PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معنی واژه های جغرافیایی



کلاه سفید
4th October 2012, 07:54 PM
معنی واژه های جغرافیایی زیر از لغت نامه دهخدا
تالاب . (اِ) ۞ (http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-858b9fdfb32948f7b29247679e606e2f-fa.html##) تال . (برهان ). آبگیر و استخر را در هند تالاب گویند. (فرهنگ نظام) ). آبگیر و استخر وبرکه) . (ناظم الاطباء). استخر. (برهان ). غدیر. کول .

باتلاق . (ترکی ، اِ) کلمه ٔ ترکیست ، بمعنی زمینی که آب بسیار همیشه آنرا گلناک دارد بدان حد که پای یا تن آدمی و ستور در آن فروشود. لجن زار. مرداب . زمین پر گل و لای که عبور کاروان از آن مشکل بود. (ناظم الاطباء). رجوع به باطلاق شود.

مرداب . [ م ُ ] ۞ (http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-ad1430e919034fad9727782dd715fcc8-fa.html##) (اِ مرکب ) برکه و آبگیر عمیق و پر عرض و طول . (جهانگیری ). تالاب و استخر و آبگیر عمیق و پر عرض و طول .(برهان قاطع). غالباً در آب غیر روان استعمال می شودکه ایستاده است و حرکت نمیکند بخلاف آب رود که جنبش و رفتار دارد. (انجمن آرا). آب ایستاده ٔ غیر جاری و ناروان خلیج . (ناظم الاطباء). آب راکد و ساکنی که نه چون رودخانه جریان داشته باشد و نه چون دریا موج ؛ و اغلب بر خلیج های بسیار کوچکی اطلاق می شود که از پیش رفتگی آب دریا در خشکی حاصل شده باشد و پناهگاه بی تموج و آرامی است برای قایق ها و کشتی های کوچک ، مثل مرداب غازیان و مرداب انزلی ؛ یا به آبگیر وسیعی اطلاق شود که از تجمع آب رودخانه حاصل شده است چون مرداب گاوخونی . پیش رفتگی کوچک دریا در خشکی . (لغات فرهنگستان(

مانداب . (اِ مرکب ) جایی که در آن آب مانده و بدبو می شود. (فرهنگستان ). مانده آب . مرداب . آب راکد که مانده و بدبو شده باشد.

خلاش . [ خ ِ ] (اِ) زمین پر گل و لای . || زمین که در آن آب و لای بهم آمیخته است . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). لجن . (یادداشت بخط مؤلف ). خلیش که آنرا چیچله و خلاب و غریقج نیز گویند. (شرفنامه ٔمنیری).


معنی واژه های جغرافیایی زیر از فرهنگ اصطلاحات جغرافیایی
تالاب(ETANG)
دریاچه کم عمقی که به ویژه در یک شنزار یا درمیان شن های ساحلی به وجود آمده باشد.

باطلاق (SWAMP)پهنه زمینی پست که از رطوبت اشباع شده و معمولا رستنیهایی بر آن روئیده است و برخلاف خلاش ،نباتات آن در حال پوسیدن نیستند،گرچه عرفا واژه های باتلاق ومانداب و خلاش به طور مترادف استعمال می شوند.
رطوبت باتلاق ناشی از مانعی بر سر راه زهکشی آنست ،که ممکن است به سبب همواری سطح زمین یا وجود سنگهای نفوذ ناپذیر و یا روئیدن گیاهان پیش آید.

مرداب(LAGOON) آب شور و کم عمقی که به وسیله زمین باریکی از دریا به طور کامل و یا ناقص جدا شده باشد.

مانداب(MARSH) قطعه زمینی پست که از رطوبت اشباع شده ومعمولا رستنی هایی در آن روئیده است. ویا زمین پست و مرطوبی که گاهگاه به زیر اب رفته و به دلیل نفوذ ناپذیری خاک و کمبود زهاب از گل و لای فراوانی تشکیل یافته باشد.

خلاش (BOG) گل نرم واسفنجی ، که از مواد پوسیده و خاکهای گیاهی ترکیب یافته باشد ، این عارضه که به آن خلاب نیز گویند معمولا به صورت آبهای راکد و کم عمق مانند دریاچه و امثال آن دیده می شود .منشا خلاش بیشتر توده خزه هایی هستند که از خشکی به روی آب شناور شده و به مرور زمان به صورت مواد گیاهی در کف دریاچه ته نشین می گردند .بطوریکه کف تمام دریاچه ها و مانداب ها و خلاش ها به وسیله لایه ای از خزه های ته نشین شده پوشیده گردیده است . افزایش این رسوبات بر سرعت تبدیل یک دریاچه یا مرداب به خلاش می افزاید.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد