توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خیلی راحته...خیلی
homeyra
24th October 2012, 02:43 PM
خیلی راحته....
دستمال تو دستت رو بنداز دور
ته سیگارت رو با پا له کن
آدامس بی مزه ات رو فوت کن
خیلی راحته ...
به من چه که کی میخواد جمعش کنه
به من چه که اینکارم پیرمرد خسته رو خسته تر میکنه
به من چه که اینکارم حضور پدری را در خانه کمرنگ تر میکنه
به من چه که اینکارم پینه های دستی رو پینه دار تر میکنه
خیلی راحته ...
یه سوال؟
میتونی خودت رو فقط برای ساعتی جای آنها بذاری؟
تحملش رو داری؟
دووم میاری؟
میدونی درآمد ماهیانش نسبت به زحمتش چقدره؟
میدونی بعضی هاشون آرزوشون خواب شبونه در خانه است؟
چرا؟
اینقدر ما ها از خودراضی شدیم؟
چرا بعضی وقتا تقصیر راننده رو به گردن لاستیک میندازیم و با میخی اونو سوراخ میکنیم؟
چرا؟
خدایا
بعضی وقتا فکر میکنم آمار دنیا از دستت در رفته
فکر میکنم دیگه ماها برات مهم نیستیم
فکر میکنم که ما رو به حال خودمون رها کردی
ولی قسم به خودت که بالاترینی
هنوز هم آدمایی هستن که فکر میکنن
هنوز هم هستن آدمایی که معنی این مصرع رو میفهمن
بنی آدم اعضای یک پیکرند....
homeyra
24th October 2012, 02:46 PM
گاهی اوقات یه ذره هم به فکر هم باشیم...
معلم چو آمد، به ناگه کلاس؛
چوشهری فروخفته خاموش شد
سخن های ناگفته در مغزها
به لب نارسیده فراموش شد
معلم ز کار مداوم مدام
غضبناک و فرسوده و خسته بود
جوان بود و در عنفوان در شباب
جوانی از او رخت بر بسته بود
سکوت کلاس غم آلود را
صدای رسای معلم شکست
زجا احمدک جست و بند دلش
از این بی خبر بانگ ناگه گسست
"بیا احمدک درس دیروز را
بخوان تا بدانم که سعدی چه گفت"
ولی احمدک درس ناخوانده بود
به جز آنچه دیروز از وی شنفت
عرق چون شتابان سرشک ستم
خطوط خجالت به رویش نگاشت
لباس پر از وصله و ژنده اش
به روی تن لاغرش لرزه داشت
زبانش به لکنت بیفتاد و گفت
"بنی آدم اعضای یکدیگرند"
وجودش به یکباره فریاد کرد
"که در آفرینش ز یک گوهرند"
در اقلیم ما رنج بر مردمان
زبان و دلش گفت بی اختیار
"چو عضوی به درد آورد روزگار"
"دگر عضوها را نماند قرار"
"تو کز…، تو کز…" وای یادش نبود
جهان پیش چشمش سیه پوش شد
نگاهی ز سنگینی از روی شرم
به پایین بیفکند و خاموش شد
در اعماق مغزش به جز درد و رنج
نمی کرد پیدا کلامی دگر
در آن عمر کوتاه او خاطرش
نمی داد جز آن پیامی دگر
ز چشم معلم شراری جهید
نماینده آتش خشم او
درونش پر از نفرت و کینه گشت
غضب می درخشید در چشم او
"چرا احمدِ کودنِ بی شعور،"
معلم بگفتا به لحنی گران
"نخواندی چنین درس آسان بگو"
"مگر چیست فرق تو با دیگران؟"
عرق از جبین، احمدک پاک کرد
خدایا چه می گوید آموزگار
نمی داند آیا که در این دیار
بود فرق مابین دار و ندار؟
چه گوید؟ بگوید حقایق بلند؟
به شرحی که از چشم خود بیم داشت
بگوید که فرق است مابین او
و آنکس که بی حد زر و سیم داشت؟
به آهستگی احمد بی نوا
چنین زیر لب گفت با قلب چاک
"که آنان به دامان مادر خوشند
و من بی وجودش نهم سر به خاک
به آنها جز از روی مهر و خوشی
نگفته کسی تاکنون یک سخن
ندارند کاری به جز خورد و خواب
به مال پدر تکیه دارند و من
من از روی اجبار و از ترس مرگ
کشیدم از آن درس بگذشته دست
کنم با پدر پینه دوزی و کار
ببین دست پر پینه ام شاهد است"
سخن های او را معلم برید
هنوز او سخن های بسیار داشت
دلی از ستم کاری ظالمان
نژند و ستمدیده و زار داشت ؟
معلم بکوبید پا بر زمین
و این پیک قلب پر از کینه است
"به من چه که مادر ز کف داده ای ؟"
"به من چه که دستت پر از پینه است ؟!"
رود یک نفر پیش ناظم که او
به همراه خود یک فلک آورد
نماید پر از پینه پاهای او
ز چوبی که بهر کتک آورد !
دل احمد آزرده و ریش گشت
چو او این سخن از معلم شنفت
ز چشمان او کورسویی جهید
به یاد آمدش شعر سعدی و گفت :
ببین، یادم آمد، دمی صبر کن
تامــل، خــدا را، تامــل، دمـی ...
"تو کز محنت دیگران بی غمی"
"نشاید که نامت نهند آدمی!"
چکامه91
24th October 2012, 03:32 PM
گاهی اوقات یه ذره هم......
خانه ام آتش گرفته است، آتشی جان سوز.
هر طرف می سوزد این آتش،
پرده ها و فرش ها را، تارشان با پود.
من به هر سو می دوم گریان،
در لهیب آتش پردود؛
وز میان خنده هایم، تلخ،
و خروش گریه ام، ناشاد،
از درون خسته ی سوزان،
میکنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد!
خانه ام آتش گرفته ست، آتشی بیرحم.
همچنان می سوزد این آتش،
نقش هایی را که من بستم به خون دل،
بر سرو چشم در و دیوار،
در شب رسوای بی ساحل.
وای بر من، سوزد و سوزد
غنچه هایی را که پروردم به دشواری،
در دهان گود گلدان ها،
روزهای سخت بیماری.....
وای بر من همچنان می سوزد این آتش
آن چه دارم یادگار و دفتر و دیوان؛
و آن چه دارد منظر و ایوان.
من به دستان پر از تاول
این طرف را می کنم خاموش،
وز لهیب آن روم از هوش؛
زآن دگر سو شعله برخیزد، به گردش دود.
تا سحرگاهان، که می داند، که بود من شود نابود.
خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر،
صبح از من مانده بر جا مشت خاکستر؛
وای، آیا هیچ سر بر می کند از خواب،
مهربان همسایگانم از پی امداد؟
سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد.
میکنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد!
sunnymoon
24th October 2012, 03:33 PM
خیلی عالی و تاثیرگذار بود ممنون[bitavajohi][bitavajohi]
Behzad.r
24th October 2012, 04:33 PM
چون این چیزا رونمی دونیم برامون این کاراخیلی راحته.
حالا فهمیدم پس سعی می کنم این کارا رو انجام ندم. خیلی ممنون[tashvigh][golrooz]
nafise khanom
24th October 2012, 05:28 PM
واقعا قشنگ بود عزیزم.یه دنیا ممنونم ازت که بعضی هارو با خودشون روبروکردی!!!!
میلاد صفری
24th October 2012, 06:13 PM
ممنون کارت درست مثل همیشه عزیزم
^*زهرا*^
24th October 2012, 06:50 PM
خیلی قشنگ و زیبا بود.
ati.druggist
24th October 2012, 08:07 PM
وااااقعا معرکه بود خانوم گل[golrooz].... تنم یخ کرد. خیلی تاثیر گذار و تامل برانگیز بود
مرررررسی
نادر نجفی امامی
24th October 2012, 09:14 PM
جالب بود ممنون
!!! MORTIMER
24th October 2012, 09:30 PM
بسیار اشعار زیبایی بودند. کمال تشکر. تو به احساست بیاموز نفس نکشد، هوای دلها آلودست [golrooz] اینجا فاصله یک عشق تا عشق بعدی یک نخ سیگار است..!
MiladAfshar
24th October 2012, 10:28 PM
واااااااای من که خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم وقتی داشتم می خوندمش اشک ازچشمام جاری شده بود([khande])
SiDe
25th October 2012, 01:09 PM
عالي بود دوست عزيز ممنون [tashvigh][tashvigh][tashvigh][tashvigh]
spinas2
25th October 2012, 03:10 PM
خیلی قشنگ و تاثیر گذار بود واقعا ممنون...[golrooz]
محمد ایرانی
26th October 2012, 08:36 PM
سپاسگزارم.خوب بود
mozhgan.z.1368
26th October 2012, 08:56 PM
وقتی یه چیزی رو واسه خودت توجیه کنی دیگه سخت نیست قبولیش خیلی راحته
غزل آشنا
27th October 2012, 09:57 AM
سلام بی نظیر بود خیلی خوشم اومد[golrooz]
golden girl
27th October 2012, 03:39 PM
به نظر من خدا مارو فراموش نکرده این ما ادم هاییم که نسبت به هم بی رحم شدیم در واقع میشه گفت:ما خدارو از یاد بردیم.[golrooz]
- - - به روز رسانی شده - - -
به نظر من خدا مارو فراموش نکرده این ما ادم هاییم که نسبت به هم بی رحم شدیم در واقع میشه گفت:ما خدارو از یاد بردیم.[golrooz]
YAGHOSHZ
28th October 2012, 08:32 PM
[negaran][negaran][negaran]ممنون حمیرا[khejalat] جان بابت دعوت به ایستگاه تفکر و یاداوری
yegane-3000
4th November 2012, 07:23 PM
[golrooz][golrooz]بسیاااااااااااار زیبا[golrooz][golrooz]
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.