PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر مجموعه اشعار شعبانی



*FATIMA*
9th October 2012, 08:51 PM
مورچه
مورم و دانه می برم
دنبال هم مثل قطار
دانه به لانه میبرم
با هم می ریم دنبال کار
شش پا و دو شاخک دارم
کار می کنیم کار می کنیم
صحرا میرم دون می آرم
گندمو انبار می کنیم
اینجا میرم اونجا میرم
تا وقتی که از آسمان
پایین میام بالا میرم
پایین میاد برف و باران
تنهایی سخته کار من
تو لونه بی دون نباشیم
سنگینه خیلی بار من
زار و پریشون نباشیم
جمع می شویم با مورچه ها
صف می کشیم تو باغچه ها

*FATIMA*
9th October 2012, 08:58 PM
قطار مورچه ها
گله به گله ، مورچه ها
دانه میارند
دنبال هم صف می کشند
مثل قطارند
دو شاخک و شش پا دارند
لاغر و ریزه
دندون دارند گاز می گیرند
که خیلی تیزه
لانه هاشون توی زمین
خیلی قشنگه
یا توی خاک مزرعه
یا زیر سنگه
مورچه ها توی کارشان
حوصله دارند
برای خود از همه جا
دانه میارند
گندم رو انبار می کنند
تا فصل سرما
راحت باشند تو لونه شون
تمام آنها

*FATIMA*
9th October 2012, 09:01 PM
شاپرک و گربه
شاپرک خانه نداشت
روی گل می خوابید
گربه ای آنجا بود
ناگهان او را دید
گربه تند آمد و خواست
تا بگیرد او را
شاپرک شد بیدار
بال زد توی هوا
گربه دنبالش کرد
چنگ زد بر بالش
شاپرک زخمی شد
آه ، بد شد حالش
گربه شد خسته و رفت
شاپرک تنها ماند
روی یک بوته نشست
مدتی آنجا ماند
باز هم خوابش برد
روی گلها خوابید
ولی از گوشه چشم
همه جا را می دید

*FATIMA*
9th October 2012, 09:06 PM
صداها
گنجشکه جیک جیک می کنه
جیک جیک جیک
ساعت داره تیک میکنه
تیک و تیک وتیک
کلاغه قار قار میکنه
قار قار قار
بابا داره کار میکنه
کار کار کار
گربه میگه میو میو
مو مو مو
هاپو به او واق میکنه
عو عو عو
گاوه میگه علف میخوام
مع مع مع
بزی میگه من تشنه ام
بع بع بع
الاغه فریاد میزنه
عر عر عر
پروانه ها پر می زنند
پر پر پر
زنبور داره ویز میکنه
ویز ویز ویز
یه نیش داره خیلی تیزه
تیز تیز تیز
لی لی حوضک لی لی حوضک
لی لی لی
کی با من بازی میکنی
کی کی کی ؟

*FATIMA*
9th October 2012, 09:12 PM
عینک بابا
اتاق بابا
پر از کتاب است
یک و دو و سه
چه بی حساب است
به خواب رفته
دو چشم بابا
هست کنارش
عینک زیبا
می زنم آن را
به چشم هایم
آه بزرگ است
کمی برایم
وای عوض شد
اتاق بابا
بزرگتر شد
تمام دنیا

*FATIMA*
9th October 2012, 09:14 PM
خواهرم شیرین است
خواهر کوچک من
مثل یک شاخه گل است
با دو تا لپ گلی
خنده رو و تپل است
خواهرم شیرین است
مثل یک حبه نبات
خنده هایش شکر است
بوسه هایش شکلات
می تواند بدود
مثل یک موش زرنگ
می کند دنبالم
مثل یک بچه پلنگ
یک کمی شیطان است
می دهد آزارم
باز خیلی خیلی
دوستش می دارم

*FATIMA*
9th October 2012, 09:18 PM
پدر بزرگ
پاره شد لحاف ابر
توی آسمان
ریخت بر زمین ما
پنبه های آن
شیشه های پنجره
گشته تار تار
چون نشسته مثل دود
روی آن بخار
می کشم به شیشه دست
می شود سفید
می توان درخت را
توی کوچه دید
برف روی شاخه ها
مثل پشمک است
تک درخت کوجه مان
شکل لک لک است
می کند کلاغکی
قار قار و قار
گربه ای میان برف
می کند فرار
می رسد مسافری
ناگهان ز راه
بر سرش نشسته برف
مثل یک کلاه
خنده می زند به من
شاد شاد شاد
می روم به سوی در
توی برف و باد
شادمان صدای من
می رود هوا
این تویی پدربزرگ
زودتر بیا

*FATIMA*
9th October 2012, 09:22 PM
مادربزرگ خوبم
آی قصه قصه قصه
نون و پنیر و پسته
مادربزرگ خوبم
پهلوی من نشسته
موی سرش مثل برف
سفید و نقره رنگه
لپهای مادربزرگ
گل گلی و قشنگه
عینک او همیشه
سواره روی بینی
شیشه عینکش هست
بزرگ و ذره بینی
وقتی که مادربزرگ
قصه برام می خونه
خانه کوچک ما
مثل بهشت می مونه
آی قصه قصه قصه
نان و پنیر و پسته
مادربزرگ برایم یه قصه خوب بگو

*FATIMA*
9th October 2012, 09:26 PM
جشن تولد لاله
باز یک سال گذشت
لاله شد شش ساله
گل شادی رویید
بر لبان لاله
پدر او را بوسید
مادرش نازش کرد
لاله یک هدیه گرفت
شادمان بازش کرد
یک کتاب کودک
لاله در آنجا دید
زود آن را برداشت
خواندو خیلی خندید
دختری بود در آن
دختری شش ساله
اسم آن دختر بود
مثل لاله ، لاله

*FATIMA*
9th October 2012, 09:28 PM
ترانه تولد
حنده شادی امشب
به روی لب های ماست
جشن تولد تو
جشن تمام گل هاست
ای گل ناز کوچک
تولدت مبارک
شمع سفید روشن
کنار شیرینی است
میوه و چای و شربت
در سبد و سینی است
ای گل ناز کوچک
تولدت مبارک
سال گذشته بودی
مثل جوانه کوچک
غنچه شدی ، گل شدی
یک گل سرخ میخک
ای گل ناز کوچک
تولدت مبارک

*FATIMA*
9th October 2012, 09:31 PM
باغ میهن
وقتی که با هم
در کوچه هامان
فریاد کردیم
خورشیدمان را
از سینه شب
آزاد کردیم
وقتی نوشتیم
بر روی دیوار
نام وطن را
رویید و رویید
اینجا و آنجه
گل های زیبا
وقتی که رویید
در خانه خانه
گل های بهمن
پروانه ها هم
پرواز کردند
در باغ میهن

*FATIMA*
9th October 2012, 09:34 PM
ای ایران
زیبا زیبا زیبایی
ای ایران
میهن خوب مایی
ای ایران
هم کوه و جنگل داری
هم صحرا
هم باغ و بستان داری
هم دریا
من یک دنیا خاکت را
دارم دوست
من این خاک پاکت را
دارم دوست
هر جای تو قشنگ است
سر تا سر
تو مهربان با مایی
چون مادر
زیبا زیبا زیبایی
ای ایران
میهن خوب مایی
ای ایران

*FATIMA*
9th October 2012, 09:37 PM
قالی سبز چمن
باز بهار آمده
به باغ و صحرا
پر شده از بوی گل
تمام دنیا
قالی سبز چمن
خیلی قشنگ است
شکوفه درختان
رنگ به رنگ است
به شاخه ها نشسته
صدها جوانه
کرده میان شاخه
پرنده لانه
درخت کرده دعوت
پرنده ها را
چقدر شاد و زیباست
نغمه آنها

*FATIMA*
9th October 2012, 09:39 PM
من بهارم
من بهارم فصل باران
سبز و خرم ، شاد و خندان
دوست دارم دانه ها را
بازی پروانه ها را
دوست دارم آسمان را
آفتاب مهربان را
دوست دارم روی گل را
رنگ گل را بوی گل را
دوست دارم ماهیان را
توی چشمه ، توی دریا
دوست دارم هر کجا را
باغ و بستان ، کوه و صحرا
دوست دارم ، دوست دارم
من بهارم ، من بهارم

*FATIMA*
9th October 2012, 09:42 PM
بهار در ده ما
دوباره آمد از راه
بهار سبز و زیبا
جوانه زد درختان
در ده کوچک ما
درخت پیر ما هم
لباس تازه پوشیدمی
ان باغ و صحرا
گل های تازه رویید
یک گل وحشی اینجاست
یک گل وحشی آنجاست
بهار در ده ما
رنگ به رنگ و زیباست
قل قل آب چشمه
کرده پر آسمان را
پر شده از آب پاک
رود بلند و زیبا
در آسمان آبی
چلچله ها می پرند
درخت های کوچک
دوباره قد می کشند

*FATIMA*
9th October 2012, 09:46 PM
این جا گل و آنجا گل
من باغچه ای دارم
یک باغچه پر گل
هم لاله در اینجا هست
هم سوسن هم سنبل
گل های فراوانی
در باغچه ام دارم
هر روز گلی تازه
در باغچه می کارم
یک بوته گل پونه
یک بوته گل پیچک
یک بوته گل مریم
یک بوته گل میخک
پیچیده به یک ساقه
یک بوته نیلوفر
این گوشه گل شب بوست
آن گوشه گل شبدر
یک باغچه گل دارم
گل ، گل همه زیبا گل
هرجا گل خوشبویی
اینجا گل و آنجا گل

*FATIMA*
9th October 2012, 09:48 PM
نوروز
برف و یخ آب شد
چشمه ها شد روان
شد زمین رنگ رنگ
خنده زد آسمان
باز دنیای ما
شاد و پیروز شد
آمد ، آمد ، بهار
عید نوروز شد
پر شد از بوی گل
کوچه ها ، خانه ها
باز آغاز شد
رقص پروانه ها
باز هم پهن شد
سفره هفت سین
سبز شد ، سرخ شد
هر کجای زمین

*FATIMA*
9th October 2012, 09:50 PM
گل وا شد
من ، تو ، او
ما هستیم
ما با هم
پیوستیم
من ابرم
می بارم
می گریم
نم نم نم
من خاکم
من پاکم
از باران
نمناکم
من نورم
تابانم
خوشحالم
خندانم
ما ابریم
ما نوریم
ما خاکیم
پر شوریم
کو کو کو
پیدا شد
از هر جا
گل وا شد

*FATIMA*
9th October 2012, 09:53 PM
عید
هوای نو بهاری
نم نم باران
چهچهه قناری
بر لب ایوان
سبزه ریشه ریشه
داخل بشقاب
تنگ بلور و ماهی
آینه و آب
شاخه پشت شیشه
پر از جوانه
خنده و دیده بوسی
خانه به خانه
عید شما مبارک
عید شما هم
همیشه دوست باشیم
همیشه با هم

*FATIMA*
9th October 2012, 09:56 PM
تابستان و ساحل دریا
ساحل دریا
چقدر گرم است
شن های ساحل
چقدر نرم است
نشسته ام من
کنار دریا
یه حوض کوچک
کنده ام اینجا
ساحل دریا
رنگ به رنگ است
گوش ماهی هاش
خیلی قشنگ است
سنگ های رنگی
دانه به دانه
می سازم الان
از آنها خانه
افتاده یک سو
یه ماهی ناز
دهان خود را
هی می کند باز
تشنه و غمگین
کنار آب است
ماهی زیبا
حالش خراب است
با دست هایم
می گیرم آن را
تو حوض کوچک
می دهمش جا

*FATIMA*
9th October 2012, 10:00 PM
درو درو
درو درو
فصل درو چه خوب است
مزرعه ی
گندم و جو چه خوب است
چرق چرق
صدای داس و گندم
فضای دشت
پر از صدای مردم
بغل بغل
سنبله ها ساقه ها
دانه کشان
پرنده ها در هوا
هوا هوا
گرم شده گرم گرم
داغ شده
روی زمین خاک نرم
غذا غذا
روی اجاق سنگی
آتش آن
شعله به شعله رنگی
پدر پدر
چه خوب گرم کار است
خانه ما
کنار کشتزار است
ببین ببین
خانه ما چه زیباست
خانه ما
پر از صفای صحراست

*FATIMA*
9th October 2012, 10:04 PM
فصل خزان
وقتی میاد فصل خزان
ابرا میان تو آسمان
بارون می باره
بارون می باره
وقتی که بارون می باره
هر کی پا بیرون می ذاره
یه چتری داره
یه چتری داره
وقتی که بارون بند میاد
ابرا میشن سوار باد
میرن دوباره
میرن دوباره
خورشید خانم پیدا میشه
لباش به خنده وا میشه
صفا میاره
صفا میاره

*FATIMA*
9th October 2012, 10:10 PM
پاییز
زرد
زرد
طلا طلا
برگ درختان
سرد
سرد
باد وزان
توی گلستان
برگ
برگ
توی هوا
مثل پرنده
باد
باد
روی زمین
مثل خزنده
قار
قار
کلاغکی
بر لب ایوان
برف
برف
نشسته
روی درختان

*FATIMA*
9th October 2012, 10:15 PM
قطره کوچک
یک قطره کوچک
در فکر دریا بود
آن قطه کوچک
تنهای تنها بود
یک روز با خورشید
کم کم بالا رفت
ان قطره کوچک
تا آسمان ها رفت
آن قطره باران شد
از ابرها بارید
آن قطره شبنم شد
بر برگ گل غلتید
از سینه کوهی
با چشمه ها جوشید
گاهی گلی زیبا
آن قطره را نوشید
با رود جاری شد
تا دورترها رفت
آن قطره کوچک
آخر به دریا رفت

*FATIMA*
9th October 2012, 10:17 PM
روز برفی
یک روز برفی
لبهای خورشید
انگار یخ کرد
دیگر نخندید
از پشت شیشه
کردم تماشا
گفتم چطوری
خورشید زیبا
او چشم خود را
بر چشم من دوخت
من هم برایش
خیلی دلم سوخت
گفتم بیا تو
خورشید ، خورشید
یک دفعه دیدم
خورشید خندید
آهسته پاشید
او نور خود را
از شیشه تابید
بر خانه ما

*FATIMA*
9th October 2012, 10:21 PM
کشاورز
وقتی که نو بهار میشه
موقع کشت و کار میشه
پیدا میشن بنفشه ها
صحرا میشه پر از صفا
مرد کشاورز شاد شاد
از خونه اش بیرون میاد
اینجا میره ، اونجا میره
به راست سوی صحرا میره
شخم میزنه زمین ها را
بعد می کاره خیلی چیزها
سبزی و کاهو می کاره
گل های خوشبو می کاره
خیلی چیزهای رنگ وارنگ
خوشمزه و خوب و قشنگ
زحمت بسیار می کشه
تا موقع درو میشه

*FATIMA*
9th October 2012, 10:24 PM
گلها
گلها چه رنگارنگند
هم خوشبو ، هم قشنگند
مثل یاس و نیلوفر
همه از هم زیباتر
بعضی هستن تو صحرا
با رنگ و بوی زیبا
بعضی تو باغ و باغچه
یا در گلدان ، رو تاقچه
وقتی میاد بهاران
دنیا میشه گلستان
پرنده ها می پرند
چرنده ها می چرند
گل میزنه جوانه
بال می کشه پروانه
زیبا میشه این دنیا
با رنگ و بوی گلها

*FATIMA*
9th October 2012, 10:27 PM
بنفشه
باد بهاری وزید
به باغ مژده آورد
تمام دانه ها را
یکی یکی خبر کرد
زود جوانه کردند
دانه به دانه گلها
رنگ به رنگ آمدند
به باغ زیبای ما
جلوتر از دیگران
بنفشه بالا پرید
به آفتاب زیبا
سلام کرد و خندید
زنبق و یاس و لاله
از پی او رسیدند
بنفشه را شادمان
میان باغ دیدند
بنفشه شد پرنده
میان گل های ما
برای او کف زدند
تمام پروانه ها

*FATIMA*
9th October 2012, 10:30 PM
سبزیها
سبزی سبزی سبزیها را می بینم
کلم ، کاهو ، ترب ، تره می چینم
خام یا پخته سبزی خوردن مفیده
برای تو برای من مفیده
این هویج و این پیاز و این پونه
دسته دسته ، دونه دونه صد دونه
از غله ها گندم و جو ، نخود ، ماش
مامان برامون می پزه حالا آش
این لوبیا ، این لپه و این عدس
قابلمه غذا پر شد بسه بس
این هم برنج و سبزی و باقالی
حالا پلو درست میشه چه عالی

*FATIMA*
9th October 2012, 10:33 PM
میوه های فصل
میوه ها در فصل بهار
رو شاخه ها میشن سوار
مانند سیب و زردآلو
هم گوجه سبز و هم آلو
بعضی تو فصل تابستان
می رسند در باغ و بستان
مثل گلابی و هلو
مثل گیلاس و آلبالو
بعضبی دیگه فصل پاییز
پیدا میشن درشت و ریز
مثل انگور رنگارنگ
خرمالوی سرخ و قشنگ
بعضی هم در فصل سرما
میان بازار برای ما
مثل انار و پرتقال
آخرین میوه های سال

*FATIMA*
9th October 2012, 10:35 PM
میوه های رنگارنگ
این میوه های رنگارنگ
پر آب و شیرین و قشنگ
بعضی هستن خیلی درشت
بعضی قد بند انگشت
پیش از غذا ، بعد از غذا
ما می خوریم از میوه ها
میوه ها ویتامین دارند
طعم ترش و شیرین دارند

*FATIMA*
9th October 2012, 10:38 PM
یه گله ماشین قشنگ
یه گله ماشین قشنگ
ریز و درشت و رنگارنگ
در خیابون میان ، میرن
بعضی مسافر می کشن
ترمز دارند دنده دارند
آقای راننده دارند
این سواری این مینی بوس
هر دو قشنگ مثل عروس
آقای راننده میاد
خوشحال و خندان شاد شاد
به پشت فرمان میشینه
اطرافشو خوب می بینه
وقتی ماشین روشن میشه
دود تو هوا بلند میشه
گاز میده بعد با کف پاش
ماشین میره یواش یواش

*FATIMA*
9th October 2012, 10:43 PM
سفر سفر
آی بچه ها خبردار
داریم میریم سیر و سفر
کالسکه و گاری داریم
به روی اینها سواریم
این دوچرخه این هم موتور
داریم می ریم با گُر و گُر
حالا با هم سوار میشیم
سوار یک قطار می شیم
ماشین ماشین صد تا ماشین
اینجا ماشین ، آنجا ماشین
این مینی بوس این سواری
اتوبوس و وانت باری
کشتی داریم روی دریا
قایق داریم خیلی زیبا
هوا ، هوا هواپیما
هلی کوپتر ، پر از صدا
هر دو توی هوا هستند
مثل پرنده ها هستند

*FATIMA*
9th October 2012, 10:46 PM
هواپیما
هواپیما صدا کرد
صدایش رو شنیدم
تماشا کردم آن را
به دنبالش دویدم
دو دستم را از اینجا
تکان دادم برایش
از آنجا دیده می شد
یکی از شیشه هایش
کسی انگار از آن دور
به من می کرد اشاره
کمی هم دیده می شد
از ابر پاره پاره
هواپیما کمی بعد
میان ابرها رفت
به شکل لکه ای شد
نمی دانم کجا رفت

*FATIMA*
9th October 2012, 10:48 PM
پل هوایی
پل هوایی
چه باصفایی
خیلی بزرگی
تو مال مایی
نشسته ای تو
توی خیابان
رفتن ما را
کرده ای آسان
از پله هایت
می روم بالا
همراه مامان
همراه بابا
همه جای شهر
از اینجا پیداست
دنیا از اینجا
بزرگ و زیباست

*FATIMA*
9th October 2012, 10:51 PM
رفتگر محل ما
وقتی که صبح پیدا میشه
رفتگر از خواب پا میشه
از تو خونش بیرون میاد
کار میکنه خیلی زیاد
با چرخ بی دنده و گاز
با جاروی دسته دراز
کمی گرد و خاک می کنه
کوچه ها را پاک می کنه
جوب ها رو می کنه تمیز
از چیزهای درشت و ریز
خیابون ها رو می روبه
کارهای او خیلی خوبه
با زحمت رفتگرا
تمیز میشهمحل ما

*FATIMA*
9th October 2012, 10:55 PM
ماهیگیر
این آقا یک ماهیگیره
از دریا ماهی می گیره
یه قلاب و یه تور داره
آنها را با خود میاره
تور را می اندازه تو آب
خودش توی قایق رو آب
ماهی های درشت و ریز
ناز و قشنگ خیلی تمیز
داخل آن تور می روند
کنار هم جمع می شوند
آقای ماهیگیر میاد
با روی خندان ، شاد شاد
ماهی ها رو درمیاره
کنار ساحل میذاره
از این وری از آن وری
میره سراغ مشتری
می فروشه به این و آن
تا بخره غذا و نان

*FATIMA*
9th October 2012, 10:58 PM
گلفروش
گلفروش محل ما
ایستاده پهلوی گلا
مثل گلا خنده به لب
کار می کنه از صبح تا شب
گل می بره گل میاره
گل می چینه گل می کاره
گلدون داره هزار دونه
مغازه اش گلستونه
گل های رنگارنگ داره
گلدونای قشنگ داره
بوی گلاش محله را
کرده پر از لطف و صفا

*FATIMA*
9th October 2012, 11:00 PM
سبزی فروش
سبزی فروش مهربان
جلو میاد خنده کنان
جعبه به جعبه میوه ها
صف می کشند برای ما
میوه های رنگ به رنگ
پر آب و شیرین و قشنگ
پرتقال و سیب و انار
گوجه و سبزی و خیار
میوه های درشت و ریز
قشنگ و تازه و تمیز
ما می خریم ارزون از او
سبد سبد ، کیلو کیلو

*FATIMA*
9th October 2012, 11:04 PM
بنای ما اوسا مراد
بنای ما اوسا مراد
کار میکنه خیلی زیاد
خونه می سازه خیلی خوب
با گل و سنگ ، آجر و چوب
او می پوشد لباس کار
بعد میره بالای دیوار
کمی براش گل میارند
کنار دستش میذارند
داد میزنه اوسا مراد :
"آجر بدین خیلی زیاد"
برایش آجر میارند
کنار دستش میذارند
آجرها رو قطار قطار
می چینه بر روی دیوار
همین جوری اوسا مراد
کار میکنه خیلی زیاد
تا آن خونه آباد میشه
صاحب خونه شاد میشه
با زحمت اوسا مراد
خرابه ها میشه آباد

*FATIMA*
9th October 2012, 11:06 PM
نجار
نجاری کوچه ما
پر میشه از سروصدا
وقتی که نجار تاپ و تاپ
کار میکنه تالاپ تالاپ
چوب ها رو اره می کنه
ذره به ذره می کنه
وقتی با رنده و تیشه
بعضی چوب ها تخته می شه
با تخته ها میسازه میز
میز های زیبا و تمیز
صندلی هم خوب می سازه
آنها رو از چوب می سازه

*FATIMA*
9th October 2012, 11:09 PM
خیاط
خیاط ما اوسا رضاست
همیشه می دوزه لباس
نخ رو تو سوزن می کنه
شروع به دوختن می کنه
لباس های رنگ به رنگ
بلند و کوتاه و قشنگ
بلوز و شلوار و پیرهن
برای تو ، برای من
با زحمت اوسا رضا
تازه میشه لباس ما

*FATIMA*
9th October 2012, 11:11 PM
کفاش
کفاش پیر مهربون
از خونه اش میاد بیرون
کلید رو پیدا میکنه
مغازه را وا میکنه
روی زمین ، روی دیوار
کفشا میشن قطار قطار
کفش منم توی اوناست
خیلی تمیز ، خیلی زیباست
با نخ و سوزن شب و روز
مشغول میشه به دوخت و دوز
با زحمت او ، همیشه
کفش های کهنه ، نو میشه

*FATIMA*
9th October 2012, 11:13 PM
آقای بقال
اینجا چیه ؟ بقالیه
خوردنیهاش چه عالیه
آقای بقال شاد شاد
عقب میره جلو میاد
ماست و پنیر به ما میدهی
ک شیشه شیر به ما میده
چایی و قند و شکلات
برنج و روغن و نبات
خیلی چیزای رنگارنگ
خوشبو خوشرنگ و قشنگ

*FATIMA*
9th October 2012, 11:16 PM
نانوایی
صف کشیدند مغازه ها
دور و بر محل ما
مغازه های رنگ و وارنگ
با در و دیوار قشنگ
اینجا چیه ؟ نونواییه
نونوا چه مرد خوبیه
برای ما نون می پزه
نون های خیلی خوشمزه
تا ما از اون نون بخریم
نون های ارزون بخریم
صف می کشیم یواش یواش
نون می گیریم لواش لواش

*FATIMA*
9th October 2012, 11:19 PM
در نوبت نان
بابا به دستم
یک پول نو داد
پول طلایی
من هم دویدم
تا نان بگیرم
از نانوایی
در نانوایی
صف بسته بودند
همسایه هامان
من ایستادم
مانند آنها
در نوبت نان
یک یک گرفتند
همسایه هامان
نان های خود را
تا آنکه من هم
رفتم جلوتر
مانند آنها
من پول خود را
دادم به شاطر
گفتم : دو تا نان
او هم دو تا نان
به دست من داد
با روی خندان

*FATIMA*
9th October 2012, 11:23 PM
مسواک
شب که میشه وقت خواب
دندون رو مسواک بکن
با حوله تمیزت
دست و روت و پاک بکن
صبح که میشه با شادی
بلند شو از رختخواب
یک کمی لی لی بکن
برو سر شیر آب
دست و رویت رو بشوی
دوباره مسواک بزن
دندونا رو سفید کن
مانند دندون من
دندونای من ، همه
مانند مرواریده
تمیزه و تمیزه
سفیده و سفیده
من همیشه صبح و شب
دندونامو می شورم
همیشه پاک و زیباست
دندون و دست و رویم

*FATIMA*
9th October 2012, 11:26 PM
خدایا منو نندازی
بازی بازی آی تاب بازی
خدایا منو نندازی
چرخ فلک الاکلنگ
آدم برفی خیلی قشنگ
هم سرسره هم تاب بازی
حالا بیا اسباب بازی
ماشین داریم موشک داریم
ما خیلی بادکنک داریم
این فرفره این عروسک
یکی بزرگ ، یکی کوچک
خیلی چیزهای خوب داریم
هم عروسک هم توپ داریم
من دکترم گوشی دارم
اهو اهو من بیمارم
دالی دالی دالی موشک
لی لی لی لی مثل لک لک

*FATIMA*
9th October 2012, 11:30 PM
آینه
وقتی که من کودک بودم
خیلی خیلی کوچک بودم
می دویدم توی خانه
می پریدم چون پروانه
هر چیز تازه می دیدم
اسم آن را می پرسیدم
یک آینه آن بالا بود
هم کوچک هم زیبا بود
خیلی دلم آن را می خواست
اما دیدم خیلی بالاست
پیش خودم فکری کردم
رفتم یک پشتی آوردم
گرفتم با پشتی ، کشتی
رفتم بالا از آن پشتی
در آیینه چیزی دیدم
از دیدن آن خندیدم
میدانی آن وقت چه کردیم
با هم دالی بازی کردیم

*FATIMA*
9th October 2012, 11:33 PM
بچه های جنوبی
بچه های جنوبی
سوار اسب چوبی
به شهرمان آمدند
دوان دوان آمدند
همیشه تنگ غروب
با بچه های جنوب
به دور هم می آییم
ترانه می سراییم
بازی ما ترانه است
ترانه زمانه است
"سوسک سیاه پردار"
کی بود کی بود خبردار !
منم منم سواره
سوار اسب پاره
یک : دو ، سه سوی دشمن
به پیش سواران من
دشمن ما کجا رفت
دود شد و بر هوا رفت

*FATIMA*
9th October 2012, 11:36 PM
اصول دین
ما مسلمانیم
پیرو قرآن
مانند گلیمت
وی گلستان
پنج تا پرندهتو
ی باغ داریم
بیا آنها را
با هم بشماریم
این پرنده ها
اصول دینند
همه خوش آواز
همه رنگینند
یک پرنده هست
به نام توحید
می شود آن را
در همه جا دید
دومی عدل است
سوم نبوت
اما چهارم
باشد امامت
پنجم معاد است
روز خوب ما
روز امتحان
در پیش خدا

*FATIMA*
6th December 2014, 01:00 AM
گوش ماهی

گوش ماهیای رنگی

ریخته کنار دریا

من با اونا می سازم

یه سینه ریز زیبا

من اونو هدیه میدم

به مادر عزیزم

میکنه او تشکر

از من و سینه ریزم

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد