PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقالاتی کوتاه در ارتباط با زبان ترکی



ishildaq
9th October 2012, 03:50 PM
نام خدا

این تایپیک با هدف اشاعه فرهنگ ترکی ایجاد شده. اهم مواردی که در تایپیک دنبال خواهد شد شامل موارد زیر می باشد:




حق طبیعی یک هم وطن است که بخواهد زبان مادری خود را یاد بگیرد. یاد گرفتن یک زبان بدین معنی ست که فرد قادر باشد آنجه را که می گوید مکتوب کند به طوری که بقیه همزبانان او قادر باشند نوشته اورا بخوانند.
این حق هر زبان ولهجه ایست که بخواهد از فرهنگ و مدنیت و نیز ادبیات خود دفاع کند و شامل زبان و قوم خاصی نیست.
یاد گیری زبان مادری به معنی تزلزل زبان فارسی نیست همه میداند که زبان رسمی کشور فارسیست اما حق بقیه هموطنان این است که بتواند با هم زبان خود به زبان خود هم کلام شود .بتواند ادبیات خود را مطالعه کند، خود را بشناسد و از سر نشناختن خود احساس حقارت کند.
یاد گیری زبان مادری ربطی به انواع مارکهای تجزیه طلبی و پان ترکیسم ندارد.و موضوع بحث تایپیک نیست.

خلاصه موضوع تایپیک در اصل 15 و 19 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران لحاظ شده.

هر متن و نوشته ای خارج از این چارجوب در این تایپیک جایی نخواهد داشت.

ishildaq
9th October 2012, 03:54 PM
زبان ترکی سومین زبان با قاعده وقانونمند دنیا به 29 لهجه ونوع مختلف از کشور چین در شرق آسیا تا منطقه بالکان در قلب اروپا تکلم می شود که از اینان 22 لهجه دارای گرامر و ادبیات مستقل می باشد و بر خلاف زبانهای هندی اروپایی در بین زبانهای این خانواده اختلاف چشمگیر وجود ندارد. علت تفرق وگوناگونی زبان توانمند وسرشار ترکی حوادث تاریخی، شرایط اقلیمی و ویژگیهای آوایی بوده است هیچ یک از زبانهای زنده و مرده دنیا به اندازه زبان ترکی دارای انوا ع، گونه ها، لهجه ها وشیوه های فراوان نیست . زبان ترکی به چهار گروه عمده شامل:

گروه شمال شرق (آلتای)

گروه جنوب شرق (گروه آسیای مرکزی)

گروه شمال غرب (قبچاق)

گروه جنوب غرب (گروه اغوز)

که از این چهار گروه در ایران گروه جنوب شرق شامل ترکمنها وازبکها وگروه جنوب غرب اوغوزها شامل ترکان آذری .قشقایی و… بيشترين فراواني را دارا هستند.

سابقه حضور ترکان درایران پیشینه ای هفت هزار ساله داردکه لیکن به دلیل خصوصا سیاستهای ترک ستیزی و عرب ستیزی رایج در عصر ستمشاهی پهلـوی هرکتيبه و یا نشانه‌ای ازفرهنگ ترکی در آثار باستان شناسی به دست آمده یا معدوم گشته یا به زیرزمین موزه ایران باستان منتقل شده است. لیکن در موارد قابل اشاره موجود فعلی می توان آثار زیر را نام برد:




ظرف فلزی سنگین وزن مخروطی شکل که در سال 1333 ش کشف گردید و اکنون در موزه ایران باستان قرار دارد
چند ظرف منقوش با نوشته های ترکی در طوالش ایران که در موزه ملی ایران نگهداری می‌شود
کتیبه روستای رازلیق در نزدیکی شهر سراب مربوط به دوران اورارتورها
آرامگاه شاهزاده ماننایی در جنوب دریاچه ارومیه مربوط به قرن نهم پیش ازمیلاد که سنگ نوشته ترکی روی آن در موزه بریتانیا قرار داردو…




غیر از سنگ نوشته های باستانی آثار خطی دست نویسی ترکی در ایران نیز از قرن سیزدهم میلادی موجود است که مشهورترین اثر تاریخی و ادبی آن کتاب مشهور ((دده قور قود )) میباشد که نسخه اصلی آن نیز در موزه واتیکان نگهداری می شود .

ترکمنها

طبق سرشماری سال 1375 حدود دو میلیون نفر ترکمن در ایران زندگی می کنند. پراکندگی جمعیتی ترکمانهای ایران غالبا در استانهای گلستان، مازندران و شمال خراسان می باشد .همانگونه که در تقسیم بندی 4 گروه عمده ترک اشاره شد ترکمنها در گروه جنوب شرق (گروه آسیای مرکزی ) قرار داشته وویژگیهای زبانی متفاوت با دیگر ترکان ایران دارند .در زبان ترکمنی با آنکه ترکی از نظر عمومی زبانی کوتاه صا ئت می باشد این وجه زبانی متمایز تر بوده وحروف حلقی در آن نمود بیشتری دارد زندگی ترکمنها بر اساس پایبندی به سنتها و ارزشها ی اجتماعی خاص خودشان می باشد . ترکمنها مسلمان و سنی مذهب می باشند. عمده طوایف ترکمن ساکن در ایران شامل: خزرلی، نرزیم، آناولی، ناخورلی، چاوادار، اساری، گوکلان، سالیر، ساریق، تیکه، یومود، و تورکمان می باشند.

ترکی خراسان

طبق آثار سر شماری سال 1375 حدود چهار صد هزار نفر ترک بومی در منطقه خراسان ساکن هستند. پراکندگی جمعیتی ترکهای خراسان غالبا در مناطق شمالغربی مشهد، غرب بجنورد، قوچان و نزدیکیهای سبزوار می باشد.

لهجه ترکهای خراسان را لهجه قوچانی نیز می نامند .ترکی خراسانی به نوعی حد واسط ترکی آذری و ترکمنی می باشد. و در بین ترکهای خراسان ترکیب نژادی گوناگون و تفاوتهای لهجه ای بسیار وجود دارد. ترکهای خراسان به نوعی مشتقی شده از طوایف ترکمن، اوزبک،مینگی و مغولی می باشند. ترکی سلجوقی نیز در بین جمعیت بسیار اندکی در خراسان و برخی مناطق کرمان رایج می باشد لهجه ایاز ترکی نیزکه تیموری نامیده می شود در بخشهایی از خراسان و مازندران و گلستان رایج است. در بین ترکهای خراسان هر دو مذهب شیعه و سنی رایج می باشد.

تركي قزاقي

این لهجه از زبان ترکی در تقسیم بندی ترکی جزوگروه شمال شرق(آلتای) جای دارد. جمعیت ترکان قزاقی در ایران کمتر از پنج هزار نفر بر آورده می شودکه در چند روستای نزدیک گرگان پراکندگی دارند.

ترکی خلج

این لهجه از زبان ترکی که منحصر به کشور ایران می باشد توجه دانشمندان ترک شناش جهان را به خود جلب کرده است. طبق بر آوردی که در سال 2000 میلادی صورت گرفته حدود 50 هزار نفر ترک خلج در شمالشرق شهر اراک در استان مرکزی و نیز پراکندگی اندکی در برخی مناطق استان قم دارند.

ترکی خلجی شباهت بسیار به ترکی آذری دارد لیکن کلمات ترکی باستان بصورت انحصاری در این لهجه بوفور یافت می شود و در حقیقت این لهجه از ترکی را تبدیل به پلی برای محققان ترکی باستان برای نیل به ترکی مادر کرده است. طبق نظریه نوع بندی بر اساس شیوه مکتوب، ترکی به سه دوره تقسیم می شود:

1- ترکی باستان: شامل زبان گوی ترک،اویغوری وقرقيزي باستان
2- ترکی میانه دارای سه شاخه زیر:
الف- دوره تثبیت زبان ادبی ترکی اویغوری و پیرایش متون مانوی و بودائی
ب- دوره زبان ادبی ترکی چاغاتای
پ- دوره زبان ادبی ترکی اوغوزی و قبچاقی
3- ترکی نوین، شامل همه زبان های ترکی معاصر .

در حقیقت دانشمندان ترک شناس قبل از معطوف شدن به وجود لهجه ترکی خلجی در ایران ناچار بودند برای تحقیق در دوره های ترکی باستان و میانه به کتب مکتوب و سنگ نوشته ها و اسناد تاریخی استناد نمایند ولی لهجه ترکی خلجی به عنوان شاهدی زنده در مقابل دانشمندان قرار گرفت.

البته ترکی باستان یک زبان مرده همانند زبان اوستایی نیست زیرا که ترکی معاصر ادامه منطقی همان شیوه است. در حاليكه اكثر زبانهاي مرده مثل اوستايي نه از زبان ديگر ريشه گرفته آند و نه در زبان ديگري اداوه يافته‌اند.

ترکان قشقایی

طبق سر شماری سال 1375 ، حدود یک و نیم میلیون نفر ترک قشقایی در ایران ساکن هستند. ترکان قشقایی غالبا در جنوبغربی ایران استان فارس ، جنوب استان کهکلویه و بویراحمد و خصوصاً شهرهای شیراز گچساران و فیروز آباد زندگی می کنند. ترکی قشقایی کاملاشبیه ترکی آذری می باشد و از این رو برخی از ترکشناسان قشقائیها را جزو ترکان آذری تقسیم بندی می کنند. و ترکی قشقایی ترکی آذری نیز نامیده می شود.

ترکی آذری

طبق آمار سال 1375 حدود 25 میلیون نفر ترک آذری در کشور ایران زندگی می کنند. ایران اولین کشور از نظر ترکهای آذری می باشد و غیر از ایران ترک‌های آذری در کشور های گرجستان،جمهوری آذربایجان(هفت میلیون نفر)ترکیه(حدود ششصد هزار نفر) عراق(به دلیل سیاستهای تبعیض نژادی آمار دقیق ترکهای آذری عراق معلوم نیست ولی حدود یک میلیون ترک آذری در مناطق کرکوک و اربیل) سوریه ( حدود سی هزار نفر) و نیز تخمین زده می‌شودحدود سه میلیون ترک آذری مهاجر در کشورهای دیگر جهان از جمله کانادا، آمریکا،سوئد،استرالیاو... زندگی می کنند.

در ایران از شهر قزوین به سمت شمالغرب کشور که حرکت می کنیم زبان ترکی آذری، زبان رایج و مرسوم مردم می باشد که خود زبانشان را ترکی می‌نامند

و به اشتباه لهجه ترکی آذری گاه زبان آذری نیز نامیده می شود.ترکی آذری در استانهای آذربایجان شرقی و غربی، اردبیل، زنجان، قزوین و همدان بصورت عام و در برخی مناطق استانهای کردستان،گیلان،تهران،و مرکزی رواج دارد.

ترکی آذری به نوبه خود در شهرها و طوایف مختلف گرامر و لهجه خاصی دارا است . عمده زیر شاخه های لهجه ترکی آذری در ایران بر اساس.

قومی عبارتند از: تبریزی ،کاراپاپاخ ،افشاری ، شاهسون ، مقدم ،بهارلو ، نفر ،کاراگوزلو ، پیشگچی ، بایات ،قاجار و قره داغی. زبان ادبی ترکی آذری در بین ترکهای آذری ایران برگرفته از لهجه تبریز که زیباترین و ملایمترین گویش را دارا می باشد.

همانگونه که اشاره شد ترکی آذری جزو گروه جنوب غرب یعنی گروه اوغوز می باشد

که این نوع ترکی با لهجه های مختلف خود از منطقه غرب دریاچه خزر شروع و تا شبه جزیره بالکان در اروپا گسترده است. به همین خاطر یک ترک تبریزی خیلی راحت و بدون مشکل می تواند با یک ترک زبان ساکن شهرموستار در کشور بوسنی و هرز گوین به زبان مادری خودهم صحبت شود در حالیکه همین فرد با یک ترکمن مثلا از شهر گنبد کاووس در رساندن و فهم کلام به زیان مادری دچار مشکل خواهد شد.

در منطقه آذربایجان غیر از ترکی زبانهای کردی،آشوری،ارمنی و گیلکی نیز رایج هستند که هیچ قرابتی با ترکی نداشته و متعلق به زبانهای هندی اروپایی می باشند. همچنین جمعیت اندکی نیز تات زبان در مناطقی از قزوین و سه ـ چهار روستای کم جمعیت آذربایجان شرقی زندگی می کنند که بر خلاف تصور این زبان هم هیچ تعلقی به زبان ترکی ندارد و احتمالا تاتی زبانی وابسته به گروه زبانهای باستانی فارسی باشد که آن هم در حال فراموشی و نابودی می باشد.

غیر از ویژگیهای زبانی از وجه تمایزات ترکان آذری با سایر ترکها شیعه بودن ترکهای آذری می‌باشد.

در بین اقوام ترک ایران، ترکی آذری از غنای بالاتری در زمینه های فرهنگ ، ادبیات، موسیقی و تاریخ بر خوردار است.

سرزمین اصلی ترکان آسیای مرکزی بود و طوائف و قبایلی از ترکان مهاجرت کرده و تمدنهای اولیه نظیرسومریان و هیتیت ها را بنیان نهادند.

1800 سال پیش از میلاد امپراطوری هیتی در بین النهرین ، آناتولی،آذربایجان تاسیس شد. البته حدود 3000 سال پیش از میلاد مسیح،نخستین آ ثار ادبیات ترکی در شهر سومری«اوروق» ایجاد شده است.

نخستین نگارندگان آثار مکتوب ترکی بانی‌هائی نوک تراشیده بر روی الواح گلی پخته می نگاشتند. در سده بیستم پیش از میلاد ، اکدیان فرهنگ سومری را اخذ و با جهان بینی فلسفی خاص آنرا جاودان ساختند.

در همین روزگار در غرب دریای خزر ترکان آسی یا آذی توانستند بر اقوام و قبایل دیگر چیره شده و بدنه حکومتی منسجمی با نام آذر تشکیل دهند.

کلمه «آذر » از دو هجا تشکیل شده است. هجای نخست، نام قبیله و هجای دوم یعنی«ار» معنای مرد ، جوانمرد و والا می دهد که می توان در فارسی ((آذی مرد)) ترجمه کرد.

اجداد و نیاکان ترکان آذری ،این نام را بر روی کوه و رود و پهنه و گستره تحت حکومت خود دادند و رودی که در قلب سر زمین‌شان جاری بود را « ار آذ» نامیدند که این نام هم اکنون نیز باقیست و در فارسی به آن رود «ارس» گفته می شود و سرزمینشان را آذربایجان نام نهادند.

ترکی آذری زبان کوتاه صائت التصاقی موزون و دارای قوانین آوایی موزیکال ذاتی است. تركي آذري مثل زبان ترکی دارای 9 حرف صدادار بوده و حرکه‌ها به دو نوع ثقیل و خفیف تقسیم می شوند و این ناشی از ویژگی«قانون هما هنگی آوایی»در آن است این زبان را همیشه در ایران «ترکی»نامیده اند و در متون کلاسیک اسلامی نوشته شده به فارسی یا عربی و ترکی نظیرhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28242%29.gifوان لغات الترک،الادراک للسان الاتراک،صوره الارض،المسالک و الممالک، مروج الذهب،حدود العالم،نزهه القلوب،نامه دانشوران و غیره گاه آن را آذریه، آذرید،آذی،آسی،آزی و آذری نیز نامیده اند.

میراث ادبی ترکی در ایران مدیون مردم آذربایجان می باشد که توانستند ارزشمندترین متون فرهنگی بشریت را پدید آورند.

به برخی از این آ ثار ارزشمند که جزو میراث مانا و ادبی ادب ترکی ایرانی محسوب می شوند می توان به کوتاهی چنین اشاره کرد.

1- قوتادغوبیلیغ:یا((سعادت نامه)) که از سوی ((یوسف اولو خاص حاجب)) در سال 448 ه.ق در 6645بیت به نظم در آمده است. این مثنوی در بحر متقارب مثمن مقصور و به ترکی سره سروده شده است و در سر تا سر آن فقط 85 لغت عربی با مفاهیم دینی و عرفانی به کار رفته است. این اثر سر مشق تالیف بسیاری از ((شاه نامه‌ها))،((پند نامه))ها و((سـیاسـت نامه)) های ترکی و فارسی بوده است از این اثر تاکون سه نسخه خطی به دست آمده که کهنترین آن مربوط به سال 818 م است.

2- کتاب دده قور قود: دارای دوازده حماسه منظوم منثور که نسخه خطی به دست آمده از آن، در سال446 ه.ق استنساخ شده است. جنگهای توصیف شده در ((کتاب دده قور قود)) خیر خواهانه و برای گسترش فضیلت و تقواست هم از این روی است که این جنگها را ((حماسه))می نامیم. در این کتاب از برخورد انسان با موجودات ماورائی و نقش و عظمت جایگاه زن در بین اقوام ترک و از عشق پاک مثالهاي حيرت‌انگيزي مي‌توان يافت که الهام بخش نویسندگان بزرگی چون هومر برای خلق((اودیسه)) و ... بوده است.

از نکات جالب توجه اینکه بین ترکی آذری با ترکی كشور ترکیه تا قبل از قرن پانزدهم میلادی تفاوت چندانی محسوس نیست و پس از آن با فتح شهر استانبول ترکی در غرب ترکیه شامل تغییرات و ملایمت گردیده و لهجه ترکی استانبولی را از ترکی آذری متمایز می سازد.

در ترکی آذری ترکان ایران کلمات فارسی و عربی رسوخ بیشتری داشته و برخی قواعد زبانی را تحت تاثیر خود قرار داده است چنانچه هر چه به مناطق فارس نشین نزدیک می شویم ابن امر نمود بیشتری می یابد.

نتیجه گیری

ایران کشوری چند قومیتی و چند زبانه می باشد. شاید زبان بیشتر از آن که منعکس کننده فرا گردهای فرهنگی باشد در واقع قالب دهنده این فراگرد است.

ادوارد سایپر یکی از نخستین زبانشناسانی بود که استدلال می کند.

نظر ما درباره واقعیت، نسخه خلاصه شده‌ای از جهان است که زبان آنرا ویرایش کرده است.جهان واقعی تا حد زیادی بر پایه عادتهای هر گروهی نا آگاهانه بنا شده است . هر زبانی یک فرهنگ خاص را منعکس و تقویت می کند و حتی می توان گفت که آن فرهنگ را قالب ریزی می کند. اگر زبان یک قومی جایش را به زبان یک قوم دیگر دهد ،فرهنگ آن قوم نیز جایش را به فرهنگ قوم دیگر میدهد.

پس زبان چیزی بیشتر از صرف نماد فرهنگ یک گروه است. زبان هویت گروهی را تقویت می کند و شیوه های اندیشیدن و رفتار ویژه یک گروه را تحکیم میکند.

تکثر قومی و زبانی با راهبری صحیح می تواند مایه اعتلا و پیشرفت کشور ایران را فراهم سازد و جزو افتخارات ارزشمند کشور اسلامی ما را به عنوان نمونه در جهان فراهم سازد.

در یک جامعه چند قومیتی که توسط اصول برابر هدایت می شود، گروههای قومی تبدیل به گروههای ذینفع می شوند که نسبت به یک نظام سـیاسـی و اجتماعی مشترک و واحد وفادار بوده و فعالانه در آن مشارکت می جویند.

فهرست منابع و ماخذ




سیری در تاریخ زبان و لهجه های ترکی نوشته دکتر جواد هیئت 1368 نشر نو
انسان شناسی فرهنگی. نویسندگان بیتس،دانیل و فرد پلدگ،ترجمه محسن ثلانی،1382 انتشارات علمی چاپ دوم
مجله مطالعات راهبردی. مقاله سیـاسـت قومی، نوشته مارتین مارجر.
یادمانهای ترکی باستان. نوشته دکتر حسین محمد زاده صدیق.1380 نشر تاریخی
تاریخ مردم اورارتو و کشف چند سنگ بنشه به خط اورارتو در آذربایجان نوشته جواد مشکور.1345 تهران. انجمن آثار ملی.
زبانهای مهم جهان. نوشته میشل مالرب ترجمه عفت ملا نظر.1382 شرکت انتشارات علمی و فرهنگی تهران
ماهیت زبان. نوشته علی حسین زاده ( داشقین).انتشارات اختر تبریز

ishildaq
9th October 2012, 04:04 PM
یکی از معضلات فکری و اجتماعی جوانان و حتی جامعه دانشگاهی آذربایجان ، ترس و ابا از ترک نامیدن خود است چرا که در دوران حکومت پهلوی که آثار آن هنوز هم باقی است ناجوانمردانه ترین ضربه ها بر شخصیت ترکان ایران وارد آمد. در طول حکومت 53 ساله رضا خان و فرزند او ترکان ایرانی از هر نوع توهین و تحقیری در امان نبودن و امروزه هم گویی کلمه ترک کابوسی است که بر سینه جوانان آذربایجان و جوانان ترک دیگر نقاط کشور سنگینی می کند . و چنان شد که جوان تبریزی ، ارومیه ای ، زنجانی ، اردبیلی و... با دو نوع هویت ، تحقیر شده ترکی و افتخار آمیز آذری روبرو شود . ترکی صحبت می کرد ولی خود را آذری می نامید . وقتی از او می پرسیدی ترک هستی یا آذری می گفت آذری ،وقتی می پرسیدی آذری یعنی چه و منظور از آذری چیست چیزی برای گفت نداشت . ولی وقتی همین آذری پای از وطن بیرون می گذاشت ایرانی بودن خود را انکار می کرد و خود را ترک اصیل معرفی می کرد آن هم نه از نوع ایرانی ؟؟

ترک ستیزی از زمان سقوط حکومت قاجار آغاز شد و توسط روشنفکران نژاد پرستی چون محمود افشار (بنیانگذار بنیاد افشار) و احمد کسروی (کسی که تئوری زبان آذری را تقدیم رضا خان کرد ) به اجرا درآمد که همگی ار مواجب بگیران حکومت پهلوی بودن. تئوری کسروی بر این اساس بود ، چون اهالی چهار روستا در اطراف مرند و قره داغ ترک نیستن دلیلی شد بر اینکه ساکنان اصلی و بومی آذربایجان ترک نیستند . ولی حتی اهالی آن روستا هم به زبان تاتی و تالشی تکلم می کردند ولی کسروی با اصرار همه آنها را آذری نامید . نکته جالب اینجاست که اگر فرضیه کسروی را به تمام ایران تعمیم دهیم به این نتیجه می رسیم که نود درصد ایران ترک هست چون کمتر استانی وجود دارد که در آن یک روستای ترک نباشد .

کسروی در رساله 56 سفحه خود که در زمان رضاخان منتشر کرد . در آن نقل کرد که از این زبان غیر ترکی مردم آذربایجان (آذری) در تاریخ هیچگونه آثار و نشانه های ادبی و مکتوب هر چند بسیار اندک دیده و یا شنیده نشده است. بر این اساس پروژه های کوتاه مدت وبلند مدت با هزینه های سرسام آور به راه افتاد و زبان سازی و هویت تراشی برای ایرانیان غیر فارس رونق گرفت و دشمنی و تبلیغات علیه زبانهای غیر فارس بخصوص ترک در اولویت این برنامه ها بود . نام های بومی و ترکی شهرها ، روستاها ، رودها و کوههای آذربایجان با نام های ساختگی فارسی عوض گردید مثل ارومیه به رضائیه ، سلماس به شاهپور ، صائین قلعه به شاهیندژ ، قره داغ به ارسباران ، آجی چای به تلخه رود ، قره چمن ، سیاه چمن و مثالهای بسیار دیگر ... از آنجا که برگردانندگان این نام ها اطلاعات و معلومات درستی از فرهنگ زیبای ترک نداشتند نمی دانستند در ترکی «قره» علاوه بر سیاه معنی بزرگ و بلند و والامقام را هم می دهد. مثل قره باغ یعنی باغ بزرگ و قره چمن یعنی چمن وسیع و قره بولاق یعنی چشمه بزرگ ، قره را فقط به مفهوم سیاه به کار برند و اسم روستای قره چمن تبریز را چمن سیاه نامیدند و دنیای را به خود خندانند و ندانستند هیچ جای دنیا چمن سیاه پیدا نمی شود .

بعضی از کسرویستهای افراطی حتی پا را از دیدگاههای احمد کسروی نیز فراتر گذاشته اند و به اصطلاح تحمیل زیان ترکی بر مردم آذربایجان را به مغولان نسبت داده اند این افراطیون حتی نمی دانند و یا خود را به نادانی زده اند که زبان مغولی چیزیست متفاوت از زبان ترکی ، و اگر میخواستند زبان خود را بر مردم ایران و آذربایجان تحمیل کنند چرا زبا مغولی خود را تحمیل نکردند و زبان ترکی را تحمیل کردند از آن گذشته مغولان فقط کنترل آذربایجان را درست نداشتند بلکه از چین تا عراق در دست آنها بود و اگر در پی تحمیل زبان ترکی بودن چرا هموطنانفارس ما ترک نکرند !!!

و با همه این حرفها این در حالی است که ترکان همیشه در طول تاریخ به رشد و گسترش زبان فارسی کمک کرده اند و در هیچ کجا نمیتوان مدرکی را پیدا کرد که ترکان بر علیه و برای از بین بردن این زبان کاری انجام دادند . زبان ترکی زبانیست زیبا با قدمت هفت هزار ساله و سومین زبان زنده و با قاعده دنیا (به نقل از مجله پیام یونسکو) و حق رسمی و سرتاسری شدن در ایران به عنوان دومین زبان رسمی کشور در کنار زبان فارسی دارد .

منبع قسمتی از مقاله : زبان ترکی و موقیعیت کنونی و گذشته آن در ایران نوشته : حسن راشدی

ishildaq
9th October 2012, 04:07 PM
عنوان: پشت کردن به زبان مادری کمتر از پشت کردن به مادر نیست


http://www.kurmanj.ir/picture/honare/madare.jpg
مادر عزیز است و زبان مادري پاره اي از بودن مادر است. يكي از متفكران غربي چه زيبا گفته است: «پشت كردن به زبان مادري كمتر از پشت كردن به مادر نيست». زبان مادري همزاد بشر است. در اين زبان زلالي صداي مادر، مهر مادري، آرزوها و روياها، عشق ها و تلخ كامي هاي روزگار در هم گره خورده است. زبان مادري يادگار لالايي و گهواره جنباني و قصه گويي هاي بلند نيمه شب مادر است. يادآور كودكي، يادآور روزهاي رفته، روزهاي فراموش ناشدني لبخند پر مهر مادر. غربت زبان مادري در ايران رنجي روح آزار است. زبان مادري بخشي از هويت ماست، انكار زبان مادري پنهان نمودن بخشي از هستي انسان است و اين كتمان خويش و هويت خود باعث بروز نوعي بحران هويت، تضاد و تعارض دروني در وجود فرد خواهد شد. گريز از زبان مادري همچون نشستن بر قايق سرگردان در دريايي توفاني است كه بي هيچ هدفي از ساحل فاصله گرفته است.
زبان مادري يا زبان اول امروزه سخت و مورد توجه قرار گرفته است. يونسكو روز دوم اسفند (٢١ فوريه) را روز جهاني زبان مادري نام گذاري كرده است. مديركل يونسكو در پيامي به مناسبت اين روز پيشنهاد كرده، زبان هاي مادري بايد از همان ابتدايي ترين سن در نظام هاي آموزشي مورد عنايت قرار گيرد.
كشور عزيز ما ايران كه خاستگاه اقوام و فرهنگ هاي متعددي است از ديرباز خانه اي پرطراوت براي همه اقوام بوده است و در كشور ما زبان بيش از نيمي از مردم ايران زباني غير از فارسي است و اين سبب انباشت مطالبات معقول قوميت ها گرديده است. قوميت هاي ايران سخت به دنبال تحقق اصل ١٥ قانون اساسي هستند و برآورده شدن اين اصل زيربناي حفظ زبان مادري است.
توجه نكردن به اين اصل سبب بي اعتمادي مردم نوار مرزي كه داراي تعلقات خاص زباني، فرهنگي و نژادي در آن سوي مرزها هستند شده است و از طرفي سبب روي آوري به فرهنگ هاي بيگانه و از خودگريز شده است. بايد بپذيريم كه تنوع زباني و فرهنگي در نهايت با روري و غناي فرهنگ ملي ماست چيزي كه بيشتر كشورهاي جهان آن را پذيرفته اند و آموزش به زبان مادري را در كنار زبان ملي، تكيه گاهي براي عمق بخشيدن به آموخته هاي فراگيران مي دانند. در كشور دانمارك شهرداري ها بايد كلاس هاي تدريس زبان مادري را علاوه بر دانش آموزان اهل كشورهاي اتحاديه اروپا براي شاگردان اهل كشورهاي ديگر نيز ترتيب دهند. در كشور سوئد نيز تدريس زبان مادري برطبق يك برنامه آموزشي معين كه از سوي اداره آموزش سوئد تعيين شده صورت مي گيرد. در هندوستان حدود ٨٠ زبان در پايه هاي مختلف تحصيلي به كار مي روند.
كشور چين يكي از موفق ترين كشورها در اين زمينه است و سنگاپور نمونه موفق ديگري است كه با داشتن ٤ زبان رسمي در ميان گروه هاي فرهنگي، با هيچ مشكلي روبه رو نيست. بلژيك يك كشور ٣ زبانه است و سوئيس با ٤ زبان رسمي موفقيت هاي بيشتري داشته است. در اروپا فقط ايسلند و پرتغال كشورهاي تك زبانه هستند. روي آوري به حفظ و آموزش به زبان مادري نه تنها باعث حفظ هويت فرد مي شود بلكه كودكان چند زبانه در مقايسه با همسالان خود از موقعيت علمي بهتري نيز برخوردار بوده اند. آزمايشي كه چندي قبل در انگلستان برروي مغز افراد ٢ زبانه صورت گرفت نشان داد كه افراد ٢ زبانه از قواي مغزي بيشتري نسبت به افراد تك زبانه برخوردارند. اين مسئله به خصوص در افرادي كه زبان دوم را در كودكي آموخته بودند چشمگير بوده است.
از نظر روان شناسي آموزش به زبان مادري سبب درك بهتر مطلب مي شود و پيشرفت شناختي دانش آموز را تحت تاثير قرار مي دهد. دانشمندان در پي مطالعات تازه نتيجه گيري كرده اند كه آموختن ساير زبان ها ماده خاكستري مغز را كه مسئول پردازش اطلاعات است تقويت مي كند. درست همان گونه كه ورزش عضلات را تقويت مي كند. مطالعات انجام شده در مكزيك نشان مي دهد كه ٢زبانگي سبب افزايش پيشرفت تحصيلي دانش آموزان مي گردد. در اين مطالعه ١٩٥٢ دانش آموز مكزيكي و ١١٣١ دانش آموز آسيايي پايه سوم راهنمايي مورد بررسي قرار گرفتند.
نتايج نشان داد كه زبان محاوره اي خانواده بيشترين ارتباط را با عملكرد تحصيلي دانش آموزان مكزيكي داشت. امروزه بسياري از والدين با وجود داشتن زباني غيرفارسي در محيط خانواده، فرزندان را تك زبانه مي آورند و توجيه شان تقويت زبان فارسي آن ها و پيشرفت تحصيلي فرزندان شان است در حالي كه او را به درخت تك ريشه اي بدل كرده اند كه با هر تندبادي بر بي هويتي خويش خواهد لرزيد.
آموزش به زبان مادري نيز كه تاكنون در آموزش و پرورش مورد غفلت مسئولان قرار گرفته است ضرورتي غيرقابل انكار است كه بايد دولتمردان در چارچوب قانون اساسي حقوق قوميت ها را محترم بشمارند تا فرزندان آنان نيز ايران را خانه خود بدانند و با حفظ زبان مادري و آموزش به اين زبان در كنار زبان ملي، عشق و دلدادگي به مادر و عطوفت هاي شيرين او را هجي كنند و احساس بيگانگي ميان فرزند و والدين كمتر شود كه در اين ميان نهادهاي فرهنگي خصوصا نشريات و صدا و سيما مي توانند در حفظ و گسترش و تعميق زبان مادري و ايجاد بستر مناسب براي آموزش به زبان مادري موثر باشند.
منبع (http://www.hiva50.blogfa.com/post-9.aspx)

ishildaq
9th October 2012, 04:09 PM
برگی از خاطرات یک کودک غمگین تورک

بچه که بودم توی خانه‌ مان به زبان تورکی حرف می‌زدیم(الآن هم).
برای اینکه خانه‌یمان در آذربایجان بود و همه می‌دانند که آذربایجانی‌ها تورک هستند و همه با هم تورکی حرف می‌زنند. ولی زبان تلویزیون و برنامه کودک فارسی بود. تماشای تلویزیون خیلی برای من سخت بود چون اصلا نمی‌فهمیدم که چه می‌گویند!
حتی یادم است با اینکه فیلم «طوفان» را خیلی دوست داشتم و با علاقه به آن نگاه می‌کردم فقط از کارهایی که توی فیلم انجام می‌دادند موضوع را حدس می‌زدم و بیشتر سعی می‌کردم کارتون پلنگ صورتی و یا موش و گربه را ببینم چون آنها حرف نمی‌زدند و من راحتتر می‌فهمیدم. برای همین حدس می زدم که تورک بودن خوب نیست و فکر می‌کردم باید یکی دو مرتبه بالاتر باشی تا بتوانی بفهمی که آنها چه چیزی می‌گویند!
در آن دنیای پاک کودکی ، وقتی یک بچه‌ای از تهران به خانه یا محله ما می‌آمد پیش آن بچه‌ خجالت می‌کشیدیم چون آنها می فهمیدند که تلویزیون چه می‌گوید و ما نمی فهمیدیم و می شدیم نفهم و بیلمز! برای همین تمایل به یاد گیری فارسی داشتیم.
تا هفت سالگی فارسی نمی‌دانستم، فقط یک سری فعل مثل بیا، برو، بشین و ...تا اینکه: به مدرسه رفتم. در مدرسه باید فارسی یاد می‌گرفتم و من خوشحال بودم که فارسی یاد می‌گیرم و دیگر پیش بچه‌های تهرانی خجالت نمی‌کشم و همچنین می‌فهمم تلویزیون چه می‌گوید!
ولی بیشتر تمایل داشتم ریاضی بخوانم چون زیاد کاری به زبان نداشت و این چنین دورة ابتدایی را به پایان رساندم.
وقتی وارد دورة راهنمایی شدم، معلمهایمان انتظار داشتند که ما فارسی حرف بزنیم تا بعد دچار مشکل نشویم(و ما خجالت می‌کشیدیم فارسی حرف بزنیم برای اینکه لهجه داشتیم) تا جائیکه حتی من در دورة راهنمایی یک معلم فارس زبان داشتم که در کلاس درس یک قلک گذاشته بود و هر کی تورکی حرف می‌زد باید برای یک کلمه‌اش یک تومان به قلک می‌انداخت.(نمی‌دانم این پولها را چکار می‌کردند!).
با این ترتیب کم‌کم برای کلاس گذاشتن فارسی حرف می‌زدیم.
«آنا»ی من اصلاً فارسی نمی‌دانست، وقتی فیلمی از تلویزیون نشان می‌داد از ما می‌خواست که برایش ترجمه کنیم و ما هم با هزار ناز و عشوه که مثلاً فارسی می‌دانیم، دست و پا شکسته برایش ترجمه می‌کردیم و افتخار می‌کردیم که فارسی می‌دانیم. دورة راهنمایی را هم اینچنین به پایان رساندم.
وارد دبیرستان شدم، دیگر باید کنفرانس در کلاس ارائه می‌دادیم و من همیشه کنفرانس‌هایم را به تورکی می‌دادم چون فکر می‌کردم که به تورکی بهتر می‌توانم به بچه‌ها تفهیم کنم و آنها نیز کنفرانس دادن مرا دوست داشتند چون آنها هم بهتر می‌فهمیدند و کم‌کم برای من سوال شد: چرا محصلها نباید درسهایشان را تورکی یاد بگیرند و معلمهاتورکی یاد بدهند؟
یک روز روی میز یکی از همکلاسی‌هایم نوشته شده بود «همیشه در قلب منی مادر» و همکلاسی‌ام آن جمله را پاک کرد و به جای آن نوشت: «هر زامان منیم اوره‌گیمده سن آنا» من وقتی این جمله را خواندم دیدم که چقدر با آن یکی جمله فرق دارد!
چقدر این جمله برایم دلچسب بود !
وقتی بچه‌های فارس می‌خواستند جوک بگویند اولش می‌گفتند: یه روز یک تورکه و...
همچنین تویه کتابهای درسی تورکها فقط غلام و چوپان و یا وحشی و آدم کش معرفی می شدند.
با خودم گفتم چرا تورک فقط بد است و فارس فقط خوب ؟! و کم‌کم دغدغه‌های ذهنی‌ام نسبت به تورک بودن شروع شد.
حدس می‌زدم که یک چیزهایی باید باشد ولی اصلا نمی‌دانستم موضوع چیست؟!
یک روز نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد، برادر بزرگم که دانشجو بود خیلی خیلی غمگین بود. خواهرم از او پرسید آخر درد تو چیست؟ او گفت که همکلاسی تورکش را بخاطر دفاع از دردهای ملت تورک آذربایجان زندانی کرده اند!
با اینکه آن موقع نمی‌فهمیدم برادرم چه می‌گوید ولی این حرف همیشه در ذهن من بود که: آخر درد تورک و آذربایجان داشتن یعنی چی ؟!
تا اینکه دانشگاه قبول شدم و خودم با تمام وجودم درک کردم که درد تورک و آذربایجانی بودن چیست؟!
یکی از دردهای من تورک این است که من الآن 23 سال دارم و هنوز نمی‌توانم بدون غلط خاطره‌ام را تورکی بنویسم!
درست است خواستن توانستن است ولی در مدارس فارسها 12 سال تمام عمر مرا به خاطر یک سری افکار پلید و شوونیستی حرام کرده‌اند که هیچ وقت از این حقم نمی‌گذرم و نیز حق‌هائیکه هنوز دارد پایمال می‌شود!
از این حقم نمی‌گذرم که باعث شدند من بعنوان یک کودک صادق در دنیای پاک کودکی به اصل و نسب و حیثیت و غرور و تاریخ و زبان پاک مادری‌ام که با شیر مقدس آنآی عزیز تورکم عجین وجودم شده شک کنم.
الان شوونیستها کارخانه فارس سازی خود را در مهد کودکها دایر کرده اند. حداقل خوش بحال من که تا هفت سالگی در بین خانواده تورک زندگی کردم و آنها به من فرصت دادند تا تورکی یاد بگیرم.اما فاشیستها در حال حاضر این حق را به کودکان امروز تورک هم نمی دهند!
از این حقم نمی‌گذرم که من در دوران کودکی‌ام یک برنامه هم از تلویزیون به زبان مادری‌ام ندیده‌ام و اما هزاران بار از زبان فارسهای مودب کلمه ترک خر را شنیدم...
جهانیان بدانند که من با تمام توان حقم را تا آخرین ذره خواهم گرفت!

ishildaq
9th October 2012, 04:12 PM
لطفا فقط به اندازه زبان ۱۵ نفري مردم " آينو "در ژاپن
به زبان بيش از۳۰ ميليون ترك در ايران دل بسوزانيد!
حسن راشدي ۲۰ تير ۱۳۹۱







http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQ55bCr0gqI6hsLe0_DoFNXcPagVJRlD sFsjAcFUtq8VKkn8uWIxS5gIhJV (http://www.google.com/imgres?imgurl=http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1391/4/18/171803_859.jpg&imgrefurl=http://www.tabnak.ir/fa/news/256479/%25D8%25A7%25D9%2582%25D9%2588%25D8%25A7%25D9%2585-%25D8%25A7%25D9%258A%25D8%25B1%25D8%25A7%25D9%2586 %25DB%258C-%25D8%25A2%25D9%258A%25D9%2586%25D9%2588-%25D8%25AF%25D8%25B1-%25DA%2598%25D8%25A7%25D9%25BE%25D9%2586-%25D8%25AA%25D8%25B5%25D8%25A7%25D9%2588%25DB%258C %25D8%25B1&usg=__vpyIOJU0fWZVQyIs_k5O33-U2JU=&h=546&w=466&sz=81&hl=fa&start=1&zoom=1&tbnid=MDnOI7q_RAsBrM:&tbnh=133&tbnw=114&ei=XET8T8-vHeGE6AHSuZXSBg&prev=/search%3Fq%3D%25D8%25A7%25D9%2582%25D9%2588%25D8%2 5A7%25D9%2585%2B%25D8%25A7%25D9%258A%25D8%25B1%25D 8%25A7%25D9%2586%25DB%258C%2B%25D8%25A2%25D9%258A% 25D9%2586%25D9%2588%2B%25D8%25AF%25D8%25B1%2B%25DA %2598%25D8%25A7%25D9%25BE%25D9%2586%26hl%3Dfa%26sa %3DX%26gbv%3D2%26tbm%3Disch%26prmd%3Divns&itbs=1)






سايت تابناك در تاريخ ۱۸ تير خبري را در سايت خود با عنوان " اقوام ايراني آينو در ژاپن " قرار داد و در مورد پيدايش زبان آينويي در شمال ژاپن و ايراني ( البته يعني فارسي) ناميدن زبان اين قوم كه فقط ۱۵ نفر به اين زبان صحبت مي كنند از اعمال تبعيض دولت ژاپن نسبت به اين قوم و زبان مردم آن انتقاد كرد و براي نجات اين زبان ۱۵ نفري چاره انديشي كرد .

مسئولين اين سايت از تمام ايران دوستان خواستند كه " جهت نجات اين زبان و نجات اين قوم از تبعيض دولت ژاپن هر اقدامي كه ميدانند انجام دهند." (1)

ايكاش سايت تابناك و همكشوريهاي فارس زباني كه مثل مسئولين سايت تابناك مي انديشند ، به اندازه زبان ۱۵ نفري مردم " آينو " در ژاپن ، به زبان بيش از ۳۰ ميليون ترك در ايران دل مي سوزاندند و آن چيزي كه براي زبان و مردم ۱۵ نفري آينو مي خواستند براي زبان و مردم سي و چند ميليوني تركان داخل ايران هم مي خواستند !

شايد خالي از لطف نباشد ياد آوري كنيم كه همين دو ماه و اندي پيش و در دهم ارديبهشت ماه بود كه در حاشيه برنامه " نود " كودك ۶-۷ ساله آذربايجاني طرفدار تيم " تراختور " وقتي با زبان كودكانه خود شعر " ديليم اؤلسه من ده اؤللم …. منيم ديليم اؤلن دئييل …. باشقا ديله دؤنن دئييل " ( اگر زبان من بميرد منهم مي ميرم …. زبان من هرگز نمي ميرد ….و تبديل به زبان ديگر نمي شود ) را با احساس كودكانه خود خواند و اين شعر از برنامه نود پخش شد ، فرداي ْآن روز سايت تابناك چنان بر آشفت كه بر اثر همين بر اشفتگي ، مقاله اي را در سايت خود گذاشت و شعر اين كودك خرد سال آذربايجاني را " شعر تند ضد ايراني و عليه تماميت ارضي " ارزيابي كرد ! (۲)

بر همين اساس و به دنبال اين قضيه و بنا به خبرهاي منتشر شده ، ضرغامي مدير عامل صدا و سيما هم جهت اداي توضيحات در اين زمينه به مجلس فرا خوانده شد !

جاي تعجب اينجاست كه شعر اين كودك خردسال كه جز مفهوم دوست داشتن زبان مادري ، چيز ديگري را معني نمي دهد از نظر گردانندگان سايت تابناك و احتمالا نمايندگاني كه آقاي ضرغامي را به مجلس احضار كرده اند ، " ضد ايراني و عليه تماميت ارضي " تلقي شده است !

گويا در ايران نه تنها اصل ۱۵ قانون اساسي كه كمترين حقوق فرهنگي غير فارس زبانان ايران در تدريس و تحصيل به زبان خود در مدارس در آن قيد شده اجرا شدني نيست حتي به زعم عده اي كه وزنه اي هم در كشور به حساب مي آيند ، هيچ كسي و هيچ ملتي در ايران حق ندارد به زبان و فرهنگ خويش "عشق محاوره اي" هم بورزد و تنها زبان و فرهنگي كه مي توان به آن عشق ورزيد فارسي است وگر نه دوست داشتن و عشق ورزيدن به زبانها و فرهنگهاي غير فارسي و مادري ، مفهومش ضد ايراني بودن ، ضد تماميت ارضي و تجزيه طلبي و پانيسم است !!

در مقابل ، سايت تابناك از پيدا شدن ۱۵ نفري از قوم " آينو " در ژاپن كه در زبان آنها شماره ها شبيه فارسي و يا دري افغاني است ذوق زده شده و از اينكه احتمالا تعداد اين افراد به ۱۵۰ هزار نفر مي رسيده كه در كشورهاي روسيه و ژاپن زندگي مي كردند ولي " بسياري از والدين براي جلوگيري از تبعيض نژادي نسبت به فرزندانشان در ژاپن، هويت آينوي ايشان را (حتي از خودشان) پنهان مي‌كنند. " اظها ر ناراحتي و نگراني كرده و براي نجات زبان و قوم " آينو " از تبعيض دولت ژاپن كه در سال ۱۹۹۱ فقط ۱۵ نفر به اين زبان صحبت مي كردند از همه ايران دوستان كمك خواسته است !

براستي چقدر درد آور است كه تركاني كه اكثريت نسبي جمعيت ايران را تشكيل مي دهند و جمعيت آنها درايران بيش از سي ميليون نفر است ، دردشان شبيه " آينو "ها در ژاپن است و بسياري از خانواده هاي ساكن در تهران و ديگر شهرهاي فارس نشين بخاطر همان حسي كه والدين قوم ۱۵ نفري " آينو " دارند از صحبت كردن به زبان تركي خود و ياد دادن آن به فرزندانشان امتناع كرده ، تلاش مي كنند با فرزندانشان به فارسي صحبت كرده و تُرك بودن خود و يا حداقل فرزندانشان را پنهان كنند تا مورد تبعيض و تمسخر قرار نگيرند ! ‌اما در اين ميان تنها يك فرق اساسي موجود است ، و آن اينكه جمعيت آينوها زبانها در ژاپن ۱۵ نفر و كل آينو زبانهايي كه در ژاپن و روسيه و احتمالا چين زندگي مي كنند ولي ديگر به زبان آينويي صحبت نمي كنند و به زبان كشورهايي كه ساكن آن هستند تكلم مي كنند در كل ۱۵۰ هزار نفر تخمين زده مي شود كه در ميان خيل جمعيت بيش از يك ميليارد و شش صد ميليون نفري اين سه كشور حتي اقليت اندك هم به حساب نمي آيند ،‌ اما تركان ايران كه نزديك به نصف و يا حداقل دو پنجم از جمعيت ۷۵ ميليوني ايران را تشكيل مي دهند ،‌سرنوشتي شبيه سرنوشت " آينو " ها دارند!

براستي آنهايي كه درد ۱۵ نفر آينويي زبان ژاپن و يا ۱۵۰ هزار نفري آنها در سه كشور چين و روسيه و ژاپن را در آن دور دستها درك مي كنند و به دنبال چاره اين درد هستند هرگز درد بيش از ۳۰ ميليون نفري تركان كشور خودرا حس كرده و به فكر چاره جويي افتاده اند ؟!

آيا خواسته ما تركها جز اين است كه ما تركها هم مثل شما فارسها حق و حقوقي مثل شما و به نسبت جمعيتمان در ايران داريم كه حد اقل از زمان حاكميت اسلام به اين سو و در طول ۱۰۰۰ سال حاكميت مستمر اجدادمان بر اين كشور ، براي حفظ و حراست آن حتي با همزبانان خود هم به نبرد پرداخته ايم ؟

اگر ما تركها با جمعيت بيش از سي ميليوني خود بتوانيم مثل شما همكشوري هاي فارس زبان در مدارس و دانشگاهايمان به زبان تركي تحصيل كنيم ، تاريخ تحريف و تحقير شده نه ، تاريخ واقعي مان را نوشته و به شخصيتهاي تاريخي مان افتخار كرده ، متون آثار ادبي خود چون كتاب ديوان لغات التُرك ، كتاب پر ارزش و جهاني دده قورقود ، ديوان فضولي و ختايي ، واقف و " حيدر بابايه سلام " شهريار را در مدارس و دانشگاههايمان ياد گرفته بر حماسه كور اوغلو ، قوچاق نبي و زينب پاشا و ستارخان و باقرخان فيلمها ساخته ، در زمينه مطالعه و يادگيري علمي آثار موسيقي سنتي ، كلاسيك و مدرن خود در دانشگاه هايمان همت گماشته و غبار از سيماي آثار فولكلوريك و غني خود به همت محققين و دانشمندانمان برباييم ، به خلق آثار سينمايي و اجراي تئاتر به زبان غني و موسيقيايي تركي خود اقدام كرده به نمايش بگذاريم و به اين زبان اثار ادبي جديد و مدرن آفريده و به ملت خود و دنيا ارائه دهيم ، كارت عروسي ، مغازه و شركت و موسسه و سنگ قبر پدر و مادر و عزيزان خودرا مثل شما به زبان خود بنويسم و ترك بودن خودرا بخاطر تحقيرها و توهينها و صدها دليل ديگر پنهان نكنيم و مثل شما بر زبان و فرهنگمان افتخار كرده بر حماسه و حتي افسانه هاي خود بباليم و زبان شما همكشوريها را هم در مدارس و دانشگاههايمان نه به زور و فشار و تحميل بلكه از روي ميل و رغبت ، داوطلبانه و با اشتياق كامل در كنار زبان خود تحصييل كرده و شما هم زبان من همكشوريت را مثل من در مدارس و دانشگاههايت در كنار زبان خود ياد بگيري و وقتي بهم مي رسيم نه به عنوان ديدار ارباب و رعيت و يا حاكم و محكوم ، بلكه مثل دو دوست و برادر صميمي با حقوق مساوي و برابر در همه زمينه ها همديگر را در آغوش گرفته و به هر كدام از زبانهاي تركي و فارسي خواستيم باهم به گفتگو بنشينيم ، چه كسي از ماها جرئت مي كند شمارا پان فارسيست ، راسيست و نژادپرست خطاب كند و يا چه كسي از شماها مي تواند ما را پان توركيست و تجزيه طلب بنامد ؟

همكشوري فارس زبان ! من تا به حال در هيچكدام از تشكيلات و احزاب تركها چه در ايران و چه در كشورهاي ديگر نديدم تركها نامگذاري احزاب و تشكيلات خودرا با پيشوند "‌ پان " شروع كنند كه خود اين واژه و يا پيشوند ، نماينده افراط گري در هر آرمان و ايده است ؛ اما اين را در احزاب و تشكيلات همزبانان شما ديدم و مي بينم .

حزب " پان ايرانيسم " كه در اصل اهداف پان فارسيستي را دنبال مي كند يكي از اين احزاب افراطي است كه از دهه بيست و از زمان محمد رضا پهلوي تشكيل شده و بعد از انقلاب اسلامي هم همچنان فعال بوده و هست و نامه رهبر آن دكتر محسن پزشكپور نماينده مجلس شوراي ملي در زمان شاه را ، بعد از انقلاب به رئيس جمهور سابق سيد محمد خاتمي هم ديده ايم ، رهبران اين حزب اصلا اعتقادي به وجود غير فارس زبانان و حقوق آنها در ايران و نقشه ترسيمي خود به نام " ايران بزرگ " كه از قيرقيزستان ،‌ازبكستان ، تركمنستان و قسمتي از غرب كشور چين در آسياي ميانه گرفته تا افغانستان و قسمتي از پاكستان و ايران و قسمتي از عراق و سوريه تا كوههاي قفقاز شامل كشورهاي جمهوري آذربايجان ، ارمنستان ،گرجستان ،‌جمهوري خودمختار داغستان ( روسيه ) و قسمتي از استانهاي شرق تركيه ادامه دارد ، ندارند ؛ اما ما تركها كه حتي به اندازه ارمنيهاي ۱۵۰ هزار نفري ايران از حق تحصيل به زبان خود در مدارس و دانشگاهها هم بهره اي نداريم وقتي صحبت از حق تحصيل به زبان تركي به ميان مي آوريم به وسيله همين پان ايرانيستها و ديگر همزبانان شما به پان توركيسم متهم مي شويم !

نقشه " ايران بزرگ " ترسيم حزب "پان ايرانيسم "

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/a/a2/Greater_Iran.GIF (http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/a/a2/Greater_Iran.GIF)



به راستي تا به حال همزبانان شما گفته اند حقوق فرهنگي و تحصيل ما تركها به زبان خودمان در مدارس و دانشكاهايمان با جمعيت چند ده ميليوني در اين كشور چقدر است و بيشتر از آن خط قرمز شما همكشوريهاي فارس به حساب مي آيد و اگر پا روي اين خط قرمز بگذاريم مي توانيم پان توركيست و تجزيه طلب به حساب بيائيم ؟

ملتي كه حتي حق تحصيل در حد ابتدايي در كشور خود ندارد چطور مي تواند " پان توركيست " شود و همه تركهاي دنيا را متحد كند تا حقوق غير تركها را زير پا بگذارد ؟ ولي آنهايي كه خودرا صاحب بلامنازع كشور مي دانند و هيچ حقي هم از حقوقي كه خود از آن برخوردارند به ديگر ملل و اقوام داخل كشور قائل نيستند و فكر الحاق سرزمينهاي كشورهاي ديگر را هم در سر مي پرورانند مي توانند دموكرات ناميده شوند ؟

آيا بجاي اجراي تئوريهاي پوچ نژاد و زبان برتر در كشور و يا پيش گرفتن سياست نخ نما شده تحقير زبانها و فرهنگها و مستحيل كردن آنها در زبان و فرهنگ حاكم و تراشيدن نژاد و زبان ساختگي براي تركهاي ايران كه به تفرقه و دشمني و تضاد در جامعه منجر مي شود بهتر نيست حداقل به اندازه آن ۱۵ نفر آينويي زبانهاي ژاپن توجهي به زبانها و فرهنگهاي غير فارسي كشور شود و تا دير نشده با واقعيتها كنار آمده و حقوق همه ملل و اقوام در كشور به رسميت شناخته شده و بر اساس كثرت جمعيت ، غير فارسها هم مثل همكشوريهاي فارس زبان از تمام حقوق و مزاياي مادي ومعنوي كشور برخوردار شوند و حس نفرت و انزجار و حاكم و محكوم به دوستي و احترام متقابل تبديل شود ؟

ishildaq
9th October 2012, 04:13 PM
يازيلير آ.غ، اوخونير آذربايجان غربي!!!
يازيلير آ.ش، اوخونير آذربايجان شرقی!!!


هئچ بو گونه قدر فيكيرلشيب سيز كي نيه هر يئرده، خياواندا، اوخول دا، ايداره لر ده و .... يازيلير: آ.غ!!! يازيلير آ.ش!!!

حتما جنابلار بئله جواب وئريرلر كي چون غربي آذربايجان آدي باشقا بولگه لره گوره بير آز آرتيق دير، ايختيصار اوچون يازيلار آ.غ!!!

آما دوستلار غربي آذربايجان حرفلري چوخدي يا سيستان و بلوچستان؟؟؟ يا كهگيلويه و بوير احمد؟؟؟ بس نيه هئچ اونلارا دئميرلر س.ب يا ك.گ؟؟؟!!!

آخي نيه بو اويونو بيزيم باشيميزا آچيللار؟ آذربايجان آدي چوخ آغيرليق باشينيزا؟؟؟

حورمتلي ديلدلشلاريم گلين بو گوندن آ.غ و آ.ش سوزلريني اونوتاق.هيچ يئرده يازمياق.بورا آذربايجان دي...

جنابلارا دئمه لیوخ آي جنابلار! ائشيديييييييين: بورا آذربايجان دئيرلر..... نه آ.غ نه آ.ش

گلون اوزوموزدن باشلیاخ و هش واخ آذربایجان آدین ناقیص یازمیاخ.

قایناخ اوچی بلاگی (http://www.ovchi.arzublog.com/)

ishildaq
13th October 2012, 10:45 AM
چرا در هزار سال حکومت ترکان بر ایران، فارسی زبان رایج بود و نه ترکی؟!

شاید کمتر آزربایجانی در ایران بوده باشد که با این سوال سخت روبرو نشده و به دنبال پاسخ این معمای عجیب نبوده باشد؛ که چرا بزرگترین دانشمندان، متفکران، عارفان و شاعران ایران بعد از اسلام که بسیاری از آنها از جمله ابن سینا، ابوریحان بیرونی، مولوی، نظامی گنجوی و ... اساسا ترک زبان بوده اند و یا ترکی می دانستند اما یا به زبان عربی (در قرون اول بعد از اسلام) و یا به زبان فارسی نوشته اند و کمتر منتقدی بوده باشد که از این مساله به ذوق و شوق نیامده و زهردارترین طعنه ها را از این طریق بر آزربایجانیان و زبان ترکی وارد نکرده باشد!
در اینجا و به مناسبت روز جهانی زبان مادری، نگاهی نو و از زاویه ای جدید به این مساله مطرح می شود تا پرتوی نورانی بر تاریکی این معمای به ظاهر پیچیده و غیر قابل توضیح باشد و حقایقی را که کمتر مطرح شده، در برابر چشمان حقیقت بین قرار دهد.
قبل از ورود به این بحث، ابتدا باید مقدمه ای برای آشنایی با فضای فکری و اجتماعی دوران کهن آورده شود تا تفاوتهای انکار ناپذیر آن دوران با جامعه امروزی که در واقع کلید حل معمای فوق است، شناخته شود زیرا اگر بخواهیم دوران گذشته را با فضای فکری امروز بررسی کنیم مطمئنا با تناقضاتی غیر قابل توضیح مواجه خواهیم شد.
بی تردید خط و نوشتار عامل اصلی حفظ و بقای تمدن بشری و انتقال آن به نسلهای بعدی و حافظ این میراث گرانقدر بشری در دوران طولانی گذر از توحش به تمدن بوده و آن را از گزند جنگها و بلایای طبیعی رهانیده و به نسل امروزی رسانیده است. در این بین نقش ادیان و مذاهب و همچنین مبلغین مذهبی در حفظ و توسعه خط و نوشتار انکار ناپذیر است. تمامی تمدنهای بزرگ کهن، کتابهای مقدسی داشته اند که آرزوها، آرمانها و قواعد اخلاقی و اجتماعی تمدن مذکور را بیان می کردند. قدیمی ترین کتاب شناخته شده بشری، "گیل گمیش" سومری هاست که امروزه ثابت شده، زبانشان به مانند زبان ترکی امروزی از خانواده زبانهای التصاقی بوده است. آنها، هم خط را اختراع کردند و هم تمام اسباب و لوازم یک تمدن بزرگ بشری را بنا نهادند.
بنابراین زبان و خط نوشتاری در دوران کهن برخلاف دوران امروز نماینده نژادها و ملیتها نبوده بلکه نماینده ادیان و مذاهب بوده است و هرچند زبان شفاهی هر ملیت و قومیتی در زندگی روزمره جاری بوده و نیازهای ارتباطی آنها را برطرف می کرده، اما تمام پیروان یک دین و آیین، نوشته های خود را به زبان کتاب مقدس خود می نوشتند و اصولا در هر دوره ای از تاریخ کهن زبان کتاب مقدس، زبان علمی و حکومتی نیز بوده است.
یکی دیگر از تفاوتهای آشکار دوران کهن نسبت به دوران ما محدود بودن خواندن و نوشتن در دست عده قلیلی از بزرگان قوم بوده و آموزش همگانی خواندن و نوشتن پدیده ای کاملا نو ظهور و مربوط به دوران اخیر است. لذا در دوران کهن تعداد کسانی که قادر به خواندن و نوشتن بودند بسیار کم بوده و از طرف دیگر بدیهی است که هر نویسنده ای دنبال مخاطب می گردد. بنابراین در هر حوزه تمدنی نیاز به وجود یک زبان مشترک برای تمام افراد از هر ملیت، نژاد و زبانی انکار ناپذیر بود و همانگونه که گفته شد، این حوزه های تمدنی نیز نه بر اساس نژاد و زبان که بر اساس دین و آیین شکل می گرفت و در این میان بدیهی است که بهترین انتخاب برای هر حوزه تمدنی، زبان کتاب مقدس آن بود.
پس از ظهور تمدن اسلامی که توانست بسیاری از حوزه های تمدنی آن روز منطقه را تحت نفوذ خود قرار دهد و دین و آیین اسلام منبع فکری و اعتقادی مردم منطقه گردید، زبان عربی (یعنی زبان کتاب مقدس اسلام)، تبدیل به زبان علمی، فرهنگی و حکومتی کل حوزه تمدنی جدید گردید و در واقع زبان عربی، زبان خواندن و نوشتن متفکران و اندیشمندان بزرگ دوران پس از اسلام در کل حوزه تمدنی اسلام گردید و به همین دلیل است که ابن سینا، ابوریحان بیرونی، ذکریای رازی، ابن هیثم و ... نوشته های خود را به زبان علمی آن روز یعنی زبان عربی نوشتند.
اما با جدایی حوزه تمدنی ایران از سایر بخشهای تمدن اسلامی و خروج از نفوذ حاکمیت سـیاسی خلفای عرب از یک سو و گسترش تدریجی خواندن و نوشتن از سوی دیگر، به تدریج نیاز به بومی سازی علم و حکمت آن روز که همگی بر مبنای زبان عربی نوشته شده و در اختیار اندیشمندان آن روز قرار داشت، احساس می شد، به ویژه این که تمدنهای بزرگی چون سلجوقیان خود را رقیبان منطقه ای خلفای عرب می دیدند. بنابراین نیاز به استقلال فرهنگی و زبانی از این رقیب بزرگ منطقه ای کاملا منطقی بود.
اما سوال اساسی اینجاست که چرا با توجه به اینکه تقریبا تمامی سلسله های حاکم بر این منطقه، که بعدها ایران نامیده شد، اساسا ترک زبان بودند و حتی ترکیب جمعیتی این منطقه که شامل آسیای مرکزی، قفقاز، ایران امروز و بخشهایی از افغانستان، پاکستان و عراق بود بیشتر به نفع ترکها بود تا سایر ملیتها، چرا این زبان فارسی بود که به عنوان زبان علمی مشترک این منطقه انتخاب شد و اندیشمندان، عارفان، فیلسوفان و حتی شاعران بزرگ این حوزه تمدنی اکثرا به زبان فارسی نوشتند تا زبان ترکی؟!
پاسخ این سوال را باید در نزدیکی و قابلیت تطابق زبان فارسی با زبان علمی پیشین یعنی زبان عربی از یک طرف و تفاوتها و عدم سازگاری های اساسی زبان ترکی با زبان عربی جستجو کرد. در اولین نوشته های فارسی بعد از اسلام کلمات عربی به وفور یافت می شوند و حتی می توان گفت تنها فعل ها و فاعل ها هستند که فارسی هستند و تمام اصطلاحات علمی، فلسفی، عرفانی و مذهبی به زبان عربی هستند (که حتی تا به امروز نیز بسیاری از این اصطلاحات بدون تغییر باقی مانده اند)
یکی از مهمترین موانع تطابق زبان ترکی با زبان عربی، قاعده هماهنگی آوایی زبان ترکی است که تمام لغتها و کلمات را وادار به پذیرش این قاعده می کند و هر لغت و اصطلاحی را که از زبان بیگانه وارد می کند دچار تغییرات آوایی کرده، سپس به عنوان یک لغت جدید می پذیرد. اما از طرف دیگر زبان عربی زبانی است که شدیدا نسبت به تغییر آواها حساس است و کوچکترین تغییری در آواهای کلمات، معانی آنها را به کلی تغییر می دهد. همچنین بسیاری از وزنهای صرف افعال و اصطلاحات عربی در تضاد آشکار با قاعده هماهنگی آوایی زبان ترکی است.
اینجا شاید عده ای مغرض و نا آشنا با علم زبانشناسی این مساله را به حساب ضعف زبان ترکی بگذارند، در حالیکه این خصوصیت زبان ترکی به آن وجهه ای هنری و آهنگین می بخشد و به تمام لغتهای بیگانه که وارد این زبان می شوند، رنگ و بویی بومی می دهد. همچنین از خلوص و یکپارچگی زبان در برابر تهدید زبانهای بیگانه حراست می نماید. از طرف دیگر نزدیکی و تطابق با زبان عربی (که تنها در دوره ویژه ای از تاریخ به دلیل ظهور و نفوذ دین اسلام، اهمیتی خاص یافت) نشان برتری و یا قدرت یک زبان نیست و شاید به توان از زاویه ای دیگر چنین استنباط کرد که همین نزدیکی و قابلیت تطابق زبان فارسی با عربی بود که آن را کاملا در زبان عربی حل نمود.

عامل مهم دیگری که باعث عدم تطابق زبان ترکی با زبان عربی شد، مشکلات ناشی از نوشتن زبان ترکی با الفبای عربی بود که در آن روزگار به عنوان تنها الفبای شناخته شده توسط تمام اندیشمندان تربیت یافته در مکتب زبان عربی بود و اصولا به دلایل مذهبی، تغییر الفبا که می توانست باعث عدم توانایی در خواندن کتاب مقدس اسلام یعنی قرآن شود به هیچ وجه قابل پذیرش در آن دوران نبود. این مشکلات نوشتن زبان ترکی با الفبای عربی بیشتر ناشی از وجود حروف صداداری متفاوت نسبت به زبان عربی و با تعداد بیشتر نسبت به آن است که تعریف حروف صدادار جدید با شکل و ظاهر متفاوت را اجتناب ناپذیر می کند که همین مساله خود باعث بوجود آمدن عدم تطابق اساسی زبان ترکی با عربی می گردد. در حالیکه زبان فارسی بدون هیچ مشکلی تنها با تعریف چهار حرف (گ، چ، پ، ژ) با زبان عربی تطابق یافت.
عامل دیگری که باعث عدم تطابق زبان ترکی با زبان عربی شد، ساختار التصاقی زبان ترکی و وجود پسوندهای بسیار بود که به انتهای کلمات و اصطلاحات عربی متصل می شدند و شکل نوشتاری آنها را از لحاظ ظاهری تغییر می دادند در حالیکه در زبان فارسی حروف ربط و اضافه منفک از کلمات هستند و شکل ظاهری کلمات را تغییر نمی دهند و لذا خواندن و نوشتن به زبان ترکی با الفبای عربی دچار مشکلات عدیده ای می شد که امروزه نیز همین مشکلات دست به گریبان زبان ترکی آذربایجانی در داخل ایران به دلیل ممنوعیت استفاده از الفبای لاتین است.
این تغییر شکل کلمات در الفبای لاتین وجود ندارد زیرا برخلاف الفبای عربی که حرف آخر کلمات با حروف بزرگ نوشته می شود، در الفبای لاتین حروف آخر کلمات، هم در حالت چسبیده و هم در حالت منفک به شکل کوچک آن نوشته می شود. به همین دلایل است که امروزه بهترین الفبا برای نوشتن زبان ترکی، الفبای لاتین شناخته شده و همه کشورهای ترک زبان به تغییر الفبای خود روی آورده اند.
بنابر آنچه گفته شد، قابلیت تطابق زبان فارسی با زبان عربی، به سرعت آن را به عنوان جایگزین زبان عربی در ایران مطرح و تثبیت نمود. اما در عین حال بزرگانی چون نسیمی و فضولی نیز بودند که افکار و اندیشه های خود را به زبان مادری خود نوشتند.
نگاهی به دوران رونسانس در اروپا نیز نشان می دهد که همین روند به صورت مشابه در اروپا نیز در جریان بود و زبان لاتین که زبان کلیسای کاتولیک بود به عنوان زبان علمی مشترک کل اروپا بود و هرچند بسیاری از متفکران و دانشمندان اروپایی از کشورهایی چون آلمان، فرانسه، ایتالیا و انگلستان بودند اما بسیاری از آنها به خصوص در دوران ابتدایی رونسانس، اندیشه های خود را به زبان علمی آن دوران یعنی زبان لاتین می نوشتند و نه زبان مادریشان. در واقع زبانهای انگلیسی و فرانسوی که بزرگترین و قدرتمندترین زبانهای امروز هستند، سالهای طولانی زیر سلطه زبان لاتین قرار داشتند و این نه به خاطر قدرت ذاتی زبان لاتین که به خاطر زبان دینی و علمی بودن آن بود.
با پیشرفت رونسانس و گسترش خواندن و نوشتن و افزایش تعداد کسانیکه با سواد بودند این سلطه اجباری و ضروری شکسته شد و زبانهای دیگر اروپایی نیز شروع به رشد نمودند و به تدریج مفهوم زبان ادبی ملی ظهور پیدا کرد و زبانهایی چون انگلیسی و فرانسوی، به زبانهایی بزرگ و جهانی تبدیل شدند.
در ایران نیز هرچه به عصر حاضر نزدیکتر می شویم شاهد تمایل بیشتر آذربایجانیان برای خواندن و نوشتن به زبان مادری خود هستیم و شاهد هستیم که با رسیدن مفهوم آموزش همگانی به ایران، بزرگانی چون میرزا حسن رشدیه، سیستم آموزشی مدرنی را بر اساس زبان مادری آذربایجانیان بنا می نهند.
اما جای بسی تاسف است که این دوران با رشد روز افزون اندیشه های باستان گرایانه و آریاپرستی همزمان می شود و بویژه با ظهور سلسله ضد فرهنگی پهلوی، روند طبیعی رشد و نمو زبانها در ایران متوقف شده و سیاسـت آسمیله سازی ملیتهای ایرانی و نابودی و ادغام آنها در زبان و فرهنگ آریایی با شدت و قدرت تمام دنبال می شود و خودباختگی فرهنگی در بین برخی از آزربایجانیان چنان رشد می یابد که کسانی چون کسروی پیدا می شوند که (شاید به خیال خود برای خدمت به ملتشان!) به دنبال روزنه هایی هرچند غیر منطقی برای اتصال ملت خود به نژاد آریایی می گردند و جای تاسف و تعجب بسیار است که چگونه شاعران بزرگی چون احمد شاملو از این که نام خانوادگیش ترکی است و منتسب به نژاد پست! اظهار تاسف می کند.
اما تمام این مسائل ریشه در به قدرت رسیدن اندیشه های نژاد پرستی و فاشیسم در آلمان هیتلری دارد که تاثیر خود را در ایران آن دوران نیز گذاشته بود و شاید نمی توان بر رفتار آن روز برخی ها انتقادهای جدی روا داشت چرا که در جریان موج نژاد پرستی قدرتمند و بی رحمی گرفتار شده بودند، اما امروز تمام دنیا به باطل بودن اندیشه های نژاد پرستانه معترف است و تمام تلاش خود را برای جلوگیری از بازگشت این اندیشه های خطرناک به کار می گیرد و امثال میلوسویچ ها را که پیروان همان اندیشه های خطرناک هیتلری هستند به عنوان جنایت کاران علیه بشریت می شناسد.
اندیشه های باستان گرایانه و آریاپرستانه، اگر در دوران سرگشتگی فلسفی ابتدای قرن بیستم نشانه به اصطلاح روشنفکری بوده باشد؛ امروزه تنها نشانه تحجر و بازگشت به اندیشه های منحط و طرد شده گذشته است و آنهایی که هنوز بر همان مدار کج می چرخند باید بدانند که به زودی همچون هیتلر، موسیلینی، میلوسویچ و صدام به زباله دان تاریخ خواهند پیوست.

turk oglanam
3rd November 2012, 12:05 AM
یاشاسین

ishildaq
26th January 2013, 12:57 PM
چرا الفباي عربي براي زبان تركي نامناسب است؟

مسأله كاربرد الفبا سليقه اي نيست بحث برقراري ارتباط درست است.متكلمان زبان هاي دنيا به نسبت ساختار و تنوع اصوات از قواعد متفاوتي براي نوشتن استفاده مي كنند.به عنوان مثال چيني به عنوان زبان تك واژه كي الفباي مخصوص خود را دارد اتخاذ الفباي لاتين يا عربي براي زبان چيني توجيه علمي ندارد.
بر اين باوريم كه در شرايط عادي پيشرفت الفبا در راستاي پيشرفت زبان مي باشد و نمادها هم سو با قاعده زبان جهت نوشتن و خواندن آسان دائماً تغيير صعودي كرده اند.
مسأله زبان تركي به علت گستردگي وسيع يك مسأله مستثني ست بر اينكه توسيع قلمرو ايشان از خاور دور تا به قلب اروپا يك مسأله انكار ناشدني ست. به نسبت شرايط سـياسي الفباي مردم ترك هم وطن ساير نژاد ها با الفباي مرسوم زبان هاي هم وطنان غير هم نژاد ايشان يكسان سازي شده است.اينكه هدف چه بوده است و اينكه مسأله تعمدي ست يا نه مورد بحث نيست.زبان خلق ترك جماهير شوروي سابق به طور شفاهي حفظ شده است و در صورت نوشتار به خط سيريليك(خط مرسوم زبان روسي) مرقوم شده است.يا خط زبان تركي تركهاي چين به الفباي چيني و تركهاي مرز اروپا به لاتين تغيير يافته و ترك هاي ايران و كشورهاي عربي به الفباي عربي نوشته اند.اگرچه گاهاً صورت نوشتارها رسمي نبوده است اما اينكه دو برادر(واقعي!) هم زبان در يك كشور به يك فرم نمي توانند بنويسند يك فاجعه بزرگ است.
گاهاً مسأله حساسيت زايي افراطي ها تا به حدي ست كه نظريه هاي علمي را با عقايد خرافي در هم مي آميزند و در قرن 21 كار به پوچ گرايي كشانده مي شود.
اينكه يك زبان واحد چندين الفباي متفاوت داشته باشد به نسبت وسعت قلمرو و همسايگي با تمدن هاي متفاوت قابل توجيه است اما اينكه به يك لاك پشت پرواز كردن بياموزيد و يا يك عقاب را وادار به شنا كنيد تقريباً غير عملي و مضحك است.
برخي الفباهاي زبان ها تنها براي همان زبان مناسب مي باشند و كاربرد يك الفبا براي تمامي زبانها غير اصولي ست.اگرچه براي تفهيم به كل مردم دنيا اعمال يك استاندارد بين المللي ايده كافي ست اما براي ثبت نثرهاي علمي و خصوصاً ادبي متكلمان هر زبان بهترين ابزار الفباي متناسب با همان زبان مي باشد. و ابزار مشترك تنها براي ارتباط موقت است.
با توسيع و افزايش كميت بدون شك كيفيت افت خواهد كرد.

زبان براي برقراي ارتباط آسان ميان مردم بوجود آمده است و فلسفه زبان نخست در همين تك جمله خلاصه مي شود.اكنون چه لزومي دارد با وادار كردن مردم و متكلمان يك زبان براي بكار گيري از ابزار نامتناسب با زبان آن عده به اصطلاح يكسان سازي كرده باشيم!؟
بدون شك اين عمل غير انساني بيشتر شبيه اعمال اصلاح نژادي و برتريت جويي قومي ست و توجيه و دليل خاصي ندارد.جالب آنكه انگشت شمار مردمي كه به اصول و قواعد زبان خود آگاهند و در صورت امتناع از بكارگيري الفباي يك زبان ديگر براي نوشتار زبان خود،خويشتن را آلوده به انواع و اقسام مارك ها و برچسب ها مي بينند.اين اتهام زيركانه براي خاموش كردن اقليت روشن فكر شايد كافي به نظر مي رسد.در حالي كه اين بيشتر منجر به از بين بردن گنجينه هنر و ادبيات يك ملت مي انجامد نه چيز ديگر.
به هر صورت متكلمان زباني حتي از جنس دانشمند كه قادر به خواندن و نوشتن زبان خود نيستند بدون شك نه تنها لقب دانشمند براي ايشان بسيار نا به جاست بلكه صفت احمق و نادان بيشتر برازنده است. مردمي كه با قراردادهاي غير استاندارد و برگرفته از ساير زبانها سعي در برقراري ارتباط با يكديگرند چنان كه با علائم من درآوردي و گوناگون در اين مسأله عاجزند به زبان هم نژادان غير هم زبان پناه مي برند!

اكثر مردم آسياي ميانه كه هزاره ها تمدني مستقل دارند پيشرفت الفباي زبان را با خود زبان هم گام ديده اند.
در نسخه تغييرات جديد الفباي زبان تركي در كشورهاي مستقل تركي،لاتين تركيه برگرفته از الفباي لاتين و لاتين آزربايجان برگرفته از همان الفبا براي اداي آنچه كه منظور است ايده آل به نظر مي رسد.اگرچه الفباي سيريليك نيز در بيان مقصود قدرت مشابهي دارد اما به علت تفاوت بيش از اندازه با الفباي لاتين تقريباً منسوخ است.
الفباي لاتين آزربايجان به مراتب دقيق تر از الفباي لاتين تركيه است چرا كه حرف مستقل"Ə" در الفباي لاتين آزربايجان نمايش داده مي شود.به هر صورت شايد به علت موجود نبودن اين سمبل در دومين سايت ها و زبان جهاني،تركيه را واداشت تا از نماد"E" مشتركاً براي اداي دو مصوت استفاده كند.

مردم ترك ايران به صورت شكسته و بي قانون الفباي عربي را براي برقراري ارتباط با همزبانان خود انتخاب كرده اند كه مبتديان در اين امر ناموفقند.گاهاً حتي دست متخصصان نيز از خواندن دقيق برخي شاهكارها كوتاه مي شود!.به هر صورت مسأله بكارگيري الفباي لاتين تركي ميان مردم ترك ايران يك مسأله زبانشناختي ست و فارغ از مسائل سـياسي ست.در اين رابطه بيان ايدوئولوژي از جانب افراد غير متخصص،ترسو يا مريض ريشه در تخيلات واهي ايشان دارد.
نوشتن زبان تركي به خط عربي حتي با صور استاندارد! همانند به شنا واداشتن يك عقاب فراتر از بكارگيري واژه"نامتناسب" است! در پاراگراف زير موارد مشكل زاي استفاده از الفباي عربي براي نوشتار زبان تركي اشاره مي شود:

مصوت"آ" در زبان عربي نماد الف كشيده است.به آن مد مي گويند.اگرچه "ا"،الف كوتاه عربي نيز خود بسيار كشيده تر از الف تركي ست.
زبان تركي الف كشيده ندارد و صداي آن بسيار كوتاه است پس براي نشان دادن آن چه لزومي به استفاده از نمادي ست كه معين مصوت بسيار كشيده است!؟

Dalan
Yalan
Salan
Alan

صامت "ق" و "گ" در زبان فارسي صداي يكساني دارند حال آنكه در تركي دو صامت كاملاً متفاوت محسوب مي شوند.در كاربرد زبان تركي با الفباي عربي به خلط متكلمان در بكارگيري اشتباهي اين دو صامت به جاي همديگر به وفور برخورد مي كنيم.

Gücsüz
Qulaq
Getmək
Gicəlmək
Qan
Qablama


مصوت هاي "Ö","Ü","I" در عربي موجود نيستند پس چگونه الفباي عربي قادر به پوشش اين سه مصوت تركي ست!؟

Döz
Düz
Duz

دوز
دوز
دوز

اين به غير از به اشتباه انداختن متكلم چه سودي دارد؟

Ildırım
İlbiz

ايلديريم
ايلبيز

دو صداي كاملاً متفاوت با يك نماد نشان داده مي شوند!

همچنين اگر مصوت هاي "اَ" يا "اِ" حرف پاياني واژه باشند گاهاً و بسته به شرايط با نماد "ـه" نمايش داده مي شوند در صورتي كه در تركي عملاً"H" خوانده مي شود.

اين موارد كوچك و جزئي تبعات بزرگ و كلي دارند تا جايي كه دو هم زبان قادر به خواندن نوشته همديگر نيستند! چرا كه هيچ كدام اصول و استاندارد من درآوردي يكديگر را نمي داند!

اما سؤال اينست آيا اين مصوت ها و صامت هاي تركي در زبان مردم اروپا يا آمريكاي لاتين وجود دارد كه الفباي لاتين يك خط ايده آل براي تركي متصور شود؟

پاسخ اينست اگر هم وجود نداشته باشد لااقل سمبل هاي Ö و Ü در دنيا جهاني ست.و براي دو مصوت ديگر به ناچار بايد دو سمبل جديد ابداع كرد.(İ,Ə)
چرا كه براي هر 1 ساعت از 24 ساعتي كه با دنياي بيرون در ارتباطيم ،23 ساعت اوقات خود را صرف برقراي ارتباط با دنياي درون و هم زبانان خود مي كنيم.
ناديده گرفتن آن چون صاحب خانه اي ست كه بهترين ابزار و امكانات رفاهي خانه را براي مهماني در نظر مي گيرد كه شايد سالي يك بار به خانه او ورود كند! و اين فراتر از بيگانه پرستي ست.

TƏBRİZLİ.M.s.T

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد