PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کامو عمیقاً تحت تاثیر تفکر نیچه بود



نارون1
18th October 2012, 11:24 AM
http://www.aftabir.com/thumb?src=/articles/religion/philosophy/images/432665672d138b3bc7eacc6fedd22f48.jpg&w=250

















































هر چند که او بیشتر به سوی فلسفه اعتدال متمایل شد تا فلسفه قدرت، اما همیشه علاقه ای نسبت به نابغه جنون زده در خود نگه داشت. نویسنده هایی هستند که دوستان صمیمی مان باقی می مانند حتی وقتی که افکارشان دیگر ما را قانع نمی کند.

فکر می کنم برای کامو و برای خیلی از ما، نیچه یکی از این نویسنده ها است. در سال،۱۹۳۲ کامو نوزده ساله است و در حال آماده شدن برای دانشسرای عالی الجزیره، اولین متن هایش را می نویسد. در «شهودها» پرسوناژی به زرتشت شباهت دارد و کلمه خستگی را از او وام می گیرد.

همان سال، «مقاله ای درباره موسیقی» که در Sud چاپ می شود، در واقع چیزی نیست جز یک رساله فلسفی اندکی تغییر یافته که با تضاد بین جنبه آپولونی و دیونیزوسی بیشتر از «تولد تراژدی» حرف می زند. بازگو می کند که «مفهوم زیبایی برای یونانی ها، از رنج حاصل شده است.» و با خاطر نشان کردن «خوش بینی سرسختانه»ی نیچه می گوید: «این نوعی مبارزه ابدی است علیه یاس و چیزی است که ما در این شخصیت بسیار عجیب، جذاب تر از هر چیز دیگر یافته ایم.»

سحری که مدیترانه روی نیچه اعمال می کند نمی توانسته به همان اندازه کامو را تحت تاثیر قرار بدهد، هر چند که او درمی یابد که وقتی فیلسوف واگنر را انکار می کند و شروع می کند به ستایش کارمن، گمراه می شود.

«تولد تراژدی» بی آنکه نامی از آن برده شود، تاثیر زیادی روی اولین کتاب کامو «مرگ خوش» می گذارد، نام عجیب زاگروس، مردی با پاهای قطع شده، از رساله نیچه می آید. در بخش ده، فیلسوف دیونیزوس را به یاد می آورد، خدایی که «افسانه های شگفت انگیز حکایت می کنند که هنگام کودکی توسط تیتان ها۲ از هم دریده شده است و او را همان طور معلول و تکه تکه شده تحت نام زاگروس گرامی می دارند.»

زاگروس رمان، «نیمه انسان»[ی است که] وقتی پاتریس مرسو به دیدنش می آید تا او را بکشد، در حال خواندن «مرد درباری» نوشته بالتازار گرسیان۳ است، اثری که نیچه آن را در ترجمه شوپنهاور کشف کرده بود و بسیار تحسین اش می کرد. اما به خصوص، مرسو قهرمان «مرگ خوش» که فکر می کند تنها چیز با ارزش «خواست سعادت» است، یک پرسوناژ تماماً نیچه ای است تا کوچکترین جزئیاتش.

در ژن، همانند کامو در سپتامبر۱۹۳۷ به جاده ای می رود که به شهر منتهی می شود، جاده ای که نیچه دوست اش می داشت و می گذارد «تمامی دریای سرشار از عطرها و نورها در تورمی طولانی به سوی او بالا بیاید.» کامو هرگز «مرگ خوش» را منتشر نخواهد کرد. او «بیگانه» را می نویسد.

مرسو جای خود را به مورسو می دهد و نیچه جای خود را به نگرش ابزورد اما «افسانه سیزیف» از نقل قول های نیچه انباشته می شود یا به نوعی از نقل نقل قول ها. در این کتاب چیزی را می یابیم که نیچه درباره که یرکگارد و کشیش گالیانی می گوید. کامو در [فرضیه] انکار جاودانگی اش، استغاثه زرتشت را مال خود می کند: «به زمین وفادار بمانید و به کسانی ایمان نیاورید که از امیدهای فرازمینی برایتان موعظه می کنند.»

در چهارمین نامه به یک دوست آلمانی دوباره می نویسد: «من عدالت را انتخاب کرده ام... برای وفادار ماندن به زمین.» موقعیت کامو در قبال نیچه باز هم تغییر می کند. در سال،۱۹۴۳ مقابل استفاده ای که نازی ها از نیچه می کنند در «یادداشت ها»یش می نویسد: «به نظر می رسد برای نیچه لازم است که به وسیله برهان هایی قوی به سقراط ومسیحیت حمله کند،

اما به همین ترتیب، برعکس برای ما ضروری است که امروز از سقراط دفاع کنیم یا حداقل از چیزی که او عرضه می کند، زیرا در این دوره این خطر وجود دارد که ارزش هایی جایگزین آنها شوند که نافی تمامی فرهنگ ها هستند و به این دلیل که نیچه برای به دست آوردن پیروزی ای خطر می کند که طالبش نیست.»

نباید هیچ چیز حذف شود. «و در نهایت تجربه نیچه که به تجربه ما افزوده شده، همانند تجربه پاسکال که به تجربه داروین و تجربه کالیکملس به تجربه افلاطون، تمام سبک های بشری را بازسازی می کند و ما را به میهن مان بازمی گرداند.»

خط سیر «انسان طاغی» نمی توانست از نیچه اجتناب کند و از طرفی قصد و آهنگ آن را نداشت. متاسفانه بخشی که به نیچه اختصاص داده شده است، تماماً خود را وقف نقدی درباره «خواست قدرت» می کند، اثری که امروزه می دانیم که هرگز وجود نداشته است و فقط مونتاژی مغرضانه است که توسط الیزابت فورستر نیچه صورت گرفته است. به رغم این موضوع، کامو به خوبی می بیند که چطور فیلسوف، پس از تصدیق مرگ خدا، از غیبت ایمانش یک متد می سازد و آزادی او چه ریاضت دردناکی است برای آزادی و او عدالت را درباره کسی اجرا می کند که نازی ها بیهوده می خواستند او را به خودشان ملحق کنند:

«تا زمان نیچه و ناسیونال سوسیالیسم، هیچ نمونه ای در دست نبود که اندیشه ای تماماً روشن توسط اشرافیت و رنج های یک روح استثنایی، به وسیله نمایشی از دروغ ها و توده ای ترسناک از اجساد اردوگاه ها، در چشم جهانیان به تصویر کشیده شده باشد.» یافتن [رد پای] نیچه در مسیر آثار کامو، پایانی ندارد. در مارس۱۹۵۹ کامو چند ماه قبل از مرگش، در «یادداشت»هایش این جمله را از نیچه نقل می کند: «هیچ رنجی نتوانسته و نخواهد توانست وادارم کند علیه زندگی، آن طور که من می شناسمش، شهادتی نادرست بدهم.»





روژه گرونیه

























ترجمه: اصغر نوری












روزنامه مردم سالاری ( www.mardomsalari.com (http://www.mardomsalari.com) )

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد