چندتا مسئله ریاضیو...سرگرم کردیم؟ نمیدونم![sootzadan]

mehrab123
26th October 2012, 10:19 PM
مهم اینه که ببینی چه کاره ای مگه نه باید با تلاش و برنامه ریزی هدفت رو مشخص کنی و سنگا رو دونه دونه بزاری کنار
موفق باشی دوست من
مسئله اینه میگم چرا اینهمه بیهوده باشه بعدش هیچی؟

natanaeal
26th October 2012, 10:20 PM
خوب چرا اینهمه دردسر میتونه نباشه ها!

آره میتونه نباشه/همونطور که آب میتونه نباشه؟اونوقت چی پیش میاد؟

Outta_Breathe1020
26th October 2012, 10:21 PM
پس زندگی کی معنا پیدا میکنه چرا اینقدر الافیم و خودمونو با حل کردن چندتا مسئله ریاضیو...سرگرم کردیم؟ نمیدونم![sootzadan]

اولا که مسئله ریاضی بد نیستش که [nishkhand]خیلیم خوبه! به این قشنگی! [nishkhand]

بعدشم به نظرم بهتره به این موضوع فکر نکنی! چون جوابی براش پیدا نمیشه! تنها جوابش اینه: میخونی برای هدفت. برای رسیدن به اون هدف بزرگ یه کوچیک رو باید بگذرونی که اسمش میشه کنکور. این کنکورم همه اینا رو در برمیگیره. پس.... میخونی چون کنکور رو میخوای، چون هدفتو میخوای....!!!!

mehrab123
26th October 2012, 10:22 PM
آره میتونه نباشه/همونطور که آب میتونه نباشه؟اونوقت چی پیش میاد؟

بعدش مهم نیس مهم اینه که این همه بیهوده نیس!

mehrab123
26th October 2012, 10:25 PM
اولا که مسئله ریاضی بد نیستش که [nishkhand]خیلیم خوبه! به این قشنگی! [nishkhand]

بعدشم به نظرم بهتره به این موضوع فکر نکنی! چون جوابی براش پیدا نمیشه! تنها جوابش اینه: میخونی برای هدفت. برای رسیدن به اون هدف بزرگ یه کوچیک رو باید بگذرونی که اسمش میشه کنکور. این کنکورم همه اینا رو در برمیگیره. پس.... میخونی چون کنکور رو میخوای، چون هدفتو میخوای....!!!!

لعنت به کنکور که همه بچه های مدرسه رو تاشعاع 1و5متری ازهم دور کرده بطوری که جواب سلام رو با دود به شیوه سرخ پوست ها برات حواله میکنن
اون هدف چرا باشه؟

natanaeal
26th October 2012, 10:28 PM
بعدش مهم نیس مهم اینه که این همه بیهوده نیس!

ببینم خب شما که میدونی بیهوده نیست / پس گفتن این حرفا............

ببین آقا محراب ، پسر خوب هرکس تو دوره زمانی خاصی دچار بحرانهایی میشه و ازونجایی که هرکس خودشو بهتر میشناسه خودش بهتر میتونه این بحران رو مدیریت کنه و بهشون جواب بده و هرچقدر هم منو هرکدوم از دوستان بخوایم سنگی رو از جلو پات برداریم خودت سنگ بزرگتری میذاری/خودت باید به سوالات جواب بدی/یعنی جواب یسری سوالای هرکسی رو فقط خودش میدونه و بس

mehrab123
26th October 2012, 10:28 PM
مثلا فردا امتحان دارم؟ ای خدا این وضعو درس کن![sar dard]

memory1986
26th October 2012, 10:29 PM
سلام. بر بیهوده نبودن حتی افتادن برگی از درخت شک نکن دیگه چه برسه به زندگی و تلاش یک انسان اینا همش بهانه هاییه که ذهنت داره اونا رو تولید میکنه که مجابت کنی تنبلی کنی مطمئن باش بعد از یه مدت به خاطر اینکه یه همچین تفکراتی اومده بود توی ذهنت خودت رو سرزنش میکنی. سعی کن باهاشون مقابله کنی به دید یه اخلالگر ذهن بهشون نگاه کن و از بین ببرشون

mehrab123
26th October 2012, 10:31 PM
خودت باید به سوالات جواب بدی/یعنی جواب یسری سوالای هرکسی رو فقط خودش میدونه و بس
الان واقعا فکر میکنی عمدی اومدم اینجا تا دوسه نفرو الاف کنم یعنی شما این فکر و کردین؟ درست گفتم؟
آی خدا ای همدم بی کسیام ببین چقدر زندگی سخت شده؟

elinaaa
26th October 2012, 10:32 PM
خوب چرا اینهمه دردسر میتونه نباشه ها!

آره میتونه نباشه ولی یه وقتایی شیرینی زندگی به همین سختی ها و دردسراشه...ای بابا آقا مهراب اگه هرکی بخواد اون چیزایی که تو دلش،تو فکرش و تو زندگیش داره میگذره رو به زبون بیاره از همین دردسرها و مشکلات فکر کنم کل زندگیمونو باید تو غم و غصه سپری کنیم...آره حق داری آدم یه جاهایی با خودش میگه چرا من اینجوریم،چرا شانس ندارم ،چرا لذت نمیبرم و هزارتا چرای دیگه! اما بعد میفهمه اگه سالها هم بشینه و هی بگه چرا چیزی عوض نمیشه و هیچکس هم جز خود آدم نمیتونه زندگیمونو تغییر بده...اگه تو زندگی هیچی نداشته باشی و خیلی چیزا مال تو و من نباشه ولی همه خدارو که داریم و همین برای هممون کافیه...پس یه یا علی بگو و بازم توکلت به خدا باشه،ان شاالله که به هدفای خوبت میرسی.

saamaaneh
26th October 2012, 10:32 PM
اخه محتوای چی کشک چی خوب اگه محتوا داره شما بگید چیه؟

میشه بگی از زندگیت چی میخوای؟ جواب این سوالو که پیدا کنی مشکلت حله .

sunnymoon
26th October 2012, 10:33 PM
آقا محراب چند روز پیش منم ه همچین فکرهایی به سرم زده بود که به طور اتفاقی با دیدن این شعر سهراب نظرم تغییر کرد امیدوارم واسه شمام همچین تاثیری داشته باشه

می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست

گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من






شب آرامی بود




می روم در ایوان، تا بپرسم از خود




زندگی یعنی چه؟




مادرم سینی چایی در دست




گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من




خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا




لب پاشویه نشست




پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد




شعر زیبایی خواند و مرا برد، به آرامش زیبای یقین




با خودم می گفتم :




زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست




زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست




رود دنیا جاریست



http://up.vatandownload.com/images2/f39dvy23lq78gjwzx7e.jpg (http://up.vatandownload.com/images2/f39dvy23lq78gjwzx7e.jpg)



زندگی، آبتنی کردن در این رود است




وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم




دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟




هیچ !!!




زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند




شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری




شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت




زندگی درک همین اکنون است




زندگی شوق رسیدن به همان




فردایی است، که نخواهد آمد




تو نه در دیروزی، و نه در فردایی




ظرف امروز، پر از بودن توست




شاید این خنده که امروز، دریغش کردی




آخرین فرصت همراهی با، امید است




زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک




به جا می ماند




زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ



زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود


زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر



زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ




زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق




زندگی، فهم نفهمیدن هاست




زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود




تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست






آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست




فرصت بازی این پنجره را دریابیم




در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم




پرده از ساحت دل برگیریم




رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم




زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است




وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست




زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند




چای مادر، که مرا گرم نمود




نان خواهر، که به ماهی ها داد




زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم




زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت




زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست




لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست




من دلم می خواهد،




قدر این خاطره را ، دریابیم

mehrab123
26th October 2012, 10:34 PM
سعی کن باهاشون مقابله کنی به دید یه اخلالگر ذهن بهشون نگاه کن و از بین ببرشون
نمی شه واقعا برام معمای سختی شده تاحالا دو سه بار کنارشون گذاشتم ازشون فرار کردم گفتم وقتم طلاست و الان برام شده مسئله جدی تری!

Outta_Breathe1020
26th October 2012, 10:36 PM
لعنت به کنکور که همه بچه های مدرسه رو تاشعاع 1و5متری ازهم دور کرده بطوری که جواب سلام رو با دود به شیوه سرخ پوست ها برات حواله میکنن
اون هدف چرا باشه؟

بچه ها سال کنکور همه چی رو قاطی میکنن با هم!
حالشون بده کلا!
فکر میکنن دیگه بقیه دشمن شدن، یا اگه بگن چیکار میکنن چی میشه دیگه حالا!
این جو بین پسرا باید کمتر باشه البته!
مهم نیست. بعد کنکور همه آدم میشن باز.
بیخیال بقیه بچه ها باشی بهتره!

natanaeal
26th October 2012, 10:41 PM
الان واقعا فکر میکنی عمدی اومدم اینجا تا دوسه نفرو الاف کنم یعنی شما این فکر و کردین؟ درست گفتم؟
آی خدا ای همدم بی کسیام ببین چقدر زندگی سخت شده؟

[taajob2]نه پسر خوب
درد دل کن اما دنبال جواب نباش /چون هیچ جوابی قانعت نمیکنه

mehrab123
26th October 2012, 10:41 PM
QUOTE=saamaaneh;388375]میشه بگی از زندگیت چی میخوای؟ جواب این سوالو که پیدا کنی مشکلت حله .[/QUOTE]
از زندگیم قبلنا خیلی چیزا مثلا میخاستم دکتر بشم بعدش یه مدرسه بین المللی بسام بعدش حافظ کل قران باشم بعدش یه ورزشگاه فوتبال بسازم بعدش....

mehrab123
26th October 2012, 10:43 PM
بیخیال بقیه بچه ها باشی بهتره!
بابا من فقط همکلاسیشون نبودم! با هاشون زندگی کردم ولی بی وفایی بی وفاییی دل من از غصه داغون شده[narahatish]

mehrab123
26th October 2012, 10:45 PM
خاطره
اره هممون خاطره ایم و فردا از زبون یکی نقل میشیم که من ازین حالت متنفرم[asabani]

mehrab123
26th October 2012, 10:48 PM
میشه بگی از زندگیت چی میخوای؟ جواب این سوالو که پیدا کنی مشکلت حله .
اها یادم افتاد پارسال واسه اهدافم برنامه چیدم اینکه قراره 3سال دیگه چی باشمو مثلا5سال دیگه جایزه نوبل زیستو بگیرم ولی حالا انگار از زنده بودن متنفرم[asabani]
انگار دوس دارم به خاب زمستانی فرو برم[khabalood]

کتایون50
26th October 2012, 10:55 PM
من ارتباط مهمونی رفتن واین حال واحساست رو نفهمیدم ولی این احساسات رو کم وبیش همه تجربه میکنن ولی به این فکر کن که در هر حالتی ..از این بد تر هم تواند بود..پس امیدوار باش .این حالی که داری گذراست انشا الله.

mehrab123
26th October 2012, 11:00 PM
من ارتباط مهمونی رفتن واین حال واحساست رو نفهمیدم

من رفتم مهمونی عموم که بعد از سالها از کنارمان کوچ کرد
سابقه زیاد معلمی و دست های پینه بسته عمومم . این همه بچه کنارش. میگفتم چه شد این همه سال گفت : هیچ!

mehrab123
26th October 2012, 11:09 PM
وهیچ نبود که جوابم شد .... هیچ ....ای دل

کتایون50
26th October 2012, 11:31 PM
شما اگه بیشتر پای صحبت عموتون بشینید حتما متوجه می شید که این هیچ به معنای مطلق هیچ نبوده به این معناست که مجال گفتن این که چه شد وچه بود نیست اگه وقتی ایشون سر حوصله باشند این سوال رو بپرسی میبینی اونقدر اتفاقات خوب و مهیج رو پشت سر گذاشتند که تعریفش هم می تونه به هر آدم نا امیدی انگیزه ی زندگی بده .از اینها گذشته شما با یه آدم تو سن باز نشستگی خیلی فرق داری شما اول راهی میتونی برای زندگیت طوری برنامه ریزی کنی وجوری عمل کنی که وقتی به سن عموتون رسیدید ونوه هاتون پرسیدن چی شدلیست بلندی از موفقیتها وافتخاراتی رو که کسب کردی براشون ردیف کنی . .راستی به مامانتون بگید یه اسفند هم برتون دود کنه .نگید خرافاته اسفند انرژی منفی رو از بین میبره.موفق باشی

حسین متقی
27th October 2012, 12:07 AM
منم این احساسات رو داشتم و دارم
حتی همین 3روز قبل هم کلی روز و شبم یکی شده بود و داغون بودم
1جای تفریح و 1وسیله ی ارامش باید داشته باشی
بهترینشون شهر بازی و سینما
و بهتر ترینشون قرانه
سینما و پارک و جاهای تفریحی رو پس واسه چس میسازند؟ مشکل اینه که ماتوی ایران جایی واسه تفریح نداریم
چون دنبال تفریحات سالم نبودیم و جلوی غیر سالمهاش هم وایسادیم-تقریبا 0 شدیم
البته من خودم شخصا چون به جاهای شلوغ علاقه ای ندارم و احساس خوبی ندارم
معمولا مسافت طولانی ای راه میرم همراه با موزیک(تند)
البته چون موزیک مغزمو به کار میندازه (بعضیاشون)طوری که خسته میشم
و راه رفتن طولانی هم حسابی خستم میکنه
بعد هم 1ساعت سایت و بعدش خواب
فرداش دیگه یادم نمیاد اصلا داشتم به چی فکر میکردم
اصلا انگار این چند ساعت راه رفتن و فکر کردن همراه با موزیک منو متقاعد میکنه-برای سوالام جواب پیدا میکنم

راه بهترش اینه که بشینیم مثل بچه ی ادم قران بخونیم
چون همه ی جوابا اونجا هست
من دیر فهمیدم اونجا جوابا هست
شما زود استفاده کنید
وسیله ی ارامشتون بشه قران
درستش اینه

زینب وحیدیان
27th October 2012, 12:10 AM
حسی که داری چیز جدیدی نیست نصف مردم الان دقیقا یه همچین حسی دارن.

mehrab123
27th October 2012, 12:22 AM
سینما و پارک و جاهای تفریحی رو پس واسه چس میسازند؟
مگه همچین جاهایی هم وجود دارن؟

- - - به روز رسانی شده - - -


راه بهترش اینه که بشینیم مثل بچه ی ادم قران بخونیم
چقدر من بدبختم که یادم رفت...

natanaeal
27th October 2012, 12:28 AM
1جای تفریح و 1وسیله ی ارامش باید داشته باشی
معمولا مسافت طولانی ای راه میرم همراه با موزیک(تند)

اصلا انگار این چند ساعت راه رفتن و فکر کردن همراه با موزیک منو متقاعد میکنه-برای سوالام جواب پیدا میکنم



من با این موارد موافقم /مواردی از روش مقابله من در مقابل مسائل پیچیدمه

اما شب که نمیشه پیاده روی کرد/شاید اونقدر آشفته شی و نتونی مطالعه کنی(قرآن رو میگم)

با خدا حرف زدن منو آروم میکنه/سوال و جواب باهاش ،اگه بهش نزدیک شی جواب سوالاتو میگیری/در ضمن خدا رو خدا ببین

نه مث آدما که نزدیک شدن و حرف زدن باهاشون سخته/اون نزدیکته فقط باید ببینیش/راستش من تا 1سال پیش چشام

ضعیف بود ،"عینک" مجبور شدم عینک بذارم/الان شفاف و عالی میبینم و همش دستامو گرفته/اصلا احساس نا امنی نمیکنم

حسین متقی
27th October 2012, 12:31 AM
مگه همچین جاهایی هم وجود دارن؟

- - - به روز رسانی شده - - -


چقدر من بدبختم که یادم رفت...

راستی 1چیزی هم یادم رفت
من واقعا درک نمیکنم چرا همه اینقدر بدبین و بی انگیزه هستیم
واقعا-واقعا -واقع بین باشین
نمیگم خوش بین باشین
واقع بین باشین

من خوش شانسم که الان اینجام و دارم وقت خودمو اینجا میگذرونم
چون توی سایتی هستم که فیلتر نیست
این 1 شانسه
من دارم سوال و جوابی میکنم که به درد خودم و دیگران میخوره پس این 1 شانسه
من الان اینجا توی حرفای بچه ها جوابایی دیدم که به دردم خورد پس این 1 شانسه
توی صحبتها 1 پست رو نفهمیدم
شاید از بحث منحرفم میکرد پس این 1 شانسه

چرا میگی بدبختی که یادت نبوده!!
باید بگی خوشبختی که یادت افتاده
تو خوش شانسی
اینو باور کن
خوش شانسترین ادم روی زمین بشو
مثل من
اره خیلی پر رو هستم-بله همش دارم میگم من
من خوش شانسم (ماشالا-هزار ماشالا)
چرا؟
چون خودم خواستم-فکر کنین-خوبی یا بدی از دیدگاه ما به زندگی نشات میگیره
دیدگاهتونو عوض کنین و بشین بهترین-موفقترین-زیبا ترین-عالمترین-داناترین- خوش شانس ترین-
به خودتون دروغ نگین
فقط واقع بین باشین
ادم فقط با تغییر دیدگاه عوض میشه ولی 1ثانیه ای و دقیقه ای و ساعتی و روزی و ماهی عالم نمیشه! موفقترین هم نمیشه - نخبه هم نمیشه-
بلکه این 3تا برای کسانیه که این دیدگاه رو حفظ کنند و خوب عمل کنن

بازم به این نتیجه میرسم که قران بهترین راهه
چون همه ی اینها 100 برابر موثرتر و بهتر
اونجا هست و تازه اخرت رو هم کاملا در نظر گرفته و کاملترینه
توی کتبی که از احادیث و سخنان امامان و پیامبران به جا مونده
بگردین
راحت پیدا میشه
متخصص مذهبی هم داریم توی سایت خداروشکر
سوال کنین
جواب بگیرین
سخت نیست[movafaghiyat][movafaghiyat][movafaghiyat][movafaghiyat][movafaghiyat]

mehrab123
27th October 2012, 12:33 AM
من خیلی ازش دور شدم شاید به همون اندازه که هر روز برای رفتن به مدرسه طی میکنم یا شاید اونقدر بیشتر که در درون ذهنم جایی برای ادراکش نداشتم
الان احساس بدی دارم خیلی خیلی بد!

mehrab123
27th October 2012, 12:40 AM
چرا میگی بدبختی که یادت نبوده!!
نه...این نه
ولی خداییش بد بختم و از خدا حسابی دور شدم

natanaeal
27th October 2012, 12:47 AM
من خیلی ازش دور شدم شاید به همون اندازه که هر روز برای رفتن به مدرسه طی میکنم یا شاید اونقدر بیشتر که در درون ذهنم جایی برای ادراکش نداشتم
الان احساس بدی دارم خیلی خیلی بد!

"نظر شخصیمه بنابراین قصد تحمیل ندارم،اگر مطابق با دیدگاهتون نیست ازش بگذرید"

ببین آقا محراب من قبلا هم این مثال رو تو تاپیک دیگه ای گفته بودم،ریاضی دبستان یادته؟خرگوش و هویج و مسیرهای مختلف اون رو؟مسیر رو خودت باید انتخاب کنی،همونطور که مشاور روانشناسی که برای کمک به برنامه ریزی و زمان مطالعت سعی میکنه با روحیاتت آشنا شه و ازت سوال و جواب میکنه
چی باعث شده احساس کنی ازش دور شدی؟

mehrab123
27th October 2012, 12:52 AM
"نظر شخصیمه بنابراین قصد تحمیل ندارم،اگر مطابق با دیدگاهتون نیست ازش بگذرید"

ببین آقا محراب من قبلا هم این مثال رو تو تاپیک دیگه ای گفته بودم،ریاضی دبستان یادته؟خرگوش و هویج و مسیرهای مختلف اون رو؟مسیر رو خودت باید انتخاب کنی،همونطور که مشاور روانشناسی که برای کمک به برنامه ریزی و زمان مطالعت سعی میکنه با روحیاتت آشنا شه و ازت سوال و جواب میکنه
چی باعث شده احساس کنی ازش دور شدی؟

وابستگی به چیز های بی وفا مثل دوست هایی که هیچ کدام...
نماندم برسرقرارم باخدا
دل بستم به هیچ! که میرود!

natanaeal
27th October 2012, 12:58 AM
وابستگی به چیز های بی وفا مثل دوست هایی که هیچ کدام...
نماندم برسرقرارم باخدا
دل بستم به هیچ! که میرود!

خب اقتضای سن و سالت/ادمیزاد جایزالخطاست/اصلا اگر آدمی خطا نکنه میشه خدا / خب هنوز دیر نشده بقول دوستت این رو بفال نیک بگیر/خیلی ها به 2برابر سنت میرسن و متوجه این موضوع نمیشن/حالا دنبال یه راهی باش باهاش دوستی کنی
اون دستشو دراز کرده که تلنگرشو الان حس کردی دستشو بگیر
بسم الله
یاحق

mehrab123
27th October 2012, 01:04 AM
دستشو بگیر
دست هایم کثیف است
بهانه هایم زیاد
اب نیست
من...فلان...نمی توانم.....
ولی یادم رفته بود که چه دوستی داشتم چقدر مرا کمک کرد
چه وقت و بی وقت ها که کنار هم بودیم اما رفت
همش رفت
3ساله هرچی میخام برم امام رضا...هرچی میخام دعای عرفه بخونم....هرچی میخام نماز عیدقربان بخونم...هرچی...
ازمن گرفته شد این توفیقات حالا فقط چشمم به جویباریست که در لابلای قلبم هنوز..ابش گلالود نیست
شاید روزی دریا شود!

حسین متقی
27th October 2012, 01:15 AM
دست هایم کثیف است
بهانه هایم زیاد
اب نیست
من...فلان...نمی توانم.....
ولی یادم رفته بود که چه دوستی داشتم چقدر مرا کمک کرد
چه وقت و بی وقت ها که کنار هم بودیم اما رفت
همش رفت
3ساله هرچی میخام برم امام رضا...هرچی میخام دعای عرفه بخونم....هرچی میخام نماز عیدقربان بخونم...هرچی...
ازمن گرفته شد این توفیقات حالا فقط چشمم به جویباریست که در لابلای قلبم هنوز..ابش گلالود نیست
شاید روزی دریا شود!

1چیزی میگم دیگه ادامه بدی اینطوری نا امیدیو میفهمیم مشکلت چیز دیگه ایه!![nadidan]
حداقل میخوای بهتر بشی
حداقل میبینی کجایی و میدونی بده
حداقل برای دیدن مشکلت به اندازه ای وقت گذاشتی که بیای اینجا بنویسی
حداقل سنت کمتر از 40 ساله
حداقل و............
و قسمت اصلی حرفم
نا امیدی بزرگترین و بدترین سلاح شیطانه
اگه میخوای بهتر بشی نا امید نشو
تا وقتی نا امید نشدی راه بازه و جاده دراز
ولی نا امیدی راه برای نجات رو میبنده
این در رو به روی خودت نبند[movafaghiyat]

natanaeal
27th October 2012, 01:16 AM
دست هایم کثیف است
بهانه هایم زیاد
اب نیست
من...فلان...نمی توانم.....
ولی یادم رفته بود که چه دوستی داشتم چقدر مرا کمک کرد
چه وقت و بی وقت ها که کنار هم بودیم اما رفت
همش رفت
3ساله هرچی میخام برم امام رضا...هرچی میخام دعای عرفه بخونم....هرچی میخام نماز عیدقربان بخونم...هرچی...
ازمن گرفته شد این توفیقات حالا فقط چشمم به جویباریست که در لابلای قلبم هنوز..ابش گلالود نیست
شاید روزی دریا شود!

باورت میشه باوجود اینکه من ایرانم اما حتی یکبارم نرفتم مشهد حتی قم که نزدیکه

پسر خوب مگه من "خودمو میگم فقط و فقط خودم"/خدارو حس کنی پراز معنویت میشی چرا اینو میگم...اینکه همه میگن زیارتگاهها فضای معنوی دارن/ بت پرستم؟نه /اشتباه نشه نمیگم نرو اما وقتی نمیتونی بری هم خودتو نامسلمون یا هرچیز و هر احساس دیگه به ذهنت میرسه درگیر نکن/من یادم رفته بود همه پیامبران پیام خدارو برامون آوردن امامان فقط امام و وسیله الگو گیری بودن نه پرستیدن من باید بهشون احترام بذارم و میذارم اما خدا برام اولویت داره

به حرفام فکر کن اگر درسته راهتو درست پیدا کن اگر نه باید راجب اعتقاداتت تحقیق کنی

من راجب دینم اعتقاداتم تحقیق کردم/الان هم تا آخرش پای خدا وایسادم

nafise khanom
27th October 2012, 08:18 AM
عیبی نداره!منم موقع کنکور خیلی وقتا این طوری میشدم!یه چیز طبیعیه!زود میگذره به شرطی که هدف اصلیت یعنی درس خوندنو جدی بگیری.هرکسی واسه خودش انیشتین وفوق العاده است.فقط کافیه خودتو باور کنی و به هدفت فکر کنی.امیدوارم زودتر خوب شی.

غزل آشنا
27th October 2012, 09:18 AM
سلام مرسی اگه بخوای این حرفارو بگی پس ما هیچ کدوم نباید تو این دنیا میومیدیم باید استفاده کنی از تمام دوران زندگیت تا حسرت نخوری

maha rezaei
27th October 2012, 09:26 AM
محراب جان سلام .نمیدونم الان حالت خوبه یا هنوز با اون حسی که داشتی درگیری.زندگی یه بازی بیشتر نیس این رو با اطمینان میگم .ما انتخاب شدیم برای این بازی فقط باید بتونیم نقش هایی که به ما داده شده رو خوب ایفا کنیم. این حسی که میگی همه ی آدما تو زندگی تجربه می کنن . به جایی می رسن که می بینن هیچ کس نمیتونه درکشون کنه و محرم باشه براشون واین یعنی مضطر شدن از خلق .چیزی که خدا میخواد .محراب جان من وقتی به این حس دچار میشم فقط واسه خدای مهربونم نامه می نویسم ،گریه می کنم،گلایه می کنم و....تو پسری شاد و پرانرژی هستی ارتباطت رو با منبع مهر و محبت اصلی قوی کن.حرف همه ی بچه ها درسته ولی به نظر من اول یه اسکن الهی کن خودت رو .محراب جان زمانی موفقی که خودت رو از همه ی عالم و آدم بی نیاز بدونی .به غنای درونی برسی.[dooa]

زهرا قربانی
27th October 2012, 11:02 AM
سلام مهراب
تو میگی از خدا دور شدم
خب نزدیک شو!
یکم سعی کنی خدا درست میکنه!

مه دوست
27th October 2012, 12:27 PM
سلام....
الان به این موضوع دعوت شدم[shaad] ..به نوشته ها و نظرها نگاه کردم....ولی همه رو نخوندم هاااا
منم دقیقا مثل شما بودم ...حدودا یه مدت طولانی ایی میشه ،نمیتونم دقیقا زمان براش تعیین کنم
منم یه دختر شادو شنگولو سرحالی بودم...ولی با از دنیا رفتن یکی از بستگانم این دوران برای منم شروع شدبعد از اونم حدود دوسال بود که 3نفر دیگه هم یکی پس از دیگری مریض میشدن و فوت میشدن...این شد که منم شروع کردم به فکر کردن درمورد همه چی....درمورد زندگی ،درمورد خدا ...درمورد هدفهای زندگی...به گذشته و زندگیه بابام ،مامانم ،خواهرم،کلا اطرافیانم ،آدم های معروف و غیرمعروف...
واقعا زندگی یعنی چی؟؟؟واقعا هدف ما از زندگی کردن چیه ؟؟هدف خداوند از به وجود آوردن و خلق کردن ما چیه؟؟؟و اینکه زندگی چقدر دردناک و سخته....گاهی وقت ها دیگه خسته میشم و دوست ندارم زندگی کنم ،از خدا میخوام که یجوری میشد که من اصلا به وجود نمی آمدم ...اصلا نباشم ...
تا اینجایی که من فهمیدم ،هدفهای زندگی ما نباید رسیدن به یه درجه ی خاص،یه شغل خاص، یه چیز خاص و ...تو دنیا باشه،چون این دنیا از بین رونده است ...چون اگه هم که ما برای رسیدن به یه هدفی تو این دنیا که این هدف هم فقط فقط خاص این دنیا باشه تمام سعی و تلاش خودمون رو بکنیم ،اگه قبل از رسیدن به اون بمریم و از بین بریم...در لحظه ی مرگمون ،بعد از مرگمون ،اون زحمت ها اون رنجهای که کشیدیم واقعا چه فایده ای برامون داره؟؟؟!!!!.... هیچی ،واقعا هیچ بدردمون نمیخوره...چون مادیگه مردیم...یا وقتی که یه بچه، یه آدم ،که عقلش سالم و نرماله ولی تمام اعضای بدنش فلج باشه...این فرد به چه چیز دنیایی باید برسه که در زمان مرگش بقیه بگن یا خودش بگه که :تو زندگی آدم موفقی بوده....واقعا چه چیزی ارزش و هدف هست ؟
هدفهای زندگی ما ،اون چیزهای که خداوند برای ما تو این دنیا تعیین کرده ،چیزهای دیگه ایه... چیزای که واقعا ارزش دارن...ما زندگیمون رو باید براساس اون چیزها برنامه ریزی کنیم...چیزهای که واقعا به عنوان ارزش حساب میشن...کشف کردن یه ماده ی جدید،دکترا گرفتن،قهرمان شدن تو یه رشته ی ورزشینویسنده شدن،یا...اینها هدف زندگی ما نیستن ...بلکه اینها یه راهی ،چطوربگم،یه روشی هستندیه چیزی اند که ماها رو به رسیدن به اهداف واقعی زندگیمون میرسونن....ما بعد از فهمیدن به هدفهای واقعی زندگیمون از اینها کمک میکنیم که به اونها برسیم.(یه دلیلش شاید اینکه اگه ماهم نباشیم یه نفر دیگه ای هم میتونه همین کارها رو انجام بده،مثلا تا حالا چند بار شده که دونفر باهم ولی در جاهای مختلف یه ماده ای رو کشف کردن)
و بعد از یه قضایایی متوجه شدم که چقدر تنهام...متوجه شدم که انسان موجود تنهاییه...از اول زندگیش تا آخر مرگش تنهاست...هیچ کس نمیتونه یه نفر دیگه ای رو واقعا بفهمه کاملا بشناسه...نمیتونه از اول تا آخر با آدم باشه و بمونه... در این مدت خیلی رنج کشیدم
بعد تازگی ها فهمیدم که ...چه نمعت بزرگی خداوند به ما داده ...این تنهایی میتونه بزرگ ترین نعمت خداوند برای ما باشه....به به ،خداوند چه منظور وچه هدف بزرگی داشته که ما رو تنها افریده...اگه ما درست از این تنهایی استفاده کنیم...تو این تنهایه که به چیزهای مهم پی میبریم و از همه مهمتر از تمام وجود ، از ته قلب ،احساس میکنیم ،متوجه میشیم که ما تنها نیستیم،متوجه میشیم که از اول زندگیمون تا آخرین لحظه ی مرگمون ...درهمه ی لحظه ها ی زندگیمون خداوند باهامونه ،خداوند مهربان و حکیم درکنارمونه ،همیشه حواسش به ما هست و هر وقت که بخای میتونی باهاش صحبت کنی و دردودل کنی از این دنیا بهش گلایه کنی و غر بزنی ...و خداوند هم بدونه این که وسط حرفمون بپره حرفمون رو قطع کنه و بدون درک کردنه ما از غصه های خودش بگه ،فقط وفقط به حرفامون گوش میده، طوری که انگار بدونه هیچ پلک زدن تمام حواسش به ما هست...بعد هم اگه یخورده حواسمون باشه خیلی خوب جواب ها و صحبت های خداوند رو باخودمون میفهمیم....چه لذتی داره وقتی بفهمی که خدا از طروق مختلف داره باهات حرف میزنه...

بهتون پیشنهاد میدم که ،برید بالا پشتبوم خونتون ویه گوشه ای بشینیدو به آسمون نگاه کنید صحبت هاتون رو یا یه سلام شروع کنید....هرجوری که دلتون میخواد و درمورد هرچیزی که دوست دارید(درمورد همین موضوع )باهاش صحبت کنید ...من امتحان کردم....آخرش متوجه میشید که آرامش خوبی بهتون دست میده...
البته الانا هوا یخورده سرده ، گرم صحبت نشید یخ بزنید[nishkhand]

نمیدونم تونستم منظورم رو درست بیان کنم یانه؟؟؟؟نمیدونم درمورد همون چیزی که شما میخواستید صحبت بشه ،حرف زدم یانه؟؟؟من هنوز این دوران رو تموم نکردم...هنوز درست متوجه ی زندگی نشدم ...ولی انگار یه سرنخ های رو بدست آوردم...امیدوارم هم شما ،هم من و بقیه ی آدم های دنیا در آخر به یه نتایج درست و حسابی و امید وار کننده ای برسیم ...بعد یه چیزی درمورد اینچیزها حتمافکر کنید... جلوی افکارتون رو نگیرید....پیشنهاد میدم که در روز یه زمان مشخص بذارید که فقط درمورد همین چیزها با آسودگی خاطر فکرکنید و درزمانهای دیگه بهش نپردازید تا باعث بهم خوردگی تو درس خوندنتون نشه...بعد از یه مدت کوتاهی که یه نتیجه های حتی کوچیک رسیدی، همین افکار باعث افزایش انگیزتون تو درس خوندن و شادتر شدنتون میشه[shaad]
از صمیم قلب براتون آرزوی موفقیت میکنم[golrooz]
واااااااااااااااااااااااا اااایییی که چقدر حرف زدم،خودم خسته شدم[nishkhand][khande]

- - - به روز رسانی شده - - -

واااااااااااااااااااااااا اااااایی انگار خیلی سخنرانی کردم[khejalat][nishkhand][khande][sootzadan]

میلاد صفری
27th October 2012, 08:08 PM
خوب من نظرم این نگاه کن آقو محراب کاکو من با حرفت کاملا موافقم و حرفت حساب ولی نیگاااا کاکو من سعی میکنم از هر روز زندگیم یه خاطره بسازم که موقع مرگم نگاه به گذشتم که کردم و نگاه به اطرافیانم که کردم از زندگیم راضی باشم و خودمو سرزنش نکنم و وقتی مردمم همه بگن دمش گرم و از ای حرفا در اصل نگاه کاکو ما یه وسیله هستیم رو زمین نماینده ی خدا رو زمین هستیم پس باید سعی کنیم نماینده ی وظیفه شناسی باشیم و مسولیت پذیر اون موقع میبینی که زندگی جالب میشه کاکو هرکی با من موافق تشکر رو بزنه

رضوس
28th October 2012, 04:12 PM
تو فعلا کنکورت بده بچه بچه نمیخواد فکر اینا باشی

218
28th October 2012, 07:51 PM
آخه چرا؟به نظر من همه چیز عالی پیش میره اگر من .شما یا هر کسی دیگه ای اینطوری فکر کنه همین هم پیش میاد اینقدر به زندگی گیر نباید داد فقط باید از فرصت نهایت استفاده را داشت اگر هم رسیدیم سواستفاده هم باید کرد تا میتونی تا زنده ای خوش بگذرون ولی با پاکی تا آرامشت بهم نریزه اگر کمی فکر کنی یه عالمه کار وتفریح هست که دلت میخواد انجامشون بدی دنیا خیلی قشنگه اگر تو بخواهی....شروع کن فکر کن ....دیدی یک عالمه کار داری

مه دوست
28th October 2012, 07:56 PM
دوست عزیز...خیلی زیاد خودت رو درگیر نکن ...خیلی هم عجول نباش ....این جور مسائل زمان زیادی لازم داره که پاسخ قانع کننده ای بهش داده بشه [golrooz]

daneshmand farzi
30th October 2012, 02:09 AM
دنیا چقدر بیهودس!!!

دوست عزیز دنیا بیهوده نیست!
چرا؟
من مدت ها روی این مطلب وقت گذراندم و فکر کردم
این همه دست و پا می زنیم و تلاش میکنیم درس می خونیم و... آخرش باید با همه ی این ها از این دنیا بریم . پس چرا باید این همه تلاش کرد تا مرد؟
در گیر این موضوع بودم که به نتایجی رسیدم
انسان آفریده شد اشرف مخلوقات قرار گرفت به او عقل و اختیار و عشق تحویض شد تا برتر از مخلوقات دیگر باشه ودر راه رسیدن به حق و حقیقت(خدا) قدم برداره.
در قرآن داریم انالله و انا الیه الراجعون ما از او آمدیم و به سوی او باز میگردیم
حالا تدبیر الهی رو ببینید
ما در یه چرخه که در آیه ی بالا آمده باید کامل بشیم
این دنیا هم قسمتی از آن چرخه است که در این جا ما باید دانش کمال رو یاد بگیریم و برای رسیدن به خود او تلاش کنیم و برای ادامه دادن در این چرخه آماده باشیم.
بعد رفتن از این دنیا همه ی دانش های زمینی از بین می رود( چرا؟ چون دانش زمینی محدود به این دنیاست و ...)و فقط دانشی باقی می ماند که در عوالم دیگر( لا زمان و لامکان) بدرد ما بخورد.
امروزه همه هدف اصلی که برای اون بوجود اومدیم رو فراموش کردیم (ما آمدیم تا به کمال برسیم نه این که توی روزمره گی ها به سر ببریم)
البته این بدان معنا نیست که دنیای مادی رو هم فراموش کنیم و مانند مرتازها یا عارف مسلک ها گوشه نشین بشویم چرا ؟ چون این قسمت از چرخه برای ما آفریده شده تا از آن استفاده کنیم همانطور که در قرآن آمده در یاها و باد و... را برای انسان رام کرده اند (امروزه انقدر حرص و تمع انسان ها را کور کرده که به این چیز ها فکر نمی کنند)
حالا چرا مرگ؟(نوعی انتقال)
هر آغازی پایانی دارد و هر پایانی آغازی (d.f)
وقتی در این دنیا متولد شدیم در قسمت قبلی چرخه مردیم و وقتی در این قسمت چرخه می میریم در بعد دیگر این چرخه متولد میشویم واین راه را تا انا الیه راجعون ادامه می دهیم.
حالا چرا شما این قدر ناامید هستید
دلیل بر افسردگی شماست و دلیل این افسردگی مربوطه به جریانات خاصی است
جواب این سوال شما ساعت ها توضیح دارد که نمیشه نوشت!
امیدوارم قبول کرده باشید که دنیا بی هوده نیست.[tashvigh]

مه دوست
30th October 2012, 01:21 PM
دنیا چقدر بیهودس!!!

دوست عزیز دنیا بیهوده نیست!
چرا؟
من مدت ها روی این مطلب وقت گذراندم و فکر کردم
این همه دست و پا می زنیم و تلاش میکنیم درس می خونیم و... آخرش باید با همه ی این ها از این دنیا بریم . پس چرا باید این همه تلاش کرد تا مرد؟
در گیر این موضوع بودم که به نتایجی رسیدم
انسان آفریده شد اشرف مخلوقات قرار گرفت به او عقل و اختیار و عشق تحویض شد تا برتر از مخلوقات دیگر باشه ودر راه رسیدن به حق و حقیقت(خدا) قدم برداره.
در قرآن داریم انالله و انا الیه الراجعون ما از او آمدیم و به سوی او باز میگردیم
حالا تدبیر الهی رو ببینید
ما در یه چرخه که در آیه ی بالا آمده باید کامل بشیم
این دنیا هم قسمتی از آن چرخه است که در این جا ما باید دانش کمال رو یاد بگیریم و برای رسیدن به خود او تلاش کنیم و برای ادامه دادن در این چرخه آماده باشیم.
بعد رفتن از این دنیا همه ی دانش های زمینی از بین می رود( چرا؟ چون دانش زمینی محدود به این دنیاست و ...)و فقط دانشی باقی می ماند که در عوالم دیگر( لا زمان و لامکان) بدرد ما بخورد.
امروزه همه هدف اصلی که برای اون بوجود اومدیم رو فراموش کردیم (ما آمدیم تا به کمال برسیم نه این که توی روزمره گی ها به سر ببریم)
البته این بدان معنا نیست که دنیای مادی رو هم فراموش کنیم و مانند مرتازها یا عارف مسلک ها گوشه نشین بشویم چرا ؟ چون این قسمت از چرخه برای ما آفریده شده تا از آن استفاده کنیم همانطور که در قرآن آمده در یاها و باد و... را برای انسان رام کرده اند (امروزه انقدر حرص و تمع انسان ها را کور کرده که به این چیز ها فکر نمی کنند)
حالا چرا مرگ؟(نوعی انتقال)
هر آغازی پایانی دارد و هر پایانی آغازی (d.f)
وقتی در این دنیا متولد شدیم در قسمت قبلی چرخه مردیم و وقتی در این قسمت چرخه می میریم در بعد دیگر این چرخه متولد میشویم واین راه را تا انا الیه راجعون ادامه می دهیم.
حالا چرا شما این قدر ناامید هستید
دلیل بر افسردگی شماست و دلیل این افسردگی مربوطه به جریانات خاصی است
جواب این سوال شما ساعت ها توضیح دارد که نمیشه نوشت!
امیدوارم قبول کرده باشید که دنیا بی هوده نیست.[tashvigh]
منم باهاتون موافقم[golrooz]
البته با این قسمت که ما برای به کمال رسیدن به این دنیا آمدیم.[golrooz]

رکابدار
9th November 2012, 01:57 PM
سلام مهراب جون!به نظرمن برای هرکسی این موضوع پیش میاد.بایددلت با اون بالا باشه.خودش میدونه که ما چه چیزی لازم داریم.درازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد/عشق پیدا شدواتش به همه عالم زد

ساتین
21st November 2012, 09:22 PM
دنیا بیهودست............................

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد