PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : من زنم..



پت
25th October 2012, 01:28 PM
از دیروزی كه زنده به گورم می كردند تا امروزی كه مرا از گور اندیشه های متعفن شان

بیرون می كشند

هیچ گاه جدای از نیازت تماشایم كردی ؟؟؟؟

من زنم !

... ... ... همانقدر ظریف كه گاه دوست دارم به یكی تكیه كنم

كه گاه ناتوانی ام هم عشوه ای زنانه می شود

اما هر بار كه لازم بود شانه های ظریفم بار مردانه ات را به دوش كشید

گاهی نان آور خانه ات شدم

گاهی مونس تنهایی ات

و گاه مادرانه مهر می ورزیدم آنگاه كه خود كودكانه می خواستمت

آرامشی را به تو هدیه می دادم كه شاید خود از آن سهمی نداشتم

همیشه با تو همراه بوده ام

اما كی خودم بودم ؟؟؟

كی برای خودم زیستم ؟؟؟؟

https://www.facebook.com/email_open_log_pic.php?c=938166&mid=6f26aceG5af3ed8622ecG8b0a9dG96

پت
25th October 2012, 01:39 PM
من زنم

می توانم همانند کوه محکم،همانند گل خوشحال،مثال ستاره درخشان و مثال شب پر از راز باشم

من زنم سمبل آرامش

من زنم سمبل محبت

آری من باز می گویم زنم و از زن بودنم دل شاد

زنی که می بیند حتی ندیده ها را

آری من زنم

پت
25th October 2012, 01:41 PM
من به زنِ وجودم افتخار می کنم

دلم می خواهد زن باشم... یک زن آزاد... یک زن آزاده

من متولد می شوم، رشد می کنم

تصمیم می گیرم و بالا می روم.

من گیاه و حیوان نیستم. جنس دوم هم نیستم.

من یک روح متعالی هستم؛ تبلوری از مقدس ترین ها !

ـ من را با باورهایت تعریف نکن ! بهتر بگویم تحقیر نکن!

ـمن آنطور که خود می پسندم لباس می پوشم

قرمز، زرد، نارنجی ، برای خودم آرایش می کنم گاهی غلیظ

می رقصم- گاه آرام ، گاه تند،

می خندم بلند بلند بی اعتنابه اینکه بگویند جلف است یا هر چیز دیگر...

برای خودم آواز می خوانم حتی اگرصدایم بد باشد و فالش بخوانم،

آهنگ میزنم و شاد ترین آهنگ ها را گوش می دهم،

مسافرت میروم حتی تنهای تنها ...

.حرف می زنم، یاوه می گویم و گاهی شعر،

اشک می ریزم! من عشق می ورزم......ـمن می اندیشم...

من نظرم را ابراز می کنم حتی اگر بی ادبانه باشد و مخالف میل تو،

فریاد می کشم و اگر عصبانی شوم دعوا می کنم...

حتی اگر تمام این ها باآنچه تو از مفهوم یک زن خوب
در ذهن داری مغایر باشد

پت
25th October 2012, 02:00 PM
نفرین به هرزه دستانی که تنها استقامت دارند
گرچه تو گمان می کردی دیانت دارند
نفرین ...
نفرین به دستانی که اندیشه ندارند که شکستت دهند
استقامت دارند که وحشیانه منیّتشان را از دست دهند
تقدیر ما تقدیر بی اندیشه گان است
بی اندیشه گان خود فریب
که هلهله میکشند خویش را
در لزج ترین روابط
من از هلهله شان مجاب نمی شوم
لبها دروغ می گویند
در سقوط منیّتشان شریک نمی شوم
آلوده تقوای آلوده شان نمی شوم
من " هیچ " را زندگی کرده ام آلوده
پرده های غلیظ تاریک هیچ را دریده ام
من همراه هیچ شان نمی شوم
خواب اندام و افکارشان عمیق است
از داغی شان گرم نمی شوم
منقلب می شوم
دانایی و بزرگی شان
حباب یک تلنگری ست
در هواشان مسموم میشوم
از هرم زهر آلوده نفسشان
وحشت زده در بهت هرزه دستشان
در لحظه بی اعتبار غریزه بی شرمشان
که وحشیانه سر کش است و عریان...
به خویش خویش میرسم
و ولگرد خطوط دنباله دار فردیّت خویش
رسالتم می آغازد
رسالتی که نفرین است
به هرزه دستانی که تنها استقانت دارند نه اندیشه...
رسالتی که فریاد می آرد:
" اصالت زیبای هم آغوشی زنیّت و انسانیّتم را "
چاووش کنم

yas-90
25th October 2012, 02:10 PM
من زنم ...


















با دست هایی که دیگر دلخوش به النگو هایی نیست



که زرق و برقش شخصیتم باشد



من زنم ...

و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو .



میدانی ؟

درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی

قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند .



دردم می آید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم ..
دردم می آید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است

به خواهر و مادرت که میرسی قیصر می شوی .



دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی

و صبح ها از دنده دیگری از خواب پا میشوی

تمام حرف هایت عوض میشود ..



دردم می آید نمی فهمی

تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است

حیف که ناموس برای تو نه تفکر

حیف که فاحشه ی مغزی بودن بی اهمیت تر از فاحشه تنی است !



من محتاج درک شدن نیستم

دردم می آید خر فرض شوم

دردم می آید آنقدر خوب سر وجدانت کلاه میگذاری

و هر بار که آزادیم را محدود میکنی

میگویی من به تو اطمینان دارم اما اجتماع خراب است

نسل تو هم که اصلا مسوول خرابی هایش نبود ..



میدانی ؟



دلم از مادر هایمان میگیرد

بدبخت هایی بودند که حتی میترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده

خیانت نمیکردند .. نه برای اینکه از زندگی راضی بودند

نه .. خیانت هم شهامت میخواست ..



نسل تو از مادر هایمان همه چیز را گرفت

جایش النگو داد ...

مادرم از خدا میترسد ...

از لقمه ی حرام میترسد ...

از همه چیز میترسد

تو هم که خوب میدانی ترساندن بهترین ابزار کنترل است ..


دردم می آید ...

این را هم بخوانی میگویی اغراق است

ببینم فردا که دختر مردم زیر پاهای گشت ارشاد به جرم موی بازش کتک میخورد

باز هم همین را میگویی

ببینم آنجا هم اندازه ی درون خانه ، غیرت داری ؟؟


دردم می آید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند ...

و آنهایی هم که نیستند همه فامیل های خودتانند ...


مادرت اگر روزی جرات پیدا کردی ازش بپرس

...

بیچاره سرخ می شود و جوابش را باور کن به خودش هم نمی دهد



...


دردم می آید

از این همه بی کسی دردم می آید .



سیمیمن دانشور

yas-90
25th October 2012, 02:11 PM
زن زیبـاســت ...
چه آن زمان که از فرط خستگی چهره اش در هم است...
چه آن زمان که خود را می آراید از پس همه خستگیهایش..

چه آن زمان که فریاد می زند بر سرت
و تو فقط حرکت زیبای لبهایش را میبینی...

چه آن زمان که کودکی جانش را به لبانش رسانده
و دست بر پیشانی زده و لبخند می زند...

زن زیباست...
آن زمانی که خسته از همه تُهمتها و نابرابریها
باز فراموشش نمی شود؛
مادر است، همسر است،راحت جان است ...




زن زیباست ...


زمانی که لطافت جسم و روحش را توأمان درک کردی ...
زمانی که خرامیدنش را بین بازوانت فهمیدی ...

زمانی که نداشته های خودت را به حساب ضعفش نگذاشتی ...

آری زن زیبـــــاست...

پت
25th October 2012, 03:31 PM
نگاه که هرزه باشد.......
حجاب هم که داشته باشی آنجور که میخواهد تو را تصور میکند.........
پس آقاییپ که خودتو مرید علی میدانی خودتو علامه دهر میدانی خودتو دیندار واقعی میدانی خودتو به شیخی زدی و هی چپ میری راست میری
دختران ایران زمین را فاحشه میدانی فکری به حال مغز های فاحشه کن نه حجاب دختر ایرانی !!

پت
26th October 2012, 12:50 PM
به آنهائی که می گویند " زن " یک موجود ضعیفه است میگویم :
اگر اینگونه بود چرا خداوند خانه خود را در آرامگاه " هاجر " قرار داد ?

پت
26th October 2012, 01:47 PM
من زنم... آری من زنم ...

او خواست که من زن باشم ...

همچنان به تو اعتماد خواهم کرد ...



عشق خواهم ورزید ... به مردانگی ات خواهم بالید ...

با تمام وجود از تو دفاع خواهم کرد ...

پشتیبانت خواهم بود ... و تو

مرد بمان !

پت
26th October 2012, 01:56 PM
زن بودن بسيار زيباست
چيزي كه يك شجاعت تمام نشدني ميخواهد
يك جنگ كه پايان ندارد
بسيار بايد بجنگي تا بتواني بگويي:
وقتي حوا سيب ممنوعه را چيد گناه بوجود نيامد
آن روز يك قدرت با شكوه متولد شد

كه به آن نافرماني ميگويند.

پت
26th October 2012, 01:59 PM
من می گویم
زن اگر زن باشد
از دوستت دارم گفتن ها نمی ترسد

اما تو می گویی
خوش به حال زنی که عاشق مردی نباشد
بگذار دنبالت بدوند
ولی نمی فهمم اینکه در موردش می گویی زندگیست یا مسابقه اسب دوانی؟!

من راز این دوست داشتنهای پنهانی را نمی فهمم

من نمی فهمم، زن بودن
با سنگین رنگین بودن و با سکوت چه ارتباطی دارد؟!

من بلد نیستم در سایه دوست داشته باشم
من میخواهم خواستنم گوش فلک را کر کند
من میخواهم، مردم حتی اگر مرد من هم نبود
دلش غنج بزند از اینکه زنی اینگونه دوستش دارد ...

پت
26th October 2012, 02:03 PM
تجاوز يعني ويران کردن کاخ آرزوهاي يک زن
تجاوز یعنی به قیمت عشق زن را با تن سنجیدن
تجاوز یعنی اسمش را دوستی ساده گذاشتی و دختری به نام دل عشقش دانست...
تجاوز یعنی به جرم پاک بودن طرد شدن
بله تجاوز تنها به معني به زور هم آغوش شدن نيست ...

yas-90
26th October 2012, 04:42 PM
من زنم…

بی هیچ آلایشی… بی هیچ آرایشی!

او خواست که من زن باشم…

که بدوش بکشم بار تو را که مردی

و برویت نیاورم که از تو قویترم…

من زنم…

من ناقص العقلم…

با همین عقل ناقصم

از چه ورطه هایی که نجاتت نداده ام

و تو عقلت کاملتر از من بود!!!

من زنم...

یاد گرفته ام عاشقت بمانم

و همیشه متهم به هرزگی شوم...

حال آنکه تو بی آنکه عاشقم باشی

تظاهر کردی با من خواهی ماند!

من زنم...

کوه را حرکت میدهم

بدون اینکه کلمه ای از خستگی و دلسردی به زبان آرم

و تو همواره ناراضی و پرصدا سنگریزه ها را جابجا میکنی

چرا که تو نیرومند تری!!!

من زنم...

وقت تولد نوزاد ...

تلخی بیداری شبها بر بالین فرزندمان...

سکوت و صبر در زمان خشم تو مال من،

لذتهای شبانه...

خوابهای شیرین و افتخار مردانگی مال تو!

عادلانه است نه؟؟؟

من زنم...

آری من زنم...

او خواست که من زن باشم ...

همچنان به تو اعتماد خواهم کرد...

عشق خواهم ورزید...

به مردانگی ات خواهم بالید ...

با تمام وجود از تو دفاع خواهم کرد...

پشتیبانت خواهم بود...

و تو مرد بمان!

این راز را که من مرد ترم به هیچ کس نخواهم گفت!!!

yas-90
26th October 2012, 04:51 PM
می گویند مرا آفریدند از استخوان دنده ی چپ مردی به نام آدم و حوایم نامیدند . "یعنی زندگی "تا در کنار آدم " یعنی انسان " هم راه و هم صدا باشم .

می گویند:میوه ی سیب را من خوردم ،شاید هم گندم را و مرا به نزول انسان از بهشت محکوم می نمایند .

بعد از خوردن گندم و شاید سیب چشمان شان باز گردید ، مرا دیدند ،مرا در برگ ها پیچیدند ،مرا پیچیدند دربرگ ها تا شاید راه نجاتی را از معصیتم پیدا کنند .

نسل انسان زاده ی من است من " حوا " فریب خورده ی شیطان .

ومی گویند درد و زجر انسان هم ، زاده ی من ست ، زاده ی حوا

که آنان را از عرش عالی به دهر خاکی فرو افکند.

شاید گناه من باشد ،شاید هم از فرشته ای از نسل آتش که صداقت و سادگی اش مرا به بازی گرفت و فریبم داد ، مثل همه که فریبم می دهند.

اقرار می کنم دلی پاک،معصومیتی از تبار فرشتگان و باوری ساده ترو صاف تر از اب های شفاف جوشنده ی یک چشمه دارم.

ابراهیم زاده ی من بود و اسماعیل پرورده ی من .

گاهی در وجود زنی از تبار فرعون یان که موسی را در دامنش پرورید .

گاهی مریم عمران ،مادر بکر پیامبری که مسیح اش نامیدند و گاه خدیجه ،در رکاب مردی که محمد اش خواندند .

فاطمه من بودم ،زلیخای عزیز مصر و دلباخته ی یوسف هم ، من بودم .زن لوط و زن ابولهب و زن نوح،ملکه ی سبا و فاطمه ی زهرا هم ...

گاه بهشت را زیر پایم نهادند و گاه ناقص العقل و نیمی از مرد خطابم نمودند گاه سنگ بارانم نمودند و گاه به نامم سوگند یاد کرده و در کنار تندیس مقدسم اشک ریختند . گاه زندانیم کردند و گاه با آزادی حضورم جنگیدند و گاه قربانی غرورم نمودند و گاه بازیچه ی خواهش هایم کردند .اما حقیقت بودنم را و نقش عمیق کنده کاری شده ی هستی ام را بر برگ برگ روزگار هرگز منکر نخواهند شد .

من مادر نسل انسانم ، من حوایم ،زلیخایم ،فاطمه ام ،خدیجه ام . . . مریم ام .

من درست همانند رنگین کمان ،رنگ هایی دارم روشن و تیره و حوا مثل توست ای آدم ،اختلاطی از خوب و بد و خلقتی از خلاقی که مرادرست هم زمان با تو آفرید .

بیاموز که من ،نه از پهلوی چپ ات ، بلکه استوار ،رسا و هم تراز با تو زاده شده ام .

بیاموز که من ، مادر این دهرم و تو مثل دیگران، زاده ی منی . . .

"hasan"
26th October 2012, 06:28 PM
به دنیا آمد تا دختر کسی شود...

ازدواج کرد تا همدم کسی شود...

بچه دار شد تا مادر کسی شود...

برای همه کسی شد، اما خودش بیکس ماند...http://s1.picofile.com/file/6724851106/%DB%8C%DA%A9%D9%88%D9%86_%D8%B4%DA%A9%D9%84%DA%A9_ %D9%86%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%AC%DB%8C_4.gif

"hasan"
26th October 2012, 06:42 PM
یک مادر می تواند 10 فرزندش را نگهداری کند


اما 10 فرزند نمی توانند یک مادر را نگه دارند !!!


و این انصاف نیست ...

پت
30th October 2012, 08:28 AM
برای باور یک زن
به زیباییش نگاه نکنید...
در آغوشش بگیرید...
به صدای قلبش گوش کنید...
دستش را بگیرید...
و تمام خیابان را کنارش مردانه قدم بزنید...!

پت
30th October 2012, 08:33 AM
عشق واسه یه زن وقتيه كه از رويناراحتي
با دستاي ظريفش رو سينه‌ي ستبرمردش مي‌كوبه و
مرد آروم بغلش مي‌كنه،
دستاشو مي‌بوسه و ميگه:
نزن گلم دستاي خودت درد مي‌گيره...

پت
31st October 2012, 09:44 PM
فهمیدن یک زن سخت نیست ....
زن سراسر ناز است و نیاز ؛ " گریه ها "خنده ها " !
حرفهایش تنها برای مردش هست .... او عشق می خواهد و آغوش سینه ایی مردانه !
شانه ای برای تکیه دادن ؛ فهمیدن یک زن سخت نیست ....
باور کن ... !!!

پت
31st October 2012, 10:09 PM
دلسوز زنی هستم...

که زنانه ترین احکامش را ....

مردان می نویسند !!

yas-90
1st November 2012, 11:37 AM
فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.
اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی .
بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده ام. تصورش را هم نمی توانی بکنی
که تا چه حد می تواند تحمل کند و زحمت بکشد .
فرشته پرسید:فکر هم می تواند بکند ؟
خداوند پاسخ داد:نه تنها فکر می کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد.
آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.
ای وای، مثل اینکه این نمونه نشتی دارد. به شما گفتم که در این یکی
زیادی مواد مصرف کرده اید.
خداوند مخالفت کرد:آن که نشتی نیست، اشک است.
فرشته پرسید:اشک دیگر چیست ؟
خداوند گفت:اشک وسیله ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا امیدی،
تنهایی، سوگ و غرورش.
فرشته متاثر شد.
شما نابغه اید ای خداوند، شما فکر همه چیز را کرده اید
چون زن ها “واقعا” حیرت انگیزند.
زن ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می کنند.
همواره بچه ها را به دندان می کشند.
سختی ها را بهتر تحمل می کنند.
بار زندگی را به دوش می کشند،
ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند.
وقتی می خواهند جیغ بزنند، با لبخند می زنند.
وقتی می خواهند گریه کنند، آواز می خوانند.
وقتی خوشحالند گریه می کنند..
و وقتی عصبانی اند می خندند.
برای آنچه باور دارند می جنگند.
در مقابل بی عدالتی می ایستند.
وقتی مطمئن اند راه حل دیگری وجود دارد، نه نمی پذیرند.
بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هایشان کفش نو داشته باشند.
برای همراهی یک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند.
بدون قید و شرط دوست می دارند.
وقتی بچه هایشان به موفقیتی دست پیدا می کنند گریه می کنند و وقتی
دوستانشان پاداش می گیرند، می خندند.
در مرگ یک دوست، دل شان می شکند.
در از دست دادن یکی از اعضای خانواده اندوهگین می شوند،
با اینحال وقتی می بینند همه از پا افتاده اند، قوی، پابرجا می مانند.
آنها می رانند، می پرند، راه می روند، می دوند که نشانتان بدهند
چه قدر برایشان مهم هستید.
قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد
زن ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند می دانند که بغل کردن و
بوسیدن می تواند هر دل شکسته ای را التیام بخشد
کار زن ها بیش از بچه به دنیا آوردن است،
آنها شادی و امید به ارمغان می آورند. آنها شفقت و فکر نو می بخشند
زن ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند
خداوند گفت:این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد

فرشته پرسید:چه عیبی ؟
خداوند گفت:قدر خودش را نمی داند.

yas-90
1st November 2012, 11:47 AM
زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند...
ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر...
مي تواند تنها يك همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي ....
براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است
و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ...
او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ...
او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني....
او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد ....
او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ....
او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛
پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!
و این رنج است

"hasan"
1st November 2012, 12:33 PM
قوی ترین آدم جهان اونی نیس که 250 کیلو رو یه ضرب بزنه!

قویترین آدم جهان زنیه که با وجود نامردیها ،مزاحمت ها ،زور گویی ها و ترس و تبعیض ها،...

هنوز تو این جامعه امید داره،زندگی میکنه، درس میخونه، کار میکنه ،عاشق میشه، اعتماد میکنه ،مادر میشه

و به بچش یاد میده که:
انسان باشه...

پت
2nd November 2012, 06:27 PM
زن زیبـاســت ...
چه آن زمان که از فرط خستگی چهره اش در هم است...
چه آن زمان که خود را می آراید از پس همه خستگیهایش..

چه آن زمان که فریاد می زند بر سرت
و تو فقط حرکت زیبای لبهایش را مبینی...

چه آن زمان که کودکی جانش را به لبانش رسانده
و دست بر پیشانی زده و لبخند می زند...

زن زیباست...
آن زمانی که خسته از همه تُهمتها و نابرابریها
باز فراموشش نمی شود؛

مادر است، همسر است،راحت جان است .

پت
3rd November 2012, 03:16 PM
" تقدیم به تمام زنان سرزمینم ..که بی شک این چند سطر را توان بیان دردهای آنها نیست "
آهای دخترکِ
رقصان با سمفونی
باران و باد
گم کرده لبخند کودکی
میان نباید ها
شرمگین از پاسخ
هزار سوال نپرسیده
بلوغ پنهان
میان اوهام
ترسیده از زنانگی
ای تجربه کرده سیاهی
در ادعای روشنایی
پروانهِ اسیر
در پیله جهالت
شستشو بده تن زخمی
از شلاق تعصب را
در چشمه عشق
و در تصویر زلال آینه
باور کن
خود عشقی
خود عشق ....‬

پت
4th November 2012, 09:49 PM
بانو
اگــر بــه مـــــردی بــیش از حــد بــها دهــی
دیگر ...بـرای داشــتنت تـلاش نمـی کند
نگاهـش سرد می شـود
کلامـش بـی روح ، دستانــش یـخ زده
حـرف هایـش بـوی دل مردگـی مـی گیـرد
... و آغـوشـش بـوی هـوس..

پت
11th November 2012, 03:25 PM
زن که باشی، گاهی دوست داری تکیه بدهی...
پناه ببری ...
ضعیف باشی ...
دست خودت نیست، گهگاه حریصانه بو می کنی , دستهایت را،
شاید عطر تلخ و گس مردانه اش لا به لای انگشتانت باقی مانده باشد .
حسرت گرفتن دستهایش را داری ,
دست خودت نیست زن که باشی بیدست وپامیشوی ,
دلتنگ می شوی ,
دلواپس می شوی ,
دلبسته می شوی
می فهمی نمی شود زن بود و عاشق نبود .
زن که باشی همه دیوانگی های عالم را بلدی

پت
11th November 2012, 03:26 PM
زن ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند
خداوند گفت:این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد
فرشته پرسید:چه عیبی ؟
خداوند گفت:قدر خودش را نمی داند

پت
11th November 2012, 03:30 PM
من یک دختـــــــر آریاییم ... بــــــــدان ...
"حــــــوای" کسی نـــــمی شــوم که به "هــــــوای" دیگری برود ...
تنهاییم را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد ...
روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده شده و احســـــاس نام گرفته ...
ارزان نمی فروشمش...
دستــــــهایم بــالیـــن کـــودک فـــردایـــم خـــواهـــد شــــد ... آری من یک دختر آریاییم

sevda_sj
11th November 2012, 04:25 PM
زن بودن کار مشکلیست!
مجبوری مانند یک بانو رفتار کنی,
مانند یک مرد کار کنی,
شبیه یک دختر جوان به نظر برسی,
وهمتای یک خانم مسن فکر کنی.




اگر زن نبود نوابغه جهان را چه کسی پرورش میداد////ناپلون

خشم زن مانند الماس است می درخشد اما نمی سوزاند//تاگور


زن تاجه سره افرینش است,او شریک زندگی ویار ساعاته درماندگی است//گوته

چیزی که زن دارد و مرد را تسخیر میکند,مهربانی اوست ,,,نه سیمای زیبایش///شکسپیر


.

آیندۀ اجتماع در دست مادران است. اگر جهان به میانجیگری زن گرفتار شود ،تنها اوست که می تواند آن را نجات دهد
ابوفور




به هر اندازه که زن آرام و مطیع و با عصمت و با عفت است ،به همان اندازۀ قدرت فرمانروایی او شدیدتر و استوارتر است

پت
16th November 2012, 11:34 AM
برای دوست داشتن زنی، باید او را عمیقا بشناسی
باید فکرهایش را بشنوی، رویاهایش را ببینی
برای واقعا دوست داشتن زنی، بگذار در آغوشت بگیرد
میدانی چطور دلش می خواهد لمس شود
باید او را تنفس کنی، واقعا بچشی، تا او را در خونت حس کنی
وقتی بتوانی کودکان متولد نشده ات را در چشمانش ببینی
آنوقت عاشق آن زن هستی
به او بگو همانست که همیشه دنبالش بوده ای
نیاز دارد کسی به او بگوید که همیشه با هم خواهیم ماند
حالا به من بگو آیا تا به حال واقعا عاشق زنی بوده ای !!!

انوبانی نی
21st November 2012, 01:37 PM
سلام ودرود بی پایان به تمام سرو های ازاده ای که پست ها رانوشتند من آنو بانی نی از سرزمین کهن لولوبی هستم . شما هرکدام یک ارتمیس هستید فرمانده نیروی دریایی خشایارشاه.وشاید بالاتر .انسانهایی کامل با شعور وشرف خالص انسانی .فرهیخته وبه دور از عالم زنان عوام وکم سواد که در محافلشان به جز در مورد نوع نزدیکی - بچه داری - اش نذری - بهترین کرم موبر - ارایشگاه فلانی ........ چیز دیگری نمیشنوی . متاسفانه بیشتر جامعه زنان مارا همین ها تشکیل میدن. شاید خیلی ازاین قشر کم اصالت ویا بی اصالت وبی رگ و ریشه اند که در محلهای پست رشد یافته واگر اب وگلی داشته باشند مصداق بارز گل روییده بر مزبله اند .مدنیت درنزد اینان ارایش تند - لباسهای تنگ و کوتاه - حظ ولذت بردن از متلکهای رکیک- داشتن گوشی وچند خط ایرانسل- واگر پا بده وطرف خیلی شهری وبا کلاس باشه یه بار ..... زیاد براشون مهم نیست . توی عمر نا مفیدشون حتی یک کتاب قصه 10 برگی رو نخوندن ولی پوسته ظاهری زنهای متمدن وبا اصالت را خوب حفظ میکنند.اعمال ورفتار همین قشر باعث ایجاد فشار -عذاب محدودیت- بی اعتمادی - بدگمانی - سلب ازادی -ورفتارهای طالبانی توسط بعضی از اقایون میشه .شماها اهل علم -ادب -دانایی -فرهنگ- مطالعه و وفادار به یک نفر هستید اما انها ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!

پت
23rd November 2012, 12:05 AM
آهای آقا پسر ....

* دختری که تا مسخره بازی در میاری نگات میکنه
و چشاش برق میزنه و زیر لب میگه "عزیزم"...

*دختری که روسری بد رنگی رو که واسش خریدی
با کلی ذوق و شوق میپوشه میاد پیشت تا تورو ببینه ...

* دختری که وقتی اعصابت از یه جا دیگه داغونه سر اون خالی می کنی
اما فقط دستتو میگیره هیچی نمیگه ...

* دختری که وقتی تو خیابون با هم قدم میزنید
یه پسر خوشتیپ تر از تورو میبینه بیشتر خودشو بهت میچسبونه

* دختری که روز زن یه شاخه گل براش می خری با یه لبخند غمگین میگه "خودت واسم مهمی"

"" این دخترو حق نداری اذییت کنی؛
می فهمی !!!
حق نداری؛

پت
23rd November 2012, 10:30 PM
داستان خلقت زن (حتما بخوانید)
---------------------
از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز می‌گذشت.
فرشته‌ای ظاهر شد و گفت: "چرا این همه وقت صرف این یکی م
ی‌فرمایید؟"
خداوند پاسخ داد:
"دستور کار او را دیده‌ای‌؟
باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.
باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.
دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.
بوسه‌ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند."
فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.
"این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید."

خداوند گفت :
"نمی شود!!
چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم.
از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند،
یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد."
فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.
"اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی."
"بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده‌ام.
تصورش را هم نمی‌توانی بکنی که تا چه حد می‌تواند تحمل کند و زحمت بکشد."
فرشته پرسید :
"فکر هم می‌تواند بکند؟"
خداوند پاسخ داد :
"نه تنها فکر می‌کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد."
آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.

فرشته پرسید :
"اشک دیگر برای چیست؟"
خداوند گفت:
"اشک وسیله‌ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا‌امیدی، تنهایی، سوگ و غرورش."
فرشته متاثر شد:
"شما فکر همه چیز را کرده‌اید، چون زن‌ها واقعا حیرت انگیزند."
زن‌ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می‌کنند.
همواره بچه‌ها را به دندان می‌کشند.
سختی‌ها را بهتر تحمل می‌کنند.
بار زندگی را به دوش می‌کشند،
ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می‌پراکنند.
وقتی خوشحالند گریه می‌کنند.
برای آنچه باور دارند می‌جنگند.
آنها می‌رانند، می‌پرند، راه می‌روند، می‌دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستید.
قلب زن است که جهان را به چرخش در می‌آورد
زن‌ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند و می‌دانند که بغل کردن و بوسیدن می‌تواند هر دل شکسته‌ای را التیام بخشد.
کار زن‌ها بیش از بچه به دنیا آوردن است،
آنها شادی و امید به ارمغان می‌آورند. آنها شفقت و فکر نو می‌بخشند
زن‌ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند.
خداوند گفت: "این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد!"
فرشته پرسید: "چه عیبی؟"

خداوند گفت:

"قدر خودش را نمی داند . . ."

پت
23rd November 2012, 11:14 PM
♥♥ای بانو،تا آخر بخوان و قدر قداستت را بدان ♥♥



دختری از پدرش پرسید :

پدر، چرا قرآن می فرماید: پسر ، مانند دختر نیست. "لـَیس الذَّکر کَالاُنثی"

پدر در جواب گفت: نمی دونم. خب دخترها دخترند و پسرها پسر! این که دیگه پرسیدن نداره!

دخترک از این پاسخ اصلاً قانع نشد و هنوز از سخن قرآن خیلی متعجب بود.

.....

یک بار در خواب دید که با خدا صحبت می کند. از خدا پرسید:

فرق میان ما دخترها و پسرها چیه؟

خداوند با مهربانی جواب داد:

من، "زن" را «سرچشمه ی زندگی» قرار داده ام و او را برای نقش و رسالت ویژه ای آفریده ام و برای اینکه «هر دختری» بتواند به «هنر زن بودن» برسد، و برای تداوم زندگی، «شور و نشاط» و «آرامش» بیافریند، چیزهایی را به او امانت سپرده ام که به هیچ پسری نداده ام.

دخترک ، خیلی کنجکاوتر از قبل پرسید:

خالق من! مگه به ما دخترا چی دادی که پسرا اونا رو ندارن؟

خداوند با مهربانی فرمود:

من، «ظرافت و لطافتی» را به دخترها داده ام که به هیچ پسر و به هیچ مخلوق دیگری نداده ام.

من، همه ی دختران را چنان «مهربان» آفریده ام که از همان آغاز کودکی، «نوازشگری» و «مادری» را می دانند و به زیبایی ابراز می کنند.

من ، دختران را «امانت دار» بیشترین زیبایی و جذابیت خود قرار داده ام.

و از «10 بخش شرم و حیا»، «9 بخش» آن را فقط به دختران بخشیده ام.

تا «شرم و حیا» را که «مهمترین نشانه ی حیات» و نشانه ی انسانیت انسان است، او به دیگران بیاموزد.

دخترک باز از خدا پرسید:

آیا از دختران در قرآن حرفی هست؟

خداوند متعال با بردباری فرمود: قرآنم را بخوان تا ببینی که:

من، پاکی، بلوغ، ایمان، ادب و اطاعت دختران حضرت لوط را ستوده ام.

و زیبایی عفت و حیای دختران حضرت شعیب و فداکاری آنها را در قرآنم به زیبایی آورده ام.

من، نفوذ هنرمندانه خواهر موسی به دربار فرعون و پاسداری زیرکانه ی او از برادرش را تجلیل کرده ام.

من، فقط حضرت مریم را از «قانتین» نامیده ام.

و دختری را در سوره ی بقره، «جان پیامبر» و در سوره ی 104، «کوثر آفرینش» معرفی کرده ام.

پس من، دختران را، «مظهرِ» «ظرافت و زیبایی»، «متانت و پاکدامنی»، «لطافت و مهربانی»، «نجابت و حیا»، «شور و نشاط»، «عشق و زندگی» قرار داده ام.

و او را در سخن آخرین پیامبرم، «برکت» نامیده ام.

و دخترک با چشمان به شبنم نشسته پرسید: خدایا، همه ی اینهایی که گفتی، چطور باور کنم؟

خداوند پاسخ داد:

آیا نمی بینی که دخترها، حداقل 6 سال زودتر از پسرها «عاقل و بالغ و با ادب» می شوند؟

آیا نمی بینی که زینب علی و زهرای من، «عقیله» ی بنی هاشم اند؟

و آیا نمی دانی که : زهرای من، «مادر نبوت و امامت و ولایت» است؟

و حالا نوبت خدا بود که از دخترک بپرسد...

"حالا قبول میکنی که و لیس الذَّکر کَالاُنثی؟" (آیه ی 36 - سوره ی آل عمران)

دخترک پاسخ داد: صَدَقَ الله

خداوند فرمود:

البته او، فقط یک ایراد دارد:

او، (گاهی) فراموش می کند که چه ارزش و مقام والایی، نزد من دارد.

او فراموش می کند که «چه قداستی» نزد من دارد.

او، (گاهی) فراموش می کند که «چه ماموریتی» برای من دارد.

اما در هر حال، هر دختری زیبا، و مظهر جمال الهی است.

و به فرموده ی سوره ی نور، هر دختری از «محصّنات» و جواهری در دژ الهی است

پت
7th December 2012, 10:27 AM
من زنم.!
مرا بخش بخش نکنید
مرا تحلیل نکنید
مرا میان جملاتتان بازی ندهید
برایم داستانسرایی نکنید
نه .... حـتـی
... مرا صدایم هم نکنید
مرا فقط و فقط
ا حـ ـسـ ـا س کنید ...

"hasan"
7th December 2012, 03:37 PM
اگر مردی....

بیا ایران و زن باش

sevda_sj
28th January 2013, 01:13 PM
وقتي يک دختر حرفي نميزند

ميليونها فکر در سرش مي گذرد

************************

وقتي يک دختربحث نميکند

عميقا مشغول فکر کردن است

****************************

وقتي يک دختربا چشماني پر از سوال به تو نگاه ميکند

يعني نمي داند تو تا چند وقت ديگر با او خواهي بود

*******************************************
وقتي يک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسي تو مي گويد: خوبم

يعني اصلا حال خوبي ندارد

************************************************

وقتي يک دختر به تو خيره مي شود

شگفت زده شده که به چه دليل دروغ مي گويي

*********************************************
وقتي يک دختر سرش را روي سينه تو مي گذارد

آرزو مي کند براي هميشه مال او باشي

**************************************

وقتي يک دختر هر روز به تو زنگ مي زند

توجه تو را طلب مي کند

***********************************

وقتي يک دختر هر روز براي تو [اس ام اس] مي فرستد

يعني ميخواهد تو اقلا يک بار جوابش را بدهي

*****************************************

وقتي يک دختر به تو مي گويد دوستت دارم

يعني واقعا دوستت دارد

*****************************

وقتي يک دختر اعتراف مي کند که بدون تونمي تواند زندگي کند

يعني تصميم گرفته که تو تمام آينده اش باشي

********************************************

وقتي يک دختر مي گويد دلش برايت تنگ شده

هيچ کسي در دنيا بيشتر از او دلتنگ تو نيست


[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]

مانی24
28th January 2013, 01:20 PM
من زنـــــــــم...
نگاه به صـــــــدا و بدن ظریفــــم نکن...
اگــــــــــر بخواهم
تمـــــــام هویت مردانه ات را به آتش خواهم کشــــــــــــید...

- - - به روز رسانی شده - - -

چرا تو ؟
چرا فقط تو ؟
چرا از میان مردان فقط تو ؟
هندسه ی زندگیم را تغییر می دهی
پابرهنه به جهان کوچکم وارد می شوی
در را می بندی
و من اعتراض نمی کنم ...!!!!
چرا فقط تو را دوست دارم ؟
تو را می خواهم ؟
اجازه می دهم هر حرفی بزنی
و من اعتراض نمی کنم !!!!
چرا؟
تمام زمانها را خط می زنی
حرکت را متوقف می کنی
و در درون من تمام مردها را میکشی
و من اعتراض نمی کنم ...!!!
چرا ؟
از میان تمام مردان
کلید شهر طلایی را به تو میدهم
که دروازه اش بر هر ماجراجویی بسته مانده
به سربازها دستور می دهم
با مارش استقبالت کنند
پیش همه شهروندان
در میان موسیقی ناقوسها با تو بیعت می کنم
ای شاهزاده همیشه ی زندگی

مانی24
28th January 2013, 01:21 PM
من یک زنم .. مثل خواهرم
مثل همسایه ام... مثل تو
گاه مثل یک عروسکم دست خودش
گیسوانم را رها می کند
چشما نم را سرمه می کشد
لپم را گلی می کند
گاه سوزن و نخم برای وصله جوراب دخترم
گاه کف صابونم برای پیراهن پسرم
من همان هزار دستانم
که هزار دست کم دارم !
گاه بس که خسته ام تی تن مرا می کشد
اجاق لطف می کند و دل مرا
مارمالاد سرخ برای صبحانه فردا می سازد
من شعرهایم را در خواب می گویم
و با طلوع صبح بلند می گویم
صبح بخیر عزیزم نگران نباش
من شاعر نیستم !
بهترین جایگاه من کنار ظرفشویی است
شعرهایم را بی اعتراض همه
برای ظرفها دکلمه می کنم
ظرفها کف می زنند
فردای آن روز موج اف ام شعر مرا می خواند
من شادیم را یک دور والس با جارو
کف آشپزخانه می رقصم
و به جای نماز چادر نماز مادرم را
تند به تعداد رکعتها می بویم و می بوسم
آه خدا کند
مردی که به اندازه ظرفهای
آشپزخانه مرا درک نکرد
یک شب فقط یک شب
شعرهایم را فالگوش می نشست ! ؟

نسرین بهجتی

- - - به روز رسانی شده - - -

من یک زنم
ولی کسی صدایم کند زن، سرش فریاد می‌زنم که ” من اسم دارم، مرا زن خطاب نکن.”
چرا می‌خواهم زنیتم را پنهان کنم؟
چرا دلم می‌خواهد مرا قبل از آن‌که یک زن ببینند، یک انسان ببینند؟
مگر زن بودنم مرا از انسان بودنم جدا می‌کند؟
من یک زنم . وقتی می‌گویند: بیا و قول مردانه بده؛ شاکی می‌شوم که من زنم، چرا باید قولم مردانه باشد؟ چرا زنیت مرا، هویت مرا، با کلمات تحقیر می‌کنند ؟
من یک زنم. واین یعنی مرد نیستم. نه به واسطه یک الت که بواسطه روحیات متفاوتم.چرا باید روحیاتم را سرکوب کنم؟
من یک زنم؛ کسی که می‌گویند باعث شد انسان از کمالش کنده شده و به این دنیا سقوط کند. چرا باید برای کاری که اشتراکی انجام شده من تنها توبیخ شوم؟
من یک زنم. کسی که متهم است به فتنه گری؛ ولی ”فتنه گر”ی که همیشه، قدرت به صلابه‌اش کشیده.
من یک زنم . مرداَم ببینَدم و صدایم را بشنود، بی شک متهم می‌شود به بی‌غیرتی، به زن ذلیلی.
من یک زنم. تلاش کنم به حقم برسم یعنی روحیات مردانه را در درونم پرورش دادن و اگر بخواهم به خواسته هایم بی صدا برسم متهمم به فتنه گردی و دروغگویی.
من یک زنم. زنی به غایت آشفته و گیج. زنی که مانده بین زن بودن و نبودن.
زنی که نمی‌داند چرا زن است؟ زنی که مانده زنیت اصلن چیست؟
زن یعنی بیا به این دنیا برای دیگری؟
زن یعنی اگر بخواهی خودت باشی یعنی خودخواهی؟
زن یعنی من نمی‌توانم؟
زن یعنی اگر توانستی برتر باشی باید مشتری دائم نگاه خصمانه‌ی مرد باشی ؟
زن یعنی مکمل مرد؟
زن یعنی زندگی کن تا مرد بتواند زندگی کند ؟
زن یعنی چی؟
من یک زنم
یک زن
زنی که به واسطه یک رحم موظف است (شاید فقط) زندگی ببخشد و زندگی آفرینی کند. زنی که از بخشیدن خسته است و می‌خواهد بخشیده شود. ولی می‌داند عنقریب است که به چهار میخ کشیده شود.
زنی که گرداگرد زندگی موس موس می‌کند ومی‌بخشدش؛ ولی می‌خواهد زندگی هم بخشیده شود برایش. زنی که نگاهش همیشه توی دستان مردان است برای بخشیده شدن.
من زنم
زنی که افکارش می‌گویند زن نیست.
من یک زنم ...

sevda_sj
14th March 2013, 12:45 AM
به من تکــــیه کن مرد من......

من گاهی میتوانم تمامِ حسی را
که از دوست داشــــتنت دارم
دستی مهربان شوم
تا چهـــــرۀ غمگینت را عاشقانه نـــوازش کنم
من گاهی عاشقانه ای صمیمی
خنده ای گرم
ظرافتی بی پروا و
وسوسه ای شیرین میشوم
تا گرد و غبار نا امیدیِ این روزگارِ سیاه را
از ذهنِ خسته ات پاک کنم
آرامشی ماندنی در وجودت
خنده ای محو روی لبانت
به من تکیه کن "مـــــــــــرد"ِ مــــــــــن
من زنم ،
من از آخرین بازماندگان عشقم ......!

sevda_sj
16th March 2013, 04:15 PM
بانو

خودت را پنهان کن اینجا ایران است

اگه زیبا باشی مردمش فاحشه مینامند تو را

اگه زشت باشی هرزه مینامند

اگه اجتماعی برخورد کنی خراب

و اگه سرد باشی میگویند قیمتت بالاست

بانو

اینجا زن زندگی کردن دل شیر میخواه

sevda_sj
16th March 2013, 04:32 PM
هرزه می نامی دختری را
که تار مويی بيرون دارد...!!
يا سيگاری بین انگشتان...!!
يا دست عاشقی در دست...!!
...
ولی من
هرزه تو را می خوانم...!!
که هر سخن بی اساسی
با ذهن ات همبستر می شود
و افکاری اين چنين
حرام زاده و پلید را
در زهدان فتنه انگیز جمجمه ات
نطفه می بنداند!
تو نامت ننگ
روحت زشت
زبانت تیغ
و خود دشنام پست آفرینشی



- - - به روز رسانی شده - - -

sevda_sj
24th March 2013, 03:45 PM
زن نـــیـــســـتـــم اگــــر زنــــآنــــﮧ پـــآﮯ ایــــن عــ♥ـشــ♥ـق نــــایـــســـتــم!

مـــن از قـــبـــیـــل زلـــیـــخـــآ آمــــده ام...

آن قــــدر عـ♥ــشـ♥ـقـــت را جـــــآر مــــﮯ زنــــم تـــآ خـــدآ بــــرآیــــم ڪــــف بــــزنــــد ...

فـــرقـــﮯ نـــمــﮯ ڪـــنـــد فـــرشـــتـــﮧ بـــآشـــﮯ یـــآ آدم...

یـــوســـف بـــآشـــﮯ یـــآ ســـلــیــمـــآن...

قـــآلـــیــچـــﮧ ﮯ دل مـــن بــــدون اســـم رمــــز نـــآم تـــღــــو پـــــروآز نـــمـــﮯ کـــنـــد ...

زنــــآنــــﮧ پــــآﮯ ایــــن عـ♥ــشـ♥ــق مـــﮯ ایـــســتــم ...

بــ♥ــآ احـــســ♥ـــآس و مـ♥ــهـــربــ♥ــآن و بــــآ تــ♥ــمـــآم وجــ♥ــودم ...

درعـــیــــن حــآل بــــآشــ♥ـــیـــطـــنــ ـــت و نــ♥ــآز هـــآﮯ خـــآص خـــودم...

حـــــآل تــــو بــــگــــو! مـــردآنــــﮧ دوســـتــــم دآرﮯ؟؟!!

sevda_sj
2nd April 2013, 08:48 PM
مرا دختر می نامند....

مضمونی که جذابیتش نفس گیر است...

دنیای دخترانه ی من نه با شمع ونه با عروسک و نه با اشک

و افسون معنا پیدا نمی کند اما همه این ها را در بر می گیرد...

من نه ضعیفم و نه ناتوان...

چرا که خداوند مرا بدون خشونت و زور و بازو می پسندد....

و اشک ریختن ضعف من نیست...

بلکه قدرت روح من است..

sevda_sj
2nd May 2013, 10:47 PM
دَر ذِهن ِ زَنـآنـﮧے مـَن ...



مـَرد یـَعـنـے تـِکـیـﮧ گـآهـے اَمـن



یـَعـنـے بـوسـﮧ اے اَز روے دوست دآشتـَن ، بــِدون ِاَنـدَکـے شـَرم!



دَر ذِهـن زَنـآنـﮧے مـَن ...



مـَرد یـَعـنـے کـوه بـودَن .. پـُر اَز سـِخـآوَت ، پـُر اَز حـَیـآے مـَردآنـﮧ



دَر کـِنـآر ِ ایـن اُبـُهـَت ، لـوس شـُدَن ـهـآے کـودَکـآنـﮧ ! :)



دَر ذِهن ِ زَنـآنـﮧے خـوش ـبـیـن مـَن ...



مـَرد یـَعـنـے دوست مـےـدآرَمـِت ، تـو هـَر لـَحـظـﮧ بـآ مـَنـے!



تـو مـَردے ..





مـَن بـے تـو بـآ تـَمـآم آفـَریـنـِش بـےگـآنـﮧاَم!

sevda_sj
2nd May 2013, 11:01 PM
زن بودن مثل ققنوس بودن است،


هی آتش می گیری و باز نا امید نمی شوی و از خاکسترت،
زن متولد می شود...!!

زن قداست دارد... برای با او بودن باید مرد بود، نه " نر "



زن که باشی،

احمق‌ها درباره‌ات قضاوت می‌کنند؛

در باره‌ی لبخندت،

که بی‌ریا نثار هر احمقی کردی!

درباره‌ی زیبایی‌ات،

که دست خودت نبوده و نیست!

درباره‌ی تارهای مویت،

که بی‌خیال از نگاه شک‌آلوده‌ی احمق‌ها،

از روسری بیرون ریخته‌اند!

درباره‌ی روحت، جسمت،

درباره‌ی تو و زن بودنت، عشقت، همسرت،

قضاوت می‌کنند!

تو نترس و زن بمان،

احمق‌ها همیشه زیادند.

این‌جا ایران است.

شهر احمق‌ها!

نترس از تهمت دیوانه‌های شهر، که اگر بترسی

رفته رفته زنِ مردنما می‌شوی!

yas-90
17th May 2013, 02:57 PM
چشم های بسته ی تورو، با بوسه بازش می کنم
قلب شکسته ی تورو، خودم نوازش می کنم

نمی زارم تنگ غروب، دلت بگیره از کسی
تا وقتی من کنارتم، به هر چی می خوای می رسی

خودم بغل می گیرمت، پر می شم از عطر تنت
کاشکی تو هم بفهمی که، می میرم از نبودنت

خودم به جای تو شب ها، بهونه هات و می شمرم
جای تو گریه می کنم، جای تو غصه می خورم

هرچی که دوست داری بگو، حرف های قلبت رو بزن
دل خوشی هات مال خودت، درد دلت برای من

من واسه ی داشتن تو، قید یه دنیا رو زدم
کاشکی ازم چیزی بخوای، تا به تو دنیام و بدم

هرچی که دوست داری بگو، حرفای قلب و بزن
دل خوشی هات مال خودت، درد دلت برای من

من واسه ی داشتن تو، قید یه دنیا رو زدم
کاشکی ازم چیزی بخوای، تا به تو دنیام و بدم

خودم بغل می گیرمت، پر می شم از عطر تنت
کاشکی تو هم بفهمی که، می میرم از نبودنت

خودم به جای تو شب ها، بهونه هات و می شمرم
جای تو گریه می کنم، جای تو غصه می خورم

sevda_sj
2nd December 2013, 09:46 PM
چِشمهآیم را بدون آرایش می ستایم

بینی اَم همین گونه به صورتم می آید

لَب هآیَم قَشنگ تراَز لَبخَندگُل اَست
شآلم رآ بِسیآر زیبآ می بَندم

کیلیپس رآ بآلآی سَرم نمی زَنم

نآخن هآیَم رآبلند می کُنم

عِشوه رآهمه بلد اَند.اَما هُنر آن اَست که برآی مردم خیابآن خَرج نَشَوَد

مآنتوهایَم هم زیباست..امّا برآی زیبایی لآزم نیست آب بروَد

کفش هآیم پآپیون دآرند امّا

دختر خوشتیپ چادری دیگر خوشحال نیست!

در این شهر پسری که قرار است مُهَندِس بِشَوَد از روزی که با او بگردد معتآد میشود

شهری که در آن زنـآن حُکم مَـگس هآی فرآوان رآ دارند و به قول یک عده، این زنآن هستند که مَردآن رآ تور میکنند!

این شهر میگوید زَن برای کار در شرکت خصوصی باید بدحجاب باشد!

شَهری که میگوید بآزیگر جلوی دوربین مثبت بآشد و در پشت دوربین، اصلا مُهم نیست!

شهری که میگوید گوشهآی خود را مثل موش بیرون بگذارید تا خوشگل شوید!

شهری که مَردُمش فِکر می کنند هرچقدر آرایش کنند فهمیده تر هستند!

با اینکه هیچ مقدآر از آرایِش نمی توآند شخصیت زِشت را بپوشآند!!

شهری که در آن دخترآن از ترس تمسخُر و اهآنت نمی توآنند در مهمآنی ها باحجآب باشند!..

شهری که دود قلیآن و سیگآر زنآن بدحجآب از مردآن لات هم بیشتر شده!

وآی... لعنت به این شهر

اِمروز من ژاندآرک ایرانَم...فریآدم از کُل فرآنســـــــــه هم بُلند تَر است!

همینه که هست!کور شود ،هرآنکس که نمی تواند ببیند
زیبایی بی نظیر در حجاب را...


http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSjOYhWfFhDiqDO6TjgUK-ZPGD3SB9XbRBHroGLp_-DmIYPLGfgew (http://www.patigheirani.com)

z.000
2nd December 2013, 09:52 PM
ددرباره‌ی تو و زن بودنت، عشقت، همسرت،

قضاوت می‌کنند!

تو نترس و زن بمان...
مرسي بابت مطلبت

sevda_sj
2nd December 2013, 09:53 PM
http://www.shiaupload.ir/images/89738650195373528521.jpg
من دخترم!آنقدر زیبا که از دیدنم خسته نمی شوی

من دخترم!آنقــدر مهربان که ندیده ایمان دخترم!با چشمانـی زیبآ و براق

من دخترم!اشک هایی دارم به اندازه ی دریا و حرف هایی دارم گاهی بزرگتر از آسمان
من دخترم!به شکل ماه و گاهی زیباتر
من دخترم!با قدی دخترانهمن دخترم!مخلوقی عزیز در نگاه پیامبر (ص)
من دخترم!همانی که بهـش میگن ضعیفه!!!!
من دخترم!فقط به جُرم دخــتر بودن!

مرد ایرانی گوش کن!

زَن ظریفهـ نه ضَعیف...
ضَعیف مَردیه که نمی تونه یک سآعت،چِشم و دِلِشو نگه دآره!

من با تو هستم...
نِگآه به بَدَن ظریف و زنآنه اَم نکن ،اِرآده کُنم می توآنم
هویت مردآنه اَت رآ به آتش بکشم


به راستی
نیم کیلو بآش ولی مَرد بآش

sevda_sj
2nd December 2013, 10:10 PM
معبودمـ مـــرا سمبــل زیبایــﮯآفریده استـ

مـــن ذاتـــن زیبـــآ آفریــده شــدمـ

مـــرآ بـــه عمـــل زیـــبــآیـــﮯ و نقــاشـــﮯ کــرن صورتمـ نیازـﮯ نیستــ

خالقمـ گفتـــه مـــرا بــــه بهتـــرین شیوه آفریــده استـــ (1)

ادعا ے خوب بودن ندارم اما حجاب دارمــ

"VICTOR"
2nd December 2013, 10:19 PM
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

به نظرم اسم تاپیک صحیح نیست باید تصحیح بشه ، من خانمم ... نه ... http://www.pic4ever.com/images/4lqqtqv.gif

sevda_sj
3rd December 2013, 12:19 AM
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

به نظرم اسم تاپیک صحیح نیست باید تصحیح بشه ، من خانمم ... نه ... http://www.pic4ever.com/images/4lqqtqv.gif

سلام خانم

ولی بنظرم قشنگه
چ.ن فرد موئث مد نظر هست زیبایی و متانت و همه چیز رو خلاصه کرده در دو کلمه
و این هست که زیباش میکنه

البته قشنگ هست اون توصیفی که عرض کردید ولی این توصیف با مفهوم تره
حداقل از نظره من !!

تشکر
[golrooz]

sevda_sj
24th December 2013, 12:21 PM
پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه می‌کنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمی‌دانم عزیزم، نمی‌دانم!
پسرک نزد پدرش رفت و گفت: چرا مامان همیشه گریه می‌کند؟ او چه می‌خواهد؟
پدرش تنها پاسخی که به ذهنش رسید این بود: همه‌ی زن‌ها گریه می‌کنند بی هیچ دلیلی!

پسرک از اینکه زن‌ها خیلی راحت به گریه می‌افتند، متعجب بود.
یک بار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می‌کند؛ از خدا پرسید: خدایا چرا زن‌ها این همه گریه می‌کنند؟


خدا جواب داد: من زن را به شکل ویژه‌ای آفریده‌ام؛ به شانه‌های او قدرتی دادم تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند.
به بدنش قدرتی داده‌ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند، به دستانش قدرتی داده‌ام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند، او به کار ادامه دهد.

به او احساسی داده‌ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد؛ حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند.
به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد و از خطا های او بگذرد و همواره در کنار او باشد و به او اشکی داده‌ام تا هر هنگام که خواست فرو بریزد.


این اشک را منحصراً برای او خلق کرده‌ام تا هرگاه نیاز داشت بتواند از آن استفاده کند.

sevda_sj
28th January 2014, 03:16 PM
http://www.labkhandezendegi.com/Uploads/Posts/2011/04/AVIJEHsoft-532.jpg


من زن هستم.

می‌گویند مرا آفریدند از استخوان دنده‌ی چپ مردی به نام آدم، و حوایم نامیدند؛ “یعنی زندگی” تا در كنار آدم “یعنی انسان” همراه و هم صدا باشم.

می‌گویند: میوه‌ی سیب را من خوردم، شاید هم گندم را، و مرا به نزول انسان از بهشت محكوم می‌نمایند. بعد از خوردن گندم و یا شاید سیب چشمان‌شان باز گردید، مرا دیدند، مرا در برگ‌ها پیچیدند، مرا پیچیدند در برگ‌ها تا شاید راه نجاتی را از معصیتم پیدا كنند.
نسل انسان زاده‌ی من است من “حوا” فریب خوردۀ شیطان.

و می‌گویند كه درد و زجر انسان هم زاده‌ی من است، زاده‌ی حوا؛ كه آنان را از عرش عالی به دهر خاكی فرو افكند. شاید گناه من باشد، شاید هم از فرشته‌ای از نسل آتش كه صداقت و سادگی مرا به بازی گرفت و فریبم داد، مثل همه كه فریبم می دهند. اقرار می كنم دلی پاك، معصومیتی از تبار فرشتگان و باوری ساده‌تر و صاف‌تر از آب‌های شفاف جوشنده‌ی یك چشمه دارم.

ابراهیم زادۀ من بود، و اسماعیل پروردۀ من. گاهی در وجود زنی از تبار فرعونیان كه موسی را در دامنش پرورید. گاهی مریم عمران، مادر بكر پیامبری كه مسیح‌اش نامیدند و گاه خدیجه، در ركاب مردی كه محمد‌اش خواندند. فاطمه من بودم، زلیخای‌ عزیز مصر و دلباخته یوسف هم، من بودم زن لوط و زن (http://www.labkhandezendegi.com/archives/265) ابولهب و زن نوح ملكه سبا، و فاطمه زهرا هم.

گاه بهشت را زیر پایم نهادند و گاه ناقص‌العقل و نیمی از مرد خطابم نمودند. گاه سنگبارانم نمودند و گاه به نامم سوگند یاد كرده و در كنار تندیس مقدسم اشك ریختند. گاه زندانیم كردند و گاه با آزادی حضورم جنگیدند و گاه قربانی غرورم نمودند و گاه بازیچه خواهش‌هایم كردند. اما حقیقت بودنم را و نقش عمیق كنده‌كاری شده هستی‌ام را بر برگ برگ روزگارهرگز منكر نخواهند شد.

من مادر نسل انسانم، من حوایم، زلیخایم، فاطمه‌ام، خدیجه‌ام… مریمم. من درست همانند رنگین‌كمان، رنگ‌هایی دارم روشن و تیره. و حوا (http://www.labkhandezendegi.com/archives/tag/%d8%af%d9%84%d9%86%d9%88%d8%b4%d8%aa%d9%87) مثل توست‌ ای آدم، اختلاطی از خوب و بد، و خلقتی از خلاقی كه مرا درست همزمان با تو آفرید.

بیاموز كه من، نه از پهلوی چپ‌ات، بلكه استوار، رسا و هم طراز با تو زاده شدم.


بیاموز كه من، مادر این دهرم و تو مثل دیگران، زاده منی…

sevda_sj
29th January 2014, 11:37 PM
به یک زن احترام بگذارید چون :
میتوانید معصومیتش را در شکل یک دختر حس کنید
میتوانید علاقه اش را در شکل یک خواهر حس کنید
میتوانید گرمایش را در شکل یک دوست حس کنید
میتوانید اشتیاقش را در شکل یک معشوقه حس کنید
میتوانید فداکاریش را در شکل یک همسر حس کید
میتوانید روحانیتش را در شکل یک مادر حس کنید
میتوانید برکتش را در شکل یک مادربزرگ حس کنید
با این حال او محکم و استوار نیز هست
قلبش بسیار لطیف ، فریبنده ، ملیح ، بخشنده و سرکش است
او یک زن است و زندگی ...!

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد