PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث نقش باورهای ما در زندگی چگونه و چطور؟



نارون1
6th October 2012, 11:44 AM
موضوع بحث :


نقش باورهای ما در زندگی چگونه و چطور؟





باورها نقشی عمیق و باورنکردنی در زندگی انسان دارند. امروزه روان شناسان، مشاوران، جامعه شناسان و علمای اجتماعی به طور قابل قبولی، نقش باورها در زندگی انسان را اثبات کرده و تأثیر باورها و اعتقادات انسان در جنبه های متفاوت زندگی فردی و اجتماعی او را نشان داده اند. انسان بر اساس باورها و اعتقاداتش می اندیشد و رفتار می کند. باورها می توانند اندیشه و عمل انسان را شکل داده و به آن جهت دهند.


سوالاتی که برای ما ممکن است پیش بیاد یا جوابهایی که برای آنها پیدا میکنیم ممکنه سازنده باشه در زندگیمان :

این باورها چگونه میتونن هدایتگر مثبت ما در زندگی باشند ؟؟

آیا باورها در روند و بهبود کیفیت زندگی ما موثر هست ؟

تاثیر باورها مثبت میتونن باشه یا منفی ؟

شما چه استفاده و بهره ای بردین ؟؟




از همراهی شما سپاسگزاریم [golrooz]

وحید 0319
6th October 2012, 11:59 AM
سلام...ممنون از دعوت...امیدوارم این بحث خوب رو همه شرکت کنن...[golrooz][golrooz]

باور واعتقاد رو همه ی انسانها دارن ..چون قبل از اینکه به این دنیا بیایم...در وجودمون هست...

1.باور اینکه خدا هست...
2.باور اینکه شیطان دشمن انسانهاست
3.باور اینکه بهشتو جهنمی هست
4.باور اینکه هر عملی در این دنیا در اون دنیا واین دنیا جواب داره
5.انسانها ذاتا به دنبال پرستش خدا هستن..وکسی که بی دینه یا چیزهای دیگه ای رو میپرسته ...1.خودش رو گول میزنه 2.تکبر وغرور
6.باور اینکه دین بهترین وسیله برای در امان ماندن ما از تمام مشکلات دراین دنیاست...توکل-توجه-ایمان و.....
7.اعتقاد به جزا وپاداش-اعتقاد به بدو خوب-اعتقاد به گناه وثواب-و...

بلدرچین
6th October 2012, 12:03 PM
باورها هم مثبت هستند هم منفی. این باورها از اتفاقات خوب و بد که زمانی برایمان افتاده نشئت میگیرد و میتواند همانند چوب دستی در زندگی همراهیمان کنند...
باورها نقش بسیار موثری در زندگیمان دارد.این باورهاست که به زندگیمان جهت میدهد و میتواند کیفیت زندگیمان را بهبود ببخشد.
تاثیر باورها ازاتفاقات گذشته یا حال که برایمان یا برای کسانی که با انها ارتباط داریم ،میتواند هم مثبت هم منفی باشد.

بحث شروع شد من هم ادامه میدم.مرسی[golrooz]

narma
6th October 2012, 12:12 PM
من شخصا به باور در زندگی خیلی معتقدم..........بنظر من هم باورهای مثبت هم باورهای منفی در زندگی انسانها تاثیر داره..........

باورهای مثبت باعث میشه ادما نسبت به زندگی دید بهتری داشته باشن و راحتر زندگی کنن و در نهایت به موفقیت بیشتری میرسن.........ولی باورهای منفی که هم دارا ی تاثیر منفی هست هم مثبت باز برای ادامه زندگی موثمر ثمر هست.......داشتن باورهای منفی خیلی جاها باعث بازداشتن ما از انجام کارهای بد میشه ....باعث میشه چشمامونو بیشتر باز کنیم..........تاثیر مثبشم که خیلی عالیه.......

بسول
6th October 2012, 12:29 PM
باور. اعتقاد کلمه هایی که بحث کردن راجع بهشون سخته گاهی اوقات آدم رو از بلندی پرت میکنن گاهی اوقات هم دست آدمو میگیرن وبلندت می کنن
باور های مثبت آدم رو می سازنن وباور های منفی از درون خوردت میکنن حتی اگه بعضی موقع ها متوجه ش نشی!!
باورهای مثبت در شرایط بد امید میشن توی قلب برا موندن برا جنگیدن برا حرکت کردن.......
اما باورهای منفی در اوج راحتی میشن موجب ناراحتی میشن یه نقطه ی کور یه سیاه چاله که میکشدت توش!!!!!!!

- - - به روز رسانی شده - - -

باور. اعتقاد کلمه هایی که بحث کردن راجع بهشون سخته گاهی اوقات آدم رو از بلندی پرت میکنن گاهی اوقات هم دست آدمو میگیرن وبلندت می کنن
باور های مثبت آدم رو می سازنن وباور های منفی از درون خوردت میکنن حتی اگه بعضی موقع ها متوجه ش نشی!!
باورهای مثبت در شرایط بد امید میشن توی قلب برا موندن برا جنگیدن برا حرکت کردن.......
اما باورهای منفی در اوج راحتی میشن موجب ناراحتی میشن یه نقطه ی کور یه سیاه چاله که میکشدت توش!!!!!!!

mamadshumakher
6th October 2012, 12:31 PM
ممنون از نارون خانم به خاطر موضوع بسیار مهمی که ایجاد کردن.جالبه موضوعی که میخواستم بهشون پیشنهاد کنم هم تقریبا همچین چیزی بود.

اما باور یا همون اعتقاد به نظر من طرز فکر انسان به یک موضوع هست.منشا این طرز فکر ها هم میتونه میزان درک انسان از موضوع,میزان اطلاعات ,میزان تمرکز روی موضوع و اتفاقاتی کهه برامون میوفته باشه.
حتی افراد دوروبرمون و حرفهاشونم میتونه روی اعتقادات ما تاثیر بزاره.

به نظر من تاثیر باور ها در زندگی به قدریست که زندگی هر شخصی فقط به سمت باورهاش پیش میره.
نحوه ی تصمیم گیری هر شخص و تفاوت تصمیم های افراد با هم به تفاوت در عقیده و باور ها بر میگرده.

ور در کل باور ها هستن که زندگی مارو تشکیل میدن.
و به خاطر همین تاثیر زیاد باورهاست که انسانها وقتی خودشون نمیتونن فکر کنن به انسانی دیگر و باورهای انسانی دیگر روی میارن.

elinaaa
6th October 2012, 02:29 PM
ممنون از نظرات خوب دوستان...بله درسته باورها و اعتقادات میتونه مثبت یا منفی باشه...این باورها میتونه زندگیمونو کاملا تغییر بده...اما من میگم یه وقتایی آدم یه سری باورهای غلط تو زندگیش هست فقط به خاطر اینکه آگاهی درستی نسبت به اون مسائل نداره و اگه متوجه بشه که باورهاش درست نیست اونارو تغییر میده گرچه کار سختیه ولی یه عده هم با وجود اینکه میدونن اعتقادات و باورهاشون درست نیست ولی روش پافشاری میکنن پس این آدما با هم فرق دارن...منم فکر میکنم باورهامون چه تو مسائل بزرگ و چه کوچیک زندگی بستگی به محیط،طرز تفکر و آگاهی ما داره...خوب مثلا وقتی من نسبت به خدا یه اعتقاد درست و قلبی داشته باشم مسلما این تو زندگی من خیلی اثر داره چون حداقل سعی میکنم تا حدودی با دستورات خدا پیش برم و شاید کاملا این اتفاق نیافته ولی مهم اینه که سعیمو میکنم ولی زمانی که اعتقاد من نسبت به خدا ظاهری و تو زمانهای خاصی باشه خوب مسلما هر جا به نفعم باشه به دستوراتش عمل میکنم در واقع منظورم اینه که فقط اعتقاد داشتن کافی نیست هرچند درست هم باشه بلکه رو اون اعتقاد و باور محکم وایستادن هم مهمه یعنی یه جوری که هر کسی نتونه اونو عوض کنه...من خودم یه زمانی نسبت به حجابم یه سری باورهای غلطی داشتم و فکر میکردم اون چیزی که اطرافیان میگن یا انجام میدن درسته ولی خودم خواستم که عوضش کنم چون دوست نداشتم آدمی باشم که واسه رضایت بقیه زندگی میکنه گرچه هنوز اول راهم ولی سعیمو میکنم حالا که تغییرش دادم،روش محکم وایسم چون ایمان دارم اون چیزی که خدا میگه حتما به نفع ماست ولی کاش تو همه ی موارد اینو رعایت کنم...

SaSaMc2
6th October 2012, 02:52 PM
سلام...[golrooz]

این باورها چگونه میتونن هدایتگر مثبت ما در زندگی باشند ؟؟

اگر تعريف باور رو قبول و پذيرفتن واقعيت يك موضوع در نظر بگيريم...

بدون باور كلا نميتوان حركت رو به جلو داشت...

آیا باورها در روند و بهبود کیفیت زندگی ما موثر هست ؟

حتما همينظور هست مثل استارت مكمل سوخت يك اتومبيل...

تاثیر باورها مثبت میتونن باشه یا منفی ؟

باور منفي وجود نداره...

در حقيقت ما موضوعي رو يا باور داريم يا باور نداريم...

اما گاهي باورهاي ما اعتماد به نفس كاذب هستند...

و اين موضوع آنرمال هست و در صورت اثبات قطعيت مرض، نياز به دمان واجب ميشود...

شما چه استفاده و بهره ای بردین ؟

باور شايد تموم انرژي براي براي انجام كار نباشه...

اما مهمترين مكمل اون هست...

حتي در موضوعي اشتباه...

اگر من باور داشته باشم كه بعد از 3 ماه تلاش كنكور قبول ميشم...

بعد اون 3 ماه چه باور من درس بوده باشد چه اشتباه...

چه كنكور قبول شم چه نشم رتبه بهتري رو كسب خواهم كرد...
ــــــــــــــــــ

روزي موسي (ع) كه خود را فرستاده خدا ميدانست...

و فرعون كه خود را خدا معرفي ميكرد...

در انتهاي جاده حقانيت در ميان مردم كار و زارشان به كل كل افتاد...

و قرار گذاشتن فردايي از آيند در آرنا با دوئل جادوگري حقانيت خود رو اثبات كنند...

موسي (ع) باور داشت كه حق اوست و با خيال آسوده به انتظار روز موعود نيشست...

فرداي آن روز در ميان تجمع مردم كنار بلند ترين هرم بعد از گذر ابوالهول نبردي سخت از سَحر تا شام از سِحر درگرفت...

باد از جنوب وزيد و اژدها از عصا و مار دوسر از آستين روييد...

و در نهايت در ميان بهت همه و بهت تو فرعون پيروز آن روز شد...

مدعي خدا بودن تمام ديشب را براي پيروزي در آرنا دعا كرده بود...

narma
6th October 2012, 03:10 PM
آيا مي‌توان احتمال موفقيت را تعيين كرد؟
بلي! به شرطي كه معلوم باشد چقدر به خودتان اطمينان داريد و چقدر خود را باور كرده‌ايد. شما مي‌توانيد بر اساس ارزيابي‌هاي خود از آمادگي‌هاي دروس و با حساب دو دوتا چهارتا، احتمال قبولي و موفقيت خود را در امتحانات و يا كنكور تشخيص دهيد. به راستي چه قدر خود را باور داريد؟

باورها نياز به تفكرمنطقي هم دارند، اگر از تفكر منطقي برخوردار باشيد و واقعيت‌ها را آن چنان كه هست، ببينيد و بپذيريد، راحت‌تر خواهيدبود.
اين بدان معنا نيست كه اصلاً اضطراب نخواهيدداشت، بلكه مي‌توانيد اضطراب خودتان را تعديل و كنترل كنيد. ادامه‌ي تفكر منطقي، منجر به شكل‌گيري باورهايي پايدار و پويا خواهدشد. اين همه اصرار بر اصلاح نگرش‌ها، تفكر منطقي و رسيدن به باورهايي درزندگي، بي دليل نيست، باور كنيد!

سمیه نجفی
6th October 2012, 06:11 PM
باورها نقشی عمیق و باورنکردنی در زندگی انسان دارند

تمیز و تشخیص باورها نیازمند تفکر و توجه به ویژگیهای فرهنگی یک جامعه است.

باورها نياز به تفكرمنطقي هم دارند، اگر از تفكر منطقي برخوردار باشيد و واقعيت‌ها را آن چنان كه هست، ببينيد و بپذيريد، راحت‌تر خواهيدبود.

به توانايي‌ها و آمادگي‌هاي خود، باور داشته باشيد.

به شك‌ها و ترديدها زياد ميدان ندهيد به خصوص وقتي داريد به پايان كار نزديك مي‌شويد.

منفي انديشي مساوي است با كم‌ترين احتمال نتيجه‌گيري و موفقيت.


به اندازه‌اي كه به احتمال عدم موفقيت خود فكر مي‌كنيد، به احتمال موفقيت‌تان نيز بيانديشيد.

yas-90
6th October 2012, 06:43 PM
سلام

دوستان میگفتم باور مثبت و منفی.......به نظر من باور مثبت و منفی نداریم بلکه اون نتیجه باوره که میتونه مثبت باشه یا منفی که باعث میشه بگیم این باور درست و این باور نادرست و غیر منطقیه

یه چیز دیگه به نظر من باور ها از همون اول هم در وجود ما نبودن........باور ها اکتسابین................تا وقتی حتی به یه بچه نگید خدا کیه؟ شیطون کیه؟ پیغمبر کیه؟ بهشت کجاست؟ جهنم کجاست؟ اون نمیدونه بلکه باورهاش بر اساس دیده ها و شنیده و آموزه ها و تجربیات شخصی شکل میگیرن......حتی گاهی بر اساس شرایط این باور ها تغییر پیدا میکنن

این باورها چگونه میتونن هدایتگر مثبت ما در زندگی باشند ؟؟

باور داشتن یعنی اینکه چیزی تو وجود ما ریشه زده......هر چه این ریشه عمیق تر رفته باشه پس انعکاس باور در زندگی عملی تره.......باور رو هم باید سنجید باید همه جوانب رو در نظر گرفت چون گاهی یه باور میوه کرم خورده میده..........اگه همه جوانب سنجیده بشه و درست و به جا استفاده شه میتونه هدایتگر مثبت باشه

آیا باورها در روند و بهبود کیفیت زندگی ما موثر هست ؟

به نظر من ما اکثر اوقات هر عملی کهانجام میدیم بر اساس باور هاییه که داریم

تاثیر باورها مثبت میتونن باشه یا منفی ؟

این که تاثیرشون میتونه مثبت یا منفی باشه هم به اینه که چرا فرد چنین باوری پیدا کرده گاهی یه تجربه باعث شکل گیری باوری شده که اصلا درست و منطقی نیست اما اون فرد بر اساس تجربه شخصی یا هر چیز دیگه به چنین باوری رسیده...........خوب گاهی این باور میتونه مخرب هم باشه

اما گاهی تو عمل به باور هامون لق میزینم و محکم نیستیم یا اصلا همه جوانب اون چیزی که بهش معتقدیم رو نسنجیدیم و خوب در یه شرایطی ممکنه برای آدم مشکل ایجاد شه که خوب نتیجه هم میتونه منفی باشه

در کل مسلما باور هم میتونه تاثیر مثبت داشته باشه و هم منفی

شما چه استفاده و بهره ای بردین ؟؟

من تو تجربه شخصی باوری داشتم که به نظر خیلی هم تاثیر مثبتی داره....اونموقع کمتر به این فکر میکردم که اگه به چیزی معتقدم حالا این اعتقاد همیشه خوبه و همه جا میشه به کارش برد.......من در همه شرایط مد نظر قرارش میدادم
همین باور شد رشد کرد و میوه کرم خورده داد................شکستم.......گاهی حس کردم له شدم..........گاهی باهاش بغض کردم...........هنوز بازسازی هم نشدم.............اما متاسفانه این باور کرم خورده هنوز ریشه داره.....خواستم بنزین بریزم پای ریشه ش تا خشک شه اما اون وسطا چند تا میوه رسیده دیدم و از خیر خشکوندنش گذشتم

mohammad.persia
8th October 2012, 08:44 AM
سلام و ممنون بابت بحث های زیباتون
من اومدم فقط یه داستانی نقل کنم و برم

کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت. یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد. بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود. مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید. یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد . جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست. او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی. تا این که یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند. عقاب آهی کشید وگفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم.مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد. اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد.بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.
توهمانی که می اندیشی، هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی به دنبال رویاهایت برو و به یاوه های مرغ و خروسهای اطرافت فکر نکن


این باورها چگونه میتونن هدایتگر مثبت ما در زندگی باشند ؟؟خب بعضی از باور ها اشتبا هستش و منتهی به شکست میشه
ولی خب وقتی کسی به دنبال تحقق باورهاش بره تنها چیزی که میتونه جلوشو بگیره مرگ هستش
پس تلاش میکنه و تلاش همیشه باعث موفقیت هستش

آیا باورها در روند و بهبود کیفیت زندگی ما موثر هست ؟پس میشه گفت اگه ما به خودمون باور نداشته باشیم
هدفی نمیمونه که برای بدست آوردنش تلاش کنیم

تاثیر باورها مثبت میتونن باشه یا منفی ؟خب هر دو(افکارهای متفاوت هر انسان)پس شاهد باورهای متفاوت هستیم (باورهای غلط و باور های درست)

وحید 0319
8th October 2012, 11:15 AM
سلام بازم ممنون از دوستان به خاطر مطالب مفید وسازندشون
باور ها واعتقادات میتونه مارو از گمراهی در بیاره در هر زمینه ای ما باور داریم که خدا در همه حال مارو میبینه پس نباید ازش غافل بشیم....ما اعتقاد داریم اگه دست کسی رو بگیریم کمکش کنیم ...در موقع احتیاج کمک ماهم میان...ما باور داریم صله رحم عمرو زیاد وبابرکت میکنه وما به دیدن اقوام میریم....ما میدونیم وباور داریم که دروغ باعث دلهره واضطراب میشه پس اصلا دروغ نمیگیم[nishkhand]
ما اعتقادداریم که باید در همه حال به پدر ومادرمون باید احترام بگذاریم خود خدا در قر آن گفته حتی اف نگین....در ادامه میگم

میلاد صفری
8th October 2012, 11:32 AM
سلام ممنون از بحث جالبت نگاه کنید باورها در زندگی بسته به سطح اهمیت و اولویتی که برای یک شخص داره به زندگیش جهت میده و چه بسا برای یک شخص یک باور پیش پا افتاده باشه در حالی که برای کس دیگه ای اینقدر مهم باشه که حاضر باشه جونشو رو سر این موضوع بده پس در نتیجه تفاوت در باورهای ما ناشی از فرهنگ و طرز اجتماعی شدن ماست

mamadshumakher
8th October 2012, 11:56 AM
دوستان به نظر شما چگونه باور های درست رو از غلط تمیز بدیم؟


و چگونه اهدافمون رو با باورهای واقعیمون همراستا کنیم؟


اصلا باوری داریم که به زندگیمون جهت بده یا فقط باورهای پیش پا افتاده روزمره رو در وجودمون پرورش دادیم؟

elinaaa
9th October 2012, 09:59 AM
دوستان به نظر شما چگونه باور های درست رو از غلط تمیز بدیم؟

من فکر کنم این جور موقع ها آدم به یه راهنمای خوب احتیاج داره...البته یه چیزایی درست و غلط بودنش کاملا مشخصه ولی این ما هستیم که نمیخوایم بپذیریم...اون راهنمایی هم که گفتم میتونه یه فرد باشه یا مثلا یه کتاب مثل قرآن البته برای ما که مسلمان هستیم...


و چگونه اهدافمون رو با باورهای واقعیمون همراستا کنیم؟
وقتی هدفمون واسمون مهم باشه و واقعا برای رسیدن بهش تمام تلاشمونو میکنیم خوب مسلما برای رسیدن بهش از اون راهی میریم که درسته و تو این راه باورهای درست و واقعی هستن که مارو به هدف نزدیک میکنن به کمک همون راهنمایی که گفتم...


اصلا باوری داریم که به زندگیمون جهت بده یا فقط باورهای پیش پا افتاده روزمره رو در وجودمون پرورش دادیم؟
من فکر میکنم همیشه یه سری باورهای پیش پا افتاده وجود داره ولی حتما باید یه باور واقعی در زندگی وجود داشته باشه و الا زندگی معنی واقعی خودشو از دست میده و بی ارزشه مثلا همون اعتقاد به خدا که خیلی مهمه البته به شرطی که قلبی باشه همه چیزو تو زندگی تغییر میده ولی خوب ما انسانیم و یه وقتایی دچار لغزش میشیم اما مهم اینه که اون اعتقاد واقعیمونو از دست ندیم...

نارون1
10th October 2012, 09:22 AM
ممنونم از همه دوستان که در این بحث مارو یاری کردن و جوابهایی فوق العاده خوب ارائه دادن .......[golrooz]

امیدوارم همچنان همراه باشیــــد ......[golrooz]

....................

زندگی ، قانون باورها و لیاقتهاست ، باور داشته باش لایق بهترینهایی

شاید شما هم این جمله رو بارها و بارها شنیده باشید .... این جمله اثر قوی باور رو نشان میده

وقتی شما خودتون ، خودتون رو باور داشته باشید و به تواناییهاتون ایمان داشته باشید ، دیگران هم شما رو باور میکنن

چنانچه شما تصمیم یا روشی را قبول کنید و این در شما درونی بشه ، میشه باور شما .....و بعد این باور فکر شما رو شکل میده......که بعد به عمل تبدیل میشه


یک فرد معلول که به موفقیتهای زیادی دست پیدا میکنه رو ببینید ، این فرد قدرت خدا و تواناییهای خودش رو باور داره ، و به همین دلیل به سوی موفقیت گام برمیداره و موفق میشه

مهم اینه که باورهای مثبت رو رشد بدیم ، باورهایی که روی کیفیت زندگی ما تاثیر بذاره

باورهای منفی و غلطی هم وجود دارند ، باورهایی که به انحرافات فکری و اعتقادی منتج میشن .....

باورهای ما ، تفکرات مارو جهت میدن ، انسانها در باورهایی که دارند هم با هم متفاوتند ، به همین خاطر هست که زندگیها و دستاوردهاشون متفاوته.......

باورها به نظر من به خانواده و تربیت و شرایط محیطی بستگی داره ....شاید طبق معمول وراثت هم دخالت داشته باشه ولی به نظر من قدرت محیط بیشتره ......نظر شما چیه ؟؟

بحث
10th October 2012, 09:43 AM
انسان به خاطر باورهاشه که میتونه زندگی کنه باور به اینکه باید همیشه امیدوار بود یک عامل مهم در پیشرفت زندگی هست باور یک امر شخصی هست وباید فرد خود به باور برسد تا چیزی را باور کند چه بهتر که اساس باورهایمان را منطق وعقل بگذاریم
[golrooz]

نارون1
10th October 2012, 09:55 AM
دوستان به نظر شما چگونه باور های درست رو از غلط تمیز بدیم؟


و چگونه اهدافمون رو با باورهای واقعیمون همراستا کنیم؟


اصلا باوری داریم که به زندگیمون جهت بده یا فقط باورهای پیش پا افتاده روزمره رو در وجودمون پرورش دادیم؟



- ما میتونیم با استفاده از اطلاعات موجود ، مشورت با پدرومادر ، تاثیر باورهامون بر زندگی ، یک جور تصویر ذهنی منظورمه ، ترتیب بدیم........که این باور من برام مفیده ؟ میتونه هدایتگر من باشه یا نه ؟
توی دوران کودکی و اوایل نوجوانی ، همه ما با باورها و اعتقادات والدین و همسالان سعی میکردیم به باورهامون شکل بدیم ، شاید به درست و غلطش فکر نمیکردیم .....
ولی به مرور که بزرگتر میشیم ، بهتر میتونیم پیش خودمون تجزیه و تحلیل کنیم ، درست و غلط ها رو بسنجیم


- وقتی هدفی رو انتخاب میکنیم ، وقتی اون رو درونی کنیم برا خودمون میشه باور که باعث میشه تو رسیدن به هدفمون مصمم تر بشیم...

- نمیشه گفت باورهای پیش پاافتاده یا قوی ، وقتی به چیزی معتقد میشیم و قبولش میکنیم یعنی باورش داریم ..... ممکنه پیش پاافتاده تلقی بشه ولی احتمالا برای اون فرد اینطور نیست ، قبول دارین ؟
ولی اینم هست که ما باید قبل از اینکه یک چیزی رو در خودمون نهادینه کنیم و باورش کنیم ، بهتره باورهای منطقی و سازنده و اونایی که به رشد کیفیت زندگی ما تاثیر داره رو باور داشته باشیــــم ، نه چشم و
گوش بسته ، هرچیزی که بهمون تزریق کردند رو تو رگهامون جریان بدیم

میلاد صفری
10th October 2012, 11:10 AM
قسمت عمده ی زندگی ما ها رو باورها ی ما تشکیل میده و میتونیم با تعیین یه استاندارد برای خودمون باورهای غلط رو از درست تشخیص بدیم البته باورهای ما نقش مهمی در اجتماعی شدن ما هم دارن

mamadshumakher
10th October 2012, 12:22 PM
که این باور من برام مفیده ؟ میتونه هدایتگر من باشه یا نه ؟


ممنون از جوابای کاملت.

ما میگیم تمام کارهامون نشات گرفته از باورهامونه.یعنی مسیر زندگیمونو با باورهامون میچینیم.
یعنی اگر ورزش میکنیم به خاطر باوری که به امید سلامتی در ما شکل گرفته.

خب همونطور که میدونید امروزه خیلی از باورهای غلط در زندگی مردم شکل گرفته.یعنی همونطور که باور میتونه مارو به سعادت و موفقیت برسونه حالا باورهای اشتباه داره مردم رو به خوشی های لحظه ای و صدمات اینده نزدیک میکنه.
با این وضعیت و با توجه به اینکه باورهای ما یکی از منابعش اطلاعات و دیده های ما از محیط اطراف است پس چرا مردم باز هم ازین اطلاعات درس نمیگیرند؟چرا باورهاشون رو درست نمیکنند؟
چرا همیشه خودشون رو جدا از قضیه ی دیگران میدونند؟
چرا باورهای درست نمیتواند در زندگی مردم نقش ببندد؟

ایا فلسفه ی باورهای درست و قبول کردن ان سخت است؟
یا به نتیجه ی باورهای درست اعتقاد ندارن؟

به نتیجه ی باورهای اشتباهشان که پر از ضرر است اعتقاد دارند؟

چرا دختری بعد از اینکه از یک رابطه صدمه ی جدی دیده باز با پسری دیگر اشنا میشود و اعتقاد دارد این یکی متفاوت است؟
چرا پسر ها به سمت قلیان کشیده میشوند؟
چرا مرد ها از ابراز علاقه و توجه به همسرشان طفره میروند ؟
چرا پدر و مادر ها به فرزندانشان توجه نمیکنند در حدی که دوستانشان تاثیر بیشتری در تصمیم گیریهایشان دارند؟
و....

mamadshumakher
14th October 2012, 11:42 AM
هنوز نتونستم جواب مشخصی برای این سوالام پیدا کنم

نارون1
15th October 2012, 12:55 PM
ممنون از جوابای کاملت.

ما میگیم تمام کارهامون نشات گرفته از باورهامونه.یعنی مسیر زندگیمونو با باورهامون میچینیم.
یعنی اگر ورزش میکنیم به خاطر باوری که به امید سلامتی در ما شکل گرفته.

خب همونطور که میدونید امروزه خیلی از باورهای غلط در زندگی مردم شکل گرفته.یعنی همونطور که باور میتونه مارو به سعادت و موفقیت برسونه حالا باورهای اشتباه داره مردم رو به خوشی های لحظه ای و صدمات اینده نزدیک میکنه.
با این وضعیت و با توجه به اینکه باورهای ما یکی از منابعش اطلاعات و دیده های ما از محیط اطراف است پس چرا مردم باز هم ازین اطلاعات درس نمیگیرند؟چرا باورهاشون رو درست نمیکنند؟
چرا همیشه خودشون رو جدا از قضیه ی دیگران میدونند؟
چرا باورهای درست نمیتواند در زندگی مردم نقش ببندد؟

ایا فلسفه ی باورهای درست و قبول کردن ان سخت است؟
یا به نتیجه ی باورهای درست اعتقاد ندارن؟

به نتیجه ی باورهای اشتباهشان که پر از ضرر است اعتقاد دارند؟

چرا دختری بعد از اینکه از یک رابطه صدمه ی جدی دیده باز با پسری دیگر اشنا میشود و اعتقاد دارد این یکی متفاوت است؟
چرا پسر ها به سمت قلیان کشیده میشوند؟
چرا مرد ها از ابراز علاقه و توجه به همسرشان طفره میروند ؟
چرا پدر و مادر ها به فرزندانشان توجه نمیکنند در حدی که دوستانشان تاثیر بیشتری در تصمیم گیریهایشان دارند؟
و....



- میدونین ، شاید تمام این چیزها از بی اطلاعی یا شایدم غرور کاذب بعضی افراد هست که فقط خودم میدانم و کسی بیشتر از من نمیدونه ، همین طرز فکر

باعث میشه از کسی راهنمایی نگیره و به اصطلاح بی گدار به آب بزنه


- بعضی افراد باورهای خودشون رو باور ندارن .......یعنی هنوز توش شک و تردید دارن ، قبول دارین ؟؟
باید به قطعیت و یقین برسیم ......باورهامون رو تقویت کنیم ......
اینطوری میتونیم ازش به صورت مثبت و رو به رشد استفاده کنیم




ادامشم در ادامه میگم [cheshmak]

میلاد صفری
15th October 2012, 05:33 PM
سلام نگاه کنید دوست عزیز شما از کجا میدونید کسی درس نمیگیره اتفاقا اینجاهاست که بعضی ها خودشون و باورشون عوض میشه و به اصطلاح تلنگوری میخورن و اون عده ی کم یا ندیدن این ماجرا رو یا خودشون رو توی یه حاشیه ی امنیتی خاصی قرار میدن

وحید 0319
15th October 2012, 07:43 PM
دوستان به نظر شما چگونه باور های درست رو از غلط تمیز بدیم؟


و چگونه اهدافمون رو با باورهای واقعیمون همراستا کنیم؟


اصلا باوری داریم که به زندگیمون جهت بده یا فقط باورهای پیش پا افتاده روزمره رو در وجودمون پرورش دادیم؟

محمد جان از طریق فطرت ...

نگاه کن ما باور داریم دزدی بده...واسلام هم گفته دست دزد رو قطع کنین...

قتل بده ...چون قاتل به نوعی دچار عذاب وجدانه

خودکشی بده...چون خدا نمیبخشه...

وخیلی چیزهای دیگه

خب این سوال بستگی به نهایت وهدف اهدافمون داره...مثلا ما میگیم امشب بریم دزدی....ولی این باور درستی نیست ..خودمون هم میدونیم کار درستی نیست....وهدف درستی هم نداریم...

هدف هامون باید متعالی باشه...در اینصورته که احساس رضایت داریم...وباور درستی کردیم

بله ...باور به همه ی درستی ها وخوبی ها ودوری از زشتی ها وپلیدی ها...

از سرگذشت انسان ها هم میشه درس گرفت....امام حسین(ع) وبا یزید ویزیدیان مقایسه کن...

چرا تن به دوستی با یزید نداد...چون باور داشت یزید شراب خواره وانسان پلیدیه ...

بازم ممنون[golrooz]

mamadshumakher
17th October 2012, 08:55 PM
محمد جان از طریق فطرت ...

نگاه کن ما باور داریم دزدی بده...واسلام هم گفته دست دزد رو قطع کنین...

قتل بده ...چون قاتل به نوعی دچار عذاب وجدانه

خودکشی بده...چون خدا نمیبخشه...

وخیلی چیزهای دیگه



ممنونم وحیدجان.باهات موافقم اما همه اینا وقتی شکل میگیره که به یقین برسیم دین اسلام دین متعالی هست.یعنی جنبه ی اطلاعاتیمون تکمیل بشه.اونوقت میتونیم به اهداف بزرگ باور بیاریم و به سمتشون بریم.

کم کم دارم به این نتیجه میرسم که هر حرکت اشتباهی نشان از نبود باور هست.
چون کوچکترین باوری مارو با شتاب کم به سمت مقصد میبره.
و کم کم دارم به این نتیجه میرسم که کسی اطلاعات درستی از زندگی نداره.

نارون1
17th October 2012, 09:03 PM
ممنونم وحیدجان.باهات موافقم اما همه اینا وقتی شکل میگیره که به یقین برسیم دین اسلام دین متعالی هست.یعنی جنبه ی اطلاعاتیمون تکمیل بشه.اونوقت میتونیم به اهداف بزرگ باور بیاریم و به سمتشون بریم.

کم کم دارم به این نتیجه میرسم که هر حرکت اشتباهی نشان از نبود باور هست.
چون کوچکترین باوری مارو با شتاب کم به سمت مقصد میبره.
و کم کم دارم به این نتیجه میرسم که کسی اطلاعات درستی از زندگی نداره.



ببینین بعضی وقتها ما فقط تبعیت میکنیم از دیگران ، شایدم کارا درست دربیاد و درست باشه ها ولی ما به باور در اون مورد نرسیدیم .......

پس خیلی راحت با یک صحبت با یک حرف گرایشممون عوض میشه ......چون یقین نداریم

تو دوران نوجوانی که فرد تو بحران هویت هست اینا بیشتره ....

اطلاعات درست از زندگی ......چرا ؟؟ زندگی چیه ؟؟؟ فقط صرف اینکه میتونیم نفس بکشیم ، میشه زندگی ؟؟؟

نارون1
17th October 2012, 09:13 PM
ممنون از جوابای کاملت.

ما میگیم تمام کارهامون نشات گرفته از باورهامونه.یعنی مسیر زندگیمونو با باورهامون میچینیم.
یعنی اگر ورزش میکنیم به خاطر باوری که به امید سلامتی در ما شکل گرفته.

خب همونطور که میدونید امروزه خیلی از باورهای غلط در زندگی مردم شکل گرفته.یعنی همونطور که باور میتونه مارو به سعادت و موفقیت برسونه حالا باورهای اشتباه داره مردم رو به خوشی های لحظه ای و صدمات اینده نزدیک میکنه.
با این وضعیت و با توجه به اینکه باورهای ما یکی از منابعش اطلاعات و دیده های ما از محیط اطراف است پس چرا مردم باز هم ازین اطلاعات درس نمیگیرند؟چرا باورهاشون رو درست نمیکنند؟
چرا همیشه خودشون رو جدا از قضیه ی دیگران میدونند؟
چرا باورهای درست نمیتواند در زندگی مردم نقش ببندد؟

ایا فلسفه ی باورهای درست و قبول کردن ان سخت است؟
یا به نتیجه ی باورهای درست اعتقاد ندارن؟

به نتیجه ی باورهای اشتباهشان که پر از ضرر است اعتقاد دارند؟

چرا دختری بعد از اینکه از یک رابطه صدمه ی جدی دیده باز با پسری دیگر اشنا میشود و اعتقاد دارد این یکی متفاوت است؟
چرا پسر ها به سمت قلیان کشیده میشوند؟
چرا مرد ها از ابراز علاقه و توجه به همسرشان طفره میروند ؟
چرا پدر و مادر ها به فرزندانشان توجه نمیکنند در حدی که دوستانشان تاثیر بیشتری در تصمیم گیریهایشان دارند؟
و....


- من میگم وقتی یک دختر از یک رابطه صددمه دید ، نباید فکر کنه همه پسرا و مردا مثل همن ، چون اینطوری نمیتونه در آینده تشکیل زندگی بده
بالاخره همه افراد مثل هم نیستن.......
این دختر مورد سوال شما ، بالاخره افرادی در زندگیش بوده ، پدر و برادر و .. ، که مردانی خوب و کامل بودن .....این میتونه روی این اعتقادش تاثیر داشته باشه

- چون فکر میکنن تفریح دیگه ای وجود نداره ... این فرصتیه که با دوستانشون زمانی و لحظه ای شاد باشن ..

- چرا مرددها .......این یعنی همه ، در حالی که وجود دارند مردانی که اینطور نیستند ...... احتمالا این به دوران کودکی و زمان مجردیشون برگرده ، شاید بهشون این مهارت یاد داده نشده
با این باور رشد نکردن ........

نارون1
22nd October 2012, 02:34 PM
جمع بندی بحث مورد نظــــــر:



باور :

برخی باور واعتقاد رو همه ی انسانها دارن :

1.باور اینکه خدا هست...
2.باور اینکه شیطان دشمن انسانهاست
3.باور اینکه بهشتو جهنمی هست
4.باور اینکه هر عملی در این دنیا در اون دنیا واین دنیا جواب داره
5.انسانها ذاتا به دنبال پرستش خدا هستن..وکسی که بی دینه یا چیزهای دیگه ای رو میپرسته ...1.خودش رو گول میزنه 2.تکبر وغرور
6.باور اینکه دین بهترین وسیله برای در امان ماندن ما از تمام مشکلات دراین دنیاست...توکل-توجه-ایمان و.....
7.اعتقاد به جزا وپاداش-اعتقاد به بدو خوب-اعتقاد به گناه وثواب-و...

باور یا همون اعتقاد طرز فکر انسان به یک موضوع هست.منشا این طرز فکر ها هم میتونه میزان درک انسان از موضوع,میزان اطلاعات ,میزان تمرکز روی موضوع و اتفاقاتی کهه برامون میوفته باشه.
حتی افراد دوروبرمون و حرفهاشونم میتونه روی اعتقادات ما تاثیر بزاره.

باور قبول و پذيرفتن واقعيت يك موضوع است

باور ها میتونن اکتسابی باشن...........تا وقتی حتی به یه بچه نگید خدا کیه؟ شیطون کیه؟ پیغمبر کیه؟ بهشت کجاست؟ جهنم کجاست؟ اون نمیدونه بلکه باورهاش بر اساس دیده ها و شنیده و آموزه ها و تجربیات شخصی شکل میگیرن......حتی گاهی بر اساس شرایط این باور ها تغییر پیدا میکنن



تاثیر و نقش باور :

باورها هم مثبت هستند هم منفی. این باورها از اتفاقات خوب و بد که زمانی برایمان افتاده نشئت میگیرد و میتواند همانند چوب دستی در زندگی همراهیمان کنند...
باورها نقش بسیار موثری در زندگیمان دارد.این باورهاست که به زندگیمان جهت میدهد و میتواند کیفیت زندگیمان را بهبود ببخشد.
تاثیر باورها ازاتفاقات گذشته یا حال که برایمان یا برای کسانی که با انها ارتباط داریم ،میتواند هم مثبت هم منفی باشد.


باورهای مثبت باعث میشه ادما نسبت به زندگی دید بهتری داشته باشن و راحتر زندگی کنن و در نهایت به موفقیت بیشتری میرسن.........ولی باورهای منفی که هم دارا ی تاثیر منفی هست هم مثبت باز برای ادامه زندگی موثمر ثمر هست.......داشتن باورهای منفی خیلی جاها باعث بازداشتن ما از انجام کارهای بد میشه ....باعث میشه چشمامونو بیشتر باز کنیم..........تاثیر مثبشم که خیلی عالیه.....

باور. اعتقاد کلمه هایی که بحث کردن راجع بهشون سخته گاهی اوقات آدم رو از بلندی پرت میکنن گاهی اوقات هم دست آدمو میگیرن وبلندت می کنن

باور های مثبت آدم رو می سازنن وباور های منفی از درون خوردت میکنن حتی اگه بعضی موقع ها متوجه ش نشی!!
باورهای مثبت در شرایط بد امید میشن توی قلب برا موندن برا جنگیدن برا حرکت کردن.......
اما باورهای منفی در اوج راحتی میشن موجب ناراحتی میشن یه نقطه ی کور یه سیاه چاله که میکشدت توش!!!!!!!

تاثیر باور ها در زندگی به قدریست که زندگی هر شخصی فقط به سمت باورهاش پیش میره.
نحوه ی تصمیم گیری هر شخص و تفاوت تصمیم های افراد با هم به تفاوت در عقیده و باور ها بر میگرده.

باورهامون چه تو مسائل بزرگ و چه کوچیک زندگی بستگی به محیط،طرز تفکر و آگاهی ما داره...مثلا وقتی فرد نسبت به خدا یه اعتقاد درست و قلبی داشته باشه مسلما این تو زندگیش خیلی اثر داره چون حداقل سعی میکنه تا حدودی با دستورات خدا پیش بره و شاید کاملا این اتفاق نیافته ولی مهم اینه که سعی میکنه ولی زمانی که اعتقاد فرد نسبت به خدا ظاهری و تو زمانهای خاصی باشه خوب مسلما هر جا به نفعش باشه به دستوراتش عمل میکنه، در واقع منظور اینه که فقط اعتقاد داشتن کافی نیست هرچند درست هم باشه بلکه رو اون اعتقاد و باور محکم وایستادن هم مهمه یعنی یه جوری که هر کسی نتونه اونو عوض کنه

در کل باور ها هستن که زندگی مارو تشکیل میدن.
و به خاطر همین تاثیر زیاد باورهاست که انسانها وقتی خودشون نمیتونن فکر کنن به انسانی دیگر و باورهای انسانی دیگر روی میارن

باور شايد تموم انرژي براي براي انجام كار نباشه...اما مهمترين مكمل اون هست...حتي در موضوعي اشتباه...

اگر من باور داشته باشم كه بعد از 3 ماه تلاش كنكور قبول ميشم...

بعد اون 3 ماه چه باور من درس بوده باشد چه اشتباه...

چه كنكور قبول شم چه نشم رتبه بهتري رو كسب خواهم كرد

باور داشتن یعنی اینکه چیزی تو وجود ما ریشه زده......هر چه این ریشه عمیق تر رفته باشه پس انعکاس باور در زندگی عملی تره.......باور رو هم باید سنجید باید همه جوانب رو در نظر گرفت چون گاهی یه باور میوه کرم خورده میده..........اگه همه جوانب سنجیده بشه و درست و به جا استفاده شه میتونه هدایتگر مثبت باشه

بعضی از باور ها اشتبا هستش و منتهی به شکست میشه ولی خب وقتی کسی به دنبال تحقق باورهاش بره تنها چیزی که میتونه جلوشو بگیره مرگ هستش

پس تلاش میکنه و تلاش همیشه باعث موفقیت هستش.....پس میشه گفت اگه ما به خودمون باور نداشته باشیم هدفی نمیمونه که برای بدست آوردنش تلاش کنیم

باور ها واعتقادات میتونه مارو از گمراهی در بیاره در هر زمینه ای ما باور داریم که خدا در همه حال مارو میبینه پس نباید ازش غافل بشیم....

به طور مثال :ما اعتقاد داریم اگه دست کسی رو بگیریم کمکش کنیم ...در موقع احتیاج کمک ماهم میان

باورها در زندگی بسته به سطح اهمیت و اولویتی که برای یک شخص داره به زندگیش جهت میده و چه بسا برای یک شخص یک باور پیش پا افتاده باشه در حالی که برای کس دیگه ای اینقدر مهم باشه که حاضر باشه جونشو رو سر این موضوع بده پس در نتیجه تفاوت در باورهای ما میتونه ناشی از فرهنگ و طرز اجتماعی شدن ما باشه


وقتی شما خودتون ، خودتون رو باور داشته باشید و به تواناییهاتون ایمان داشته باشید ، دیگران هم شما رو باور میکنن

چنانچه شما تصمیم یا روشی را قبول کنید و این در شما درونی بشه ، میشه باور شما .....و بعد این باور فکر شما رو شکل میده......که بعد به عمل تبدیل میشه

یک فرد معلول که به موفقیتهای زیادی دست پیدا میکنه رو ببینید ، این فرد قدرت خدا و تواناییهای خودش رو باور داره ، و به همین دلیل به سوی موفقیت گام برمیداره و موفق میشه

مهم اینه که باورهای مثبت رو رشد بدیم ، باورهایی که روی کیفیت زندگی ما تاثیر بذاره

باورهای منفی و غلطی هم وجود دارند ، باورهایی که به انحرافات فکری و اعتقادی منتج میشن .....

باورهای ما ، تفکرات مارو جهت میدن ، انسانها در باورهایی که دارند هم با هم متفاوتند ، به همین خاطر هست که زندگیها و دستاوردهاشون متفاوته.......





تشخیص باورهای مناسب از غیر مناسب :


استفاده از یک راهنمای خوب میتونه موثر باشه ......

ما میتونیم با استفاده از اطلاعات موجود ، مشورت با پدرومادر ، تاثیر باورهامون بر زندگی ، یک جور تصویر ذهنی منظورمه ، ترتیب بدیم........که این باور من برام مفیده ؟ میتونه هدایتگر من باشه یا نه ؟

توی دوران کودکی و اوایل نوجوانی ، همه ما با باورها و اعتقادات والدین و همسالان سعی میکردیم به باورهامون شکل بدیم ، شاید به درست و غلطش فکر نمیکردیم .....

ولی به مرور که بزرگتر میشیم ، بهتر میتونیم پیش خودمون تجزیه و تحلیل کنیم ، درست و غلط ها رو بسنجیم

در مقابلش ، ما باید قبل از اینکه یک چیزی رو در خودمون نهادینه کنیم و باورش کنیم ، بهتره باورهای منطقی و سازنده و اونایی که به رشد کیفیت زندگی ما تاثیر داره رو باور داشته باشیــــم ، نه چشم و گوش بسته ، هرچیزی که بهمون تزریق کردند رو تو رگهامون جریان بدیم

میلاد صفری
23rd October 2012, 07:25 PM
ما و باورهایمان (نقش باورها در زندگی انسان)*به دلیل برخی ملاحظات از ذکر نام اماکن خودداری کرده ام*باورها نقشی عمیق و باورنکردنی در زندگی انسان دارند. امروزه روان شناسان، مشاوران، جامعه شناسان و علمای اجتماعی به طور قابل قبولی، نقش باورها در زندگی انسان را اثبات کرده و تأثیر باورها و اعتقادات انسان در جنبه های متفاوت زندگی فردی و اجتماعی او را نشان داده اند. انسان بر اساس باورها و اعتقاداتش می اندیشد و رفتار می کند. باورها می توانند اندیشه و عمل انسان را شکل داده و به آن جهت دهند. اما آنچه مهم به نظر می رسد این است که کدام دسته از باورها و نگرش ها هستند که میتوانند نقشی مثبت در زندگی انسان ایفا کرده باعث افزایش کیفیت زندگی شوند. آیا تمامی باورها توان به دوش کشیدن چنین رسالتی را دارند؟ آیا همه باورهای انسان سبب بهتر شدن زندگی می شود؟ حقیقت این است که باورها و اعتقادات غلطی نیز وجود دارند که بخشی از فضای فکری عده ای از کنشگران را تشکیل میدهد.امروزه بعضی از این باورها را می توان دید که به شکل خرافات در افکار و اذهان مردم رسوخ کرده است. باورها و اعتقادات غلطی که می تواند با جدا کردن انسان از زندگی واقعی و علت وقایعی که در زمینه آن اتفاق می افتد، به نوعی باعث گسترش دترمینیسم و تقدیرگرایی و رخوت و انفعال ناشی از این دیدگاه شود. اگرچه باید اذعان کرد که تمیز و تشخیص این باورها نیازمند تفکر و توجه به ویژگیهای فرهنگی یک جامعه است. چندی پیش برایم اتفاقی افتاد که بیش از پیش نمود این مسئله را نشان میداد.آخرین روزهای تعطیلات سال نو برای تجدید دیدار با آشنایان قدیمی و فرار از روزمرگی به همراه خانواده به یکی از شهرهای کوچک نزدیک شهرستان محل اقامتم رفتم. مدت زیادی از احساس لذت ناشی از دیدار یاران قدیم و زندگی در محیطی بکر و آرام نگذشته بود که به پیشنهاد میزبان عازم زیارتگاهی شدیم که در نزدیکی محل قرار داشت. این محل تقریبا در 50 کیلومتری سکونتگاه میزبان ما واقع شده بود. در انتهای دشتهای باز اطراف و تکیه داده بر دامنه کوهی نه چندان بلند و تپه گونه با جاده ای خاکی و به شدت ناهموار. زیارت گاهی بود کوچک با قبه و بارگاهی و مقبره ای در وسط آن، در محلی دور و کمتر در دسترس اما به لطف آمد و شد زیارت کنندگان رونقی یافته بود. بر روی مقبره نوشته شده بود : (پیر بزرگوار...). البته هیچ شجره نامه و یا متنی که معرفی بیشتری از ایشان در اختیار بیننده قرار دهد در آنجا موجود نبود. آنچه جلب توجه میکرد اعتقاد شدید مردم محلی به این مقبره و صاحب خفته در آن بود، به طوری که علاوه بر ذکر داستانهایی از کرامت و بزرگواری وی، اغلب مردم محلی و شهرهای اطراف برای درمان انواع مشکلات از بیماری و نازایی گرفته تا دعواهای زن و شوهری و قرض و وام به آن محل مراجعه میکردند. میزبان لطف کرده و خوراکی فراهم کرده بود که قرار بود صرف شود، اما در حین آماده شدن مقدمات ناگهان فریاد گوشخراش فرزند کوچکم به آسمان برخاست. پای فرزندم با آب جوش چنان سوخته بود که در همان لحظه اول پوست و گوشت بخش وسیعی از پای او جدا شد. از درد و رنج فرزندم و استرس و اضطراب همراهان و چگونگی رساندن فرزندم به بیمارستان و درمان او که بگذریم آنچه برایم جالب بود عکس العمل میزبانان و مردم محل بود. طبق معمول این خانمها بودند که با حرفهای درگوشی و پچ پچ اولین نشانه ها را بروز دادند. تا اینکه یکی از آقایان آنچه را که باید می شنیدم برایم بازگو کرد. آنها بر این باور بودند که عامل اصلی اتفاقی که برای فرزندم افتاده عدم اعتقاد ما بوده است. آنها به شدت معتقد بودند که چون ما به آن زیارتگاه و صاحبش اعتقاد نداشته ایم ( و یا شکی در دلمان بوده) چنین اتفاقی افتاده. بحثمان طولانی شد و هر چقدر برایشان توضیح دادم کمتر پذیرفتند و همچنان بر اعتقاد خود استوار بودند. توضیحات من اثربخش نبود و به اتفاق تمامی آشنایان و حاضران بر این اعتقاد پافشاری میکردند که بدون شک چون ما به پیر بزرگوار... شک داشته ایم این اتفاق روی داده و من نتوانستم به این دوستان بقبولانم که حتی اگر عدم اعتقادی هم بوده و آن پیر بزرگوار به همین دلیل زمینه بروز چنین اتفاقی را مدیریت کرده! قطعا کسانی که دچار شک و تردید بوده اند باید به این اتفاق دچار می شدند و نه یک کودک 18 ماهه که نه از اعتقاد و ارادت چیزی می داند و نه از عدم اعتقاد. امروز و پس از گذشت چند روز از این ماجرا و بعد از بهبود نسبی فرزندم هنوز هم ذهنم درگیر آن اتفاق است. هنوز پس از گذشت چند روز هر بار که زخمها و آثار سوختگی باقی مانده بر روی پای فرزندم را نگاه میکنم این سوال به ذهنم خطور می کند که براستی عامل اصلی بروز چنین سانحه ای چه بود؟ بازیگوشی فرزندم؟ عدم مراقبت مناسب و کافی ما از فرزندمان؟ و یا عدم اعتقاد ما به مقبره و آرامگاه شخصی که تنها اینگونه او را می شناختم: پیر بزرگوار...؟!

- - - به روز رسانی شده - - -

بخشید من یکم دیر رسیدم ولی دستم پر بود مطلبش جالب

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد